eitaa logo
🌸 دختــران چــادری 🌸
155.9هزار دنبال‌کننده
30.2هزار عکس
19.2هزار ویدیو
287 فایل
گفتیـم در دنیایی کـه از هر طـرف بــه ارزشهـایــمـان میتـازنـد شـاید بتـوانیم قـطـره ای بـاران باشیم در این شوره زار مردمان آخرآلزمان و مــا هــم مــدل زنــدگـیـمـان روش بودنمـان و زیبـایـی آرمـانهـا و دانسته هایمان را زمزمه کنیم . . . . . @adv_clad_girls
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 دختــران چــادری 🌸
🔴 عطش برخی دختران برای تبدیل شدن به بلاگرهای ! ‌‎ 🔻 اکثر دخترهایی که الان به عنوان بلاگر دارن توی اینستاگرام فعالیت می‌کنن به واسطه‌ی ‎ و ‎ شناخته شدن و کم کم با قبول کردن پیشنهادهای کاریِ سالن‌های زیبایی،بوتیک‌های مختلف و امثالهم مدل و استایلیست شدن! با پولی که از تبلیغات بدست آوردن سالن و گالری و ‏کافه و سایت فروش انلاین و... زدن! تا این‌جای کار مشکلی نیست... ♨️ مشکل از جایی شروع میشه که این دخترها بعد از راه انداختن کسب و کارشون به عنوان [دختر مستقل موفق] معرفی میشن و خیلی‌ها این‌هارو الگو می‌دونن و در اکثر مسائل صاحب نظر هستن! این موضوع انقدر بیخ پیدا میکنه که وقتی تو استوری ask me question میذارن دخترهای دیگه ازشون می‌پرسن: ما چجوری میتونیم مثل تو مستقل و موفق شیم؟ما آرزومونه به جایگاه تو برسیم! تو چیکار کردی که اینجوری شدی؟😐😐 و این عزیزان هم کم نمیذارن و شروع می‌کنن خیلی تخصصی جواب دادن که چه مسیر سختی رو طی کردن تا به جایگاه فعلی برسن!!! 🔻 یعنی میخوام بگم ما با جامعه‌ای روبرو هستیم که دخترهایی که عموما تحصیلات و هنر خاصی ندارن و از راه‌های نرمال و سالم به جایگاه فعلیشون نرسیدن(جایگاه خاص و عجیبی هم نیست)و صرفا بخاطر زیبایی ظاهری شناخته شدن میتونن به راحتی روشون تاثیر بذارن! عواقب این اتفاق چیه؟ 🔻 ‏داشتن یه مغازه‌ی اجاره‌ای ساده(نه ببخشید گالری و شوروم دائمی طراحان ایرانی) که با عکس و لوکیشن خوب رنگ و لعاب‌دار میشه، میشه نهایت آرزوی یه دختر! ،‎،‎،‎،‎ میره کنار و دکتری که طبیعی‌تر ژل میزنه،کلینیکی که رو لیزر فول بادیش تخفیف گذاشته، ‏پیکر تراشی،دقت به ژست مدل‌های خارجی برای تقلید،شرکت تو انواع چالش‌های جهانی برای اینکه عقب نمونیم،کدوم اپ رو دانلود کنیم که افکت‌های بهتری داشته باشه،سالنی که ناخن‌کارش بهتره،پدیکور هفتگی چون کلاس داره و خستگیمون درمیره،کدوم مدل لباس ترند شده و... میشن جایگزینش! 🔻 ‏منه نوعی وقتی به خودم نگاه می‌کنم می‌بینم چقدر با دورانی که هنوز دنبال‌کننده‌ی این‌ها نبودم فرق کردم! بیشتر کتاب می‌خوندم و خیلی‌ چیز‌ای ظاهری که الان برام مهمه قبلا نبوده و حتی از وجودشون هم اطلاعی نداشتم! ما ناخودآگاه وارد یه فضای رقابتی شدیم و کم و زیاد داریم برای پیشرفت 🔻 ‏برای پیشرفت ‎ تلاش می‌کنیم! بلاگر بودن شغل بدی نیست و همه جای دنیا هم وجود داره اما هرکس در هرزمینه‌ای که بلاگره تحصیلات و مطالعه‌ی کافی هم داره و دنبال‌کننده‌هاشم هدفشون مشخصه! اما این‌جا دختری که مدله حتی راجع به روابط زناشویی هم مشاوره میده و همه استقبال می‌کنن!😳😳😐😐😐 ♨️ ‏این مطلب رو نوشتم که بگم این آدم‌ها با فالو و حمایت‌های ما به این‌جا رسیدن،هیچ هنری ندارن،متخصص و مشاور نیستن و حقیقتا شایسته‌ی این نیستن که تا این حد ازشون تاثیر بگیریم!! دنیا بدونِ تا این حد اهمیت دادن به ظاهر جای قشنگ‌تریه! ✍ [حان] ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ 🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
🎨 | نه به حجاب اجباری، همان نه به ماسک اجباری است.. 🆔 @Clad_girls
5.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 آمارها و اتفاقاتی عجیب مربوط به کتک خوردن زن ها در آمریکا رو تو این کلیپ ببینید. آمارهایی که لیبرالها هیچ وقت به ما نمیگن چون بعدش سوال پیش میاد که چرا دارن همون سیاست ها رو تو کشور پیاده میکنن؟؟ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ 🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
تامیگیم پوشش زن درمصونیت از تجاوز اثرداره میگن داری رفتار متجاوز رو توجیه میکنی! اسلام همزمان که زن رو پوشیده میخواد سختترین مجازات رو هم برای متجاوز قائله: اعدام. پس نگید توصیه‌کننده به ، مدافعِ متجاوزه عدالت اینه که هم مرد خویشتندار باشه وهم زن خویشتنداری روبراش سخت نکنه 🆔 @Clad_girls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه نفر تو توییتر 30 ثانیه اول این فیلم رو منتشر کرده بود و کلی براندازا خوشحال شده بودن بعدش بقیه فیلم رو گذاشته، تازه براندازا فهمیدن داستان چی بوده 😉 فقط او جایی که میگه میخوام از گرمای وجودت استفاده کنم 😂 🆔 @Clad_girls
🌸 دختــران چــادری 🌸
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_بیست_و_پنجم 💠 عباس بی‌معطلی به پشت سرش چرخید و با همان حالی که برایش نم
✍️ 💠 گریه یوسف را از پشت سر می‌شنیدم و می‌دیدم چشمان این رزمنده در برابر بارش اشک‌هایش می‌کند که مستقیم نگاهش کردم و بی‌پرده پرسیدم :«چی شده؟» از صراحت سوالم، مقاومتش شکست و به لکنت افتاد :«بچه‌ها عباس رو بردن درمانگاه...» گاهی تنها خوش‌خیالی می‌تواند نفسِ رفته را برگرداند که کودکانه میان حرفش پریدم :«دیدم دستش شده!» 💠 و کار عباس از یک زخم گذشته بود که نگاهش به زمین افتاد و صدایش به سختی بالا آمد :«الان که برگشت یه راکت خورد تو .» از گریه یوسف همه بیدار شده بودند، زن‌عمو پشت در آمد و پیش از آنکه چیزی بپرسد، من از در بیرون رفتم. 💠 دیگر نمی‌شنیدم رزمنده از حال عباس چه می‌گوید و زن‌عمو چطور به هم ریخته و فقط به سمت انتهای کوچه می‌دویدم. مسیر طولانی خانه تا درمانگاه را با دویدم و وقتی رسیدم دیگر نه به قدم‌هایم رمقی مانده بود نه به قلبم. دستم را به نرده ورودی درمانگاه گرفته بودم و برای پیش رفتن به پایم التماس می‌کردم که در گوشه حیاط عباسم را دیدم. 💠 تخت‌های حیاط همه پر شده و عباس را در سایه دیوار روی زمین خوابانده بودند. به‌قدری آرام بود که خیال کردم خوابش برده و خبر نداشتم دیگر به رگ‌هایش نمانده است. چند قدم بیشتر با پیکرش فاصله نداشتم، در همین فاصله با هر قدم قلبم به قفسه سینه کوبیده می‌شد و بالای سرش از افتادم. 💠 دیگر قلبم فراموش کرده بود تا بتپد و به تماشای عباس پلکی هم نمی‌زد. رگ‌هایم همه از خون خالی شده و توانی به تنم نمانده بود که پهلویش زانو زدم و با چشم خودم دیدم این گوشه، عباس من شده است. زخم دستش هنوز با چفیه پوشیده بود و دیگر این به چشمم نمی‌آمد که همان دست از بدن جدا شده و کنار پیکرش روی زمین مانده بود. 💠 سرش به تنش سالم بود، اما از شکاف پیشانی به‌قدری روی صورتش باریده بود که دلم از هم پاشیده شد. شیشه چشمم از اشک پُر شده و حتی یک قطره جرأت چکیدن نداشت که آنچه می‌دیدم نگاهم نمی‌شد. 💠 دلم می‌خواست یکبار دیگر چشمانش را ببینم که دستم را به تمنا به طرف صورتش بلند کردم. با سرانگشتم گلبرگ خون را از روی چشمانش جمع می‌کردم و زیر لب التماسش می‌کردم تا فقط یکبار دیگر نگاهم کند. با همین چشم‌های به خون نشسته، ساعتی پیش نگران جان ما را به دستم سپرد و در برابر نگاهم جان داد و همین خاطره کافی بود تا خانه خیالم زیر و رو شود. 💠 با هر دو دستم به صورتش دست می‌کشیدم و نمی‌خواستم کسی صدایم را بشنود که نفس نفس می‌زدم :«عباس من بدون تو چی کار کنم؟ من بعد از مامان و بابا فقط تو رو داشتم! تورو خدا با من حرف بزن!» دیگر دلش از این دنیا جدا شده و نگران بار غمش نبودم که پیراهن را پاره کردم و جراحت جانم را نشانش دادم :«عباس می‌دونی سر حیدر چه بلایی اومده؟ زخمی بود، کردن، الان نمیدونم زنده‌اس یا نه! هر دفعه میومدی خونه دلم می‌خواست بهت بگم با حیدر چی کار کردن، اما انقدر خسته بودی خجالت می‌کشیدم حرفی بزنم! عباس من دارم از داغ تو و حیدر دق می‌کنم!» 💠 دیگر باران اشک به یاری دستانم آمده بود تا نقش خون را از رویش بشویم بلکه یکبار دیگر صورتش را سیر ببینم و همین چشمان بسته و چهره برای کشتن دل من کافی بود. اجازه نمی‌داد نغمه ناله‌هایم را بشنود که صورتم را روی سینه پُر خاک و خونش فشار می‌دادم و بی‌صدا ضجه می‌زدم. 💠 بدنش هنوز گرم بود و همین گرما باعث می‌شد تا از هجوم گریه در گلو نمیرم و حس کنم دوباره در جا شده‌ام که ناله مردی سرم را بلند کرد. عمو از خانه رسیده بود، از سنگینی دست روی سینه گرفته و قدم‌هایش را دنبال خودش می‌کشید. پایین پای عباس رسید، نگاهی به پیکرش کرد و دیگر ناله‌ای برایش نمانده بود که با نفس‌هایی بریده نجوا می‌کرد. 💠 نمی‌شنیدم چه می‌گوید اما می‌دیدم با هر کلمه رنگ از صورتش می‌پَرد و تا خواستم سمتش بروم همانجا زمین خورد. پیکر پاره‌ پاره عباس، عمو که از درد به خودش می‌پیچید و درمانگاهی که جز پرستارانش وسیله‌ای برای مداوا نداشت. 💠 بیش از دو ماه درد و مراقبت از در برابر و هر لحظه شاهد تشنگی و گرسنگی ما بودن، طاقتش را تمام کرده و عباس دیگر قلبش را از هم متلاشی کرده بود. هر لحظه بین عباس و عمو که پرستاران با دست خالی می‌خواستند احیایش کنند، پَرپَر می‌زدم تا آخر عمو در برابر چشمانم پس از یک ساعت کشیدن جان داد... ✍️نویسنده:
هدایت شده از چادرانه🖤🇵🇸
پایان شعبان رسیده مـرا پاک کن حسین این دل برای ماه خدا روبراه نیست خدایا منو به اربابم ببخش 😭 میدونم گناهکارم ولی گناهام از روی بی ادبی و لجبازی نیست! @chadorane 🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ریحانه‌بهشتی ! چادرت را باد نیاورده که باد ببرد چادر تو ثمره‌ی غیرت جوانانی است که گفتند سر می دهیم تا روسری از سر ناموسمان نیافتد ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ 🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
گویند مارابه رسم رفاقت دعاکنید اما شما مرا... فقط به قصد🌷شهادت دعاکنید. نمیدانم شهادت شرط زیبادیدن است یادل بہ دریازدن ؟ ولے هرچہ هست دلم شهادت میخواهد. . 🆔 @Clad_girls