eitaa logo
دعوت از استاد
137 دنبال‌کننده
278 عکس
69 ویدیو
20 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
▪️سکولاریسمِ روایتی و تغییر ذهنیّت‌ها: فراموشاندنِ هویّت اسلامی- انقلابی مهدی جمشیدی ۱. رهبر انقلاب در دیدار اخیرشان چنین گفتند: امروز فراتر از درگیری‌های نظامی، در کانون یک درگیری تبلیغاتی و رسانه‌ای هستیم. دشمن فهمید که تصرّف این سرزمین الهی و معنوی با ابزار نظامی امکان ندارد و اگر بخواهد تصرّفی کند، باید «دل‌ها» و «مغزها» و «فکرها» را تغییر بدهد؛ امروز، خطر این است. هدف دشمن، «محو کردن مفاهیمِ انقلابی» است؛ هدفش این است که مردم را از یاد «انقلاب»، «هدف انقلاب» و «امامِ انقلاب» منصرف کند. جبهۀ انقلاب باید آرایش خودشان را بر طبق این مقصود دشمن قرار بدهند. آرایش تبلیغاتی بایستی به سمتی برود که دشمن، همان سمت را هدف قرار داده، و آن عبارت است از «معارف اسلامی، شیعی و انقلابی»(بیانات در مراسم میلاد حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها، ۱۴۰۴/۰۹/۲۰). ۲. این خطر، محسوس و پیداست؛ روندی در رسانه و روایت و اندیشه شکل گرفته که در پی به‌حاشیه‌راندن هویّت اسلامی و زوال هویّت انقلابی است. ادبیّات امام خمینی در دهۀ شصت، تا حد بسیار زیادی به فراموشی سپرده شده و گفتارها و تحلیل‌ها از تأکید بر دیانت و انقلابی‌گری، تهی گشته است. نوعی «روایت سکولار» از جامعۀ ایران رواج یافته که تنها از «منافع ملّی» و «ایران‌گریِ منهای هویّت» سخن می‌گوید. در جنگ اخیر، مشاهده کردیم که گفته‌ها و نوشته‌ها، اغلب درون‌مایه‌های سکولار داشتند و در آنها، حسّاسیّت‌های اسلامی و انقلابی به چشم نمی‌خورد. این «سکولاریسمِ روایتی»، مقدّمۀ تغییر ذهنیّت جمعی است. البته آنان که چنین ادبیاتی را به‌کار می‌گیرند، به جامعه استناد می‌کنند و می‌گویند چون جامعه، دچار تحوّل ارزشی شده و دیگر مفاهیم اسلامی و انقلابی، قدرت توضیحِ وضع جامعۀ ایران و تولید بسیج و همگرایی در آن را ندارند، پس باید به سطحی عام‌تر و کلّی‌تر رسید که خودِ ایران است. در این خوانش، دیگر مقوّم ایران، اسلام و انقلاب نیست، بلکه این عناصر، در عرض و حاشیۀ عناصر دیگر هستند، اما صدرنشین و کانونی و عمده نیستند. این استدلال، خاص نیروهای لیبرال نبود، بلکه پاره‌ای از نیروهای جبهۀ انقلاب نیز به آن گرایش یافتند و همین ادبیات و منطق را به‌کار بستند. چنانچه گفته‌ها و نوشته‌های اینان مطالعه شوند، یا در آنها اثری از مفاهیم اسلامی-انقلابی به چشم نمی‌خورد، یا اگر هم اشاراتی در میان باشد، بسیار فرعی و حاشیه‌ای و ضمنی هستند. این ادبیات و سازوکار روایتی، هرگز مشابه منطق امام خمینی نیست که در آن، اسلام و انقلاب، تمامیّت گفتمان را در برمی‌گرفتند و جوهر و ذات بودند. ۳. تذکّر صریح و