eitaa logo
Motivation🇵🇸
1.3هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.1هزار ویدیو
21 فایل
یا مولا حسن مجتبی:) سلام سید احوالت؟ بنده هارمهرم✋🏻 بیاید راجب همه چی حرف بزنیم دوستان:) https://daigo.ir/secret/8360078754 کانال قرارگیری ناشناسا: https://eitaa.com/its_tea_time کانال خودتونه رفقا غریبی نکنید🗿
مشاهده در ایتا
دانلود
Motivation🇵🇸
Oh the night Is my world:)
Motivation🇵🇸
این کتابه رو بالاخره دیشب تموم کردم:) پیوسته نخوندمش البته و طولم کشید خوندنش چون این چن روز یا همش تا وقت خواب بیرون بودم یا مهمون داشتیم:/ولی بالاخره تموم شد🗿
Motivation🇵🇸
این کتابه رو بالاخره دیشب تموم کردم:) پیوسته نخوندمش البته و طولم کشید خوندنش چون این چن روز یا همش
و صادقانه بگم، خیلی قشنگ بود:) لذت بردم واقعا عالی بود، هوش و نبوغ نویسنده رو خیلی تحسین میکنم بابت همچین ذهن خلاقی که تونسته تو اثرش اینطور ماجراهارو ردیف کنه، جوری که تو هردفعه اینقدر برگات بریزه که کتابو ببندی و با دهن باز مبهوت شی🗿 خلاصه که قدرت خدا واقعا، این استعدادا واقعا از خدا برمیاد فقط:)
Motivation🇵🇸
و صادقانه بگم، خیلی قشنگ بود:) لذت بردم واقعا عالی بود، هوش و نبوغ نویسنده رو خیلی تحسین میکنم بابت
و یادمه دوران راهنمایی ذهن جنایی خوبی داشتم یه بار یه رمان جنایی طورم برای خودم چیده بودم که اتفاقا سوژش شبیه همین کتابه بود و واسه دوستام تعریفشون میکردم تا فقط برسه به جای برگ ریزونش و قیافه های متعجبشونو ببینم، چقدر اسکل ولی درعین حال واقعا خلاق بودم:/جدی فضای مجازی و شایدم یه سری چیزای دیگه که نمیدونم باهم خیلی تاثیر گذاشتن رو خلاقیتم، جوری که دیگه دنبال نوشتن و اینا نرفتم. و خب باید بگم به جز مجازی و این داستانا مهمترینش تنبلی خودم بود:/واقعا تو نوشتن خیلی خیلی تنبلم. الانا دیگه خلاقیتم صرف نوشته های کوتاه و غالبا طنزی که کانال میذارم و میمایی که گهگاه میسازم و اینا میشه، بقیه خلاقیتا دیگه همه تو ذهنمه؛ باز جای شکرش باقیه🗿
Motivation🇵🇸
و یادمه دوران راهنمایی ذهن جنایی خوبی داشتم یه بار یه رمان جنایی طورم برای خودم چیده بودم که اتفاقا
اونایی که خوندن میدونن کتاب دوتا پایان داشت، پایان اولیه و ثانویه. وقتی پایان اولیه رو خوندم واقعا ناامید شدم، گفتم حیف همچین اثری که همچین پایان مزخرف و به دردنخور و فوق العاده کلیشه ای داشت، اونم کلیشه رمانای زرد ایرانی🗿💔 ولی بعد پایان ثانویه خیلی قشنگ شد. هرچند باید بگم که بازم از یکی از کاراکترا ناامید شدم ولی خب، از اولشم جوگیر و احساساتی بود دیگه🗿
Motivation🇵🇸
اونایی که خوندن میدونن کتاب دوتا پایان داشت، پایان اولیه و ثانویه. وقتی پایان اولیه رو خوندم واقعا ن
کاش میشد محدودیت اسپویل نداشت و راحت حرف زد:/ و دلیل وقوع ماجرای اصلی هم که کاراکتر اصلی از اول دنبالش بودو انتظار داشتم خیلی چیز خفن تری باشه و خب یه کم خورد تو حالم و اینم یکی دیگه از ضدحالاش بود به نظر شخصیم، ولی بازم درکل واقعااا قشنگ بود و از پیچیدگی داستان و معمایی بودنش و چینش و کنار هم چیدنای نویسنده طوری که بتونه ذهن خواننده رو کنترل و هدایت کنه و به سمتی که خودش میخواد ببره خوشم اومد:)
Motivation🇵🇸
کاش میشد محدودیت اسپویل نداشت و راحت حرف زد:/ و دلیل وقوع ماجرای اصلی هم که کاراکتر اصلی از اول دنبا
و این که کلا به نظریه زمان علاقه مند بودم همیشه خصوصا نوجوونی، و این مسئله تو این داستان بود و طبیعتا جذبم کرد.
