eitaa logo
🌸 دختــران چــادری 🌸
156.8هزار دنبال‌کننده
30.1هزار عکس
19.1هزار ویدیو
287 فایل
گفتیـم در دنیایی کـه از هر طـرف بــه ارزشهـایــمـان میتـازنـد شـاید بتـوانیم قـطـره ای بـاران باشیم در این شوره زار مردمان آخرآلزمان و مــا هــم مــدل زنــدگـیـمـان روش بودنمـان و زیبـایـی آرمـانهـا و دانسته هایمان را زمزمه کنیم . . . . . @adv_clad_girls
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸 🌿 چادرم،تـ👑ــاج عزیزےاست ڪہ بر سر دارم یادگاریست🎁ڪہ از حضرت مادر دارم😍 تیـــ🏹ــر ها بر دل دشمن👊🏻زده با هر تارش من محــال است👐🏻ڪہ آن را ز سرم بردارم😏 ●•●🍭•●•🌸●•●🎈●• 💛 ♔♡j๑ïท🌱↷ 『 @clad_girls
در مهد کودک های ایران چه می گذرد!؟ یک سری از فعالیت مهد ها:👇 🔸 آموزش زبان انگلیسی و فرانسه و... 🔸 آموزش رقص های خارجی به طور مختلط 🔸 برگزاری مراسم های خارجی مثل هالووین و کریسمس و... 🔸نبود مربی متخصص برای تربیت 👤اینها تنها بخشی از فعالیت های مهد کودک های ایرانی است ، آیا برای یک ایرانی در کودکی زبان مادری اولویت دارد یا زبان های خارجی؟ آیا برای یک مسلمان در کودکی یادگیری رقص اولویت دارد یا آموزه های دینی ؟ آیا برای یک کودک ایرانی برگزاری نوروز و جشن و مراسمات مذهبی اولویت دارد یا کریسمس و هالووین!؟ ⁦✍️⁩اینها سوالاتی هست که این روز ها بی پاسخ مانده به دلیل نبود نظارت بر این مراکز 🆔 @Filmcloub
🌹🍃 💠 امام خامنه ای : ✍🏻 اسرائیل؛ ۲۵ سال آینده را نخواهد دید. 🚨به مناسبت تحرکات خصامنه ی کفار، به ویژه رژیم صهیونیستی 💠 سایز استوری طرح بالا در کانال طراح جوان: 💠https://eitaa.com/joinchat/295174185C758d117bb8 🆔 @clad_girls
🌸 دختــران چــادری 🌸
🔴 تو این شبای #قرنطینه 🤓 باهم رمان بخونیم ⏰21هرشب 👇👇👇👇👇
✍️ 💠 اعتراض عباس قلبم را آتش زد و نفس زن‌عمو را از شدت گریه بند آورد. زهرا با هر دو دست مقابل صورتش را گرفته بود و باز صدای گریه‌اش به‌وضوح شنیده می‌شد. زینب کوچکترین دخترِ عمو بود و شیرین‌زبان ترین‌شان که چند قدمی جلو آمد و با گریه به حیدر التماس کرد :«داداش تو رو خدا نرو! اگه تو بری، ما خیلی تنها میشیم!» و طوری معصومانه تمنا می‌کرد که شکیبایی‌ام از دست رفت و اشک از چشمانم فواره زد. 💠 حیدر حال همه را می‌دید و زندگی فاطمه در خطر بود که با صدایی بلند رو به عباس نهیب زد :«نمی‌بینی این زن و دخترا چه وضعی دارن؟ چرا دلشون رو بیشتر خالی می‌کنی؟ من زنده باشم و خواهرم اسیر بشه؟» و عمو به رفتنش راضی بود که پدرانه التماسش کرد :«پس اگه می‌خوای بری، زودتر برو بابا!» انگار حیدر منتظر همین رخصت بود که اول دست عمو را بوسید، سپس زن‌عمو را همانطور که روی زمین نشسته بود، در آغوش کشید. سر و صورت خیس از اشکش را می‌بوسید و با مهربانی دلداری‌اش می‌داد :«مامان غصه نخور! ان‌شاءالله تا فردا با فاطمه و بچه‌هاش برمی‌گردم!» 