شفاف رهبر انقلاب دربارۀ این‌که خطر اصلی و تعیین‌کننده، فروپاشی هویّت است و هویّت نیز عبارت است از ارزش‌های اسلامی و انقلابی، نه‌فقط در میان لیبرال‌های ایرانی – که البته انتظاری از آنها نیست – مهجور می‌ماند، بلکه اثر آن در میان بخشی از نیروهای انقلابی که متأثّر از لیبرال‌های ایرانی هستند و جامعه را تحوّل‌یافته و متمایل به گذار از ایدئولوژی می‌دانند، دیده نشد و نخواهد شد. رهبر انقلاب، بارها‌وبارها اصرار ورزیدند که باید ایران را مبتنی بر شالودۀ اسلام و انقلاب، روایت کرد و مجال نداد که این هویّت تاریخی و عمیق، رنگ ببازد و مهجور شود، اما گویا گوش شنوایی در میان نیست. این جنگ، باید به معرکۀ منازعۀ هویّت اسلامی-انقلابی با استیلای تجدّد تبدیل می‌شد، اما دیدیم که روایت غالب، مواجهۀ ایرانِ منهای هویّتِ اسلامی-انقلابی با غرب جغرافیایی گردید. این «تقلیل‌گرایی» و بلکه «انحراف بنیادین»، بسیار مهلک و ویران‌گر است. رهبر انقلاب در همان مقطع، تلاش کردند تا با دعوت به خواندن سرودی که برخلاف نسخۀ اوّلیّه‌اش، ایران با جوهر اسلامی و عاشورایی و امام رضایی و انقلابی روایت می‌شد، نشان بدهند که ایران، عاری از ایدئولوژی اسلامی و انقلابی نیست و نباید باشد و اصرار بر ایران، نباید به معنی گذار از این هویّت قدسی و عرشی باشد. بااین‌حال، از «ای ایرانِ معطوف به هویّت اسلامی-انقلابی»، فقط پوستۀ «ای ایران» روایت شد و ماهیّت و مضمون و دلالتش، حذف گردید. ۴. رهبر انقلاب، ابتدا می‌گویند دشمن در پی تغییرسازی در عرصۀ «دل‌ها» و «مغزها» و «فکرها» است و آن‌گاه اشارۀ محتوایی و مضمونی می‌کنند و می‌گویند هدف دشمن، «محو کردن معارف و مفاهیمِ اسلامی-انقلابی» است. چرا دشمن به دنبال چنین هدفی است؟! تفکّر اسلامی-انقلابی، چه نسبتی با مقاومت دارد و اگر برچیده و زائل شود، چه رخ خواهد داد؟! چرا این هدف در صدر اغراض دشمن قرار گرفته و به تعبیر رهبر انقلاب، خطر اصلی است؟! اگر جامعۀ ایران از هویّت اسلامی-انقلابی عبور کرده و اکنون فقط بر ایران متمرکز گردیده، آیا دشمن در پی تحصیلِ حاصل است؟! https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60
🖇 چندی پیش، یکی از رسانه‌های دیداری از من دعوت کرد که با آقای محسن برهانی مناظره کنم. هر چند هیچ تمایلی به ناگفتگوی با ایشان نداشتم و ندارم و موضع ایشان را نامعرفتی و نوعی بازیگریِ رسانه‌ای و یک نمایش عوام‌زده می‌دانم، اما با این حال، پذیرفتم. در مقابل، ایشان حاضر به مناظره با من نشد. در پایان جملۀ قبلی، علامت تعجب ننهادم، چون خوف و هراس از مواجهۀ با منطق موشکاف و‌ استدلال فاخر، طبیعی است. ایشان نمی‌خواهد بازار خیمه‌شب‌بازیِ عصبی و عوام‌پسندش، کساد شود... امروز در جبهۀ مقابل، هیچ چهرۀ شناخته‌شده‌ای نیست که از عهدۀ مناظرۀ با او برنیایم. من بابِ گفتگوی چالشی را نبستم و از تقابل و نقادی، گریزان نیستم. این رزمندۀ حقیر را تربیت کرده‌اند برای روزهای بسیار دشوار ِمنازعات نظری و مناقشات معرفتی. خوشا ایستادن در خط مقدّمِ نبرد و همآوردطلبیِ صریح و بی‌پروا. https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60
▪️درنگِ دوباره: ضریب هم‌ارزشی، ضریب هم‌کنشی مهدی جمشیدی ۱. نقد را اهانت معرفی می‌کنند تا به‌جای عرضۀ «استدلال علمی»، «موعظۀ اخلاقی» کنند. قدیس‌سازی و شخصیّت‌سالاری نیز برای تولید خط قرمزِ ساختگی و گروهی است. من ذیل «ولایت عقل» می‌اندیشم. اگر این نقادی‌های صریح نباشد، به همۀ نقایص و اعوجاجات، عادت خواهیم کرد. کسی باید قاطعانه، تلنگر بزند و آشنایی‌زدایی و عادت‌شکنی کند، وگرنه تصوّر خواهیم کرد وضع کنونی، طبیعی و بهنجار است. می‌توان جور دیگر دید و نقش ناظرِ موشکافی را ایفا کرد که در مقام نقد علمی، تعارف و رحم ندارد و تیغ می‌کِشد و می‌بُرد. شک ندارم که گذار و تحوّل و بازسازی، از نقادی میسّر خواهد شد، وگرنه سخنان اثباتی و ایجابی، گم می‌شوند. ابتدا باید ساختارشکنی کرد. اما برخی می‌خواهند با لابی‌گری و کلّی‌بافی، از تدقیق‌های نظری فرار کنند. برخی آنچنان دچار غرور و توقع و خودمرکزبینی و توهّم هستند که چاره‌ای جز ایجاد شوک نداریم؛ به تعبیر علامه مصباح، گاهی باید «شوک‌درمانی» کرد. ۲. ادّعای من درباره «تاریخِ متأخّر» بود ولی استنادات اینان به «تاریخِ متقدّم». من از «لحظه»، سخن گفتم اینان از «دهه». من نقطه‌ای نقد کردم ولی اینان تعمیم دادند تا به سادگی ابطال کنند. «نقد موردی» را به «نفی کلّی» تبدیل می‌کنند تا طرف مقابل را منفعل گردانند. من کلّیّت و تمامیّت را انکار نکردم، بلکه فقط به «یک قطعه» از کنش سیاسی اشاره کردم و آن را مبدأ چرخش انگاشتم. در ضمن، «نقطۀ آغاز»، همۀ علّیّت نیست، بلکه فقط لحظۀ تکوین است. و در مسیر تداوم این نقطۀ آغاز، علل و دلایل دیگری از راه می‌رسند و هم‌افزایی می‌کنند و از یک خطا، خط می‌آفرییند. این‌چنین است که «زاویه» به «استحاله» می‌انجامد. ۳. همانند لیبرال‌های ایرانی، مرا ایدئولوژیک می‌خوانند. ایدئولوژی من چیست؟ جز مقوّمات و ذاتیات انقلاب اسلامی؟! مگر من به گزاره‌ای جز درون‌مایه‌های گفتمان انقلاب ارجاع داده‌ام؟! مسأله همین است که اینان، جوهرۀ انقلاب اسلامی را ایدئولوژیک می‌دانند و صحیفۀ امام خمینی را در دهۀ شصت به خاک می‌سپرند و استناد به آن را واقعیّت‌گریزی و آرمان‌گرایی خام و ایدئولوژی‌زدگی می‌دانند. به‌گمانم مخاطب دریافته بود که این خودافشایی، چه معنایی دارد و لیبرالیسمِ ایرانی، تا کجا رسوخ یافته و چگونه از زبان آنانی که به‌ظاهر در درون گفتمان انقلاب نشسته‌اند، شنیده می‌شود. مرا دچار ذهن بسته معرفی