eitaa logo
کانال توسل به شهدا 🌹🌼🌹
12هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
769 ویدیو
51 فایل
بسمه تعالی 🌺هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده اند مرده مپندار بلکه زنده اند و در نزد پروردگارشان روزی داده میشوند🌺 🌷چله صلوات،زیارت عاشورا ، هدیه به۱۴معصوم وشهدای والامقام روزی دو قسمت داستان‌های شهدای📚 ادمین 👇 @R_keshavarz_sh @K_khaleghiBorna
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🥀 شهید علی کشاورز محمدیان نو ه ی اول شهید عباس کشاورز محمدیان بودند بعداز شهادت دایی و پدر بزرگشان به جبهه اعزام شدند 🍃🥀از کودکی بسیار با ایمان بودند از آنجایی که سن شان کم بود نمی توانستند به جبهه بروند در بسیج محله فعالیت میکردند شب ها نگهبانی میرفتند بالاخره به سنی رسیدند که توانستند عازم جبهه شوند 🍃🥀 محصل بود اول دبیرستان درس می خواندند بسیار درس خوان و باهوش بودند، ولی رفتن را به ماندن ترجیح دادند وسرانجام در سن 17 سالگی به شهادت رسیدند. 💖 کانال توسل به شهدا 💖 /eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯ 🆔@Canal_tavasol_be_shohada «»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 💫 طبق قرار عاشقانه هر روز ۱۰۰گل صلوات هدیه میکنیم به انبیاء الهی ، ۱۴ معصوم علیهم السلام و «شهیدان والامقام کشاورز محمدیان» حاج عباس (پدر) محمدرضا (پسر) علیرضا (داماد) علی(نوه) 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به نیابت از : 🌹 " شهیدان والامقام کشاورز محمدیان اللهم ارزقنا توفیق شهادت فی سبیلک🤲 💖 کانال توسل به شهدا 💖 /eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯ 🆔 @Canal_tavasol_be_shohada «»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
AUD-20220716-WA0016.mp3
8.5M
🚩 زیارت عاشورا 🚩 ✅ با نوای علی فانی 🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷 💖 کانال توسل به شهدا 💖 https://eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯ 🆔@Canal_tavasol_be_shohada «»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋 خانم ط_حسینی 🎬 همینطور که پشت سر علی میرفتم ،اهسته گفتم پس الان تو کی هستی؟چی صدات کنم؟ وارد اسانسور شدیم ,علی دکمه طبقه ۴را زد وهمینطور که دماغ عماد را فشارمیداد وباهاش بازی میکرد ,چشمکی به طرفم زد وگفت:خوب معلومه ,من هارون هستم،هانیه خانم گل... ☺️ تمام تنم داغ شد....نمیدانم ازشوق بود یا از ترس اینده ای مبهم وگنگ.... جلوی واحد ۱۵ایستاد ودر راباز کرد... داخل که شدیم ,بلند بلند شروع به صحبت کرد وگفت:هانیه جان....استراحتی بکن،من شب برمیگردم,رفت طرف اشپزخانه ویک لیوان ابی ریخت خورد ودوباره بیرون زد. نگاهی کردم به خونه ,اپارتمان جم وجور وتروتمیزی بود,اثاثیه اش کاملا نو وخیلی هم زیبا ,هال واشپزخانه ویک اتاق خواب,همینطور که همه جا را دید میزدم چشمم افتاد به عماد که خیره به تلویزیون بود... چادرم را دراوردم وخیلی بی صدا عماد رابغل کردم وبوسه ای از گونه اش گرفتم,کاناپه روبروی مبل,نشاندمش وتلویزیون را براش روشن کردم....بمیرم براش که چندین روز اززندگی طبیعی وعادیش وتلویزیون نگاه کردنش ,دورافتاده بود. رفتم طرف اشپزخانه تا ببینم چی هست برای صبحانه عمادبیارم.... یاد ناریه وچند ساعت پیش افتادم... .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ کانال توسل به شهدا 💖 /eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯ 🆔@Canal_tavasol_be_shohada «»
