eitaa logo
🇮🇷کانال کمیل🇮🇷
427 دنبال‌کننده
28.7هزار عکس
15.9هزار ویدیو
73 فایل
کانالی برای ارائه مطالب متنوع سیاسی،اجتماعی ، مذهبی، ادبی و طنز..... کپی از مطالب کانال آزاد است https://eitaa.com/joinchat/1446576180C08cc5661cc لینک کانال کمیل👆 آیدی:👈 Canele_komeil@ ارتباط: @n_bande
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 به بهانه بازی تونس - فرانسه (در چهارشنبه گذشته) تونس سال‌های سال - از ۱۸۸۱ تا ۱۹۵۷ میلادی - مستعمره فرانسه بود. حالا در جام جهانی تونس و فرانسه در یک گروه قرار گرفته بودند. روز آخر بازی‌ها بود و تونس در صورت برد در برابر فرانسه امکان صعود به دور حذفی بازی‌ها را داشت. همین اتفاق افتاد تونسی‌ها فرانسه را یک هیچ بردند اما نتیجه بازی استرالیا - دانمارک مانع از صعودشان شد. تماشاگران در ورزشگاه بسیار ناراحت بودند اما از برد فرانسه احساس غرور می‌کردند ... همین چند خط را امروز برای عزیزی گفتم و البته بعدش گفتم شاید نسبت تونس و فرانسه در میدان مسابقه خیلی شبیه ما و آمریکا بود! بلافاصله گفت البته آنجا فرانسه به آن‌ها سال‌ها ظلم کرده بود ولی ما توهّم داریم که آمریکا به ما ظلم کرده یا با ما مشکل دارد! 🤔🙄 چه می‌خواهم بگویم؟! رسانه در این روزها نه تنها قوه تحلیل و عقلانیت را از کار انداخته بلکه به سادگی مَشاعِر را نیز از بین برده! وقتی این اتفاق برای نسل‌های دهه چهل و پنجاه و شصت افتاده، اصلاً چیز عجیبی نیست که بچه‌های دهه هفتاد و هشتاد و نود هم چنین باوری داشته باشند. ما نه تاریخ کشور خودمان را می‌دانیم و نه در مورد تاریخ استعماری غرب چیزی می‌دانیم! همین دیروز بود که یک دوست داشت چند صحنه از کنگو در هشتاد سال قبل نشانم می‌داد و بلایی که بلژیکی‌ها سرشان آورده بودند را تعریف می‌کرد! مو به تن انسان سیخ میشد. واقعاً تا چند ساعت حالم بد بود ... با خودم گفتم همچون منی از این‌ها خبر ندارد، برای بچه‌های امروزی که کاملاً طبیعی است نسبت به غرب نگاه خوش‌بینانه داشته باشند. حالا ما شب و روز فحش بدهیم به غرب!! با این چیزها که کار درست نمی‌شود ...
♨️وی در عین حال افزود: اما از اعتراضات غیرقانونی در ایران کاملا حمایت می‌کنیم، معترضین غیرقانونی رو مسلح‌شون می‌کنیم تا مردم رو بکشند و پلیس ایران رو بابت سرکوب پیاده‌نظام خودمون، محکوم می‌کنیم!!!! به شبکه‌های فارسی زبان‌مونم گفتیم مخاطبان نادان‌شون رو تشویق به تجزیه‌طلبی کنند!!!😐 🇮🇷 "بنده خدا"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واکنش نخست‌وزیر کانادا به اعتراضات در این کشور: حق بستن و اشغال خیابان را ندارید پ ن: لازم به ذکر است که این 👆🏻مردک نادان، از آشوبها و اغتشاشات در ایران حمایت کرده و دروغ بزرگ اعدام ۱۵ هزار نفر از اغتشاشگران ایرانی رو در کارنامه چرندیات خودش به ثبت رسونده!!!( ۱۲ ساعت بعد هم از ترس رسوایی توییت خودشو پاک کرد) همینقدر دروغگو، همینقدر پست‌فطرت!! 🇮🇷 "بنده خدا"
