29.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#روشندلان
گوشه ای از توانمندیهای نابینایان
@Damghan_nama_ir
🇮🇷پایگاه خبری دامغان نما 🇮🇷
من و شورای شهر (۲) طرح هفت ساله شدن شورای ششم این روزها مجددا طرح هفت ساله شدن شورای ششم مطرح شده
درمانگاه جدید تأمین اجتماعی دامغان به کجا رسید ؟!
دکتر حسن قادری
عضو شورای اسلامی شهر دامغان در دوره ششم
🇮🇷پایگاه خبری دامغان نما 🇮🇷
درمانگاه جدید تأمین اجتماعی دامغان به کجا رسید ؟! دکتر حسن قادری عضو شورای اسلامی شهر دامغان در دو
من و شورای شهر(۳)
ساخت درمانگاه جدید تأمین اجتماعی دامغان به کجا رسید؟!
یکی از خوبیهای برخی جلسات و نشستها، حواشی آنهاست.
جمعه (۱۴۰۳/۷/۲۷) توفیق شد با آقای دکتر امیدیان -معاون درمان تأمیناجتماعی استان سمنان- در جلسه مجمع هلال احمر کشور به نمایندگی از استان سمنان شرکت کنیم؛ در راه رفت و برگشت، گفتگوهای خیلی خوبی داشتیم، از جمله در مورد
👈 ساخت درمانگاه جدید تأمین اجتماعی دامغان
👈 همچنین کمبودها و مشکلات درمانگاه فعلی تأمین اجتماعی صحبت کردیم.
در خصوص ساخت درمانگاه جدید تأمین اجتماعی، با اینکه در جریان جزئیات کار بودم، باز هم آقای دکتر به طور مفصل در مورد جزئیات ساخت درمانگاه و مشکلاتی که در این زمینه وجود دارد، توضیحاتی ارائه فرمودند، به این صورت که: پس از کش و قوسهای فراوان، ظاهرا تأمین اجتماعی کشور موافقت کرده درمانگاه جدید را در زمین دوشنبه بازار سابق بسازد، زمینی که متعلق به شهرداری است و با تصویب شورای شهر دامغان موافقت شده به صورت تهاتر جهت حل این مشکل در اختیار تأمین اجتماعی قرار گیرد.
در حال حاضر لازم است شهرداری و شورای اسلامی شهر دامغان طی نامهای به تامین اجتماعی کشور آمادگی خود جهت تغییر کاربری زمین را اعلام نمایند تا انشالله کار سرعت بیشتری گیرد.
در مورد کمبود پزشک، دندانپزشک، پزشک متخصص و ... هم با آقای دکتر صحبت کردم، ظاهراً مشکل اصلی، کمبود پزشک است و در صورتی که پزشکان محترم راضی به همکاری با درمانگاه تأمین اجتماعی باشند، این سازمان هیچ مشکلی جهت عقد قرارداد با این عزیزان ندارد،
قرار شد بنده با همکاری اعضای شورا، به ویژه از طریق کمیسیون محترم بهداشت و درمان شورای شهر در این زمینه اقدام نموده و جلسه ای مشترک جهت بررسی و حل مشکلات درمانگاه تامین اجتماعی برگزار نماییم.
با تشکر
حسن قادری
عضو شورای اسلامی شهر دامغان در دوره ششم
۱۴۰۳/۷/۲۸
@Damghan_nama_ir
🇮🇷پایگاه خبری دامغان نما 🇮🇷
🔰آیین تکریم و معارفه رئیس اداره تبلیغات اسلامی شهرستان دامغان با حضور مسئولین، مبلغین، هیئات مذهبی
36.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 گزارش تصویری
یکشنبه ۲۹ مهر ماه ۱۴۰۳
آیین تکریم و معارفه
🔴 آیین تکریم و معارفه رئیس اداره تبلیغات اسلامی شهرستان دامغان با حضور حجتالاسلام والمسلمین علیرضا قنبری مدیرکل اداره تبلیغات و اسلامی استان سمنان ، مسئولین ، جامعه بزرگ مبلغین ، هیئات مذهبی ، مداحان ، فعالان قرآنی و اصحاب فرهنگ و رسانه برگزار شد.
