eitaa logo
دروس الشباب
400 دنبال‌کننده
121 عکس
25 ویدیو
53 فایل
محور مباحث این کانال، علوم اسلامی و دروس حوزوی است. باز ارسال مطالب با ذکر آدرس کانال، مجاز است. ارتباط با ادمین: @Ebn_Ahmad
مشاهده در ایتا
دانلود
آیا قرآن و احکام آن جاودانه است؟ نظر قرآن دربارۀ ادعای قدیمی بودن احکام اسلامی و قرآنی چیست؟ آیا احکام اسلام همیشگی است؟ پاسخ به این سؤال یکی مقدمه های ضروری و پرکاربرد در فهم و استدلال به قرآن و حدیث خواهد بود. خداوند در آیات 41 و 43 از سورۀ فصلت می فرماید: إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا بِالذِّكْرِ لَمَّا جاءَهُمْ وَ إِنَّهُ لَكِتابٌ عَزيزٌ (41) لا يَأْتيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزيلٌ مِنْ حَكيمٍ حَميدٍ (42) ترجمۀ آیات فوق: قطعا کسانی که به هنگام نازل شدن قرآن و آمدنش برای آنان، به آن کفر می ورزند [به عذابى سخت دچار خواهند شد] بى ‏ترديد قرآن كتابى شكست ‏ناپذير است. (41) كه هيچ باطلى از پيش رو (در زمان نزول) و پشت سرش (در زمانهای آینده) به سويش نمى ‏آيد، در حالی که از سوى (خدای) حكيم و ستوده نازل شده است. (42) عبارت (لا یأتیه الباطل ....) در آیات فوق به معنای این است که هیچ سخن و قانون و قدرتی یارای ابطال این قرآن را ندارد و نخواهد داشت. https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
: گاهی با لحنی روشنفکرنما گفته می شود: قرآن برای 1400 سال پیش است اکنون که بشر در اوج علم و دانش است، نیازی به وحی و احکام قرآنی ندارد. دیروز پاسخ این ادعا را با نگاه به آیات 41و42 سوره فصلت بیان کردیم امروز می خواهم پاسخی منطقی از زبان مبارک علیه السلام بنویسم: با توجه به اینکه دین اسلام آخرین دین الهی و حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله) خاتم پیامبران است، (سوره أحزاب آیه 40: رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ ) اکنون خلاصه و توضیح آنچه معصوم پنجم امام باقر علیه السلام می فرمایند از این قرار است: «درست است که هر آیه ای از قرآن در زمان و مکان خاصی نازل شده است، ولی آن آیات اختصاص به آن زمان ها و مردمان آن دوران ندارد و در هر زمانی مصداقش یافت می شود و دلیل بر این ادعا آن است که اگر این آیات فقط مربوط به مردمان زمان نزول قرآن باشد، با مرگ آن مردمان، قرآن هم خواهد مرد و جاودانه نخواهد بود. در حالی که می دانیم قرآن آخرین کتاب خدا و برای تمام مردمان تا روز قیامت است.» روایت فوق را ذیل آیه « يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمانِها خَيْرا» ببینید. منبع: تفسير فرات الكوفي ؛ ؛ ص138 https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
اصولیان ظهور را از دو جهت بررسی می کنند: 1. از جهت صغروی یعنی: در مباحث الفاظ به دنبال پاسخ این سؤال هستند: فلان ترکیب یا هیئت ظهوری دارد یا خیر؟ اگر دارد، ظهورش در چیست؟ مثلا: ظهور صیغۀ امر یا نهی یا ... چیست؟ یا آیا عامّ بعد از تخصیص، ظهوری دارد یا مجمل است؟ و اگر دارد ظهورش در چیست؟ 2. از جهت کبروی: یعنی: در مباحث أمارات به دنبال پاسخ این سؤالها هستند: آیا ظهور ادلۀ شرعیۀ لفظیه حجت است؟ یا حجیت فقط به نصّ اختصاص دارد؟ آیا قول لغوی حجت است؟ https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
مباحث اصولی زیر به بررسی منشأ ظهور می‌پردازد، یعنی اصولی در ابوابی که ذیلا بیان می کنم به دنبال این است که ببیند آیا این مسأله می تواند منشأ ظهور باشد؟ 1. وقوع امر بعد از منع (وقوع الامر عقيب‏ الحظر) 2. استثنا بعد از جملات متعدد 3. ذکر عام و سپس ضمیری که به برخی افراد آن عام بر می گردد. آیا این اسلوب می تواند قرینه بر ظهور عام در خاص باشد؟ 4. مقدمات حکمت؛ شرط یا شروط اثبات ظهور اطلاقی چیست؟ 5. اصول لفظیه 6. علائم حقیقت و مجاز و مباحث مربوط به وضع نکته: بحث از مباحثی است که می تواند در بحث یا نیز مورد بررسی قرار گیرد و فقط به اکتفا نشود. https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
