▪️ حالا از این به بعد صدا و سیمای آمریکا شروع میکنه به سانسور داور بازی والیبال
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir
ساعت ۱۴ پایان شیفت من بود و کمتر از یک ربع به آن زمان مانده بود که گروهی از سالمندان برای زیارت وارد حرم شدند. یکی از آن ها به من گفت که مادرجان می شود تا ساعت ۳ هر جایی در حرم که گفتم، من را با خودت ببری.
با این که برای آن روز برنامه ریزی کرده بودم اما گفتم که او زائر امام رضا(ع) است و نمی توان به درخواستش جواب منفی داد؛ بنابراین رکاب های ویلچر را باز کردم و او روی صندلی نشست. ابتدا رفتیم پنجره فولاد، در آن جا زیارت نامه اش را خواند و برای خودش روضه ای خواند و سپس گفت که من را به مسجد گوهرشاد ببر. در آن جا نماز خواند و سپس گفت که من را به آرامگاه شیخ حر عاملی و مرحوم نخودکی و ... ببر تا توفیق زیارت آن ها را هم داشته باشم.
در این مسیر و در حالی که ساعت ۳ و نیم شده بود، به من گفت که می دانم که هیچ فردی به مهربانی و صبوری شما با من رفتار نمی کرد اما همین قدر بدان که من خیلی وقت بود که توفیق زیارت نداشتم و همه آرزویم این بود که یک بار دیگر به زیارت امام رضا(ع) مشرف شوم. راستش فکر نمی کردم که به این توفیق دست یابم اما خدا را شکر که قسمتم شد. در پایان شماره من را هم گرفت و رفت. بعد از چند روز، آقایی با من تماس گرفت و خودش را پسر آن خانم معرفی کرد و گفت: شما چند روز پیش مادر من را سوار ویلچر کردید که شماره تان را هم گرفته است. مادرم در این چند روز خیلی از زحمات شما برای ما و دیگر بچه ها و نوه هایش تعریف می کرد. هم می خواستم از شما تشکر کنم و هم بگویم که مادرم چند شب پیش از این دنیا رفت. خدا را شکر که خاطره آخرین زیارتش برایش شیرین تر از همیشه بود.
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir
مطالعه مارکز در هنگام سفر
فروردین سال۹۵ صفحه اینستاگرام حاج قاسم سلیمانی عکسی را به اشتراک گذاشته بود که این سردار را در هواپیما و در حال مطالعه یک کتاب و یادداشت نوشتن نشان میداد.
تصویری که در توضیح آن نوشته شده بود: در حال پرواز و مطالعه کتاب گابریل گارسیا مارکز.
مارکز نویسنده کلمبیایی یکی از چهرههای شاخص ادبیات نوین آمریکای لاتین بود. او یکی از نویسندگان محبوب اسپانیولی زبان در ایران است که بسیاری از آثارش با ترجمههای مختلف منتشر شدهاند. سبک مارکز رئالیسم جادویی بود که پیش از او نویسندگان دیگری چون خوان رولفوی مکزیکی و آلخو کارپانتیهی کوبایی آثاری را در این سبک نوشته بودند.
«صدسال تنهایی»، «کسی به سرهنگ نامه نمینویسد»، «عشق سالهای وبا»، «ژنرال در هزارتویش» و... از جمله آثار این نویسنده است.
🔹توصیه توئیتری به خواندن یک کتاب قدیمی
چندی پیش سردار شهید در اکانت توئیترش به دو زبان فارسی و عربی توصیه به خواندن یک کتاب قدیمی شیعه کرد. کتابی که به عقیده این شهید بزرگوار کمک میکند تا بدون تعصبات حزبی از حکومت دفاع کنیم. حاج قاسم سلیمانی درباره کتاب «الغارات» اینطور نوشت:
«این کتاب الغارات را که قدیمیترین کتاب شیعه هست بخوانید! حتما بخوانید! مقتل کامل است. اگر آن را بخوانید، امروز برای این حکومتی که در استمرار حکومت علی بن ابیطالب است، آگاهانهتر و بدون تعصبات فردی و حزبی نگاه میکنیم، نظر میدهیم و دفاع میکنیم.»
ــــــــــــــــ
☑️ هر روز یک داســـتانڪــ در👇
🆔 @dastanak_ir
پس از ۱۱ سال زوجی صاحب فرزند پسری شدند.
