eitaa logo
🌸 دختــران چــادری 🌸
155.8هزار دنبال‌کننده
30.2هزار عکس
19.2هزار ویدیو
287 فایل
گفتیـم در دنیایی کـه از هر طـرف بــه ارزشهـایــمـان میتـازنـد شـاید بتـوانیم قـطـره ای بـاران باشیم در این شوره زار مردمان آخرآلزمان و مــا هــم مــدل زنــدگـیـمـان روش بودنمـان و زیبـایـی آرمـانهـا و دانسته هایمان را زمزمه کنیم . . . . . @adv_clad_girls
مشاهده در ایتا
دانلود
چیزی که از بچگی داشته باشی و عاشقش باشی میشه جزئی از وجودت از کودکی عاشق چادرم بوده امツ 🌿 🆔@CLAD_GIRLS
شرکت هواپیمایی sky up اوکراین در جهت بالا بردن کارایی و حفظ امنیت جنسی مهماندارانش یونیفرم قبلی آنها را تغییر داده و کت بلند و کفش اسپرت جایگزین کرده :)) دیگه لازم نیست بگیم غربی‌ها چقدر چشم و دل سیرن :))😊😊 🆔 @Clad_girls
💞🍃 🙋🏻‍♂ آقایان بخوانند... ❌زن‌ها وقتی احساسی درون‌شان فوران کند باید حرف بزنند🗣 حالا فرقی ندارد فوران غم باشد یا شادی؛ خوشی یا ناخوشی...😍 آنها باید آنقدر از تمام جزییات ریز تا کلیات را بگویند تا حس کنند آرام گرفته اند! 💝اگر می‌خواهید شوهر محبوبی برای همسرتان باشید، به حرف هایش گوش دهید 🆔 @Clad_girls
موتورسواری بانوان خلاف قانون است رئیس پلیس راهور ناجا: 🔹در آیین‌نامه به صراحت قید شده که گواهینامه موتورسیکلت برای آقایان است. 🔹بانوانی که اقدام به موتورسواری می‌کنند، خلاف قانون است زیرا خانم‌ها گواهینامه ندارند. 🔸قطعا در صورت مشاهده با متخلفین برخورد می‌شود. 🆔 @Clad_girls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. . °خیلـے ها مـے پرسن:  °"ڪے گفته ° محجبه ها فرشته اند؟!🤨 °امیرالمومنین علـے علیه السلام♥️ : (◄ همانا عفیف و پاکدامن فرشته اے ازفرشته هاست😇) حکمت474نهج‌البلاغه 🆔@Clad_Girl
همین برای دروغگویی تو کافی است...🤭 🆔 @clad_girls
♨️ در تفڪر اومانیسم و فمینیسم یڪ "انسان" میگوید "زن" ڪیست! 🔻میشود گفت؛ اومانیسم محور تمام مکاتب فلسفی در غرب است. در اومانیسم انسان اصالت دارد و انسان محور ھمہ چیز است. زن را در مکتب غرب، یک "انسان" تعریف میکند انسانی کہ محدود است، انسانی کہ زن را باتمام عظمتش بر اساس تمایلات خود، محدود بہ جذابیت ھای زنانہ اش میکند. در مکتب اومانیسم زن تا زمانی کہ زیباست قابل استفادہ است درمکتب اسلام اما.. 🔹خالقِ زن، زن را ریحانہ خلقت می نامد. زنی کہ از نظر آثار نیمی از جمعیت و ازنظر آثار مادرِ کرہ ی زمین است..! ؟ ! 🆔 @clad_girls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 دختــران چــادری 🌸
📚#افتاب_در_حجاب ♥️#قسمت60 فقط به خاطر نمایش نیست.... براى مهیا شدن مجلس یزید نیز هست.... به همین
