eitaa logo
💠 دانش اجتماعی مسلمین 💠
148 دنبال‌کننده
13 عکس
1 ویدیو
4 فایل
ادمین ارسال مطلب، تبادل و تبلیغ 👇 @Admin_of_Danesh
مشاهده در ایتا
دانلود
درآمدی بر دانش اجتماعی مسلمین: انحطاط مسلمانان در اندیشه و آثار شهید مطهری نویسندگان کتاب در مقدمه و معرفی این کتاب نوشته اند: بر این باوریم که در بطن آثار شهید مطهری، نظریه‌های اجتماعی یا جامعه شناختی درباره انحطاط مسلمین وجود دارد. اثبات این ادعا، دانش اجتماعی مسلمین را از این اتهام که فقط ارزش تاریخی دارد، می‌رهاند. البته به این نکته آگاهیم که با یک نظریه، رشته علمی پدید نمی‌آید. به منظور دوری از هر گونه کلی‌گویی و بیان مدعای بی دلیل، برای اثبات ادعای خود باید چهار گام را پشت ‌سر بگذاریم: اول، چیستی دانش اجتماعی مسلمین را از سر بگذرانیم. دوم، بر اساس نظر جامعه‌شناسان، تعریف نظریه اجتماعی و جامعه شناسی را دریابیم. سوم، آن که شهید مطهری گفته است شرح دهیم. چهارم، نظریه بودن گفته‌های شهید مطهری را به اثبات برسانیم. نویسندگان: مهدی حسین زاده یزدی، سیدمحسن ملاباشی ناشر: موسسه چاپ و انتشارات دانشگاه تهران 💠 به کانال "دانش اجتماعی مسلمین" بپیوندید 🆔 @DaneshMoslemin
منازعه «سبک زندگی» در ایران مضمون گفتمانی دارد نه طبقاتی ‼️ جامعه ایران مثل بسیاری از جوامع دیگر، درگیر شکاف است؛ انواع شکاف‌های بالفعل و بالقوه. این از مشخصات دنیای کنونی است که هم شکاف‌های جدیدی را پدید ‌آورده و هم به شکاف‌های مزمن و کهن جوامع دامن زده است. با وصف این هنوز از غنی‌ترین بنیان‌های ایجاد و تقویت همبستگی و انسجام اجتماعی برخورداریم. می‌دانید که «همبستگی» و «غیریت‌سازی» دو روی یک سکه‌اند و مکمل هم. تا بدان حد که یکی بدون دیگری اساسا بی‌معناست. چنان نسبتی میان‌شان برقرار است که هرچه در اولی بدمید، در دومی نمایان می‌شود و به تعبیر دیگر، هر چه در اولی بکارید در دومی برداشت می‌کنید. 🔱 همبستگی، مشیر به مناسبات درونی جامعه است و غیریت و شکاف، مربوط به مناسباتی که یک جامعه منسجم با بیرون از خود برقرار می‌کند. حال اگر شرایط به‌گونه‌ای رقم بخورد که مرزهای هویتی و مرامی جامعه که جداکننده بیرون و درون و ما و آنهاست، جابه‌جا شوند یا به‌هم بریزند؛ شکاف‌هایی که قرار بود بیرون باشد، به درون منتقل می‌شوند و غیریت‌‌سازی دشوار می‌گردد. 🔅 این صورت‌بندی البته مربوط به موضوعاتی است که صبغه هویتی و اعتقادی و ارزشی دارند و لزوما قابل تطبیق به شکاف‌های طبقاتی نیست. در باب شکاف‌های نسلی و جنسی هم وقتی صادق است که ماهیت اعتقادی- ارزشی پیدا کنند. پس مساله در بود و نبود شکاف‌ نیست، بلکه در ماقبل و مابعد آن است، یعنی از یک‌سو منبعث از مباینت‌های ایدئولوژیکی است و از سوی دیگر ناشی از تاثیرات و مداخلات بیرونی یک جامعه که موجب شکاف‌ یا موجب تشدید آنها می‌شود. ‼️ شکاف بنیادی و اصلی جامعه ما که شکاف‌های دیگر را نیز فعال می‌سازد، شکاف اسلام و مدرنیته است. اعتراض و آشوب‌های اخیر را نیز بر پایه این شکاف، بهتر از شکاف‌های قومی و نسلی و جنسیتی می‌توان تحلیل کرد. 🔰 منازعه «سبک زندگی» در ایران بیش از آن که ماهیت طبقاتی داشته باشد، مضمون گفتمانی دارد و بیش از آن که بنیان‌های معرفتی- اعتقادی داشته باشد، ریشه‌های نفسانی دارد؛ همان که وبلن هم از آن با عنوان «تن‌آسایی» یاد کرده است. متوسطین اقتصادی و اجتماعی اتفاقا در جامعه‌ ما از بیشترین حجم جمعیتی برخوردارند. از جنبه‌های دیگر هم چنین است. یعنی از توزیع نسبتا نرمال (زنگوله‌ای شکل) برخوردار است. 🌐 جامعه‌ ما به‌شدت متاثر از امواج و عوامل تاثیرگذار بیرونی است. چیزی که پیشتر هم بوده است. اینک اما با دو تفاوت: یک، همان که شما هم اشاره کردید. غرب در مقوله «زندگی»، درحال پوست‌اندازی است. این اتفاق این‌بار، به‌صورت آنلاین و در مرآ و منظر جهانی قرار گرفته است و تاثیرات و بازخوردهایش را بلافاصله منتقل می‌کند. دوم اینکه به‌موازات و هم‌پای آن، مقاومت‌‌هایی نیز وجود دارد؛ در اشکال و اندازه‌های مختلف و در تمامی ساحات. این دو ویژگی است که صحنه‌های نسبتا بدیع و متفاوتی را رقم‌زده و نیروهای بعضا جدیدی را به‌میدان آورده است. سمت‌وسویی که غرب در سال‌های اخیر درپیش گرفته، علیه زندگی و علیه فرهنگ است و حتی علیه بخش‌ مهمی از ارزش‌هایی است که مدرنیته با آن آغاز کرد. 🗞 تفصیل گفتگو را در روزنامه فرهیختگان بخوانید http://fdn.ir/75093 💠 به کانال "دانش اجتماعی مسلمین" بپیوندید 🆔 @DaneshMoslemin
حکمت دانش اجتماعی مسلمین 🔰 نوعی دیگر از جامعه‌شناسی با سطحی بالاتر است، در عین حال انکار متافیزیک نیست و از طرفی واژه دانش به صورت حکیمانه و مقطعی و با توجه به شرایط انتخاب شده است. دانش اجتماعی مسلمین دانشی است برای اینکه معنای دیگری از علم را بازخوانی می کند. معنایی از علم توسط دانش اجتماعی مسلمین مطرح و بازخوانی می شود که درباره عقل است. دانش اجتماعی مسلمین فرار از فضای غالبی است که دیگر کلمات را آلوده کرده است و به آنها هویت مدرن بخشیده است. 🌐 هدف دانش اجتماعی مسلمین علم متناسب با فرهنگ و هستی شناسی جهان اسلام است نه علم اروپایی. در واقع این علم تناسب با حوزه فرهنگ اسلامی، تفکر و حکمت دارد که آنها را دوباره معنا کند. چراکه در حال حاضر سلطه علم اروپائی و مدرن اجازه دیدن آن را نمی دهد؛ اگر عینک مفاهیم را از زاویه ذهنیت جامعه مدرن علمی برداریم در واقع ظرفیت های سنت خود را در این راستا کشف خواهیم کرد. حکمت دانش اجتماعی مسلمین همین است که به بازخوانی ظرفیت های اساسی علمی در سنت اسلامی بپردازد. 🔅 دانش اجتماعی مسلمین در برخورد با قرائت مدرن و در صورت می تواند به علم دینی و مقدس دست یابد که نقد خود را از محدوده تعریف پوزیتیویستی علم خارج کند و مفروضات و یا بنیان های پنهان اندیشه های پست مدرن را نیز به چالش کشد. متفکرین دنیای اسلام از دیرباز از سنگرهای عقلانی و وحیانی علم نیز دفاع کرده اند و بر این اساس زمینه های تکوین علم تجربی و حسی را نیز هموار ساخته اند. پذیرش و مرجعیت علمی آن موجب شده است تا در حاشیه وحی نوعی از نقل که مبتنی بر وحی است نیز به حوزه وارد شده و بخش گسترده ای از دانش های نقلی را پدید آورد، بدون آنکه در هویت علمی این دسته از معارف نیز تردید شود. 📝 متفکرین مسلمان در جهت احیای ضمن به چالش کشاندن مبانی و اصول معرفتی دنیای مدرن خصوصا آن دسته از مبانی عامی که به صورت آشکار یا پنهان مورد قبول فلسفه های پست مدرن نیز قرار گرفته، باید پاسخگوی نقدها و چالش هایی نیز باشند که از ناحیه متفکرین غربی متوجه مبانی معرفت و علم دینی شده است. دانش اجتماعی مسلمین در چنین عرصه ای، بعد منطقی و جنبه نظری مسئله را تأمین می کند و سنگرهای علمی فرهنگ و تمدن اسلامی را استحکام می بخشد. 💠 به کانال "دانش اجتماعی مسلمین" بپیوندید 🆔 @DaneshMoslemin