آیا حضرت سلیمان به خاطر اینکه نمازش شد، و اسبهایی را حواسش را پرت کردند، کرد؟!! دیروز عزیزی که خاطرش برایم عزیز است گفت: برای فهم قرآن نیازی به مفسّر نداریم و خودمان می فهمیم چون خود قرآن گفته به زبان ساده و روشن با مردم سخن می گوید. گفتم: همین قرآن گفته: برخی از آیات متشابه است و علم آن فقط نزد خدا و راسخان در علم (کسانی که علم استوار و الهی دارند) –یعنی معصومان- می باشد. امروز تصمیم گرفتم آیه ای را با ترجمه های مختلفش گزارش کنم ببینم این برادر من چگونه می خواهد معنای درست این آیات را بفهمد؟ سورۀ: ص آیات 31 تا 33 دربارۀ حضرت سلیمان: «إِذْ عُرِضَ عَلَيْهِ بِالْعَشِيِّ الصَّافِناتُ الْجِيادُ * فَقالَ إِنِّي أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَيْرِ عَنْ ذِكْرِ رَبِّي حَتَّى تَوارَتْ بِالْحِجابِ * رُدُّوها عَلَيَّ فَطَفِقَ مَسْحاً بِالسُّوقِ وَ الْأَعْناقِ» ترجمه (عضو نهضت ملی) (بر اساس این ترجمه نماز حضرت سلیمان قضا شد و بدین خاطر ایشان ساق و گردن اسبها را با شمشیر زد) چون شامگاهى اسبان تيزتك را به نمايش از برابرش عبور دادند، (31) گفت: من بجاى ياد پروردگارم عشق به مال را در دل پروردم تا خورشيد در پس پرده گشت، (32) آنها را بازپس آوريد. آنگاه بنا كرد به تيغ نهادن بر ساق و گردنشان (و به راه خدا قربانى كرد به توبه آن غفلت). (33) ترجمۀ -قمشه_ای (ترجمۀ قبل انقلاب): (بر اساس این ترجمه نماز حضرت سلیمان قضا شد. و حضرت سلیمان اسبان را به همین خاطر وقف کرد) (ياد كن) وقتى كه بر او اسبهاى بسيار تندرو و نيكو را (هنگام عصر) ارائه دادند (و او به باز ديد اسبان پرداخت براى جهاد در راه خدا و از نماز عصر غافل ماند). (31) در آن حال گفت: (افسوس) كه من از علاقه و حبّ اسبهاى نيكو از ذكر و خدا غافل شدم تا آنكه آفتاب در حجاب شب رخ بنهفت. (32)آن گاه (با فرشتگان موكّل آفتاب) خطاب كرد كه (به امر خدا) آفتاب را بر من بازگردانيد (چون برگشت اداء نماز كرد) و شروع به دست كشيدن بر ساق و يال و گردن اسبان كرد (و همه را براى جهاد در راه خدا وقف كرد). (33) ترحمۀ (از مفسران سنی متوفای 310 هجری قمری): (بر اساس این ترجمه اسبها را برگرداندند نه خورشید را) 31- و چون عرضه شد بر او بشبانگاه اسبان نيكان‏؛ 32- گفت: من دوست داشتم دوستى اسبان از ياد كرد خداى من تا؛ 33- باز گردانيد بر من و اندر ايستاد ماليدن بساقها و گردنها ترجمۀ (از اساتید دانشگاه): (بر اساس این ترجمه، نمازش قضا شد و آنچه برگرداندند اسبها بود نه خورشید و حضرت سلیمان آنها را وقف کرد) هنگامى كه [طرف‏] غروب، اسبهاى اصيل را بر او عرضه كردند، (31) [سليمان‏] گفت: «واقعاً من دوستىِ اسبان را بر ياد پروردگارم ترجيح دادم تا [هنگام نماز گذشت و خورشيد] در پس حجابِ ظلمت شد.» (32) [گفت: «اسبها] را نزد من بازآوريد.» پس شروع كرد به دست كشيدن بر ساقها و گردن آنها [و سرانجام وقف كردن آنها در راه خدا]. (33) ترجمۀ : (از علما و خطیبان معروف که زنده اند): [ياد كن‏] هنگامى را كه در پايان روز اسب‏هاى چابك و تيزرو بر او عرضه كردند. (31) پس گفت: من دوستى اسبان را بر ياد پروردگارم [كه نماز مستحب پايان روز است‏] اختيار كردم [زيرا مى‏خواهم از آنان در جهاد با دشمن استفاده كنم و همواره به آنها نظر مى‏كرد] تا [خورشيد] پشت پرده افق پنهان شد. (32) [اسب‏ها چنان توجه او را جلب كرده بودند كه گفت:] آنها را به من بازگردانيد. پس [براى نوازش آنها] به دست كشيدن به ساق‏ها و گردن‏هاى آنها پرداخت؛ (33) https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