🆔 @dastanak_ir
آن دو عاشق هم بودند و پسرشان را بسیار دوست داشتند.
فرزندشان حدوداً دو ساله بود که روزی مرد بطری باز یک دارو را در وسط آشپزخانه مشاهده کرد و چون برای رسیدن به محل کار دیرش شده بود به همسرش گفت که درب بطری را ببندد و آنرا در قفسه قرار دهد.
مادر پر مشغله موضوع را به کل فراموش کرد.
پسر بچه کوچک بطری را دید و رنگ آن توجهش را جلب کرد به سمتش رفت و همه آنرا خورد. او دچار مسمومیت شدید شد و به زمین افتاد.
مادرش سریع او را به بیمارستان رساند ولی شدت مسمومیت به حدی بود که آن کودک جان سپرد. مادر بهت زده شد و بسیار از اینکه با شوهرش مواجه شود وحشت داشت.
وقتی شوهر پریشان حال به بیمارستان آمد و دید که فرزندش از دنیا رفته رو به همسرش کرد و فقط سه کلمه بزبان آورد.
فکر میکنید آن سه کلمه چه بودند؟
✨شوهر فقط گفت: “عزیزم دوستت دارم!”✨💕
عکس العمل کاملاً غیر منتظره شوهر یک رفتار فراکُنشی بود.
کودک مرده بود و برگشتنش به زندگی محال.
هیچ نکته ای برای خطا کار دانستن مادر وجود نداشت.
بعلاوه اگر او وقت میگذاشت و خودش بطری را سرجایش قرار می داد، آن اتفاق نمی افتاد.
هیچ دلیلی برای مقصر دانستن وجود ندارد. مادر نیز تنها فرزندش را از دست داده و تنها چیزی که در آن لحظه نیاز داشت دلداری و همدردی از طرف شوهرش بود.
و آن همان چیزی بود که شوهرش به وی داد.
🔷✨🔸💟🔸✨🔷
گاهی اوقات ما وقتمان را برای یافتن مقصر و مسئول یک اتفاق صرف می کنیم، چه در روابط، چه محل کار یا افرادی که می شناسیم... و فراموش می کنیم کمی ملایمت و تعادل برای حمایت از روابط انسانی باید داشته باشیم.
در نهایت، آیا نباید بخشیدن کسی که دوستش داریم آسان ترین کار ممکن در دنیا باشد؟ داشته هایتان را گرامی بدارید. غم ها، دردها و رنجهایتان را با نبخشیدن دوچندان نکنید.
اگر هرکسی می توانست با این نوع طرز فکر به زندگی بنگرد، مشکلات بسیار کمتری در دنیا وجود می داشت.
حسادت ها، رشک ها و بی میلی ها برای بخشیدن دیگران، و همچنین خودخواهی و ترس را از خود دور کنید و خواهید دید که مشکلات آنچنان هم که شما می پندارید حاد نیستند.
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥قتلگاه رهبران مقاومت؛ فرودگاه بغداد،هماکنون
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎥 ماجرای نیمروز۳؛ #انتقام_سخت
✅ سیدمحمود رضوی، تهیهکننده فیلم سینمایی #ماجرای_نیمروز با انتشار تدوین جدید بخشی از این فیلم حمله به کاخ سفید را به تصویر کشید
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir
از آیت الله مصباح یزدی بیان شده:
🆔 @dastanak_ir
«جریانی که خود بنده مستقیما از زبان رهبری شنیدم اینطور بود که دو یا سه ماه پیش بود که اتفاقا در مشهد خدمت ایشان شرفیاب شدم. ایشان فرمودند که شفا دادن امام رضا (ع) برای مشهدیها خیلی عادی است؛ خودم دیدم وقتی بچه بودم به همراه پدرم به مسجدی به نام مسجد ترکها رفتیم. موذنی داشت به نام کلب الرضا که نابینا بود و به همین علت معروف شد به نام کلب الرضا عاجز؛ یک روزی که من پیش پدرم بودم و دیدم کلب الرضا آمد در حالی که بینا شده بود؛ پدرم به او گفت: میبینی؟ گفت: بله و شروع کرد به تشریح چهره پدر؛ پرسیدیم چه شده که شفا یافتی؟ گفت: در بازار بعضی دخترم را سرزنش میکردند به دخترم گفتم مرا به حرم ببر وقتی رسیدیم گفتم تو برگرد خانه آنگاه گفتم ای مولا من سالهاست نابینایم و گریه نکردم و گفتم راضی ام به رضای خدا، اما حالا تحمل نمیکنم ناموسم را سرزنش کنند مرا شفا بده یا هم همین جا مرا بمیران.»
