eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
67.8هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2.9هزار ویدیو
72 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ دیوار مهربانی بساز 🔹خواجه‌‏اى، غلامش را ميوه‌‏اى داد. غلام ميوه را گرفت و با رغبت تمام می‌خورد. 🔸خواجه، خوردن غلام را می‌ديد و پيش خود گفت: كاشكى نيمه‌‏اى از آن ميوه را خود می‌‏خوردم. بدين رغبت و خوشى كه غلام ميوه را می‌خورد، بايد شيرين و مرغوب باشد. 🔹پس به غلام گفت: یک نيمه از آن به من ده كه بس خوش می‌خورى. 🔸غلام نيمه‌‏اى از آن ميوه را به خواجه داد؛ اما چون خواجه قدرى از آن ميوه خورد، آن را بسيار تلخ يافت. 🔹روى در هم كشيد و غلام را عتاب كرد كه چنين ميوه‏اى را بدين تلخى، چون خوش می‌خورى. 🔸غلام گفت: اى خواجه! بس ميوه شيرين كه از دست تو گرفته‌‏ام و خورده‌‏ام. اكنون كه ميوه‌‏اى تلخ از دست تو به من رسيده است، چگونه روى در هم كشم و باز پس دهم كه شرط جوانمردى و بندگى اين نيست. 🔹صبر بر اين تلخى اندک، سپاس شيرينی‌هاى بسيارى است كه از تو ديده‌‏ام و خواهم ديد. 🔸همیشه از خوبی آدم‌ها برای خودت دیوار بساز، هر وقت در حق تو بدی کردند فقط یک آجر از دیوار بردار، بی‌انصافیست اگر دیوار را خراب کنی •✾📚 @Dastan 📚✾•
: نقل است: روزی حضرت علی (ع) نزد اصحاب خود فرمودند: من دلم خیلی بحال ابوذر غفاری می سوزد خدا رحمتش کند. اصحاب پرسیدند چطور ؟ مولا فرمودند: آن شبی که به دستور عثمان ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر برای عثمان به خانه ی او رفتند چهار کیسه ی اشرفی به ابوذر دادند تا با عثمان بیعت کند. ابوذر خشمگین شد و به مامورین فرمود: شما دو توهین به من کردید؛ اول آنکه فکر کردید من علی فروشم و آمدید من را بخرید . و دوم ، بی انصاف ها آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟ شما با این چهار کیسه اشرفی می خواهید من علی فروش شوم؟ تمام ثروت های دنیا را که جمع کنی با یک تار موی علی عوض نمی کنم. آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست... مولا گریه می کردند و می فرمودند: به خدایی که جان علی در دست اوست قسم، آن شبی که ابوذر درب خانه را به روی سربازان عثمانی محکم بست، سه شبانه روز بود او و خانواده اش هیچ نخورده بودند...۱✅ ۱-کافی💠 •✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️واحدمشاوره آستان مقدس امامزاده سیدعلی ع 🔹 آماده ارائه خدمات مشاوره، توسط کارشناسان مجرب حوزه ودانشگاه به هموطنان گرامی وزائرین محترم می باشد. 🔻جهت تماس کارشناسان باشما کلمه مشاوره رابه شماره زیر ارسال کنید. 📩 ١٠٠٠٠١١۴٢۵١١١ 🕋🕌حرم مطهر اباالفضل قمی ها امامزاده سیدعلی علیه السلام ‌ •┈•• @ shahseyedaliQOM ••┈• ___ارتباط با ادمین 👨🏻‍💻 @AdmiinShahSeyedAliQom
‌ 📚داستان کوتاه روزی حضرت سلیمان(ع) در کنار دریا نشسته بود، نگاهش به مورچه‌ای افتاد که دانه‌ گندمی را با خود به طرف دریا حمل می‌کرد. سلیمان(ع) همچنان به او نگاه می‌کرد که در همان لحظه قورباغه‌ای سرش را از آب دریا بیرون آورد و دهانش را گشود، مورچه به داخل دهان او وارد شد و قورباغه به درون آب رفت. سلیمان(ع) مدتی به فکر فرو رفت و شگفت‌زده شد، ناگاه دید قورباغه سرش را از آب بیرون آورد و دهانش را گشود، آن مورچه از دهان او بیرون آمد ولی دانه گندم را همراه نداشت. سلیمان(ع) آن مورچه را طلبید، و سرگذاشت او را پرسید. مورچه گفت: «ای پیامبرخدا در قعر این دریا سنگی تو خالی وجود دارد و کرمی در درون آن زندگی می‌کند که نمی‌تواند از آنجا خارج شود و من روزی او را حمل می‌کنم و خداوند این قورباغه را مامور کرده مرا نزد آن کرم ببرد. قورباغه مرا به کنار سوراخی که در آن سنگ است می‌برد، و دهانش را به درگاه آن سوراخ می‌گذارد، من از دهان او بیرون آمده و خود را به آن کرم می رسانم و دانه‌ گندم را نزد او می‌گذارم و سپس باز می‌گردم به دهان قورباغه، سپس در آب شنا کرده و مرا به بیرون از آب دریا می‌آورد و دهانش را باز می‌کند و من از دهان او خارج می شوم.» سلیمان(ع) به مورچه گفت: وقتی که دانه گندم را برای آن کرم می‌بری، آیا سخنی از او شنیده‌ای؟ مورچه گفت: آری او می‌گوید «یا من لا ینسانی فی جوف هذه الصخره تحت هذه اللجه برزقک، لا تنس عبادک المومنین برحمتک» ای خدایی که رزق و روزی مرا در درون این سنگ در قعر دریا فراموش نمی‌کنی، رحمتت را نسبت به بندگان با ایمانت فراموش نکن. •✾📚 @Dastan 📚✾•
پسری، دختری را که قرار بود تمام زندگی اش شود برای اولین بار به کافی شاپ دعوت کرد، تا به او اعلام کند که قصد ازدواج با او را دارد. در حال نشستن پشت میز پسر سفارش قهوه داد. سپس رو به پیشخدمت کرد و گفت لطفا نمک هم بیاور!!!! اسم نمک که آمد تمام افراد حاضر یک مرتبه به پسر خیره شدند. پسر نمک را در قهوه ریخت و آرام خورد، دختر با تعجب گفت: قهوه شور میخوری؟ پسر جواب داد: بچه که بودم خانه مان کنار دریا بود، در ماسه ها بازی میکردم و طعم شور دریا را میچشیدم!!! حالا دلتنگ خانه ی کودکی شده ام، قهوه شور مرا یاد کودکی ام می اندازد. ازدواج انجام شد و چهل سال تمام هر وقت دختر قهوه درست میکرد، داخل فنجان شوهرش نمک میریخت. پس از چهل سال عاشقونه زندگی کردن، مرد فوت کرد و نامه ای خطاب به همسرش برجای گذاشت: "همسر عزیزم ببخش که چهل سال تمام به تو حقیقت را نگفتم، آن روز آنقدر از دیدنت خوشحال و هیجان زده شده بودم که به اشتباه به جای شکر درخواست نمک کردم، چهل سال تمام قهوه شور خوردم و نتوانستم به تو بگویم، بدترین چیز در دنیا قهوه شور است!!! •✾📚 @Dastan 📚✾•
🌹#با_شهدا|شهید مصطفی ردانی‌پور ✍️ عروسی ▫️آقا مصطفی وقتی می‌خواست برای عروسی‌اش کارت دعوت بنویسه، برای اهل بیت علیهم السلام هم کارت فرستاد. یه کارت دعوت نوشت برای امام رضا علیه السلام، مشهد. یه کارت برای امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، جمکران. یه کارت هم به نیت دعوت کردن حضرت زهرا سلام الله علیها نوشت و انداخت توی ضریح حضرت معصومه سلام الله علیها... قبل از عروسی حضرت زهرا سلام الله علیها اومدند به خوابش و فرمودند: چرا دعوت شما رو رد کنیم؟ چرا به عروسی شما نیاییم؟ کی بهتر از شما؟ ببین همه اومدیم. شما عزیز ما هستی... 📚 یادگاران ۸ کتاب ردانی‌پور، صفحه ۸۴ #یاد_شهدا_صلوات 🌷 #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
✨امام باقر(ع) با هوای نفس خویش مبارزه کن؛🤺 همانگونه که با دشمنت مبارزه می کنی. من لایحضر؛4:410 #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
☘امام باقر(ع)☘ اگر مردم می دانستند چه فضیلتی در زیارت حسین است، از شوق جان می سپردند و نفسشان از روی حسرت و اندوه قطع می شد.😍 وسائل؛ 14:453 #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
📚داستان خالد بن سنان خالد بن سنان عرب بادیه نشین بود، او از قبیله بنی عیصی بود. این پیامبر الهی دعوت خود را با معجزه آغاز نمود. کاری را که ابراهیم کرد اولین معجزه ایشان بود، یعنی غوطه ور شدن در آتش و صدمه ندیدن در آن. او صد و بیست و سه هزار و نهصد و نود و نهمین پیامبر بود. در آن زمان بادی سوزان بنام «نارالحرتین نارالحرثان» سالی یک بار می وزید و همه چیز را نابود می کرد. مردم از خالد خواستند تا آتش را از آنان دور کند و در عوض آنها به خالد ایمان می آورند. روز موعود فرا رسید، خالد به اذن خداوند مسیر باد را عوض کرد و با خود به درون غاری برد. در این هنگام چون بازگشت خالد طول کشید مردم فکر کردند که خالد در آتش سوخته است. ولی لحظه ای بعد حضرت بدون کوچک ترین آسیبی از میان آتش بیرون آمد اما مردم به این معجزه راضی نشده و او را ساحر خواندند. و به قول خود عمل نکرده و ایمان نیاوردند. بعد از مدتی دعوت مردم به خدا پرستی به مردم خبر داد که ای مردم! من در فلان روز خواهم مُرد. بعد از چند روز بر سر مزار من آیید و مرا از قبر بیرون بکشید و از نفس من هرچه می خواهید بپرسید تا جواب شما را بدهم تا حقیقت را که از آن دوری می کردید ببینید و بفهمید. هنگامی که خالد را به خاک سپردند، مردم بر سر مزار او جمع شدند و کاری را که حضرت گفته بود انجام دادند ولی باز به آن حضرت ایمان نیاوردند و به راه کفر خویش ادامه دادند. •✾📚 @Dastan 📚✾•
‌ در ٤٠ سالگی افراد با تحصیلات کم و زیاد مثل همند (حتی افراد با تحصیلات کمتر پول بیشتری در می آورند)؛ در ٥٠ سالگی زشت و زیبا مثل همند (مهم نیست چقدر زیبا باشین. توی این سن چروک ها و لک هاي تیره رو نمیشه مخفی کرد)؛ در ٦٠ سالگی مقام بالا و پایین مثل همند (بعد از بازنشستگی حتی یه پادو هم از نگاه کردن به رییسش اجتناب می کنه)؛ در ٧٠ سالگی خونه‌ی بزرگ و کوچک مثل همند (تحلیل مفاصل، سختی حرکت، فقط یه محیط کوچیک برای نشستن لازمه)؛ در ٨٠ سالگی پول داشتن و نداشتن مثل همند (حتی موقعی که بخواین پول خرج کنین نمی دونین کجا خرجش کنین)؛ در ٩٠ سالگی خواب و بیداری مثل همند (بعد از بیداری نمیدونين چیکار كنين)؛ 👈 زندگی رو آسون بگیرین. هیچ معمایی نیست که بخواید حلش کنین. در طولانی مدت همه ی ما مثل همیم. پس تمام فشارهای زندگی رو فراموش کن و ازش لذت ببر ...! •✾📚 @Dastan 📚✾•
✨﷽✨ 🌼لذات هفتگانه دنیا ✍️ روزي جابر بن عبداللّه انصاري خدمت امام علي عليه السلام بود و آه عميقي كشيد . امام فرمود : گوئي براي دنيا ، اينگونه نفس عميق و آه طولاني كشيدي ؟ جابر عرض كرد : آري بياد روزگار و دنيا افتادم و از ته قلبم آه كشيدم . امام فرمود : اي جابر ، تمام لذتها و عيشها و خوشيهاي دنيا در هفت چيز است : خوردنيها و آشاميدنيها و شنيدنيها و بوئیدنیها و آميزش جنسي و سواري و لباس اما لذيذترين خوردني عسل است كه آب دهان حشره اي به نام زنبور است . گواراترين نوشيدني ها آب است كه در همه جا فراوان است. بهترين شنيدني ها غناء و ترنم است كه آن هم گناه است. لذيذترين بوئيدني ها بوي مشك است كه آن خون خشك و خورده شده از ناف يك حيوان (آهو) توليد مي شود. عاليترين آميزش ، با همسران است و آن هم نزديك شدن دو محل ادرار است . بهترين مركب سواري اسب است كه آن هم (گاهي ) كشنده است . بهترين لباس ابريشم است كه از كرم ابريشم به دست مي آيد . دنيائي كه لذيذترين متاعش اين طور باشد انسان خردمند براي آن آه عميق نمي كشد . 💥جابر گويد : فَوَاللهِ ما خَطَرَتِ الدُنیا بَعْدَها عَلی قَلبی .سوگند به خدا بعد از اين موعظه دنيا در قلبم راه نيافت . 📚حکایت های شنیدنی ج ۳ص۸۹. میزان الحکمه، ج۴، ص۱۷۱۴، بحارالانوار، ج۷۸، ص۱۱ •✾📚 @Dastan 📚✾•