پسر آیتالله طهرانی میگه:
بعد بابام شروع کرد به فحش دادن
فحشای زشت
بعد گفت:
این پدرسوخته (یعنی رضاشاه)
فلان و فلانه که دست دختراش رو گرفته
برده تو جشن و به سربازا نشونشون داده
اون فکر میکنه مام مثل خودشیم؟
که دخترامون رو به مردم نشون بدیم؟
زنمون رو به مردم نشون بدیم؟؟
۱۷ فروردین
۱۷ فروردین
پسر ایتالله طهرانی میگه:
بابام از عصبانیت
رنگش مثل توت، سیاه شده بود
بعد به پیکه گفت
عین این پیغام من رو
برای این غول بیابونی ببر (یعنی رضاشاه)
بهش بگو
ما دین داریم، شرف داریم، عزت داریم، مسلمونیم، حیا داریم، زنهامون عفیفاند، نجیبند، این فکرارو از سرت بنداز بیرون.
من یه سر دارم، برای این کار میدم، بیشترم داشتم باز میدادم، الان ناراحتم که چرا یه سر دارم.
بعد از اینم که من کشته بشم، زن و بچم رو نمیتونید ببرید، مگر اینکه طناب به پاشون ببندید و توی کوچه بکشیدشون. که آخرش وسط کوچه جون میدن
۱۷ فروردین
۱۷ فروردین
بله
توی دوران وزارت جنگی
و نخستوزیری رضاخان
هر دفعهای یکی یه چیزی بهش میگفت
ولی در اون تاریخ که اوج قدرت شاه بود
واقعا جنم باید میداشت
۱۷ فروردین
۱۷ فروردین
پسر آیتالله طهرانی میگه:
بعد بابام شروع کرد به فحش دادن
فحشای زشت
بعد گفت:
این پدرسوخته (یعنی رضاشاه)
فلان و فلانه که دست دختراش رو گرفته
برده تو جشن و به سربازا نشونشون داده
اون فکر میکنه مام مثل خودشیم؟
که دخترامون رو به مردم نشون بدیم؟
زنمون رو به مردم نشون بدیم؟؟
۱۷ فروردین
۱۷ فروردین
پسر ایتالله طهرانی میگه:
بابام از عصبانیت
رنگش مثل توت، سیاه شده بود
بعد به پیکه گفت
عین این پیغام من رو
برای این غول بیابونی ببر (یعنی رضاشاه)
بهش بگو
ما دین داریم، شرف داریم، عزت داریم، مسلمونیم، حیا داریم، زنهامون عفیفاند، نجیبند، این فکرارو از سرت بنداز بیرون.
من یه سر دارم، برای این کار میدم، بیشترم داشتم باز میدادم، الان ناراحتم که چرا یه سر دارم.
بعد از اینم که من کشته بشم، زن و بچم رو نمیتونید ببرید، مگر اینکه طناب به پاشون ببندید و توی کوچه بکشیدشون. که آخرش وسط کوچه جون میدن
۱۷ فروردین
۱۷ فروردین
بله
توی دوران وزارت جنگی
و نخستوزیری رضاخان
هر دفعهای یکی یه چیزی بهش میگفت
ولی در اون تاریخ که اوج قدرت شاه بود
واقعا جنم باید میداشت
۱۷ فروردین
۱۷ فروردین