eitaa logo
در مسیر مهدویت
346 دنبال‌کننده
1هزار عکس
376 ویدیو
3 فایل
اینجا محلی است که قصد داریم با هم چند قدمی در مسیر مهدویت و کسب رضایت امام زمان مهربان‌مان💚 -که خداوند ظهورش را نزدیک گرداند- برداریم.💐 ان شاء الله (کپی مطالب آزاد است) 🔗 @DarMasireMahdaviat
مشاهده در ایتا
دانلود
💎 نافله، عاشورا و جامعه! ❇️ ماجرای مشاهده حاج سیّد احمد رشتی‌ 🔰 حاج سیّد احمد رشتی می‌فرماید: 🕋 در سال ۱۲۸۰، به قصد حجّ بیت اللّه الحرام از رشت به تبریز آمدم و در خانه حاج صفر علی تاجر تبریزی منزل کردم؛ امّا چون قافله‌ای نبود، متحیّر ماندم تا آن‌که حاج جبّار جلودار سدهی اصفهانی برای طرابوزن (از شهرهای ترکیه) بار برداشت. 🐎 من هم به تنهایی از او حیوانی کرایه کرده و رفتم. وقتی به منزل اوّل رسیدیم، سه نفر دیگر به تشویق حاج صفر علی به من‌ ملحق شدند: یکی حاج ملّا باقر تبریزی، دیگری حاج سیّد حسین تاجر تبریزی و سومی حاجی علی نام داشت که خدمت می‌کرد که به اتّفاق روانه شدیم. به ارزنه الرّوم (شهری تجاری و صنعتی در شرق ترکیه) رسیدیم و از آن‌جا عازم طرابوزن شدیم. در یکی از منازل بین این دو شهر، حاج جبّار جلودار آمد و گفت: 🔹 منزلی که فردا در پیش داریم مخوف است امشب زودتر حرکت کنید که به همراه قافله باشید. ▫️ این مطلب را به‌خاطر آن می‌گفت که ما در سایر منازل، غالبا با فاصله‌ای پشت سر قافله راه می‌رفتیم. لذا حدود سه ساعت پیش از اذان صبح، حرکت کردیم. 🌨 حدود نیم فرسخ از منزل خود دور شده بودیم که ناگاه هوا دگرگون شد و برف باریدن گرفت به‌طوری‌که هرکدام از رفقا، سر خود را پوشاندند و به سرعت رفتند؛ امّا من هر قدر تلاش کردم نتوانستم به آنها برسم و در آن‌جا تنها ماندم. از اسب پیاده شدم و در کنار راه نشستم. خیلی مضطرب بودم؛ چون حدود ششصد تومان برای مخارج سفر همراه داشتم و ممکن بود راهزن یا دزدی پیدا شود و مرا به‌خاطر آنها از بین ببرد. بعد از تأمّل و تفکّر، با گفتم: 🔹 تا صبح همین‌جا می‌مانم بعد به منزل قبلی برگشته، چند محافظ همراه خود می‌آورم و به قافله ملحق می‌شوم. ▫️ در همان حال ناگاه باغی مقابل خود دیدم و در آن باغ باغبانی که در دست بیلی داشت، مشاهده می‌شد. او بر درختها می‌زد که برف آنها بریزد. پیش آمد و نزدیک من ایستاد و فرمود: 🔸 تو کیستی؟ ▫️ عرض کردم: 🔹 رفقایم رفته و من مانده و راه را گم کرده‌ام. ▫️ فرمود: 🔸 نافله شب بخوان تا راه را پیدا کنی. ▫️ مشغول نافله شب شدم. بعد از تهجّد (نماز شب)، دوباره آمد و فرمود: 🔸 نرفتی؟ ▫️ گفتم: 🔹 و اللّه، راه را بلد نیستم. ▫️ فرمود: 🔸 جامعه بخوان تا راه را پیدا کنی. ▫️ من جامعه را از حفظ نداشتم و الآن هم از حفظ نیستم با آن‌که مکرّر به زیارت عتبّات مشرّف شده‌ام. از جای برخاستم و زیارت جامعه را از حفظ خواندم. باز آن شخص آمد و فرمود: 🔸 نرفتی؟ ▫️ بی‌اختیار گریه‌ام گرفت و گفتم: 🔹 همین‌جا هستم چون راه را بلد نیستم. ▫️ فرمود: 🔸 عاشورا بخوان. ▫️ من زیارت عاشورا را از حفظ نداشتم و الآن هم حفظ نیستم در عین حال برخاستم و مشغول زیارت عاشورا از حفظ شدم، و تمام لعن و سلام‌ها و دعای علقمه را خواندم. دیدم باز آمد و فرمود: 🔸 نرفتی؟ ▫️ گفتم: 🔹 نه، تا صبح همین‌جا هستم. ▫️ فرمود: 🔸 الآن تو را به قافله می‌رسانم. ▫️ ایشان رفت و بر الاغی سوار شد و بیل خود را به دوش گرفت و آمد. فرمود: 🔸 پشت‌ سر من بر الاغم‌ سوار شو. ▫️ سوار شدم و اسب خود را کشیدم امّا حیوان حرکت نکرد. فرمود: 🔸 دهنه اسب را به من بده. ▫️ ایشان بیل را به دوش چپ گذاشت و عنان اسب را با دست راست گرفت و به راه افتاد. اسب کاملا آرام می‌آمد و ایشان را اطاعت می‌نمود. بعد آن بزرگوار دست خود را بر زانوی من گذاشت و فرمود: 🔸 شما چرا نافله نمی‌خوانید؟ نافله، نافله، نافله. ▫️ باز فرمود: 🔸 شما چرا عاشورا نمی‌خوانید؟ عاشورا، عاشورا، عاشورا. ▫️ بعد فرمود: 🔸 شما چرا جامعه نمی‌خوانید؟ جامعه، جامعه، جامعه. ▫️ در زمان طیّ مسافت، مسیری دایره‌ای را پیمودیم ناگاه برگشت و فرمود: 🔸 اینها رفقای شما هستند. ▫️ دیدم رفقا کنار نهر آبی پیاده شده، مشغول وضو برای نماز صبح بودند. از الاغ پیاده شدم تا سوار اسب خود شوم، نتوانستم. آن جناب پیاده شد و بیل را در برف فرو کرد و مرا سوار نمود و سر اسب را به سمت رفقا برگرداند. 💡 من در آن حال به فکر افتادم این شخص که بود که به زبان فارسی صحبت می‌کرد درحالی‌که این طرفها زبانی جز ترکی و مذهبی جز مذهب عیسوی وجود ندارد! تازه چطور به این سرعت مرا به رفقای خود رسانید. به‌خاطر همین فکرها پشت‌سرم را نگاه کردم؛ امّا کسی را ندیدم و از ایشان اثری نیافتم. و بعد از این جریان به رفقای خود ملحق شدم. ⬅️ برکات حضرت ولی عصر (علیه السلام)، صفحه ی ۲۵۴ 🏷 🖤در مسیر مهدویت🖤 🌐 @DarMasireMahdaviat 🧮 S4W51
چله ی زیارت عاشورا به نیت رسیدن فرج.mp3
5.37M
▪️و این بار یتیمان مهدی سلام الله علیه، پناه آورده اند به چله خوانی زیارت عاشورا، از عاشورا تا اربعین، به امید ظهور پدر مهربانشان.... "روضه‌ی قدسی"
💎 ثواب خواندن زیارت عاشورا در کلام امامان معصوم (ع) (حدیث دوم) ✅ امام صادق (ع) به یکی از یاران خود به نام صفوان، درباره اثرات زیارت عاشورا می‌‎فرمايند: 🔸 زيارت عاشورا را بخوان و از آن مواظبت کن، به درستی که من چند خير را برای خواننده آن تضمين می‌نمایم؛ ✨ اول: زيارتش قبول شود، ✨ دوم: سعی و کوشش او شکور (=پاداش دهنده) باشد، ✨ سوم: حاجات او هرچه باشد، از طرف خداوند بزرگ برآورده می‌گردد و نا اميد از درگاه او برنخواهد برگشت؛ زيرا خداوند وعده خود را خلاف نخواهد کرد. ⬅️ بحارالانوار، جلد ۹۸، صفحه ۳۰۰ 🏷