مبنایی برای تحلیل حوادث اخیر بر اساس دیدگاه علامه طباطبائی در المیزان 🔅 آنچه در ادامه از بیان علامه طباطبائی می‌آید می‌تواند مبنائی برای تحلیل مسائل اخیر از منظر عوامل درون تمدن اسلامی (البته تحلیل از منظر عوامل بیرونی و مستند به دشمنان محفوظ است) در تبیین علت انحطاط ما باشد. 1. اسلام، قوانین اجتماعی خود را ناظر به ابعاد مادی و معنوی زندگی اجتماعی، و به صورت فراگیری وضع کرد به طوری که شامل همه حرکات و سکنات فردی و اجتماعی میشود. 2. آنگاه برای تثبیت چنین قوانینی پیامد جزائی مناسب آن اعم از دیات، حدود و تعزیرات تا محرومیت از امکانات و مزایای زندگی و تقبیح و مذمت را وضع کرد. 3. همه اینها بعد از تحکیم پایه‌های حکومت اولیاء امر است. 4. علاوه بر آن، نظارت و تسلط همه افراد بر یکدیگر را از طریق امر به معروف و نهی از منکر به وجود آورد. 5. همچنین با دمیدن روح دعوت دینی که متضمن انذار و تبشیر ثواب و عقاب اخروی است و تأسیس بنیان تربیت خود بر مبنای تلقین و درونی سازی معارف مربوط به مبدأ و معاد، چهار چوب اساسی خود را تقریر کرد (الميزان في تفسير القرآن، ج‏1، ص: 186) 💠 مطابق فرمایش علامه، ریشه انحطاط تبیین و دعوت را در موارد ذیل می توان دنبال کرد: الف. بخشی از مدیران ناصالح و سیاست بازان کهنه کار در طول سالهای گذشته در انقلاب اسلامی شریعت را ملعبه تفسیرها و تأویل های غلط نظری و عملی خود قرار دادند و نتیجه کار کم رنگی ارزشهای اسلامی در حوزه فرهنگی، به حاشیه رفتن روح دعوت دینی و نارضایتی در حوزه عمومی شد. ب. بسط اندیشه ها و ارزش های غربی در کشور توسط جریانها، افراد و به ویژه قدرت نشینان حکومتی که برای رضایت کدخدا در برابر فرامین خدا و اولیاء او ایستادند. ج. قلب ماهیت بسیاری از ابزارهای بسط دعوت دینی به ابزارهای سرگرمی، جنسیتی و لهو و لعب که بازدارنده توجه اجتماعی از مقاصد بسیار مهم دینی از قبیل مراقبت خود و خویشان در سلوک الی الله. این مطالب ملهم از بیان علامه ظرفیت فهم واقعیت در پرتو نظریه را دارد. 💠 به کانال "دانش اجتماعی مسلمین" بپیوندید 🆔 @DaneshMoslemin
🔰 بنیادهای معرفت‌شناختی علم اجتماعی اسلامی ✍️ محمد آقابیگی ‼️ در حالی که معرفت‌شناسی مدرنیته حول محور راسیونالیسم و آمپریسم و تعارض میان آن دو و در نهایت حاکمیت آمپریسم و حس‌گرایی تکوین یافته، اندیشه‌ی دینی سه ابزار معرفتی حس، عقل و وحی را در ارتباط با هم و در یک سلسله مراتب دارای ارزش معرفتی متفاوت به کار می‌گیرد. در این نگاه معرفت حسی می‌داند که دارای بردی محدود است. عقل نیز علی‌رغم مفاهیم کلی و بدیهیات اولیه به این نکته معترف است که فقط مي‌تواند به يك سلسله مفاهيم كلي و روابط بين آن‌ها پي ببرد. معرفت تجربی با به‌کارگیری عقل و قوانين ادراك‌شده توسط آن در حوزه‌ي ادراك‌هاي حسي و تعميم‌بخشي يا تجريدها و تحليل‌هايي كه انجام مي‌گيرد در ابعاد مادي وجود، براي انسان حاصل مي‌شود. ✳️ مسئله‌ی کلیدی در معرفت‌شناسی اسلامی اذعان منابع فرودستي معرفت به ضعف و نقصان خويش و لزوم تكميل آن توسط منابعی فراتر و دارای بعدی گسترده‌تر و ارزش معرفت‌شناختی بالاتر است؛ یعنی معرفت حسی بر این نکته واقف است که برای نائل شدن به یک قانون یا نظریه‌ی کلی ناگزیر از به‌کارگیری اصول موضوعه یا آگزیوم‌هایی است که از طریق حسی حاصل نمی‌شوند، بلکه نیازمند به‌کارگیری ادراکات و قواعد عقلی می‌باشد. از سوی دیگر حوزه‌ی ادراکات عقلانی تنها در برگیرنده‌ی مفاهیم و مقولات کلی است و امکان اظهار نظر در امور جزئی و ریز مسائل زندگی انسان وجود ندارد. معرفت تجربی به عنوان حاصل همکاری عقل و حس نیز مشمول نقصان عدم کارآمدی در ابعاد متافیزیکی و ماوراءمادی عالم وجود است؛ یعنی تنها توانايي اظهار نظر درباره‌ي امور مادي را دارا مي‌باشد آن هم نه به صورت یقینی. ✅ از این روی برای حصول روابط عالم غیب –که در بحث از هستی‌شناسی دینی به وجود آن اذعان می‌شود- و تأثیر رفتار انسان در ماهیت حقیقی وجود خویش، نیاز به منبع معرفتی دیگری مطرح می‌شود که اولاً توان دریافت این روابط را داشته باشد و ثانیاً یقین و اعتماد کامل بر صحت آن حاکم باشد. در نتیجه لزوم معرفت وحیانی به عنوان عطیه‌ی الهی و لازمه‌ی حکمت ربوبی به اثبات می‌رسد. 🌐 حكمت الهي اقتضاي آن را دارد كه شناخت و معرفت لازم برای رسیدن به سعادت اخرویش در اختيار انسان‌ها قرار گيرد و از اين طريق، مسيري معين شود تا بر اساس آن، انسان بتواند هدف و چگونگي كيفيت رسيدن به آن را بشناسد و اين طريق نيست چيزي مگر طريق وحي و نبوت. 🔅 نكته‌ي بسيار مهم در معرفت‌شناسي اسلامي اين است كه هر يك از ابزارهاي معرفتي داراي ارزش معرفت‌شناختي معين و مشخص در يك حوزه‌ي خاص هستند و محدوده و برد هر يك معين است. از سوي ديگر بايد به پيوستگي و در يكديگر جريان يافتنِ معرفت‌هاي حاصل از اين منابع معرفتي اشاره کنيم؛ مثلاً عقل بسياري از مسائل فلسفي خويش را از وحي الهام مي‌گيرد و در پاسخ به مسائل خود از معارف وحياني بهره‌مند مي‌شود. عقل و وحي مشتركاً مي‌توانند در تنظيم اصول موضوعه و قواعد روش‌شناختي حوزه‌ي حس و تجربه دخالت كرده و آن را سامان بخشند، در جريان معكوس نيز كشفيات يقيني عقل، از جمله منابع دين شمرده شده و نيروي استدلالي عقل در جهت استنباط و استخراج معارف وحياني مورد استفاده قرار مي‌گيرد. همچنين علوم تجربي برآمده از حاكميت جهان‌بیني ديني مي‌تواند به عنوان منبع تحول در معرفت ديني به صورت قاعده‌مند مورد توجه قرار گيرد. 💠 به کانال "دانش اجتماعی مسلمین" بپیوندید 🆔 @DaneshMoslemin
تمایز نظریه اجتماعی و نظریه جامعه شناسی.pdf
328.4K
تمایز نظریه اجتماعی و نظریه جامعه شناختی: راه حلی برای مشکل اسلامی سازی جامعه شناسی در ایران 🔅 یکی از چالش‌های اصلی علوم اجتماعی و از جمله جامعه شناسی در ایران پس از انقلاب، تلقی علوم اجتماعی به مثابه بدنه ای از دانش حامل مفروضات و ارزش‌های ایدئولوژیک سکولار و غربی است. برخی به دنبال تولید دانشی به نام "جامعه شناسی اسلامی" هستند. در مقابل این چالش، واکنش دیگر جامعه شناسان نفی و انکار این مدعا و انتظار ارائه جامعه شناسی بدیل توسط مدعیان بوده است. 💠 این مقاله با تمایز میان نظریه اجتماعی و نظریه جامعه شناختی راه حلی برای برون رفت از این چالش مطرح می‌سازد که دست کم می‌تواند به همدلی بیشتر این دو جریان موجود در جامعه شناسی بینجامد. مبنای این تمایز تفکیک نظریه‌های هنجارین یا تجویزی از نظریه‌های غیرهنجارین یا توصیفی است. برای تثبیت این تمایزگذاری نخست نگرش در باب جامعه (جامعه نگری یا جامعه بینی) از جامعه شناسی متمایز شده و خلط این دو با هم مورد نقد قرار گرفته است. در گام بعدی، تمایز میان نظریه اجتماعی و نظریه جامعه شناختی با توجه به چند ویژگی مطرح شده است: هنجارین یا غیرهنجارین بودن، برخورداری یا عدم برخورداری از گزاره‌های علمی، طراحی جامعه ایده آل یا عدم طراحی آن و صرفاً توصیف و تبیین جامعه، مبهم سخن گفتن و کلی گویی یا دقیق و مشخص سخن گفتن. براساس این تمایز دو نوع فعالیت و تولید معرفتی، یعنی جامعه شناسی و نظریة اجتماعی، و نیز دو نوع چهره دانشی از هم تفکیک می‌شوند.‌ 💠 به کانال "دانش اجتماعی مسلمین" بپیوندید 🆔 @DaneshMoslemin
علمی که جامعه‌شناسان از آن سخن می‌گویند، چگونه علمی است؟ 🔍 بنیان‌گذاران جامعه‌شناسی اعتقاد داشتند جامعۀ جدید موجد علم جدید است و حتی جامعه‌ای است که تن به مطالعه علمی می‌دهد یا به عبارت بهتر علم همان «تأمل در خود جامعه مدرن است. اگر مجال یافته‌ایم که جوامع گذشته را نیز با دیدی علمی بسنجیم، سبب، ابزاری است که جامعۀ جدید در اختیار ما نهاده است». 🔸 مارکس معتقد بود شناخت آناتومی انسان مقدمۀ درک آناتومی میمون است و دورکیم نشان داد که علم جدید رازگشای طبقه‌بندی‌های بدوی است. هستی‌شناسی اجتماعی و معرفت‌شناسی را فقط به‌طور تحلیلی می‌توان از هم جدا ساخت، نه به‌طور بنیادی. آشکار است که همۀ جامعه‌شناسان به هستی‌شناسی اجتماعی و معرفت‌شناسی واحدی قائل نبوده‌اند. 🔹 تفاوت‌هایی وجود دارد میان ماتریالیسم و جمع‌گرایی و روش دیالکتیکی مارکس و لاادری‌گری و جمع‌گرایی و روش پوزیتیویستی دورکیم و لاادری‌گری و فردگرایی و روش وبر که نشئت‌گرفته از فلسفۀ تفهمی آلمانی است. اگر چنین باشد، وجه مشترک آن‌ها در چیست و علمی که آنان از آن سخن می‌گویند، چگونه علمی است؟ 💡 ما در زمانه‌ای زندگی می‌کنیم که شاید بتوان گفت بحث دربارۀ روش به عمده‌ترین مبحث فلسفی و جامعه‌شناختی مبدل شده است و مقولات چنان صیقل یافته و دقیق شده‌اند که اطلاق آن‌ها به اثر هر عالم و مکتبی بحث‌های مدرسه‌ای پر طول و تفصیلی به دنبال خواهد داشت. *⃣ مارکس را پوزیتیویست خوانده‌اند و از وجود عناصر پوزیتیویستی در آثار او ابراز شادمانی کرده‌اند (ماکس آدلر، ۱۹۷۸؛ باتامور، ۱۳۷۳) یا برعکس، از وجود عناصر پوزیتیویستی در آثار او انتقاد کرده‌اند (ولمر، ۱۹۷۴) و گروهی نیز او را دیالکتیسین و ضدپوزیتیویست نامیده‌اند (لوکاچ، ۱۹۷۳؛ گلدمن و آدورنو ۱۹۷۶). دورکیم را رئالیست‌پوزیتیویست (کیت و یوریه،  ۱۹۷۸) و شهودی‌تجربی (مسترویچ، ۱۹۹۱) و پوزیتیویست (رکس،  ۱۹۶۹) قلمداد کرده‌اند و وبر را پوزیتیویست و طرفدار مکتب تفهمی و تاریخ‌گرا نامیده‌اند. 