فرق و دو اصطلاح جزء و شرط، در اصول فقه بسیار به کار می روند، و فرق آنها از این قرار است: شرط خودش از هویت و اجزاء واجب نیست اما تقیّد به شرط جزء واجب و لازم الإتیان است، وضوء و طهارت خارج از ماهیت نماز است اما تقیّد الصلاة بالطهارة، جزء نماز و لازم التحصیل است، انسان باید کاری کند که نمازش با وضوء باشد. اما جز، هم خودش واجب التحصیل است و هم تقیّد العمل بالجزء واجب است. به عبارت دیگر رکوع و تکبیر نسبت به نماز چنین است که هم خود قید (یعنی رکوع و تکبیر) و هم تقیّد الواجب به، هر دو لازم الإتیان و جزء ماهیت واجب است. از این مطلب می توانید منظور « جزءٌ و قیدٌ خارجٌ» را به درستی بفهمید. https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
شعر: چنان دلبسته ام کردی که با چشم خودم دیدم خودم میرفتم اما سایه ام با من نمی آمد
با دلار حلال با دلار حرام اگر چه در برخی معاملات بین المللی چاره ای جز مبادلۀ با دلار نیست و هیچ اشکالی ندارد ولی اینکه برخی از مردم برای و سود دهی آتی به خرید دلار روی می آورند ار دیدگاه شرعی حرام است. برای نمونه روایت زیر را ببینید: صفوان جمّال مى ‏گويد: بر ابو الحسن اول (حضرت امام موسى بن جعفر «ع») داخل شدم، به من فرمود: «اى صفوان! همه چيز تو نيكو و زيبنده است مگر يك چيز». گفتم: فدايت شوم، آن كدام چيز است؟ فرمود: «كرايه دادن شترانت به اين مرد»- يعنى هارون خلیفۀ بنی عباس- گفتم: از روى سرخوشى و نعمت‏ زدگى، يا براى شكار و كار لهو به او كرايه ندادم، بلكه براى اين راه، يعنى راه مكه، چنين كردم، نيز خود شخصا اين كار را انجام نمى ‏دهم بلكه كاركنانم را با او مى ‏فرستم. پس امام کاظم (ع) فرمود: «اى صفوان! آيا پرداخت كرايه شتران به عهده آنان نيست؟» گفتم: چرا، فدايت شوم! فرمود: «آيا زنده ماندن ايشان را تا زمان گرفتن كرايه ‏ات دوست مى‏ دارى؟»، گفتم: آرى. فرمود: «هر كس بقاى ايشان (ظالمان) را دوست داشته باشد، از ايشان است، و هر كس از ايشان باشد، اهل دوزخ است.» منبع: وسائل الشیعه /جلد16 /صفحه259/ باب حرمت همنشینی و اختلاط با اهل گناه به خاطر اینکه حب دنیا و منفعت طلبی منجر به محبت بقای حیات اهل گناه و ظالمان می شود/ حدیث7 به نقل از رجال الكشي - إختيار معرفة الرجال، النص، ص: 441 https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
آیا مجاهدان سنی که در مقابل کفار از مرزها و سرزمین های اسلامی دفاع می کنند کافر و اهل جهنم اند؟ بر خلاف تصور برخی جاهلان که از منظومه کلی روایات غافلند و اطلاع کافی ندارند، رهبر معظم انقلاب اسلامی در آخرین دیدار آقایان اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی حماس و زیاد النَّخاله دبیرکل جهاد اسلامی فلسطین: امروز بلندترین پرچم اسلام در دست ملت فلسطین و مردم غزه است و به برکت این مقاومت زمینه ترویج بیش از پیش اسلام فراهم آمده است. در همین باره یادی کنم از اصول كافى جلد 4 صفحه:128 روایة:6 اسماعیل جعفى نقل می کند که از حضرت باقر (علیه السلام) درباره دینی که بر همهٔ واجب است آن را بشناسند و به آن ایمان داشته باشند، پرسیدم. حضرت فرمود: درب دین است، ولى خوارج از روى نادانى خودشان آن را تنگ گرفتند (و بسیاری را تکفیر کردند). عرض كردم: قربانت (اجازه مى‏ فرمائید) من دین خودم را كه بر آن هستم براى شما باز گویم؟ فرمود: آرى، عرض كردم گواهى می دهم كه معبودى جز خداى یگانه نیست، و محمد بنده و رسول اوست، و آنچه از جانب خداوند آورده است قبول دارم، و شما را دوست دارم (و ولایت شما را دارم) ، و از دشمن شما و هر كه بخواهد بر شما بزرگى ورزیده و خود را امیر و حاكم بر شما بداند، و حق شما را به ستم بگیرد بیزارم؟ حضرت پس از تایید دین راوی می گوید هر کس این دین را نداشته باشد و عقیده اش غیر این باشد، اهل نجات نخواهد بود مگر اینکه از باشد. و در توضیح مثال هایی ذکر می کند که خود ائمه در روایات دیگر علت آن را توضیح داده اند. ایشان در نهایت از زنی به نام نام می برند که راوی هم می شناسد، سپس می فرمایند: همانا من گواهى می دهم كه او اهل بهشت است در حالی كه به آنچه شما ایمان دارید (یعنی ولایت ائمه) اعتقاد ندارد( ولی مسلمانی است که به آنچه به او رسیده است اعتقاد دارد وعمل می کند.) https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
معنای صیغه امر در کلام امامان معصوم صاحب معالم پس از اثبات ظهور صیغه امر در وجوب بین ظهور صیغه امر در (قرآن و حدیث پیامبر) و (حدیث اهل بیت) فرق می گذارد. او می گوید: بر پایه و و باید بگوییم: «موضوع له صیغه امر وجوب است». اما با توجه به کثرت استعمال امر در استحباب از سوی ائمه اطهار ، نمی توان بلافاصله و با تمسک به اصل حقیقت، امر در کلام اهل بیت را بر معنای حقیقی (وجوب) حمل کرد. زیرا کثرت استعمال صیغه امر برای استحباب در زبان ائمه، مانع اجرای است. به عبارت دیگر: در بین و هیچ کدام بر دیگری ترجیح ندارد. پس برای ترجیح یکی از وجوب و استحباب، باید به قرائن خارجی تمسک کرد و عند عدم القرینه کلام مجمل خواهد بود. منبع: معالم الدین، ص ۵۳ و يستفاد من تضاعيف احاديثنا المروية عن الائمة : ان استعمال صيغة الأمر في الندب كان شايعاً في عرفهم، بحيث صار من المجازات الراجحة المساوى احتمالها من اللفظ الاحتمال الحقيقة عند انتقاء المرجح الخارجي، فيشكل التعلق في اثبات وجوب أمر بمجرد ورود الأمر به منهم. https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
ریشۀ نخل کهنسال از جوان افزونتر ست بیشتر دلبستگی باشد به دنیا پیر را می خواهم بگویم: تربیت با تمرین پیوسته و تکرار فراوان به دست می آید و هرچه دیرتر از عادات بیهوده و لذات نفسانی دست بکشیم، دل بریدن از لذات و هوس ها سخت تر خواهد بود. توضیح بیشتر با مقایسۀ بین مردم روستا و دانشجویان و طلاب مردم روستا از شدت خستگی و برای اینکه توان کار فردا را داشته باشند، زود به رختخواب می روند چون صبح نتابیده هنوز آفتاب وا نشده دیدۀ نرگش ز خواب باید بروند دنبال کار و صحرا و ... اما مردم شهر خصوصا محصلین و کسانی که کار اجباری اول صبح ندارند، شب دیر می خوابند زیرا به قول برخی ها: برای اینکه خسته نشوند و بتوانند شب خوب بخوابند، در طول روز به خوبی استراحت می کنند. ولی افسوس که بی خوابی و خیال گوشی و لذت هایش پیوسته بر درب ذهنشان می کوبد که منم یار شفیقت آمده ام تو را بغل کنم بیا منم گوشی، فضای مجازی، یادم می آید که وقتی بچه بودم خواب صبح چقدر زشت بود! نیز شب بیداری و دیر خوابیدن این دو به حدی زشت بود که سعی می کردیم پدر بزرگ و مادربزرگ یا پدر و مادر و سایر فامیل نفهمند که ما امروز خوابیده ایم. اساسا خواب صبح یعنی: این شخص اهل کار روزانه نیست و دربارۀ کار شب هم می گفتند: کار شب، ریشخند روز است. https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
دوستی برای خدا حدو اندازۀ دوستی؛ قواعد دوستی؛ عاقبت دوستی: بايد هدف و انگيزه از دوستي و مصاحبت با ديگران، رضاي خداي متعال باشد و حد و اندازه آن نيز به امر و فرمان او معين شده باشد. دوستي كه رضاي خدا در آن نباشد، ترك آن بهتر است و عزلت گزيدن پسنديده‌تر.» حق تعالي به داود (علیه السلام)فرمود: «اي داود! بيدار باش و طالب رفيقان و برادران و دوستان باش و هر رفيقي كه طالب رضاي من نباشد، از او حذر كن.» اگر سبب دوستي، رضاي خدا باشد، اين دوستي به غايت و تمام رسد، چون سبب دوستي خدا و شمول محبت الهي مي‌شود و خداي متعال، كساني را كه به‌خاطر خدا با يك‌ديگر دوستي ورزند، دوست