eitaa logo
پای درس استاد
163 دنبال‌کننده
228 عکس
613 ویدیو
31 فایل
سخنان ناب و کلام آموزنده و مفید https://eitaa.com/joinchat/2768044290Ccde6026890
مشاهده در ایتا
دانلود
Part01-مقتل الارشاد.mp3
20.87M
📗 کتاب صوتی مقتل الارشاد اثر شیخ مفید قسمت 1⃣
Part02_مقتل الارشاد.mp3
8.11M
📗 کتاب صوتی مقتل الارشاد اثر شیخ مفید قسمت 2⃣
Part03_مقتل الارشاد.mp3
7.82M
📗 کتاب صوتی مقتل الارشاد اثر شیخ مفید قسمت 3⃣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چگونه ثواب ۲۰ حج را کسب کنیم؟ سوال و جواب غافلگیر کننده امام صادق علیه‌السلام 🔶 در امسال، از راه دور زائر کربلا باشیم... 🔸 به تو از دور سلام... ________________________ 🔷 برشی از سخنرانی حجت‌الاسلام راجی
مشیت الهی.mp3
3.51M
🔶 مشیت الهی 🔷 همه چیز در حوزه مشیت خداوند است. 📌برگرفته از دوره آموزشی «معرفت خدا در کلام امام شهید» حجت‌الاسلام محمدجواد وزیری‌فرد
44.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ماجرای اهل سنت مصری و امام حسین علیه‎السلام 👤 استاد فاطمی‎نیا
✅ حکایتی شنیدنی مرحوم ميرزا علي محدث زاده، فرزند حاج شيخ عباس قمي كه از وعاظ و خطباي مشهور تهران بود، مي فرمود: زماني من به بيماري و ناراحتي حنجره و گرفتگي صدا مبتلا شده بودم، تا جايي كه منبر رفتن و سخنراني كردن برايم ممكن نبود. مسلما هر مريضي در چنين موقعيتي به فكر معالجه مي افتد. من نيز با در نظر گرفتن طبيبي متخصص و با تجربه، به او مراجعه كردم و پس از معاينه معلوم شد كه بيماري آنقدر شديد است كه بعضي از تارهاي صوتي از كار افتاده و فلج شده است و اگر لاعلاج نباشد لااقل صعب العلاج است. طبيب معالج در ضمن نوشتن نسخه، دستور استراحت دادند كه تا چند ماه از منبر رفتن خودداري كنم و حتي با كسي حرف نزم و اگر چيزي بخواهم و يا مطلبي را از زن و بچه ام انتظار داشته باشم، آنها را بنويسم. تا در نتيجه ي استراحت مداوم و استعمال دارو، شايد سلامتي از دست رفته مجددا به من برگردد. البته صبر در مقابل چنين بيماري و حرف نزدن با مردم حتي با زن و بچه، خيلي سخت و طاقت فرساست، زيرا انسان از همه بيشتر احتياج به گفت و شنود دارد، چطور مي شود تا چند ماه هيچ نگويم و حرفي نزنم و پيوسته در استراحت باشم؟ در حالي كه معلوم نيست نتيجه آن چه باشد! بر همه روشن است كه با پيش آمد چنين بيماري خطرناكي چه حال اضطراري به بيمار دست مي دهد. اين اضطرار و ناراحتي شديد، آدمي را به ياد يك قدرت فوق العاده مي اندازد. اين حالت پريشاني باعث مي شود كه اميد انسان، از تمام چاره هاي بشري قطع شود و به ياد مقربان درگاه الهي افتد تا بوسيله ي آنها به درگاه خداوند متعال، عرض حاجت كند و از درياي بي پايان لطف خداوند بهره اي بگيرد. من هم با چنين پيش آمدي، جز توسل به ذيل عنايت حضرت امام الحسين عليه السلام چاره اي نداشتم. روزي بعد از نماز ظهر و عصر حال توسل به دست آمد و خيلي اشك ريختم و سالار شهيدان حضرت سيد الشهداء عليه السلام را مخاطب قرار دادم و گفتم: يابن رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم، صبر در مقابل چنين بيماري براي من طاقت فرسا است! علاوه بر آن، من اهل منبر هستم و مردم از من انتظار دارند من از اول عمر تا به حال علي الدوام منبر مي رفتم و از نوكران شما اهل بيت هستم. ولي حالا چه شده است كه يكباره بايد از اين پست حساس، بر اثر بيماي بركنار باشم؟ به علاوه ماه مبارك رمضان نيز نزديك است دعوت ها را چه كنم؟ آقا عنايتي بفرما، تا خدا شفايم دهد! به دنبال اين توسل، طبق معمول هر روز، خوابيدم. در عالم خواب خودم را در اطاق بزرگي كه نيمي از اطاق منور و روشن بود و قسمت ديگر اطاق، كمي تاريك بود؛ ديدم. ادامه دارد 👇
ادامه... 👇 در آن قسمتي كه روشن بود، حضرت سيدالشهداء اباعبدالله الحسين عليه السلام را ديدم كه نشسته اند. خيلي خوشحال و خوشوقت شدم و همان توسلي را كه در حال بيداري داشتم، در حال رؤيا نيز پيدا كردم و به ايشان عرض حاجت نمودم! مخصوصا اصرار داشتم كه ماه مبارك نزديك است و در مساجد متعددي دعوت شده ام، ولي با اين حنجره ي از كار افتاده چطور مي توانم منبر روم و سخنراني نمايم؟ و حال آنكه دكتر مرا منع كرده است كه حتي با بچه هاي خودم نيز حرفي نزنم! چون خيلي الحاح و تضرع و زاري داشتم، حضرت عليه السلام اشاره به من كردند و فرمودند: به آن آقا سيد كه دم در نشسته، بگو چند جمله از مصيبت دخترم (حضرت رقيه عليهاالسلام) بخواند و شما كمي اشك بريزيد، انشاءالله تعالي خوب مي شوي! من به در اطاق نگاه كردم، ديدم شوهر خواهرم «آقا مصطفي طباطبائي قمي» كه از علماء و خطباء و از ائمه ي جماعت تهران است، نشسته است. فرمان حضرت امام حسين عليه السلام را به او رساندم، ولي ايشان مي خواست از ذكر مصيبت خودداري كند! حضرت سيدالشهداء عليه السلام فرمودند: «بخوان روضه ي دخترم را» ايشان مشغول ذكر مصيبت حضرت رقيه عليهاالسلام شد و من هم گريه مي كردم و اشك مي ريختم. اما متأسفانه بچه ها مرا از خواب بيدار كردند و من با ناراحتي از خواب بيدار شدم و متأسف و متأثر بودم كه چرا از آن مجلس پر فيض محروم ماندم؟ ولي دوباره ديدن آن منظره عالي امكان نداشت! همان روز يا روز بعد، به همان پزشك متخصص مراجعه نمودم. خوشبختانه پس از معالجه، معلوم شد كه اصلا اثري از ناراحتي و بيماري قبلي نيست! پزشك كه در تعجب بود از من پرسيد: شما چه خورديد كه به اين زودي و سرعت نتيجه گرفتيد؟ من چگونگي توسل و خواب خودم را بيان كردم. دكتر قلم در دست داشت و سرپا ايستاده بود، ولي بعد از شنيدن داستان توسلم، بي اختيار قلم از دستش بر زمين افتاد و با يك حالت معنوي كه بر اثر شنيدن نام امام حسين عليه السلام به او دست داده بود؛ پشت ميز طبابت نشست و قطره قطره ي اشك بر رخسارش ريخت. او گريه كرد و سپس گفت: آقا، اين ناراحتي شما جز توسل و عنايات و امداد غيبي، چاره و علاج ديگري نداشت. 📚 کرامات الحسينيه، ج۲، ص۸۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 میشه از حساب و کتاب قیامت معاف شد! 🔻میشه، اما این اتفاق برای همه نمیفته حتی اگه اهل زیارت‌ها و دینداری‌های آنچنانی باشند.