🌐 ما به تناظر میان هستی‌شناسی اجتماعی و روش‌شناسی اشاره کردیم؛ کشیدن خط فاصل میان این دو بسیار دشوار است: آیا فی‌المثل تاریخ‌گرایی نوعی بینش است یا روش؟ به انحای گوناگون می‌توان به این پرسش پاسخ داد؛ کارل پوپر آن را نوعی روش می‌داند و میشل فوکو نوعی بینش. 🔰 از نظر ما وجه مشترک این متفکران آن است که همگی وارث جهان‌بینی علمی عصر روشنگری‌اند. رساترین تعریفی که از روشنگری شده است از آن ایمانوئل كانت بوده است. کانت روشنگری را چنین تعریف می‌کند: «روشنگری همانا به‌درآمدن انسان از حالت کودکی است که گناهش به گردن خود اوست. کودکی یعنی ناتوانی از به‌کارگرفتن فهم خود بدون راهنمایی دیگران و اگر علت این کودکی نه فقدان فهم که نبود عزم و شجاعت در به‌کارگیری فهم خود بدون راهنمایی دیگران باشد، گناه آن به گردن خود انسان است. شعار روشنگری این است: جسارت آن را داشته باش که فهم خود را به کار گیری». 📔 خرد جامعه‌شناسی 💠 به کانال "دانش اجتماعی مسلمین" بپیوندید 🆔 @DaneshMoslemin
⁉️ درنگی در فلسفۀ اجتماعی 💠 یکی از ملتقاهای فلسفه و علم، همین فلسفه‌های مضاف است و آنچه آن را به جامعه‌شناسی مربوط می‌کند، «فلسفۀ اجتماعی» است. با وجود ضرورت و فواید بسیاری که فلسفۀ اجتماعی برای جامعه‌شناسی دارد، این فلاسفه هستند که بحث آن را پیش می‌کشند و جامعه‌شناسان را بدان فرامی‌خوانند. ♻️ اینکه چرا چنین است، سرگذشتی درازدامن و پرماجرا دارد و ما نیز در مقدمات، اشاراتی بدان خواهیم داشت؛ در عین حال، تمرکزِ اصلی بحث بر اِفراز آن خواهد بود تا با رفع برخی خلط‌ها و سوءتفاهمات، چشم و نظر جامعه‌شناسی به‌سوی آن جلب گردد و موردامعانِ لااقل آن دسته از جامعه‌شناسانی قرار گیرد که صِباغ نظری بیشتری دارند. 🔆 آنچه موجب بدگمانی و بی‌اعتنایی به فلسفۀ اجتماعی شده، همین خلطی است که میان ساحت‌‌های معرفتیِ مختلف و در عین حال نزدیک به هم وجود دارد. این خلط ناشی از نوعی کاهلی و سهل‌انگاری است؛ به‌اضافۀ بی‌مبالاتی در نام‌گذاری و بی‌دقتی در به‌کارگیریِ درست و بجای آن‌ها. سوگیریِ خواسته یا ناخواسته به‌نفع جامعه‌شناسیِ موجود و مقاومت در برابر هر نوع تغییرِ مبنایی در آن را هم البته نباید از نظر دور داشت. ⭕️ در حالی که «اندیشۀ اجتماعی»، به‌جز «فلسفۀ اجتماعی» است و هر دو به‌جز «فلسفۀ علوم اجتماعی» هستند، با ساده‌نگری، یکی قلمداد می‌شوند و موضع و نظر واحدی در قبال آن‌ها اتخاذ می‌شود. تنها بدین سبب که جملگی مولودِ پیوند و ارتباط میان اجتماعیات و فلسفه‌ هستند و کسانی آن‌ها را مطرح کرده و دنبال می‌کنند که هم‌زمان، پروژۀ اسلامی‌سازی علوم انسانی و جامعه‌شناسی را هم در دست دارند. 💢 بدگمانی‌های ریشه‌دارِ جامعه‌شناسی نسبت به فلسفه از یک‌ سو و نگرانیِ جامعه‌شناسان نسبت به مبادرات ایدئولوژیک برای دینی‌سازیِ علم در سوی دیگر موجب شده تا ضرورت و اهمیتِ معرفتیِ  این حوزه‌ها، خصوصاً فلسفۀ اجتماعی، چنان که باید، شناخته نشود. ✅ اِفراز و بازنماییِ درستی از فلسفۀ اجتماعی و توضیح و تشریح کمک‌هایی که به جامعه‌شناسی به‌مثابۀ علم می‌کند، قادر است صف‌بندی‌های جبهه‌ای حاکم بر فضای جامعه‌شناسی را تا حدی تلطیف نماید و زمینه‌های راه‌یابی آن به مجموعه دروس پایه و الزامی رشته‌های نظری‌ترِ علوم اجتماعی در مقطعِ کارشناسی‌ارشد را فراهم آورد. 💠 به کانال "دانش اجتماعی مسلمین" بپیوندید 🆔 @DaneshMoslemin
🔴 تنها امید غرب برای مهار ایران اسلامی: دکترین «کارزار ایرانی با ایرانی» 🔻آمریکایی‌ها تاکنون دو تجربه موفق در استفاده از دکترین جنگ خودی علیه خودی داشته‌اند. توضیح آنکه بعد از تجربه تلخ حضور مستقیم نیروهای آمریکایی در ویتنام و شکست سنگین و ننگینی که متحمل شدند، آلن دالاس که در آن زمان ریاست سازمان سیا را عهده‌دار بود، دکترین «آسیایی علیه آسیایی» را در دستور کار آمریکا قرار داد و با ایجاد انشقاق میان کشورهای آسیایی از جمله مردم کره، و تحریک کره شمالی و حمایت از کره جنوبی، تلاش کرد با جان و مال و هویت آسیایی‌ها، منافع آمریکا تأمین شود! 🔻همچنین در ابتدای قرن بیست و یکم و بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ همین دکترین در قالب «مسلمان علیه مسلمان»، به کار گرفته شد و هم‌اکنون اگر نگاهی به گوشه و کنار جهان اسلام بیاندازیم خواهیم دید که در افغانستان، پاکستان، سوریه، مصر، لبنان، لیبی، یمن، عراق و بسیاری دیگر از کشورها این دکترین با ظرافت در حال اجرا است و در این میان، آمریکا است که منافع سیاسی و اقتصادی و نظامی خود را به خوبی و با کمترین هزینه تأمین می‌کند. 🔻استراتژیست‌ها و اتاق‌های فکر آمریکایی از فتنه سال ۱۳۸۸ به بعد به این نتیجه رسیدند که تنها راه مهار قدرت روزافزون جمهوری اسلامی ایران هم این است که همین دکترین در داخل ایران عملیاتی شود: «کارزار ایرانی علیه ایران و ایرانی». 💢 بسیاری از راهبردها یا راه‌کنش‌های غرب علیه «جمهوری اسلامی» و «انقلاب اسلامی» را می‌توان ذیل همین دکترین فهم کرد: دامن زدن به اموری مثل «قومیت‌گرایی»، «اختلاف‌افکنی میان شیعه و سنی»، «حمایت از گروه‌های تجزیه‌طلب»، «نفرت‌افکنی» (نفرت از ملیت خود، نفرت از دیانت خود، نفرت از مذهب خود، نفرت از اولیای دین، نفرت از ارزش‌های دینی، نفرت از حاکمیت، نفرت از مسؤولان حکومتی و ...) 🔶اما حقیقت این است که درخت تنومند و ریشه‌دار جمهوری اسلامی تحت زعامت رهبری حکیم و فرزانه و بصیر و صبور، محکم‌تر و هوشمندتر از آن است که در دام چنین دکترین‌ها و راهبردها و راه‌کنش‌هایی شیطانی‌ گرفتار شود. مهم‌ترین راهبرد رهبران جمهوری اسلامی، که متکی به تجربه چهارده‌قرنه اسلام و رهبران اصیل اسلامی است، راهبرد «تبدیل تهدید به فرصت است» و تاکنون همه تهدید‌های نظامی و سیاسی و اقتصادی را به فرصت‌هایی بزرگ تبدیل کرده است و شکی ندارم که دیر یا زود این تهدید فرهنگی و رسانه‌ای بی‌سابقه را نیز به فرصتی بزرگ و بی‌بدیل برای یک حرکت جهشی در عرصه فرهنگ و رسانه تبدیل خواهد کرد. 💯 یادی کنیم از شهید عزیزمان، سردار که می‌فرمود: «من معتقدم ميزان فرصتي که در تهديدها هست از فرصتي که در خود فرصت‌ها هست بيشتر است». 💠 به کانال "دانش اجتماعی مسلمین" بپیوندید 🆔 @DaneshMoslemin
📜 علم دینی از منظر شهید صدر(ره) با تأکید بر علوم انسانی اسلامی ✍️ صفورا سادات امین جواهری و سیدامید مؤذنی 📖 سال‌هاست، علم دینی موضوع مناقشه‌برانگیز محافل علوم انسانی است، اما همچنان جای بازخوانی اندیشۀ‌ متفکران مسلمان در این وادی، هم‌چون ، خالی است. 📋 در این مقاله، علم دینی از منظر شهیدصدر و با تأکید بر بررسی شده است. نویسندگان، برای یافتن نظر شهیدصدر دربارۀ علم دینی، ابتدا به چیستی علم پرداخته‌اند تا گسترۀ علوم از نظر صدر و دسته‌بندی‌های وی به دست آید. پس از آن وصف و نقد وی از مبانی معرفتی علوم جدید را صورت‌بندی کرده‌اند، یعنی وصف و نقد تجربه. 🔅 در این مقاله خواهید دانست که در میدان معرفت بشری، تجربه چگونه میدان‌دار شد. پس از طی این مقدمات نظری، با کشف جایگاه علوم تجربی در ساختن نظام اجتماعی وارد وادی علوم انسانی شده‌اند و در این زمینه دو نمونه از نوآوری‌های راهگشای در حوزۀ علم دینی را استخراج کرده‌اند: 1. تمایز میان تجربۀ اجتماعی و تجربۀ طبیعی؛ 2. ابداع دوگانۀ مکتب و علم. 🔰 از نظر آنان، شهیدصدر در وادی علوم انسانی به نقد علوم موجود و مبانی معرفتی آن بسنده نکرد، بلکه طرح ایجابی خویش را نیز رونمایی و بر موضوع اقتصاد تطبیق داده است که حاصل آن اقتصادنا است. ✅ نویسندگان در انتها نتیجه گرفته‌اند که علوم انسانی اسلامی از منظر شهیدصدر چنین است: اقتصاد اسلامی یا هر علم اسلامی دیگری، در وهلۀ نخست در قامت مکتب، صورت می‌یابد و به‌شرط اجرای کامل در جامعه، امکان تولید عِلمش در معنای علم تجربی فراهم می‌شود. ✳️ این مقاله در کتاب نقد ۹۳ ـ ۹۴ با عنوان «علم دینی و علوم انسانی اسلامی از منظر شهید سیدمحمدباقر صدر(ره)» توسط سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی منتشر شده است و از طریق لینک زیر قابل تهیه است. 🌐 https://poiict.ir/?p=22511 💠 به کانال "دانش اجتماعی مسلمین" بپیوندید 🆔 @DaneshMoslemin
