eitaa logo
عفاف و حجاب
539 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
98 فایل
آنچه درباره حجاب و عفاف باید بدانیم. محتوای تبیینی ویژه جهادگران تبیین. @ste_gonabad5 سیاست، سخنواره، پاسخ به شبهات، ضرورت و فلسفه، دلایل عقلی، روانشناسی، اهمیت و... در قالبهای پرده نگار، موشن، کلیپ https://eitaa.com/Chastity/3191
مشاهده در ایتا
دانلود
فی قلوبهم الحمیّة حمیّة الجاهلیّة فأنزل اللّه سکینته علی رسوله و علی المؤمنین و ألزمهم کلمة التّقوی؛(10) آن گاه که کافران در دل های خود تعصّب، (آن هم) تعصّب جاهلیت ورزیدند، پس خدا آرامش خود را بر فرستاده خویش و بر مؤمنان فرو فرستاد و آرمان تقوا را ملازم آنها ساخت.» در این آیه شریفه حمیّت جاهلی و آرامش ایمانی در برابر هم قرار گرفته است. فرهنگ جاهلی، همواره مردمان را به تعصّب و خشم کور و سوزان فرا می خواند. مرز شکنی و حرمت نگه نداشتن و بی اعتنایی به قانون ها و آیین های فردی و اجتماعی، از نشانه های بارز آن است،اما فرهنگ دینی که ریشه در سکینه و آرامش درونی برخاسته از ایمان دارد، نمونه های روشنی همچون رفتار همراه با بردباری و وقار و متانت و تحمّل و بزرگواری را در جامعه رواج می دهد و مردمان را به آن سمت و سو فرا می خواند. به هر حال، حمیّت مثبت و سازنده خاستگاه غیرت است. امام علی(ع) می فرماید: «علی قدر الحمیّة تکون الغیرة.»(11) و می فرماید: «قدر الرجل علی قدر همّته و عفّته علی قدر غیرته؛(12) ارزش مرد همسان همت اوست و عفت او هم تراز غیرت او.»
مجله پاسدار اسلام دی 1387 - شماره 325 غیرت حسینی نویسنده : حجة الاسلام ابوالقاسم یعقوبی 23 غیرت در فرهنگ انسانی و دینی کاربرد و قلمرو گسترده ای دارد. واژه شناسان در معنای این واژه نوشته اند: «واکنشی طبیعی است که آدمی نسبت به دخالت های نابجا و ناروای دیگران، در آنچه دوست می دارد از خود نشان می دهد».(1) غیرت از لوازم محبت است، چه هر که محب است، به ناچار غیور بود. «غیرتمند کسی است که نگاهدار عصمت و آبرو و شرف و عزت است و از قبول اهانت بر عرض خود ابا دارد».(2) در نظام آفرینش غیرت جایگاه ویژه ای دارد. در بسیاری از حیوانات این حس دفاع به چشم می خورد و در تمامی انسان ها این حس وجود دارد که در برابر هجوم به آنچه دوست می دارند، مانند مال، فرزند، ناموس، آبرو و دین، آرام نمی نشینند و با یورش گران درگیر می شوند و به دفاع از جان، مال و...خود برمی خیزند وجود این حالت، یک ارزش انسانی است که از اراده اخلاقی او سرچشمه می گیرد. به هر نسبت که آدمی در گرداب خواسته های شهوانی و حیوانی فرو رود و از عفاف و تقوی و طهارت دور شود، این حالت رنگ می بازد و به جایی می رسد که این احساس در او می میرد و بی تفاوت و بی غیرت می گردد. غیرت در فرهنگ دینی اسلام دینی است هماهنگ با فطرت و عقل بشری. آنچه در تکوین و آفرینش انسان به عنوان وسیله حراست و نگاهبانی گوهر انسانی او پیش بینی شده و در نهاد او به ودیعت گذاشته شده؟، در تشریع و قانون گذاری شرع نیز مورد تأیید و حمایت قرار گرفته است. امام صادق(ع) ده چیز را به عنوان بزرگواری اخلاق (مکارم اخلاق) نام برده که غیرت از آن شمار است. پیامبر اکرم(ص) می فرماید:«الغیرة من الایمان؛(3) غیرت جزئی از ایمان است.» امام علی(ع) فرمود: «ما زنی غیور قط؛(4) انسان غیرتمند هرگز آلوده دامن نمی شود.» در برخی از احادیث می خوانیم: «خداوند غیور است و حرام ها را دوست نمی دارد».(5) از پیامبر اکرم(ص) نقل شده که فرمود: «ما احد اغیر من اللّه و من غیرته انه حرّم الفواحش وحد الحدود؛(6) هیچ کس از خدا با غیرت تر نیست. از این روی، خداوند تمام کارهای زشت را حرام کرده و برای آنها مرزهایی معین کرده است.» این سخن اشاره است به آیه شریفه: «قلّ انّما حرّم ربّی الفواحش ما ظهر منها و ما بطن؛(7) (ای پیامبر،) بگو خدای من هرگونه کار زشت را چه در آشکار و چه در نهان منع فرموده است.» در نگاه دین، غیرت ارزش است و پسندیده که بالاترین و شریف ترین مرحله آن از آنِ پروردگار عالم است و بندگان او نیز، هر یک به اندازه برخورداری از این ارزش اخلاقی و انسانی، به او نزدیک می شوند. از چشم انداز عالمان دین، حساسیت مثبت و احساس مسؤولیت در برابر آنچه که مورد علاقه و عشق آدمی است و یا ایده و مرامی است که آن را برگزیده و حق می شمارد و می داند، نه تنها ناپسند نیست، بلکه نوعی تکلیف و وظیفه به شمار می رود. مرحوم نراقی می نویسد: «دانستی که حمیّت و غیرت آن است که آدمی نگاهبانی کند دین خود و اولاد و اموال خود را و از برای محافظت و نگاهبانی هر یک، طریقه ای است که صاحب غیرت و حمیّت از آن تجاوز نمی کند... بی غیرتی و آن کوتاهی و اهمال کردن در محافظت آنچه نگاهبانی آن لازم است، از دین و عرض و اولاد و اموال.»(8) برای ریشه یابی غیرت در فرهنگ دینی و روشن شدن مفهوم آن، به واژه های هم افق آن نیز باید نگریست: غیرت و حمیّت واژه حمیّت در اصل از ماده حمی به معنای حرارتی است که از آتش یا خورشید یا بدن انسان و مانند آن پدید می آید. به همین جهت به حالت تب حمّی گفته می شود و به حالت خشم و تعصب و خشم آلود حمیّت گویند. پژوهشگران واژه شناس، مفهوم و گونه های حمیّت را این گونه کالبد شکافی کرده اند: «حمیّت یعنی خشمگین شدن، هیجانی شدن و ناخوش داشتن، اسمی است که جایگزین مصدر شده، مانند سکینه که به معنای سکون است.» حمیّت دو گونه است: الف. حمیّت پسندیده: و آن در جایی به کار می رود که نگاهداشت آن بر او لازم است و آن عبارت است از: دین، خانواده و وطن. این گونه پاسداشت و حمیّت را غیرت می نامند که مثبت و سازنده است و در ردیف مکارم اخلاقی به شمار می رود. ب. حمیّت ناپسند: و آن در حالت روگردانی از حق و زورگویی و غارتگری است که از آن به عصبیّت و حمیّت جاهلی یاد می شود. ریشه این خوی زشت، خشم و غضبی است که همراه با خودبینی، خودشیفتگی و خود بزرگ بینی باشد.(9) حمیّت ناپسند و تعصّب کور، حالتی است که بر اثر جهل و کوته بینی و سستی در اندیشه و فرهنگ به وجود می آید. این حالت بیشتر در میان مردمانی رواج دارد که از فرهنگ و تمدن بشری بی بهره اند و به جنگ و درگیری و قتل و غارت خو کرده اند. این خوی، با این ویژگی در هر فرد و جامعه ای پدید آید، تباهی می آفریند. بسیاری از سنّت های غلط، خرافی و انحرافی و پافشاری قوم ها و ملت های منحرف در برابر انبیاء و رهبران الهی، ریشه در همین حمیّت جاهلی دارد: «اذ جعل الّذین کفروا
غیرت و عصبیّت عصبیّت و تعصّب به معنای جانبداری از شخص یا جریان، مرام و اندیشه ای است که آدمی به آن گرویده است. به آن جمعی که دارای سازمان و تشکیلات گروهی باشند و دسته جمعی از یکدیگر طرفداری کنند عصابه گویند. طریحی در مجمع البحرین می نویسد: «التعصّب من العصبیّة و هی الحاماة و المدافعة عمن یلزمک امره او تلزمه لغرض؛(13) واژه تعصّب، برگرفته از عصبیّت است، و آن به معنای جانبداری و دفاع از کسی است که فرمان او بر تو لازم است یا طرفداری از کسی است که او را به خاطر هدفی برگزیده ای.» عصبیّت، هم افق با حمیّت است و مانند آن به دو گونه مثبت و منفی در خور تصویر است، زهری می گوید:از امام علی بن الحسین(ع) معنای عصبیّت را پرسیدم، فرمود: «العصبیّة التی یأثم علیها صاحبها ان یری شرار قومه خیراً من خیار قوم آخرین و لیس من العصبیّة ان یحبّ الرجل قومه و لکن العصبیّة ان یعین قومه علی الظلم؛(14) تعصّب ناپسندی که دارنده آن گناهکار به شمار می رود آن است که: بدی خویشان خویش را نیک بیند و آن بدی ها را بر نیکی دیگران ترجیح دهد، لکن دوست داشتن و طرفداری از خویشان امری است پسندیده، آنچه مصداق عصبیّت منفی است آن است که کسی قوم و قبیله اش را بر ستم و ستمگری یاری رساند.» درد دین داشتن، در گسترش ارزش ها کوشیدن، جبهه حق را قدرت بخشیدن، ستمدیدگان را یاری رساندن، از حق و حقیقت حمایت کردن، مصداق های روشن و گویایی از تعصّب مثبت هستند که در کلام امام علی(ع) به آن اشارت شده است: «ان کنتم لامحالة متعصّبین فتعصّبوا نصرة الحق؛(15)اگر قرار است از خود تعصّب نشان بدهید، آن را در راستای یاری حق، به کار گیرند.» نیز می فرماید: «تعصّبوا لخلال الحمد من الحفظ للجار و الوفاء بالذمام و الطاعة لبرّ و المعصیة للکبر و تحلّوا بمکارم الخلال؛(16) برای خوبی های ستوده تعصّب بورزید که عبارتند از: نگاهداشت حرمت همسایه، وفا کردن به پیمان ها، گسترش نیکی و نیکوکاری و پرهیز از تکبر و خود را به این خصلت های ارزنده بیارایید.» پای بندی به ارزش ها پای بندی به اصول شریعت و نگاهداشت مرزهای حلال و حرام، حرمت در مسیر گسترش ارزش ها و پیشگیری از آلوده شدن فضای جامعه به ناهنجاری ها و رفتارهای فسادانگیز و فتنه ساز، دفاع از دین، در افتادن با فتنه ها و شایعه ها و شبهه ها، تعصّب روا و پسندیده است که با فرهنگ دین سازگاری دارد و عالمان دینی آن را مورد ستایش و سفارش قرار داده اند. ملا احمد نراقی می نویسد: عصبیّت و آن عبارت است از سعی نمودن در حمایت خود یا چیزی که با خود نسبت دارد، از دین و مال و قبیله و عشیره و اهل شهر، یا اهل صنعت خود و امثال اینها، یا فعل و آن بر دو قسم است، زیرا آن را که حمایت می کند و سعی در دفع بدی از آن می کند. اگر چیزی است که حفظ و حمایت آن لازم است و در حمایت کردن از حق تجاوز نمی کند و انصاف را از دست نمی دهد، این قسم ممدوح و پسندیده و از صفات فاضله است و آن را غیرت گویند. و اگر چیزی را که حمایت می کند، چیزی است که حمایت آن شرعاً خوب نیست، یا در حمایت از حق و انصاف تجاوز می کند و به باطل داخل می شود، این قسم از عصبیّت مذموم است و از رذایل صفات متعلقه به قوه غضبیه است.(17) در این فراز چند نکته اساسی نهفته است: 1. عصبیّت، قلمرو گسترده ای دارد: قومی و قبیله ای، شهروندی، صنفی و دینی. 2. عصبیّت مثبت گاهی در گفتار انسان نمود پیدا می کند و گاهی در رفتار خود را نشان می دهد. 3. آنچه انسان نسبت به او تعصّب می ورزد، باید ارزشمند و امری مباح و روا باشد. 4. دفاع از آنچه پشتیبانی از آن لازم است، باید از چارچوب حق و انصاف خارج نشود. 5. از چیزی باید پشتیبانی کرد و نسبت به آن عصبیّت داشت که عقل و شرع آن را پسندیده باشند. 6. عصبیّت، باید همراه با بصیرت باشد وگرنه مشکل ساز و خطرآفرین می گردد. بدین سان، روشن شد که:حمیّت، عصبیّت و غیرت اگر درست و بجا به کار رود پیامدهای سازنده و سودمندی در جامعه دینی به دنبال خواهد داشت.
