هيچ باراني نمي بارد
مگر صفا دهد
هيچ گلي جوانہ نمي زند
مگر هديہ شود
هيچ خاطره اي زنده
نمي ماندمگر شيرين باشد
هيچ لبخندي نيست
مگر شادي بياورد
بگذار باران شوق
بر زندگيت ببارد...
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ خدایا...
ما رو می رسونی؟...
•••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═•••
http://eitaa.com/joinchat/12451840C08a2fdc722
#یک_داستان_یک_پند
✍سالها پیش مردی به نام "مسلم" در شهری نانوا بود. او مردی متّقی، پرهیزگار، قانع و شاکر بود. در محلّهای که پسر مسلم بود، یک مغازۀ مرغفروشی بود که فروش خوبی هم داشت. روزی جعفر پسر مسلم، به پدرش گفت: «دوست دارم مالکِ آن مغازه را ببینم و به قیمت بالایی آن را اجاره کنم، مغازۀ پرفروشی است.» مسلم گفت: «پسرم! هرگز با آجرکردن نانِ کسی به دنبال نان برای خودت نباش. بدان! دنیا بزرگ است و خدا را قابلیّت روزی رساندن زیاد است.»
🔥اما وسوسه درون جعفر را پر کرده بود و حاضر نبود از خواستۀ خود کوتاه بیاید. روزی مسلم، او را کنار خود به نانوایی برد. خمیر لواشی را به تنور چسباند و سریع خمیر لواش دیگری را دوباره به روی همان لواش که در حالِ پختن بود زد. هر دو خمیر لواش، سنگین شدند و از دیوارۀ داغ تنور رها شده و داخل تنور افتادند و سوختند.
🌘مسلم گفت: «پسرم! دیدی یک لواش در حال پختن بود، لواش دیگر روی آن چسبید و باعث شد نه خودش بپزد و تبدیل به نان شود؛ و نه گذاشت لواش دیگر نان شود. پسرم! هرگز نانِ خود را روی نانِ کس دیگری نزن، که برای تو هم نانی نخواهد شد. بدان! اگر اجارۀ بالا به آن مغازه بزنی و او را از نان و نوا بیندازی، خودت نیز به نان و نوایی نخواهی رسید و این قانون زندگی است.»
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹خداوند متعال به حضرت موسی (ع)
فرمود : اي موسي !
✍🏻من شش چيز را در شش جا قرار دادم؛ ولي مردم در جاي ديگر آنها را جست و جو می کنند و این درحالی است که هرگز آنها را در آنجا نخواهند يافت :
①راحتي و آسایش مطلق را در
'' آخرت'' قرار دادم، ولي مردم در
'' دنيا '' به دنبال آن ميگردند!
②عزت و شرف را در
'عبادت'' قراردادم،ولي مردم آن رادر
'' پست و مقام '' مي جويند!
③بينيازي را در
''قناعت'' قرار دادم،ولي مردم آن رادر
''زيادي مال و ثروت'' جستجو ميكنند!
④رسیدن به بزرگی و مقام را در
''فروتني'' قرار دادم، ولي مردم آن را
در'' تكبّر و خود برتر بيني'' می جویند!
⑤کسب علم را در
''گرسنگي و تلاش'' قرار دادم، ولي
مردم با ''شکم سیر'' دنبال آن ميگردند!
⑥اجابت دعا را در
" لقمه حلال " قرار دادم، ولي مردم
آن را در ''طلسم و جادو'' جست و جو می کنند!
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#آیات_مهدوی
جزء هفتم
❤️دوست من :
حالا که توفیق داری هر روز قرآن رو تلاوت می کنی، با آیات مهدوی هم آشنا شو
•••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═•••
http://eitaa.com/joinchat/12451840C08a2fdc722
#یک_داستان_یک_پند
✍پیرمردی با پسر جوان خود در ماه رمضان برای جمع کردن خار به صحرا رفت. شدت گرما بر عطش پسر جوان افزود. پدرش گفت: پسرم! از دهان خود برای خود آب قرض کن. پسر گفت: چگونه پدرم؟! پدر انگشتر خود به پسر داد تا در دهانش گذاشت و از کام او بزاق ترشح کرد و اندکی حال پسر بهتر شد.
