🕊
🌹 🕊
🕊 🌹 🕊
🌹 🕊 🌹 🕊
🕊 🌹 🕊 🌹 🕊 🌹
🕊 🌹 🕊 🌹 🕊 🌹 🕊 🌹
« سه شنبه ۱۴۰۳/۳/۲۲ »
9⃣3⃣ سی و نهمین روز چله
🦋 اولین ســـــلام تقـــدیم به ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان حضـــرت صاحـــب الـــزمان(عج)
💫 السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المَهدي یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القران یا امامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے و مَولاے الاَمان الاَمان
🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿
🦋 بـه رســـمِ ادب ســـلام بـه اربـــاب و ســـالارِ شیعیـــان...
💫اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷
🦋 به نیت حاجت روایی همه اعضای محترم کانال
💫 ﺑﺴﻢ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﻟﺮّﺣﻤﻦ ﺍﻟﺮّﺣﯿﻢ
سبحانَ الله يا فارِجَ الهَمّ وَ ياکاشِفَ الغَمّ فَرِّج هَـمّی وَ يَسّر اَمری وَارحِم ضَعفی وَقِلَـّةَ حيلَتی وَارزُقنی حَيثَ لااَحتَسِب يارَبَّ العالَمين
🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿
💖 کانال توسل به شهدا 💖
https://eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🆔@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
💚 بسم الله الرحمن الرحیم 💚
5⃣2⃣ بیست و پنجمین دوره چله توسل و هدیه صلوات به شهدا 🕊️🌷🕊
❤️ سه شنبه ۱۴۰۳/۳/۲۲ ❤️
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
💐 « سی و نهمین » روز چله صلوات ،زیارت عاشورا و توسل به شهدا 💐
🌷 شهید والامقام
#مدافع_حرم_احمدکریمی🌷
💠 لبیک حق : ۳۳ سالگی
💠مزار: مقبرةالشهداء وادی السلام نجف
شماره مزار: ۵۹۸
💠 معرف : منتظر المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
💖 کانال توسل به شهدا 💖
https://eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🆔@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج »
✨🍃 شهید ایرانی که قهرمان عراقیها شد
🌷شهید مدافع حرم علوی «احمد کریمی» متولد ۱۳۵۰ است که در سال پایانی جنگ تحمیلی و در ۱۶ سالگی داوطلبانه به جبهه اعزام شده بود. پس از سقوط رژیم صدام و اشغال عراق توسط آمریکا و متحدانش به سال ۱۳۸۲، در روز تاسوعای همان سال عازم عتبات عالیات شده و پس از زیارت اهل بیت (ع)، به صف مدافعان مردمی حرم در شهر کربلا و سپس در نجف و کوفه میپیوندد.
🌷در اولین روزهای حضور شهید کریمی در شهر کوفه، در حالی که تانکهای آمریکایی مدافعان را زمینگیر کرده بودند، احمد کریمی از سنگرش خارج میشود و خود را مقابل تانک آمریکایی در فاصلهای نزدیک میرساند و تانک آمریکایی را هدف قرار میدهد. او با اولین شلیک آن را منهدم میکند. این مدافع حرم پس از چند شلیک دیگر از ناحیه سینه مورد اصابت گلولههای بالگرد آمریکایی قرار میگیرد و در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۳۸۳ به شهادت میرسد.
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🆔@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
🌷🍃 اولین شهید مدافع حرم واقعا کیست؟
💥بر اساس تاریخ شهادت و بنابر شواهد و قرائن موجود، می توان این شهید سرافراز را اولین شهید ایرانی مدافع حرم نامید.
💥دست نوشته های شهید احمد کریمی حکایت از تحولی عظیم در وجود او در شب های قدر سال ۱۳۸۰ دارند که او را بیقرار زیارت اهل بیت(ع) و ملاقات با خدا می کند و این عطش روزبه روز بیشتر می شود تا اینکه پس از سقوط رژیم صدام و اشغال عراق توسط آمریکا و متحدانش به سال ۱۳۸۲، احمد در پی خوابی که در آن امیرالمومنین(ع) او را بسمت حرم خود فرا میخواند، با اخذ رضایت والدین، در روز تاسوعای سال ۸۲ با بدرقه خانواده، عازم عتبات عالیات و سرزمین تقدیرش میشود.