❓چیستی علم اجتماعی مسلمین 🔰 علم اجتماعی مسلمین، مجموعه‌ای از اندیشه‌ها و تفکرات نظام وار و روشمند در حوزه موضوعات و مسائل اجتماعی است؛ یعنی زیست اجتماعی از آن نظر که افراد برای رفع نیازها و رسیدن به غایت زندگی اجتماعی، یعنی سعادت و کمال انسانی، با یکدیگر تعامل دارند. 🔅 اگر جامعه همانگونه که فارابی بیان داشته است، دارای هیئت، شکل و ساختاری باشد که از اجتماع ارگانیستی و هماهنگ افراد مختلف و مبتنی بر تعاون در راستای غایت آن به وجود می‌آید آنگاه علمی که به مطالعه آن می‌پردازد، «علم اجتماعی» نام دارد. «علم مدنی»، به تعبیر حکمای اسلامی، شامل مجموعهای از علوم اجتماعی است که به تعبیر خواجه نصیر طوسی، «قوانینی کلی درباره زندگی اجتماعی» است. بنابراین، به دلیل اینکه از قوانین کلی سخن می‌گوید «علمیت» دارد. ثانیاً، این قوانین ناظر به زندگی اجتماعی است «آنگونه که باید»؛ به بیان خواجه نصیر، «مقتضی مصلحت عموم از آن جهت که از راه تعاون به سوی کمال حقیقی متوجه اند» می‌باشد 🌀 موضوع «علم اجتماعی»، زندگی اجتماعی انسان‌ها با همه حالات و عوارضی است که به صورت پدیده‌های اجتماعی، قانونمندی‌ها و ساختارهای اجتماعی خود را نشان می‌دهد. مسائل علم اجتماعی مسلمین، بینش‌هایی در زمینه موضوعات فوق است. روشن است این توضیح کلی، ماهیت موضوعات و مسائل علم اجتماعی مسلمین و تمایز آن را از علوم اجتماعی مدرن نشان نمی‌دهد و نیازمند بررسی تفصیلی است. ولی به اجمال می‌توان گفت: نوع مسائل علم اجتماعی مسلمین، مبتنی بر بنیادهای اسلامی، دارای مفاهیم، موضوعات، مسائلی خاصی در راستای نیازها و غایات جامعه اسلامی است 💠 به کانال "دانش اجتماعی مسلمین" بپیوندید 🆔 @DaneshMoslemin
‼️ بی‌حجابی اجباری معاصر، عامل فقر و تبعیض 💢 همانطور که مکان اغتشاشات اخیر نشان می‌دهد، ما با نوع خاصی از بی‌حجابی مواجهیم که نه تنها در چارچوب فقر و فحشای جنسی قابل تحلیل نیست، بلکه می‌توان مدعی شد عامل فقر و تضاد طبقاتی و تبعیض در دوره معاصر در ایران هم هست. 📛 شواهد متعدد نشان می‌دهد که بی‌حجابی‌ها فقط در میان خانم‌های مجرد نیست و در میان خانم‌های متاهل و دارای فرزند نیز رایج است. این شکل از بی‌حجابی نشان می‌دهد که تحلیل آن بر اساس فحشای جنسی راهگشا نیست. مضافا اینکه علی الاغلب این بی‌حجابی‌ها در مناطق مرفه شهری رایج است و فهم آن در چارچوب فقر و فحشا با واقعیت میدانی سازگاری ندارد. 💯 فقر، می تواند معلول علل مختلفی باشد از جمله قحطی های طبیعی. اما عمدۀ فقر در دورۀ معاصر و با نظر به بازارِ مدرن، برخاسته از نظم بازار است و یکی از عوامل اصلی در نظم بازار دورۀ معاصر، تبلیغات است تا به واسطۀ آن، چرخۀ عرضه و تقاضا متوقف نشود. در همین نظام بازار است که زن و حجاب را باید در ذیل بدن‌مندی فهمید. فارغ از همۀ مباحث نظری و تاریخی بحث، فقط کافی است به این نکته دقت کنیم که بی حجابی معاصر (که به هیچ وجه مترادف با فحشا نیست) آیا در بخش های مرفه تر و مصرف‌گراتر شهری رایج است یا در بخش های پایین و حاشیه نشین و کم برخوردارتر شهری؟ ⭕️ در این نوع بدحجابی، مسئله اصلاً بر سر چادر یا مانتو و ... نیست؛ مسئله بر سر نوعی از بی حجابی است که انگیزۀ اصلیِ آن نمایش بدن است و این نمایش، معطوف به نوعی از آگاهی، هویت، تشخص و از همه مهمتر، ترقی و پیشرفت است که در ذیل توسعۀ سرمایه داری و به طور خاص تر، مقولۀ "" فهمیده می شود. ❌ پذیرش این نکته که این شکل از بی‌حجابی به واسطه تبلیغات کالایی و مصرف با احساس ترقی و پیشرفت ارتباط دارد، در واقع جایگاه این شکل خاص از بی‌حجابی را با توسعه سرمایه‌داری نشان می‌دهد. توسعه سرمایه‌داری برای چرخش چرخ بازار نیاز مبرم به تبلیغات دارد تا از یک سو امکان بازگشت سرمایه را تامین کند و از سوی دیگر، از قیام‌ها و جنبش‌های عدالت‌خواهانه و رهایی‌بخش ممانعت بعمل آورد. در تبلیغات یکی از جاذبه‌ها بی‌تردید همین شکل از بی‌حجابی و حواشی آن بعنوان سبک‌های زندگی است که هم طبقات مستضعف را از انگیزه انقلابی‌گری باز می‌دارد و آنها را درگیر سرگرمی‌های روزمره می‌کند و هم با دین و سنت و بواطن و ظواهر آن از جمله ، بعنوان مهمترین مانع ترقی و توسعه مخالفت می‌ورزد و قدم در راه هدم آنها بر می‌دارد. ⛔️ رضاشاه پهلوی در ۱۱ آذر ۱۳۱۴ به محمود جم رئیس‌‌الوزرا گفته بود که: «نزدیک دو سال است که این موضوع - - سخت فکر مرا به خود مشغول داشته است، خصوصا از وقتی که به ترکیه رفتم و زن‌های آنها را دیدم که «پیچه» و «حجاب» را دور انداخته و دوش‌به‌دوش مرد‌هایشان در کار‌های مملکت به آنها کمک می‌کنند، دیگر از هر چه زن چادری است بدم آمده است. اصلاً چادر و چاقچور، دشمن ترقی و پیشرفت مردم است». 🚫 از این منظر اخیر هرچند از حیث قالب و شکل اجرا، در چارچوب تبلیغات و صنعت فرهنگ و ترویج مُد و از طریق تصاویر مجازی و پدیده مصرف‌گرایی، گسترش پیدا کرده و می‌کند اما از حیث گره‌خوردنش با ایده ترقی و توسعه در استمرار تجددآمرانه دوره پهلوی اول است که برخلاف اقدام فیزیکی و باتوم‌محور او این‌بار از طریق سلطه فرهنگی و تسخیر ضمیرناخودآگاه جمعی بر جامعه متدین و مذهبی تحمیل می‌گردد. 💢 به‌نظر می‌رسد این دیدگاه بتواند بی‌حجابی زنان متاهل و دارای فرزند و فراگیری این پدیده در میان طبقات متوسط به بالای شهری را تا حد زیادی توضیح دهد، زیرا در اینجا بی‌حجابی یا بدحجابی و حواشی آن نظیر آرایش‌های غلیظ حتی در فصل گرم تابستان به‌مثابه یک سبک زندگی، تبدیل به انگاره ترقی و شخصیت و پیشرفت شده و به‌مثابه یک ایدئولوژی می‌تواند موجد شورش و جنبش باشد و با قانون حجاب به‌مثابه انگاره حجاب اجباری مواجه شده و مقابله با آن را بعنوان آزادی و رهایی و بعضا سعادت به صحنه بکشاند. 💠 به کانال "دانش اجتماعی مسلمین" بپیوندید 🆔 @DaneshMoslemin
هدایت شده از حمید پارسانیا
💠 راه‌های نرفته جامعه شناسی تشیع 🔸برخی جامعه شناسان دین در ایران در مقام تحلیل «موقعیت جامعه شناسی تشیع در ایران» بر این باورند که امروزه در جامعه ما «جامعه شناسی تشیع» از مرحله طرد و رد به مرحله پذیرش انتقادی رسیده است، پذیرش این گفته، قدری محل تامل است؛ چرا که گرایش جامعه شناسی تشیع در ایران شاید سه دهه بیشتر تاریخ جدی نداشته باشد و بیشتر فعالیت‌ها و مطالعات شیعه شناسی به خارج از ایران مربوط می‌شود؛ هر چند که بر این باورم این مطالعات با رشد قابل ملاحظه ای در حال گسترش است. 🔸از همان روزی که «جامعه شناسی» وارد ایران شد، با دوگانه ای مواجه بود که این دوگانه در مورد «جامعه شناسی تشیع» و «اسلام» هم موضوعیت دارد؛ به این معنا که اگر اسلام یا تشیع را «ابژه» بگیریم، این سوال مطرح می شود که «سوژه» کیست؟ بنابراین اگر نسبت به این سوژه مقاومتی هم صورت گرفته است، بیشتر از این جهت است. 🔸اتفاقا همان موسساتی که با جامعه شناسی و علوم اجتماعی مخالفت کردند، نخستین مراکزی بودند که این علوم را وارد ایران کردند و در این خصوص آنچنان تقدم و تاخر تاریخی وجود ندارد. البته این مواجهه، مواجهه بدی نیست اگر یک شکل جدی و نظری پیدا کند. ما نیاز داریم که بین «جامعه شناسی» و «مطالعات تشیع» گفت وگو و تعامل بیشتری صورت گیرد؛ خود این موسسات حوزوی «ابژه» شوند و بررسی کنیم که این موسسات چه کاری انجام می دهند؟ چه مساله ای دارند؟ اینها معمولا موسسات پیرا حوزه ای هستند و باید بررسی کرد که در چه نسبتی با حوزه و دانشگاه قرار می گیرند؟ چه ساختارهایی دارند یا باید چه اصلاحات ساختاری بیابند؟ 🔸واقعیت این است که «تشیع» به عنوان یک فرهنگ، یک هستی شناسی و مبانی فلسفی و معرفت شناسی خاص دارد و باید بررسی کرد که فرهنگ تشیع در چه نسبتی با اندیشه علمی و اجتماعی قرار می گیرد؟ آیا اساسا با اندیشه علمی اجتماعی تعاملی دارد یا یک «ابژه ساکت» است؟ اگر بخواهد فعال باشد در «سوژه» چه تاثیراتی را خواهد گذاشت؟ اینها مباحث بسیار جدی است که باید به آن در ذیل عنوان «جامعه شناسی تشیع» پرداخته شود. 🔻جامعه شناسی تشیع در ایران هنوز به این سطح از مطالعات نرسیده است تا بتواند پاسخگوی این پرسش ها باشد. ✍️ استاد حمید پارسانیا 🆔@parsania_net