هدایت شده از از خدا بترسید۲
واقعا خجالت نمیکشید ۴۰ نفرید؟!
Motivation🇵🇸
واقعا خجالت نمیکشید ۴۰ نفرید؟!
دوستان ادمین کانال از خدا بترسید برگشتن، اگه کانال جدیدشونو میخواید تشریف ببرید:)
هدایت شده از فریم
اخه مردک... کسی کاری نداره طرف چه گوهی تو خونش میخوره...تو برو با پنجاه تا مرد سکس کن...برو با حیوان خونگیت بخواب،برو هر فیتیش کثیفی که تو ذهنت هست رو انجام بده،هیچکسی کاری به کارت نداره مشکل از اینجا شروع میشه تو میخوای این گرایش های کثیف رو تبلیغ کنی...میخوای همه بفهمن داری چه کاری انجام میدی،میخوای همه به رسمیت بشناسنت،ما با این مشکل داریم @fraame     ☫رسانه فریم☫
Motivation🇵🇸
وای💔
واای چرا؟ چرا تو تهران؟ لعنتی چخبره اینجا؟ خدایا بسه دیگه چرا همه خوبا دارن شهید میشن طرف وسط جنگ خونین فلسطین شهید نشده بعد اومده تهران مثلا امن و ترور شده وای خدا💔
هدایت شده از نسل زد(:
به بیدار شدن با خبر بد عادت داریم.
Motivation🇵🇸
بعد اومدیم بیرون از ازمایشگاه والده زنگ زده پدرم، و پدرم میگه پیاده بیاید تا حرم مامانم گفت از این ی
اینقدر آزمایش دادم دیگه عادی شده. به دردشم عادت کردم انگار. پسرخالم منو دیده میگه تو چقدر خون میدی، باز خون دادی الان؟ داغون شدی که، من: دیگه عادی شده سید مشکلی نیست🚶 God helps me:)
Motivation🇵🇸
و این که کلا به نظریه زمان علاقه مند بودم همیشه خصوصا نوجوونی، و این مسئله تو این داستان بود و طبیعت
_ عه لینک قدیمی خودم:) https://eitaa.com/Chocolate2005/16176 یه سریا کلا انگار به ریپلای اعتقادی ندارن، درصورتی که کل فعالیت مجازی من بر پایه ریپلای میچرخه🗿شما اگه ریپلایارو همینجوری بری بالا میرسی به اولین ریپلای که دقیقا خود کتابه👌🏻🗿
آه زندگی چقدر میتواند سخت باشد. گسسته ام. از تابستان ها دگر حالم به هم میخورد. بسی سخت گذشت.
Motivation🇵🇸
آه زندگی چقدر میتواند سخت باشد. گسسته ام. از تابستان ها دگر حالم به هم میخورد. بسی سخت گذشت.
شاید هم نباید سخت گرفت، نمیدانم. باید به خود فرصت جمع و جور شدن بدهم. گاد هلپز می.
Motivation🇵🇸
اولش که داشتیم میرفتیم بالا داشتم به داداشم میگفتم ممرضا اینجا شکل سیسیل ایتالیاس، همونجا که آل پاچی
داداشم کچل کرده، حالا تا یه حرفی میزنه بهش میگم تو چی میگی سیب زمینی پوست کنده🗿 صداش میزنم mr. potato head، بس که واقعا شبیه آقای سیب زمینی تو داستان اسباب بازی شده🗿 طریقه برخورد صحیح با خواهربرادرو با هارمهر بیاموزید:)
Motivation🇵🇸
داداشم کچل کرده، حالا تا یه حرفی میزنه بهش میگم تو چی میگی سیب زمینی پوست کنده🗿 صداش میزنم mr. potat
بعد آبجیم که به خاطر موهای افشون بِلوندم(ارواح اجدادم) به من میگفت هالند حالا از وقتی داداشم کچل کرده بهش میگه پپه🗿 و واقعنم شبیه شده🗿 منم برگشتم کاملا بی ربط و صرفا واسه درآوردن حرصش به آبجیم گفتم توهم امباپه ای، حالا جدی گرفته و به روی خودش نمیاره ولی واقعا به احساساتش برخورده و میگه جدی کجام شبیهشه؟ 🗿
Motivation🇵🇸
بعد آبجیم که به خاطر موهای افشون بِلوندم(ارواح اجدادم) به من میگفت هالند حالا از وقتی داداشم کچل کرد
ینی پدر داداشمو درآوردم این چند روزه، امروز بعد نماز صبح درحالی که هردو داشتیم از خواب درد کور میشدیم یهو خیلی مشتاق گفتم آهااا ممرضا فهمیدم شبیه کی شدی، شبیه لاک پشتای نینجای بدون چشم بند🗿 داداشم: کوبیدن سر خود به بالشت به صورت ممتد:/