می‌کنند؛ چون همچنان، صحیفۀ امام خمینی را معتبر و معیار می‌انگارم و همانند صاحب صحیفه معتقدم آنان که عقیدۀ «واقعی» و «خالص» به اسلام و انقلاب ندارند، نباید به اندرونیِ قدرت سیاسی راه یابند. کاش همچون لیبرال‌ها ایرانی، زبان به صراحت می‌گشودند و نسبتِ تجدیدنظرشدۀ خویش را با صحیفۀ امام، آشکار می‌کردند. ۴. منطق رهبر انقلاب، سیاست‌ورزی مبتنی بر «اصالت اصول» است؛ یعنی وحدت، فرع بر اصول است و نباید به بهانۀ وحدت، اصول را نادیده انگاشت. ازاین‌رو، مناسبات و تعاملات، «تشکیکی» و «درجه‌ای» هستند؛ یعنی هرچه هم‌اصول‌تر باشیم، مرتبط‌تر نیز خواهیم بود: «منظور من [از اتحاد،] اتحاد بر مبنای اصول است. بنابراین وحدت با کیست؟ با آن کسی‌که این اصول را قبول دارد. به همان اندازه‌ای که اصول را قبول دارند، به همان اندازه ما با هم مرتبط و متّصلیم؛ این [حالت] می‌شود ولایت بین مؤمنین. آن کسی‌که اصول را قبول ندارد، نشان می‌دهد که اصول را قبول ندارد یا تصریح می‌کند که اصول را قبول ندارد، او قهراً از این دائره، خارج است. بنابراین، [...] هم طرفدار وحدتیم، هم طرفدار خلوصیم.»(بیانات در دیدار دانشجویان، ۱۳۸۹/۵/۳۱). این همان استعارۀ «دایره‌های متحدالمرکز» است که علامه مصباح در مقام بیان منطقِ ارتباطات سیاسی مطرح کرده بود. در این منطق، ضریب تعهّد به ارزش‌ها، معیار و مبنای ائتلاف و اتحاد است، نه کامیابیِ عملی در انتخابات. باید دایره‌ها و دامنه‌های تشکیکیِ مبتنی بر «هم‌ارزشی» طرّاحی کرد و با کنشگران این پهنه‌ها، بیشتر «هم‌کنشی» داشت و آنان را برای حضور در قدرت سیاسی برگزید. اصالت اصول، همان «اصالت آرمان‌ها» است و به‌این‌ترتیب، واقعیّت را باید به خدمت آرمان‌ها گمارد. سیاست‌ورزی مؤمنانه، بازیِ موقعیّتی و عمل‌گرایانه میان آرمان‌ها و واقعیّت‌ها نیست، بلکه به تعبیر شهید بهشتی، انقلاب ما، «انقلاب آرمان‌ها» است، نه انقلاب تسلیم‌شدن به واقعیّت‌ها. برخی عادت کرده‌اند که همواره به جانب مصلحت مایل ‌شوند و حقیقت‌سوزی و ارزش‌فروشی و آرمان‌زدایی کنند. در نظر اینان، ما همواره در فضای مصلحت هستیم و نه حقیقت. ازاین‌رو، انتخاب‌های‌شان، تنازل‌یافته و تقلیل‌گرایانه است. انقلاب اسلامی، میدان امکان‌های تولّد حقیقت است، نه ورطۀ امتناع‌های مولّد مصلحت. https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60
▪️آغاجری و بازتولید دهۀ هفتاد: درآمدی بر دعوت به مناظرۀ بینانسلی مهدی جمشیدی ۱. مناظرۀ چهار ساعتۀ علیرضا شجاعی‌زند با هاشم آغاجری را دیدم. شجاعی‌زند، از آغاز در پی یک مناظرۀ نظری و عمیق بود و می‌خواست نسبتِ انقلاب با دموکراسی را از دریچۀ معرفتی، تحلیل کند، اما آغاجری، به دنبال ارجاعات مصداقیِ عامّه‌پسند و ناصواب بود تا به این واسطه، رقیب خود را منفعل