♨️غسل ۰۰۰ داستان دنباله دار من و مسجد محل قسمت بیستم ۰۰۰ بچه ها بِهش میگفتن کوتوله ، من خیلی ناراحت میشدم ، دلم واسش می سوخت ، واسه همین بهش محبت میکردم ، اون هم منو دوست داشت ، ولی اصلا" شبیه این دوتا بچه سِرتق ، یعنی ناصر و جمشید ، دوتا پسر خاله‌هاش نبود ، حموم که تموم شد راه افتادیم تا از در حموم بیایم بیرون ، یه دفعه ناصر داد زد ، دیدی چی شد ؟ دیدی ، دیدی ؟ هممون ترسیدیم ، علی شاهرخی پرسید ، چی شد ، ناصر خندید و گفت وای غسل شهادت نکردم ، یادم رفت ، نمیشه باید دوباره برگردم ، همه زدیم زیر خنده ، احمد گفت : پس معلومه که شهید نمیشی ، ناصر جدی جدی می خواست برکرده و غسل شهادت کنه!جمشید محکم دستش رو گرفته بود میگفت نمیذارم برگردی، اگه تو بخوای برگردی منم باید باهات بیام ، کِشون کِشون ناصر رو با خودمون آوردیم، وقتی وارد محوطه میدون صبحگاه شدیم، یکی از دور داد زد (چطوری بوُرارم ، حالکَ خوسَه ، چونی ، سیلامتی) ، چطوری برادرم ، حالت خوبه ، سلامتی؟ بعد به لهجه تهرونی گفت ، سلام داداشام ، محمد ، حسن ، ناصر جاپونی ، همه‌تون اینجائید ، میثم بود ، آره خودش بود ، یه نگاه به حاج آقا قلعه قوند ، انداخت گفت : سلام آقا! محمد پَر و بال درآورد ، انگار عزیزترین آدم زندگیش رو دیده ، حاج آقا قلعه قوند خندید و گفت : بچه ها وقتی کاک میثم از جبهه غرب اومده جبهه جنوب ، یعنی یه عملیات بزرگ در پیشه ، مگه نه کاک میثم ؟ آقا میثم ،خودش رو تکون داد و گفت : حالا ؛ دادا جون؟ یه دوربین عکاسی رو گردن میثم آویزون بود ، میدونستم میثم از بچه‌های اطلاعات و عملیاته و از خیلی چیزا خبر داره ، یهو ناصر گفت داش میثم ، یه عکس از ما میگیری؟ آخه قراره بعضی از ماها شهید بشیم ، مثلا" همین داش حسن ، قرار به همین زودیا حلواش رو بخوریم ، یهو محمد گفت : ناصر خدا نکنه ، خندیدم گفتم : به خدا آرزومه ، علی شاهرخی گفت : راستش رو بخوای حسن! چند وقتیه نور بالا می زنی ، خوش تیپ‌تر شدی ، دو روز پیش به آقا قلعه قوند گفتم .گفتم این حسن ما شهید میشه. باید همین روزا یه عکس یادگاری باهاش بگیریم ، بیشتر باید مواظبش باشیم ، ناصر خندید و گفت : بیا شوخی شوخی داره جدی میشه ، نه بابا خدا نکنه ، حسن کاپیتان تیم فوتبال ماست ، تازه رئیس بانده ، یهو جمشید یه لَگد به ناصر زد و گفت : هِیس آبرومونو بردی، ساکت شو! همه خندیدیم و اینجا بود که میثم با دوربین اطلاعاتیش اون عکس یادگاری رو تو میدون صبحگاه دوکوهه، تو اون عصر بهاری خرداد ۶۷ از ما گرفت، و بعضی از ماها رو واسه همیشه جاودانه کرد! یهو با صِدای بی‌بی صحنه عوض شد ،بفرمائید داخل، تا خواستم وارد اطاق شهید بشم مملی کوچیکه و بچه ها زودتر از من دوئیدند تو اطاق ، وقتی وارد اطاق شدم انگار وارد بهشت شدم ، همه جا بوی محمد و میداد، سجاده محمد باز بود یه دونه از این سجاده‌های قدیمی که عکس گنبد امام رضا(علیه‌السلام) روش بود ، یه کتاب‌خونه فلزی ، یه طبقه‌اش پر بود از کتاب‌های قرآن و دعا و کتاب‌های استاد مطهری ، طبقه دومش کتاب‌های درسی سوم دبیرستان ، رشته ریاضی فیزیک ، سال تحصیلی ۶۷ -۱۳۶۶ کتاب‌ها همه‌شون جلد شده و تمیز بود ، از قفسه ها و اطاق مشخص بود که بی‌بی هر روز اونجا رو نظافت و گردگیری میکنه. یه رَحل قرآن چوبی کَنده‌کاری شده ، یه تخت خواب فلزی قدیمی، یه میز چوبی کوتاه که مادر من قدیما روش سماور میذاشت ، چشمم افتاد به روی طاقچه ، چند تا قاب کوچیک که معلوم بود عکس‌های بچگی محمده ، یه فال حافظ و یه کتاب نهج البلاغه با جلد نفیس ، یه رادیو قرمز کوچیک ، یه صدایی به گوشم رسید، حسن من اینورم ، پشت سرت ، سرم رو چرخوندم و خُشکم زد! یه قاب بزرگ عکس به دیوار نصب شده بود، میدون صبحگاه پادگان دوکوهه بود. ناخودآگاه به سمت قاب عکس کشیده شدم ، فضا عوض شد، دستم دور گردن محمد بود و ژست گرفته بودم ، همه بگید سیب ، یهو دیدم میثم خندید و گفت تموم شد ، عکس رو گرفتم ، ناصر گفت داش میثم کِی عکس رو بهمون میدی؟ میثم جواب داد ممکنه یه ماهی طول بکشه ، جمشید گفت یه ماه؟ چرا انقدر زیاد؟ لبخند مرموزی زد و جواب داد آخه کارهای واجب‌تری در پیشه که اول باید اونا انجام بشه ، حاج آقا قلعه قوند سری تکون داد و گفت پس درست حدس زدم ، به خاطر همین ما رو از جبهه غرب منتقل کردن به جبهه جنوب ! من به محمد گفتم مطمئناً یه عملیات مهم در پیشه! همه برگشتیم تا آماده بشیم برای نماز مغرب و عشاء ، موقع رفتن به نمازخونه شهید حاج همت ، ناصر وسط راه ایستاد و زد زیر خنده ، همه تعجب کردیم ، جمشید پرسید: دیوونه شدی؟ به چی میخندی ؟ ناصر یه شکلک درآورد و گفت به تو! احمد گفت به چیِ جمشید میخندی؟ ناصر قهقهه زد و گفت : عجب عکسی بشه این عکسی که تو میدون صبحگاه انداختیم ، محمد پرسید : واسه چی؟ ۰۰۰ ادامه دارد ، حسن عبدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔰 | لزوم گسترش اقتدار دولت مرکزی عراق به مناطقی که از آن امنیت ایران برهم زده می‌شود 👈🏻 رهبر انقلاب: متأسفانه اکنون استفاده از خاک عراق برای برهم زدن امنیت ایران در برخی مناطق عراق روی می‌دهد و تنها راه‌حل آن این است که دولت مرکزی عراق اقتدار خود را به آن مناطق نیز گسترش دهد. ۱۴۰۱/۰۹/۰۸ 📥 دسترسی به مجموعه سخن‌نگاشت👇 https://khl.ink/f/51448
اطلاعیه شورای امنیت کشور درباره اغتشاشات اخیر ▪️۲۰۰ نفر در اغتشاشات جان خود را از دست داده‌اند 🔹در نتیجه آشوبگری‌ها تاکنون ۲۰۰ نفر جان خود را از دست داده‌اند که می‌توان آنها را به اقسام: شهدای امنیت، شهدای مردمی در اقدامات تروریستی، افراد بی‌گناه قربانی پروژه کشته سازی گروهک‌ها، مردم بیگناهی که در شرایط به‌هم‌ریختگی امنیتی جان باخته‌اند، اغتشاشگران و نیز عناصر ضدانقلاب مسلح عضو گروهک‌های تجزیه طلب، تفکیک نمود. 🔹همچنین در این حوادث، هزاران میلیارد تومان خسارت به مراکز دولتی، عمومی و خصوصی وارد شده است.
تهدید به قتل یک بازاری کُرد به جرم استقبال از رئیسی 🔹از دو روز گذشته که تصاویر حضور سرزده رئیس‌جمهور در بازار شهر سنندج و گپ و گفت با برخی کسبه این بازار منتشر شد، کانال‌های ضدانقلاب، اقدام به انتشار اطلاعات شخصی یکی از بازاریان سنندجی و خانواده‌اش کردند. 🔹آن‌ها، او و خانواده‌اش را تهدید کردند که به قتل می‌رسانند و مغازه‌اش را به آتش می‌کشند. شدت هجمه‌ها به حدی بود که این مغازه‌دار کُرد را مجبور کرد تا ویدیویی ضبط و منتشر کند تا دست از سرش بردارند. 🔹اما اکانت‌های برانداز و رسانه‌های ضدانقلاب با انتشار این ویدیو در فضای مجازی بدون اشاره به تهدیدها و هجمه‌هایی که به وی کردند، او را پشیمان معرفی کردند. 🔹برخی‌ معتقدند که این کانال‌ها از سوی منافقین اداره می‌شود و این بار خشونت دهه ۶۰ را از طریق فضای مجازی بازتولید می‌کنند.