💠 حالا نوبت زینب و زهرا بود که مظلومانه در آغوشش گریه کنند و قول بگیرند تا زودتر با فاطمه برگردد. عباس قدمی جلو آمد و با حالتی مصمم رو به حیدر کرد :«منم باهات میام.» و حیدر نگران ما هم بود که آمرانه پاسخ داد :«بابا دست تنهاس، تو اینجا بمونی بهتره.» 💠 نمی‌توانستم رفتنش را ببینم که زیر آواری از گریه، قدم‌هایم را روی زمین کشیدم و به اتاق برگشتم. کنج اتاق در خودم فرو رفته و در دریای اشک دست و پا می‌زدم که تا عروسی‌مان فقط سه روز مانده و دامادم به جای حجله به می‌رفت. تا می‌توانستم سرم را در حلقه دستانم فرو می‌بردم تا کسی گریه‌ام را نشنود که گرمای دستان مهربانش را روی شانه‌هایم حس کردم. 💠 سرم را بالا آوردم، اما نفسم بالا نمی‌آمد تا حرفی بزنم. با هر دو دستش شکوفه‌های اشک را از صورتم چید و عاشقانه تمنا کرد :«قربون اشکات بشم عزیزدلم! خیلی زود برمی‌گردم! تا سه چهار ساعت بیشتر راه نیس، قول میدم تا فردا برگردم!» شیشه بغض در گلویم شکسته و صدای زخمی‌ام بریده بالا می‌آمد :«تو رو خدا مواظب خودت باش...» و دیگر نتوانستم حرفی بزنم که با چشم خودم می‌دیدم جانم می‌رود. 💠 مردمک چشمانش از نگرانی برای فاطمه می‌لرزید و می‌خواست اضطرابش را پنهان کند که به رویم خندید و نجوا کرد :«تا برگردم دلم برا دیدنت یه‌ذره میشه! فردا همین موقع پیشتم!» و دیگر فرصتی نداشت که با نگاهی که از صورتم دل نمی‌کَند، از کنارم بلند شد. همین که از اتاق بیرون رفت، دلم طوری شکست که سراسیمه دنبالش دویدم و دیدم کنار حیاط وضو می‌گیرد. حالا جلاد جدایی به جانم افتاده و به خدا التماس می‌کردم حیدر چند لحظه بیشتر کنارم بماند. 💠 به اتاق که آمد صورت زیبایش از طراوت می‌درخشید و همین ماه درخشان صورتش، بی‌تاب‌ترم می‌کرد. با هر رکوع و سجودش دلم را با خودش می‌برد و نمی‌دانستم با این دل چگونه او را راهی تلعفر کنم که دوباره گریه‌ام گرفت. نماز مغرب و عشاء را به‌سرعت و بدون مستحبات تمام کرد، با دستپاچگی اشک‌هایم را پاک کردم تا پای رفتنش نلرزد و هنوز قلب نگاهش پیش چشمانم بود که مرا به خدا سپرد و رفت. 💠 صدای اتومبیلش را که شنیدم، پابرهنه تا روی ایوان دویدم و آخرین سهمم از دیدارش، نور چراغ اتومبیلش بود که در تاریکی شب گم شد و دلم را با خودش برد. ظاهراً گمان کرده بود علت وحشتم هنگام ورودش به خانه هم خبر سقوط بوده که دیگر پیگیر موضوع نشد و خبر نداشت آن نانجیب دوباره به جانم افتاده است. 💠 شاید اگر می‌ماند برایش می‌گفتم تا اینبار طوری عدنان را ادب کند که دیگر مزاحم نشود. اما رفت تا من در ترس تنهایی و تعرض دوباره عدنان، غصه نبودن حیدر و دلشوره بازگشتش را یک تنه تحمل کنم و از همه بدتر وحشت اسارت فاطمه به دست داعشی‌ها بود. با رفتن حیدر دیگر جانی به تنم نمانده بود و نماز مغربم را با گریه‌ای که دست از سر چشمانم برنمی‌داشت، به سختی خواندم. 💠 میان نماز پرده گوشم هر لحظه از مویه‌های مظلومانه زن‌عمو و دخترعموها می‌لرزید و ناگهان صدای عمو را شنیدم که به عباس دستور داد :«برو زن و بچه‌ات رو بیار اینجا، از امشب همه باید کنار هم باشیم.» و خبری که دلم را خالی کرد :«فرمانداری اعلام کرده داعش داره میاد سمت آمرلی!» کشتن مردان و به بردن زنان، تنها معنی داعش برای من بود و سقوط آمرلی یعنی همین که قامتم شکست و کنار دیوار روی زمین زانو زدم... ✍️نویسنده: 🆔 @Clad_girls