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩🚩 #آهنگ زیبا و حماسی #قاسم_هنوز_زنده_است
با صدای #غلامرضا_صنعتگر
قاسم هنوز در شهر، قاسم هنوز در خط
گرم نبرد در کوه، گرم گذشتن از شط
قاسم هنوز با ماست، در کوچه و خیابان
قاسم هنوز زنده است، ما را گواه قرآن
قاسم میان سنگر، گرم دفاع مانده
قاسم همیشه با ما، از صبح فتح خوانده
قاسم هنوز در فاو، در سینه خطرهاست
قاسم هنوز زنده است، قاسم هنوز اینجاست
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir
🔻روحت شاد یادت گرامی، که نبودی ببینی دنیای فردا آنقدرها هم که فکر میکردی Nice نبود!
💬 Alisadrinia
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir
[@EThemes] Qasem Soleimani Cyan.attheme
94.2K
تم "قاسم سلیمانی (فیروزه ای)" تم سردار دلها حاج قاسم سلیمانی برای ایتا.
😞بفرست به عاشقان این بزرگوار...🖤
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir
*
✍فردی از امام جعفر صادق (ع) سوال کرد: از کجا بدانم که از درگاه خدا رانده شده ام یا نه؟
✅حضرت فرمودند: به قلبت رجوع کن؛ اگر دیدی محبت مادرم زهرا سلام الله علیها در قلبت هست، بدان خدا لطفش با توست؛ و الا از درگاه خدا رانده شده ای.
📚 بحارالانوار، ج ۴۱
✨شــهادت صــدیقه شهـــــیده
حضرت فاطـمه (س) تسلیت باد.✨
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حال و روز سپاه
البته به جز چندثانیه آخر
درسته سپاه هیچوقت اون کار آخر کلیپ رو نمیکنه ولی خیلی حرف تو آخر کلیپ هست
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir
✨روز خود را با بسمالله آغاز کنید✨
✍پیامبر اکرم(ص): خدا را بخوانید و به اجابت دعای خود یقین داشته باشید و بدانید که خداوند دعا را از قلب غافل بی خبر نمیپذیرد.
⏳امروز یکشنبه
۲۲ دی ۱۳۹۸
۱۶ جمادی الاول ۱۴۴۱
۱۲ ژانویه ۲۰۲۰
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir
🖌گویی عادت شده این روزهایمان با بهت شروع شود آن چنان که تا نیمهی روز از گفتن و نوشتن خودداری میکنیم.
صبح که خبر وَ واکنشها را خواندم آرزو کردم ای کاش فضای مجازی وجود نداشت، همچون گذشته سرمان به کار خودمان بود و زندگی عادیمان را میکردیم! البته که آرزوی باطلیست، حقیقت این است که ورود فناوری پیش از فرهنگش به زندگیمان عواقبی جز این ندارد.
- علت حادثه هواپیما هر چه که بود حدس و گمانی برایش ندارم چون سواد نظامی و سیاسی ندارم. متاسفم، منتظر روشن شدن ماجرا میمانم و امیدوارم همه چیز ختم به خیر شود.
فقط همین قدر میدانم مسئولیت برخی شغلها بسیار زیاد است. پزشک خطای جزئی میکند منجر به مرگ میشود، نظامی خطای جزئی میکند منجر به مرگ میشود، آتشنشان خطای جزئی میکند منجر به مرگ میشود، دولت خطا میکند منجر به مرگ میشود....هر چه نقش بزرگتر گستردگی خطا نیز بیشتر.
روزی که شغل و نقشی را میپذیریم، مسئولیت خطاهایمان را هم میپذیریم. روزی که فناوری و پیشرفت را میپذیریم عواقب بدش را هم میپذیریم. ماهیت دنیا تضاد بین مواد است و ابتلا و امتحان هم در همین تضادها. وقتی عالَم درحال پیشرفت، پیچیدگی و تکامل است خیر و شر هم در کنار هم رشد میکند.