مجله پاسدار اسلام دی 1387 - شماره 325 غیرت حسینی نویسنده : حجة الاسلام ابوالقاسم یعقوبی 23 غیرت در فرهنگ انسانی و دینی کاربرد و قلمرو گسترده ای دارد. واژه شناسان در معنای این واژه نوشته اند: «واکنشی طبیعی است که آدمی نسبت به دخالت های نابجا و ناروای دیگران، در آنچه دوست می دارد از خود نشان می دهد».(1) غیرت از لوازم محبت است، چه هر که محب است، به ناچار غیور بود. «غیرتمند کسی است که نگاهدار عصمت و آبرو و شرف و عزت است و از قبول اهانت بر عرض خود ابا دارد».(2) در نظام آفرینش غیرت جایگاه ویژه ای دارد. در بسیاری از حیوانات این حس دفاع به چشم می خورد و در تمامی انسان ها این حس وجود دارد که در برابر هجوم به آنچه دوست می دارند، مانند مال، فرزند، ناموس، آبرو و دین، آرام نمی نشینند و با یورش گران درگیر می شوند و به دفاع از جان، مال و...خود برمی خیزند وجود این حالت، یک ارزش انسانی است که از اراده اخلاقی او سرچشمه می گیرد. به هر نسبت که آدمی در گرداب خواسته های شهوانی و حیوانی فرو رود و از عفاف و تقوی و طهارت دور شود، این حالت رنگ می بازد و به جایی می رسد که این احساس در او می میرد و بی تفاوت و بی غیرت می گردد. غیرت در فرهنگ دینی اسلام دینی است هماهنگ با فطرت و عقل بشری. آنچه در تکوین و آفرینش انسان به عنوان وسیله حراست و نگاهبانی گوهر انسانی او پیش بینی شده و در نهاد او به ودیعت گذاشته شده؟، در تشریع و قانون گذاری شرع نیز مورد تأیید و حمایت قرار گرفته است. امام صادق(ع) ده چیز را به عنوان بزرگواری اخلاق (مکارم اخلاق) نام برده که غیرت از آن شمار است. پیامبر اکرم(ص) می فرماید:«الغیرة من الایمان؛(3) غیرت جزئی از ایمان است.» امام علی(ع) فرمود: «ما زنی غیور قط؛(4) انسان غیرتمند هرگز آلوده دامن نمی شود.» در برخی از احادیث می خوانیم: «خداوند غیور است و حرام ها را دوست نمی دارد».(5) از پیامبر اکرم(ص) نقل شده که فرمود: «ما احد اغیر من اللّه و من غیرته انه حرّم الفواحش وحد الحدود؛(6) هیچ کس از خدا با غیرت تر نیست. از این روی، خداوند تمام کارهای زشت را حرام کرده و برای آنها مرزهایی معین کرده است.» این سخن اشاره است به آیه شریفه: «قلّ انّما حرّم ربّی الفواحش ما ظهر منها و ما بطن؛(7) (ای پیامبر،) بگو خدای من هرگونه کار زشت را چه در آشکار و چه در نهان منع فرموده است.» در نگاه دین، غیرت ارزش است و پسندیده که بالاترین و شریف ترین مرحله آن از آنِ پروردگار عالم است و بندگان او نیز، هر یک به اندازه برخورداری از این ارزش اخلاقی و انسانی، به او نزدیک می شوند. از چشم انداز عالمان دین، حساسیت مثبت و احساس مسؤولیت در برابر آنچه که مورد علاقه و عشق آدمی است و یا ایده و مرامی است که آن را برگزیده و حق می شمارد و می داند، نه تنها ناپسند نیست، بلکه نوعی تکلیف و وظیفه به شمار می رود. مرحوم نراقی می نویسد: «دانستی که حمیّت و غیرت آن است که آدمی نگاهبانی کند دین خود و اولاد و اموال خود را و از برای محافظت و نگاهبانی هر یک، طریقه ای است که صاحب غیرت و حمیّت از آن تجاوز نمی کند... بی غیرتی و آن کوتاهی و اهمال کردن در محافظت آنچه نگاهبانی آن لازم است، از دین و عرض و اولاد و اموال.»(8) برای ریشه یابی غیرت در فرهنگ دینی و روشن شدن مفهوم آن، به واژه های هم افق آن نیز باید نگریست: غیرت و حمیّت واژه حمیّت در اصل از ماده حمی به معنای حرارتی است که از آتش یا خورشید یا بدن انسان و مانند آن پدید می آید. به همین جهت به حالت تب حمّی گفته می شود و به حالت خشم و تعصب و خشم آلود حمیّت گویند. پژوهشگران واژه شناس، مفهوم و گونه های حمیّت را این گونه کالبد شکافی کرده اند: «حمیّت یعنی خشمگین شدن، هیجانی شدن و ناخوش داشتن، اسمی است که جایگزین مصدر شده، مانند سکینه که به معنای سکون است.» حمیّت دو گونه است: الف. حمیّت پسندیده: و آن در جایی به کار می رود که نگاهداشت آن بر او لازم است و آن عبارت است از: دین، خانواده و وطن. این گونه پاسداشت و حمیّت را غیرت می نامند که مثبت و سازنده است و در ردیف مکارم اخلاقی به شمار می رود. ب. حمیّت ناپسند: و آن در حالت روگردانی از حق و زورگویی و غارتگری است که از آن به عصبیّت و حمیّت جاهلی یاد می شود. ریشه این خوی زشت، خشم و غضبی است که همراه با خودبینی، خودشیفتگی و خود بزرگ بینی باشد.(9) حمیّت ناپسند و تعصّب کور، حالتی است که بر اثر جهل و کوته بینی و سستی در اندیشه و فرهنگ به وجود می آید. این حالت بیشتر در میان مردمانی رواج دارد که از فرهنگ و تمدن بشری بی بهره اند و به جنگ و درگیری و قتل و غارت خو کرده اند. این خوی، با این ویژگی در هر فرد و جامعه ای پدید آید، تباهی می آفریند. بسیاری از سنّت های غلط، خرافی و انحرافی و پافشاری قوم ها و ملت های منحرف در برابر انبیاء و رهبران الهی، ریشه در همین حمیّت جاهلی دارد: «اذ جعل الّذین کفروا
فی قلوبهم الحمیّة حمیّة الجاهلیّة فأنزل اللّه سکینته علی رسوله و علی المؤمنین و ألزمهم کلمة التّقوی؛(10) آن گاه که کافران در دل های خود تعصّب، (آن هم) تعصّب جاهلیت ورزیدند، پس خدا آرامش خود را بر فرستاده خویش و بر مؤمنان فرو فرستاد و آرمان تقوا را ملازم آنها ساخت.» در این آیه شریفه حمیّت جاهلی و آرامش ایمانی در برابر هم قرار گرفته است. فرهنگ جاهلی، همواره مردمان را به تعصّب و خشم کور و سوزان فرا می خواند. مرز شکنی و حرمت نگه نداشتن و بی اعتنایی به قانون ها و آیین های فردی و اجتماعی، از نشانه های بارز آن است،اما فرهنگ دینی که ریشه در سکینه و آرامش درونی برخاسته از ایمان دارد، نمونه های روشنی همچون رفتار همراه با بردباری و وقار و متانت و تحمّل و بزرگواری را در جامعه رواج می دهد و مردمان را به آن سمت و سو فرا می خواند. به هر حال، حمیّت مثبت و سازنده خاستگاه غیرت است. امام علی(ع) می فرماید: «علی قدر الحمیّة تکون الغیرة.»(11) و می فرماید: «قدر الرجل علی قدر همّته و عفّته علی قدر غیرته؛(12) ارزش مرد همسان همت اوست و عفت او هم تراز غیرت او.» غیرت و عصبیّت عصبیّت و تعصّب به معنای جانبداری از شخص یا جریان، مرام و اندیشه ای است که آدمی به آن گرویده است. به آن جمعی که دارای سازمان و تشکیلات گروهی باشند و دسته جمعی از یکدیگر طرفداری کنند عصابه گویند. طریحی در مجمع البحرین می نویسد: «التعصّب من العصبیّة و هی الحاماة و المدافعة عمن یلزمک امره او تلزمه لغرض؛(13) واژه تعصّب، برگرفته از عصبیّت است، و آن به معنای جانبداری و دفاع از کسی است که فرمان او بر تو لازم است یا طرفداری از کسی است که او را به خاطر هدفی برگزیده ای.» عصبیّت، هم افق با حمیّت است و مانند آن به دو گونه مثبت و منفی در خور تصویر است، زهری می گوید:از امام علی بن الحسین(ع) معنای عصبیّت را پرسیدم، فرمود: «العصبیّة التی یأثم علیها صاحبها ان یری شرار قومه خیراً من خیار قوم آخرین و لیس من العصبیّة ان یحبّ الرجل قومه و لکن العصبیّة ان یعین قومه علی الظلم؛(14) تعصّب ناپسندی که دارنده آن گناهکار به شمار می رود آن است که: بدی خویشان خویش را نیک بیند و آن بدی ها را بر نیکی دیگران ترجیح دهد، لکن دوست داشتن و طرفداری از خویشان امری است