🦋 خانم ط_حسینی 🎬 صبحانه عمادرا دادم,بعدازنزدیک به یک ماه در خانه ای تنها بودم واحساس ارامش بهم دست میداد اما اینقدر ذهنم مشغول اتفاقات اخیر بود که حس این ارامش برام قابل درک نبود. هنوز هم بابت کشته شدن ناریه ناراحت بودم اما یک حس درونیم میگفت که بیش ازاین حقش بود ,نمیدونستم سرفیصل چی میاد,درسته پوست وگوشت واستخوانش از وهابیهای سعودی وخونخواران داعش بود منتها هنوز,بچه است گناهی ندارد. عماد غرق تماشای تلویزیون بود .بهترین موقعیت برای من که یک سرکی به کل اپارتمان بکشم. هال واشپزخانه اش راکه دیدم ,رفتم سراغ اتاق خواب،یک تختخواب دونفره با میزتوالت و... داخل کمد لباس رانگاه کردم ,چیزی نبود خالی خالی ,گوشه ی اتاق هم دوتا چمدان بسته ,انگار ساکنان خونه قصد سفرداشتند,ازاینکه داخل خونه ای بودم که بهم تعلق نداشت ,احساس بدی داشتم اما وقتی به این فکر میکردم که علی من رااینجا اورده ,احساسم چیز دیگه ای میگفت من به علی وطارق وکارهاشون ایمان داشتم ,میدونستم کاری که خلاف خواست خدا باشه ,محاله انجام بدهند. دست به چمدانها نزدم چون نمیدونستم واقعا اجازه دارم یانه،از اتاق امدم بیرون ورفتم برای نهار چیزی درست کنم,یخچال خونه برخلاف چمدانهای بسته,پروپیمان بود,مطمینم کارعلی است,دوست داشتم غذای مورد علاقه عماد را بگذارم تا بعدازمدتها دربه دری وزجر وشکنجه, یک امروز احساس راحتی کند وخوش باشد.... نهار که ماهی سوخاری باکلی سیب سرخ شده بود,اماده شد کشیدم داخل ظرف ورفتم که عماد را بغل کنم وبیارم سرمیز تاباهم بخوریم,اخه اولا علی گفته بود باعماد حرف نزنم وصداش نکنم,حتما موردی داشته که تذکر داده وثانیا علی گفت که تا شب نمیاد پس ما نتها باید غذا بخوریم. همونطور که عماد رابغل گرفتم وبی صدا گونه اش رابوسیدم,گوشی موبایل که علی بهم داده بود زنگ خورد. .. ‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌ 💖 کانال توسل به شهدا 💖 /eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯ 🆔@Canal_tavasol_be_shohada «»
خانم ط_حسینی 🎬 عماد راگذاشتم روی صندلی اشپزخونه وگوشی رابرداشتم:الو...سلام ع...یکدفعه به خودم اومدم ,من نمی بایست اسم علی رابگم سلام اقا هارون بفرمایید.. علی:هانیه جان نهارتون را بخورید واهسته گفت برو داخل اتاق خواب ,اونجا میتونی راحت صحبت کنی... همینطور که حرف میزدم رفتم داخل اتاق خواب برای اطمینان در راپشت سرم بستم . من:الان اتاق خواب هستم چی شده؟ علی:ببین داخل هال واشپزخونه میکروفن کارگذاشتند اما اتاق خواب پاکسازی شده,هرچی میگم گوش کن وبه خاطربسپار ,البته همه اش برای احتیاطه,نترسی هااا الان غذاتون رابخورید بعداززغروب افتاب اذان را که گفتند باعماد بیا تواسانسور ومستقیم برین زیرزمین ,داخل زیرزمین سمت چپت ردیف اول را نگاه کنی یک بی ام و بارنگ بژ میبینی که روی شیشه ی عقبش پرچم داعش را زدیم, درش بازه وسوییچ روش ,سوار شو ادرس داخل داشتبرد روی جلد بیسکویت سوم هست،خیلی بااحتیاط میای بیرون وبه محل مورد نظر که رسیدی ,سه بار پشت سرهم ،زنگ میزنی بدون فاصله ,اونجا که بری همه چی رامیفهمی...کاری نداری عزیزم؟ با گفتن عزیزم علی...تنم داغ شد وگونه هام گر گرفت ,خیلی دستپاچه گفتم:نه نه ممنون وگوشی راقطع کردم... تمام تنم غرق عرق بود. رفتم اشپزخونه,عماد خیره به یکجا نشسته بود ,روی زانوم نشاندمش ولقمه لقمه غذا دهنش کردم,مثل زمانی که پدرم زنده بود. بعداز نهار ظرفها راشستم عمادرابغل کردم وبردم تواتاق خواب,اینجا ازادانه میتونستم باهاش حرف بزنم,یه بوسه بزرگ ازگونه اش گرفتم وگفتم:عمادم میخوای روی تخت بازی کنی؟عمادباخوشحالی سرش راتکون داد. من:پس بیا باهم یک حمام دبش وگرم بریم بعدش میایم هرچی دوست داری بازی کن... بعدازمدتها،فارغ از دنیای بیرون باعماد کلی اب بازی کردیم وخوش گذروندیم اما نمیدونستم این اخرین باری هست که باعماد اینجور خوشم... .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎💖 کانال توسل به شهدا** 💖 /eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯ 🆔@Canal_tavasol_be_shohada «»**
