❇️ مشاهده حاج میرزا مقیم قزوینی در سرداب غیبت
🔰 عالم ربّانی و عارف صمدانی، حاج میرزا مقیم قزوینی فرمود:
▫️ قصد کردم چلّهای در سرداب غیبت باشم و در اوقات خلوت خود، به آنجا مشرّف میشدم.
نزدیک تمام شدن چلّه، روزی به سبب بعضی عوارض، کدورتی پیدا کردم. با دلی گرفته و قلبی شکسته به آنجا مشرّف و مشغول نماز و اوراد مخصوص شدم.
✨ ناگهان بین خواب و بیداری، دیدم سرداب مطهّر مملوّ از بوی عطر و عنبر گردید. چشم باز نمودم دیدم، سیّد جلیلی با عمامه سبز از سرداب شش ضلعی که قبل از خود سرداب مقدّس است وارد شد و آرامآرام قدم برمیدارد، تا داخل صفّه گردید.
من چنان بیخود شدم که قادر بر حرکت دادن هیچ عضوی از اعضای خود نبودم جز آنکه چشمم باز بود و جمال آن منبع انوار را مشاهده مینمودم.
پس از مدّتی با همان وقار و سکینهای که وارد محلّ مذکور شد، نماز خواند و بعد از نماز با همان حالت اطمینان روانه گردید و من به همان شکل از خود بیخبر بودم.
وقتی از سرداب اصلی داخل سرداب اوّلی شدند، به خود آمدم برخاستم و گفتم:
🔹 یقینا هنوز بالا نرفتهاند.
▫️ با کمال سرعت دویدم؛ ولی کسی را ندیدم. از پلّهها بالا رفتم، ابدا اثری نبود. گفتم:
🔹 حتما اشتباه کردهام و هنوز در سرداب تشریف دارند.
▫️ دویدم و همهجا حتّی مسجد زنها را جستجو کردم؛ ولی چیزی ندیدم. ضمن اینکه به مجرّد غایب شدن ایشان، آن بوی مشک و عنبر هم از مشامم محو گردید.
با کمال گرفتگی و زاری نشستم و به نفس بیقابلیّت خود عتاب و خطاب زیادی کردم و لکن چه سود با این بیلیاقتی.
⬅️ برکات حضرت ولی عصر (علیه السلام)، صفحه ی ۲۶۱
🏷 #امام_زمان_عج #تشرفات #سرداب_غیبت
💚در مسیر مهدویت💚
🌐 @DarMasireMahdaviat
🧮 S4W89