مي‌دارد. چنان‌كه حبيب خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)فرمود: «حق تعالي فرمود كه: محبت من واجب شد بر قومي كه زيارت كردن ايشان با يك‌ديگر از بهر من باشد و تودّد و تلطّف نمودن ايشان با يك‌ديگر از بهر رضاي من بود.» اگر ملاك و هدف دوستي لذت‌هاي زودگذر باشد، با از بين رفتن آن لذت‌ها، دوستي نيز از بين برود و اگر در لذت‌ها به تزاحم برسند، دوستي به دشمني تبديل شود و بنابراين، دوستي پايدار نباشد، اما اگر دوستي با هدفي پاك باشد، نه‌تنها دوام خواهد داشت كه از حد و حدود دنيا نيز خواهد گذشت. چنان‌كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)فرمودند: «سبعة يظلهم الله يوم القيمه ... و رجلان كانا في طاعة الله فاجتمعنا علي ذلك و تفرقا؛ هرگاه آمد و شد بندگان خدا در طاعت و رضاي او باشد، در قيامت نيز در ظل عنايت او خواهند بود. پس شرط آن است كه «مبدأ اختيار صحبت، نيت خداي را كند جل جلاله و در حسن خاتمت و عاقبت سعي كنند.» https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
هدایت شده از خبرگزاری حوزه
شرط توفیق در تحصیل چیست؟ طالب علم باید، خواست استادش را بر خواست و ارادۀ خود مقدم بدارد. مگر قصۀ خضر و موسی را نشنیده ای که موسی به خضر فرمود: آیا اجازه می دهی که با تو باشم تا از کمالاتی که به تو تعلیم داده اند به من یاد دهی؟ پس خضر گفت: تو توان و صبر همراهی با مرا نخواهی داشت. موسی گفت: ان شاء الله مرا صابر خواهی یافت، و از گفته و امر تو تخلف نخواهم کرد. اما وقتی به خاطر عجله و جهلش بر استاد خویش خرده گرفته و اعتراض کرد، جناب خضر حقیقت هر ماجرا را برایش فاش کرد؛ اما افسوس که بی صبری موسی فرصت را از دستش ربود و او را گرفتار حسرت فراق کرد. این داستان را از سوره کهف آیات 66 به بعد کامل بخوان. پس شرط توفیق این است که استاد مورد تأییدی که خداوند بر سر راهت گذاشته را قدر بدانی و پیوسته چشم بر دهان و گوش بر کلام او دوخته باشی؛ تا از این واسطۀ فیض الهی بهره مند گردی. و باز تأکید می کنم که استاد مؤیَّد پیدا کن آنکه بزرگان حوزه بر صلاحیتش شهادت بدهند، نزد هر مجهولی رفتن، رفتن به تاریکی است و چه می دانی که در تاریکی چه به دستت می دهد؟ مار و عقرب یا درّ و گوهر؟! شرط دیگر توفیق در تحصیل آن است که طالب علم پیوسته خود را نيازمند گوهرهاي معارف و دانش استاد ببیند و با همه وجود مراقب امواج گوهرافشان او باشد؛ که اگر استاد این شوق را در او ببیند هر چه دارد در طبق اخلاص گذاشته و تقدیمش خواهد کرد چون دریافته است که این شاگرد دانش و عمر استاد را ضایع نمی کند. از آداب دیگر: در حضور او سخن نگويد جز به سؤال، از گفتن لغو و بيهوده بپرهيزد، از تعارفات و مجاملات دوري گزيند، استاد را چشمه ای بیند که پیوسته جاری است و لذا تمام سعی خویش را به کار برد که بشنود نه این که در محضرش بیهوده گویی کند، چرا که در چشمه آب نمی ریزند بلکه از او آب بر می دارند. بنابر این اگر حضرت استاد به سكوت درآمد و درياي وجودش آرام گرفت، او را با پرسش‌هاي عميق و راه‌گشا به سخن درآورد و امواج علمش را متلاطم سازد. براي ترك حضور استاد شتاب نكند، مگر آن‌گاه كه استاد امرش کند یا رخصت دهد. و در پایان هیچ گمان ناپسندی دربارۀ استاد روا ندارد نیز با توجه به اینکه حالات ظاهری استاد در هنگام درس و پاسخ به سؤالات در نتیج و فهم مطلب متفاوت است، درست شنیدن و درست دیدن استاد، بر توفیقات شاگرد می افزاید. دلی بود به محضر دوستان زیرا یکی از دوستان که سه سال مراقبش بودم و گه گاه برنامه درسی اش را پرسیده و راهنمایی اش می کردم؛ راه دیگری انتخاب نموده و تصمیم گرفته مدرسه اش را عوض کند و یاری دیگر گزیده است. از من نظر خواست، گفتم: با توجه به آشنایی من از شما اگر نروی وسوسۀ آن راهِ دیگر، رهایت نخواهد کرد. ولی چون بروی خواهی فهمید که از دریا به صحرا رفته ای. https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