💎 ثواب خواندن زیارت عاشورا در کلام امامان معصوم (ع) (حدیث اول) ✅ امام محمد باقر(ع) به فردی به نام علقمه که درباره چگونگی زیارت امام حسین (ع) از راه دور سوال پرسیده بود، فرمودند: 🔸 پس از آنکه به آن حضرت با سلامی اشاره کردی، دو رکعت نماز بخوان و سپس زيارت عاشورا را بخوان، هنگامی که اين زيارت را خواندی در حقيقت او را به چيزی خواندی که هر کس از ملائکه که بخواهند او را زيارت کنند، به آن می‌خوانند و خداوند برای تو هزار هزار حسنه می‌نويسد و از تو هزار هزار سيئه دور می‌نمايد و تو را هزار هزار مرتبه بالا می‌برد. همانند کسانی هستی که در رکاب آن حضرت به شهادت رسيدند. حتی در درجات آنها هم شريک می‌شوی. ⬅️ کامل الزيارات، صفحه ۷۴ 🏷
💎 ثواب خواندن زیارت عاشورا در کلام امامان معصوم (ع) (حدیث دوم) ✅ امام صادق (ع) به یکی از یاران خود به نام صفوان، درباره اثرات زیارت عاشورا می‌‎فرمايند: 🔸 زيارت عاشورا را بخوان و از آن مواظبت کن، به درستی که من چند خير را برای خواننده آن تضمين می‌نمایم؛ ✨ اول: زيارتش قبول شود، ✨ دوم: سعی و کوشش او مورد سپاس و تقدیر قرار خواهد گرفت، ✨ سوم: حاجات او هرچه باشد، از طرف خداوند بزرگ برآورده می‌گردد و نا اميد از درگاه او برنخواهد برگشت؛ زيرا خداوند وعده خود را خلاف نخواهد کرد. ⬅️ بحارالانوار، جلد ۹۸، صفحه ۳۰۰ 🏷
💎 ثواب خواندن زیارت عاشورا در کلام امامان معصوم (ع) (حدیث سوم) ☑️ امام باقر علیه اسلام: ✨ اگر مردم می‌دانستند زيارت امام حسين (ع) چه ارزشی دارد، از شدت شوق و علاقه می‌مردند و حسرت رسيدن به آن پاداش ها، جسم و روح آنها را پاره پاره می‌کرد. ⬅️ بحارالانوار، جلد ۱۰۱، صفحه ۱۸ 🏷
💠 ثواب خواندن زیارت عاشورا در کلام امامان معصوم (ع) (حدیث چهارم) ☑️ امام صادق علیه اسلام: ❇️ خداوند سوگند یاد کرده که 🕌 زیارت زائری که زیارت عاشورا را تلاوت نماید، بپذیرد 💎 و نیازمندی‌هایش را برآورده سازد. 🛡🔥 او را از آتش جهنم برهاند 🌱 و در بهشت برین جای دهد ✨ و همچنین حق شفاعت و دستگیری کردن از دیگران را به وی عطا نماید. ⬅️ مصباح المتهجد 🏷
💠 مثل کسی خواهد بود که با امام حسین علیه السلام شهید شده ثواب خواندن زیارت عاشورا در کلام امامان معصوم (ع) (حدیث پنجم) ☑️ در کتاب مفاتیح الجنان و قبل از متن زیارت عاشورا، حدیثی از امام باقر علیه السلام در ثواب این زیارت آمده است که می‌فرمایند: 🔸 به تحقیق این دعا دعایی است که ملائکه آن را می‌‏خوانند و خداوند در قبال آن برای تو صد هزار هزار درجه می‏‌نویسد و مثل کسی خواهی بود که با امام حسین (ع) شهید شده باشد. نوشته شود برای تو ثواب زیارت هر پیغمبری و رسولی و ثواب زیارت هر که زیارت کرده حسین‏‌ (ع) را از روزی که شهید شده است. 🏷
⭕️ شما چرا عاشورا نمی‌خوانید؟ عاشورا، عاشورا، عاشورا (ماجرای مشاهده حاج سیّد احمد رشتی‌) 🔰 حاج سیّد احمد رشتی می‌فرماید: 🕋 در سال ۱۲۸۰، به قصد حجّ بیت اللّه الحرام از رشت به تبریز آمدم و در خانه حاج صفر علی تاجر تبریزی منزل کردم؛ امّا چون قافله‌ای نبود، متحیّر ماندم تا آن‌که حاج جبّار جلودار سدهی اصفهانی برای طرابوزن (از شهرهای ترکیه) بار برداشت. 