عشق و منطق هردو سهمی بردهاند از جان ِمن ،
روزها را شیخم و شب شاعر ِچشمان ِتو !
با صدای ِخندهات بردی دل از ما ، چادری ..
- میپذیری با حیاء ، ما را برای ِهمسری ؟
خمرم کم شده بود و بعد فهمیدم کنار . .
توشهیدم کردهای ، با لحن ِصحبت کردنت😂 !
عاشقشباشی ولیاو مذهبیباشد چهباک ،
کافریرا چشم ِبسته سوی ِمسجد میبرد .
شیخ بامن سخناز عالم عقبی میگفت ،
گفتمش شیخ ؟ بهآنجا کهروم اوهم هست ؟ ..
گفته در قرآن خدا ، آرامشت با همسر است ؛
- کی شود این آیهاش مشمول ِحال ما شود !