زمان تعلّم، زمان سکوت است، و زمان علم، زمان سخن دانش آموز یعنی آنکه جز «استعداد و قوه»،سرمایه اي ندارد. به دانه ای که هنوز به فعليت نرسيده بنگر، هنوز چيزي ندارد تا میوه ای دهد؛ به فعليت در آمدن قوه و استعدادهاي شاگرد به دست با کفایت استاد است؛ که امام صادق علیه السلام فرمود: «خذوا العلم من أفواه الرجال». سابقا دربارۀ طلب علم از محضر صحفیون (کسانی که خودخوان، ادعای علم دارند) نوشته ام. پختگي و فعلیّت شاگرد، در گرو عنايت استاد است، یعنی: صرف حضور شاگرد در محضر او کفایت نمی کند و فعلیّت و رسیدن او به لطف استاد است نه به استحقاق و استعداد شاگرد. عزیز من از خدا بخواه که چنین استادی در مسیرت قرار دهد. تا یار کرا خواهد و دلدار کرا نکته: لطف و عنايت استاد را به حساب شايستگي خود نگذارید بلکه نعمت خدا بدانید که استادی نصیبتان کرده که باذن الله، مردۀ جهل را با دانش خویش زنده می کند. https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
فرق امر تکوینی و امر تشریعی عبد الرحمان جامی در مثنوی هفت اورنگ؛ در دفتر اول از سلسلة الذهب با تعبیر امر ایجادی (تکوینی) و امر ایجابی (تشریعی) دربارۀ فرق این دو گفته: بر دو قسم است امر اگر یابی امر ایجادی است و ایجابی امر ایجادی امر کن باشد که مفیض نو و کهن باشد زو تخلف نمی کند مدلول زانکه او علت است و این معلول امر ایجابی از حکیم ازل صیغه افعل است و لا تفعل بر قوی روشن است و بر عاجز که تخلف ازان بود جایز https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
دروس الشباب
فرق امر تکوینی و امر تشریعی عبد الرحمان جامی در مثنوی هفت اورنگ؛ در دفتر اول از سلسلة الذهب با تعبیر
اوامر امتحانی عبدالرحمن جامی از شاعران عامّی ای است که در فقه مذهب حنفی و در عقاید اشعری است. او در بحث جبر و اختیار، پیرو نظریهٔ است. یعنی می گوید: فاعل تمامی افعال و کارها، خداست _حتی افعالی که از بندگان صادر می شود_، یکی از اشکالات این نظریه این است که اگر فاعلِ فعل ما هم خداست، پس تکلیف و ثواب و عقاب و جهنم هم بی معناست زیرا بنده هیچ اختیاری ندارد. در اینجا هر کدام از علمای اهل سنت پاسخی داده است عبد الرحمن جامی گفته: قطعا فعل ما، معلول و مفعول خداست ولی غرض او از تکلیف، امتحان و آزمایش ماست تا آنچه را به علم خود می داند، بالفعل و در عالم ظهور هم ببیند. پاسخ او داستانی دارد که شروعش چنین است : سلطان محمود غزنوی دو غلام داشت که یکی را بیشتر دوست داشت وقتی دیگر اعتراض کرد، برای بستن دهان او و سایرین هر دو را امری کرد، اما آن که کمتر مقرَّب بود، از اطاعت دستور او سر باز زد. این داستان برای فهم هم خوب است. ادامه ماجرا از زبان جامی در مثنوی هفت اورنگ: چون گذشت از حد آن جحود و عناد شاه گفتا خدات صبر دهاد چند ازین گفت و گوی بیهوده که زبان زان مباد آلوده امر من بهر آزمون شماست نه مرا آرزوی خون شماست خواستم تا درین فضای وجود سر معلوم من شود مشهود آنچه دانسته ام چه زین و چه شین از شما بینمش به رأی العین هر چه در هر کدام مکتوم است پیش من لایزال معلوم است تا ز قوت همه به فعل آید زان سبب امر و نهی می باید کی بود امر مقتضی موجود فعل ها را درین نشیمن بود عبد مأمور ازان کند بی مر ترک اتیان بما به یؤمر و اختیار https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