💠 خون طهور ▫️ نه زمان نه زمین, هیچ كدام وطن انسان نیست، وطن انسان جایی است كه از آنجا آمده است. بیان نورانی سالار شهیدان این است كه «مَنْ کَانَ بَاذِلًا فِینَا مُهْجَتَهُ وَ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْیَرْحَلْ مَعَنَا»؛ شما باید وطنتان را دوست داشته باشید؛ اما شما خاكی نیستید، شما از جای بلند آمدید و باید به هما‌ن ‌جا برگردید، آنجا وطن شماست. چون ﴿إِنَّا لِلّهِ﴾، پس ﴿إِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ﴾! فرمود هر كس بخواهد به وطن اصلی ‌اش برگردد باید كربلایی بشود! ما آمدیم به وطن اصلی ‌مان رحلت کنیم، زادراه و توشه این راه هم خون جگر است: «مَن كان باذلاً فینا مُهْجَته». ▫️ راهی كه ما داریم می ‌رویم, راهی كه ما راهنمایی می‌كنیم, راهی كه از طرف خدا به ما گفتند و ما به شما می‌ گوییم, اگر كسی در این راه بخواهد خون قلب و جگرش را بدهد، بیاید به كربلا! وجود مبارك امام صادق (سلام الله علیه) در به صفوان فرمود در روز اربعین بگو خدایا من شاهدم كه حسین بن علی «بَذَلَ مُهْجَتَهُ فیكَ لِیسْتَنْقِذَ عِبادَكَ مِنَ الْجَهالَةِ وَحَیرَةِ الضَّلالَةِ». اگر كسی به صراط مستقیم الهی مشرّف شد که ﴿أَنَّ هذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیماً﴾، او می ‌شود «بَذَلَ مُهْجَتَهُ فیكَ»؛ خب هدفِ او چیست؟ هدفش این است كه جامعه را عقلانی كند، جامعه را به برساند. ▫️ ما دو مشكل در جامعه داشته و داریم: یكی جهل علمی ماست، یكی جهالت عملی؛ وجود مبارك امام صادق فرمود در به سالار شهیدان سلام عرض کنید بعد بگویید خدایا حسین بن علی خونش را داد تا مردم عاقل بشوند: «بَذَلَ مُهْجَتَهُ فیكَ لِیسْتَنْقِذَ عِبادَكَ مِنَ الْجَهالَةِ وَحَیرَةِ الضَّلالَةِ»؛ نه بی راهه بروند و نه راه كسی را ببندند. آپارات: https://aparat.com/v/hQWwf آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی 📚 درس اخلاق تاریخ: 1391/10/14
4_6041973182410262347.mp3
6.85M
🌴خداحافظ ای شهر آزارها 🌴خداحافظ ای کوچه بازارها 🎙 محمود_کریمی
💠 قیام حسینی برای شکوفایی عقل جهاد عشق و عقل 🔹 جهاد سه گونه است: 1. جهاد اصغر که نبرد با دشمن بیرونی در میدان جنگ است. 2. جهاد اوسط که درگیری درونی انسان با خویش بر سر مسائل اخلاقی است؛ مانند جنگ میان تقوا و طغوا، عدل و ظلم، حق و باطل، صدق و کذب، حسن و قبح... . بسیاری از مردم، این جنگ را جهاد اکبر می پندارند؛ زیرا غالب آنان در همین حدّ می مانند و توانایی دسترسی به بالاتر از آن را ندارند؛ ولی برای سالکان کامل، پایان راه این نیست که انسان، عادل و پرهیزگار و لایق بهشت شود. 3. جهاد اکبر که نبردی میان عقل و عشق است، نه نبرد عقل و شهوت یا عقل و غضب. 🔹 در این جنگ، عقل می گوید: من حق را می فهمم. عشق پاسخ می دهد: فهمیدن حق کافی نیست؛ بلکه باید حق را مشاهده نمود. عقل می گوید: بهشت و دوزخ موجودند. عشق می گوید: صِرف علم به وجود آن ها کافی نیست؛ بلکه باید بهشت و دوزخ را اکنون دید... . 