سازد. شجاعی‌زند در این مناظره، بیش از دو ساعت وقت صرف کرد تا شاید آغاجری از این اشارات نامعرفتی و سطحی درگذرد و وارد فضای نظری شود، اما به نتیجه نرسید و به‌ناچار، کوشید او نیز در قالب چنین مواجهه‌ای قرار بگیرد. تلاش شجاعی‌زند در این جهت، یکی از درخشان‌ترین جلوه‌ها و ظهورات انقلابی‌اش را به نمایش نهاد. شجاعی‌زند نشان داد که به‌راستی، جان و دلش با عالَم انقلاب، گره خورده و حاضر نیست حتّی اندکی، عقب‌نشینی و اهمال کند و انقلاب را بر جایگاه متهم بنشاند. ۲. اما آغاجری. من از نیمۀ دهۀ هفتاد تا نیمۀ دهۀ هشتاد که موج لیبرالیسمِ دولتی و روشنفکری رواج داشت، با گفته‌ها و نوشته‌های وی آشنا شدم. او از متن شبه‌اصلاح‌طلبیِ سکولار جوشید و با آن هم‌صدا شد و از همان دوره کوشید به بنیان‌های معرفتیِ انقلاب اسلامی، حمله کند؛ بلکه پا فراتر نهاد و به مقدّسات تشیّع نیز اهانت کرد. امروز که پس از بیست سال، دوباره پای سخن وی نشستم، آشکارا مشاهده کردم که هیچ سخن نو و متفاوتی ندارد و همان منطق و گزاره‌های دو دهۀ پیش را همچنان تکرار می‌کند. دریغ از سخن نو و خلاقانه در گفتار وی. هنرش، تکرار دهۀ پوسیدۀ هفتاد بود؛ در گذشته می‌اندیشید و گویا از گذشته آمده بود. استاد تاریخ، به تاریخ پیوسته بود و زنگار کهنگی و فقر طراوات، بر سراسر گزاره‌هایش حاکم بود. این یعنی روشنفکریِ سکولار، به پایان رسیده و قدرت تولید و ابداع نظری ندارد و در گذشته، متوقف مانده است. کلمه‌ای بر زبان نیاورد که من در دهۀ هفتاد و هشتاد، از وی نخوانده یا نشنیده باشم. تلخ‌تر و تهی‌تر این‌که، بخش بزرگی از گفته‌هایش، اقتباس از دیگران بود و او آنها را مصرف می‌کرد تا شاید بتواند ذهن مخاطب را در هم بریزد. ۳. آغاجری، یک تفاوت مهم و بزرگ با گذشته‌اش دارد و آن، این است که صریح و وقیحانه، به سراغ آیت‌الله خامنه‌ای رفته و بر ایشان می‌تازد و به ایشان دروغ می‌بندد. می‌خواهد مواجهۀ چالشی و قبح‌شکنانه با رهبر انقلاب را عادی‌سازی کند و نشان بدهد که خطوط قرمز انقلاب، از اعتبار ساقط شده‌اند و می‌توان بی‌پروا و رسوا، حمله کرد و اتهام زد. او در بخش عمدۀ این مناظره، گریبان آیت‌الله خامنه‌ای را گرفت و ایشان را بر جایگاه متهم نشاند و مدّعی شد که ایشان، علّت‌العلل مصائب و سرچشمۀ تولّد دشواری‌هاست. از ولایت فقیه، شاهِ مطلق‌العنان تراشید و به آن تاخت و ناواقعیّت‌هایی بافت. به ولایت فقیه، استبداد و خودکامگی را نسبت داد، اما نگفت که اگر چنین است، پس چگونه نظریۀ مردم‌سالاریِ دینی در این ساختار، برقرار شده است و حاکمیّت، چرخش‌های مبتنی بر انتخابات رقابتی و تمام‌عیار دارد و دولت‌های متضاد و گونه‌گون، از پسِ یکدیگر درمی‌رسند و قدرت را در آغوش می‌گیرند. او توضیح نداد که تعریف و طرّاحیِ سیاست‌های کلّیِ نظام، آن هم پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام، چه نسبتی با سلطنت شاهانه دارد و این نحوه حکمرانیِ مشارکتی و چندضلعی، چگونه بر مدار دیکتاتوری و تمرکز قدرت می‌گردد؟! پرسش‌های فراوان دیگری نیز بر جای مانده‌اند که در آن مجال، به آنها پاسخ داده نشد. ۴. من از قافلۀ نسل سوم هستم و آغاجری در زمرۀ نسل دوم. اینک دو فهم در برابر یکدیگر نشسته‌اند. او با کسی سخن گفت که از هم‌نسلی‌هایش بود، اما من، از نسلی هستم که نسخۀ دوم و تجدیدنظرکردۀ آغاجری را دیده‌ام و رسوباتی از مواضع او در دهه‌های هفتاد و هشتاد در ذهنم نقش بسته است. اینک می‌خواهم در عرصۀ عمومی، از وی توقع و طلبی داشته باشم و آن، دعوت به مناظره‌ای است که مبتنی بر تفاوت نسلی باشد. نسلِ پس از او نیز از انقلاب و دموکراسی و چالش‌ها و واقعیّت اجتماعی و امر حکمرانی، فهم و برداشت دارد و می‌خواهد با وی به‌عنوان یکی از کنشگرانِ نسل دومی، به گفتگوی جدّی و انتقادی بنشیند. او که از استبداد و انسداد و اختناق می‌نالد، آیا به گفتگوی معطوف به کشف حقیقت، تن در می‌دهد؟! آیا حاضر است با پرسش‌های ابطالی روبرو بشود و سطرهایی از تاریخ را که او نخواست بخواند، بشنود؟! من آماده و مشتاقم. https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60
▪️جبهه‌سازی هویّتی در وضع جنگی: منازعۀ روایتی در قاب‌های رسانه‌ای مهدی جمشیدی ۱. رهبر انقلاب، باز هم به «هویّت» پرداختند و از هویّت به «رسانه» رسیدند. این حسّاسیّت از سال‌های پایانی دهۀ شصت آغاز شد و تاکنون نیز ادامه یافته است. در سال‌های نخست، سخن از «تهاجم فرهنگی» به میان آمد و در سال‌ها و دهه‌های بعدی، ایشان تعابیر دیگری را برای بیان حقیقتِ مواجهۀ معنایی و معرفتیِ تمدّن غربی با انقلاب به کار بردند. ما با یک خط مشخصِ روایتی روبرو هستیم که سه دهه است فعّال شده و می‌خواهد هویّت اسلامی-انقلابی را از جامعۀ ایران بزداید و به این واسطه، جمهوری اسلامی را «براندازی» کند. پس استحاله، مقدّمۀ براندازی است؛ بلکه باید گفت از آنجا که استحاله، به معنی حذف ماهیّت و غایات انقلاب است، خودش براندازی است. در این میان، هرچه زمان می‌گذشت و بر نقش و منزلت «رسانه» افزوده می‌شد، چالش هویّتی، جدّی‌تر و وسیع‌تر نیز می‌گردید. امروز وضع به گونه‌ای شده که رسانه، همۀ مرزها و حریم‌ها و قلمروها را درنوردیده و به خط مقدّمِ جنگِ هویّتی تبدیل شده است. جنگ دوازده روزه، آمد و رفت، اما جنگ هویّتی، سی سال است که به‌صورت مستمر در جریان است و هیچ‌گاه شعله‌اش خاموش نشده است. در پاره‌ای برهه‌ها، التفات‌ها و اعتناهایی نسبت به این منازعۀ معنایی صورت گرفت، اما چندی بعد، دوباره غبار غفلت و فراموشی و اهمال، از راه رسید و روزمرگی، غالب شد. ۲. نباید بیش از این، مجال را از