دلیل قطع رابطه با کفار از منظر قرآن : 🍀 1️⃣ مکتب شما را قبول ندارند. 📖 و قَدْ كَفَرُوا بِما جاءَكُمْ مِنَ الْحَق‏ (ممتحنه آیۀ 1) 🍀🍀 2️⃣ رهبر و امت را تحمل نمی کنند . 📖 يخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَ إِيَّاكُم (ممتحنه آیۀ 1) 🍀🍀🍀 3️⃣ اگر سلطه یابند ، دشمنی می کنند. 📖 إنْ يَثْقَفُوكُمْ يَكُونُوا لَكُمْ أَعْداء (ممتحنه آیۀ2) 🍀🍀🍀🍀 4️⃣ آزارتان می دهند . 📖 يبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ وَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالسُّوء (ممتحنه آیۀ2) 🍀🍀🍀🍀🍀 5️⃣ می خواهند که شما مرتد شوید. 📖 ودُّوا لَوْ تَكْفُرُون‏ (ممتحنه آیۀ2) 🍀🍀🍀🍀🍀🍀 6️⃣ دشمن تهاجم نظامی دارد. 📖 يبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ (ممتحنه آیۀ2) 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 7️⃣ دشمن تهاجم فرهنگی دارد. 📖 و أَلْسِنَتَهُم‏ (ممتحنه آیۀ2) 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 8️⃣ تا کفر نورزید، دشمن از شما راضی نمی شود. 📖 ودُّوا لَوْ تَكْفُرُون (ممتحنه آیۀ2) 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 ⁉️ با این همه دلائل قرآنی چرا باید به کفار به چشم یک دوست و خیرخواه نگریست؟ 🌹 کانال ترنم وحی الهی در ایتا https://eitaa.com/tarannome_vahye_elahi
فِرقه ها و أحزاب در قیامت روز قیامت افراد و اشخاص را به اسم شخصی نمی خوانند ، بلکه به اسم امامشان می خوانند : سوره إسراء : يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَئِكَ يَقْرَءُونَ كِتَابَهُمْ وَ لَا يُظْلَمُونَ فَتِيلًا (71) وَ مَنْ كَانَ فِي هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِي الْآَخِرَةِ أَعْمَى وَ أَضَلُّ سَبِيلًا (72) یعنی: (ياد كن) روزى را كه هر (گروهى از) مردم را با پيشوايشان فرا مى‏خوانيم و هر كس نامه (عمل) ش به دست راستش داده شود، پس آنان نامه (اعمال) شان را (با شادى) مى‏خوانند و كم‏ترين ستمى نخواهند شد. (71) و [لى‏] هر كس در اين (جهان) كور (دل) باشد، پس او در آخرت (نيز) كور (دل) و گمراه‏تر است. ((72 پس ببینیم پیرو چه کسی هستیم؟ آیا عاقلانه است که برای دنیای دیگران، آخرت خود را خراب کنیم؟ https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
مسلمانان پیشتاز مطالعه دربارۀ در حدود هزار سال پیش، ابن هیثم ثابت کرد که انسان‌ها اشیاء را از طریق انعکاس نور آن‌ها و ورود نور به چشم می‌بینند و نظریه‌های اقلیدس و بطلمیوس مبنی بر اینکه نور از خود چشم ساطع می‌شود را رد کرد. این فیزیکدان بزرگ مسلمان همچنین پدیده اتاق تاریک را کشف کرد، که توضیح می‌دهد چگونه چشم، تصاویر را به دلیل اتصال بین عصب بینایی و مغز می‌بیند. https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
کنایه در علم اصول: امر به یک چیز بعد از نهی از آن دالّ بر رفع حکم سابق (نهی) است. و این دلالت، از باب دلالت وضعیه نیست بلکه از باب است زیرا امر به یک چیز (جواز فعل) یکی از ملزومات نفی حرمت سابق است. منبع: الأصول في علم الأصول ؛ ج‏1 ؛ ص61 ايروانى، على، الأصول في علم الأصول - قم، چاپ: اول، 1422 ق. https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
در قرآن «سراج» در لغت یعنی: - چراغ - هر چیزی که با فتيله و روغن روشن مي شود. و کاربردهای زبانی : راغب اصفهانی گفته: از هر شیء نورانی -اگر چه چراغ نباشد- با تعبیر یاد می شود. سراج در : این واژه 4 بار در قرآن به کار رفته است: 3 بار به معنای : «وَ جَعَلَ فِيها سِراجاً وَ قَمَراً مُنِيراً» (فرقان: 61). و «وَ جَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُوراً وَ جَعَلَ الشَّمْسَ‏ سِراجاً» (نوح: 16). «وَ جَعَلْنا سِراجاً وَهَّاجاً» (نباء: 13). و 1 بار برای اسلام رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) كه فرموده: «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً. وَ داعِياً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِيراً» (احزاب: 