مهم این است چقدر شجاع باشیم تا صادقانه و شفاف خطایمان را اعلام کنیم، مسئولیتش را بپذیریم و متحد با هم در حد توان درصدد جبران برآییم.
- این روزها گرچه با بهت شروع میشود ولی چشمان بینا به وضوح هر روز بزرگتر شدنمان را میبینند.
امروز هم دوباره در کلاس درس دیگری از محیط قرار گرفتهایم، درس امروزمان شجاعت، صداقت، مسئولیت پذیری و "اتحاد" است.
امّت اسلام همان قدر که پای احقاق خون شهدایش ایستاد، پشت کشورش در برابر اشتباهاتش هم میایستد. میپذیرد، عذرخواهی میکند و تلاش میکند تا خطا را کمتر کند.
آن روزی که فریاد زدیم "فرمانده" تربیت میکنیم یعنی در کنار همه چیز پای خطرات آبرویی و سهوی سربازهای شجاع و صادقمان هم میمانیم.
- این روزها تقدیر چه تصویر زیبایی از شجاعت را برایمان رقم زده است! شجاعت سردار شهید، شجاعت امت در برابر آمریکا، شجاعت مسئولین در برابر خطاها....
اگر تا دیروز به فرزندانمان درس شهادت و شجاعت در برابر دشمن میدادیم، امروز باید درس تقوا ، شجاعت، صداقت، اتحاد، مسئولیت پذیری و تجربهاندوزی از خطاها در "هر" پُست و مقام را بدهیم.
........................
🔹️پینوشت ۱: امروز فرانس پرس (خبرگزاری فرانسه) با ارائه پیشینهای از حوادث مشابه نشان داد در شرایط جنگی بروز چنین حوادث ناگواری امکان پذیر است حال آنکه ایران با رعایت صداقت و به احترام جانهای عزیزی که در این ماجرا قربانی شدند، صلاح را در بیان حقیقت و عذرخواهی صادقانه دید. این در حالی است که در ماجراهای مشابه، دولتها به وضوح از قبول مسئولیت سر باز میزنند.
mehrnews.com/news/4822298
🔸پینوشت ۲: گفتار امروز فرمانده هوافضای سپاه نشان داد از جان گذشتگی و تقوا را...
《ما حاضریم از جان بگذریم، آبرو هم امروز میگذاریم...ای کاش میمردیم و چنان اتفاقی نمیافتاد... این گردن از مو باریکتر》
چه خوب است یک لحظه به خودآییم و تقوا، مسئولیت پذیری و شجاعت سپاه را مقایسه کنیم با رفتار برخی مسئولین معلومالحال در این چند سال....
رفتار و صداقت او را مقایسه کنیم با رفتار خود با همسر، خانواده همسر، فرزندان، مشتری، خریدار، اقوام و.....
اگر تا چند روز پیش فارغ از مشی سیاسی و دینی خود را در غم سردار سلیمانی داغدار نشان دادیم و او را الگویمان نامیدیم؛ رفتار شهدای زندهی حال حاضر را نیز دریابیم.
🔹 پینوشت ۳: اگر خبر شلیک چند حمله موشک کروز به سمت تهران حقیقت داشت و سرباز وطن در ده ثانیه آن را هدف قرار نداده بود، باز هم امروز جنجنال به پا میکردیم که چرا سپاه از ما در برابر آمریکا دفاع نکرد!!
حقا که برخی از ما در چنین ایام ملتهبی گربهصفتی خود را هر بار بیش از پیش بروز میدهیم!!
نفیسه السادات امامی
با افتخار دانش آموختهی میهنم ایران🇮🇷
وَ للهِ عاقِبَةُ الاُمور
#درس_زندگی
#تربیت_مناسبتی
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir
مربی گفت: 《دختر زیبای ۱۴ ساله به سرطان مبتلا و زندگیش سخت شد. به بیمارستان مراجعه کردند. پزشکان گفتند علاج کار، جنگ با بیماری به وسیلهی شیمیدرمانی است. دختر و خانوادهاش انتقام از غده سرطانی را پذیرفتند. ماهها از پی هم میگذشت و دخترک همچنان میجنگید. غوغایی درونش بود، روزها گریه میکرد و شبها مویه که زیباییم، موهایم، مژه و ابروانم رفت برای چه؟؟ جنگ با غدهی سرطانی؟! مگر نابود شد؟! اصلا بماند! مگر چه میشود سریع میمیرم اما رنجی نمیکشم! دست روزگار بر آن شد که غده تکانی سخت خورد و شروع به بربستن بار و بساطش از بخشهای حیاتی بدن کرد. دخترک که به ظاهر علائمی از پیروزیش بر بیماری نمیدید این بار شروع به ناسزا گفتن به سامانهی دفاعی بدنش، شیمیدرمانی و پزشکان فرماندهش کرد! که ننگ بر شما باد که موهایم ریخت ولی غدهی سرطان هنوز زنده است...》
مربی به اینجای داستان که رسید آن را قطع کرد و از دانشآموزان پرسید: رفقا شما هم، همسن و سال دخترک داستانید. بلا به دور اما اگر جای او بودید چه میکردید؟
- بچهها که از سوال مربی و داستان غمگینش بُهتزده بودند کمکم از احساسات تلخ این همزاد پنداری گفتند.
- مربی: به نظر شما منفورترین شخصیت داستان کیست؟ خدا؟(نعوذ بالله) دخترک؟ پزشکان؟ شیمیدرمانی؟ غدهی سرطان؟
- همگی بالاتفاق گفتند: غدهی سرطان
مربی: پس شیمیدرمانی چه؟ مگر از نظر دخترک بد نیست؟ مگر نه این که باعث ریزش ابرو، مژه و برهم زدن زیبایی او شده است؟
- دانشآموزی گفت: خانم این چه سوالی است! در جنگ با غدهی سرطانی بالاخره باید از سلاح دفاعی استفاده کرد. نمیشود که با بیماری جنگید ولی دارو نخورد یا رنجی را متحمّل نشد!
دیگری گفت: موافقم! این حرف دخترک غمانگیز است اما منطقی نیست. مگر جز این است که غدهی سرطان از اندامهای حیاتی بدن بیرون رفته و بهبود یافته است؟
مربی گفت: پس تکلیف دخترک و زیبایی از دست رفتهاش چه میشود؟ در این شرایط چه باید کند؟
دانشآموز: صبر! البته چون زهری تلخ است. برای جنگ با بیماری انحراف رفتن سیستم دفاعی بدن و ریزش موها طبیعی است. واقعا سخت است، شرایطش غمانگیز است ولی چارهای نیست. برای رسیدن به هدف بزرگتر که بیرون راندن غدهی سرطان از بدن است از کشته شدن بیگناهانی چون مو، مژه و ابرو گریزی نیست.
دیگری گفت: موافقم اما این کافی نیست! باید علم پیشرفت کند تا گلبول سفید بتواند یاختههای خودی را از غیرخودی تشخیص دهد.
مربی گفت: عجب موضوع چالشبرانگیز و قابل تأملی! حقا که نمیتوان سریع و از روی احساس قضاوت کرد. مرحبا به شما رفقای عاقل خودم! معلوم است که به خودم رفتهاید....
با این جمله و شوخیهای بعدش جوّ کلاس را کمی شاداب کرد تا آنها را برای ادامه بحث آماده کند.
مربی: رفقا وقتی داستان را میخواندم افکار گریزپایم مدام به این کشیده میشد که چقدر اوضاع فعلی جامعه هم شبیه درمان غدهی سرطانی شده است! درحال بیرون کردن غدهی سرطانی آمریکا از منطقهمان بودیم که سامانهی دفاعی همچون شیمیدرمانی عواقب ریزش گلهای میهن را درپی داشت. اکنون عدهای بر قضاوت نشسته و به جای غدهی سرطانی شیمیدرمانی را لعن و نفرین میکنیم.
مربی این را گفت و سوالات قبلی را تکرار کرد:
🔹در این ماجرا کدام یک منفور است؟ خدا؟(نعوذ بالله) فرمانده؟ آمریکا؟ سامانه دفاعی سپاه؟ ..
🔸آیا به خاطر عوارض ناگوار واقعه باید اصل موضوع که پیروزی در خروج غدهی سرطانی آمریکا است را زیر سوال ببریم؟
🔹آیا روا است به خاطر دردی که میکشیم کادر درمانی را به جای این غده سرطانی منفور لعن و نفرین کنیم؟؟
🔸 در شرایط کنونی چه باید کرد؟صبر بر درد تا چشیدن طعم خوش نابودی سرطان یا جا زدن از درمان و رشته کردن تمام پنبهها؟!
