🍃💠 باید، که دست از #گنه برداریم مایی، که ادعای #یاری داریم از خوب و بد #امور ما معلوم است #سرباز امام عصر یا #سرباریم 🌺اللهم عجل لولیک الفرج🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh

🍃💠 باید، که دست از #گنه برداریم مایی، که ادعای #یاری داریم از خوب و بد #امور ما معلوم است #سرباز امام عصر یا #سرباریم 🌺اللهم عجل لولیک الفرج🌺 🆔 @Clad_girls 🍃🌸

🔻مادر شهید:  🔸محمدرضا فوق‌العاده👌 از خودش مراقبت می‌کرد، #ظاهر امروزی داشت و اصلا به ظاهرش پایبند نبود. به خاطر پاکی✨ و صداقت درونش #خدا خریدارش شد. 🔹محمدرضا موقعیت‌های زیادی داشت و می‌توانست #کارهای زیادی که همه جوانان می‌کند را انجام دهد ⚡️اما محمدرضا در چارچوب‌های #مشخص حرکت می‌کرد✔️ با تمام وجود می‌گفت من #سرباز امام زمانم و سر این موضوع می‌ایستاد✊ 🔸با دوستانش خیلی صمیمی بود💞 و راحت با #همسر یکی دو تا  از دوستانش که نامزد کرده بودندصحبت می‌کرد ولی نگاه و رفتار #حرامی نداشت❌ یکبار صحبت خواستگاری #محمدرضا شد من گفتم: محمدرضا از فاصله خانه تا دانشگاه🏘 روزی صدتا عروس می‌بیند 🔹این جمله را که گفتم محمدرضا اینقدر #مسخره‌بازی و بگو بخند کرد و گفت: «صدتا چیه دویست‌تا سیصدتا، بیشتر #مامان چشمات را بستی» به محمدرضا گفتم که وقتی #بیرون می‌روی مگر چشم‌بند🕶 می‌بندی که اینها را نمی‌بینی⁉️ اما محمدرضا طفره می‌رفت 🔸خیلی پیگیر شدم تا آخر گفت: مامان #به_خدا قسم نمی‌بینم🚫 اگر من بخواهم سرباز #امام_زمان شوم و با این چشمهایم صورت امام زمان را ببینم😍 آیا با این #چشم‌هایم می‌توانم آدمهای اینجوری را ببینم؟» و وقتی این حرف را زد خیلی متعجب شدم😦 و #نتوانستم چیزی به او بگویم. #شهید_محمدرضا_دهقان_امیری 🆔 @Clad_girls 🌸🍃

ツ فݩـا: - حاجی‌مون #سردار بود و گفت رو قبرم بنویسید #سرباز... ـ طرف از راه نرسیده میگه چرا به من نمی‌گید جناب||: #انتخاب_درست_کار_درست #مشارکت_حداکثری #انتخابات 🆔 @Clad_girls

دلانه✨ باید بیشتر حواسمون باشه! باید #باور کنیم ظهور نزدیکه . . . قدر خودمون رو بدونیم و نزاریم جَو رومون تاثیر بزاره😶‍🌫 توکل کنیم به خود مولا:) ازشون ظهورشون رو بخوایم این روزا خیلیامون فحش میخوریم🥲 ولی همه رو فدای لبخند امام زمان کنیم:) اینجوری قشنگ تره! دقیقا همین موقع‌هاست که آقا سربازاشون رو گلچین میکنن نکنه یه کاری کنیم به جای #سرباز #سربار بشیم!🚶‍♀ #دلانه ،، #امام_زمان 🆔 @Clad_girls | دختران چادری

#سرباز 🗓۱۴۰۳/۹/۲۷ ساعت ۵:۳۰ ... به محض ورود به بیت، گلیم های معروف توجهمان را جلب کرد؛ از چیزی که تصور می کردم، صندلی آقا نزدیکتر و فضا صمیمی تر بود. به زمین که نگریستم یادم افتاد چقدر حاج قاسم و شهید رئیسی و دگر خوبان بر این گلیم ها نشسته و مشق ولایتمداری کرده اند ... چه قلب های عاشقی اینجا نبض گرفته اند و به قول امروزی ها، وایب مثبت در فضا بالانس میزد! آقا که وارد شدند، موج جمعیت دلدادگان خروشید و احساسات غلیان کرده آرام نمی گرفت انگار بوی بهار می آمد ... عطر امید! می دیدم مردم بغضشان را به زور مهار می کنند تا تاری چشمانشان مانع دیدن صورت مجذوب کننده آقا نشود! فکر کردم خواب می بینم ... حتی لحظه ای می خواستم روی چهره آقا زوم کنم، که دیدم چشمانم قابلیت گوشی را ندارد😅 می خواستم بزنم عکس بعدی ... اما واقعی تر از این حرف ها بود:)) به سختی خودکاری پیدا کردم و بر دستم که عرق کرده بود و خودکار رویش رنگ نمیداد، نوشتم #شهیده_فائزه_رحیمی:) ‌