راهبرد پارادایم سازی اسلامی در حوزه جامعه شناسی زنان و جنسیت.pdf
340.4K
راهبرد پارادایم سازی اسلامی در حوزه جامعه شناسی خانواده و جنسیت این مقاله با هدف زمینه سازی جهت توسعه علوم انسانی اسلامی به طور عام و تاسیس پارادایم یا الگویی برای جامعه شناسی اسلامی خانواده و جنسیت به طور خاص، به بررسی مهم ترین مبانی پارادایمی یا پیش فرض های معرفت شناختی، هستی شناختی، ارزش شناختی و روش شناختی یک جامعه شناسی اسلامی با تاکید بر حوزه مطالعات خانواده و جنسیت می پردازد. پذیرش دین به عنوان یکی از منابع معرفتی در علم، توجه به تبیین های غایت شناختی الهی، تاکید بر عقلانیت نظری و عملی، فطرت و تفاوت های طبیعی زن و مرد به عنوان مبانی انسان شناختی، درج سنت های اجتماعی و تاریخی به مفهوم قرآنی آن در ذیل عنوان قانون مندی اجتماعی، در نظر گرفتن خدا و موجودات ماورائی در تحلیل های اجتماعی و رد نسبیت گرایی ارزشی، ویژگی هایی هستند که این پارادایم پیشنهادی را از دیگر پارادایم های موجود در علوم اجتماعی متمایز می کنند، ضمن آنکه از نظر پذیرش مدل های رایج تبیین، تاکید بر هویت مستقل فرد و جامعه و دفاع از جانبداری ارزشی در علم، میان این پارادایم و پارادایم های موجود یا دست کم برخی از آنها مشابهت وجود دارد. 💠 به کانال "دانش اجتماعی مسلمین" بپیوندید 🆔 @DaneshMoslemin
حدیث پیمانه 🌐 انقلاب اسلامی ایران با توجه به ایجاد دگرگونی بنیادی در ابعاد مختلف جامعه و نیز ویژگی ممتازی که نسبت به سایر انقلاب های بزرگ دنیا دارد، از جنبه های مختلف قابل بررسی است که یکی از آنها شناخت جریان ها و نیروهای اجتماعی و سیاسی، اعم از نیروهای مذهبی، روشنفکران، سازمان ها، احزاب و گروه های مختلفی است که در تحولات انقلاب شرکت داشته اند. ✅ در کتاب حدیث پیمانه علاوه بر توجه به جریانهای صدر اسلام و نیز اصول اعتقادی و حرکت سیاسی تشیع، ویژگی های نیروهای اجتماعی و سیاسی ایران در دوره های مختلف تاریخ معاصر، صفویه، قاجاریه، پهلوی اول و دوم و نیز پس از پیروزی انقلاب اسلامی را به تفصیل بررسی کرده است. 💯 مطالعه این کتاب به شناختی دقیق از جریانها، احزاب و گروههای قبل و بعد از انقلاب اسلامی منجر می شود. مذهب و عصبیت، غرب و غربزدگی، منورالفکری و استبداد استعماری، روشنفکری در جابجایی قدرت، سنت و تجددطلبی دینی، نیروهای اجتماعی و انقلاب اسلامی ایران از فصلهای این کتاب هستند. ✳️ حرکت سیاسی تشیع، واقعیت اجتماعی تشیع از صفویه تا قاجاریه، جریان شناسی ماسونی ها، نیروهای اجتماعی و مذهبی ایران، ویژگی روشنفکری در ایران، انقلاب اسلامی و استکبار جهانی، انقلاب اسبامی و نیروی روشنفکری و انقلاب اسلامی و نیروهای مذهبی و… از جمله موضوعاتی هستند که نویسنده کتاب به تحلیل و تبیین آنها پرداخته است. 📔 کتاب از سوی نشر معارف در ۴۰۸ صفحه منتشر شده است. 💠 به کانال "دانش اجتماعی مسلمین" بپیوندید 🆔 @DaneshMoslemin
📔 جستارهایی در الهیات اجتماعی 🔹 الهیات اجتماعی شاخه‌ای از الهیات است که وظیفهٔ آن بررسی الهیاتی جامعه، نهادهای جامعه، پدیده‌ها و مسائل اجتماعی است. در الهیات اجتماعی، حیات اجتماعی بشر و مسائل مربوط با آن محور بررسی از منظر دین است. ♨️ مسائلی نظیر رابطهٔ مردم با حکومت، آداب اجتماعی، خانواده، تعلیم و تربیت، جنگ و صلح که از لوازم حیات اجتماعی بشر قلمداد می‌شوند. این مسائل همواره در زندگی انسان مطرح بوده است؛ بنابراین اگر گریزی از زندگی اجتماعی نیست و اگر دین در اندیشه و عمل انسان امروزی دخیل است، به ناگزیر باید به الهیات اجتماعی پرداخت. 📚 کتاب جستارهایی در الهیات اجتماعی مجموعه مقالاتی از محمد لگنهاوسن است که در نه فصل تنظیم شده است: درآمدی به الهیات اجتماعی پروتستان از آغاز نهضت اصلاح دین تا هگل، درآمدی به الهیات اجتماعی پروتستان از ظهور جامعه گرایی مسیحی در آلمان تا ظهور انجیل اجتماعی، درآمدی تاریخی به الهیات اجتماعی کاتولیک، رابطهٔ فلسفهٔ سیاسی و الهیات سیاسی از منظر اسلامی، حکمت عملی ابن‌سینا، اسلام و نظریهٔ جنگ عادلانه، نقش شریعت در زندگی مسلمانان، تأملات فلسفی در نسبت قانون و اخلاق در شیعه، چالش‌های معاصر دربارهٔ اخلاق دینی. 📝 این کتاب توسط منصور نصیری ترجمه شده و انتشارات هرمس آن را منتشر کرده است. 💠 به کانال "دانش اجتماعی مسلمین" بپیوندید 🆔 @DaneshMoslemin
🔻 تأمّل دربارۀ کتاب «چیستی و نحوۀ وجود فرهنگ»-1 🖋 مهدی جمشیدی ۱- کتاب «چیستی و نحوۀ وجود فرهنگ: نگرشی نوین به فلسفۀ فرهنگ»، اثر استاد سیدیدالله یزدان‌پناه است که در حجم ششصد صفحه به تازگی منتشر شده است. کتاب در آنجا که وارد قلمرو فلسفۀ فرهنگ می‌شود و می‌خواهد با تکیه بر مبادیِ فلسفی، فلسفۀ فرهنگ را صورت‌بندی کند، به‌شدّت متأثّر از علامه مرتضی مطهری -رضوان‌الله‌تعالی‌علیه- است، تا آنجا که باید گفت او در «زیر سایۀ» تأمّلات استاد مطهری به سر می‌برد و «انگارۀ جدید»ی را پدید نیاورده است. فضل او، «عبور از مطهری» و «شکل‌دهی به یک رهیافت معرفتیِ جدید» نیست، بلکه او توانسته است که اوّلاً، زیرساخت‌های فلسفی را به تفصیل بیابد و در هندسه‌ای موجّه، آنها را بازآفرینی کند؛ و ثانیاً، آنچه را که مطهری به «اجمال» و «اختصار» بیان کرده است را «شرح» و «بسط» بدهد و «نتایج» و «دلالت‌ها»ی آن را بیان نماید. به‌هرحال، رهیافت کتاب، چیزی متفاوت با «صورت‌بندیِ مطهری» از مسأله نیست و نوآوری‌هایش را باید در حوزه‌های دیگر طلب کرد. ۲- البتّه کتاب در عین این‌که بر مطهری تکیه می‌کند و از روزنه‌ای که او گشوده، به فرهنگ می‌نگرد، امّا مبتنی بر همۀ نظرات مطهری نیست و فقط «تکه‌ها»یی را برگرفته و حجم وسیعی را وانهاده است. به‌بیان‌دیگر، کتاب از «پیشینه‌شناسیِ تفصیلی»، غفلت کرده و از همۀ آراء و اندیشه‌های مطهری، بهره نگرفته است، درحالی‌که گویا مدّعیِ خوانش مطهری نیز هست. اگر چنین نقصی وجود نمی‌داشت، کتاب می‌توانست هم از مطهری، استفادۀ بیشتری ببرد و هم چه‌بسا گام‌های جلوتری از او بردارد و تصوّر نمی‌کرد آنچه را که او می‌گوید از ذهن مطهری، پنهان مانده بوده است. شاید کتاب «نظریۀ فرهنگیِ استاد مطهری» که در سال نود و دو منتشر شده است، به‌خوبی می‌توانست این نقصان را برطرف سازد، امّا به آن توجّه نشده است. ازاین‌رو، ارجاعات این کتاب به مطهری - در مقام شناخت و تحلیل آنچه که از مطهری در این باره به جا مانده است- بسیار کمتر از کتاب «نظریۀ فرهنگیِ استاد مطهری» است، با این‌که حدود نُه سال فاصلۀ میان این دو اثر وجود دارد و طبیعی است که انتظار می‌رود اثر دوّم، جامعیّت بیشتری از اثر اوّل داشته باشد. ۳- یکی از این فضیلت‌های این اثر، توانمندی آن در مقام «بسط» و «شرح» و «پروردن» است؛ چنان‌که ادبیّات پهن‌دامنه‌ای دربارۀ سرفصل‌های متعدّدی تولید شده است که امروز، حاجت به آنها جدّی