🔹آیا باید با غدهی سرطان منطقه جنگید و دربرابرش مقاومت کرد یا کشته شدن و ذلّت و خواری کشیدن را پذیرفت؟؟
🔸 قدرنشناسی و نمکدان شکستن یعنی چه؟
🔹موضع عاقلانه ما نسبت به این اتفاق چگونه باشد؟
🔸پیشنهاد شما برای کمک به تکمیل موفقیتآمیز فرایند مبارزه با سرطان چیست؟
نفیسه سادات امامی
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir
ترامپِ عزیز متشکریم
حسین_دارابی
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir
▪️جلسه محاکمه یک پاسدار
🔸متهم: پاسدار؟؟
🔻مورد اتهام: شلیک نکردن موشک به سمت موشک کروز آمریکایی که حساس ترین مرکز حیاتی تهران را مورد هدف قرار داد و صدها نفر را به شهادت رساند
🔹قاضی: برادر ؟؟؟؟ شما برای حفاظت از آسمان و جان مردم ایران حقوق می گیری چرا به سمت موشک آمریکا شلیک نکردی
🔸متهم : جناب قاضی تشخیص سخت بود فکر کردم هواپیمای مسافر بری است.
🔹قاضی: مگر شما در حالت آماده باش صد در صد نبودید؟
🔸متهم: چرا
🔹قاضی: مگر به شما اطلاع نداده بودند که پایگاه آمریکایی عین الاسد موشک باران شده و آمریکا اعلام کرده ۵۲ مرکز مهم ایران را نابود میکنم.
🔸متهم: بله عالیجناب.
🔹قاضی : مگر سامانه یک پارچه پدافند اعلام نکرده بود که در آسمان پرنده های ناشناس و موشک های کروز در حال پرواز هستند؟
🔸متهم: بله جناب قاضی
🔹قاضی: پس چرا به طرف موشک آمریکایی شلیک نکردی؟
🔸متهم: درست است که سامانه پدافند یکپارچه اعلام کرده بود پرنده های ناشناس وارد کشور شده اند اما یک دفعه!!!!سیستم ارتباط گیری قطع شد!!!!! و من نمی دانستم چه کنم خودم بودم و خدا و ده ثانیه فرصت برای تصمیم گیری.به همین جهت تصمیم گرفتم شلیک نکنم !!!! چون احتمال میدادم هواپیمای مسافر بری باشد.
🔹قاضی: شما با این تصمیم خود به صرف احتمال ضعیف و برای نجات جان احتمالی ۱۴۰ نفر، سبب شدی که صدها نفر انسان بیگناه شهید شوند
🔸قاضی: من قضاوت را به عهده مردم می گذارم.
🏷 #هواپیمای_اوکراینی
🏷 #شجاعت_پذیرش_اشتباه
🏷 #سردار_حاجی_زاده
ــــــــــــــــ
☑️ هر روز یک داســـتانڪــ در👇
🆔 @dastanak_ir
♨️♨️#داستان_واقعی ♨️♨️
چند تن از اوباش تهران مى خواستند شرابخانه مردى يهودى را به يغما ببرند. آنان به نام تكفير، مرد بيچاره را كشان كشان مى بردند.
از قضا به آقا شيخ هادى برخوردند. شيخ جريان را پرسيد. يكى از اوباش كه دستارى سبز بسته بود گفت: آقا! اين مرد توهين به مقدّسات مذهبى مى كند. مى خواهيم مجازاتش كنيم.
شيخ كه معركه عوام را ديد به زيركى دريافت كه دعوا بر سر لحاف ملاّ نصرالدّين است. و الّا در شهر، كافر و يهود و گبر بسيارند. لذا در آن غوغا آهسته به يكى از اصحابش گفت:
آيا مهر نماز در جيب دارى؟
او گفت: بله اقا. دارم.
شيخ گفت: مهر را جورى در جيب يهودى بگذار كه هيچ كس متوجّه نشود.
مهر در جيب يهودى سرگردان گذشته شد. آنگاه شيخ گفت:
حالا معلوم مى كنم كه اين بينوا مسلمان است يا يهودى.
شيخ از يكى از حاضران خواست كه دست در جيب آن مرد كند.