📌 در این آیین از زحمات حجتالاسلام والمسلمین محمد علی ملکیان رئیس سابق این اداره تقدیر و حجتالاسلام مهران عبداللهزاده به عنوان رئیس جدید این اداره معرفی شد.
🔹شایان ذکراست؛ مدیرکل تبلیغات اسلامی استان در حکمی حجت الاسلام محمدعلی ملکیان را به سمت دستیار ویژه مدیرکل تبلیغات اسلامی منصوب کرده است.
🎬 محمد علی موذنی سمنانی خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری دامغان نما
@Damghan_nama_ir
🔸حنانه
بخش یک
توی تابوت دراز کشیدهام. دارند مرا میبرند سمت قبر. جمعیت کم است. آنقدر کم که میتوانم تکتکشان را بشمارم. خیلیها نیامدهاند. دلگیرم که نیامدهاند تشییع جنازهام. حق دارند. اما آخر کدام مردهای میتواند ناراحتیاش را بگوید؟ یادم باشد وقتی آخرین سنگ لحد را گذاشتند و یک خروار خاک رویم ریختند ، بروم به خوابشان و بگویم ناراحتم از اینکه نیامدید. نه بهخاطر من ، به خاطر حنانه. گناه دارد. آدم وقتی عزیزیش را از دست میدهد تنهایی عین خرس میافتد روی سینهاش. دور و برش شلوغ نباشد همان خرس چنگ میاندازد. احساس بیکسی جمع میشود با تنهایی. چقدر بد است آدم برای عزیزش گریهکن نداشته باشد. برای خودم که نمیگویم. منکه مردهام. عزای خلوت از عروسی خلوت کُشندهتر است. برای حنانه میگویم. هاج و واج پشت سر من راه میآید. پشت تابوت. سخت راه میرود. شکمش بالا آمده. هنوز باورش نمیشود مردهام. چشمهای قشنگ سیاهش سرخ شده. صورت سفیدش زرد. همان شال سیاهی را پوشیده که من برایش خریده بودم.
بیچاره اکبر. توی زندگی کم از من کشید حالا مردگیام هم شده بار روی دوشاش. همان دو سال پیش گفت کی از تو بهتر که حنانه را بسپارم دستش؟ خواهرش را دو دستی تقدیمم کرد. حالا دو دستی زیر تابوتم را گرفته و گریه میکند. از بچگی با اکبر قد کشیدیم. درس خواند دیپلمش را گرفت شد رانندهی دولتی. درس نخواندم شدم راننده کامیون. اما رفاقت مگر اینچیزها سرش میشود؟ ببخش من را اکبر. رفیقجان. ببخش منرا حنانه. عشقم. نازنینم. چقدر سخت است اینقدر به تو نزدیک باشم و اینهمه از تو دور.
میثم هم یک گوشه ایستاده. دارد از روی موبایل قران میخواند. بهخاطر من نیامده. بهخاطر اکبر آمده. همکارش. یعنی میداند چطور مُردم؟ آخر این چه سؤالیست؟ حتماً اکبر بهش گفته. وقتی زنده بودم اکبر چندباری گفت :« میثم جعبهسیاه من است » بار اول که با میثم دیدمش گفت:« من برای میثم رفیق نیستم اما میثم برایم رفیق هست». حتی برای میثم تعریف کرده بود که چهارساعت با ماشین رفته ته آن روستا پیش پیرمراد. تا دعا برایش بنویسد که بچهدار شوند. خیلی هم پول داده بود. بعدش بچهدار شد. میثم هم خندیده بود و بهش گفته بود پیرمراد کلّاش است.
اما من و حنانه که بچهمان میشد. بی دعای پیرمراد. همین بچهی ششماههای که توی شکمش هست. چه خوابها که برایش ندیده بودم. چقدر حرف زدیم دربارهی اسمش. نرفتیم سونوگرافی تا بهدنیا بیاید و ببینیم پسر است یا دختر؟ قرار شد اگر دختر بود اسمش را بگذاریم حنا. حنانه گفت :« یوسف! کاش اگر پسر بود اسمش را میتوانستیم بگذاریم یوسف». و خندیدیم. حالا اگر پسر باشد به آرزویش میرسد.
