eitaa logo
| مَعْبــَـــــــ🌴ــــــرْ |    
313 دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
5هزار ویدیو
34 فایل
〰〰𝓜𝓐𝓑𝓐𝓡〰〰 〰〰
مشاهده در ایتا
دانلود
| مَعْبــَـــــــ🌴ــــــرْ |    
#شهید_سید_مجتبی_علمدار 🔹تاریخ تولد : 1345/10/11 🔹تاریخ جانبازی : 1364/10/11 🔹تاریخ شهادت : 1375/10/
✍ خلاصه كوتاهی از 🌷 سید مجتبی علمدار در سحرگاه ۱۱ دی ماه ۱۳۴۵ در خانواده ای مذهبی و عاشق اهل بیت در شهرستان ساری دیده به جهان گشود. دوران تحصیلش را در ساری طی نمود و برای اولین بار در حالی که تنها ۱۷ سال داشت به عضویت بسیج درآمد و در اواخر سال ۱۳۶۲ به کردستان رفت. 🌷 سید برای اولین بار در عملیات کربلای یک شرکت کرد و مدتی پس از آن وارد گردان مسلم بن عقیل در لشکر ۲۵ کربلا شد و تا پایان جنگ در آنجا ماند. او در عملیات کربلای۴ و ۵ حضور داشت، در کربلای ۸ مجروح شد و مدتی بعد به جبهه بازگشت و در عملیات کربلای ۱۰ در جبهه شمالی محور سلیمانیه - ماووت شرکت نمود. 🌷 سید مجتبی علمدار در سال ۱۳۶۶ مسئولیت فرماندهی گروهان سلمان از گردان مسلم ابن عقیل - از گردانهای خط شکن لشکر ۲۵ کربلا را برعهده گرفت و در عملیات والفجر ۱۰ نقش آفرینی موثری داشت. شهید علمدار در سه راهی خرمال، سید صادق، دوجیله در منطقه کردستان عراق رشادتهای فراوانی را از خود نشان داد و از ناحیه پهلو مورد اصابت گلوله قرار گرفت و بشدت مجروح شد. او که مردانه در مقابل دشمن می جنگید. چندین بار دیگر هم مجروح شد. سید مجتبی بعد از اتمام جنگ در واحد طرح و عملیات لشکر ۲۵ کربلا در ساری مشغول خدمت شد و در دی ماه سال ۱۳۷۰ ازدواج کرد که ثمره آن دختری به نام زهرا بود. 🌷 سید علاوه بر مسئولیت در واحد تربیت بدنی لشکر بعنوان عضو اصلی هیأت رهروان حضرت امام (ره) هم ایفای وظیفه می کرد. او مداح اهل بیت بود، همیشه مراسم را با نام حضرت مهدی (عج) شروع می کرد و در حالیکه به امام حسین (ع) ارادت خاصی داشت. مظلومیت آن خاندان را صدا می زد. بیت الزهرا مسجد جامع، امام زاده یحیی، مصلی امام خمینی، هیأت عاشقان کربلا و منازل شهدا همیشه با نفس گرم حاج سید مجتبی معطر می شد و بچه ها نیز با صوت داوودیش مداحی را می آموختند. او که بعد از جنگ، با یاد و خاطره همرزمان شهیدش زندگی می کرد از دوری آنان سخت آزرده خاطر بود و در همه مداحی ها آرزوی وصال آن راه یافتگان شهید را داشت. حاج سید مجتبی علمدار در اوایل دی ماه سال ۱۳۷۵ به دلیل جراحت شیمیایی روانه بیمارستان شد و پس از چند روز هنگام اذان مغرب روز یازدهم دی ماه نماز عشق را با اذان ملکوتیان قامت بست و به یاران شهیدش پیوست. 🌺🌺🌺🌺🌺
🔹وقتے از خواب بیدار شدم زیاد به خوابم اعتماد نڪردم🚫. با خودم گفتم من بزرگ تر دارم و غیرممڪن است📛 ڪه پدرم اجازه بدهد من هفته دیگر ڪنم. غافل از اینڪه شدنے خواهد بود👌. 🔸فردا شب سید مجتبے به خواب آمده و در خواب به مادرم گفته بود : جوانے هفته دیگر به خواستگارے مے آید. مادرم در خواب گفته بود نمے شود، من دختر بزرگ تر دارم پدرشان اجازه نمے دهند❌. شهید علمدار گفته بود ڪه این ڪارها را آسان مے ڪنیم☺️. 🔹خواستگارے درست هفته بعد انجام شد. طبق حدسے ڪه زده بودم مقاومت ڪرد اما وقتے همسرم در جلسه خواستگارے شروع به صحبت ڪرد🗣، پدرم دیگر حرفے نزد🚫 و ڪرد و شب خواستگارے قباله من را گرفت✔️. 🔸پدر بدون هیچ رضایت داد✅ و درنهایت در دو روز این وصلت جور شد و به یڪدیگر درآمدیم. همان شب خواستگارے قرار شد با صحبت ڪنم. وقتے چشمم به ایشان افتاد تعجب ڪردم و حتے ترسیدم😨! طورے ڪه یادم رفت سلام بدهم. 🔸یاد خوابم افتادم. او همان بود ڪه شهید علمدار در خواب😴 به من نشان داده بود. 💕 وقتے با آن حال نشستم، ایشان پرسید اتفاقے افتاده است⁉️ گفتم شما را در خواب همراه دیده ام. 🔹خواب را ڪه تعریف ڪردم شروع ڪرد به گریه ڪردن😭. گفتم چرا گریه مے ڪنید؟ در ڪمال تعجب او هم از خودش به شهید علمدار براے پیدا ڪردن و متدین برایم گفت☺️.💞 راوی:همسر شهید 💗 ♥️ ♥️ 🎉🎊🎈🎂🎈🎊🎉 ╭┅──===──┅╮  🌷@deldadeghann ╰┅──===──┅╯