🐎 من هم به تنهایی از او حیوانی کرایه کرده و رفتم. وقتی به منزل اوّل رسیدیم، سه نفر دیگر به تشویق حاج صفر علی به من‌ ملحق شدند: یکی حاج ملّا باقر تبریزی، دیگری حاج سیّد حسین تاجر تبریزی و سومی حاجی علی نام داشت که خدمت می‌کرد که به اتّفاق روانه شدیم. به ارزنه الرّوم (شهری تجاری و صنعتی در شرق ترکیه) رسیدیم و از آن‌جا عازم طرابوزن شدیم. در یکی از منازل بین این دو شهر، حاج جبّار جلودار آمد و گفت: 🔹 منزلی که فردا در پیش داریم مخوف است امشب زودتر حرکت کنید که به همراه قافله باشید. ▫️ این مطلب را به‌خاطر آن می‌گفت که ما در سایر منازل، غالبا با فاصله‌ای پشت سر قافله راه می‌رفتیم. لذا حدود سه ساعت پیش از اذان صبح، حرکت کردیم. 🌨 حدود نیم فرسخ از منزل خود دور شده بودیم که ناگاه هوا دگرگون شد و برف باریدن گرفت به‌طوری‌که هرکدام از رفقا، سر خود را پوشاندند و به سرعت رفتند؛ امّا من هر قدر تلاش کردم نتوانستم به آنها برسم و در آن‌جا تنها ماندم. از اسب پیاده شدم و در کنار راه نشستم. خیلی مضطرب بودم؛ چون حدود ششصد تومان برای مخارج سفر همراه داشتم و ممکن بود راهزن یا دزدی پیدا شود و مرا به‌خاطر آنها از بین ببرد. بعد از تأمّل و تفکّر، با گفتم: 🔹 تا صبح همین‌جا می‌مانم بعد به منزل قبلی برگشته، چند محافظ همراه خود می‌آورم و به قافله ملحق می‌شوم. ▫️ در همان حال ناگاه باغی مقابل خود دیدم و در آن باغ باغبانی که در دست بیلی داشت، مشاهده می‌شد. او بر درختها می‌زد که برف آنها بریزد. پیش آمد و نزدیک من ایستاد و فرمود: 🔸 تو کیستی؟ ▫️ عرض کردم: 🔹 رفقایم رفته و من مانده و راه را گم کرده‌ام. ▫️ فرمود: 🔸 نافله شب بخوان تا راه را پیدا کنی. ▫️ مشغول نافله شب شدم. بعد از تهجّد (نماز شب)، دوباره آمد و فرمود: 🔸 نرفتی؟ ▫️ گفتم: 🔹 و اللّه، راه را بلد نیستم. ▫️ فرمود: 🔸 جامعه بخوان تا راه را پیدا کنی. ▫️ من جامعه را از حفظ نداشتم و الآن هم از حفظ نیستم با آن‌که مکرّر به زیارت عتبّات مشرّف شده‌ام. از جای برخاستم و زیارت جامعه را از حفظ خواندم. باز آن شخص آمد و فرمود: 🔸 نرفتی؟ ▫️ بی‌اختیار گریه‌ام گرفت و گفتم: 🔹 همین‌جا هستم چون راه را بلد نیستم. ▫️ فرمود: 🔸 عاشورا بخوان. ▫️ من زیارت عاشورا را از حفظ نداشتم و الآن هم حفظ نیستم در عین حال برخاستم و مشغول زیارت عاشورا از حفظ شدم، و تمام لعن و سلام‌ها و دعای علقمه را خواندم. دیدم باز آمد و فرمود: 🔸 نرفتی؟ ▫️ گفتم: 🔹 نه، تا صبح همین‌جا هستم. ▫️ فرمود: 🔸 الآن تو را به قافله می‌رسانم. ▫️ ایشان رفت و بر الاغی سوار شد و بیل خود را به دوش گرفت و آمد. فرمود: 🔸 پشت‌ سر من بر الاغم‌ سوار شو. ▫️ سوار شدم و اسب خود را کشیدم امّا حیوان حرکت نکرد. فرمود: 🔸 دهنه اسب را به من بده. ▫️ ایشان بیل را به دوش چپ گذاشت و عنان اسب را با دست راست گرفت و به راه افتاد. اسب کاملا آرام می‌آمد و ایشان را اطاعت می‌نمود. بعد آن بزرگوار دست خود را بر زانوی من گذاشت و فرمود: 🔸 شما چرا نافله نمی‌خوانید؟ نافله، نافله، نافله. ▫️ باز فرمود: 🔸 شما چرا عاشورا نمی‌خوانید؟ عاشورا، عاشورا، عاشورا. ▫️ بعد فرمود: 🔸 شما چرا جامعه نمی‌خوانید؟ جامعه، جامعه، جامعه. ▫️ در زمان طیّ مسافت، مسیری دایره‌ای را پیمودیم ناگاه برگشت و فرمود: 🔸 اینها رفقای شما هستند. ▫️ دیدم رفقا کنار نهر آبی پیاده شده، مشغول وضو برای نماز صبح بودند. از الاغ پیاده شدم تا سوار اسب خود شوم، نتوانستم. آن جناب پیاده شد و بیل را در برف فرو کرد و مرا سوار نمود و سر اسب را به سمت رفقا برگرداند. 💡 من در آن حال به فکر افتادم این شخص که بود که به زبان فارسی صحبت می‌کرد درحالی‌که این طرفها زبانی جز ترکی و مذهبی جز مذهب عیسوی وجود ندارد! تازه چطور به این سرعت مرا به رفقای خود رسانید. به‌خاطر همین فکرها پشت‌سرم را نگاه کردم؛ امّا کسی را ندیدم و از ایشان اثری نیافتم. و بعد از این جریان به رفقای خود ملحق شدم. ⬅️ برکات حضرت ولی عصر (علیه السلام)، صفحه ی ۲۵۴ 🏷
🕯 تأسف در عالم برزخ به خاطر مداوت نداشتن بر زيارت عاشورا ☑️ عالم جليل القدر، شيخ عبدالهادي حائري مازندراني از والد خود «مرحوم حاجي ملا ابوالحسن» نقل كردند كه فرمود: ▫️ من حاجي ميرزا علي تقي طباطبايي را بعد از رحلتش در خواب ديدم. به او گفتم: 🔹 آيا در آنجا آرزويي هم داري؟ ▫️ گفت: 🔸 هيچ آرزويي ندارم جز يك چيز و آن اينكه چرا در دنيا هر روز زيارت عاشوراي ابي عبدالله الحسين عليه السلام را نخواندم؟ ▪️ رسم سيد اين بود كه فقط در دهه‌ي محرم، زيارت عاشورا مي خواند، نه در تمام سال! و لذا افسوس مي خورد كه چرا در تمام سال نمي خواندم. ⬅️ کرامات الحسينية ص ۲۲۳ به نقل از آثار شگفت ص ۱۹. 🏷
❇️ شفا یافتن چشم نابینا به علت مداومت بر زیارت عاشورا ☑️ آیت اللّه شبیری زنجانی، از مراجع تقلید می‌گوید: ▫️ یکی از چشم‌های فرزند آقای حاج سید محمد بجنوردی بر اثر عارضه‌ای نابینا شده بود و به نظر پزشکان، حتی پزشکان خارج از کشور، به علت رشد آن عارضه، چشم دیگرش نیز نابینا می‌شد. ✨ ولی آن شخص شفا یافت؛ یکی از بستگان وی، سیدالشهداء را در عالم رؤیا دید که به او فرمود: 🔸 «ما به جهت اینکه او به زیارت عاشورا مداومت داشت، سلامتی چشم دیگرش را از خدا گرفتیم». ⬅️ خبرگزاری دفاع مقدس https://dnws.ir/0008Qk 🏷 علیه السلام
❇️ ما همگی مداومت به زیارت عاشورا داشتیم ☑️ یکی از بزرگان می فرمود: ▫️ مرحوم آیة اللّه حاج حسین خادمی و حاج شیخ عباس قمی و حاج شیخ عبدالجواد مداحیان روضه خوان امام حسین علیه السلام را در خواب دیدم که در غرفه ای از غرفه های بهشت دور یکدیگر جمع بودند. از آیة اللّه خادمی احوالپرسی کردم و گفتم : 🔹 با هم بودن شما یک آیة اللّه و آقای حاج شیخ عباس قمی یک محدث و حاج شیخ عبدالجواد روضه خوان، چه مناسبتی دارد که با یکدیگر یک جا قرار گرفته اید؟ ▫️ جواب دادند: 🔸 ما همگی مداومت به زیارت عاشورا داشتیم و در مقدار خواندن زیارت عاشورا مثل هم بودیم‌. ⬅️ کرامات الحسینیه، علی میر خلف زاده، ج ۲ 🏷
