ولادت حضرت عيسي عليه السلام و خاطره اي از روحاني بزرگوار آقاي ميثم حسني :
چند وقت پيش با جمعي از دوستان به منزل اين خانم مسيحي رفتيم.
ايشان در حاليكه خيلي منقلب شده بود چندتا از مدارك پزشكي اش را نشان داد و گفت: من بيماري سختي داشتم كه پزشكان از علاج آن نااميد شده بودند و صراحتا به خانواده ام گفتند كه چند ماه بيشتر زنده نيستم.
از همه جا مايوس و نااميد شده بودم و درد همه ي وجودم را فراگرفته بود يادم آمد وقتي بچه بودم و با مادرم كليسا رفته بوديم كشيش پير كليسا گفت:
يادتان باشد اگر يك روز به مشكل سختي گرفتار شديد براي ابالفضل(ع) شيعه ها نذري بدهيد و مطمئن باشيد حل مي شود.
من هم از يك روحاني شيوه نذري دادن را پرسيدم
و به يك نانوايي پول دادم كه به نيت حضرت ابالفضل(ع) به مردم نان بدهد.
اين كار انجام شد
و شب در خواب حضرت را ديدم كه فرمودند:
چي شده چرا اينقدر درد مي كشي؟
گفتم: شما؟
فرمود: امروز رفتي براي من نذري دادي من را نمي شناسي! من ابالفضل شيعه ها هستم
بلند شو تو شفا گرفتي
#عیسی
#مسیحیت
#ابالفضل
#عباس_شناسی
#طلبه
#نذری
24 شهریور 1401
18 صفر 1444
#خانم_خراسانی