پسندیده، آنچه مصداق عصبیّت منفی است آن است که کسی قوم و قبیله اش را بر ستم و ستمگری یاری رساند.» درد دین داشتن، در گسترش ارزش ها کوشیدن، جبهه حق را قدرت بخشیدن، ستمدیدگان را یاری رساندن، از حق و حقیقت حمایت کردن، مصداق های روشن و گویایی از تعصّب مثبت هستند که در کلام امام علی(ع) به آن اشارت شده است: «ان کنتم لامحالة متعصّبین فتعصّبوا نصرة الحق؛(15)اگر قرار است از خود تعصّب نشان بدهید، آن را در راستای یاری حق، به کار گیرند.» نیز می فرماید: «تعصّبوا لخلال الحمد من الحفظ للجار و الوفاء بالذمام و الطاعة لبرّ و المعصیة للکبر و تحلّوا بمکارم الخلال؛(16) برای خوبی های ستوده تعصّب بورزید که عبارتند از: نگاهداشت حرمت همسایه، وفا کردن به پیمان ها، گسترش نیکی و نیکوکاری و پرهیز از تکبر و خود را به این خصلت های ارزنده بیارایید.» پای بندی به ارزش ها پای بندی به اصول شریعت و نگاهداشت مرزهای حلال و حرام، حرمت در مسیر گسترش ارزش ها و پیشگیری از آلوده شدن فضای جامعه به ناهنجاری ها و رفتارهای فسادانگیز و فتنه ساز، دفاع از دین، در افتادن با فتنه ها و شایعه ها و شبهه ها، تعصّب روا و پسندیده است که با فرهنگ دین سازگاری دارد و عالمان دینی آن را مورد ستایش و سفارش قرار داده اند. ملا احمد نراقی می نویسد: عصبیّت و آن عبارت است از سعی نمودن در حمایت خود یا چیزی که با خود نسبت دارد، از دین و مال و قبیله و عشیره و اهل شهر، یا اهل صنعت خود و امثال اینها، یا فعل و آن بر دو قسم است، زیرا آن را که حمایت می کند و سعی در دفع بدی از آن می کند. اگر چیزی است که حفظ و حمایت آن لازم است و در حمایت کردن از حق تجاوز نمی کند و انصاف را از دست نمی دهد، این قسم ممدوح و پسندیده و از صفات فاضله است و آن را غیرت گویند. و اگر چیزی را که حمایت می کند، چیزی است که حمایت آن شرعاً خوب نیست، یا در حمایت از حق و انصاف تجاوز می کند و به باطل داخل می شود، این قسم از عصبیّت مذموم است و از رذایل صفات متعلقه به قوه غضبیه است.(17) در این فراز چند نکته اساسی نهفته است: 1. عصبیّت، قلمرو گسترده ای دارد: قومی و قبیله ای، شهروندی، صنفی و دینی. 2. عصبیّت مثبت گاهی در گفتار انسان نمود پیدا می کند و گاهی در رفتار خود را نشان می دهد. 3. آنچه انسان نسبت به او تعصّب می ورزد، باید ارزشمند و امری مباح و روا باشد. 4. دفاع از آنچه پشتیبانی از آن لازم است، باید از چارچوب حق و انصاف خارج نشود. 5. از چیزی باید پشتیبانی کرد و نسبت به آن عصبیّت داشت که عقل و شرع آن را پسندیده باشند. 6. عصبیّت، باید هم
راه با بصیرت باشد وگرنه مشکل ساز و خطرآفرین می گردد. بدین سان، روشن شد که:حمیّت، عصبیّت و غیرت اگر درست و بجا به کار رود پیامدهای سازنده و سودمندی در جامعه دینی به دنبال خواهد داشت. غیرت و ستم ناپذیری اباء الضیم در عربی، برابر است با ستم ناپذیری، مفهوم این واژه در محتوا هم افق است با مفهوم غیرت، ضیم به معنای ستم پذیری و اباء به معنای سرباز زدن و زیر بار ستم نرفتن است. ستم بر دو گونه است: 1. پاره ای ستم ها در خور تحمّل و گذشتند، به گونه ای که نادیده انگاشتن و چشم پوشی از آنها، خواری و ننگی به دنبال ندارد. در این گونه موارد خردمندانه ترین راه که شریعت نیز به آن سفارش کرده آن است که انسان با بزرگواری و بردباری و فروبردن خشم خویش از آن بگذرد، تا در ردیف نیکوکاران قرار گیرد: «والکاظمین الغیظ و العافین عن النّاس و اللّه یحبّ المحسنین».(18) 2. ستم هایی که اگر انسان در برابر آنها نایستد و استواری و واکنش نشان ندهد گرفتار نوعی خواری و پستی می گردد. در برابر این گونه ستم ها، ایستادگی باید کرد که از آن به عنوان اباء الضیم نام برده می شود. در فرهنگ دینی به نمونه های گویا و روشنی بر می خوریم که این ویژگی را به گونه ای زیبا و با شکوه نمایانده و پیام ذلت ناپذیری و غیرتمندی به مسلمانان راستین داده است. در جنگ صفین، سپاه معاویه، شریعه آب را بر سپاه علی(ع) بست. امام در آغاز می خواست این جریان را به گونه غیرنظامی، حل کند. لکن هنگامی که احساس کرد، دشمن از این مسأله استفاده نادرست می کند و می خواهد سپاه را ذلیل و خوار سازد. در یک فرمان عزت مندانه، لشکریان را با این جمله ها بسیج کرد و روح غیرت و ستم ستیزی در کالبد آنان دمیده و فرمود: «قد استطعموا کم القتال فأقروا علی مذلة و تأخیر محله او روّوا السیوف من الدماء ترووا من الماء فالموت فی حیاتکم مقهورین و الحیاة فی موتکم قاهرین؛(19) از شما خواستند تا دست به جنگ بگشایید. پس یا به خواری برجای بپایید و از رتبه ای که دارید، فروتر آیید، یا شمشیرها را از خون تر کنید و آب را از کف آنان به در کنید. خوارگشتن و زنده ماندنتان، مردن است و کشته گشتن و پیروز شدن، زنده بودن.» این سخنان موجی از عزّت و غیرت آفرید و در نخستین هجوم و حمله، سرداران سپاه علی(ع) شریعه از دست دشمن به در کرد و به آب دست یافتند. در این هنگام، شماری از لشکریان به آن حضرت پیشنهاد دادند که ما نیز، با دشمن همان کنیم که با ما کرد. امام علی(ع) به آنان اجازه نداد و فرمود: «ما با ستم ستیز کرده ایم، نباید خود گرفتار ستم گردیم.»
امام حسین(ع) نماد کامل غیرت فرزند رشیدش امام حسین(ع) نیز، جلوه و نماد کامل غیرت و ستم ناپذیری است تا آن جا که او را با عنوان سرور ستم ستیزان لقب داده اند. ابن ابی الحدید می نویسد: «سید اهل الأباء الذی علم الناس الحمیّة و الموت تحت ظلال السیوف اختیاراً له علی الدنیّة، ابو عبداللّه الحسین بن علی بن ابی طالب، عرض علیه الامان و اصحابه، فانف من الذل و خاف من ابن زیاد ان یناله بنوع من الهوان ان لم یقتله؟، فاختار الموت علی ذلک...و من کلام الحسین(ع) یوم الطف...الا و انّ الدعی ابن الدعی قد خیّرنا بین اثنین: السلّة والذلة و هیهات منّا الذلة، یأبی اللّه ذلک لنا و رسوله و المؤمنون و حجور طابت و طهرت، و انوف حمیّة و نفوس ابیّة؛(20) سید و سالاری که به مردم حمیّت و مرگ زیر سایه شمشیر را آموخت و آن را بر پستی و زبونی برگزید، ابوعبداللّه الحسین(ع) است که بر او و یارانش امان عرضه شد ولی به خواری تن در نداد و بیم آن داشت که ابن زیاد، بر فرض که او را نکشد، به گونه ای او را خوار و زبون سازد. از این رو مرگ را بر آن برگزید... از گفتار آن حضرت است در روز عاشورا که گفت: همانا پسر خوانده ای که پسر خوانده است روسپی زاده، پسر روسپی زاده ما را در میان دو چیز مختار کرده است: کشیدن شمشیر و پذیرش زبونی. و زبونی سخت از ما دور است. خداوند و رسولش و مؤمنان و دامن ها و آغوش های پاک و پارسا و سرشت ها و جان های غیرتمند، آن را برای ما نمی پذیرند.» البته رسیدن به این قله، کاری است کارستان، همت عالی می طلبد و اراده قوی. آن که بنده نام و نان است و در پی شهرت، توانایی پرواز در این میدان را ندارد. سرشت پاک می خواهد و خانواده ای شیر دل و مسؤولیت شناس و دین باور، تا فرزندی غیرتمند و قوی دل بپروراند که سید الاحرار، سید الابرار و سید اهل الاباء و در آخر هم سید الشهداء گردد. بزرگی نفس و بزرگواری روح، ریشه غیرت و غیرت مندی است، سستی و زبونی نفس و روحیه پذیرش ذلت و ستم، پایه و مایه بی تفاوتی و بی غیرتی است.