💥احمد پس از زیارت اهل بیت(ع)، به صف مدافعان مردمی حرم در شهر کربلا و سپس در نجف و کوفه ملحق میشود و در اولین روزهای حضورش در شهر کوفه، پس از ثبت حماسه ای ماندگار به شهادت میرسد.
💥در تاریخ ۱۳۸۳/۲/۸ این شهید بزرگوار در جنگی نمایان و در اوج درگیریها و در حالیکه تانکهای آمریکایی مدافعان را زمین گیر کرده بودند، ناگهان از سنگرش خارج میشود و خود را به مقابل تانک آمریکایی در فاصلهای نزدیک میرساند و در حالیکه گلولههای دوشکا تانک متجاوز، در اطراف او به زمین میخوردند، با آرامش و تسلط کامل مینشیند و تانک آمریکایی را هدف قرار میدهد و با اولین شلیک، تانک را منهدم میکند.
💥احمد کریمی، پس از چند شلیک دیگر و در حالی که سایر مدافعان حرم از شجاعت او روحیه گرفته و آمریکاییها را به عقب رانده بودند، از ناحیه سینه مورد اصابت گلوله های بالگرد آمریکایی قرار میگیرد و جام شهادت را سر میکشد و به وصال معشوق میرسد.
💥همرزمان عراقی او پیکر مطهرش را در مقبرة الشهدای وادی السلام دفن میکنند و امکان اطلاع رسانی به خانواده ی وی، به دلیل نبود اطلاعات کافی از وی میسر نمیشود. تنها سرنخ شناسایی احمد کریمی عکس بیکیفیتی بود که سال ۸۳ عراقیها از کارت پایانخدمت او گرفته بودند و آن عکس را در کنار عکس سایر شهدای دفاع از حرم امیرالمومنین، در مقابل مسجد کوفه نصب کرده بودند.
پیگیریهای جانباز مدافع حرم هاشم اسدی که پس از شهادت احمد کریمی به صف مدافعان پیوسته بود بعد از ۱۹ سال به نتیجه میرسد و با نشان دادن عکس احمد در برنامه بدون تعارف، برادر شهید با برنامه تماس میگیرد و با ارائه مدارک و تطبیق شرایط، معلوم میشود مادر پیر احمد، همچنان چشم انتظار بازگشت فرزند عزیزش است و خانواده از شهادت و دفن او در جوار آقا و مولایش امیرالمومنین (ع) در قبرستان وادی السلام هیچ اطلاعی نداشتند.
💥بر اساس تاریخ شهادت و بنابر شواهد و قرائن موجود، می توان این شهید سرافراز را اولین شهید ایرانی مدافع حرم نامید.
💥قصهی شهادت و حماسهی ماندگار شهید احمد کریمی، با وجود گذشت قریب ۲۰ سال، همچنان ذکر لب مردم کوفه و نجف است و از او بعنوان شهید "بطل" (شجاع - قهرمان) یاد میکنند.
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🆔@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🍃 پس از ۲۰ سال خانواده شهید مدافع حرم توانستند مزار شهید را زیارت کنند
🌟شهید مدافع حرم علوی «احمد کریمی» پس از سقوط رژیم صدام و اشغال عراق توسط آمریکا و متحدانش در سال ۱۳۸۲، عازم عتبات عالیات شد و پس از زیارت اهل بیت (ع)، به صف مدافعان مردمی حرم در شهر کربلا و سپس در نجف و کوفه میپیوندد. عراقیها بخاطر مجاهدتهای شهید احمد کریمی در برابر آمریکایی ها او را بَطَل (قهرمان) خود میدانستند.