❇️ زیارت عاشورا و حل مشکل مالی ☑️ عالم جليل و زاهد مسلم حاج آقاى شيخ عبد الجواد حائرى مازندرانى فرمود: ▫️ روزى كسى آمد خدمت خلد مكان (=مکانش در بهشت) شيخ الطايفه زين العابدين مازندرانى قدّس اللّه سره العالى، شكايت از تنگى معاش خود كرده شيخ به او فرمود: 🔸 برو حرم حضرت اباعبداللّه (ع) زيارت عاشورا بخوان رزق و روزى به توخواهد رسيد. اگرنرسيد بيا نزد من، من خواهم داد. ▫️ آن بنده خدا رفت بعد از زمانى آمد خدمت آقا، آقا فرمود: 🔸 چه كاركردى؟ ▫️ گفت: 🔹 در حرم مشغول خواندن زيارت عاشورا بودم؛ كسى آمد و وجهى به من داد و در توسعه قرار گرفتم. ⬅️ تذكرة الزائرين ناقل زيارت عاشورا و آثار شگفت: ۱۶. 🏷
❇️ او در بهترین باغ‌های عالم برزخ است و هزار ملک به او خدمت می‌کنند ... ☑️ مرحوم شهید دستغیب(ره) حکایتی درباره برکت خواندن زیارت عاشورا را این‌گونه نقل می‌نماید: ▫️ یکی از علما نجف حدود یکصد سال پیش، در خواب، حضرت عزراییل را می بیند، پس از سلام می‌پرسد: 🔹 از کجا می آیی؟ ▫️ ملک الموت می‌فرماید: 🔸 از شیراز! روح مرحوم میرزا ابراهیم محلاتی را قبض کردم. ▫️ شیخ می‌پرسد: 🔹 روح او در چه حالی است؟ ▫️ عرزاییل می‌فرماید: 🔸 در بهترین حالات و بهترین باغ‌های عالم برزخ، خداوند هزار ملک را برای انجام دستورات شیخ قرار داده است. ▫️ آن عالم پرسید: 🔹 آیا برای مقام علمی و تدریس و تربیت شاگرد به چنین مقامی دست یافته است؟ ▫️ فرمود: 🔸 نه! ▫️ پرسید: 🔹 آیا برای نماز جماعت و بیان احکام؟ ▫️ فرمود: 🔸 نه! ▫️ پرسید: 🔹 پس برای چه؟ ▫️ فرمود: 🔸 «برای خواندن زیارت عاشورا.» 🔘 نقل است که مرحوم میرزا، سی سال آخر عمرش، زیارت عاشورا را ترک نکرد و هر روز که به سبب بیماری یا امر دیگری نمی‌توانست بخواند، نایب می‌گرفت. ⬅️ داستان های شگفت، حکایت ١١٠ 🏷
❇️ پسرم! زیارت عاشورا را فراموش مکن؛ زیارت عاشورا، زیارت عاشورا! ☑️ دکتر محمد هادی امینی، فرزند مرحوم علامه امینی گوید: ▫️ « شبی پدرم را در خواب دیدم؛ دست ایشان را بوسیدم و عرض کردم: 🔹 پدر جان، باعث نجات شما چه بود؟ ▫️ ایشان می‌خواست مرا آزمایش کند؛ فرمود: 🔸 چه می‌گویی؟ ... ▫️ عرض کردم: 🔹 آقا جان، شما الان بین ما نیستید و به عالم دیگری منتقل شده‌اید، باعث نجات شما در آنجا « الغدیر » بود؟ « شهداء الفضیلة » ، « کامل الزّیارات »، « ادب الزّائر »، « تفسیر سورة الفاتحة »، « سیرتنا و سنّتنا » کدام بود؟ ▫️ (نام کتاب‌های ایشان را بردم) ایشان متوجّه شد؛ تأملّی کرده و سپس فرمود: 🔸 « زیارت الحسین، زیارت الحسین، زیارت الحسین علیه‌السلام » ▫️ عرض کردم: 🔹 آقا، الان روابط ایران و عراق، تیره است؛ ما به زیارت حرم مطهّر امام حسین علیه‌السلام دسترسی نداریم! ▫️ فرمود: 🔸 « در تهران، همین مجالسی که می‌گیرید و به أبی‌عبدالله متوسّل می‌شوید، همین ثواب را در نامه‌ی اعمال شما قید می‌کنند؛ پسرم! زیارت عاشورا را فراموش مکن؛ زیارت عاشورا، زیارت عاشورا! » ⬅️ آداب کوی جانان (علامه‌امینی)، ص۳۷ 🏷