حنانه میوهی نوک درخت بود. آن بالا بالاها. یعنی دست هر کسی بهش نمیرسید. همهچیز تمام بود. حتی اگر دوستش هم نداشتم همین را میگفتم. همه میگفتند. نمیدانم چه شد که بله را به من یک لا قبا گفت. وقتی گفت بله تا چند روز میگفتم نه. گیج میزدم. باورم نمیشد. به حنانه میگفتم توی همهچیز از من بالاتری جز سلیقه. چون تو من را انتخاب کردی و من تو را.
#ميثم_كسائيان
@Damghan_nama_ir
🔸حنانه
بخش پایانی
آه حنانه! آدمیزاد تا زنده هست خیلی چیزها را نمیبیند. آدمیزادهای فقیر خیلی چیزهای بیشتر را. حالا که مردهام فهمیدهام من فقیر نبودم. تو دارایی من بودی. اما چه فایده؟ نمیشود که. نمیشنود که. تا برایش بخوانم
گر بدانی که چه خون میخورم از دوریِ تو
تا به غمخانهی من پا به حنا میآیی...
زنده که بودم فکر میکردم که مرگ فقط به زندهها مجال نمیدهد که حرفهایی را به رفتهها بگویند. اما حالا که مردهام فهمیدهام اینطور نیست. به تعداد آدمهای رفته هم حرفهاییست که مرگ مجال نمیدهد مردهها به زندهها بگویند. به تعداد قبرها. حرفهایی که دفن شدهاند.
میثم تشییع جنازهی مادرم هم آمده بود. با اکبر. تعجب کردم که چرا آمده. گفت من قبرستان را دوست دارم ، از جاهای مورد علاقهام هست. جای سوزنانداختن نبود. یک گوشه ایستاده بود و قران میخواند. هی تکرار میکرد فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ. الان هم یک گوشه ایستاده و هر از گاهی میخواند فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ. توی همان قبرستان کاش به حرفش گوش میکردم و نمیرفتم پیش پیرمراد. تا برایم دعا بنویسد. یعنی مستقیم نگفت نرو. یکجوری گفت که یعنی نرو. گفت کلّاش است. پرسیدم مگر به دعا اعتقاد نداری؟ گفته بود به دعا زیاد ، به دعانویس نه ، به پیرمراد که هرگز.
اما خب فقیرهایی مثل ما وقتی بیچاره میشوند به هر ریسمانی چنگ میاندازند. مادرم مریض بود. سرطان. پول میخواستند برای شیمی درمانی. نداشتم. به خدا و بندهی خدایی نبود که رو نیندازم. التماس نکنم. نشد. جور نشد. با ماشین بار میبردم از بندر به هرجا. هزارتا بار باید میبردم تا پول جور شود. سرطان منتظر اینچیزها میمانَد مگر؟ آخر چهلکیلوبار تریاک بردم. نایین گرفتندم. کامیون را هم. تریاکها را هم. اکبر برایم سند گذاشت. آزاد شدم. سرم را تراشیده بودند. رسیدم خانه مادرم مرد. صاحب ماشین سفتههایم را گذاشت اجرا. صاحب تریاک هم مدام زنگ میزد. اول با زبان خوش میگفت یا تریاک یا پول تریاک. بعد شروع کرد به تهدید که یا تریاک یا پول تریاک. میشناختمش. خواستگار حنانه بود. تبر گردنش را نمیزد. حنانه هم محکم گفته بود نه. به حنانه و اکبر زنگ میزد و پیام میداد که پول را پس ندهید تیربارانش میکنیم. گفتیم تهدید است. اما وقتی چندبار توی خیابان جلویم پیچیدند و جلوی راه حنانه را گرفتند ترسیدیم. مستأصل شدیم. اکبر به میثم زنگ زد. میثم گفت مگر شهر هرت است؟ بروید شکایت کنید ، اصلاً بروید از این شهر.
گفتم قبلش برویم پیش پیرمراد. رفتیم. با اکبر و حنانه. ماجرا را تعریف کردیم. پکی به وافورش زد و گفت عمر دست خداست اما دوایتان پیش من هست. حنانه دو تا النگوهایش را داد به پیرمراد. نگاهی به پایش کرد و گفت خلخالت را هم میخواهم. یادگار مادرم بود. شد خرج نسخهاش. دعای تیربند داد. گفت هیچوقت نخوان و همیشه به بازویت ببند. دعای بچهدارشدن را هم که به اکبر داده بود همینها را گفته بود. گفته بود تا وقتی بچهدار نشدید نخوانید. بعدش بیندازید توی دریا.
شب آمدیم خانه. حنانه رفت تخممرغ بیندازد توی ماهیتابه. نان نداشتیم. اکبر گفت من میروم نان بگیرم. گفتم خودم میروم. دم رفتن خواستم حنانه را از پشت بغل کنم و ببوسم. گفتم حالا میروم میآیم بعد. در خانه را که باز کردم آخرین سکانس زندگیام را دیدم. صدای یک خشاب تیر شنیدم. از سینهام خون میزد بیرون و از دهانم خون میآمد بالا. داشت چشمهایم بسته میشد که حنانه را دیدم. آمده بود بالای سرم. گوشهایم صدای جیغهایش را میشنید. و اکبر که دستش را گذاشته بود روی سینهام و فشار میداد و گریه میکرد...
دارند اسمع افهم میخوانند. از تابوت مرا گذاشتهاند توی قبر. صورت کفنم را باز کردهاند. حنانه دارد مرا میبیند. زل زده به چشمانم. گریه کن حنانه! چرا گریه نمیکند؟ این چه بهشت و جهنم توأمانیست که من میبینم؟ غش میکند روی من. کاش آنشب بغلت کرده بودم. اکبر میآید حنانه را میکشد بالا. میثم سنگ لحد را یکی یکی میدهد دست اکبر. تاریک شده است همهجا. صدای ریختن خاک میآید. حنانه جیغ میکشد...
#ميثم_كسائيان
@Damghan_nama_ir
🔺 ثبتنام آزمون دکتری ۱۴۰۴ دانشگاه آزاد اسلامی دامغان
🔹 مهلت ثبتنام از ۲۹ مهرماه تا ۵ آبانماه ۱۴۰۳
🔸 زمان برگزاری آزمون دوم اسفندماه ۱۴۰۳
🔹 جهت ثبتنام به سایت سازمان سنجش آموزش کشور sanjesh.org مراجعه و برای کسب اطلاع بیشتر با شماره ۳۵۲۲۵۰۰۶_۰۲۳ تماس حاصل نمایید
🔸روابط عمومی دانشگاه آزاد اسلامی دامغان
@Damghan_nama_ir
🔺هم اکنون جلسه تودیع و معارفه فرمانده بسیج ادارات شهرستان در سالن اجتماعات شبکه بهداشت و درمان
🔹سرهنگ مدرسی فرمانده سپاه شهرستان :
باید برای عزت اسلام و نابودی کفر تلاش کرد ، امروز دنیا بیدار شده و این به برکت جانفشانی سربازان اسلام است
🎬خبرنگار : حسن جلالی
@Damghan_nama_ir
دیشلمه قند پهلو
و دلدار روبرو
و نی آرزو بر لب
و هی هی چوپان عاشق
و دشت تفتیده زیر آتش خورشید
و خورشید آتش، زیر کتری صبوری
و عمری از خاطرهها
و لحظه نفس چاق کردن در دل صحرا
و سالهای رفته
و حرفهای گفته
و عقیق عمر سفته
و حالای بی ماجرا
و ماجراهای بی صدا
و روزهای مانده
و اشارههای مردانه
و ناز زنانه در تعارف چای
و دست زمخت روزگار
و بازی سرنوشت
و دیگر هیچ!!!
اینجا قسمتی از ته روزگار است در آیین قرارها و بیقراری ها
و سکوت، فریاد میزند از روزهای دارایی و نداری ها!
اینجا عشق از دل اوراق رها شده و هیجان عشق در ایستگاه قبلی پیاده شده و حتی کمترین شوقی از جوانی نمانده و لیلی و مجنون نظامی نیز در دو خیابان آن طرفتر جا ماندهاند!
اینجا دلها پخته نیست؛ سوخته است؛ سوختهی سوخته!
و اینجا ته دوست داشتن است بیریاتر از همیشه و صمیمی، مثل باران و شاید شبنم که آرزو میکنم همهی اهالی دل، آن را درک کنند در این نکبت آباد طلاق و طلاق کشی در عهد دیجیتال و مدرنیته!!!
سیدرضا جزءمومنی
@Damghan_nama_ir
آیت الله فؤادیان در جمع طلاب و فضلای دامغانی مقیم قم:
حوزههای علمیه به عنوان سربازان ولی عصر ارواحنا فداه تا پای جان در برابر رژیم پلید و کودک کش صهیونیستی، ایستادگی خواهند کرد
جلسه طلاب و علمای دامغانی مقیم شهر مقدس قم با سخنرانی آیتالله حاج شیخ احمد فؤادیان برگزار شد.
استاد درس خارج حوزه علمیه دامغان در این جلسه با اشاره به کلام رسول خدا صلوات الله علیه که میفرماید: «وَ طالِبُ الْخَيْرِ مِنْ اَعْدائِهِ...اِنْ اُهينُوا فَلا يَلُومُوا اِلاّ اَنْفُسَهُمْ»* گفتند: کسانی که به دنبال سازش با اسرائیل هستند، مصداق همین روایت شریف میباشند.
ایشان با تأکید بر آیه «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ» خطاب به غربزدگان و دوستداران رابطه با مستکبرین افزودند: مصداق اتَمّ و اکملِ «الذین آمنوا» امام زمان عجل الله فرجه و مصداق یهود هم اسرائیل خبیث است، با این حال آیا شما می خواهید در برابر سرسخترین دشمن امام زمانتان سکوت یا با آن سازش کنید؟
آیت الله فؤادیان در پایان تصریح کردند: ما بعنوان سربازان ولی عصر ارواحنا فداه در برابر این رژیم پلید و کودک کش تا پای جان مقاومت و ایستادگی خواهیم کرد.
__________________
*كسى كه از دشمنانش، انتظار خير و نيكى داشته باشد، اگر مورد اهـانت قرار گیرد، جز خودش كس ديگرى را سرزنش نكند.
@Damghan_nama_ir
#خبر | دانشگاه دامغان برای چهارمین سال پیاپی در جمع دانشگاههای برتر جهان قرار گرفت.
🔹معاونت پژوهش و فناوری دانشگاه دامغان اعلام کرد: دانشگاه دامغان از سال ۲۰۲۱ تا کنون همواره جزو دانشگاههای برتر جهان در نظام رتبهبندی تایمز قرار دارد.
🔹نظام رتبهبندی تایمز به عنوان معتبرترین و بزرگترین نظام رتبهبندی دانشگاهها، هرساله فهرست دانشگاههای برتر جهان را منتشر میکند که در سال ۲۰۲۵ بیش از ۲۰۰۰ دانشگاه برتر جهان از ۱۱۵ کشور رتبه بندی شدهاند .
🔹در پایگاه رتبه بندی تایمز در سالهای ۲۰۱۲ الی ۲۰۱۴ از جمهوری اسلامی ایران تنها یک دانشگاه حضور داشت. در سال ۲۰۲۴ تعداد ۷۳ دانشگاه در رتبه بندی تایمز حضور داشته اند که این تعداد در سال ۲۰۲۵ به ۸۱ دانشگاه رسیده است.
🔹در روش شناسی رتبه بندی جهانی تایمز ،۲۰۲۵ از ۱۸ شاخص استفاده شده است. شاخصهای عملکردی در ۵ معیار کلی قرار داده شده اند: آموزش، پژوهش، کیفیت پژوهش، چشم انداز بین المللی و صنعت.
🔸روابط عمومی دانشگاه دامغان
@Damghan_nama_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رئیس تعزیرات حکومتی دامغان خبر داد؛
کشف هزار کیلو انواع سوسیس و کالباس و سس تاریخ مصرف گذشته در دامغان
رئیس تعزیرات حکومتی شهرستان دامغان گفت: این مواد غذایی تاریخ مصرف گذشته شامل انواع سوسیس و کالباس و سس بود که در یک انبار بدون مجوز در شهرک صنعتی دامغان نگهداری میشد.
کلامی دادستان دامغان هم گفت: این انبار پلمب شد و مواد غذایی تاریخ گذشته و فاسد، معدوم خواهد شد.
@Damghan_nama_ir