ساعت هایمان را کوک کنیم ! ‏یٰا صٰاحِبَ الزْمانْ اَدْرِکنٰا وَ انْظُرْ إِلَیْنَا نَظْرَةً رَحِیمَة... ‏پویش همگانی ⁧ ⁩ ( دعای ⁧ ⁩ ) ‏به نیت تعجیل در فرج امام زمان (عج) و رفع گرفتاری از مردم ‏از سه شنبه ۲۰ اسفند رأس ساعت ده شب به مدت چهل شب ‏⁧
AzomalBala - Ostad Farahmand [Www.FarsiMode.Com].mp3
1.04M
🎙2⃣2⃣ به نیت تعجیل در فرج ⏰ وعده ما هر شب ساعت 22:00 🔴 دیشب ایتا قطع بود اگه نخوندید کنید . 🆔 @Clad_girls
جمع بانوان انقلابی آتش به اختیار وقتی انقلاب کردیم😊 پیشرو و انگیزه بخش مردان در انقلاب بودند...🧕 سالها گذشته و هنوز هم ماموریت های مهمی برای انقلاب 🇮🇷روی زمین مانده! برآنیم این مسیر را با هم بهتر بپیمائیم . 🔹مسائل سیاسی 🔹ازدواج و همسرداری 🔹 بچه داری 🔹فعالیت فرهنگی و اجتماعی 🔹خودسازی همه در کنار هم متناسب با مکتب امام برای بانوی انقلابی ممکن است! برای این مهم در کانال 💧«بانوی آب»💧درکنارتان هستیم. https://eitaa.com/joinchat/1242038283C53201e044e
💚پرستاری که شیفت کاری خود را به نیابت از حاج قاسم می‌دهد...❤️ 🆔 @Clad_girls
🌸 دختــران چــادری 🌸
💚پرستاری که شیفت کاری خود را به نیابت از حاج قاسم می‌دهد...❤️ 🆔 @Clad_girls
نمی‌دونم چرا رادیو و تلویزیون این ایام این‌قدر برای دکترا و پرستارهایی که توی بیمارستان‌های کرونایی کار می‌کنن، تبلیغ و تشکر و قدردانی می‌کنن؟! 🔻دلتون خیلی براشون نسوزه! چون اولاً این کار وظیفه‌ شونه، ثانیاً بابت ش، حقوق و اضافه‌کار می‌گیرن، ثالثاً به بعضی‌هاشون وعده استخدام دادن. پس خیلی ذهنتون رو درگیرشون نکنید! اینها برای پول کار ‌می‌کنن، مزدشون رو هم می‌گیرن! 🔹 دیدین جمله‌های بالا چقدر حال به‌هم‌زن و انزجارآور بود. هم‌وطن گرامی! 🔹 همین حس رو خانواده‌های شهدای مدافع حرم داشتن، وقتی بعضیا می‌گفتن "مدافعان حرم حقوق دلاری میگیرن و برای پول می‌جنگن" 🔻 واقعاً کسی حاضره برای پول، بره جلوی گلوله؟! یا از بیماران ‌کرونایی پرستاری کنه؟! این بخشی از تبلیغات مسموم علیه مدافعان حرم بود. ✍ مدافعان امنیت و مدافعان سلامت، دکترا و پرستاران عزیز، خدمه بیمارستان و نیروهای جهادی، دم تون گرم! همه‌ شما، مشغول ازخودگذشتگی و جهاد بودین و هستین و قطعاَ مرگ در این راه به‌منزله شهادته 👈 همه میگن کاش جلوی کرونا رو توی چین‌ میگرفتن‌ تا وارد کشورمون نشه 👈 حالا بهتر درک میکنیم که چرا جلوی داعش رو توی همون سوریه گرفتن تا وارد کشورمون نشه؟ 🌹🌹 شادی روح شهدای مظلوم مدافع حرم به ویژه سردارشهید سلیمانی، شهدای امنیت و شهدای خط مقدم درمان، درود و صلوات. 🆔 @Clad_girls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا