هدایت شده از گستردهتبلیغاتیترابایت
#سرگذشت تلخ اما واقعی ❤️🩹🖤
اتفاق عجیب شب اول عروسی😱🧖♀
دختری که در شب عروسیش
رفته تو اتاق زنگ بزنه .. ولی هرچی منتظر موندن برنگشته.. در رو هم قفل کرده 😔❌
داماد سراسیمه پشت در راه میره و از نگرانی داره دیوونه میشه..
آخرش طاقت نمیاره و درو میشکنه ناگهان معلوم میشه که ...😱
🔴 ادامه داستان‼️ 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1144914193C283d282194
هدایت شده از گسترده چمران
کانالی پراز#سرگذشت های جذاب وواقعی‼️
بعدم بلند گفت بی بی مریم حجله علی پسرمه وارث این آبادی و رعیتا بگو اهالی عمارت پایکوبی راه بندازن همه رو بیدار کن شب فرخنده ای رقم میخوره ،امید به خدا همین امشب عروسم ابستن بشه و پسر بزاد کاچی درست کنید و حمومم آماده کنید. عمدا اینا رو میگفت که من بشنوم و عشق علی از سرم بپره. گونه هام گر گرفته بود. منم زنش بودم ولی هیچوقت حجله ای نداشتم..
ادامش و اینجا بخونید👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/4172481026Ca22de8dd1c
داستان خورشید❤️
هدایت شده از گسترده چمران
کانالی پراز#سرگذشت های جذاب وواقعی‼️
بعدم بلند گفت بی بی مریم حجله علی پسرمه وارث این آبادی و رعیتا بگو اهالی عمارت پایکوبی راه بندازن همه رو بیدار کن شب فرخنده ای رقم میخوره ،امید به خدا همین امشب عروسم ابستن بشه و پسر بزاد کاچی درست کنید و حمومم آماده کنید. عمدا اینا رو میگفت که من بشنوم و عشق علی از سرم بپره. گونه هام گر گرفته بود. منم زنش بودم ولی هیچوقت حجله ای نداشتم..
ادامش و اینجا بخونید👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/4172481026Ca22de8dd1c
داستان خورشید❤️
هدایت شده از گستردهتبلیغاتیترابایت
❌#سرگذشت عجیب نوعروس
و تازه داماد ایرانی.....
#نوعروس هنوز به خانه بخت نرفته بود که #خانواده اش او را مجبور کردند به دادگاه خانواده برود و خواستار #طلاق شود😱
دادگاه خانواده شهید محلاتی تهران وقتی بهانه عجیب #خانواده عروس خانم را شنید و دید این دختر به #شوهرش علاقه دارد #حکم طلاق نداد...
نوعروس که در دادگاه حرفی برای گفتن نداشت وقتی پیش رو #قاضی ایستاد گفت ..😳
#ادامه داستان ..👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1144914193C283d282194
❌ این داستان واقعی
برای ادامه سرگذشت های واقعی عضوشوید
هدایت شده از گسترده چمران
کانالی پراز#سرگذشت های جذاب وواقعی‼️
بعدم بلند گفت بی بی مریم حجله علی پسرمه وارث این آبادی و رعیتا بگو اهالی عمارت پایکوبی راه بندازن همه رو بیدار کن شب فرخنده ای رقم میخوره ،امید به خدا همین امشب عروسم ابستن بشه و پسر بزاد کاچی درست کنید و حمومم آماده کنید. عمدا اینا رو میگفت که من بشنوم و عشق علی از سرم بپره. گونه هام گر گرفته بود. منم زنش بودم ولی هیچوقت حجله ای نداشتم..
ادامش و اینجا بخونید👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/4172481026Ca22de8dd1c
داستان خورشید❤️
هدایت شده از گسترده چمران
‼️کانالی پر از #سرگذشت های واقعی‼️
وضعمون خوب شده بود منم برای خودم یه مزون زده بودم و مشغول بودم.
یک روز خانمی وارد مزون شد واز شرایط سخت زندگیش گفت منم دلم براش سوخت و با مشورت همسرم وحید اجازه دادم که مشغول بشه.باهم خیلی صمیمی شده بودیم حتی وقتی صاحبخونه جوابشون کرد شوهرم وراضی کردم که طبقه پایین خونه ما بشینند.تا اینکه....
کلیککنیدبرای👈شروعداستان 🍂
اینجا سرگذشت زندگی انسانها از زبان خودشان منتشر میشود☕️
https://eitaa.com/joinchat/4172481026Ca22de8dd1c
تمامی داستان ها واقعی میباشد
داستان بهار👉👉