🌘پدر گفت: پسرم! بدان در روزهای سختی، از تو به تو نزدیکتر کسی نیست. زمانی که در سختی زندگی گرفتار شدی، بجای قرض گرفتن از دیگران و بجای سیر کردن شکم خود، از خود قرض بگیر و در زمان تمتع و دارایی کمتر بخور تا شکم تو به کم خوردن روی کند، آنگاه خودت به خودت قرض خواهی داد، بدون منت و کسر عزتی از تو!!!
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
شرط_تشییع_و_تدفین
🌷عمليات والفجر دو، آخر خط دنياى «حاج عليرضا موحد دانش» بود؛ حاج على - كه چند روزى بود به خاطر بعضى دلشكستگیها از فرماندهى تيپ كنارهگيرى كرده بود - در اين عمليات با اصرار همرزمانش به عنوان فرمانده عمليات شركت كرد. چند ساعت قبل از شهادتش به رفيقش حسين گفت: «داش حسين! میشه ما هم ايندفعه بريم؟ خيلى هوايى شدم.» به كاظم رستگار هم گفت: «برادر كاظم! ديگه اين، دفعهى آخره.» گفتن همانا و رفتن همانا، رفت كه رفت. گلولهى دوشكا وريد بزرگ پايش را زد و خون گرم و باصفاى او ارتفاعات ۲۵۱۹ را در حاج عمران رنگين كرد.
🌷جنازهى حاجى سه روز بعد يعنى ۱۶ مرداد ۶۲ از ارتفاعات ۲۵۱۹ پايين آورده شد و الآن در قطعهى ۲۴، بالاى سر شهيد «كلاهدوز» و مجاور «شهيد چمران» به خاك سپرده شد. طبق وصيتش، هر كس اصل ۱۱۰ قانون اساسى - ولايت فقيه - را قبول نداشت، نبايد در تشييع و تدفينش حاضر میشد. بعد از شهادت او قسمت اعظم خيابان «فرمانيه» را «برادران موحد دانش» نامگذارى كردند. از حاج على، يك دختر به جا مانده كه چند ماه بعد از شهادت بابا به دنيا آمد.
🌹خاطره ای به یاد جانباز شهيد حاج عليرضا موحد دانش
📚 نشريه "یا لثارات" ش ۸۹
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
قرائت جزء 08.mp3
4.07M
•••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═•••
🕋 #تلاوت_قرآن
🕌 جزء هشتم
🎵 تند خوانی قرآن (تحدیر)
📌 استاد معتز آقایی
•••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═•••
http://eitaa.com/joinchat/12451840C08a2fdc722
امیرالمومنین علیه السلام به وشاء فرمود: به محلتان برو! زن و مردی را بر در مسجد می بینی با هم نزاع می كنند آنان را به نزد من بیاور، وشاء می گوید بر در مسجد رفتم دیدم زن و مردی با هم مخاصمه می كنند، نزدیك رفتم و به آنان گفتم امیرالمومنین شما را می طلبد، پس همگی به نزد آن حضرت رفتیم . علی علیه السلام به جوان فرمود: با این زن چكار داری؟
جوان : یا امیرالمومنین ! من این زن را با پرداخت مهریه ای به عقد خود در آوردم و چون خواستم به او نزدیك شوم ، خون دید و من در كار خود حیران شدم . امیرالمومنین علیه السلام به جوان فرمود: این زن بر تو حرام است و تو هرگز شوهر او نخواهی شد. مردم از شنیدن این سخن در اضطراب و متعجب شدند. علی علیه السلام به زن فرمود: مرا می شناسی؟
زن : نامتان را شنیده ، ولی تاكنون شما را ندیده بودم . علی علیه السلام تو فلان زن دختر فلان و از نوادگان فلان نیستی؟ زن : آری ، بخدا سوگند. حضرت امیر: آیا به فلان مرد، فرزند فلان در پنهانی بطور عقد غیر دائم ، ازدواج نكردی و پس از چندی پسر زاییدی و چون از عشیره و بستگانت بیم داشتی طفل را در آغوش كشیده و شبانه از منزل بیرون شدی و در محل خلوتی فرزند را بر زمین گذارده و در برابرش ایستاده و عشق و علاقه ات نسبت به او در هیجان بود،دوباره برگشتی و فرزند را بغل كردی و باز به زمین گذاردی و طفل ، گریه می كرد و تو ترس رسوایی داشتی ، سگهای ولگرد اطرافت را گرفته و تو با تشویش و ناراحتی می رفتی و بر می گشتی ، تا این كه سگی بالای سر پسرت آمد و او را گاز گرفت و تو بخاطر شدت علاقه ای كه به فرزند داشتی سنگی به طرف سگ انداخته سر فرزندت را شكستی ، كودك صیحه زد و تو می ترسیدی صبح شود و رازت فاش گردد، پس برگشتی و اضطراب خاطر و تشویش فراوان داشتی ، در این هنگام دست به دعا برداشته و گفتی : بار خدایا! ای نگهدارنده ودیعه ها. زن گفت : بله ، بخدا سوگند همین بود تمام سرگذشت من و من از گفتار شما بسی در شگفتم . پس امیرالمومنین علیه السلام رو به جوان كرد و فرمود: پیشانیت را باز كن ، و چون باز كرد آن حضرت جای شكستگی پیشانی جوان را به زن نشان داد و به او فرمود: این جوان پسر توست و خداوند با نشان دادن آن علامت به او نگذاشت به تو نزدیك گردد؛ و همان گونه از خدا خواسته بودی فرزندت را حفظ كند، او را برایت نگهداشت ، پس شكر و سپاس خدای را به جای بیاور.
📙قضاوتهاي اميرالمومنين علي(ع) / محمد تقي تستري
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
روزي ابراهيم ادهم در بازارهاي بصره
عبور ميكرد مردم اطرافش را گرفته گفتند: خداوند در قرآن مجيد فرموده :
(ادعوني استجب لكم) مرا بخوانيد جواب
ميدهم شما را، ما او را ميخوانيم ولي
دعاي ما مستجاب نميشود.
ابراهيم گفت: علتش آنست كه دلهاي شما
به واسطه ده چيز مرده است !
پرسيدند آن ده امر چيست؟
گفت:
👈آنكه خدا را شناختيد ولي حقش را ادا ننموديد.
👈قرآن را تلاوت كرديد ولي عمل به آن نكرديد.
👈ادعاي محبت با پيغمبر (ع) نموديد ولي
با اولادش دشمني كرديد.
👈ادعا كرديد با شيطان عداوت داريم ولي
در عمل با او موافقت نموديد.
👈ميگوييد به بهشت علاقمنديم اما براي
وارد شدن در بهشت كاري انجام نميدهيد.
👈گفتيد از آتش جهنم ميترسيم ولي
بدنهاي خود را در آن افكنديد.
👈به عيبگويي مردم مشغول شديد و
از عيوب خود غافل مانديد.
👈گفتيد دنيا را دوست نداريم و ادعاي
بغض آن را نموديد ولي با حرص جمعش ميكنيد.
👈اقرار به مرگ داريد ولي خويشتن را
مهيا براي آن نميكنيد.
👈مردگان را دفن نموديد اما از آنها عبرت
و پند نگرفتيد اين علل ده گانه است كه باعث
مستجاب نشدن دعاي شما ميشود.
📙پند تاريخ
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحبت های جالب یک #طلبه در مراسم تشییع پیکر مطهر شهید حرم مطهر رضوی
#لباس_خدمت
•••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═•••
http://eitaa.com/joinchat/12451840C08a2fdc722
✨✍امیرالمومنین (علیه السلام) فرمودند :
شما را به پنج چیز سفارش می کنم که اگر در طلب آنها متحمل رنج زیاد شوید سزاوار است :
✨جز به خدا امیدوار نباشید
✨غیر گناه خود از چیزی نترسید
✨اگر چیزی را بلد نیستید از گفتن نمی دانم
✨خجالت نکشید
✨اگر چیزی را نمیدانید در یادگیری آن خجالت ✨به خود راه ندهید
✨همواره صبر پیشه کنید که صبر در ایمان
✨مانند سر در بدن است. بدنی که سر نداشته ✨باشد خیری در آن نیست و ایمانی که صبر
✨نداشته باشد نیز خیر ندارد
📚 نهج البلاغه حکمت ۸۲
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مظلوم ترین شخصی که تو زندگیم دیدم
فقط یه نفر بود اونم پدرم بود
نه بهشتی زیر پاشه
همیشه هم ازش انتظار داریم ..
هیچوقت هم رومون نشده
بهش بگیم چقد دوستت داریم ...
چون همیشه پیش خودمون گفتیم
اون مثل یک کوهستان قوی و سخته !
پدر تنها قهرمانیه که هیچوقت
روی سکو نرفت ...!
هیچ کدوممون نمی تونیم بفهمیم
تو دل پدر چی میگذره !
وقتی پدر داشته باشی یه لشکر
دشمن جلوت هیچن ...!
🎙#استاد_مسعود_عـــالے
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
📸 🌷لبخند شهادت...
شهید علی البشیری در حمله داعش به سامرا به شهادت رسید بعد از شهادتش لبخند زد
#یاد_شهدا_صلوات 🌷
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
قرائت جزء 09.mp3
4.11M
•••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═•••
🕋 #تلاوت_قرآن
🕌 جزء نهم
🎵 تند خوانی قرآن (تحدیر)
📌 استاد معتز آقایی
•••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═•••
http://eitaa.com/joinchat/12451840C08a2fdc722
از پیامبر گرامی اسلام صَلی الله عَلیه وَ آلهِ وَ سَلّم آمده است:
🌙رمضان از نامهای خداوند است؛ پس هرگز نگویید رمضان، بلکه بگویید ماه رمضان! زیرا شما نمیدانید رمضان چیست؟!
📖کنز العمال
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝️عذاب خدا ...!
🎙#آیت_الله_حسن_زاده_آملی
مواظب زبانمان باشیم که
چه می گوییم ...
صبر خدا زیاده ولی سعی نکن
با رفتارت اون رو امتحان کنی ،
که عذابش خیلی شدیده !
قدرت خداوند بسیار زیاد است که
حتی با یک ویروس که با چشم
دیده نمی شود عذاب بفرستد و
زندگی همه انسان ها رو مختل کند !
بیایید همه باهم در درگاه خداوند
توبه کنیم ،چون همه ما گناه کار
هستیم و این ویروسی که الان
باعث مختل شدن کل دنیا شده
که حتی با پیشرفته ترین دستگاه ها
و امکانات هم نمیشه آن را از بین برد !
چون این ویروس یک سربازی از طرف
خداوند هستش در حال انجام ماموریت
که دنیابا این همه پیشرفت و تکنولوژی
نتوانسته راه حل تضمینی رو پیدا کنه
تنها راه نجات از این ویروس و
عذاب خداوند توبه دسته جمعی هستش 🕊
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🌹#داستان_آموزنده
روزی لقمان به پسرش گفت: امروز ٣پند به تو میدهم تا کامروا شوی:
اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخور!
دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخواب!
و سوم اینکه در بهترین کاخها و خانههای جهان زندگی کن!
پسر لقمان گفت ای پدر ما خانوادهای بسیار فقیر هستیم؛ من چطور میتوانم این کارها را انجام دهم؟
لقمان جواب داد:
اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری، هر غذایی که میخوری طعم بهترین غذای جهان را میدهد.
اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی، در هر جا که خوابیدهای احساس میکنی بهترین خوابگاه جهان است.
و اگر با مردم دوستی کنی در قلب آنها جای میگیری و آنگاه بهترین خانههای جهان مال توست.
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
هدایت شده از کشکول
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚡️📖⚡️غافلگیری بسیار جالب قرآن برای جوان استرالیایی که به اسلام آوردن آن جوان منجر شد⚡️📖⚡️
🤲خداوندا! توفیق خواندن قرآن و فهم معارف زندگی بخش آن را به ما هم عنایت بفرما🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝️مردم رو اذیت نکنید ...
🎙#استاد_دانشمند
قالَ الرِّضا (ع) :
مَن فَرَّجَ عَن مُؤمِنٍ فَرَّجَ اللهُ عَن قَلبهِ یَومَ القِیامَةِ .
امام رضا (ع) :
هر کس گِرِه از کارِ مؤمنی بگشاید (و غمی را از او بزداید)، خداوند هم در قیامت، کار بسته او را می گشاید (و اندوهش را می زداید).
📙اصول کافی ، ج 2 ، ص 200 .
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#آیات_مهدوی
جزء هشتم
❤️دوست من :
حالا که توفیق داری هر روز قرآن رو تلاوت می کنی، با آیات مهدوی هم آشنا شو
•••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═•••
http://eitaa.com/joinchat/12451840C08a2fdc722
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#آیات_مهدوی
جزء نهم
❤️دوست من :
حالا که توفیق داری هر روز قرآن رو تلاوت می کنی، با آیات مهدوی هم آشنا شو
•••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═•••
http://eitaa.com/joinchat/12451840C08a2fdc722
👨✈️خادم حرم امام رضا میگه:داشتم تو صحن ها قدم میزدم و مسئولیتم رو انجام میدادم،که دیدم بیسیم داره صدا میکنه:برید سمت صحن انقلاب،پشت پنجره فولاد خبریِ....
✨میگه:خودم رو رسوندم صحن انقلاب،دیدم ازدحام جمعیت،لحظه به لحظه مردم دارن زیادتر میشن و سلام و صلوات...با چند تا دیگه از خُدام مردم رو شکافتیم،جلو رفتیم،دیدم یه مرد شهرستانی یه بچه ی سه چهار ساله بغلش، داره گریه میکنه،بچه هم داره گریه میکنه،لباس بچه رو تیکه پاره کردن،رسیدم بهش گفتم: چه خَبرِ؟حاجی چی شده؟گفت:بچه ام نابینا بود،کورِ مادرزاد،داره میبینه،میگه:اینجا حرم امام رضاست،چقدر حرم امام رضا قشنگِ...
✨گفتم:حاجی فقط سریع،خیلی جمعیت زیاد شده،کارمون سخت میشه....برگشت سمت گنبد،دیدم داره به امام رضا یه چیزایی میگه،صورتش غرق اشک شد...گفتم: حاجی بیا بریم،چی میگی به امام رضا؟گفت:حاجی بچه هام دوقلو هستند،جفتشون نابینا بودن،ما دو سه روزِ اومدیم مشهد،امروز به زنم گفتم:صبح اینو می برم،بعد از ظهر اونو می برم،من الان با چه رویی برگردم مسافرخونه،به اون بچه ام چی بگم؟ بگم:امام رضا تو رو دوست نداشت؟
✨میگه:رسیدم توی دفتر، کاراشو انجام دادیم،یه ماشین دادم به یکی از خدام، گفتم:ببریمش محلِ اسکانش..گفتم:آدرس رو بلدی؟گفت:آره کارت مسافرخونه توی جیبمِ... پیچیدیم توی فرعی دیدیم تو کوچه ازدحامِ جمعیتِ،از ماشین پیاده شد،خادم میگه منم دنبالش دویدم،از مردم پرسیدم چه خبرِ اینجا؟ گفتن:نمی دونیم،میگن:امام رضا یه بچه ی چهار ساله ی نابینارو توی مسافرخونه شفا داده...
✨همش رو گفتم، بگم که:یا امام رضا! ما همه با هم اومدیم،میوه هم که میخری،میگن:درهم...سوا نکن...آقاجان! مارو با هم بخر،بد و خوب رو با هم....آقا! بهم بر میخوره،میگم:منو دوست نداشتی...
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
❤️🥀شـــــهدا
نـگاه هایتـاݩ
گاهـے نگراݩ استـــ
گاهـے ناراحتـــ
شایـد هم دݪگیـر
اما هر چه هستـــ
هیچگاه سایـه ے چشمهایتاݩ را
از سـرماݩ برندارید
نـگاهماݩ ڪنید
🥀شهدا گاهی نگاهی
#رفاقت_باشهدا_دو_طرفه_است
#رفیق_شهید
#شهید_محمودرضابیضائی🕊
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•