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🆔@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
💫 طبق قرار عاشقانه هر روز
۱۰۰گل صلوات هدیه میکنیم به انبیاء الهی ، ۱۴ معصوم علیهم السلام و
«شهید والامقام مدافع حرم احمد کریمی »
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
#سی_نهمین_روز_چله_زیارت_عاشورا
به نیابت از :
🌹 " شهید والامقام مدافع حرم احمد کریمی»
اللهم ارزقنا توفیق شهادت فی سبیلک🤲
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🆔 @Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
AUD-20220716-WA0016.mp3
8.5M
🚩 زیارت عاشورا 🚩
✅ با نوای علی فانی
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷
💖 کانال توسل به شهدا 💖
https://eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🆔@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
🦋#پروانه_ای_دردام_عنکبوت
#نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت۸۹ 🎬
با صدای بلند فریاد زدم:نه نه ناریه اشتباه نکن ,توهیچ چیز ازمن نمیدونی... بزار همه چی راست راست برات بگم..
ناریه حرفم راقطع کرد وگفت:اونچه که باید بدونم رامیدونم , آدم وقتی بوی مرگ راحس میکنه تمام تلاشش رامیکنه تا دروغهای شاخدار را راست جلوه بدهد وخودش رانجات دهد,نترس شهید داعش میشی مگه همین رانمیخواستی؟
لطفا خفه بشو سلما وخنده ی بلندی کردوادامه داد...وقتی توهم شهید راه داعش باشی پس نهار رامیهمان پیامبرتان هستی... وباتمسخر گفت ببینم قاشق چنگالت را اوردی؟؟
نگذاشت حرف بزنم وگفت:
اماده ای ,یک ,دو,سه چشمام رابستم واز ته دل گفتم:یاصاحب الزمان...صدای من با صدای,سفیرگلوله ای که میامد قلبم رابشکافد ,باهم قاطی شد.....هرچه صبرکردم،دردی سوزشی هیچ جایم رافرانگرفته بود,ارام ارام چشمام راباز کردم,جسد ناریه جلوی من افتاده بود وباچشمای بازش ,خیره به نگاهم بود,سرم را اوردم بالا
یک مرد داعشی رادیدم که روی صورتش راپوشانده بود
خدای من نکنه مامورکشتن ناریه ازطرف ابوعدنان هست؟
مرد داعشی دید خیره نگاهش میکنم,اشاره کرد که بلند بشوم.
باترس بلند شدم ،نمیدونستم که تصمیمش راجب زندگی من چیه؟میخواهد بکشتم یا اینکه زنده میمونم؟
توهمین فکرا بودم که روی صورتش را باز کرد وبالبخندی زیبا گفت:به موقع رسیدم نه؟
وای خدای من ،باورم نمیشد،کسی را که روبروم میدیدم شک داشتم توبیداری باشه...
#ادامه دارد ...
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🆔@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
🦋#پروانه_ای_دردام_عنکبوت
#نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت۹۰ 🎬
درست میدیدم علی بود .
ازنگاه خیره خودم خجالت کشیدم ,سرم را انداختم پایین وگفتم:علی اقا شما اینجا چه میکنید؟شما فرشته نجات من شدید.
علی با همون لبخند مهربون همیشگیش گفت:داستانش مفصله,سرفرصت برات تعریف میکنم ,عماد کجاست؟
اشاره کردم به ماشین
علی به سمت ماشین ناریه رفت وگفت:تواین جهنم بااین صداها هنوز مثل فرشته خوابیده.......داخل ماشین شد وگفت :سوار شو ,باید این ماشین راسرجاده اصلی بگذاریم تا بتونن جسد راپیدا کنند,وقتی دیدم ماشین شما ایستاد ،ماشین خودم را خیلی بالاتر پارک کردم تااینجا پیاده امدم تا این زنک متوجه حضورم نشه.
اشاره کردم به ناریه وگفتم:شاید نمیخواست بکشتم....
علی:اگه یک لحظه دیرتر شلیک کرده بودم ,کشته بودت,اینا بس که جنایت کردند,کشتن شما براشون ارزش کشتن یه پشه هم نداره,خودت را ناراحت این جونورها نکن ,سوار شو تا کنار ماشین,وقت میگذره...