است. کتاب توانسته از سرنخ‌ها و اشاره‌ها، بهره‌برداری کند و هر مسأله را بپروراند و شاخ‌وبرگ بدهد و یک «فضای مفهومیِ مبسوط» را پدید آورد که افزون بر بضاعت‌های دیگرش، به سبب حجمش نیز دیده شود. ۴- کتاب به «فلسفۀ اسلامی»، وفادار مانده است و تعلّق خاطرش به فلسفۀ فرهنگ، موجب غلتیدنش به قلمرو «فلسفه‌های غربی» نشده است. کتاب، میان منِ خویش - که فلسفۀ اسلامی است - و دیگری‌های فلسفی‌اش، «مرزبندی» می‌کند و گرفتار گرته‌برداری‌ از فلسفه‌های غربی نمی‌شود. هستند کسانی‌که ادّعای تفلسف اسلامی دارند امّا در عین حال، همین که وارد «حوزه‌های معرفتیِ تازه» می‌شوند و می‌خواهند اندیشه‌ورزی کنند، خودآگاه یا ناخودآگاه، برگردان‌هایی از فلسفۀ غربی را تکرار می‌کنند. ۵- از طرف دیگر، کسانی نیز هستند که ادّعای تولید «فلسفۀ مضاف» دارند امّا در مقام ترجمۀ «فلسفۀ مطلق» به «فلسفۀ مضاف»، ناکام می‌مانند و نمی‌توانند «امتدادها» و «دنباله‌ها»ی فلسفۀ اسلامی را بیابند. ازاین‌رو، فقط فلسفۀ مطلق را تکرار می‌کنند. چنین «تبدیل» و «ترجمه‌»ای، بسیار دشوار و دیریاب است و کسانی بر اثر خامی، سودای آن را دارند. امّا این کتاب توانسته بخش مهمی از مباحث فلسفۀ اسلامی را به قلمرو فلسفۀ فرهنگ، وارد کند و امر ترجمه و تبدیل را به انجام برساند. در واقع، آنچه‌ که در نیمۀ دوّم کتاب درج شده است، به‌راستی، از سنخ فلسفۀ مضاف است، نه فلسفۀ مطلق. ۶- در نیمۀ دوّم کتاب، شاهد ادبیّاتی هست که حاصل تلفیقی خوش‌ساخت و یک‌دست از «فلسفۀ اسلامی» و «فلسفۀ علوم اجتماعی» است؛ چنان‌که گویا کتاب پس از غور و تعمّق ابتدایی، هرچه که به جلو پیش می‌رود، به کمال و پختگی نزدیک می‌شود و به ذهنیّتی دست می‌یابد که قادر به هم‌آمیزیِ واقعی و غیرنمایشیِ این دو قلمرو معرفتی می‌شود. این ادبیّات، مبدعانه و نوپدید نیست، امّا این‌که یک شخصیّت متعلّق به انگارۀ فلسفۀ اسلامی بتواند به آن دست یابد و در چهارچوب آن، فهم خود را روایت کند، بلکه حتّی فهم خود را با تکیه بر آن بیافریند، یک اتّفاق خوشایند و کم‌سابقه است. https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻تأمّل دربارۀ کتاب «چیستی و نحوۀ وجود فرهنگ»-۲ 🖋 مهدی جمشیدی نویسندۀ فاضل این اثر در تعریف فرهنگ آورده است: انباشت معنا در فاهمۀ عمومی. در این باره باید به چند نکته اشاره کرد: ۱- فرهنگ، خودِ "انباشت" نیست، بلکه "چیز"ی است که انباشته شده است. فرهنگ، "روند" و "شدن" - از قبیل انباشت - نیست، بلکه "مضمون" و "درون‌مایه" است. به‌بیان‌دیگر، "فرایندهای معطوف به فرهنگ"، خودِ فرهنگ نیستند، بلکه "فرهنگ‌ساز" هستند. در اینجا، حتّی نمی‌توان "انباشت" را به‌مثابه "علّت صوری" در نظر گرفت؛ چون علّت صوری در خودِ "شیء"، ظهور و تحقّق دارد، درحالی‌که عمل انباشته‌شدن، روند ناظر به "تجمیع و تراکمِ علّت مادّی" است، نه "هیأت" و "هندسه" و "کالبد"ی که علّت مادّی را صورت‌بندی و نظام‌بخشی می‌کند. پس باید گفت "معانیِ انباشته‌شده"، نه "انباشت معنا". ۲- حتّی "انباشته‌شدگی" نیز آنچنان مهم و تعیین‌کننده نیست، بلکه چه‌بسا یک فرهنگ، چندان قدمت و دیرینگی نداشته باشد و مجال نیافته باشد که "فربه" و "متراکم" شود. ازاین‌رو، فرهنگ "نحیف" و "رقیق" نیر فرهنگ است. برخی فرهنگ‌ها، قویم و غنی هستند و برخی دیگر، فقیر و ضعیف، امّا هر دو در فرهنگ‌بودگی، مشترک و متّحد هستند. در واقع این خصوصیّت، از اوصاف عَرَضی فرهنگ است، نه اوصاف ذاتی. ۳- آنچه که از انباشته‌شدگی مهم‌تر است، "اتّفاق" و "اجماع" است؛ یعنی فرهنگ، امری است که در جامعه، "رایج" و "مستقر" است و "عموم افراد"، از آن تبعیّت می‌کنند. روشن است که فرهنگ، مجموعه‌ای از ارزش‌هاست، امّا مسأله این است که ارزش‌های فرهنگی، "ارزش‌های اجتماعی‌شده" هستند. ارزش‌های فردی، واقعیّت‌هایی از سنخ عادت و سلیقه هستند، نه فرهنگ. بدین جهت، فرهنگ در نسبت مستقیم با "جامعه" و در اتّصال ذاتی با آن، موجودیّت می‌یابد. ۴- در عین حال، نباید غفلت کرد که مقصود از "غالب" و "حاکم" بودن، این نیست که باید فقط آنچه که به‌طور مطلق در "همۀ جامعه"، مستقر است را فرهنگ دانست، بلکه چه‌بسا "پاره‌های جامعه" نیز "ارزش‌های فرهنگیِ خاص" داشته باشد و در این حالت باید از "خُرده‌فرهنگ" سخن گفت. پس خصوصیّت "عمومیّت" نیز، شرط مطلق نیست. ۵- "محمل" و "بستر" فرهنگ نیز فقط "فاهمۀ عمومی" نیست؛ چراکه فرهنگ، منحصر به "امر ذهنی" نیست که بتوان آن را به "واقعیّت‌های فهم‌شونده" محدود کرد. اجزای فرهنگ، هم از قبیل "شناخت‌ها/ باورها/ بینش‌ها" هستند و هم از نوع "خلقیّات/ روحیّات/ مَنش‌ها" و هم از سنخ "رفتارها/ کردارها/ کنش‌ها". ازاین‌رو، فرهنگ بر "انسان" مترتّب می‌شود، بلکه چون "اشیای فرهنگی" نیز وجود دارند که دلالت فرهنگی دارند، فرهنگ حتّی بر غیرانسان نیز بار می‌شود. استاد مطهری در تعبیر دقیق خویش می‌گوید فرهنگ، "روح جامعه" است نه "ذهن جامعه". فهم، یکی از خصوصیّات و لوازم روح است. https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🌐 قوی اما مستضعفیم! 🔸 وقتی موشکها و پهپادهایت را برای دفاع یا تهاجم به دشمن، نو و دقیق می کنی؛ او میدان جنگ (نه بازی) را عوض می کند! میدانی که نه غلبه حجت (استدلال) در آن تمام کننده است و نه قدرتِ نظامی و...! 🔻 انقلاب اسلامی -که ایده های اساسی اش روزی برایش قدرت نرم در منطقه و بلکه جهان شده- امروز قدرت سخت اش زبانزد می شود اما در میادین نرمی به چالش کشیده می شود که میدان او نبوده/نشده/ نیست! یعنی انقلاب، ارزشهای خود را در آنجا بماهو حقه بازتولید و رشد نداده است؛ میادین: فوتبال/ اینستاگرام/ جنگ هشتگ ها و... 📱 چین با "تیک تاک" به جنگ اینستاگرامِ آمریکایی رفت. جنگی صرفاً سیاسی اما بوسیله همان ارزشهای آمریکایی اینستاگرام! جمهوری اسلامی نه به لحاظ سخت افزاری بلکه به لحاظ ارزشهای فرهنگی اش نمی تواند تیک تاکِ ایرانی داشته باشد که همه سرگرمی ها و سکس و رقص و انواع دیگرباشی ها درش باشد و فقط آمریکایی نباشد! هرچه "روبیکا"یش، اینستاگرامی تر شود، از ارزشهای انقلابش دور تر میشود و هرچه پلتفرم هایش "ایتا"ای تر شود شهروندان و بخصوص جوانانش را بیشتر از دست می دهد! ⚽️ جام جهانی سالها "پوششِ" جنایات غربِ وحشی و "روکشِ" خیانات دست نشاندگان استعمار بوده اما اینبار برای جمهوری اسلامی نه پوششی است و نه روکشی؛ خودِ میدان نبرد است. نبردی که نه بازکنان تیمش، همه رزمندگان کربلای۵ و مدافعان حرم و تجلی ارزشهای انقلاب اند و نه تماشاگران کشورش همه با تیم جمهوری اسلامی اند! افراد تیم سرودملی نمی خوانند، کاپیتان با نام خدای رنگین کمان(!) شروع و کنار داغدیدگان حوادث اخیر اعلام حضور می کند. جمعیت بالایی از تماشاگران هم در خانه ها روی سکوهای تیم رقیب می نشینند یا تماشا را تحریم می کنند! دبل گل زن ایرانی محبوب اروپا را روزنامه ای داخلی "پوچ" تیتر می کند! و... 🔺 راه حل دو دیگریِ گفتمان انقلاب اسلامی واضح است: - متحجران: علیه فجازی و صرفاً محدودیت برای همه پلتفرم های نوبه نو شونده اش/ علیه فوتبال و جام جهانی بلکه علیه تیم ملی و بازیکنان وطن! - دگر اندیشان: موافق فجازیِ جهانی و جام جهانی و همه استاندارد سازی های بین المللی نظام سلطه؛ خواهان استحاله ج.ا در مقتضیات آنها (اینبار اغلب علیه تیم ملی بخصوص بازیکنان مقید به ارزشهای ج.ا) ‼️ راه حل "گفتمانِ جمهوری اسلامی" (با تاکید بر دو رکن اش: ارزشهای اسلامی و مردم) اما در ایندو معلوم نیست! ❓می خواهد با ورزش بخصوص فوتبال و ورزش بانوان، متن و حاشیه های المپیک و جام جهانی چه کند؟! امتداد خود را چگونه در آنها تعریف و تعبیه می کند؟! صرفاً پوشاندن سر زنانِ ورزشکار -که هر روز به کلاه نزدیک تر و بعضاً حذف میشود- را امتداد ارزشهای خود می داند؟! با فضای مجازی غیر از فیلترینگ چه چاره ای دارد؟! فجازی ایرانی اسلامی انقلابی چگونه محیطی است که همه شهروندان را در خود جای داده و راضی نگه دارد؟! ❗️پاسخها کماکان سیاسی بلکه نظامی است: اینها مهم نیست؛ مهم قدرت نظامی ما و دست برترمان در منطقه برای اخراج آمریکا و نابودی اسرائیل است! ❗️ ناپاسخی هم عمدتا بخاطر اختلاط گفتمان اصیل با دو دیگری خود در سیاستگذاری و اجراست! ✅ شاید حوادث این دوماه و نحوه مواجهه اعتماد عمومی با ج.ا و مواجهه اینبار جامعه بزرگ فوتبال دوستان با تیم ملی، این عبرت را بدهد که اگر در این میادین نرم دست برتر نداشته باشیم، علمیات نظامی بلکه حتی دفاع مشروع از خود در افکار عمومی متهم و محکوم به شکست است! ⬅️ حوادث این دوماه آئینه ای خداداد بود برای اجابت دعای: "اَوقِفنِی عَلی مراکِزِ اِضطِرارِی! خدایا نقاط اضطرار و ناتوانی ام را به من بنمایان"!(دعای عرفه) یافتن نقاط اضطرار برای سست عنصرها، ترس و یأس می سازد؛ اما راسخ الایمان ها را به جدّ و جهد نظری و عملی وامیدارد و التجائشان به خداوند را بیشتر می کند. 💠 به کانال "دانش اجتماعی مسلمین" بپیوندید 🆔 @DaneshMoslemin
