eitaa logo
💕💞𝘿𝘼𝙇𝙉𝙑𝘼𝙎𝙃𝙏𝘼💞💕
4هزار دنبال‌کننده
14.1هزار عکس
1.7هزار ویدیو
9 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
تلخ اما واقعی ❤️‍🩹🖤 اتفاق عجیب شب اول عروسی😱🧖‍♀ دختری که در شب عروسیش رفته تو اتاق زنگ بزنه .. ولی هرچی منتظر موندن برنگشته.. در رو هم قفل کرده 😔❌ داماد سراسیمه پشت در راه میره و از نگرانی داره دیوونه میشه.. آخرش طاقت نمیاره و درو میشکنه ناگهان معلوم میشه که ...😱 🔴 ادامه داستان‼️ 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1144914193C283d282194
هدایت شده از گسترده چمران
کانالی پرازسرگذشت های جذاب وواقعی‼️ بعدم بلند گفت بی بی مریم حجله علی پسرمه وارث این آبادی و رعیتا بگو اهالی عمارت پایکوبی راه بندازن همه رو بیدار کن شب فرخنده ای رقم میخوره ،امید به خدا همین امشب عروسم ابستن بشه و پسر بزاد کاچی درست کنید و حمومم آماده کنید. عمدا اینا رو میگفت که من بشنوم و عشق علی از سرم بپره. گونه هام گر گرفته بود. منم زنش بودم ولی هیچوقت حجله ای نداشتم.. ادامش و اینجا بخونید👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/4172481026Ca22de8dd1c داستان خورشید❤️
هدایت شده از گسترده چمران
کانالی پرازسرگذشت های جذاب وواقعی‼️ بعدم بلند گفت بی بی مریم حجله علی پسرمه وارث این آبادی و رعیتا بگو اهالی عمارت پایکوبی راه بندازن همه رو بیدار کن شب فرخنده ای رقم میخوره ،امید به خدا همین امشب عروسم ابستن بشه و پسر بزاد کاچی درست کنید و حمومم آماده کنید. عمدا اینا رو میگفت که من بشنوم و عشق علی از سرم بپره. گونه هام گر گرفته بود. منم زنش بودم ولی هیچوقت حجله ای نداشتم.. ادامش و اینجا بخونید👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/4172481026Ca22de8dd1c داستان خورشید❤️
عجیب نوعروس و تازه داماد ایرانی..... هنوز به خانه بخت نرفته بود که اش او را مجبور کردند به دادگاه خانواده برود و خواستار شود😱 دادگاه خانواده شهید محلاتی تهران وقتی بهانه عجیب عروس خانم را شنید و دید این دختر به علاقه دارد طلاق نداد... نوعروس که در دادگاه حرفی برای گفتن نداشت وقتی پیش رو ایستاد گفت ..😳 داستان ..👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1144914193C283d282194این داستان واقعی برای ادامه سرگذشت های واقعی عضوشوید
هدایت شده از گسترده چمران
کانالی پرازسرگذشت های جذاب وواقعی‼️ بعدم بلند گفت بی بی مریم حجله علی پسرمه وارث این آبادی و رعیتا بگو اهالی عمارت پایکوبی راه بندازن همه رو بیدار کن شب فرخنده ای رقم میخوره ،امید به خدا همین امشب عروسم ابستن بشه و پسر بزاد کاچی درست کنید و حمومم آماده کنید. عمدا اینا رو میگفت که من بشنوم و عشق علی از سرم بپره. گونه هام گر گرفته بود. منم زنش بودم ولی هیچوقت حجله ای نداشتم.. ادامش و اینجا بخونید👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/4172481026Ca22de8dd1c داستان خورشید❤️
هدایت شده از گسترده چمران
‼️کانالی پر از سرگذشت های واقعی‼️ وضعمون خوب شده بود منم برای خودم یه مزون زده بودم و مشغول بودم. یک روز خانمی وارد مزون شد واز شرایط سخت زندگیش گفت منم دلم براش سوخت و با مشورت همسرم وحید اجازه دادم که مشغول بشه.باهم خیلی صمیمی شده بودیم حتی وقتی صاحبخونه جوابشون کرد شوهرم وراضی کردم که طبقه پایین خونه ما بشینند.تا اینکه.... کلیک‌کنید‌برای‌👈شروع‌داستان 🍂 اینجا سرگذشت زندگی انسان‌ها از زبان خودشان منتشر می‌شود☕️ https://eitaa.com/joinchat/4172481026Ca22de8dd1c تمامی داستان ها واقعی میباشد داستان بهار👉👉