کنار ماشین علی پیاده شدیم عماد رابغل کردم وسوار ماشین علی شدیم .عماد بیدارشد وبادیدن علی خیلی خوشحال شد,انگار خدا رابهش داده بودند,هی میخواست چیزی بگه اما نمیتونست ,علی گونه اش رابوسید وگفت:فلفل زبون,چرا شیرین زبونی نمیکنی هااا
اهسته اشاره کردم به علی وبهش فهموندم که عماد لال شده,علی زد روی پیشونیش وبه فکر فرو رفت.
وقتی حرکت کردیم ،چشمم افتادبه اشعه های,طلایی خورشید که به من چشمک میزد ,یاد وقتی افتادم که با ناریه داخل نخلستان شدیم,فکر میکردم من طلوع خورشید رانمیبینم ,اما برعکس شده بود وناریه طلوع خورشید را ندید.
روکردم به علی وگفتم:چه طور منو پیداکردید؟چرا قیافه تان ,اینقدر تغییرکرده؟
علی:حالا بماند...بعدا مفصل میگم ,حالا توسوال من راجواب بده...اگه قیافه ام تغییرکرده ازکجا شناختیتم؟؟
روم نشدبگم اگه چشمهای مهربان تورا بین هزاران چشم ببینم بازهم تشخیصش میدم وگفتم:خوب از بچگی باهم بودیم ,دخترخاله ات هستم دیگه....اگه صدسال دیگه هم میدیدمت وموهاتم ریخته بودند و...بازم میشناختمت....
یکدفعه یاد فیصل افتادم ...
من:علی اقا,تکلیف فیصل چی میشه؟میشه من برم بیارمش پیش خودمون؟
علی:نه نه...برگشتن توبه اردوگاه اصلا ,صلاح نیست همین الان دنبال ام فیصل میگردند اخه دوتا داعشی گفتند دیشب بعدازنماز,ناریه با ماشینش چندتا مرد روبسته را برده داخل شهر والان به ناریه مشکوک شدن ووقتی ناریه به چنگشون نیافته ,رفیقش رامیگیرن...اگه توبری مطمینا گیرمیافتی...من خودم یه فکری به حال فیصل میکنم.
باخودم فکر کردم مگه علی شیعه نیست؟مگه برعلیه داعش نمیجنگه؟چرا اینقدر راحت حرف میزنه ,انگار یکی از مقامات داعش هست....
روم نمیشد هی,سوال بپرسم اما نمیدونستم که مقصدمان کجاست که خود علی گفت:....
#ادامه_دارد ..
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🆔@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
🦋#پروانه_ای_دردام_عنکبوت
#نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت۹۱ 🎬
ببین سلماجان ،من باید تورابرسانم جای امنی وبرگردم سرپستم,هرچی میگم خوب گوش کن وبه خاطربسپار وفعلا هم هیچ سوال نکن به وقتش خودم همه چی را برات توضیح میدهم.
جایی که میریم اپارتمانی ازیک مجتمع بزرگ است,تو اونجا هانیه هستی دختر شمعون یهودی تازه با هارون یهودی ازدواج کردی ویک ماهی هست که ساکن اونجایی ,باهمسایه ها امدورفت نداری ,هیچ کس رانمیشناسی وکسی هم اطلاعاتی ازت نداره ,اگه احیانا کسی در زد ,درراباز نمیکنی ,متوجه شدی؟؟
بااینکه حرفهاش برام گنگ بودم بازم سرم رابه علامت مثبت تکون دادم.
علی یک گوشی ساده به سمتم داد وگفت:تلفن خونه را جواب نمیدی واگه کارت داشتم ,به این گوشی بهت زنگ میزنم ,فقط حواست باشه ,من را به اسم صدا نزن,عماد را به اسم صدا نزن ,سعی کن خیلی بی سروصدا باشی......
گیج شده بودم .....درسته فراری بودم اما نمیفهمیدم اینهمه احتیاط برای چی؟اصلا خونه ی یک یهودی برای چی؟
ساکنان خونه خودشون کجان؟
ذهنم پراز سوالات جورواجوربود که علی کنار یک مجتمع ایستاد ,عماد رابغل کرد وگفت پشت سرم بیا.....
#ادامه_دارد ..
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🆔@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»