🔹 بنابراین، جهاد اکبر نبردی دیگر است. در آن جا هر چه هست، حق، صدق، عدل، حسن، طاهر و تقواست؛ ولی باید از میان پاک و پاک تر، یکی را برگزید. جهاد اکبر، میدان مبارزه بین معقول و مشهود، حکمت و عرفان، حصول و حضور و سرانجام، میان ذهن و عین است و شهادت طلبیِ عاشقانه می خواهد، نه عاقلانه و حکیمانه؛ همچون ابراهیم خلیل (علیه السلام) که در جهاد عاشقانه خویش از هیچ چیز، حتّی از آتش نمرود نهراسید؛ زیرا در این گونه مواردْ عقل فتوا به تقیّه و احتجاب می دهد، ولی عشق فرمان قیام و جهاد صادر می نماید. نهضت خونین سالار شهیدان، نمونه والا و راستین جهاد اکبر به شمار می رود. 🔹 مبارزه و تلاش های شاگرد امام حسین (علیه السلام) یعنی امام راحل (قدس سره) نیز شاخه ای از شجر طوبای قیام آن حضرت (علیه السلام) است. عاقلان عصر انقلاب به امام راحل (قدس سره) می گفتند: در این شرایط، نهضت شما به ثمر نمی رسد؛ ولی او عاشقانه تصمیم گرفت و در جهاد اکبر پیروز شد. پیروان خالص و مخلص او نیز که خود را با نارنجک به زیر تانک می افکندند، عاشقانه شهید شدند؛ نه عاقلانه. شهادت حسین فهمیده که نموداری از شهادت ده ها ایثارگر ناب و مجاهد نستوه مشتاق و عاشق بود، با شهادت دیگران فرق می کند؛ زیرا پیدا بود که اینان حقیقتی را می دیدند که دیگران یا آن را ادراک نمی کردند یا اگر از آن آگاه بودند، در محدوده فهم حصولی آنان بود، نه شهود حضوری. آن که مقصود خود را می بیند، این گونه جانش را بر کف دست می نهد و به روی مرگ لبخند می زند... . 📚 شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی ص 193 تا 196
سرآمد تعلقات انسان حب مال و جاه است که مانند دو گرگ می مانند دو قسم وجود دارد که سرآمدِ تعلّقات است و در روایات ما مطرح شده است؛ زیرا این دو قسم جنبۀ همگانی و شُمول دارد، ولی بقیۀ اقسام، این شُمول را ندارند؛ مثلاً حبّ به فرزند و اینکه انسان بچّه اش را دوست دارد، موجب می شود انسان به وادی نافرمانی نسبت به خدا و معصيت كردن کشیده شود. حالا ممکن است یکی بچّه دار نشده باشد و اين، توفيق جبری است كه اين فرد دارد. ولی دو مورد است كه بسترش برای همگان باز است؛ يكی مال و ديگری مقام است. روايتی در اصول كافی است که از کتاب بحار می خوانم. محمّد بن مُسلم از امام باقر(ع) نقل می کند که حضرت فرمود:«مَا ذِئْبَانِ ضَارِيَانِ فِی غَنَمٍ لَيْسَ لَهَا رَاعٍ هَذَا فِی أَوَّلِهَا وَ هَذَا فِی آخِرِهَا بِأَسْرَعَ فِيهَا مِنْ حُبِّ الْمَالِ وَ الشَّرَفِ فِی دِينِ الْمُؤْمِنِ»1️⃣؛ حضرت اوّل در این روایت فرضيه ای را مطرح می كنند و بعد می خواهند آن را تطبيق بدهند. فرضيۀ شان اين است که اگر شما يك گلّه گوسفند را كه بی شَبان باشد فرض كرديد؛ به تعبير ما شَبانش آن ها را رها كرده و رفته است. دو گرگ، يكی از آن سر گلّه و يكی از اين سر گلّه به اين گوسفندها حمله کرده و شروع كنند گوسفندها را به هلاكت برسانند، این دو گرگ نمی توانند گوسفندها را زودتر به هلاكت برسانند در مقایسه با سرعتی که حبّ به مال و حبّ به جاه، دين انسان مؤمن را نابود می کنند. 1️⃣الكافي، ج2، ص315- بحارالأنوار، ج70، ص24 〰️〰️〰️〰️〰️ 📚 📕 📝 جلسه پنجم