📔 جهان‌های اجتماعی ⬅️ تحول علوم انسانی از مباحثی است که اگرچه در اولین سال‌های مطرح شدنش به سرعت رنگی از شعارزدگی به خود گرفت و جای خود را در تیترهای اول رسانه‌ها باز کرد، ولی به مرور زمان و با ورود اندیشمندان بزرگ دانشگاهی و حوزوی از یک سو، و فرونشستن غبارهای تبلیغاتی اولیه برخاسته از اختصاص بودجه‌های موسمی از سوی دیگر، هم‌اینک به یکی از موضوعات جدی مورد توجه حوزه و دانشگاه تبدیل شده است. 🔷 در سال‌های پس از پیروزی انقلاب، به ویژه در دهه گذشته، تلاش‌هایی برای شکل دادن دانش انسانی جدیدی مبتنی بر اصول و مبانی دینی و اسلامی انجام شده که شاید بتوان کتاب «جهان‌های اجتماعی» نوشته حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر را نیز در زمره این تلاش‌ها دسته‌بندی کرد. 🔶 کتاب «» که اولین بار در سال ۱۳۹۱ به چاپ رسید، در سال ۱۳۹۲ در میان کتب برگزیده پانزدهمین همایش کتاب سال حوزه بود،‌ و مورد تحسین قرار گرفت. 🔹شکاف میان بنیان‌های دینی اعتقادی جامعه اسلامی ایران و جهت‌گیری کلی حرکت جامعه علمی و دانشگاهی کشورمان که تا حد زیادی تحت تأثیر ترجمه‌گرایی از علم مدرن قرار داشته و دارد، به مرور زمان و در گلوگاه‌های تصمیم‌گیری در مدیریت جامعه، آسیب‌هایی جدی به وجود آورده که شاید هنوز برای عموم مردم کشورمان محسوس نباشد، ولی اندیشمندان و اهل علم حوزوی و دانشگاهی، به خوبی می‌دانند که این شکاف، در صورت پر نشدن، در آینده‌ای نه چندان دور منجر به آسیب‌های بسیار جدی در جامعه اسلامی ایران خواهد شد. 💠 رهبر فرزانه انقلاب، یکی از کسانی بودند که با شناخت این مسئله، از مدت‌ها پیش نسبت به این شکاف هشدار داده و تحول بنیادین علوم انسانی را به عنوان راه حل اساسی آن پیشنهاد کردند: «ما نیازمند آن هستیم که یک تحوّل بنیادین در علوم انسانى در کشور به‌وجود بیاید. این به معناى این نیست که ما از کار فکرى و علمى و تحقیقىِ دیگران، خودمان را بى‌نیاز بدانیم؛ نه، برخى از علوم انسانى ساخته و پرداخته غربى‌ها است؛ در این زمینه کار کردند، فکر کردند، مطالعه کردند، از آن مطالعات باید استفاده کرد. حرف این است که مبناى علوم انسانى غربى، مبناى غیرالهى است، مبناى مادّى است، مبناى غیرتوحیدى است؛ این با مبانى اسلامى سازگار نیست، با مبانى دینى سازگار نیست.» (بیانات در دیدار اساتید دانشگاه‌ها، ۱۱ تیر ۹۳) ✴️ به نسلی از دانش‌آموختگان حوزوی تعلق دارد که در آستانه یک انقلاب دینی و معنوی در دهه‌های پایانی قرن بیستم در ایران، از طریق پیوستن به سنت جاری در جهان اسلام یعنی حوزه‌های علوم دینی و در پی آن چالش با دو رویکرد معرفتی مدرن یعنی لیبرالیسم و سوسیالیسم متأخر، دغدغه بازسازی و احیای میراث معرفتی دنیای اسلام را همواره در کار خود تعقیب می‌کرده است. بازخوانی علم مدرن از طریق بازسازی علم دینی چنانکه عنوان یکی از مقالات مهم اوست، روح حاکم بر بسیاری از اندیشه‌های انتقادی او را تشکیل می‌دهد. (پایگاه اندیشوران) 🔰 کتاب «جهان‌های اجتماعی» تلاشی است برای ارائه گزارشی از آنچه تاکنون بر دانش‌های اجتماعی گذشته و همچنین نقدی بر مبانی، اهداف و روش‌های حاکم بر این دانش‌ها و نهایتا کنکاشی برای رسیدن به ساختار و روشی نو برای پرداختن به موضوع جامعه؛ تلاشی که شاید بتواند در آینده زمینه‌ساز شکل‌گیری روش جدید و مبتنی بر بنیان‌های هستی‌شناختی و انسان‌شناختی اسلامی، برای پژوهش درباره جامعه شود. 🔶 نویسنده کتاب جهان‌های اجتماعی که دست‌کم بیش از سه دهه از عمر خود را صرف علوم اجتماعی و جامعه‌شناسی کرده است، بخش اول کتاب خود را با تعریف مفاهیم بنیادین کنش انسانی و اجتماعی و به تبع آن علوم انسانی و علوم اجتماعی، آغاز کرده و سعی می‌کند تعریف جدیدی مبتنی بر هستی‌شناسی و انسان‌شناسی اسلامی ارائه دهد. 🔸پرداختن نویسنده به مبانی هستی‌شناختی و انسان‌شناختی در علوم اجتماعی از آن روست که این مبانی، تأثیر مستقیمی بر هویت، موضوع و روش و غایت آن علوم دارد. بنابراین اگر مبانی معرفت‌شناسی اسلامی مورد اتخاذ قرار گیرد، احتمالا علوم اجتماعی را با انقلاب روشی و موضوعی مواجه خواهد کرد. ✔️ نویسنده در این باره می‌نویسد: «اگر به رسمیت شناختن عقلانیت انتقادی و هنجاری در حاشیه مرجعیت عقل عرفی و مانند آن تفسیر جدیدی از روش‌های علوم طبیعی و علوم انسانی را به دنبال می‌آورد، به رسمیت شناختن عقل متافیزیکی، عقل عملی، عقل نظری، عقل قدسی، عقل فعال، عقل مستفاد، عقل سرخ و مهم‌تر از همه به رسمیت شناختن وحی الهی به عنوان یک منبع معرفتی ـ علمی برای شناخت و تفسیر عالم و آدم، چه تأثیری را در روش‌های علمی به دنبال خواهد آورد؟» 💠 به کانال "دانش اجتماعی مسلمین" بپیوندید 🆔 @DaneshMoslemin
💠 جام جهانی 2022 قطر؛ چگونه «فوتبال» در جهان عرب نقش محوری پیدا کرد؟ ✍ عبدالله العریان ⚽️ جام جهانی فوتبال 2022 نماد نقشی است که کشورهای ثروتمند و غنی در ایجاد تغییر در مرکز ثقل در فوتبال جهان ایفاء می‌کنند. در طول دو دهه گذشته همزمان با جهانی شدن مسابقات و توسعه روزافزون آن‌ها، تغییر و تحولات مهمی در عرصه فوتبال به وقوع پیوسته است. در همین راستا، امتیاز مالکیت تیم فوتبال «منچسترسیتی» انگلیس در سال 2008 توسط یک سازمان سرمایه‌‎گذاری اماراتی خریداری شد. ⚽️ پس از آن نیز سازمان سرمایه‌داری قطر موفق شد مالکیت تیم فوتبال «پاریسن ژرمن» فرانسه را عهده‌دار شود. همین مسئله نشان داد که دوران تازه‌ای در عرصه فوتبال برای کشورهای حاشیه خلیج [فارس] آغاز شده است. در کنار نتایج میدانی، کشورهای حاشیه خلیج [فارس] از ثروت‌های خود در زمینه دیپلماسی قدرت نرم و تحقق منافع ژئوپلیتیکی بهره‌برداری کردند. ⚽️ گاردین در سال 2015 با انتشار گزارشی اعلام کرد: «اعضای هیئت مدیره باشگاه فوتبال منچسترسیتی بر دولت انگلیس برای انجام تحقیقات علیه جمعیت اخوان‌المسلمین فشار اعمال کردند». این اقدام باشگاه «منچسترسیتی» که مالکیت آن‌ را امارات برعهده دارد، در راستای تلاش‌های مستمر ابوظبی علیه اخوان‌المسلمین در منطقه صورت گرفته است. ⚽️ افزون بر آنچه که گفته شد، سیطره صندوق سرمایه‌گذاری عربستان سعودی بر باشگاه انگلیسی نیوکاسل‌یونایتد گمانه‌زنی‌ها در خصوص دست داشتن ریاض در پولشویی ورزشی را تقویت کرد؛ 🔖 2400 کلمه ⏰ زمان مطالعه: 10 دقیقه 📌 ادامه مطلب را اینجا بخوانید: https://zaya.io/فوتبال_جهان_عرب 💠 به کانال "دانش اجتماعی مسلمین" بپیوندید 🆔 @DaneshMoslemin
