💠 سوال
فکری که کرده جان مرا هم اسیر خود
بیرون کشانده زندگیم از مسیر خود
این است، ارتباط من و این جهاد چیست؟
پس جایگاه من به دل این خطاب چیست؟
آیا نوشتن است تمامی همّتم؟
این یک کلام گشته تمامی عزّتم؟
بَه بَه به این توان و به این روح پر خروش!
و احسنت بر منی که چنین آمدم به جوش!
گفتند این قلم ز دماء شهید به
حال این کلام را به کنار شهید نه!
این عالم از برای قلم ها حزین شده
آن، این قلم نبود که اکنون گزین شده
من سخت ماندهام که چرا بی تفاوتم؟
گر انقلابیام چه بود این تفاوتم؟
با آنکه زهر خنده تلخش به کام ما
خون جگر شدست و بریزد به جان ما
من را ببین نشستهام اینجا و بی کنش
خود را عقب کشیدهام از دام این تنش
لعنت به این منی که نبودش مفید تر
باشد ز بودنش که حسابش سفید تر
اما هنوز پاسخ خود را نیافتم
تنها به نظم، یک جوک نو سازه ساختم
تا پیش از این امید و دوری ز درد ها
ما را نشانده بود به امید مرد ها
سردار دل که رفت پر از غم زمانه شد
گویا بدین وحوش نبودش بهانه شد
زان دم که رفت در طی ماهها و روز ها
ما را نشانه رفته کلک ها و دوز ها
از او به بعد سید خدمت عجیب بود
پر طمطراق بود ولیکن نجیب بود
تهمت شنید و رفت و از آن خیل راز ها
تنها زبان گشود به راز و نیاز ها
اما زدند آنکه به مردم امید داد
هر کس که زد به گردهی ابر سفید داد
اکنون نشستهایم که شاید فرج شود
بنشین که باز موسم ایام حج شود
حاجی شدیم گرد سر خود طواف کن
این مغز خویش پر ز دروغ و ز لاف کن
اهل وفاق باش نه چون آنکه با نفاق
برداشته نقاب از این حیلهی وفاق
اما هنوز پرسش من مانده بی جواب
غم ها کتاب گشته همان گونه بی حساب
من را وظیفه ایست چه گشتست غیرتم
از غیرتی که خفته چنین غرق حیرتم
باور پذیر نیست که سید حسن برفت
آن هم ز اشتباه کسی چون حسن برفت
دیدید عاقبت چه بها اعتماد داشت؟
لعنت به خصم وانکه بدو اعتماد داشت
صابر سوال کرد و ز جانش حساب خواست
باید که اینچنین ز دل خود حساب خواست
#یا_صاحب_الزمان
#سید_حسن_نصرالله
#عین_صاد
#دارالسلام 👇
https://eitaa.com/joinchat/989659934C9589c5c1a2