مجله پاسدار اسلام دی 1387 - شماره 325 غیرت حسینی نویسنده : حجة الاسلام ابوالقاسم یعقوبی 23 غیرت در فرهنگ انسانی و دینی کاربرد و قلمرو گسترده ای دارد. واژه شناسان در معنای این واژه نوشته اند: «واکنشی طبیعی است که آدمی نسبت به دخالت های نابجا و ناروای دیگران، در آنچه دوست می دارد از خود نشان می دهد».(1) غیرت از لوازم محبت است، چه هر که محب است، به ناچار غیور بود. «غیرتمند کسی است که نگاهدار عصمت و آبرو و شرف و عزت است و از قبول اهانت بر عرض خود ابا دارد».(2) در نظام آفرینش غیرت جایگاه ویژه ای دارد. در بسیاری از حیوانات این حس دفاع به چشم می خورد و در تمامی انسان ها این حس وجود دارد که در برابر هجوم به آنچه دوست می دارند، مانند مال، فرزند، ناموس، آبرو و دین، آرام نمی نشینند و با یورش گران درگیر می شوند و به دفاع از جان، مال و...خود برمی خیزند وجود این حالت، یک ارزش انسانی است که از اراده اخلاقی او سرچشمه می گیرد. به هر نسبت که آدمی در گرداب خواسته های شهوانی و حیوانی فرو رود و از عفاف و تقوی و طهارت دور شود، این حالت رنگ می بازد و به جایی می رسد که این احساس در او می میرد و بی تفاوت و بی غیرت می گردد. غیرت در فرهنگ دینی اسلام دینی است هماهنگ با فطرت و عقل بشری. آنچه در تکوین و آفرینش انسان به عنوان وسیله حراست و نگاهبانی گوهر انسانی او پیش بینی شده و در نهاد او به ودیعت گذاشته شده؟، در تشریع و قانون گذاری شرع نیز مورد تأیید و حمایت قرار گرفته است. امام صادق(ع) ده چیز را به عنوان بزرگواری اخلاق (مکارم اخلاق) نام برده که غیرت از آن شمار است. پیامبر اکرم(ص) می فرماید:«الغیرة من الایمان؛(3) غیرت جزئی از ایمان است.» امام علی(ع) فرمود: «ما زنی غیور قط؛(4) انسان غیرتمند هرگز آلوده دامن نمی شود.» در برخی از احادیث می خوانیم: «خداوند غیور است و حرام ها را دوست نمی دارد».(5) از پیامبر اکرم(ص) نقل شده که فرمود: «ما احد اغیر من اللّه و من غیرته انه حرّم الفواحش وحد الحدود؛(6) هیچ کس از خدا با غیرت تر نیست. از این روی، خداوند تمام کارهای زشت را حرام کرده و برای آنها مرزهایی معین کرده است.» این سخن اشاره است به آیه شریفه: «قلّ انّما حرّم ربّی الفواحش ما ظهر منها و ما بطن؛(7) (ای پیامبر،) بگو خدای من هرگونه کار زشت را چه در آشکار و چه در نهان منع فرموده است.» در نگاه دین، غیرت ارزش است و پسندیده که بالاترین و شریف ترین مرحله آن از آنِ پروردگار عالم است و بندگان او نیز، هر یک به اندازه برخورداری از این ارزش اخلاقی و انسانی، به او نزدیک می شوند. از چشم انداز عالمان دین، حساسیت مثبت و احساس مسؤولیت در برابر آنچه که مورد علاقه و عشق آدمی است و یا ایده و مرامی است که آن را برگزیده و حق می شمارد و می داند، نه تنها ناپسند نیست، بلکه نوعی تکلیف و وظیفه به شمار می رود. مرحوم نراقی می نویسد: «دانستی که حمیّت و غیرت آن است که آدمی نگاهبانی کند دین خود و اولاد و اموال خود را و از برای محافظت و نگاهبانی هر یک، طریقه ای است که صاحب غیرت و حمیّت از آن تجاوز نمی کند... بی غیرتی و آن کوتاهی و اهمال کردن در محافظت آنچه نگاهبانی آن لازم است، از دین و عرض و اولاد و اموال.»(8) برای ریشه یابی غیرت در فرهنگ دینی و روشن شدن مفهوم آن، به واژه های هم افق آن نیز باید نگریست: غیرت و حمیّت واژه حمیّت در اصل از ماده حمی به معنای حرارتی است که از آتش یا خورشید یا بدن انسان و مانند آن پدید می آید. به همین جهت به حالت تب حمّی گفته می شود و به حالت خشم و تعصب و خشم آلود حمیّت گویند. پژوهشگران واژه شناس، مفهوم و گونه های حمیّت را این گونه کالبد شکافی کرده اند: «حمیّت یعنی خشمگین شدن، هیجانی شدن و ناخوش داشتن، اسمی است که جایگزین مصدر شده، مانند سکینه که به معنای سکون است.» حمیّت دو گونه است: الف. حمیّت پسندیده: و آن در جایی به کار می رود که نگاهداشت آن بر او لازم است و آن عبارت است از: دین، خانواده و وطن. این گونه پاسداشت و حمیّت را غیرت می نامند که مثبت و سازنده است و در ردیف مکارم اخلاقی به شمار می رود. ب. حمیّت ناپسند: و آن در حالت روگردانی از حق و زورگویی و غارتگری است که از آن به عصبیّت و حمیّت جاهلی یاد می شود. ریشه این خوی زشت، خشم و غضبی است که همراه با خودبینی، خودشیفتگی و خود بزرگ بینی باشد.(9) حمیّت ناپسند و تعصّب کور، حالتی است که بر اثر جهل و کوته بینی و سستی در اندیشه و فرهنگ به وجود می آید. این حالت بیشتر در میان مردمانی رواج دارد که از فرهنگ و تمدن بشری بی بهره اند و به جنگ و درگیری و قتل و غارت خو کرده اند. این خوی، با این ویژگی در هر فرد و جامعه ای پدید آید، تباهی می آفریند. بسیاری از سنّت های غلط، خرافی و انحرافی و پافشاری قوم ها و ملت های منحرف در برابر انبیاء و رهبران الهی، ریشه در همین حمیّت جاهلی دارد: «اذ جعل الّذین کفروا
فی قلوبهم الحمیّة حمیّة الجاهلیّة فأنزل اللّه سکینته علی رسوله و علی المؤمنین و ألزمهم کلمة التّقوی؛(10) آن گاه که کافران در دل های خود تعصّب، (آن هم) تعصّب جاهلیت ورزیدند، پس خدا آرامش خود را بر فرستاده خویش و بر مؤمنان فرو فرستاد و آرمان تقوا را ملازم آنها ساخت.» در این آیه شریفه حمیّت جاهلی و آرامش ایمانی در برابر هم قرار گرفته است. فرهنگ جاهلی، همواره مردمان را به تعصّب و خشم کور و سوزان فرا می خواند. مرز شکنی و حرمت نگه نداشتن و بی اعتنایی به قانون ها و آیین های فردی و اجتماعی، از نشانه های بارز آن است،اما فرهنگ دینی که ریشه در سکینه و آرامش درونی برخاسته از ایمان دارد، نمونه های روشنی همچون رفتار همراه با بردباری و وقار و متانت و تحمّل و بزرگواری را در جامعه رواج می دهد و مردمان را به آن سمت و سو فرا می خواند. به هر حال، حمیّت مثبت و سازنده خاستگاه غیرت است. امام علی(ع) می فرماید: «علی قدر الحمیّة تکون الغیرة.»(11) و می فرماید: «قدر الرجل علی قدر همّته و عفّته علی قدر غیرته؛(12) ارزش مرد همسان همت اوست و عفت او هم تراز غیرت او.» غیرت و عصبیّت عصبیّت و تعصّب به معنای جانبداری از شخص یا جریان، مرام و اندیشه ای است که آدمی به آن گرویده است. به آن جمعی که دارای سازمان و تشکیلات گروهی باشند و دسته جمعی از یکدیگر طرفداری کنند عصابه گویند. طریحی در مجمع البحرین می نویسد: «التعصّب من العصبیّة و هی الحاماة و المدافعة عمن یلزمک امره او تلزمه لغرض؛(13) واژه تعصّب، برگرفته از عصبیّت است، و آن به معنای جانبداری و دفاع از کسی است که فرمان او بر تو لازم است یا طرفداری از کسی است که او را به خاطر هدفی برگزیده ای.» عصبیّت، هم افق با حمیّت است و مانند آن به دو گونه مثبت و منفی در خور تصویر است، زهری می گوید:از امام علی بن الحسین(ع) معنای عصبیّت را پرسیدم، فرمود: «العصبیّة التی یأثم علیها صاحبها ان یری شرار قومه خیراً من خیار قوم آخرین و لیس من العصبیّة ان یحبّ الرجل قومه و لکن العصبیّة ان یعین قومه علی الظلم؛(14) تعصّب ناپسندی که دارنده آن گناهکار به شمار می رود آن است که: بدی خویشان خویش را نیک بیند و آن بدی ها را بر نیکی دیگران ترجیح دهد، لکن دوست داشتن و طرفداری از خویشان امری است پسندیده، آنچه مصداق عصبیّت منفی است آن است که کسی قوم و قبیله اش را بر ستم و ستمگری یاری رساند.» درد دین داشتن، در گسترش ارزش ها کوشیدن، جبهه حق را قدرت بخشیدن، ستمدیدگان را یاری رساندن، از حق و حقیقت حمایت کردن، مصداق های روشن و گویایی از تعصّب مثبت هستند که در کلام امام علی(ع) به آن اشارت شده است: «ان کنتم لامحالة متعصّبین فتعصّبوا نصرة الحق؛(15)اگر قرار است از خود تعصّب نشان بدهید، آن را در راستای یاری حق، به کار گیرند.» نیز می فرماید: «تعصّبوا لخلال الحمد من الحفظ للجار و الوفاء بالذمام و الطاعة لبرّ و المعصیة للکبر و تحلّوا بمکارم