مرد دست در جيبش كرد و مهر نمازى يافت.
شيخ خطاب به آن سيّد هوچى و بى سواد كه سر دسته اشرار بود كرد و گفت:
گوارت به كافران مى فرمود: بگوييد (لا اله الا اللّه تُفلِحوا... )، يعنى كلمه توحيد را بر زبان جارى كنيد، رستگار مى شويد. پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله گروه كافران را به صرف گفتن شهادت در جرگه مسلمانان وارد ساختند. امّا تو بر خلاف جدّت مى خواهى دستاربندى عمل كنى؟
سيّد فرياد زد: آقا چه مى فرماييد
؟ اين بدبخت لامذهب است.
يهودى سرگردان از ترس خود را باخت. زبانش بند آمده بود و نمى دانست چه بگويد.
همه گوش به فرمان آقا شيخ هادى شدند كه بشنوند چه حكمى مى فرمايد.
شيخ گفت: اين مرد مى گويد مسلمانم. مهر نماز هم در جيب دارد. برويد پى كار خود و دست از سرش برداريد!
همه سرافكنده و پراكنده شدند.
آن يهودى هم كه حسن سلوك و رفتار شيخ را مشاهده كرد بسيار تحت تاءثير قرار گرفت و علاقمند به دين اسلام شد. شهادتين گفت و بوسيله شيخ مسلمان شد!
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir
سلام بر کسانی که درمان دردها را در قرآن جستجو می کنند.
یک داستان قرآنی مهم مهم مهم
پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) به گروهی به سرپرستی عبدالله بن ابی جحش مأموریتی بسیار محرمانه داد. قرار شده بود بروند از کاروانی از قریش اطلاعات کسب کنند و بدون این که دیده شوند بازگردند. ضمن مأموریت، یکی از سربازان اسلام، قاتل برادرش را در میان کاروان قریش دید. صبر از کف داد و تیر به چله کمان گذاشت و به سمت او پرتاب کرد. این مسأله باعث لو رفتن مأموریت شد. این واقعه همزمان با روز اول یا آخر ماه رجب بود، یعنی در ماه حرام واقع شده بود.
دستگاه رسانه ای مشرکین شروع به فعالیت کرد و فریاد برآورد که مسلمانان به اصول اخلاقی پایبند نیستند و حرمت ماه حرام را نگاه نداشتند و در این ماه جنگیدند و آدم کشتند.
این هیاهو پیش از رزمندگان به مدینه رسید و فضای شهر را به شدت مسموم و متشنج کرد به طوری که وقتی این رزمندگان از مأموریت بازگشتند مسلمانان با آنها قطع رابطه کردند. دشمن از این تفرقه بین مسلمین و بدبین کردن آنان به نظام اسلامی پیامبر و رزمندگانش قهقهه مستانه سر داده بود.
در این اوضاع، آیه 217 سوره بقره نازل شد و اعلام کرد: «از تو درباره جنگ در ماه حرام مىپرسند. بگو: جنگ در آن [گناهى] بزرگ است، ولى بازداشتنِ [مردم] از راه خدا و كفرورزى به او و [بازداشتن مردم از] مسجد الحرام و بيرون راندن اهلش از آن، نزد خدا بزرگتر [از جنگ در ماه حرام] است و فتنه از كشتار بزرگتر است.»
یعنی درسته که آن رزمنده گناه بزرگی مرتکب شده ولی غافل نشوید که جرم دشمنان و فتنه آنان بسیار بدتر است.
مبادا در خطایی که یک رزمنده انجام داده تا به زعم خودش از یک فاجعه پیشگیری کنه و دل همه ما را خون کرده، یادمون بره خونخواهی سردار شهید سلیمانی یعنی بیرون کردن آمریکا از منطقه را. آمریکا می خواد ما به جون هم بیفتیم تا یادمون بره باید آمریکا گورش را از منطقه غرب آسیا گم کنه.
خون سلیمانی هنوز می جوشد. غافل نشویم.
مبادا دجار غفلت بشیم و یادمون بره مسبب تمام این ناامنیها حضور آمریکاییها در منطقه است.
مواظب باشیم رژیم تروریست آمریکا و سردمداران خبیثش خودشون را تطهیر نکنند.
