تمنا از علی همصحبتی با اوست خود ورنه؛
شفاعت میکند پیش از علی، امالبنین ما را...
به آسمان و به وقت سحر نیاز ندارد
که هست مادر ماه و قمر نیاز ندارد
نه مرا خواب به چشم و نه مرا دل در دست
چشمو دل هر دو به رُخسارِ تو آشفتهو مَست
بعد از آن کوچه که دشمن به پرِ ما سنگ زد
فضه مچ درد گرفت بس که ملافه چنگ زد..
هدایت شده از حیران!
گاهی مرا نگاه کنی
رَد شوی بَس است
آنان که بی کَسَند ،
به یک دَر زدن خوشَند:)!