الخلال؛(16) برای خوبی های ستوده تعصّب بورزید که عبارتند از: نگاهداشت حرمت همسایه، وفا کردن به پیمان ها، گسترش نیکی و نیکوکاری و پرهیز از تکبر و خود را به این خصلت های ارزنده بیارایید.» پای بندی به ارزش ها پای بندی به اصول شریعت و نگاهداشت مرزهای حلال و حرام، حرمت در مسیر گسترش ارزش ها و پیشگیری از آلوده شدن فضای جامعه به ناهنجاری ها و رفتارهای فسادانگیز و فتنه ساز، دفاع از دین، در افتادن با فتنه ها و شایعه ها و شبهه ها، تعصّب روا و پسندیده است که با فرهنگ دین سازگاری دارد و عالمان دینی آن را مورد ستایش و سفارش قرار داده اند. ملا احمد نراقی می نویسد: عصبیّت و آن عبارت است از سعی نمودن در حمایت خود یا چیزی که با خود نسبت دارد، از دین و مال و قبیله و عشیره و اهل شهر، یا اهل صنعت خود و امثال اینها، یا فعل و آن بر دو قسم است، زیرا آن را که حمایت می کند و سعی در دفع بدی از آن می کند. اگر چیزی است که حفظ و حمایت آن لازم است و در حمایت کردن از حق تجاوز نمی کند و انصاف را از دست نمی دهد، این قسم ممدوح و پسندیده و از صفات فاضله است و آن را غیرت گویند. و اگر چیزی را که حمایت می کند، چیزی است که حمایت آن شرعاً خوب نیست، یا در حمایت از حق و انصاف تجاوز می کند و به باطل داخل می شود، این قسم از عصبیّت مذموم است و از رذایل صفات متعلقه به قوه غضبیه است.(17) در این فراز چند نکته اساسی نهفته است: 1. عصبیّت، قلمرو گسترده ای دارد: قومی و قبیله ای، شهروندی، صنفی و دینی. 2. عصبیّت مثبت گاهی در گفتار انسان نمود پیدا می کند و گاهی در رفتار خود را نشان می دهد. 3. آنچه انسان نسبت به او تعصّب می ورزد، باید ارزشمند و امری مباح و روا باشد. 4. دفاع از آنچه پشتیبانی از آن لازم است، باید از چارچوب حق و انصاف خارج نشود. 5. از چیزی باید پشتیبانی کرد و نسبت به آن عصبیّت داشت که عقل و شرع آن را پسندیده باشند. 6. عصبیّت، باید هم
راه با بصیرت باشد وگرنه مشکل ساز و خطرآفرین می گردد. بدین سان، روشن شد که:حمیّت، عصبیّت و غیرت اگر درست و بجا به کار رود پیامدهای سازنده و سودمندی در جامعه دینی به دنبال خواهد داشت. غیرت و ستم ناپذیری اباء الضیم در عربی، برابر است با ستم ناپذیری، مفهوم این واژه در محتوا هم افق است با مفهوم غیرت، ضیم به معنای ستم پذیری و اباء به معنای سرباز زدن و زیر بار ستم نرفتن است. ستم بر دو گونه است: 1. پاره ای ستم ها در خور تحمّل و گذشتند، به گونه ای که نادیده انگاشتن و چشم پوشی از آنها، خواری و ننگی به دنبال ندارد. در این گونه موارد خردمندانه ترین راه که شریعت نیز به آن سفارش کرده آن است که انسان با بزرگواری و بردباری و فروبردن خشم خویش از آن بگذرد، تا در ردیف نیکوکاران قرار گیرد: «والکاظمین الغیظ و العافین عن النّاس و اللّه یحبّ المحسنین».(18) 2. ستم هایی که اگر انسان در برابر آنها نایستد و استواری و واکنش نشان ندهد گرفتار نوعی خواری و پستی می گردد. در برابر این گونه ستم ها، ایستادگی باید کرد که از آن به عنوان اباء الضیم نام برده می شود. در فرهنگ دینی به نمونه های گویا و روشنی بر می خوریم که این ویژگی را به گونه ای زیبا و با شکوه نمایانده و پیام ذلت ناپذیری و غیرتمندی به مسلمانان راستین داده است. در جنگ صفین، سپاه معاویه، شریعه آب را بر سپاه علی(ع) بست. امام در آغاز می خواست این جریان را به گونه غیرنظامی، حل کند. لکن هنگامی که احساس کرد، دشمن از این مسأله استفاده نادرست می کند و می خواهد سپاه را ذلیل و خوار سازد. در یک فرمان عزت مندانه، لشکریان را با این جمله ها بسیج کرد و روح غیرت و ستم ستیزی در کالبد آنان دمیده و فرمود: «قد استطعموا کم القتال فأقروا علی مذلة و تأخیر محله او روّوا السیوف من الدماء ترووا من الماء فالموت فی حیاتکم مقهورین و الحیاة فی موتکم قاهرین؛(19) از شما خواستند تا دست به جنگ بگشایید. پس یا به خواری برجای بپایید و از رتبه ای که دارید، فروتر آیید، یا شمشیرها را از خون تر کنید و آب را از کف آنان به در کنید. خوارگشتن و زنده ماندنتان، مردن است و کشته گشتن و پیروز شدن، زنده بودن.» این سخنان موجی از عزّت و غیرت آفرید و در نخستین هجوم و حمله، سرداران سپاه علی(ع) شریعه از دست دشمن به در کرد و به آب دست یافتند. در این هنگام، شماری از لشکریان به آن حضرت پیشنهاد دادند که ما نیز، با دشمن همان کنیم که با ما کرد. امام علی(ع) به آنان اجازه نداد و فرمود: «ما با ستم ستیز کرده ایم، نباید خود گرفتار ستم گردیم.» امام حسین(ع) نماد کامل غیرت فرزند رشیدش امام حسین(ع) نیز، جلوه و نماد کامل غیرت و ستم ناپذیری است تا آن جا که او را با عنوان سرور ستم ستیزان لقب داده اند. ابن ابی الحدید می نویسد: «سید اهل الأباء الذی علم الناس الحمیّة و الموت تحت ظلال السیوف اختیاراً له علی الدنیّة، ابو عبداللّه الحسین بن علی بن ابی طالب، عرض علیه الامان و اصحابه، فانف من الذل و خاف من ابن زیاد ان یناله بنوع من الهوان ان لم یقتله؟، فاختار الموت علی ذلک...و من کلام الحسین(ع) یوم الطف...الا و انّ الدعی ابن الدعی قد خیّرنا بین اثنین: السلّة والذلة و هیهات منّا الذلة، یأبی اللّه ذلک لنا و رسوله و المؤمنون و حجور طابت و طهرت، و انوف حمیّة و نفوس ابیّة؛(20) سید و سالاری که به مردم حمیّت و مرگ زیر سایه شمشیر را آموخت و آن را بر پستی و زبونی برگزید، ابوعبداللّه الحسین(ع) است که بر او و یارانش امان عرضه شد ولی به خواری تن در نداد و بیم آن داشت که ابن زیاد، بر فرض که او را نکشد، به گونه ای او را خوار و زبون سازد. از این رو مرگ را بر آن برگزید... از گفتار آن حضرت است در روز عاشورا که گفت: همانا پسر خوانده ای که پسر خوانده است روسپی زاده، پسر روسپی زاده ما را در میان دو چیز مختار کرده است: کشیدن شمشیر و پذیرش زبونی. و زبونی سخت از ما دور است. خداوند و رسولش و مؤمنان و دامن ها و آغوش های پاک و پارسا و سرشت ها و جان های غیرتمند، آن را برای ما نمی پذیرند.» البته رسیدن به این قله، کاری است کارستان، همت عالی می طلبد و اراده قوی. آن که بنده نام و نان است و در پی شهرت، توانایی پرواز در این میدان را ندارد. سرشت پاک می خواهد و خانواده ای شیر دل و مسؤولیت شناس و دین باور، تا فرزندی غیرتمند و قوی دل بپروراند که سید الاحرار، سید الابرار و سید اهل الاباء و در آخر هم سید الشهداء گردد. بزرگی نفس و بزرگواری روح، ریشه غیرت و غیرت مندی است، سستی و زبونی نفس و روحیه پذیرش ذلت و ستم، پایه و مایه بی تفاوتی و بی غیرتی است. غارتگران غیرت غارتگران غیرت، همواره کوشیده اند که نمادهای غیرت ورزی را از مسلمانان بگیرند، تا بتوانند آنان را ستم پذیر و سلطه پذیر سازند. اما دست پروردگان مکتب اهل بیت(ع) و جرعه نوشان کوثر زلال محمدی، علوی و حسینی، با الگوگیری از این راست قامتان، همواره
شعار هیهات منّا الذلّه را مشعل راه ساخته و بوستان شریعت را سرسبز نگاه داشته اند: حمیّت دین را نشانی دیگر استکه از آن آتش جهانی اخضر است پی نوشت ها: 1. لغت نامه دهخدا، واژه غیرت. 2. مجموعه آثار شهید مطهری، ج 19، ص 414. 3. مستدرک الرسائل،ج 14، ص 224. 4. نهج البلاغه، حکمت 305. 5. جامع السعادات، نراقی، ج 1، ص 265. 6. بحارالانوار، ج 73، ص 361. 7. سوره اعراف، آیه 33. 8. معراج السعادة، ص 152. 9. ریاض السالکین فی شرح صحیفة سید الساجدین، سید علی خان مدنی، ج 2، ص 348. 10. سوره فتح، آیه 26. 11. میزان الحکمه، ج 7، ص 357. 12. نهج البلاغه، حکمت 47. 13. مجمع البحرین، واژه عصب. 14. اصول کافی، ج 2، ص 308. 15. غررالحکم، ج 3، ص 20. 16. نهج البلاغه، خطبه 192. 17. معراج السعادة، ص 215. 18. سوره آل عمران، آیه 134. 19. نهج البلاغه، خطبه 51. 30. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید(بیست جلدی) ج 3 4، ص 249.