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃 راوی دختر شهید عباس کشاورز محمدیان سلام خسته نباشید ,خدا خیرتون بده انشاءالله که هم پیام رسان شهدا هستین وهم دل خانواده ی شهدا را شاد میکنید. ✨اولین روزی که وارد این کانال توسل به شهدا شدم که یکی از دوستانم بهم معرفی کرد این رو لطف ودعوت شهدا دونستم و وقتی اسم شهدامون رو در کانال شما دیدم خیلی خوشحال شدم دیگه آخرای چله من هر شب نگاه می کردم ببینم کی نوبت پدرم میشه هر چندصلوات فرستادن برای شهدا فرقی نداره من خاطرات و وصیت نامه های شهدا را بادقت میخوندم ولی خیلی ذوق داشتم زودتر نوبت پدرم برسه من زمان شهادت پدرم سن زیادی نداشتم ابتدایی میخوندم احساس می کردم نوبتش برسه انگار خودش داره میاد ✨ من همیشه وقتی پدرم را خواب میدیدم با کت وشلوار شیک میدیدم ولی اون شب باز هم نگاهم به کانال بود چند نفر مونده که خوابم برد خواب دیدم شب بود داشتم خاطرات و وصیت نامه ی پدرم و برادرم را مینوشتم پدرم کلید انداخت درا را باز کرد اومد تو خیلی جا خوردم با لباس رزم و کوله پشتی ویه کم سر و لباسش خاکی بود، رفتم جلو سلام کردم با بغض و خنده جواب داد گفتم قربونت برم خواستم روبوسی کنم نگذاشت گفت جلو نیا دست نزن به من گفتم دلم برات تنگ شده اومد تو نشست رو صندلی همش تعجب میکردم چرا با این وضع اومده چرا الان دخترم هم بود به اونم اجازه نداد روبوسی کنه به نوه ام گفتم این کیه گفت باباته با بای تو که شهید شده نوه ام 8سالشه عکس پدرم را دیده بود همش نگاه میکردمش لبخند رو لباش بود یهو یادم افتاد چون وقتی جنازه اش را اوردن گفتن دست نزنید چون 7 ماه مونده بود تو سنگر یه جوارایی گفتن میریزه دست نزنید قربونش برم من دوست داشتم عکسش را تو کانال با لباس رزم بگذارید همونجور خواست زودتر از عکس و خاطراتش بیاد ✨ شهدا حواسشون به ما هست نه تنها خانواده ی شهدا بلکه هر کسی هر قدمی براشون برداره جبران میکنند ✨ ما باید طوری زندگی کنیم که شهدا که ناظر ما هستن از ما راضی باشن وادامه دهنده ی راهشون باشیم مخصوصاً ما خانواده ی شهدا که از دیگران مسئولیتمون از دیگران سنگین تره التماس دعا 💖 کانال توسل به شهدا 💖 /eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯ 🆔@Canal_tavasol_be_shohada «»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊 🌹 🕊 🕊 🌹 🕊 🌹 🕊 🌹 🕊 🕊 🌹 🕊 🌹 🕊 🌹 🕊 🌹 🕊 🌹 🕊 🌹 🕊 🌹 « پنجشنبه ۱۴۰۳/۳/۲۴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🤲🏻 💫 خدا را شکر که یاریمان کرد تا بیست و پنجمین 5⃣2⃣چله صلوات ، زیارت عاشورا و توسل به شهدا رو به پایان برسانیم ... 🌷تاکنون مهمان بیش‌از ۹۰۰ شهید والامقام معرفی شده در این کانال بوده ایم و الحق که نمک گیرشان شده ایم. 🌷 خداروشکر که مهمان سفره کرم شهدا بودیم. 🌷 فقط خدا می‌داند چه تعداد پرونده هایی به دست این عزیزان به جریان افتاده تا گره کورشان باز شود.. 🤲🏻💫 خدا رو شکر که ما رو در این مسیر قرار دادی ... 🤲🏻💫 خدایا به حق این ۴۰ شهید والامقام که ۴۰ روز مهمان شان بودیم ، ما را همچنان مهمان این عزیزان نگه دار... و شفاعتشان را شامل حالمان بگردان ... 🤲🏻💫فرج آقا امام زمانمان علیه السلام را الساعه قرار بده... 🤲🏻💫 گشایش در کار همه عزیزان ذکر گوی این کانال قرار بده به برکت صلوات بر محمد و آل محمد ... 🕊️🌷🕊️🌷🕊️🌷🕊️🌷🕊️ 💖 کانال توسل به شهدا 💖 https://eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯ 🆔@Canal_tavasol_be_shohada 🔴 لطفا جهت زنده نگه داشتن یاد شهدا ، کانال را به دوستانتان معرفی بفرمایید. یا علی