دست داد و در انتظار فردایی نشست که شاید خودآگاهیِ روایتی شکل بگیرد و جبهه‌بندی‌ها و مواجهات، به‌واقع و به‌صورت تمام‌عیار، «وضع جنگی» به خود بگیرد. پس باید پرسش «چه باید کرد؟» و «از کجا باید آغاز کرد؟» را روی میز گفتگو نهاد و وارد تأمّلاتِ معطوف به عملیّات و عینیّت شد. نخستین واقعیّتی که باید در نظر گرفت، این است که نمی‌توان جنگ نامتقارن را انتخاب کرد، بلکه باید سنگ را به همان‌‌جا پرتاب کرد که از آنجا پرتاب شده است. در عالَم فرهنگ و هویّت و معنا و اندیشه، نمی‌توان «مواجهات نامتجانس» با این عناصر را صدرنشین کرد و توقع رفع چالش داشت. آری، نباید همه‌چیز را فرهنگیِ محض انگاشت و تصوّر کرد که رویارویی‌های معرفتی، کفایت می‌کند و باید به نام آزادی بیان و اندیشه، به آشفته‌بازار کنونی ادامه داد؛ اما در عین حال، باید بر وزن تقابل‌های نظری و مواجهه‌های معرفتی افزود. کامیابی در این میدان، وابسته به قدرت نیروهای فکریِ خودی و حضور و حیات میدانی آنهاست. ما محتاج صورت‌بندی یک «جبهۀ متشکّلِ فکری- رسانه‌ای» هستیم که در آن، تقسیم‌کار شود و خط تولید خلّاقیت و چالش‌گری، فعّال شود. تحرّکات فردی، تنگ‌دامنه و محدود هستند، درحالی‌که ما با یک جبهۀ وسیع و گسترده مواجه هستیم که بیش‌فعّال و عصبی شده و می‌خواهد ما را از صحنه به در کند. ۳. چنین اجتماعِ موّلد و بسیج‌گری، باید در جایی بیرون از قدرت سیاسی شکل بگیرد؛ نهادهای حاکمیّتی، شاید بتوانند زمینه‌ساز و بسترآفرین باشند، اما قدرت ایجاد چنین اجتماعی را ندارند. این نهادها، دهه‌هاست که گرفتار دیوان‌سالاری و خمودگی شده‌اند و از تحوّل نوآورانه و تحرّک مؤثّر و جنبش فرهنگی دور افتاده‌اند. باید در جایی میان «حاکمیّت» و «جامعه» ایستاد؛ قطعه‌ای که رهبر انقلاب، آن را «حلقه‌های میانی» خواندند. حلقه‌های میانی، چهار خصوصیّت عمده دارند: ساختارمند و تشکّل‌یافته هستند نه پراکنده و فردیّت‌مدار، نخبگانی و فکری هستند نه توده‌ای و اجرایی، جامعه‌بنیاد و خودجوش هستند نه دولتی و رسمی، جوان و فعّال هستند نه محافظه‌کار و بی‌تحرّک. ما تاکنون تلاشی برای تکوین این لایۀ اجتماعی نکرده‌ایم، چون تصوّر می‌کنیم که حاکمیّت، چونان قدرت مطلقه است و اگر بتوان گرهی را گشود، جز از درون حاکمیّت، نمی‌توان چنین کرد. این تصوّر، خطاست و برآمده از تقدّم امر سیاسی بر امر اجتماعی. باید از «جامعه» آغاز کرد و نیروهای نهفتۀ آن را فعلیّت بخشید. منطق تکوین خودِ انقلاب نیز چنین بود؛ انقلاب از متن تحوّلات و صیرورت‌های جامعۀ دینی برخاست و آن‌گاه که نیروهای معرفتی توانستند خودآگاهیِ مستقل در جامعه بیافرینند، انقلاب رخ داد. ارادۀ انقلابی، «ارادۀ اجتماعی» بود و واقعیّت اجتماعی به این سو سوق یافته بود. تداوم انقلاب نیز تابع منطق وقوع انقلاب است؛ باید امر اجتماعی را مبتنی بر «خودآگاهی مؤمنانه» بازسازی کرد تا حاکمیّت در درون یک فضا و موقعیّت هویّتیِ تازه قرار بگیرد. باید عالَم معنایی خلق کرد و این میسّر نیست، مگر به واسطۀ کنشگریِ «نیروهای تاریخیِ پیشران» در ساختن‌وپرداختن روایت‌ها و انگاره‌ها و بازتفسیرها و سپس تولید بسیج اجتماعیِ انقلابی در امتداد آنها. 🖇 منتشرشده در: https://jamejamdaily.ir/Newspaper/item/278374
▫️ جبهه‌سازی هویّتی در وضع جنگی: منازعۀ روایتی در قاب‌های رسانه‌ای ✍️ نوشتاری از عضو هیأت علمی گروه فرهنگ پژوهی پژوهشگاه؛ 🔹رهبر انقلاب، باز هم به «هویّت» پرداختند و از هویّت به «رسانه» رسیدند. این حسّاسیّت از سال‌های پایانی دهۀ شصت آغاز شد و تاکنون نیز ادامه یافته است. در سال‌های نخست، سخن از «تهاجم فرهنگی» به میان آمد و در سال‌ها و دهه‌های بعدی، ایشان تعابیر دیگری را برای بیان حقیقتِ مواجهۀ معنایی و معرفتیِ تمدّن غربی با انقلاب به کار بردند. ما با یک خط مشخصِ روایتی روبرو هستیم که سه دهه است فعّال شده و می‌خواهد هویّت اسلامی-انقلابی را از جامعۀ ایران بزداید و به این واسطه، جمهوری اسلامی را «براندازی» کند. 🔘 پس استحاله، مقدّمۀ براندازی است؛ بلکه باید گفت از آنجا که استحاله، به معنی حذف ماهیّت و غایات انقلاب است، خودش براندازی است... 🏷 منتشر شده در روزنامه جام جم 🔍 ادامه را اینجا بخوانید👇 🌐 iict.ac.ir/73yz 🆔 @iictchannel
🔺آقای آغاجری! دعوت به مناظره به اطلاع شما رسیده است، اما هنوز پاسخ نداده‌اید. گزاره‌‌های خود را به محک ابطال بنهید تا هر یک، با آرامش و دقت، راستی‌آزمایی شوند. دموکراسی گفتگویی، پاره‌ای از لوازم ذاتی اندیشۀ شماست. پس از آن نگریزید... ،،،،،،، چندی پیش، آقای محسن برهانی حاضر به مناظره نشد. آقای ت. آ. نیز که از چهره‌‌های سرشناس روشنفکری لیبرال است، مناظره با بنده را که قرار بود هفتۀ بعد در دانشگاه تهران برگزار بشود، یک‌طرفه ملغی کرد. ،،،،،،، «تصور نشود که با جلوگیری از ابراز افکار و عقاید می‌شود از اسلام پاسداری کرد. از اسلام، فقط با یک نیرو می‌شود پاسداری کرد و آن، منطق و آزادی‌دادن و مواجهۀ صریح و رُک و روشن با افکار مخالف است.»(مرتضی مطهری، آیندۀ انقلاب اسلامی ایران، ص ۴۹). https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60
▪️درس‌گفتار با عنوان: فرآیند فرسایش هویت انقلابی (آیت‌الله خامنه‌ای و لیبرالیسم دولتی) با ارائۀ مهدی جمشیدی 🖇 امروز ۳ دی ۱۴۰۴، ساعت ۱۳ 🖇قم، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی 🖇حضور برای علاقمندان، آزاد است. 🖇حضور مجازی از طریق: skyroom.online/ch/iict/jahadi (خوشبختانه امروز، توفیق تشرف به قم مقدسه را یافتم) https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60