تا ظهور راهی نمانده، ان شاء الله
«سیدمهدی ابطحی»
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir
..♡✵°
سر فصل كتاب آفرينش زهراست
روح ادب و كمال و بينش زهراست
روزي كه گشايند در باغ بهشت
مسول گزينش و پذيرش زهراست
#صلیاللهعليڪيافاطمةالزهرا🖤.
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir
شب8 ام.mp3
5.86M
🔊 #پادکست l سگ را باید ترساند ...
🔶 خاطره ای شگفت آور از مذاکره امام خمینی ره در فرانسه با مسئولان فرانسه ...
#نشر_حداکثری
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir
📕✍#تلنگر
هیچ مگسی در اندیشه فتح ابرها نیست و هیچ گرگی، گرگ دیگر را به خاطر اندیشه اش نمی کشد!
هیچ کلاغی به طاووس، رشک نمیبرد،
و قناری میداند قار قار هم شنیدن دارد.
هیچ موشي ، به فیل بخاطر بزرگی اش حسادت نمیکند. و زنبور میداند که گل، مال پروانه هم هست...
و رودخانه به قورباغه هم اجازه خواندن میدهد!
کوه از مرگ نمیترسد و هیچ سنگی به سفر فکر نمیکند.
زمین میچرخد تا آفتاب به سمت دیگری هم بتابد و خاک در رویاندن، زشت و زیبا نمیکند!!
هیچ موجودی در زمین، بیشتر از انسان همنوعانش را قضاوت نمیکند و همنوعانش را به خاک و خون نمی کشد!
ای انسان
دنیا، فقط برای تو نیست.....
آدم ها در هرحال شما را قضاوت خواهند کرد
زندگیتان را صرف تحت تاثیر قراردادن دیگران نکنید
برای خودتان زندگی کنید نه قضاوت دیگران
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir
📚 #حکایت_ملانصرالدین
روزی ملانصرالدین از بازار یک گوسفند خرید در راه دزدی طناب گوسفند را از گردن آن باز کرد و گوسفند را به دوستش داد و طناب را به گردن خود بست و چهار دست و پا به دنبال ملا را افتاد.
ملا به خانه رسید ناگهان دید که گوسفندش تبدیل به جوانی شده است.
دزد رو به ملا کرد و گفت من مادرم را اذیت کرده بودم او هم مرا نفرین کرد من گوسفند شدم ولی چون صاحبم مرد خوبی بود دوباره به حالت اول بازگشتم.
ملا دلش به حال او سوخت و گفت: اشکالی ندارد برو ولی یادت باشد که دیگر مادرت را اذیت نکنی!
روز بعد که ملا برای خرید به بازار فته بود گوسفندش را آنجا دید. گوش او را گرفت و گفت ای پسر احمق چرا مادرت را ناراحت کردی تا دوباره نفرینت کند و گوسفند شوی!😁
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir
حکایت زیبای بهلول و سوداگر
روزي سوداگري بغدادي از بهلول سوال نمود من چه بخرم تا منافع زياد ببرم؟ بهلول جواب داد آهن و پنبه. آن مرد رفت و مقداري آهن و پنبه خريد و انبار نمود اتفاقا" پس از چند ماهي فروخت و سود فراوان برد. باز روزي به بهلول بر خورد. اين دفعه گفت بهلول ديوانه من چه بخرم تا منافع ببرم؟ بهلول اين دفعه گفت پياز بخر و هندوانه.
سوداگر اين دفعه رفت و سرمايه خود را تمام پياز خريد و هندوانه انبار نمود و پس از مدت كمي تمام پياز و هندوانه هاي او پوسيد و از بين رفت و ضرر فراوان نمود. فوري به سراغ بهلول رفت و به او گفت در اول كه از تو مشورت نموده، گفتي آهن بخر و پنبه، نفعي برده. ولي دفعه دوم اين چه پيشنهادي بود كردي؟
تمام سرمايه من از بين رفت. بهلول در جواب آن مرد گفت روز اول كه مرا صدا زدي گفتي آقاي شيخ بهلول و چون مرا شخص عاقلي خطاب نمودي من هم از روي عقل به تو دستور دادم . ولي دفعه دوم مرا بهلول ديوانه صدا زدي، من هم از روي ديوانگي به تو دستور دادم . مرد از گفته دوم خجل شد و مطلب را درك نمود.
گنجینه مثل ها و حکایات
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir