eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
71.3هزار دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
2.3هزار ویدیو
66 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
حتما بخونید: فرشتگان در حال خواندن اسامی جهنمیان بودند... که ناگهان نامش خوانده شد... "چگونه می توانند مرا به جهنم ببرند؟ دو فرشته او را گرفتند و به سوی جهنم بردند... او تمام اعمال خوبی که انجام داده بود،را فریاد می زد... نیکی به پدرش و مادرش،روزه هایش،نمازهایش،خواندن قرآنش و... التماس میکرد ولی بی فایده بود. او را به درون آتش انداختند. ناگهان دستی بازویش را گرفت و به عقب کشید. پیرمردی را دید و پرسید: "کیستی؟" پیرمرد گفت: "من نمازهای توام". مرد گفت: "چرا اینقدر دیر آمدی؟ چرا در آخرین لحظه مرا نجات دادی؟ پیرمرد گفت: چون تو همیشه نمازت را در آخرین لحظه میخواندی! آیا فراموش کرده ای؟ در این لحظه از خواب پرید. تا صدای اذان را شنید وضو گرفت و به نماز ایستاد. *نمازت را سر وقت، چنان بخوان كه گویا آخرین نمازی است که میخوانی. خدا ميفرماید: من تعهدى نسبت به بنده ام دارم كه اگر نماز را در وقتش بپا دارد او را عذاب نكنم و او را به بهشت ببرم. 📚@Dastan 📚
🔔تـلنگـــر مراقــب باشيـم شیـــــطان دزد است دزد خانه خالی را نمی‌زند اگـر دور و برت پرســه مـی زند در تــو چـــــیزی دیـــــده است. پس هم شاد باش ڪه در گـوهر وجودی‌ات چیزی نهفته است‌که ارزش دارد هـم مــراقب باش! ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶 اراده الهی 🔊 حجت الاسلام والمسلمین عالی ✍🏻ارتباط با ادمین کانال #داستانهای_آموزنده 👤 @AminiAsl •••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═••• 🌺➣ http://eitaa.com/joinchat/12451840C08a2fdc722
🔺گفتگوی مار و زنبور🐍🐝 🔹روزی مار به زنبور گفت: انسان ها از ترس "ظاهر خوفناک" من می میرند نه به خاطر نیش زدنم. اما زنبور قبول نکرد! 🔸مار برای اثبات حرفش با زنبور قراری گذاشت: آنها رفتند و رفتند تا رسیدند به چوپانی که در کنار درختی خوابیده بود. مار رو به زنبور کرد و گفت من او را میگزم و مخفی می شوم و تو در بالای سرش سر و صدا ایجاد کن و خودنمایی کن. 🔹مار چوپان را نیش زد و زنبور شروع به پرواز کردن در بالای سر چوپان کرد. چوپان فورا از خواب پرید و گفت"ای زنبور لعنتی"و شروع به تخلیه زهر کرد و بلند شد و رفت و بعد از چندی بهبود یافت. 🔸این بار که باز چوپان در همان حالت بود مار و زنبور نقشه دیگری کشیدند. زنبور نیش زد و مار خودنمایی کرد! 🔹چوپان از خواب پرید و همین که مار را دید از ترس پا به فرار گذاشت، و به خاطر وحشت از زهرِ آن مار،چند روز بعد از دنیا رفت... 🔻برخی از اتفاقات دنیا هم همین است، فقط به خاطر ترس از آنهاست که افراد نابود می شوند، ما رویاهایمان را زندگی نمی‌کنیم، ما در ترس‌هایمان زندگی می‌کنیم❗️ #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ حکایت مردی که بخاطر یک دانه گندم از زیارت امام زمان(عج) محروم شد! 🎥 #شیخ_حسین_انصاریان #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
❤️حاج‌قاسم اولین کسی بود که دست روی سر بچه‌هایم کشید ✍همسر شهیدمهدی‌نعمایی: شنبه بعد از ظهر که مهدی به شهادت رسیده بود ما یکشنبه صبح ساعت ۸ با هواپیما داشتیم برمی‌گشتیم ایران. حال و هوای خوبی نداشتم. تنها و غریبانه با بچه هایم داشتم بر‌می‌گشتم در حالی که خبر شهادت همسرم را کسی به من نداده بود بلکه خودم فهمیده بودم. در هواپیما غم عجیبی به دلم بود. دختر‌ها هم مدام می‌پرسیدند چرا بابا با ما نمی‌آید؟ سعی می‌کردم خودم را حفظ کنم و عادی جوابشان را بدهم. لحظاتی بعد مهرانه خوابید. نشسته بودیم روی صندلی دیدم آقایی آمد پرسید: حاج خانم می‌روید سردار را ببینید؟نمی‌دانستم حاج قاسم هم در هواپیما حضور دارد. گفتم: بله حتما با کمال میل. این بهترین چیزی بود که در آن شرایط می‌توانست برایم اتفاق بیافتد. رفتم جلو، صندلی کنار سردار خالی بود. با ریحانه که در بغلم بود نشستم روی صندلی، حاجی بلافاصله بچه را از بغلم گرفت. ریحانه اولین بار بود او را می‌دید، اما در کمال تعجب محکم سردار را در آغوش گرفت و بوسید. حاج قاسم هم دست می‌کشید روی سرش و خیلی بوسیدش. بعد از من پرسید شما کدام خانواده هستید؟ گفتم: من همسر شهید نعمایی هستم، مهدی. بعد بلافاصله یادم آمد نام او اینجا مسلم است. گفتم: همسر شهید مسلم هستم و جالب اینجاست که اولین بار خودم آنجا بدون اینکه کسی خبر داده باشد به خودم گفتم همسر شهیدم. ایشان با حالتی بغض آلود نگاهی به من کرد و گفت خدا به شما کمک کند. مسلم مرد بود. خدا به شما سلامتی بدهد من شرمنده شما هستم. گفتم سایه شما بالای سر ما باشد. چند لحظه بودیم و دوباره برگشتیم سر جای‌مان. یاد وقتی افتادم که پای تلویزیون نشسته بودیم و سخنرانی سردار را گوش می‌کردیم. آقا مهدی از من پرسید: دیدی دست سردار مجروح است؟ اصلا تا حالا حاج قاسم را از نزدیک دیده‌ای؟گفتم: نه. گفت: انشاءالله به زودی خواهی دید. چهار روز بعد هم مهدی را در معراج شهدا دیدم. 📚 @Dastan 📚
قهوه خوشمزست، خوشمزگی اش به تلخ بودنشه، وقتی میخوریم تلخی اش رو تحویل نمیگیریم اما میگیم چسبید زندگی روزهای تلخش بد نیست تلخی اش رو تحویل نگیر بخند و بگو عجب طعمی! #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
🔥 🔥 هرکی آنلاینه یک دقیقه وارد این کانال بشه,فقط یک دقیقه👆 http://eitaa.com/joinchat/3544645643C32d64b2b96 http://eitaa.com/joinchat/3544645643C32d64b2b96 🔺شاید آخرین فرصت باشه👆👆👆
کلاغ ها خیلی دوست دارند عقاب ها را اذیت کنند! کلاغ با اینکه از عقاب کوچک تر است، اما چون چابک تر است، می تواند سریع بچرخد و مانور دهد. گاهی اوقات هنگام پرواز، بالای سرعقاب قرار میگیرد و به سمت آن شیرجه می رود، ولی عقاب می داند که می تواند اوج بگیرد. عقاب به جای اینکه از آزارهای کلاغ مزاحم ناراحت شود، بیشتر و بیشتر اوج می گیرد و سرانجام کلاغ عقب می افتد... وقتی کسی از روی حسادت و غرض ورزی اذیت تان می کند، رو به بالا اوج بگیرید و او را پشت سرتان رها کنید. #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
تا زمانی که زنده هستی ، زندگی کن اگر زندگی را در حد کمال درک کنی وحشت مرگ از بین میرود. اگر کسی در زمان مناسب زندگی نکند در زمان مناسب هم نمیمیرد #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#اگر_مدافعان_حرم_نبودند... این گفتگوی خبرنگار و مرد عراقی را که در حین فرار از دست داعش دخترش از ماشین افتاد ولی نتوانست بایستد و دخترش را ببرد . بعد متوجه ارزش کار مدافعین و حاج قاسم میشوید. نثار روح مدافعین و حاج قاسم و ابومهدی صلوات و فاتحه 🌷🌹 #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
🔴! حضرت علیه‌السلام به واسطه‌ی پدران طاهرینشان از صلوات‌الله‌علیهم روایت فرمودند: 🌕 «برای قائم ما غیبتی است طولانی؛ گویی سرگردانی شیعیانم در عصر غیبتش را می‌بینم که در فقدانش به این سو و آن سو منحرف می‌شوند، همچون گوسفندان در جستجوی چراگاه! غیر از کسی از آنان که در دینش ثابت قدم بماند و طولانی شدن غیبت امامش، موجب قساوت قلب او نشود؛ که چنین کسی در قیامت، با من و در درجه‌ی من خواهد بود.» «عن محمد بن علی الجواد عن آبائه عن امیرالمؤمنین علیهم‌السلام قال: للقائم منّا غيبة أمدها طويل كأنّي بالشّيعة يجولون جولان النعم في غيبته يطلبون المرعى فلا يجدونه إلّا فمن ثبت منهم على دينه ولم يقس قلبه لطول أمد غيبة إمامه فهو معي في درجتي يوم القيامة.» 📚 كمال الدين (شیخ صدوق)، ص۳۰۳ اثبات الهداة (شیخ حرعاملی)، ج۵، ص۷۸ ... ‏‪ زیارت امام جواد علیه السلام اَلسَّلامُ عَلَي الْبابِ الاَْقْصَدِ، وَالطَّريقِ الاَْرْشَدِ، وَالْعالِمِ الْمُؤَيَّدِ، يَنْبُوعِ الْحِكَمِ، وَمِصْباحِ الظُّلَمِ، سَيِّدِ الْعَرَبِ وَالْعَجَمِ، الْهادي اِلَي الرَّشادِ، الْمُوَفَّقِ بِالتَّاْييدِ وَالسَّدادِ، مَوْلايَ اَبي جَعْفَر مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْجَوادِ، اَشْهَدُ يا وَلِيَّ اللهِ اَنَّكَ اَقَمْتَ الصَّلوةَ، وَآتَيْتَ الزَّكوةَ، وَاَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ، وَنَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ، وَجاهَدْتَ في سَبيلِ اللهِ حَقَّ جِهادِهِ، وَعَبَدْتَ اللهَ مُخْلِصاً حَتّي اَتيكَ الْيَقينُ، فَعِشْتَ سَعيداً، وَمَضَيْتَ شَهيداً، يا لَيْتَني كُنْتُ مَعَكُمْ فَاَفُوزَ فَوْزاً عَظيماً، وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ. 📚@Dastan 📚
🌹زندگی حضرت جواد الائمه علیه السلام (قسمت اول) ♦️ حضرت جواد(ع) امام نهم شیعیان است. نام آن‌حضرت، محمد و کنیه‌اش؛ ابو جعفر و ابو علی است. لقب‌های ایشان عبارت است از: مختار، متوکّل، متّقى، زکىّ، تقى، مُنتَجَب، مرتضى، قانِع، جواد و عالِم.[1] ♦️ پدرش امام رضا(ع) و مادرش به نام سَبیکه[2] نوبیّه (منطقه‌ای در سودان) آفریقا بود و در رمضان[3] و یا رجب[4] سال 195هـ.ق در مدینه متولد شد. ♦️ همسران امام جواد(ع) ▫️1. همسر امام جواد(ع)، سمانه مغربیه نام داشت.[5] البته نام‌های حویث، غزاله مغربیه و مدنب نیز برای او در منابع اسلامی ذکر شده است.[6] ▫️2. مأمون خلیفه عباسی برای رهایى از یک سلسله تنگناها و شرایط دشوار سیاسى زمان خود، تصمیم گرفت ولایت عهدی را بر امام هشتم تحمیل کند و نیز با تظاهر به مهربانى و دوستى نسبت‏ به امام جواد(ع) تصمیم گرفت دختر خود را به ایشان تزویج نماید تا استفاده‌اى که از تحمیل ولیعهدى بر امام رضا(ع) در نظر داشت از این وصلت نیز به دست آورد.[7] بر اساس همین طرح بود که پس از شهادت امام رضا(ع) دختر مأمون «امّ فضل‏» به همسرى امام جواد(ع) درآورده شد و امام از او فرزندی نداشته است.[8] ♦️ فرزندان ▫️ در منابع اسلامی دیدگاه‌های مختلفی نسبت به تعداد و نام فرزندان امام جواد(ع) بیان شده است؛ همان‌طور که شیخ طبرسی می‌گوید: امام‏ جواد(ع) دو پسر و سه دختر از خود به‌جاى گذارد که یکى از آنان حضرت هادى(ع) است و دومى هم به نام موسى و دختران آن‌جناب هم حکیمه، خدیجه و ام کلثوم نام داشته‌اند، بعضى نیز گفته‌اند وى دو دختر به نام فاطمه و امامه داشته است.[9] اما آنچه همه منابع درباره‌اش اتفاق نظر دارند، این است که دو فرزند؛ امام هادی(ع) و موسی مبرقع جزو فرزندان امام جواد(ع) هستند.[10] ♦️ امامت امام جواد(ع) ▫️امام جواد(ع) در سن کودکی بعد از شهادت پدر بزرگوارش به امامت رسید. چنان‌که در روایات به آن تصریح شده است؛ مانند احادیثی که از پیامبر اکرم(ص) درباره تصریح به نام‌های امامان(ع) نقل شده است.[11] همچنین از جمله کسانى که تصریح به امامت آن‌حضرت را از امام رضا(ع) روایت کرده‌اند، عبارتند از: على بن جعفر، صفوان بن یحیى، معمر بن خلاد، حسین بن بشار، ابن ابى نصر بزنطى، ابن قیاما واسطى، حسن بن جهم ابو یحیى صنعانى، خیرانى، یحیى بن حبیب زیات و... .[12] 📚 پی نوشت: [1]. مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ‏50، ص 16، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.‏ [2]. نام‌های دیگری نیز درباره مادر امام جواد(ع) ذکر شده است؛ مانند «خیزران» و «سکینه مرسیّه». ر.ک: حسینى عاملى‏، سید تاج الدین، التتمة فی تواریخ الأئمة(ع)، قم، ‏بعثت، چاپ اول، 1412ق؛ بحارالانوار، ج 50، ص 13؛ امین عاملی، سید محسن، أعیان الشیعة، ج 2، ص 32، بیروت، دار التعارف‏، 1403ق. [3]. شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج ‏2، ص 273، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق. [4]. بحار الأنوار، ج 50، ص 7. [5]. الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص 297؛ مرعشى، قاضى نور الله، ‏إحقاق الحق و إزهاق الباطل‏، ج 29، ص 33، قم، مکتبة آیة الله المرعشى النجفى‏، چاپ اول، 1409ق. [6]. ر.ک: ابن ابى الثلج بغدادى، محمد بن احمد، تاریخ أهل البیت نقلا عن الأئمة الباقر و الصادق و الرضا و العسکری عن آبائهم (ع)، ص 123 - 124، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1410ق. [7]. پیشوایی، مهدی، سیره پیشوایان، ص 556، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، چاپ سوم، 1375ش. [8]. عماد طبرى‏، حسن بن علی، مناقب الطاهرین، ج 2، ص 808، تهران، سازمان چاپ و انتشارات‏، چاپ اول، 1379ش؛ بحارالانوار، ج 50، ص 8. [9]. شیخ طبرسى‏، فضل بن حسن، إعلام الورى بأعلام الهدى، ص 355، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سوم، 1390ق. [10]. الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص 295؛ شامی، جمال الدین یوسف بن حاتم‏، الدر النظیم فی مناقب الأئمة اللهامیم‏، ص 718، قم، انتشارات دفتر اسلامی، چاپ اول، 1420ق؛ حموی، محمد بن اسحاق‏، أنیس المؤمنین‏، ص 215، تهران، بنیاد بعثت، 1363ش؛ التتمة فی تواریخ الأئمة(ع)، ص 134. [11]. بحارالانوار، ج 36، ص 336 - 337؛ ر.ک: «اهل بیت»، سؤال 829؛ «انحصار معصومین در چهارده نفر»، سؤال 178؛ «انحصار امامت در نسل پیامبر»، سؤال 2969. [12]. ر.ک: الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص 274 – 280. 🔻 ادامه دارد... ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
📚 داستان های آموزنده 📚
🌹زندگی حضرت جواد الائمه علیه السلام (قسمت اول) ♦️ حضرت جواد(ع) امام نهم شیعیان است. نام آن‌حضرت، م
🌹زندگی حضرت جواد الائمه علیه السلام (قسمت دوم) ♦️ کرامات امام جواد(ع) ▫️امام جواد(ع) مانند سایر امامان دارای کرامات زیادی بودند که موردی از آن‌را ذکر می‌کنیم:محمّد بن اورمه گفت: معتصم گروهى از وزیران خود را خواست به آنها دستور داد به دروغ گواهى دهند که محمّد بن على بن موسى(ع) تصمیم قیام دارد بعد حضرت را خواست گفت تصمیم دارى در دولت من قیام کنى. فرمود: به خدا قسم چنین تصمیمى ندارم. ▫️معتصم گفت: فلان کس و فلانى بر کار تو شهادت می‌دهند آنها را حاضر کردند. گفتند: صحیح است ما این نامه‌ها را از بعضى غلامان تو به دست آورده‌ایم. ▫️حضرت جواد(ع) در اطاق جلو بود دست‌هاى خود را بلند کرده گفت: «خدایا! اگر دروغ می‌گویند اینها را بگیر». یک مرتبه دیدم اطاق جلو چنان به حرکت در آمد و هر کدام از ایشان که تصمیم به حرکت کردن می‌گیرد به زمین می‌افتد. معتصم صدا زد یا ابن رسول الله من از حرف خود توبه می‌کنم از خدا بخواه که اطاق از حرکت بایستد. گفت: «خدایا! اطاق را آرام فرما تو می‌دانى ایشان دشمن تو و من هستند»، اطاق آرام گرفت.[13] ♦️ مناظرات علمی امام جواد(ع) ▫️بارزترین نوع تبلیغ امام جواد(ع) مناظراتی است که آن‌حضرت انجام می‌داد. مناظره‌های آن‌حضرت که از نخستین روزهای امامتش آغاز شد، ایشان را در تثبیت جایگاه ولایت و امامت، هدایت حق‌جویان و آشکار ساختن سستی گفتار ستمگران یاری داد. ▫️آن‌حضرت به دو جهت در عرصه مناظره‌های علمی گام نهاد: نخست، نیاز شیعیان که با توجه به سنّ کم آن‌حضرت در پی کشف جایگاه معنوی‌اش بودند و دوم خواست مأمون و معتصم که اندیشه خوار ساختن امام و اثبات الهی نبودن آگاهی‌های وی را در سر می‌پروراندند. 🏴 کیفیت شهادت امام جواد(ع) ♦️درباره این‌که امام جواد(ع) به چه نحوی به شهادت رسیدند، دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد که در این‌جا به یک نمونه اشاره می‌شود: ▫️معتصِم خلیفه ستمگر عباسی -برادر مأمون و عموی ام فضل دختر مأمون- پیوسته نقشه‌هایی را برای به شهادت رساندن امام جواد(ع) اجرا می‌کرد و در این زمینه با ام فضل نیز همدست شده بود که امام جواد(ع) را مسموم کند؛ زیرا معتصم می‌دانست که ام فضل از آن‌حضرت منحرف شده و به شدّت علیه امام(ع) موضع گرفته است. ▫️بر این اساس، ام فضل نیز درخواست معتصم را پاسخ مثبت داد و سمّی را در انگور جاسازی کرد و در پیش روی آن‌حضرت نهاد و همین که امام جواد(ع) از آن انگور خورد، ام فضل پشیمان شد و شروع به گریه کرد، حضرت فرمود: «گریه‌ات برای چیست؟ سوگند به خدا، خداوند آن‌چنان تو را به دردی در ناحیه رحم دچار سازد که جبران‌پذیر نباشد و به بلایی گرفتارت کند که قابل کتمان نباشد». بر اثر همین نفرین ام فضل بیمار شد و از دنیا رفت.[14] ▪️به هر حال؛ آن‌حضرت در شهر بغداد در ماه ذى القعده سال 220 هـ.ق در حالی که بیست و پنج سال از عمر شریفش گذشته بود، به شهادت رسید[15] و در محله‌ای از بغداد به نام کاظمین در کنار قبر جدش امام موسى بن جعفر(ع) دفن شد.[16] 📚 پی نوشت: [13]. بحار الأنوار، ج 50، ص 45 - 46. [14]. همان، ص 16 - 17. [15]. الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج ‏2، ص 273. [16]. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 1، ص 492، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق؛ مسعودى، على بن حسین، إثبات الوصیة للإمام علی بن أبی‌طالب(ع)، ص 227، قم، انصاریان، چاپ سوم، 1426ق. ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
✨﷽✨ 📌 به چشمانمان باید شک کنیم... ✍️«ابوبصیر» میگوید: با امام باقر به مسجد مدینه وارد شدیم. مردم در رفت و آمد بودند. امام به من فرمود: «از مردم بپرس آیا مرا می بینند؟» از هر که پرسیدم آیا ابوجعفر را دیده ای؟ پاسخ منفی شنیدم، در حالیکه امام در کنار من ایستاده بود. ✨در این هنگام یکی از دوستان حقیقی آن حضرت «ابوهارون» که نابینا بود به مسجد آمد. امام فرمود: «از او نیز بپرس.» از ابوهارون پرسیدم: آیا ابوجعفر را دیدی؟ فورا پاسخ داد: مگر کنار تو نایستاده است؟ گفتم: از کجا دریافتی؟ گفت: چگونه ندانم در حالیکه او نور درخشنده ای است. 📚 بحار الانوار، ج ۴۶، ص ۲۴۳؛ به نقل از خرائج راوندی با چشمانی که قرار است جمال زیبایِ امام زمانت را ببینی گناه نکن! شاید بزرگترین گناه ما، ندیدن اشک هایی باشد که او هر روز برای گناهانمان می ریزد... تقصیرِ شما نیست که تصویر شما نیست ما آینه ای پر شده از گرد و غباریم... ‌ ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍یکی از سرمایه داران مدینه وصیت کرد که انبار خرمای او را پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به بینوایان انفاق کند. پس از مرگ او، رسول خدا تمام خرماها را به فقرا داد، آن گاه یک عدد خرمای خشکیده و کم مغز برداشت و به مسلمانان فرمود: سوگند به خدا که اگر خود این مرد، این یک دانه خرما را به بدبخت و گرسنه ای می داد، پاداش آن نزد پروردگار بیش از همه این انبار خرما بود که من به دست خود که پیامبر خدا هستم، به فقرا و بینوایان دادم. لذا در یک حدیث دیگری پیغمبر اکرم(ص) می فرماید: اگر مرد در زمان حیات خود یک درهم صدقه بدهد، بهتر از یکصد درهم صدقه در موقع مردنش است 📙نمونه معارف اسلامی، ص ۴۱۹ 📗جامع احادیث شیعه، ج ۸ ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
✨﷽✨ ✅اولاد صالح باعث رفع عذاب قبر ✍حضرت رسول (ص) فرمود: عيسى بن مريم به قبرى گذشتند كه صاحب آن را عذاب مى كردند. سال بعد از كه برگشتند و به آن قبر رسيدند ديدند، عذاب از آن قبر برداشته شده است. عرض كرد پروردگارا سال قبل كه بر اين قبر گذشتم ديدم صاحب آن را عذاب مى كردند، ولى الان كه برگشتم مشاهده مى كنم عذاب از آن برداشته شده است علت چيست؟ وحى شد اى عيسى اولاد صالحى از او باقى مانده بود. امسال او بزرگ شده و جاده اى را اصلاح و تعمير كرده و يتيمى را پناه داده است. خداوند گناهان پدر او را به واسطه اعمال صالح فرزندش بخشيد و عفو نمود. هم چنين نقل شده است حضرت عيسى عليه السلام به قبرى عبور كرد ديد ملائكه عذاب ، صاحب آن را عذاب مى كنند، بعد از آن كه كار خود را انجام داد و برگشت .باز به همان قبر رسيد. ديد ملائكه رحمت با طبق هايى از نور كنار قبر او هستند عيسى عليه السلام تعجب كرد و عرض نمود. خدايا علت چه بود كه اول او را عذاب مى كردند و الان با طبق هايى از نور در كنار او هستند؟خداوند به او وحى کرد اى عيسى اين بنده يكى از گناه كاران بود. وقتى از دنيا رفت زن او آبستن بود بعد از آن كه طفل به دنيا آمد او را خوب تربيت كرد تا بزرگ شد مادر او را نزد معلم برد تا به او علم خداشناسى بياموزد. وقتى معلم بسم الله را به آن طفل ياد داد، ديگر خجالت كشيدم او را عذاب كنم در حالى فرزندش روى زمين اسم مرا به زبان جارى كرده است 📚 انسان از مرگ تا برزخ ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
✖️ تلنگر! کسی آمد محضر آیت الله میلانی در مشهد. در اطراف حرم امام رضا علیه السلام مغازه داشت. عرض کرد: مغازه دارم در اطراف حرم، در ایامی که شهر شلوغ است و زائر زیاد، قیمت اجناس را مقداری بالا میبرم و بیشتر از نرخ متعارف میفروشم. حکم این کار من چیست؟ آیت الله میلانی فرمود: این کار "بی انصافی" است. مغازه دار خوشحال از این پاسخ و اینکه آقا نفرمود حرام است، کفشهایش را زیر بغل گذاشت و دست بر سینه عقب عقب خارج میشد. آقای میلانی با دست اشاره کرد به او که برگرد! برگشت! آقا دهانش را گذاشت کنار گوش مغازه دار و گفت: داستان کربلا را شنیده ای؟ گفت:بله! گفت: میدانی سیدالشهدا علیه السلام تشنه بود و تقاضای آب کرد و عمر سعد آب را از او دریغ کرد؟ گفت: بله آقا، شنیده ام. آقای میلانی فرمود: آن کار عمر سعد هم "بی انصافی" بود! 🌺 این روزها باشیم 📚 @Dastan 📚
✨﷽✨ ✅ملاقات امام زمان با دلاک ✍سید محمد موسوی رضوی نجفی از شیخ باقر بن شیخ هادی کاظمی نقل کرد: شخص صادقی که دلاک بود و پدر پیری داشت که در خدمتگزاری به او کوتاهی نمیکرد. حتی آنکه برای پدر آب در مستراح حاضر میکرد و منتظر می ایستاد که او بیرون آید و به مکانش برساند. همیشه مواظب خدمت او بود مگر در شب چهارشنبه که به مسجد سهله میرفت. تا اینکه مسجد رفتن را ترک نمود. علت ترک کردن مسجد را از او جویا شدم. گفت: چهل شب چهارشنبه به مسجد رفتم، چون چهارشنبه ی دیگر شد بخاطر خدمت به پدر میسر نشد به مسجد بروم تا اینکه شب شد، عازم مسجد شدم، در راه شخص اعرابی را دیدم که بر اسبی سوار است، چون نزدیکم رسید رو به من کرد و از مقصد من : مسجد سهله. فرمود: "اوصیک بالعود اوصیک بالعود" (یعنی: وصیت میکنم تو را به پدر پیرت) 📝 و آن را سه مرتبه تکرار کرد. آنگاه از نظرم غایب شد. دانستم که او مهدی است و آن جناب راضی نیست به جدا شدن من از پدرم، حتی در شب چهارشنبه. پس دیگر به مسجد نرفتم... 📚 منتهی الامال، باب۱۴، ص۱۳۵۸ ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
34.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ازدواج حضرت علی ع وفاطمه زهرا س 📚@Dastan 📚