حبّ مال و جاه، اعتقادات درونی انسان را دِرو می کند. 📌دين هرکدام از ما از نظر درونی اين گونه است که يك مجموعۀ واحد نيست؛ بلکه مجموعه ای از اعتقادات نسبت به اصول و بعد از آن وابستگی ها و التزامات نسبت به فروع است؛ اصول پنج گانه و پنج اعتقاد مطرح است. و از اين طرف، التزامات نسبت به فروع احكام که زياد هستند و يك، دو، سه، ده و صدتا نيستند؛ واجبات و محرّمات زیاد هستند. اگر حبّ به مال یا حبّ به مقام بيايد، همه را دِرو می كند؛ همان گونه كه گلّۀ گوسفند توسّط گرگ مورد حمله قرار می گیرد -چقدر این تعبير و فرضيه، زيباست. من نديدم كسی اين قدر قشنگ بتواند اين فرضيه را روی دین پياده كند. اين فرضيه را ایجاد كرده و شما بايد آن را تطبيق بدهی- حبّ به مال و حبّ به مقام و جاه وقتی در درون انسان وارد بشود، همه چیز را دِرو می كند. می گویند: وقتی گرگ در گلّه وارد می شود، اين گونه نيست كه يك گوسفند را بخورد، سير شود و دنبال کارَش برود؛ بلکه هر كدام را يك گاز می گيرد، «لت و پار» می كند و روی زمین می اندازد. حبّ به مال هم اين گونه نيست كه به عنوان مثال بيايد به اعتقادات حمله کند؛ فقط نبوّت یا امامت را سست بكند، بلکه به همه اش از مبدأ تا معاد می زند و می رود. حبّ به جاه و مقام وقتی در دل آمد، همه را می زند «لت و پار» می كند. از اين طرف، التزاماتی را كه انسان به فروع دارد هم سُست می كند؛ از نماز ، روزه و... 〰️〰️〰️〰️〰️ حاج_آقا_مجتبی_تهرانی
💠 از علامه طباطبايی (ره) سوال کردند چه کار کنيم که در حواسمان جمع باشد؟؟ ✔️فرمود: قــبل از نمـــاز، مــراقب زبـان خودتان باشيد، نماز با حضـور قلب، مزد است و آنـرا به هر کسی نمی دهند!! اين هـــديه را به کسی ميدهند که قبلاً زحمتی کشيده باشد. 🔶 من از سکوت آثار گرانبهایی را مشاهده کردم. چهل شبانه روز سکوت اختیار کنید و جز در امور لازم سخن نگویید و به فکر و ذکر مشغول باشید، تا برایتان صفا و نورانیت حاصل شود.
💠 نمی‌توان بر روی شاخه‌ی لرزانِ دنیا، خانه ساخت! 🔻 [امیرالمؤمنین علیه‌السلام] خطاب به فرزندشان [امام حسن علیه‌السلام] فرمودند: پدری می‌خواهد با تو سخن بگويد كه - در يك كلام - می‌بيند «دنيا» محل امنی نيست، پس تو نيز در دنيا بيهوده به‌دنبال امنيت مباش بلكه به‌دنبال آن باش که در چنین دنیایی بهترین بهره‌ها را برای «ابدیت» خود ذخیره نمایی، همچون پرنده‌ای كه هرگاه روی شاخه‌ای می‌نشيند با كوچك‌ترين لرزش از آن شاخه به شاخه‌ای ديگر می‌پرد. پرندگان آن‌قدر عاقل هستند كه لانه‌شان را روی شاخه‌ای لرزان بنا نكنند، اگر هم پرنده‌ی نادانی پيدا شود كه چنين كاری بكند چيزی نمی‌گذرد كه لانه‌اش با يك باد ويران می‌شود. دنيا نيز مانند شاخه‌ لرزانی است که نباید به استحکام و بقای آن امید بست. انسان بايد اين نکته را به قلب خود برساند كه نمی‌توان بر روی شاخه‌ی لرزانِ دنیا خانه ساخت؛ شاخه‌ای است كه هم بايد روی آن نشست و هم بايد آماده‌ی پريدن از آن بود. 📚 کتاب "فرزندم اینچنین باید بود" جلد اول استاد_اصغر_طاهرزاده