📚 ♥️ سر به آسمان بلند مى کند و مى گوید:خدایا پناه بر تو از شر دشمنان اهل بیت ، گواه باشد که من از دشمنان آل محمد بیزارى مى جویم.سپس صورت اشکبارش را بر پاهاى امام مى گذارد و مى پرسد:آیا راهى براى توبه و بازگشت هست ؟امام مى فرماید: آرى ، خداوند توبه پذیر است. پیرمرد که انگار از یک کابوس وحشتناك بیدار شده است و جان و جوانى اش را دوباره پیدا کرده ، عصایش را به زمین مى اندازد و همچون جنون زده ها مى دود و فریاد مى کشد:_مردم ! ما فریب خوردیم. اینها دشمنان خدا نیستند. اینها اهلبیت پیامبرند، قاتلین اینها؛ دشمنان خدایند، یزید دشمن خداست. آن پیامبرى که در اذانها شهادت، به رسالتش مى دهید، پدر اینهاست. توبه کنید! جبران کنید! برگردید! مامورى که از لحظاتى پیش ، کمر به قتل پیرمرد بسته و به تعقیب او پرداخته ، اکنون به پیرمرد مى رسد و با ضربه شمشیرى میان سر و بدن او فاصله مى اندازد،... آنچنانکه پیرمرد چند گامى را هم بى سر مى دود و سپس بر زمین مى افتد.... مردم، مردمى که شاهد این صحنه بوده اند، بیش از آنکه هشیار و متنبه شوند، مرعوب و وحشت زده مى شوند.بیش از این ، نگاه داشتن کاروان مصلحتنیست... کاروان را در زیر بار سنگین نگاهها به سمت قصر یزید، حرکت مى دهند یزید، همه اعیان و اشراف شام و بزرگان یهود و نصارى و سران بنى امیه و سفرا را براى شرکت در این جشن بزرگ دعوت کرده است... قصر را به انواع زینتها آراسته و شرابهاى گوناگون تدارك دیده است . پیداست که یزید به بزرگترین پیروزى زندگى خود، دست یافته است.... یزید به هنگام شنیدن خبر ورود کاروان سرها و اسرا، در حین مستى وسرخوشى، ناگهان ناله شوم کلاغها را مى شنود و با خود آنچنان که دیگران بشنوند، زمزمه مى کند: در این هنگام که محمل شتران رسید و آن خورشیدها بر تل جیران درخشید، کلاغ ناله کرد و من گفتم : چه ناله کنى ، چه نکنى ، من طلبم را وصول کردم و به آنچه مى خواستم رسیدم.هم اکنون نیز، با غرور و تبختر بر تخت تکیه زده است و ورود کاروان شما را نظاره مى کند.... او که همه تلاش خود را براى تحقیر این کاروان و تعظیم دم و دستگاه خود به کار گرفته است،... اکنون به تماشاى شکوه و عزت خود و خفت و خوارى کاروان نشسته است. همه اهل کاروان را از بزرگ و کوچک ، با طناب به یکدیگر بسته اند. یک سر طناب را برگردن سجاد افکنده اند و سر دیگر را به بازوى تو بسته اند.... طناب دیگر از بازوى تو به دستهاى سکینه... و طناب دیگر و دست دیگر و بازوى دیگر... و همه اهل کاروان به گونه اى به هم وصل شده اند.... که اگر کسى کندتر و یا تندتر برود، دیگران را با خود به زمین بیفکند و اسباب خنده و مضحکه شود.... به محض ورود به مجلس، امام رو مى کند و به یزید و با لحنى آمیخته از شکوه و اعتراض و توبیخ مى گوید: اى یزید! گمان مى کنى که اگر رسول خدا ما را در این حال ببیند، چه مى کند با همین اولین کلام امام ، حال مجلس دگرگون مى شود.... یزید فرمان مى دهد... که بند از دست و پاى شما و غل و زنجیر از دست و پا و گردن امام ، باز کنند.... یزید در دو سوى خود امرا و بزرگان را نشانده است....براى شما جایى درست مقابل خویش ، تدارك دیده است.... و سرها را در طبقهایى پیش روى خود چیده است.... دختران و زنان تا مى توانند به هم پناه مى برند... و به درون هم مى خزند... .... 🆔@clad_girls