🔰غیرتی وبی تفاوتی یک بیماری روحی است که به شکل های مختلف می توان آن را درمان نمود: 🔻الف) شکوفا سازی غیرت 🔹جوانی خدمت امام صادق علیه السلام عرض کرد: من عادت کرده ام که به نوامیس مردم نگاه کنم، درباره این گناه چه کنم؟ حضرت او را کنار خود نشاند و فرمود: آیا میل داری کسی با خواهر تو چنین رفتار کند؟ گفت: هرگز. حضرت فرمود: تو هم می توانی این غیرت را داشته باشی که به ناموس دیگران نگاه نکنی. جوانی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رسید و عرض کرد: اجازه می دهید من زنا کنم؟ رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: نزدیک بیا، جوان بلافاصله نزدیک آمده و در برابر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم نشست. حضرت فرمود: آیا دوست داری کسی با مادر تو زنا کند؟ جوان گفت: نه یا رسول الله. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: همین طور مردم نیز دوست ندارند کسی با مادرشان چنین کند. سپس پیامبر فرمود: ای جوان! تو علاقه مندی دیگران با دختر تو بر خلاف عفّت حرکت کنند؟ جوان: نه فدایت شوم. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم: همین گونه دیگران نیز حاضر نیستند کسی با دخترشان چنین کند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم: آیا تو راضی می شوی کسی خواهر تو را در آغوش بگیرد؟ جوان: نه ای پیامبر خدا. جوان به کلی از سؤال خود پشیمان شد و درخواست دعا کرد. رسول خدا نیز او را دعا فرمود و او از آن عمل متنفر گردید و بدین گونه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به وسیله تحریک حسّ غیرت، آن جوان را نسبت به این عمل پشیمان ساخت. ب) همنشینی با افراد با غیرت معاشرت و همنشینی با هر فردی آثاری دارد. از این رو در روایات از همنشینی با برخی از افراد، نهی و نسبت به برخی از افراد توصیه شده است و کسی که بخواهد از این صفت رذیله رهایی یابد باید با افراد با غیرت نشست و برخاست کند. ج) توجّه به عواقب بی غیرتی یکی از راه های مقابله با پدیده بی غیرتی، تبیین آثار و عواقب بی غیرتی در قالب های گوناگونی چون هنر، خطابه، کتاب، موعظه و... است.والبته اگر هر فرد از عوامل بی غیرتی اجتناب کند غیرت مندی در وجودش تقویت شود. 🔻اما عوامل بی غیرتی: ۱. خود کم بینی: مرحوم نراقی; در این زمینه می¬گوید: «از جمله علل اصلی این صفت خبیثه، خود کم بینی و ضعف نفس است که نفس را یارای دفاع و حمایت از آنچه که شرع و عرف پشتیبانی و نگهبانی از آن را بر وی واجب و ضروری شمرده است ندارد و در این حالت است که قوۀ غضبیه که به عنوان پاسبان انسان به او ارزانی شده است از حالت عادی خود خارج شده، راه تفریط را می‌پیماید». ۱. آهنگ¬های مبتذل: یکی دیگر از علل بی¬غیرتی، مشغول شدن به ترانه‌ها و موسیقی‌های حرام و مبتذل می‌باشد که مرد را بی‌غیرت و زن را بی‌حیا می‌کند. چنانچه امام صادق علیه السلام در این زمینه می¬فرماید: «اگر در منزلی چهل روز نوای موسیقی پخش شود، شیطان وارد شده، چنان قدرت نمایی کند که غیرت و حفظ ناموس را از او بردارد، آنچنانکه حتی اگر به ناموس وی هم تجاوز شود، در نزد او اهمیتی ندارد». ۲. حرام خواری: تصرف نمودن در اموال دیگران که از آن به خوردن مال حرام یا همان لقمۀ حرام یاد می¬شود؛ خواه ناخواه آثاری را در پی دارد که می¬توان آنها را به وضوح در منابع دینی و کلام بزرگان مشاهده کرد. یکی از آثار این پدیدۀ شوم، بی غیرتی است چرا که لقمۀ حرام در انسان تولید هوس نامشروع می¬کند و هوس نامشروع به آنجایی می‌انجامد که انسان نسبت به ارزش¬های مربوط به خود بی¬تفاوت[بی¬غیرت] می گردد
انسان به صورت طبیعی و فطری از غیرت بر خوردار است؛ امّا عوامل و زمینه هایی موجب کم رنگ شدن غیرت می شود. به برخی از این زمینه ها توجه فرمایید. 1- ترویج فرهنگ بیگانگان یکی از زمینه های بی غیرتی، پخش فیلم ها و تصویرهای مبتذل و روابط نامشروع، به ویژه ارتباط دختر و پسر، نشر آرم ها و واژه ها و تعابیر خلاف عفّت عمومی است که در درازمدت رنگ فرهنگ خودی پیدا می کند و حسّاسیت ها را از بین می برد. برخی از واژه ها و آرم هایی که روی بسیاری از لباس های دختران و پسران چاپ شده دارای معانی زیر است: هرزگی، شهوت پرستی، آی لاویو، سلام پسرها (به روی لباس های دخترانه) سلام دخترها (به روی لباس های پسرانه)، عشق منی، فرار نکن، همه اش همینیم، سلام مامی، پیش به سوی کریسمس عالی و نیز تصویرهایی روی تی شرت های مردانه از هنر پیشه های غربی به صورت جذاب چاپ شده و در اختیار نوجوانان و جوانان قرار می گیرد و در سایر کالاهای غربی همچون فیلم ها، کتاب ها، مجلات، الگوهای خیاطی، فراوان دیده می شوند.
سبک زندگی خلقیات فردی و اجتماعی زمینه های بی غیرتی تاریخ انتشار : 1396/10/27 بازدید : 7339 منبع : اکبری، محمود؛ غیرتمندی و آسیب ها، ص: 90 انسان به صورت طبیعی و فطری از غیرت بر خوردار است؛ امّا عوامل و زمینه هایی موجب کم رنگ شدن غیرت می شود. به برخی از این زمینه ها توجه فرمایید. 1- ترویج فرهنگ بیگانگان یکی از زمینه های بی غیرتی، پخش فیلم ها و تصویرهای مبتذل و روابط نامشروع، به ویژه ارتباط دختر و پسر، نشر آرم ها و واژه ها و تعابیر خلاف عفّت عمومی است که در درازمدت رنگ فرهنگ خودی پیدا می کند و حسّاسیت ها را از بین می برد. برخی از واژه ها و آرم هایی که روی بسیاری از لباس های دختران و پسران چاپ شده دارای معانی زیر است: هرزگی، شهوت پرستی، آی لاویو، سلام پسرها (به روی لباس های دخترانه) سلام دخترها (به روی لباس های پسرانه)، عشق منی، فرار نکن، همه اش همینیم، سلام مامی، پیش به سوی کریسمس عالی و نیز تصویرهایی روی تی شرت های مردانه از هنر پیشه های غربی به صورت جذاب چاپ شده و در اختیار نوجوانان و جوانان قرار می گیرد و در سایر کالاهای غربی همچون فیلم ها، کتاب ها، مجلات، الگوهای خیاطی، فراوان دیده می شوند. 2- جلب منافع و رضایت بیگانگان یکی از زمینه های بی غیرتی جلب منافع و رضایت بیگانگان است که به وسیله برخی از روشنفکر نماهای غرب زده و خود باخته صورت می گیرد. آنان فکر می کنند با حسّاسیت نشان ندادن در برابر مفاسد اجتماعی همچون بدحجابی، بی عفتی و ارتباطهای نامشروع، می توانند زمینه جلب رضایت بیگانگان را فراهم کنند و از آنها امتیاز بگیرند. در حالی که آنها هرگز به این بی تفاوتی ها اکتفا نمی کنند. آنان با اصل دین و هویت دینی مسلمانان مخالفند. قرآن می فرماید: لَنْ تَرْضی عَنْک الْیهُودُ وَ لَا النَّصاری حَتَّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ[1] هرگز یهود و نصارا از تو راضی نخواهند شد تا (به طور کامل تسلیم خواسته های آنها شوی و) از آیین (تحریف یافته) آنان پیروی کنی. در شأن نزول این آیه از ابن عباس نقل شده است که: یهود مدینه و نصارای نجران انتظار داشتند که پیامبر اسلام همواره در قبله با آنها موافقت کند. هنگامی که خداوند قبله مسلمانان را از بیت المقدس به سوی کعبه برگردانید آنها از پیامبر مأیوس شدند و شاید در میان بعضی از طوائف مسلمانان این تصور بود که نباید کاری کرد که باعث رنجش یهود و نصاری گردد.[2] اینجا بود که آیه فوق نازل شد و به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اعلام کرد: این گروه از یهود و نصارا، نه با هماهنگی در قبله و نه چیز دیگر از تو راضی نخواهند شد، جز این که آیین آنها را دربست بپذیری. این که انسان با نیروی جاذبه اخلاق، دشمنان را به سوی حق دعوت کند و در برابر افراد، انعطاف پذیر باشد، چیز خوبی است. اما نباید در فکر جلب رضایت کسانی بود هرگز تسلیم حرف حق نیستند؛ چرا که آنها نه تنها راضی نمی شوند، بلکه در فکر نابود کردن دین هستند
3- هم نشینی با افراد بی غیرت یکی دیگر از زمینه های بی غیرتی، معاشرت و هم نشینی با افراد بی غیرت است. افرادی که با خانواده های بی بند و بار رفت و آمد دارند، ناخودآگاه ارزش های خود را از دست می دهند و رفتارهای فاسد آنان را به عنوان ارزش می پذیرند؛ بدین جهت در آیات و روایات از دوستی و معاشرت با کفّار، و انسان های آلوده و فاسد نهی شده است. 4- اعتیاد اعتیاد یک بیماری روانی و اجتماعی است که فرد، خانواده و جامعه را آسیب پذیر می کند. اعتیاد به مواد مخدر، نابود کننده استعدادهای جسمی و روحی انسان است. اعتیاد باعث می شود آدمی شرافت، ناموس، ثروت، حیثیت و همه چیز خود را برای ارضای یک نیاز کاذب بر باد دهد و به هر کار خلافی دست بزند. معمولًا جوانان در برابر این پدیده خطرناک آسیب پذیرتر هستند. این بیماری ضمن بر جای گذاشتن آثار سوء فراوان جسمی و روحی، موجب بی غیرتی و بی تفاوتی در برابر تهاجم به ارزش ها می شود. دختر 14 ساله ای در دادسرای تهران اظهار داشت: پدر معتادم مرا در سن چهارده سالگی پیش فروش کرد. او در قبال گرفتن مبلغی پول مرا به ازدواج جوانی در آورد که هیچ نوع توافق اخلاقی با او نداشتم و به این ترتیب مرا به خاک سیاه نشاند.[3] زن 17 ساله ای که پنج ماه از ازدواجش گذشته بود با چشمان گریان در دادگاه گفت: پنج ماه پیش پدرم که مردی معتاد است، از سر ناچاری و به دلیل اعتیاد شدید به مواد افیونی مرا به یک مرد 75 ساله شوهر داد؛ پس از چند روز از ازدواج ناخواسته، که از سر اجبار به آن تن داده بودم متوجه شدم، پدرم در مقابل دریافت پنجاه هزار تومان مرا به کنیزی آن پیرمرد فرستاده است که همسر و فرزندانش سال ها قبل او را به دلیل اخلاق بدش ترک کرده بودند.[4]
5- خوردن گوشت خوک یکی از عواملی که زمینه ساز بی غیرتی است، خوردن گوشت خوک است. خوک در امور جنسی، فوق العاده بی تفاوت و لا ابالی و سمبل بی غیرتی است و گوشت هر حیوانی حاوی صفات آن حیوان است و به این ترتیب، خوردن گوشت خوک می تواند صفت بی بند و باری جنسی و بی اعتنایی به مسائل ناموسی که از خصایص بارز این حیوان است به خورنده آن منتقل کند و شاید یکی از علل بی بند باری شدید جنسی که در کشورهای غربی حکومت می کند، همان تغذیه از گوشت این حیوان آلوده باشد.[5] 6- فیلم های مبتذل یکی دیگر از زمینه های بی غیرتی، نگاه کردن به فیلم های مبتذل است. جوانان با دیدن فیلم های مبتذل، شهوت پرستی، بی عفتی، بی حیایی، روابط نامشروع، بی بند و باری و.. . را می آموزند وبدین جهت است که دشمن سی دی های مبتذل را ارزان و گاه رایگان در اختیار آنان قرار می دهد؛ چرا که مشاهده این گونه فیلم ها نقش بسیار مهمی در از بین بردن دین، اخلاق، تقوا، غیرت و امور معنوی دارد و نیز کنسرت ها و نوارهای مبتذل در ایجاد بی تفاوتی نسبت به ارزش ها بی تأثیر نیست. 7- سفرهای خارجی یکی از زمینه های بی غیرتی، سفرهای خارجی کسانی است که زمینه مذهبی قوی ندارند. مسافرت به کشورهای خارجی برای بسیاری از افراد، مساوی است با از دست دادن ارزش ها و غرق شدن در فساد و شیفتگی به فرهنگ بیگانه؛ چرا که دیدن مظاهر کاذب تمدن آنان برای افرادی که از زمینه مذهبی کافی بهره مند نیستند موجب خود باختگی و پذیرش مظاهر فرهنگی آنان می شود. بسیارند افرادی که با یک مسافرت به کشورهای غربی ارزش های خود را از دست داده و مجذوب ارزش های آنان شده اند. 8- محیطهای آلوده یکی دیگر از زمینه های بی غیرتی، زندگی در محیط های آلوده است. افرادی که از کشورهای غربی باز می گردند، در این زمینه گفتنی های بسیاری دارند. شخصی می گفت: برای مدتی به یکی از کشورهای غربی سفر کرده بودم. در این مدت، آنچه بسیار عادی به نظر می رسید ارتباط زنان و مردان نامحرم بود. به سادگی نظام خانواده پاشیده می شد؛ حتی خانواده هایی که از کشورهای مسلمان به آنجا آمده بودند در این زمینه مشکل داشتند؛ با این که از نظر مادی و رفاه مشکلی نداشتند. بسیاری از ایرانیانی که با خانواده خود به آنجا سفر کرده بودند از این موضوع اظهار ناخرسندی می کردند. برخی از آنها همسرشان به صورت علنی با کسان دیگر ارتباط دوستی داشتند و به شوهرشان اعتنا نمی کردند. مراکز قانونی نیز از بی عفتی آنها حمایت می کردند؛ چرا که آنها در آنجا آزادی مطلق دارند و با هر کسی که بخواهند رابطه برقرار کنند. بنابراین، غیرت نقشی در آن محیطها ندارد و خانواده ها به سرعت متلاشی می شوند؛ چرا که نظارت و حساسیت نسبت به خانواده وجود ندارد؛ زن، مرد، فرزند هر کجا که بخواهند بروند و با هر کسی که بخواهند زندگی کنند آزادند و کسی حق ندارد آنها را محدود کند و بدین گونه نظام خانواده متلاشی می شود. دکتر مسلمانی که از آمریکا به ایران سفر کرده بود نقل می کرد: یکی از دردهای بی درمان غربی ها بی غیرتی است. خیانت به همسر امری شایع و رایج است. زن آزادانه با هر کسی که بخواهد ارتباط برقرار می کند و مرد حق اعتراض ندارد و گاهی انسان نمی تواند تشخیص بدهد کدام مرد شوهر یک زن است، چون با چندین مرد ارتباط صمیمی دارد. او می گفت: زنی با دو مرد در مکانی ایستاده بودند، وقتی از آن زن سوال کردند ارتباط شما با این دو مرد چیست؟ گفت: یکی شوهرم است و دیگری دوستم! این قبیل ماجراها در کشورهای غربی بسیار عادی است و غیر عادی آن است که رشته زندگی زناشویی برای همیشه باقی بماند؛ طبیعی است که زندگی در چنین محیطهایی تأثیر منفی بر غیرت انسان می گذارد و انسان را به ورطه بی غیرتی می کشاند
سبک زندگی خلقیات فردی و اجتماعی زمینه های بی غیرتی تاریخ انتشار : 1396/10/27 بازدید : 7339 منبع : اکبری، محمود؛ غیرتمندی و آسیب ها، ص: 90 انسان به صورت طبیعی و فطری از غیرت بر خوردار است؛ امّا عوامل و زمینه هایی موجب کم رنگ شدن غیرت می شود. به برخی از این زمینه ها توجه فرمایید. 1- ترویج فرهنگ بیگانگان یکی از زمینه های بی غیرتی، پخش فیلم ها و تصویرهای مبتذل و روابط نامشروع، به ویژه ارتباط دختر و پسر، نشر آرم ها و واژه ها و تعابیر خلاف عفّت عمومی است که در درازمدت رنگ فرهنگ خودی پیدا می کند و حسّاسیت ها را از بین می برد. برخی از واژه ها و آرم هایی که روی بسیاری از لباس های دختران و پسران چاپ شده دارای معانی زیر است: هرزگی، شهوت پرستی، آی لاویو، سلام پسرها (به روی لباس های دخترانه) سلام دخترها (به روی لباس های پسرانه)، عشق منی، فرار نکن، همه اش همینیم، سلام مامی، پیش به سوی کریسمس عالی و نیز تصویرهایی روی تی شرت های مردانه از هنر پیشه های غربی به صورت جذاب چاپ شده و در اختیار نوجوانان و جوانان قرار می گیرد و در سایر کالاهای غربی همچون فیلم ها، کتاب ها، مجلات، الگوهای خیاطی، فراوان دیده می شوند. 2- جلب منافع و رضایت بیگانگان یکی از زمینه های بی غیرتی جلب منافع و رضایت بیگانگان است که به وسیله برخی از روشنفکر نماهای غرب زده و خود باخته صورت می گیرد. آنان فکر می کنند با حسّاسیت نشان ندادن در برابر مفاسد اجتماعی همچون بدحجابی، بی عفتی و ارتباطهای نامشروع، می توانند زمینه جلب رضایت بیگانگان را فراهم کنند و از آنها امتیاز بگیرند. در حالی که آنها هرگز به این بی تفاوتی ها اکتفا نمی کنند. آنان با اصل دین و هویت دینی مسلمانان مخالفند. قرآن می فرماید: لَنْ تَرْضی عَنْک الْیهُودُ وَ لَا النَّصاری حَتَّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ[1] هرگز یهود و نصارا از تو راضی نخواهند شد تا (به طور کامل تسلیم خواسته های آنها شوی و) از آیین (تحریف یافته) آنان پیروی کنی. در شأن نزول این آیه از ابن عباس نقل شده است که: یهود مدینه و نصارای نجران انتظار داشتند که پیامبر اسلام همواره در قبله با آنها موافقت کند. هنگامی که خداوند قبله مسلمانان را از بیت المقدس به سوی کعبه برگردانید آنها از پیامبر مأیوس شدند و شاید در میان بعضی از طوائف مسلمانان این تصور بود که نباید کاری کرد که باعث رنجش یهود و نصاری گردد.[2] اینجا بود که آیه فوق نازل شد و به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اعلام کرد: این گروه از یهود و نصارا، نه با هماهنگی در قبله و نه چیز دیگر از تو راضی نخواهند شد، جز این که آیین آنها را دربست بپذیری. این که انسان با نیروی جاذبه اخلاق، دشمنان را به سوی حق دعوت کند و در برابر افراد، انعطاف پذیر باشد، چیز خوبی است. اما نباید در فکر جلب رضایت کسانی بود هرگز تسلیم حرف حق نیستند؛ چرا که آنها نه تنها راضی نمی شوند، بلکه در فکر نابود کردن دین هستند. 3- هم نشینی با افراد بی غیرت یکی دیگر از زمینه های بی غیرتی، معاشرت و هم نشینی با افراد بی غیرت است. افرادی که با خانواده های بی بند و بار رفت و آمد دارند، ناخودآگاه ارزش های خود را از دست می دهند و رفتارهای فاسد آنان را به عنوان ارزش می پذیرند؛ بدین جهت در آیات و روایات از دوستی و معاشرت با کفّار، و انسان های آلوده و فاسد نهی شده است. 4- اعتیاد اعتیاد یک بیماری روانی و اجتماعی است که فرد، خانواده و جامعه را آسیب پذیر می کند. اعتیاد به مواد مخدر، نابود کننده استعدادهای جسمی و روحی انسان است. اعتیاد باعث می شود آدمی شرافت، ناموس، ثروت، حیثیت و همه چیز خود را برای ارضای یک نیاز کاذب بر باد دهد و به هر کار خلافی دست بزند. معمولًا جوانان در برابر این پدیده خطرناک آسیب پذیرتر هستند. این بیماری ضمن بر جای گذاشتن آثار سوء فراوان جسمی و روحی، موجب بی غیرتی و بی تفاوتی در برابر تهاجم به ارزش ها می شود. دختر 14 ساله ای در دادسرای تهران اظهار داشت: پدر معتادم مرا در سن چهارده سالگی پیش فروش کرد. او در قبال گرفتن مبلغی پول مرا به ازدواج جوانی در آورد که هیچ نوع توافق اخلاقی با او نداشتم و به این ترتیب مرا به خاک سیاه نشاند.[3] زن 17 ساله ای که پنج ماه از ازدواجش گذشته بود با چشمان گریان در دادگاه گفت: پنج ماه پیش پدرم که مردی معتاد است، از سر ناچاری و به دلیل اعتیاد شدید به مواد افیونی مرا به یک مرد 75 ساله شوهر داد؛ پس از چند روز از ازدواج ناخواسته، که از سر اجبار به آن تن داده بودم متوجه شدم، پدرم در مقابل دریافت پنجاه هزار تومان مرا به کنیزی آن پیرمرد فرستاده است که همسر و فرزندانش سال ها قبل او را به دلیل اخلاق بدش ترک کرده بودند.[4] 5- خوردن گوشت خوک یکی از عواملی که زمینه ساز بی غیرتی است، خوردن گوشت خوک است. خوک در امور جنسی، فوق العاده بی تفاوت و لا ابالی و سمبل بی غیرتی است و گوشت هر حیوانی حاوی صفات
آن حیوان است و به این ترتیب، خوردن گوشت خوک می تواند صفت بی بند و باری جنسی و بی اعتنایی به مسائل ناموسی که از خصایص بارز این حیوان است به خورنده آن منتقل کند و شاید یکی از علل بی بند باری شدید جنسی که در کشورهای غربی حکومت می کند، همان تغذیه از گوشت این حیوان آلوده باشد.[5] 6- فیلم های مبتذل یکی دیگر از زمینه های بی غیرتی، نگاه کردن به فیلم های مبتذل است. جوانان با دیدن فیلم های مبتذل، شهوت پرستی، بی عفتی، بی حیایی، روابط نامشروع، بی بند و باری و.. . را می آموزند وبدین جهت است که دشمن سی دی های مبتذل را ارزان و گاه رایگان در اختیار آنان قرار می دهد؛ چرا که مشاهده این گونه فیلم ها نقش بسیار مهمی در از بین بردن دین، اخلاق، تقوا، غیرت و امور معنوی دارد و نیز کنسرت ها و نوارهای مبتذل در ایجاد بی تفاوتی نسبت به ارزش ها بی تأثیر نیست. 7- سفرهای خارجی یکی از زمینه های بی غیرتی، سفرهای خارجی کسانی است که زمینه مذهبی قوی ندارند. مسافرت به کشورهای خارجی برای بسیاری از افراد، مساوی است با از دست دادن ارزش ها و غرق شدن در فساد و شیفتگی به فرهنگ بیگانه؛ چرا که دیدن مظاهر کاذب تمدن آنان برای افرادی که از زمینه مذهبی کافی بهره مند نیستند موجب خود باختگی و پذیرش مظاهر فرهنگی آنان می شود. بسیارند افرادی که با یک مسافرت به کشورهای غربی ارزش های خود را از دست داده و مجذوب ارزش های آنان شده اند. 8- محیطهای آلوده یکی دیگر از زمینه های بی غیرتی، زندگی در محیط های آلوده است. افرادی که از کشورهای غربی باز می گردند، در این زمینه گفتنی های بسیاری دارند. شخصی می گفت: برای مدتی به یکی از کشورهای غربی سفر کرده بودم. در این مدت، آنچه بسیار عادی به نظر می رسید ارتباط زنان و مردان نامحرم بود. به سادگی نظام خانواده پاشیده می شد؛ حتی خانواده هایی که از کشورهای مسلمان به آنجا آمده بودند در این زمینه مشکل داشتند؛ با این که از نظر مادی و رفاه مشکلی نداشتند. بسیاری از ایرانیانی که با خانواده خود به آنجا سفر کرده بودند از این موضوع اظهار ناخرسندی می کردند. برخی از آنها همسرشان به صورت علنی با کسان دیگر ارتباط دوستی داشتند و به شوهرشان اعتنا نمی کردند. مراکز قانونی نیز از بی عفتی آنها حمایت می کردند؛ چرا که آنها در آنجا آزادی مطلق دارند و با هر کسی که بخواهند رابطه برقرار کنند. بنابراین، غیرت نقشی در آن محیطها ندارد و خانواده ها به سرعت متلاشی می شوند؛ چرا که نظارت و حساسیت نسبت به خانواده وجود ندارد؛ زن، مرد، فرزند هر کجا که بخواهند بروند و با هر کسی که بخواهند زندگی کنند آزادند و کسی حق ندارد آنها را محدود کند و بدین گونه نظام خانواده متلاشی می شود. دکتر مسلمانی که از آمریکا به ایران سفر کرده بود نقل می کرد: یکی از دردهای بی درمان غربی ها بی غیرتی است. خیانت به همسر امری شایع و رایج است. زن آزادانه با هر کسی که بخواهد ارتباط برقرار می کند و مرد حق اعتراض ندارد و گاهی انسان نمی تواند تشخیص بدهد کدام مرد شوهر یک زن است، چون با چندین مرد ارتباط صمیمی دارد. او می گفت: زنی با دو مرد در مکانی ایستاده بودند، وقتی از آن زن سوال کردند ارتباط شما با این دو مرد چیست؟ گفت: یکی شوهرم است و دیگری دوستم! این قبیل ماجراها در کشورهای غربی بسیار عادی است و غیر عادی آن است که رشته زندگی زناشویی برای همیشه باقی بماند؛ طبیعی است که زندگی در چنین محیطهایی تأثیر منفی بر غیرت انسان می گذارد و انسان را به ورطه بی غیرتی می کشاند. 9- آپارتمان نشینی یکی از زمینه های بی تفاوتی و بی غیرتی، زندگی در برخی از مجتمع ها و آپارتمان هایی است که در و پنجره آنها رو در روی یکدیگر باز می گردد و راه ورود و خروج شان مشترک است. دیوارهای جدایی محرم و نامحرم برداشته شده، پنجره ها به گونه ای قرار داده شده اند که درون خانه ها نمایان است. چنین شرایطی موجب می شود کم کم حساسیت ها از بین برود؛ ساکنان چنین خانه هایی به راحتی با پوشش نامناسب در برابر دیگران ظاهر می شوند. در برخی از مجتمع های مسکونی به قدری وقاحت و بی شرمی حاکم است که انسان از گفتن موارد آن شرم می کند؛ اما ساکنان آن به راحتی از کنار آن مسایل می گذرند و خم به ابرو نمی آورند. 10- عدم حمایت از غیرت مندان یکی از زمینه های بی تفاوتی، عدم حمایت مسؤولان از غیرت مندان است. بنابراین، برخی از افراد غیور به خاطر پیامدهای حسّاسیت خود، از غیرت ورزی سرباز می زنند، دلیلش هم این است که مداخله در این گونه مسائل، هزینه های سنگینی دارد. سرنوشت آنان که نهی از منکر می کنند، گاه در روزنامه ها به چاپ می رسد و عبرتی می شود، برای سایرین. پی نوشت ها [1] . بقره/ 120 [2] . تفسير نمونه، ج 1، ص 428. [3] . مجله مكتب اسلام، سال 18، ش 4، ص 37. [4] . ضميمه روزنامه جام جم، 26/ 12/ 1380. [5] . تفسير نمونه، ج 1، ص 587.
عوامل کاهش غیرت‌ورزی مردان در جامعه وی در پاسخ به این سؤال که چرا آقایان نسبت به بی‌حجابی همسران خود بی‌توجه شده‌اند؟ گفت: ریشه‌یابی این مسئله را می‌توان در پنج عامل بیان کرد: عامل اول ارتباط خارج از چارچوب با نامحرم است که باعث کم‌رنگ شدن غیرت و عادی شدن ارتباط با نامحرم می‌شود. عابدینی ادامه داد: عامل دوم محتواهای رسانه‌ها است که بسیاری از مسائل از جمله ارتباط‌های بین زن و مرد را عادی جلوه می‌دهد که متأسفانه صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران هم (البته نه به شدت رسانه‌های خارجی) اما به عادی سازی روابط دختر و پسر قبل از ازدواج دامن می‌زند. ارتباط‌هایی که اصلاً در حیطه کاری و تحصیلی نیست و ارتباط خارج از چارچوبی است که اسلام توصیه کرده است. وی سومین عامل در ریشه‌یابی کم‌فروغ شدن غیرت مردان در جامعه و پذیرش غیرت مردان از سوی خانم‌ها را ضعف بنیه اعتقادی دانست و گفت: وقتی اعتقادات افراد ضعیف شود مسلماٌ امور دینی که یکی هم غیرت است کم‌رنگ می‌‌‌‌شود و در این هنگام است که شبهات تأثیرگذاری بیشتری می‌یابند و ریشه درخت ایمان که عمل صالح است را ضعیف می‌کنند. عابدینی عامل چهارم را کم‌توجهی به امور عبادی مخصوصاً نماز که انسان را از فحشا و منکر باز می‌دارد و عامل پنجم را عامل محیطی دانست که فرد در محیط‌هایی رشد می‌کند که توجه به حیا وجود ندارد یا کم است
حمید به این چیزها خیلی حساس بود. به من می‌گفت« فاطمه ! این چیه که زن‌ها می‌پوشند ؟ » می‌گفتم « مقنعه را می‌گویی ؟ » می‌گفت : « نمی‌دانم اسمش چیه . فقط می‌دانم هر چی که هست برای تو که بچه بغل می‌گیری و روسری و چادر سرت می‌کنی بهتر از روسری‌ست . دوست دارم یکی از همین‌ها بخری سرت کنی راحت‌تر باشی . » گفتم « من راحت باشم یا تو خیالت راحت باشد ؟ خندید گفت « هر دوش » از همان روز من مقنعه پوشیدم و دیگر هرگز از خودم جداش نکردم ، تا یادش باشم ، تا یادم نرود او کی بوده ، کجا رفته ، چطور رفته ، به کجا رسیده
شهید باکری👆
احتمالاً زمستان سال 68 بود كه در تالار انديشه فيلمي را نمايش دادند كه اجازه اكران از وزارت ارشاد نگرفته بود. سالن پر بود از هنرمندان، فيلمسازان، نويسندگان و ... در جايي از فيلم آگاهانه يا ناآگاهانه، داشت به حضرت زهرا سلام الله عليها بي ادبي مي‌شد. من اين را فهميدم. لابد ديگران هم همين طور، ولي همه لال شديم و دم بر نياورديم. با جهان بيني روشنفكري خودمان قضيه را حل كرديم. طرف هنرمند بزرگي است و حتما منظوري دارد و انتقادي است بر فرهنگ مردم. اما يك نفر نتوانست ساكت بنشيند و داد زد: خدا لعنتت كند! چرا داري توهين مي‌كني؟! همه سرها به سويش برگشت. در رديف‌هاي وسط آقايي بود چهل و چند ساله با سيمايي بسيار جذاب و نوراني. كلاهي مشكي بر سرش بود و اوركتي سبز بر تنش. از بغل دستي‌ام (سعيد رنجبر) پرسيدم: «آقا را مي‌شناسي؟» گفت: «سيد مرتضي آويني است.»
وقتی ضارب علی را با چاقو زد ما پیکر غرق خونش را به کناری کشیدیم پیرمردی آمد وگفت : خوب شد؟همین و می خواستی؟ به توچه ربطی داشت؟چرا دخالت کردی؟ علی باصدای ضعیفی گفت: حاج آقا فکر کردم دختر شماست،من از ناموس شما دفاع کردم...
 بغض کرده بود. از بس گفته بودند:بچه است، زخمی بشود آه و ناله میکندو عملیات را لو میدهد شاید هم حق داشتند. نه اروند با کسی شوخی داشت، نه عراقی ها. اگر عملیات لو میرفت.... غواص ها( که فقط یک چاقو داشتند ) قتل عام میشدند فرمانده که بغضش را دید و اشتیاقش  را، موافقت کرد **** بغض کرده بود . توی گل و لای کنار اروند ، در ساحل فاو دراز کشیده بود. جفت پاهایش زودتر از خودش رفته بودند. یا کوسه برده بود یا خمپاره.... دهانش را هم پر گل کرده بود تا عملیات را  لو ندهد... بچه بود...بچه ای بزرگ....
عراقیها برا تضعیف روحیه ی ما فیلمای زننده پخش می کردند یه روز یکی از بچه ها به نشانه اعتراض تلویزیون رو خاموش کرد عراقی ها گرفتن و بردنش بیرون هیچ کس ازش خبر نداشت ...   ... برا استراحت ما رو فرستادن به حیاط اردوگاه وارد حیاط که شدیم اون بسیجی رو دیدیم یه چاله کنده بودند و تا گردن گذاشته بودنش زیر زمین شب که شد صدای الله اکبر و ناله های اون بسیجی بلند شد همه نگرانش بودیم صبح که شد گفتند شهید شده خیلی دوست داشتیم علت ناله و فریاد دیشبش رو بدونیم وقتی یکی از نگهبانا علتش رو گفت مو به تنمون راست شد می گفت: زیر خاک این منطقه موشهای صحرایی گوشت خوار وجود داره موشها حس بویائی قوی دارن وقتی متوجه دوستتون شدن بهش حمله کردن و گوش بدنش رو خوردن علت شهادت و ناله هاش هم همین بوده صبح که بدنش رو آوردیم بیرون تکه تکه شده بود...