اینارو که دیدم ناخودآگاه دلم خواست برای بچه نداشتم کتاب بخرم، آخ کی بشه برم واسه بچم از اینا بگیرم:) #Photography #aesthetic

ایناهم خیلی کلاسیک و زیبا بودن:) #Photography #aesthetic

از این ساعته نسبتا خوشم اومد(صفحش سفید بود جالب تر میشد)، اومدم بخرمش ولی خیلی گرون بود🗿برا خواهربرادرمم خواستم یه چیزی بگیرم ولی کلا گرون بودن، منم که اساسا آدم چیز گرون بخری نیستم اصن، احمقانس به نظرم🗿 خلاصه که دوستان پولاتونو هوشمندانه خرج کنید و دور نریزیدشون، علف خرس نیست اوکی؟ 🗿

در آخرم این کتابه رو خریدم برای این که اطلاعاتمو تو حیطه کارم افزایش بدم نرم گند بزنم به بچه های مردم و بدبختشون کنم، اونم شانسی دیدمش یهو وگرنه کتابامو از دیجی کالا میگیرم، و زدم دیجی کالا دیدم یه قیمتن تقریبا و خریدمش🗿 #Book

آخرشم خواستیم بستنی اسکوپی بخوریم ولی اسنپ اومده بود و بستنی فروشه هم خیلی لفتش داد، دیگه برگشتیم خوابگاه چایی یخ زده از ظهر تو فلاسک مونده و مرصع پلو و ماست موسیر سلفو خوردیم🗿

دیگه همین دیگه:)

🎬Hannibal I appreciate the way you want me I can't lie:) #VisualBook

آموزش دشمن دانشجو

میدونید یه جوری ما هرچی مسابقه ورزشی شرکت کردیم یهو دیدیم از در و دیوار دانشگاه همینجوری حرفه ای میریزه بیرون، که به جان خودم سر مسابقات بسکتبالم که بشه یهو میبینی چن نفر از درزا و لا لوهای دانشگاه میان بیرون که بازیکن اسبق NBA بودن🗿💔 خدا رحم کنه فقط:) #خوابگاه

بچه ها دیروز فلسفه این رندوم نمره دادن استادارو فهمیدم به استاد اندیشمون گفتیم ترم بعد باهامون کلاس برداره، گفت یه سری از دانشگاها دیگه بهش کلاس نمیدن🗿💔گفتیم چرا؟ گفت چون میگن چرا اینقدر نمره های بالا میدی به بچه ها چرا همه هجده نوزدهن😐ینی اینطوره که اساتید یه گروه درسی و آموزش گیر میدن به استاد، میگن باید نمراتت نوسان داشته باشه😐ینی یکی بیسته یکی هجده یکی ده یکی پونزده واقعا مسخرس، حالا میفهمم چرا یه سری از نمرات من و بقیه همکلاسیام سر یه سری درسا اونطور شده بودن احتمالا استاده چن نفرو هجده نوزده داده بوده حالا نوبت ما بوده که کم بده🗿 اصن خیلی بده، استادمون میگفت من حق کسیو ضایع نمیکنم چون یه عده خوشایندشونه که نمرات نوسان داشته باشه، برای همینم دیگه اون دانشگاه نخواستنش و خودشم نرفت. واقعا عجیب و مسخرس:/ #خوابگاه

برعکس مدرسه که معلم افتخار و امتیازشه نمره بالا باشن همه دانش آموزاش

خلاصه که دانشگاه از این مسخره بازیا زیاد داره دوستان

_ https://eitaa.com/Chocolate2005/14553 نه داداش هوش اقتصادی دارم و مغزم کار میکنه و ولخرجی نمیکنم، چیزی که میتونم ارزون ترشو بگیرم مسلما نمیرم گرون ترشو بگیرم و از اون ور با پول اضافه ای که از تک تک خریدا میمونه میتونم چیزای بیشتری بخرم، و از اونور از گرون فروش که دیگه عمرا هیچی نمیخرم چون غلط میکنه که گرون فروشی میکنه، من تو جرمش شریک نمیشم و نه خودمو قربانی میکنم نه باعث میشم این گرون فروشا به گرون فروشیشون ادامه بدن. وَیْلٌ لِلمُطَفِّفین، وای بر کم فروشان(که همون گرون فروش میشه) حتی اینطوره که یه عده میرن مغازه میبینن فروشنده خیلی گرون میده یه چیزیو حتی خجالت میکشن که نخریده بیان بیرون، ولی من اینطورم که مستقیم میگم نه آقا گرونه چخبره🗿اون داره گرون فروشی میکنه، من خجالت بکشم؟ حتی یه سری جاها که اوضاع دیگه خیلی فجیعه باید زنگ زد تعزیرات بیان جمعشون کنن. پول آب و برق و اجاره مغازه فروشنده رو هم من نمیدم، منظورم چیه؟ منظورم اینه که فروشنده مغازش بالاشهره چون میخواد یه جوری خرج هزینه های مغازشو دربیاره وسایلشو گرون میفروشه، واسه همینم من نمیرم از اون خرید کنم میرم یه مغازه ای که بالاشهر نباشه مثلا. هرچند تاکید میکنم همیشه اینطور نیست و بالاشهرم مغازه قیمت مناسب هست و جاهای دیگه شهرم مغازه گرون فروش هست، درکل باید بری بگردی دیگه. پولتون رو الکی و بی برنامه خرج نکنید، بخش زیادی از فشار مالی با برنامه ریزی درست و خرج عاقلانه میتونه از بین بره.

ببین دو روز نبودم الان برگشتم تو محلمون کافه جدید زدن🗿

کلا قم اینطوره که یکی درمیون کافه و آموزشگاه زبانه🗿

Home sweet home:)

https://eitaa.com/Chocolate2005/14567 + سوخاری کیلویی

به نکته خوبی اشاره کردید، جدیدا اینم اضافه شده ولی هنوز خیلی راه داره تا به کافه و آموزشگاه زبان برسه👌🏻🗿

چرا تابستون نمیشه؟

نیاز دارم تمام وسیله هامو از خوابگاه جمع کنم تشک و پتو متکامم بردارم برگردم خونه و به زندگی بپردازم:)

Oh God I miss you on my lips:) این آهنگ میبرتم به تابستون، شبای خنک، وقتی لامپای خونه خاموشن و همه خوابن و من با کتاب و ماگ چای میرم تو حیاط تا با نور مهتابی اونجا رمان روسیمو بخونم، و هندزفری هم توی گوشم درحال پخش این آهنگ با صدای نسبتا آرومه:) Oh God I miss it:)

نکته رو نگرفتی دوست عزیز، ایشون که فقط یه شوخی کرده بود خودمم خندیدم ولی حرفم کلی بود و اصن مخاطبم کلا ایشون نبود دیگه، به عنوان یه مطلب مهم نوشتمش مث مطالب دیگه که گفته بشه و خونده بشه، کاری به اون دوست عزیزمون نداشتم اصن، ایشون فقط زمینه رو فراهم کردن دستشون دردنکنه:)

یه ماشین با آهنگ شاد دوبس دوبسی از دهه هشتاد از کنارمون رد شد، منتظر بودم یه پسر جوون قرتی پرتی ببینم که یهو با یه خانوم موجه حدود چهل سال با مقنعه مشکی و عینک و قیافه کاملا جدی و خلاصه تیریپ معلم طور مواجه شدم پشت رول🗿 زندگی واقعا غیرقابل پیش بینیه بچه ها:/