✳️ پاسخی به یادداشت دکتر مهدی جمشیدی درباره کتاب چیستی و نحوه وجود فرهنگ ✍ عباس حیدری‌پور؛ دانش‌آموخته حوزه قم 🛎 اخیراً یادداشتی به قلم فاضل دغدغه‌مند جناب دکتر مهدی جمشیدی درباره کتاب «چیستی و نحوه وجود فرهنگ» اثر استاد سیدیدالله یزدان‌پناه در فضای مجازی منتشر گردید. تصمیم به پاسخش را حسب فهم خود و به عنوان عضوی از گروه تدوین داشتم که یادداشت دوم رسید. 🤲در ابتدا از اینکه این اثر درحال ملاحظه و بررسی است به نوبه خود خدای متعال را شاکرم. 📌تأکید می‌کنم آنچه تقدیم می‌شود، فهم این حقیر است و ادعای انتساب به استاد یزدان‌پناه و امضای ایشان نسبت به برداشت‌هایم را ندارم. 1⃣ در یادداشت نخست ادعایی مطرح می‌شود که به نظرم داوری منصفانه‌ای نیست؛ اینکه آنچه در تمامیت کتاب آمده است «زیر سایۀ» تأملات استاد مطهری به سر می‌برد و انگارۀ جدیدی را پدید نیاورده و آنچه به اجمال و اختصار توسط استاد شهید بیان شده، در این کتاب تفصیل یافته است و حتی چیزی متفاوت از «صورت‌بندیِ مطهری» از مسئله نیست. 🔅 طبعاً اثرپذیری از صاحبان فکر پیشین، عیبی نیست که این اثر بخواهد از آن بگریزد، چنان‌که خود در ص 86 ذیل عنوان «پیشینۀ اثر» به اثرپذیری از کتاب جهان‌های اجتماعی استاد پارسانیا ازحیث کمک در پدیدآوری ادبیات اندیشه اشاره کرده، درعین‌حال پدیدآیی اصل اندیشه را به سال‌های بسیار دورتر و در ملاحظه کتاب جامعه و تاریخ علامه مطهری می‌داند. 🔸 اما سؤال این است که میزان این اثرپذیری چقدر است؟ آیا کتاب جدید با همه تفصیلش در این نقطه بسط یافته است یا اینکه پرسش مرکزی کتاب جامعه و تاریخ درباره هویت جامعه و امکان انحلال آن به جمع افراد انسانی، تصویری از هویت خاص اجتماعی در ذهن استاد یزدان‌پناه شکل داده است؟ به نظر می‌رسد این کتاب بیش از این تأثیری نگذاشته است و درواقع جرقه‌ای برای فهم غیرفردی از عرصه اجتماعی بوده است اما درباره هویت فرهنگ، سخنی از آن کتاب برگرفته نشده است. البته جناب دکتر جمشیدی، اثر جدید را به واسطه ندیدن کتاب «نظریۀ فرهنگی استاد مطهری» به سخنی نرم و مؤدبانه، نواخته است و حال آنکه آن اثر دست‌کم توسط این حقیر در همان سال‌ 1393 ملاحظه و تا حدی برای برجسته‌سازی محتوا مخطوط شد و حتی در مباحثه‌ای با حضور تعدادی از دانشجویان و طلاب ارجمند، گزارش گردید. 🔹اکنون نیز پس از دیدن این یادداشت جناب جمشیدی مراجعه‌ای مجدد نمودم و دیگرباره بر همان قضاوت این دوران مبنی بر این‌که نسبت وثیقی بین محتوای دو اثر از حیث تأثر جدی دومی از اندیشه فرهنگی استاد مطهری نیست، بازگشتم. 2⃣ یکی از پایه‌های مهم کتاب مورد بحث، وجودشناسی فرهنگ است و به تعبیر جناب استاد رشاد این اثر جناب استاد یزدان‌پناه وارد این «دشوارترین» حوزه فرهنگ‌پژوهی شده است؛ کاری که به تعبیر استاد رشاد خود ایشان در ارائه‌های فلسفه فرهنگ‌شان چندان واردش نگردیده بودند. حال اگر عزیزی مدعی تأثر این اثر جدید از آثار پیشین شهید مطهری در حوزه فرهنگ است، باید نشان دهد «وجودشناسی فرهنگ» در آثار استاد شهید را کجا یافته است؟ 3⃣ یکی از عناصر اساسی که تقریر کتاب بر آن بنا شده است، بحث «معنا و معناداری» است؛ مدعی محترم هم باید بتواند نشان دهند که فهم از فرهنگ مبتنی بر مسئله معنا و معناداری در کدام آثار معلم شهیدمان بوده است؟ 4⃣ در متن کتاب ذیل رابطه فرد و جامعه در ص 253 -یعنی همان بحثی که کتاب جامعه و تاریخ استاد مطهری جرقه اندیشه را زده است- در مقام نقد آمده است: «شهید مطهری در تبیین این رابطه، از «منِ اجتماعی» استفاده می‌برد. تبیین ویژه شهیدمطهری از «منِ اجتماعی»، اثر جامعه در فرد یا به‌تعبیر دیگر حضور جامعه در فرد را شرح می‌دهد...از نظر ایشان من اجتماعی، حقیقت حلول‌کرده از جامعه در فرد است. باید دقت نمود که «منِ اجتماعی»، خود «جامعه» نیست. تبیین شهید مطهری در این بحث به‌رغم دیدگاهش بیش از آنکه تحلیل جامعه باشد، مربوط به فرد و حضور جامعه در فرد است.»؛ از این حیث نیز خوب است معلوم شود، تا چه میزان این نقد را قبول دارند؟ یعنی از نظر استاد یزدان‌پناه با اینکه شهید مطهری قائل به نوعی هویت مستقل از جمع جبری افراد است ولی نتوانسته‌اند این هویت جمعی را در هنگام توضیح رابطه فرد و جامعه به خوبی پدیدار کنند و حال آنکه اثر استاد یزدان‌پناه به نظر می‌رسد بخشی از تلاشش از عهده برآمدن چگونگی ساخت این هویت متمایز از افراد دست‌کم در ناحیۀ توضیح هویت فرهنگ، باشد. 5⃣ درباره همان کتاب جامعه و تاریخ خوب است به یاد آوریم: این کتاب هم اساس اندیشه‌اش را از مباحث علامه طباطبایی در تفسیرش می‌گیرد. در آنجا نیز شیوه بحث البته متکی به نقل و قدری با تحلیل عقلی است. اما تحلیل مستقل عقلی به میان نیامده است. ◀️ ادامه دارد....ان‌شاءالله. 💠 به کانال "دانش اجتماعی مسلمین" بپیوندید 🆔 @DaneshMoslemin
💢چکیده نظرات ده جامعه‌شناس در تحلیل ناآرامی‌های اخیر که امروز در روزنامه دولت منتشر شده است. 💠 به کانال "دانش اجتماعی مسلمین" بپیوندید 🆔 @DaneshMoslemin
⚽️ جام جهانی و اسلام زیبای قطری! 🔺زمانی یکی از دوستانم میگفت من در سفرم به ترکیه، حجاب زیبای پذیرفته شده توسط بسیاری از دختران را دیدم، نمازهای جماعت منظم و فوق العاده ای را هم. این وضعیت دینی بهتری نیست تا آنچه در ایران محقق میشود؟ 🔺این روزها بروزات اسلامی و دینی در قطر در حین جام جهانی مرا به یاد همان سخن دوستم انداخت. تبلیغ قرآن، تبلیغ نماز، تبلیغ حجاب، تقابل با نمادهای فرهنگی و تمدنی غرب مثل هم جنس گرایی. دیگر چه میخواهیم؟ اسلامی بهتر از این سراغ داریم؟ آنهم این میزان توسعه و رشد اقتصادی و ثروت که در این کشورها میبینیم. از این سادگی خنده ام میگیرد. چرا؟ 🔺قطر، بزرگترین حامی بخش غربگرای جریان اخوان المسلمین است. جریان وسطیین یا میانه روها یا همان که در ایران به عنوان جریان اعتدال میشناسیم. شاخصه مهم آنها اولویت «مصلحت» بر «هویت» است. سبک ترکیه ای آن همین حزب عدالت و توسعه اردوغان است. مدل مصری آن نیز مرسی شکست خورده بود. 🔺قرضاوی از مهمترین رهبران فکری این جریان که برای پیشبرد اندیشه خود سبک دعوت(یعنی عقیده خالی از قدرت) را جانشین تشکیلات(یعنی قدرت ناشی از ایمان) در کار اخوان کرده بود و خود نیز از عربستان سعودی تا کشورهای غربی با همه حاضر بود همراه شود و اعتماد کند تا کار خود را پیش ببرد. 🔺تقابل این جریان با اراده غرب جدی نیست. البته هویت ایمانی و اسلامی را هم حاضر نیست کنار بگذارد یا به نحو رسمی در خدمت دشمن قرار دهد. اگر چه عملا کارش به اینجا میکشد. شکل ایرانی اش را در مرحوم هاشمی و جناب روحانی و امثالهم میتوان دید. 🔺این مدل اسلام وسطی به قول خودشان یا میانه رو، با ظواهر دینی، خلاهای ذاتی خود را میپوشانند. خلا ذاتی ناشی از زیر پا گذاشتن عزت و استقلالش به دلیل مصلحت. خلا نشتر زدن گاه و بیگاه به هویتش به پای منفعت. 🔺غرب برای عبور از اسلام گرایان هویتی و استقلال طلب، به این جریان بیشتر توجه میکند. برای به محاق بردن آن سبک از اسلام گرایی عزت محور، این مدل اسلام گرایی منفعت محور برایش ارزشمند تر است. چون به محض آنکه اراده کند میتواند سر این جریان را به زیر آب کند یا مجبورش کند به تبعیت محض. اینکه امروز بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا در منطقه در قطر است و روابط جدی پشت پرده و گه گاه روی پرده حاکمان قطر با دستگاه امنیت اسراییل وجود دارد، همه نشانه است. این که برای حل اختلافات این کشور با عربستان و متحدانش، آمریکا پا در میانی میکند نیز یک نشانه دیگری است. 🔺به آن دوستم گفتم کلا بی خیال قدرت مستقل شو، با کل اسلامت کسی مشکلی ندارد. هر چقدر از این استقلال و آزادی مقابل قدرتهای دنیا کوتاه بیایی و عزت را و هویت را نفله کنی، دشمن مجال بیشتری به تو خواهد داد تا ظواهر را پیاده کنی. نفت بفروش و توسعه پیدا کن، زد و بند کن و رشد کن. اما به یک لحظه اراده غرب فروخواهی پاشید. اسلام بادکنکی و حبابی که به محض آنکه بخواهد باج ندهد و بر یکی از اصول بایستد، نفله اش میکنند. 💠 به کانال "دانش اجتماعی مسلمین" بپیوندید 🆔 @DaneshMoslemin