45، 46). خداوند در این دو آیه پیامبر اکرم را با این صفات یاد کرده است: 1. شاهد، 2. مژده رسان، 3. هشدار دهنده، 4. دعوت کنندۀ به سوى خدا، 5. نور دهنده. جالب اینکه در آيات دیگری، از و نیز ( ) ناميده شده اند، مثلا: آیه 15 سوره ماندة می فرماید: «قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبِينٌ‏» مائده: 15. آیه 157 سوره أعراف: «وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ ...» آیه 35 سوره نور: «يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ ...» پس خداوند پیامبر را (چراغ) و دین و قرآن را معرفی می کند، معنای جمع بین این آیات این است که: همان طور که نور از سراج (چراغ) ساطع می شود، دین و قرآن نیز پرتوی از وجود حضرتش می باشد. : امير المؤمنين علی عليه السّلام در خطبه 92 نهج- البلاغه درباره آن حضرت فرموده‏ «فَهُوَ إِمَامُ مَنِ اتَّقَى ... سِرَاجٌ لَمَعَ ضَوْءُهُ وَ شِهَابٌ سَطَعَ نُورُهُ، وَ زَنْدٌ بَرَقَ لَمْعُهُ». https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
فقه مقدمه ای برای ورود در فقه تفکر و گفتگو دربارۀ سؤالات زیر، باعث روشن تر شدن افق دید شما در تحصیل این دانش خواهد بود: 1. داستان پیدایش علم فقه را بدانید (چرا این علم به وجود آمد؟ اندیشمندان مسلمان با پیدایش این علم در صدد پاسخ به چه سؤالی بودند؟ 2. علم فقه در بین علوم دینی چه جایگاهی دارد؟ و بر سایر علوم چه تأثیری گذاشته است؟ 3. علم فقه ه تأثیری در هویت بخشی صنفی طلاب دارد؟ و وظیفۀ ما نسبت به این علم چیست؟ 4. اسباب توسعه و پیشرفت این علم چیست؟ 5. تارخ گذاری فقه چگونه است؟ و نقاط مبهم و روشن داستان و مسائل این علم چیست؟ 6. علم فقه در زمان ما در چه نقطه ای ایستاده است؟ و چشم انداز آینده اش چیست؟ به عبارت دیگر: از نسل جدید فقه پژوهان چه انتظاری می رود؟ 7. روش تحصیل موفق علم فقه چیست؟ 8. با توجه به گرایش های مختلف علمی و تخصصی بودن علوم، چه میزان فقه بخوانیم؟ یعنی: دانش پژوه هر رشته ای چه میزان فقه و چه کتاب هایی را باید بخواند؟ https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
هندسه فقه رایج ترین تقسیم‌بندی ابواب علم فقه -در آثار فقهای امامیه- دسته بندی محقق حلی در کتاب «شرایع الإسلام» است که کتاب خود را در چهار بخش تدوین کرده است: «عبادات؛ عقود؛ ایقاعات؛ احکام» و شهید اول (متوفی ۷۸۶) در کتاب «القواعد و الفوائد» در توضیح این تقسیم‌بندی و فلسفۀ آن فرموده است: هدف حکم شرعی یا آخرت است و یا دنیا، احکامی که برای سعادت اخروی، تشریع شده است، است و احکام مربوط به سعادت دنیوی بشر نیز بر دو گونه است: نخست: آنکه به تعبیر لفظی(صیغه) احتیاج دارد و خودش به دو گروه تقسیم می‌شود: عقود (عبارت لفظی از دو نفر) و ایقاعات (عبارت لفظی از یک نفر) دوم: آنکه به تعبیر لفظی احتیاج ندارد پس در گروه احکام آورده می‌شود. نقد شهید مطهری: 1. جدا کردن عقود و ایقاعات، سبب شده است که ابواب نکاح و طلاق در دو باب مختلف بررسی شوند با اینکه هر دو مربوط به حقوق خانوادگی است، یكی برقراری پیوند زناشویی است و دیگری گسسته شدن آن، 2. بر اساس این تقسیم بند، اجاره وجعاله با همه قرابت ذاتی و ماهوی میان آن‏ها، به دلیل اختلاف در عقد و ایقاع بودن، از یك‏دیگر جدا شده اند. 3. سبق و رمایه به دلیل این‏كه مشتمل بر عقد است از جهاد كه به خاطر آن تشریع شده، به كلّی جدا شده است، 4. اقرار كه از توابع ‏كتاب ‏القضاء است، در بخشی غیر از بخش كتاب‏ القضا واقع شده است. 5. كتاب ‏القضا و كتاب الاطعمه و الاشربه و كتاب الارث، بدون هیچ‏ مشابهتی؛ به دلیل این كه نه عبادتند و نه عقد و نه ایقاع، داخل در یك گروه (احکام) شناخته شده‏ اند. https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB