eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
70.1هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
2.5هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 حاضر شدن اهلبیت در هنگام مرگ گریه کنان " سلام الله علیهم اجمعین " 🔻عَنْ مِسْمَعِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِکِ قَالَ قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فِی حَدِیثٍ أَمَا تَذْکُرُ مَا صُنِعَ بِهِ یَعْنِی بِالْحُسَیْنِ ع قُلْتُ‏ بَلَی قَالَ أَتَجْزَعُ قُلْتُ إِی وَ اللَّهِ وَ أَسْتَعْبِرُ بِذَلِکَ حَتَّی یَرَی أَهْلِی أَثَرَ ذَلِکَ عَلَیَّ فَأَمْتَنِعُ مِنَ الطَّعَامِ حَتَّی یَسْتَبِینَ ذَلِکَ فِی وَجْهِی فَقَالَ رَحِمَ اللَّهُ دَمْعَتَکَ أَمَا إِنَّکَ مِنَ الَّذِینَ یُعَدُّونَ مِنْ أَهْلِ الْجَزَعِ لَنَا وَ الَّذِینَ یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا أَمَا إِنَّکَ سَتَرَی عِنْدَ مَوْتِکَ حُضُورَ آبَائِی لَکَ وَ وَصِیَّتَهُمْ مَلَکَ الْمَوْتِ بِکَ وَ مَا یَلْقَوْنَکَ بِهِ مِنَ الْبِشَارَةِ أَفْضَلُ وَ لَمَلَکُ الْمَوْتِ أَرَقُّ عَلَیْکَ وَ أَشَدُّ رَحْمَةً لَکَ مِنَ الْأُمِّ الشَّفِیقَةِ عَلَی وَلَدِهَا إِلَی أَنْ قَالَ مَا بَکَی أَحَدٌ رَحْمَةً لَنَا وَ لِمَا لَقِینَا إِلَّا رَحِمَهُ اللَّهُ قَبْلَ أَنْ تَخْرُجَ الدَّمْعَةُ مِنْ عَیْنِهِ فَإِذَا سَالَ دُمُوعُهُ عَلَی خَدِّهِ فَلَوْ أَنَّ قَطْرَةً مِنْ دُمُوعِهِ سَقَطَتْ فِی جَهَنَّمَ لَأَطْفَأَتْ حَرَّهَا حَتَّی لَا یُوجَدَ لَهَا حَرٌّ وَ ذَکَرَ حَدِیثاً طَوِیلًا یَتَضَمَّنُ ثَوَاباً جَزِیلًا یَقُولُ فِیهِ وَ مَا مِنْ عَیْنٍ بَکَتْ لَنَا إِلَّا نُعِّمَتْ بِالنَّظَرِ إِلَی الْکَوْثَرِ وَ سُقِیَتْ مِنْهُ مَعَ مَنْ أَحَبَّنا ▪️مسمع بن عبدالملک گوید: امام صادق " سلام الله علیه " در حدیثی به من فرمود: آیا یاد می کنی که چه کردند با امام حسین " سلام الله علیه" گفتم بله، فرمودند آیا جزع و بی تابی می کنی؟ گفتم آری بخدا قسم و بدین خاطر گریه می کنم اشک می ریزم تا اینکه اهل خانه ام اثر اشک را در من می بینند و از طعام امتناع می کنم تا اینکه اشک در رخسارم نمایان می شود. 🔻حضرت فرمودند: خداوند اشکت را رحمت کند بدرستیکه تو از کسانی هستی که از اهل جزع برای ما و از آنانیکه بسبب شادی ما شادی می کند و بخاطر حزن ما محزون می شوند شمرده می شوند و بدرستیکه تو هنگام مرگت حاضر شدن پدران من را نزد آمده و توصیه کردن ایشان در مورد تو به ملک الموت را خواهی دید و آنچه که بدین خاطر از بشارت به تو می دهند بهتر و افضل می باشد، هیچ کسی از روی رحمت به ما و بخاطر آنچه که به ما وارد شده بر ما گریه نمی کند مگر اینکه خداوند قبل از اینکه اشک از چشمهایش در جهنم بیفتد قطعاً حرارت جهنم را خاموش خواهد نمود تا اینکه دیگر هیچ حرارتی نداشته باشد و هیچ چشمی نیست که بر ما گریه کند مگر اینکه به نگاه به کوثر بهره مند خواهد شود و از آن به همراه آنانیکه ما را دوست دارند سیراب خواهد شد. 📚وسائل الشیعه/ج14/ص508 📚 ص ۱۰۱ •✾📚 @Dastan 📚✾•
⚫️ داستانک «لاک روضه» بالاخره تموم‌ شد. _بریم مامان آماده‌م. فوت آخر را که به ناخن تازه لاک زده‌ام می‌کنم، چادرم را ازسر جالباسی برمی‌دارم . ته آرایشم را که با تم مشکی مناسب این شب‌ها زده‌ام دوباره نگاهی می‌اندازم. بعد چادر را روی روسری به زیباترین حالت و با فاصله‌ی مناسب، با وسواس تمام مرتب می‌کنم. مامان رویش را گرفته و کیف سنگین مجلسی‌اش را روی دستش انداخته است. وارد کوچه‌ی حسینیه که می‌شویم، صدای گریه‌ی بلند حاج مهدی از بلندگوهای حسینیه می‌آید. دلم می‌شکند. گریه‌ی مردها سنگین است. حاج مجید، کنار ورودی آقایان ایستاده و خیر مقدم می‌گوید. او تعمیراتی محله است همیشه زنجیر نقره‌ای ضخیمی به گردن دارد و گاهی مشکل مالی افراد را با قرض دادن برطرف می‌کند. البته می‌گویند یک مقداری بیشتر پس می‌گیرد که البته فرقی نمی‌کند، مهم این است که دعاهای مردم همیشه پشتش هست. از کنار دیوار حسینیه که رد می‌شویم، مصطفی و سامان، دوست‌های الهه و مریم، زنجیر به دست از کنارم رد می‌شوند و بر سر جایشان در کوچه‌ای که بچه‌های محل برای سینه‌زنی بازکرده‌اند، دعوا می‌کنند. وارد حسینیه که می‌شویم، سمیرا خانم و مائده را می‌بینیم که باز هم مثل همیشه حسابی تیپ زده‌اند و کلی خرج لباس و آرایششان کرده‌اند. اینجا کسی اعتقادی به سخنرانی ندارد. سخنران‌ها فقط شعار می‌دهند و ما گوشمان از شعار پر است. ما اهل شعار نیستیم. بیشتر اهل سینه‌زنی و زنجیر هستیم. از من گرفته تا خانم بزرگ محل، همه اعتقاد داریم اشک بر امام حسین، قلب‌ها و گناهانمان را پاک می‌کند. هر ساله لااقل به حرمت این چند روز، نه مردهایمان ریش می‌تراشند. نه صدای موزیک بلند به گوش می‌رسد. من هم هروقت که نماز نخوانم، این یک ماه به حرمت امام حسین نمازهایم را می‌خوانم. البته محرم و صفر که تمام می‌شود، چادر نماز و چادر مشکی ام را با هم تا می‌کنم و می‌گذارم داخل کمد تا سال بعد. تا به خودم می‌آیم، مجلس تمام می‌شود. حاج مهدی دعایش را می‌خواند و ما همه آمین می‌گوییم: «خدایا به آبروی امام حسین، کربلا قسمت همه‌ی ما بفرما» کربلا را دوست دارم. آمین را بلند می‌گویم. مامان وسمیراخانم طبق معمول تا لحظه‌ی خداحافظی، مشغول تعریف زندگی محیا و درگیری‌های او با همسرش هستند. بالاخره در صف شام، از هم جدا می‌شویم و یک غذا بیشتر می‌گیریم تا به نیت تبرک بخوریم. محرم و صفر، عالم خاصی دارد. شب به شب روضه رفتن و گاهی اشک ریختن، حس خوبی به انسان می‌دهد. من این شب‌ها را دوست دارم، اما حال خاصی که امثال محبوبه، دخترخاله‌ام می‌گویند، چیزی نیست که من بتوانم بفهمم. آن‌ها این روزها جور دیگری هستند که شبیه من نیست. پارسال محبوبه، یک دور کتاب آزادی معنوی شهید مطهری را در همین دهه خوانده بود. می‌گفت نگاهش به عزاداری‌ها تغییر کرده. به من هم گفت که از این جور کتاب‌ها بخوانم. می‌گفت محرم امسالم با پارسالم باید فرق داشته باشد، اما خب من حال این کارها و حرف‌ها را ندارم. نمی‌دانم چرا انگار امسال و پارسالم، تفاوت چندانی نمی‌کند. شما می‌دانید چرا؟ ┅⊰༻🔳༺⊱┅ •✾📚 @Dastan 📚✾•
┅⊰༻▪️⚫️▪️༺⊱┅ «نقش خاطره» در خیابان، درخت اقاقیا به استقبالم می‌آید و من در تونل زمان، به خاطرات روزهای بیمارستان می‌اندیشم و اینکه چه خوب شد که بخیر گذشت و ذهنم تا گل‌های بزرگ روی درخت که از پنجره‌ی بلند اتاق پیدا بود، پرواز می‌کند. باخود فکر می‌کنم خاطره‌ای که برای من بخیر شد، برای دیگران که عزیزانشان در همان بیمارستان و کنار همان درخت زیبا با گل‌های درشت سفید رنگ، از دنیا رفته‌اند، فرق می‌کند. همین خاطره برای آن دیگری، تلخ رقم می‌خورد و همین گل معطر اقاقیا، او را تا قعر مصائبش پیش می‌برد. این خاصیت خاطره است. خیلی مهم است از که با که یا چه، چه خاطره‌ای داشته باشیم. برای من و توی مذهبی، اگر نگران تربیت فرزندمان هستیم، خاطره‌سازی‌های زیبا با مناسک و شعائر مهم مذهبی، حرف اول را می‌زند. مهم است که از سجاده و منبر و محراب و مسجد و هیأت، خاطره‌ی خوب برای کودکان بسازیم و به‌خاطر آن‌ها یا در حین سلوک با هریک از آن‌ها، تندی، بداخلاقی و تضییع حق نکنیم. آن وقت می‌شود امیدوار بود در کشاکش خطرات آینده، عشق به این خاطرات شیرین، کودکانمان را در آغوش گرم دین نگاه دارد. شاید به همین خاطر است که «محرّم و صفر» اسلام را زنده نگهداشته است. این فرصت ناب تربیتی را دریابیم. ┅⊰༻▪️⚫️▪️༺⊱┅ •✾📚 @Dastan 📚✾•
داستان شهربانو دختر یزد گرد سوم 🧕مادر امام سجاد (ع) به نام شهر بانو، یکی از دختران یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی بود، شهربانو پس از فتح ایران به دست سپاه اسلام، به صورت اسیر وارد مدینه شد! امام باقر(ع) فرمودند: وقتی دختر یزدگرد را (شهربانو) به اسیری گرفته و وارد مدینه کردند، دختران مدینه برای تماشایش جمع شده بودند. هنگامی که وارد مسجد شد از پرتوش درخشان گشتند(کنایه از اینکه حاضران در مسجد با دیدن جمال او، شاد و شگفت زده شدند) عمر به او نگریست، او رخسار خود را پوشید و به فارسی گفت« اف بیروج بادا هرمز» ( وای! روزگار هرمز سپاه شد) عمر(که زبان فارسی را نمی دانست) گفت: آیا این دختر به من ناسزا می گوید؟ سپس متوجه او شد تا او را بفروشد. امیر المومنینی (ع) به عمر گفت: تو این حق را نداری، اختیار انتخاب را به خودش واگذار کن، هر مردی را او به شوهری برگزید، مهریه اش را از سهم بیت المال همان مرد، حساب کن. عمر رای علی (ع) را پذیرفت و به شهربانو اختیار داد، شهر بانو جلو آمد و دستش را به شانه امام حسین (ع) نهاد، علی (ع) به او فرمود: نامت چیست؟ او پاسخ داد: جهانشاه. حضرت فرمود: بلکه نا م تو شهر بانویه باشد، سپس به حسین (ع) فرمود: « یا ابا عبدالله لیلدن لک منها خیر اهل الارض» ای حسین! حتماً از این دختر، بهترین شخص روی زمین، برای تو متولد می شود 1 . حضرت علی (ع) از شهر بانو پرسید:« از پدرت در حادثه فیل سواران (و شکست سپاه ایران) چه سخنی را به خاطر داری؟» شهربانو در پاسخ گفت: به خاطر دارم که پدرم درآن هنگام می گفت:« هرگاه اراده خداوند برچیزی غالب شد، همه آرزو در برابر آن خوار گشته و ناکام گردد، و هرگاه مدت عمر و شوکت به پایان رسید، مرگ خواهد رسید و چاره ای جز تسلیم شدن در برابر آن نیست.» 🌺حضرت علی (ع) فرمودند:« براستی پدرت چقدر نیکو سخن گفته است، همه امور در برابر مقدرات الهی خوار و تسلیم می گردند، تا آنجا که وقتی اجل فرا رسید، بر تدبیر و خواهشهای انسان، چیره و پیروز گردد.» 📚زنان مرد آفرین تاریخ، ص169. •✾📚 @Dastan 📚✾•
69-Tashrof Sheykh hoseyn ale rahim.mp3
6.9M
▪️ما گره‌گـشا داریم؛ دافـع البلا داریم بر دامن لطف تو دست اِلتجا داریم به محضر امام عصر " ارواحنافداه "در کنار مزار مقدّس سلام الله علیه 📚 النجم الثاقب جلد 2 حکایت 90 •✾📚 @Dastan 📚✾•
در روزگاری نه چندان دور شبی از شب‌ها شاگردی در حال عبادت و گریه و زاری بود مدتی در اين حال بود كه استاد خود را بالای سرش دید، استاد با تعجب و حیرت او را نظاره می‌کرد بعد از اندكی مكث استاد پرسید: برای چه این همه ابراز ناراحتی و گریه و زاری می‌کنی؟ شاگرد گفت: برای طلب بخشش و گذشت خداوند از گناهانم و برخورداری از لطف خداوند استاد گفت: سؤالی می‌پرسم پاسخ ده شاگرد گفت: با کمال میل استاد استاد گفت: اگر مرغی را پروش دهی هدف تو از پرورش آن چیست؟ شاگرد گفت: خوب معلوم است استاد برای آنکه از گوشت و تخم مرغ آن بهره‌مند شوم استاد گفت: اگر آن مرغ برایت گریه و زاری کند آیا از تصمیم خود منصرف خواهی شد؟ شاگرد گفت: خوب راستش نه! نمی‌توانم هدف دیگری از پرورش آن مرغ برای خود تصور کنم استاد گفت: حال اگر این مرغ برایت تخم طلا كند چه؟ آیا باز هم او را خواهی کشت تا از آن بهره‌مند گردی؟! شاگرد كمی فكر كرد و گفت: نه هرگز استاد مطمئنا آن تخم‌ها برایم مهمتر و با ارزشتر خواهند بود استاد گفت: پس تو نیز برای خداوند چنین باش همیشه تلاش کن تا با ارزشتر از جسم، گوشت، پوست و استخوانت گردی تلاش کن تا آنقدر برای انسان‌ها هستی و کائنات خداوند مفید و با ارزش شوی تا مقام و لیاقتت توجه، لطف و رحمت او را بدست آورد خداوند از تو گریه و زاری نمی‌خواهد او از تو حرکت، رشد، تعالی، و با ارزش شدن را می‌خواهد و می‌پذیرد نه ابراز ناراحتی و گریه و زاری را •✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤 علیه‌السلام فرمودند: 🍃 چیزی را بر زبان نیاورید که از ارزشِ شما بکاهد .. 📖 جلاءالعیون، ج۲، ص۲۰۵. •✾📚 @Dastan 📚✾•
💠 تمثیلی نسبتا زیبا از کمک نماز در قیامت 💠 ✅ صرفنظر از اینکه این تمثیل در قیامت اتفاق می‌افتد یا خیر، تمثیل بسیار زیباییست و میتوان از آن بهره برد: ◾️آنها شروع به خواندن اسامی کسانی که بايد وارد جهنم میشدند، کردند نوبت به او رسيد و نامش خوانده شد بی اختیار بر روی زانوان خود افتاد و فریاد زد که این نمیتواند درست باشد "چگونه می توانند مرا به جهنم ببرند؟" چشمانش تار شده بود، بدنش خیس عرق شد، پاهایش به لرزش افتاد در این هنگام دو فرشته بازوانش را گرفتند همانطور که پایش روی زمین کشیده میشد وی را به سوی شعله های جهنم بردند فریاد میزد و در این فکر بود، آیا کسی وجود دارد، که به او کمک کند؟ تمام اعمال خوبی که انجام داده بود، را فریاد زد، روزه اش، انفاقش، قرآنش و... التماس میکرد، ولی هیچ کس از آنها به وی کمک نکردند فرشتگان جهنم او را با زور روی زمین می کشیدند و نزدیک آتش دوزخ رسیدند به عقب نگاه کرد و این آخرین درخواست او بود ❇️ ای رسول خدا(ص) نگفته بودی: کسی که نمازهای پنجگانه را بجای می‌آورد، دیگر هیچ پلیدی برایش باقی نمیماند او شروع کرد به فریاد زدن: 💢 نماز من، نماز من، نماز من اما دو فرشته متوقف نشدند و او را به لبه پرتگاه جهنم آوردند شعله های آتش صورتش را سوزاندند چشمانش دیگر امیدی نداشت و هیچ چیزی نبود یاریش کند یکی از فرشتگان او را به صورت به میان دره‌ای از آتش انداخت هنوز به میان آتش‌ها نیافتاده بود که ناگهان، دستی بازویش را گرفت و او را به عقب کشید سر خود را بلند کرد و پیر مردی نورانی دید از او پرسید: تو کی هستی؟ پیر مرد جواب داد: من نمازهای توام. چرا اینقدر دیرکردی؟! من تقریبا در آتش بودم تو من را در آخرین لحظه نجات دادی قبل از اینکه بیفتم پیر مرد لبخند زد و سرش را تکان داد: چون تو همیشه من را در آخرین لحظه انجام میدادی! آیا فراموش کرده‌‌ای؟ در آن لحظه، چشم را باز و بسته کرد عرق کرده بود. صدایی از بیرون شنید صدای اذان نماز بود به سرعت بلند شد و وضو گرفت 🌷 امام صادق (ع) میفرمایند: وقتی نماز واجب را می خوانی آنرا در وقت خودش بخوان و چنان بخوان كه گویا آخرین نمازی است که میخوانی ونگرانی که دیگر هرگز به نماز موفق نمیشوی ❇️ رسول خدا (ص) فرمود: خداوند بزرگ و متعال میفرماید: من تعهدی نسبت به بنده ام دارم كه اگر نماز را در وقتش بپا دارد او را عذاب نكنم و بی حساب او را به بهشت ببرم. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌ •✾📚 @Dastan 📚✾•
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 وضعیت کودکان در برزخ: ☘ چگونه می‌توان تصور کرد که کودکان معصوم و فرزندان نازنینی که عمر بسیار کوتاهی در این دنیا داشته‌اند دچار عذاب اخروی شوند؟ عذاب جان دادن و عذاب قبر نیز هیچ کدام بی‌علت نیستند و همگی متأثر از گناهان و دلبستگی‌های ناحق و ناروا نسبت به امور دنیوی هستند، بنابراین چگونه این عذاب‌ها می‌توانند متوجه پاکان و کودکان معصومی باشند که تمثّل فرشتگان الهی در زمین هستند؟ جان دادن برای انسان پاک و مؤمن طبق روایات، همچون بو کردن گل است. بلکه چه بسا با شفاعت کودکان انسان‌های مؤمن، والدین آنان هم اگر خطایی داشته باشند، مورد رحمت و مغفرت الهی واقع خواهند شد. در اینجا تنها به بخشی از روایات که در این زمینه وارد شده و نشانگر دیدگاه اسلام در این رابطه است، اشاره می‌کنیم: 1- امام صادق (ع) فرمودند: «هرگاه کودکی از مؤمنان از دنیا رفت، منادی در ملکوت آسمان و زمین ندا می‌دهد که فلانی فرزند فلانی از دنیا رفته است. اگر پدر یا مادر یا یکی از بستگان مؤمن او از دنیا رفته باشند، کودک را به نزد او می‌برند تا از او پرستاری کند و اگر کسی یافت نشد، او را به حضرت فاطمه (س) می‌سپارند و آن حضرت، تا زمانی که یکی از پدر یا مادر یا نزدیکانش به او ملحق شوند، از کودک نگهداری می‌کنند و بعد کودک را به آن فرد تحویل می‌دهند.» (1) 2- از امام صادق (ع) همچنین نقل شده است: «خدای بزرگ، ابراهیم و ساره را متکفل نگهداری از کودکان مؤمنان قرار داده است؛ در قصری با شکوه از درّ بهشتی و در روز قیامت این کودکان را لباس نیکو پوشانده و خوش‌بو می‌کنند و آنان را به پدر و مادرشان هدیه می‌دهند. این کودکان، پادشاهانی هستند در بهشت همراه با والدینشان.» (2) 3- از پیامبر بزرگ اسلام (ص) نقل شده است که فرمودند: «کودکان مؤمنان در روز قیامت آنگاه که زمان حسابرسی خلایق می‌رسد حاضر می‌شوند. 💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥 خدای تعالی به جبرئیل می‌فرماید: اینان را به بهشت وارد کن. کودکان بر دروازه‌های بهشت می‌ایستند و از پدران و مادران خود سؤال می‌کنند. نگهبان بهشت به آنان می‌گوید: آنان مثل شما نیستند و گناهان و خطاهایی دارند که باید از آن بازخواست شوند. کودکان صدای خود را با گریه بلند می‌کنند؛ پس خدای تعالی می‌فرماید: ای جبرئیل، این چه صدای گریه و زاری است که بلند شده است؟ جبرئیل عرض می‌کند: خدایا! تو خود از من داناتری، اینان کودکان مؤمنان هستند و می‌گویند ما وارد بهشت نخواهیم شد تا زمانی که پدران و مادران ما وارد بهشت شوند. پس خدای تعالی می‌فرماید: ای جبرئیل، در میان جمع وارد شو و دست پدران و مادران آنان را بگیر و همراه کودکان - به خاطر رحمتی که دارم - وارد بهشت کن.» (3) 4- از رسول گرامی اسلام (ص) نیز نقل شده است: «کودکان امت محمد (ص) در روز قیامت در زیر عرش در کنار حوض‌های بهشتی جمع می‌شوند. خداوند از حال آنان مطلع می‌شود و می‌فرماید: چه شده است که سرهایتان را به سوی من بلند کرده‌اید؟ می‌گویند ای پروردگار ما! پدران و مادران ما در عطش گرفتارند و آنگاه ما در کنار حوض‌های بهشتی هستیم. پس به آنان وحی می‌شود: وارد صفوف قیامت شوید و پدران و مادران خود را سیراب کنید.» (4) 📚 پی‌نوشت: 1- بحارالأنوار، ج 5، ص293 2- الفقیه، ج 3، ص490 3- بحارالأنوار، ج 79، ص 123 4- مستدرک‌الوسائل، ج 2، ص 401 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌•✾📚 @Dastan 📚✾•
🏴ارزش يك قطره اشك براى اباعبدالله عليه السلام ✍چون روز قیامت شود و بنده را در موقف حساب و کتاب بیاورند، وقتی نامه عملش را از حسنات تهی می بیند، با یأس راه جهنم را در پیش می‌گیرد. خطاب می رسد ای بنده به کجا می روی!؟ می‌گوید خود را مستحق آتش می دانم. در این هنگام خطاب می رسد که صبر کن، زیرا نزد ما امانتی داری. پس دانه‌ای از درّ می آورند که شعاع نورش همه عرصات را روشن می‌نماید. می پرسد من چنین دانه گرانبهایی نداشتم! ندا می‌رسد: این دانه، قطره اشکی است که در فلان مجلس در مصیبت حسین بن علی (عليه السلام) از دیدگانت جاری شد و ما آن را برای این روز که یوم الحسرة است، ذخیره کردیم تا به کارت آید. حالا این درّ را از تو خریداریم. آن را نزد انبیاء ببر تا قیمت گذاری کنند. نزد آدم صفی الله (عليه السلام) می برد و آن حضرت می فرماید من سررشته قیمت این درّ را ندارم. نزد نوح (عليه السلام) و سایر انبیاء هم می آورد و همه به دیگری حواله می‌نمایند تا نزد خاتم الانبیاء (صلى الله عليه وآله) می آورد. حضرت می‌فرماید نزد علی مرتضی (عليه السلام) ببر. امیرالمؤمنین نیز او را نزد فرزندش حسین ‌(عليه السلام) می فرستد. وقتی درّ را به حضرت اباعبدالله (عليه السلام) می دهد آن حضرت، درّ را نزد خداوند می آورد و عرض می‌کند خدایا قیمت دانه این است که این بنده را به همراه پدر و مادرش به من ببخشی و ایشان را با من محشور کنی. خطاب می رسد که او را با پدر و مادرش به تو بخشیدیم و همسایه‌ات در بهشت خواهند بود. 📚 از کتاب ارزشمند حسینیه نوشته ملا حبیب الله شریف کاشانی (ره)، ص34و35 •✾📚 @Dastan 📚✾•
✨﷽✨ 🏴ارزش يك قطره اشك براى اباعبدالله عليه السلام ✍چون روز قیامت شود و بنده را در موقف حساب و کتاب بیاورند، وقتی نامه عملش را از حسنات تهی می بیند، با یأس راه جهنم را در پیش می‌گیرد. خطاب می رسد ای بنده به کجا می روی!؟ می‌گوید خود را مستحق آتش می دانم. در این هنگام خطاب می رسد که صبر کن، زیرا نزد ما امانتی داری. پس دانه‌ای از درّ می آورند که شعاع نورش همه عرصات را روشن می‌نماید. می پرسد من چنین دانه گرانبهایی نداشتم! ندا می‌رسد: این دانه، قطره اشکی است که در فلان مجلس در مصیبت حسین بن علی (عليه السلام) از دیدگانت جاری شد و ما آن را برای این روز که یوم الحسرة است، ذخیره کردیم تا به کارت آید. حالا این درّ را از تو خریداریم. آن را نزد انبیاء ببر تا قیمت گذاری کنند. نزد آدم صفی الله (عليه السلام) می برد و آن حضرت می فرماید من سررشته قیمت این درّ را ندارم. نزد نوح (عليه السلام) و سایر انبیاء هم می آورد و همه به دیگری حواله می‌نمایند تا نزد خاتم الانبیاء (صلى الله عليه وآله) می آورد. حضرت می‌فرماید نزد علی مرتضی (عليه السلام) ببر. امیرالمؤمنین نیز او را نزد فرزندش حسین ‌(عليه السلام) می فرستد. وقتی درّ را به حضرت اباعبدالله (عليه السلام) می دهد آن حضرت، درّ را نزد خداوند می آورد و عرض می‌کند خدایا قیمت دانه این است که این بنده را به همراه پدر و مادرش به من ببخشی و ایشان را با من محشور کنی. خطاب می رسد که او را با پدر و مادرش به تو بخشیدیم و همسایه‌ات در بهشت خواهند بود. 📚 از کتاب ارزشمند حسینیه نوشته ملا حبیب الله شریف کاشانی (ره)، ص34و35 •✾📚 @Dastan 📚✾•
🔺شهادت قلم ✍️سید عبدالله هاشمی ❇️ ازشهید نوشتن، کاری است بزرگ اما بزرگتر ازآن شهادت قلم است. قلم گاهی ازشهید مینویسد اما خود را میبیند و خود را می نویسد. تمام مقدرات نیکوی یک جامعه، زمانی رقم میخورد، که صاحبان فکر و قلم اهل شهادت باشند. همچون شهید خود نگاری نکنند بلکه فدا شدن خود را برصفحه روزگارنقش زنند.اندیشه ای که بردل صفحه ای نقش میزند،فریاد انانیت سرندهد واهل معنی را به خود مشغول نسازد؛ بلکه فنای خود وتجلی حق بودن را سردهد.اگر قلمی اهل شهود نباشد چه بنویسد جزتاریکی های درون خویش واگر اهل شهود باشد،جز نور چه بنویسد! ❇️ اینجا جنس مرکب با خون شهید یکی خواهد شد و اینجا گاهی مرکب برخون برتری دارد. اگر گفته اند مداد علماء ازخون شهید بالاتراست، قلمی است که حق نگاری میکند نه خود نگاری ❇️ آن مرکبی درسنجه انصاف، برخون شهید برتری دارد که خود نویس نباشد. سیروسلوک قلم درهمین است که قبله قلم را به سوی معبود متوجه کنیم «فول وجهک شطرالمسجدالحرام» ❇️ اگر قلمی حق را بنویسد وجزحق در درون خود مطلوبی نداشته باشد ،این قلم شهید است وبدون شک مرکب او همچون خون شهید است ،هرچند قرمز نباشد. ❇️ آوینی نیزنگاشته های خود را اگر سوزاند، چون خود نگاری بوده است.او خود را سوزاند تا قلمش به مقام شهادت برسد. همین او را سید شهیدان اهل قلم ساخت و همین راز ماندگاری او و صدا و قلمش شده است. •✾📚 @Dastan 📚✾•
🍂 دعوت از کریم 💠 روزی امام حسین علیه‌السّلام از کنار فقرا می‌گذشت. آن‌ها عباهای خود را پهن کرده بودند و نان خشک می‌خوردند. ♦️ هنگامی‌که امام، به آن‌ها نزدیک شد، از ایشان دعوت کردند؛ امام از اسب فرود آمد و کنار ایشان نشست و سپس به آن‌ها فرمود: «اینک که من دعوت شما را پذیرفتم، شما نیز دعوت مرا بپذیرید.» 🍃 امام حسین علیه‌السّلام آنان را به خانۀ خویش برد و با هر آن‌چه مهیّا بود، از آن‌ها پذیرایی شایسته‌ای نمود. 💎 نتیجه: یادمان باشد امام حسین علیه‌السّلام بسیار کریم است و خدمت به ایشان، بی‌جواب نمی‌ماند. 📚 زندگانی چهارده معصوم، ص ۱۱۰. •✾📚 @Dastan 📚✾•
☑️ ریان بن شبیب روایت شده که گوید در روز اول به محضر امام رضا (علیه السلام) رفتم، و آن حضرت به من فرمود: «ای پسر شبیب روزه هستی؟» عرض کردم: «نه…» سپس آن حضرت درباره ی محرم و روز عاشورا و مصیبت جانگداز امام حسین (ع) سخنانی فرمود که از آن جمله بود: ای پسر شبیب براستی که ماه محرم ماهی است که مردم زمان جاهلیت در گذشته به خاطر حرمت آن ماه، ستم و جنگ را در آن حرام می دانستند ولی این امت نه حرمت ماه را نگه داشتند و نه حرمت پیامبر را، که فرزندان او را کشته و زنانش را اسیر کرده و اموالش را به غارت بردند. خدایشان هیچ گاه نیامرزد. «يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْ‏ءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (ع) فَإِنَّهُ ذُبِحَ كَمَا يُذْبَحُ الْكَبْشُ ...» 🍃 ای فرزند شبیب اگر خواستی بر چیزی گریه کنی، بر حسین بن علی بن ابیطالب گریه کن که براستی او را همانند گوسفند کشتند، و به همراهش هیجده مرد از خاندانش را نیز کشتند که در زمین همانندی نداشتند، و در شهادت آنها آسمانهای هفتگانه و زمینها گریستند، و چهار هزار فرشته برای یاری او بر زمین فرودآمدند ولی او را کشته دیدند، و از این رو در کنار قبر آن حضرت تا روز قیام حضرت قائم همچنان ژولیده مو و گردآلود می مانند و از یاران آن حضرت خواهند بود و شعارشان نیز «یا لثارات الحسین» می باشد. 📚 عیون أخبار الرضا علیه السلام ؛ ج‏1 ؛ ص299 •✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸حدیثی از امام‌حسین (ع) •✾📚 @Dastan 📚✾•
✨🌹✨ آیت الله اراکی فرمود: شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟ با لبخند گفت خیر سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟ گفت :نه با تعجب پرسیدم پس راز این مقام چیست؟ جواب داد هدیه مولایم حسین است! گفتم چطور؟ با اشک گفت آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند؛ چون خون از بدنم میرفت تشنگی بر من غلبه کرد سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید؛ ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! ۲ تا رگ بریدند این همه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از عطش حسین حیا کردم ، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین آمد و گفت : به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی این هدیه ما در برزخ، باشد تا در قیامت جبران کنیم •✾📚 @Dastan 📚✾•
☘ فرياد رسي در قبـر شبلي نقل نموده است: من همسايه اي داشتم که وفات نمود. او را خواب ديدم، از او پرسيدم: خدا با تو چه کرد؟ گفت : اي شيخ ! هول هاي بزرگ ديدم، و رنج هاي عظيم کشيدم. از آن جمله به وقت سوال منکر و نکير، زبان من از کار باز ماند. با خود مي گفتم : واويلاه، اين عقوبت از کجا به من رسيد؟ آخر ، من مسلمان بودم و بر دين اسلام مُردم. آن دو فرشته با غضب از من جواب طلبيدند. ناگاه شخصي نيکو موي و خوش بوي آمد ، ميان من و ايشان حايل شد و مرا تلقين کرد تا جواب ايشان را به نحو خوب بدهم ، از آن شخص پرسيدم : تو کيستي – خدا تو را رحمت کند – که من را از اين غصه خلاصي دادي؟ گفت: من شخصي هستم که از صلواتي که تو بر پيغمبر (صلی الله علیه وآله) فرستادي آفريده شده ام، و مامورم در هر وقت و هر جا که در ماني به فرياد تو رسم منبع: آثار و برکات صلوات ص ۱۳۱ ✨به نیت فرج آقا صاحب الزمان (عج) سـه صلـوات هـدیه کنید✨ 🌹 ‌‍ •✾📚 @Dastan 📚✾•
❇️ آیت‌الله 🔹 روی عن حسین بن علی علیهما السلام فی دعائه: «اللَّهُمَّ لَا تَسْتَدْرِجْنِی بِالْإِحْسَانِ وَ لَا تُؤَدِّبْنِی بِالْبَلَاءِ.» در دعایی از امام حسین«صلوات‌الله‌علیه» منقول است که حضرت عرضه داشتند: «اللَّهُمَّ لَا تَسْتَدْرِجْنِی بِالْإِحْسَانِ»، ⬅️ خدایا! من را با احسان کردن آزمایش نکن. روش خدا این است که با اعطای نعمت و احسان، بندگان را امتحان می‌کند. خدا این‌طوری است که هم وقتی نعمت می‌دهد و هم هنگامی‌که نعمت را می‌گیرد، در حال امتحان است. در هر دو خدا امتحان می‌کند. یکی از معانی استدراج همین است. 🔹 در روایتی از امام زین العابدین (علیه السلام) منقول است که حضرت در را بطه با استدراج فرمودند: اگر خداوند نعمتی را بدهد و تو شکر نعمتش را فراموش کنی، برای مرتبة دوم به تو نعمت می‌دهد و امتحانت می‌کند تا ببیند آیا شکرش می‌کنی یا باز هم فراموش می‌کنی. اگر باز هم سپاس نگویی، برای مرتبة سوم، یک نعمت دیگر می‌دهد. اگر شکر نکردی یکی دیگر می‌دهد. عجب امتحانی است! خدا این‌طوری امتحان می‌کند. این استدراج این‌گونه است: نعمت دادن، فراموشی و غفلت از شکر. خدایا مرا با استدراج امتحان نکن 🔹 در این دعایی امام حسین«علیه‌السلام» می‌فرمایند: خدایا من را با استدراج امتحان نکن؛ یعنی خدایا! نعمتی را که از شکرش غفلت خواهم کرد ‌نمی‌خواهم. این دعا خیلی مهم است! نعمتی که همراهش غفلت از شکر است را نمی‌خواهم. بخش دوم دعا: «وَ لَا تُؤَدِّبْنِی بِالْبَلَاءِ»، اگر از امتحان به اصطلاح رفوزه درآمدی، خدا باید با تو چه ‌کار کند؟ اگر بچّه کار اشتباهی کند با او چه می‌کنند؟ ادبش می‌کنند. باید گوشش را بگیری بمالی. حضرت می‌فرمایند: خدایا، من را با بلا ادب نکن! اگر من خطا کردم، من را این‌طوری ادب نکن! چون تحمّل بلای تو بسیار مشکل است. 📚 بحارالانوار، ج75 ،ص127 •✾📚 @Dastan 📚✾•
☘ چقدر میخواهی بخوابی؟!☘ 💠 آیت الله مجتهدی تهرانی(ره): •★• استاد ما حضرت حاج شیخ علی اکبر برهان (ره) مےفرمودند: آن قدر درقبر بخوابیم که استخوان هایمان بپوسد، یك شب هم بلند شو ببین چه خبر است. •★• پیامبر اکرم صلےالله علیہ وآله می فرمایند: «وقتی بنده ای از خواب شیرینش و از رختخوابش برخیزد در حالیكه خواب آلود است،» برای این كه به سبب نماز شبش می خواهد كه خداوند را راضی كند، •★• خداوند متعال به سبب آن بنده ، بر ملائكه مباهات می کند و می گوید : این بنده ام را می بینید كه بلند شده و خواب شیرینش را ترك كرده تا كاری را انجام دهد كه بر او واجب نكرده ام؟ شاهد باشید كه من او را آمرزیدم .   ‌ •✾📚 @Dastan 📚✾•
🔴 امام صادق علیه السّلام می فرماید: «اولین کسی که قبر او شکافته می شود و به سوی دنیا باز می گردد، حسین بن علی علیه السّلام است.» و در جای دیگر می فرماید: «نخستین فردی که به دنیا باز می گردد، حسین بن علی است پس حکومت می کند تا وقتی که در اثر پیری ابروان او بر چشمانش می افتد.» که اشاره به طولانی بودن حکومت امام حسین عليه السلام در عصر رجعت است. . 🔵 جابر نیز از امام باقر علیه السّلام نقل می کند که امام حسین علیه السّلام در روز عاشورا، پیش از شهادتشان، به تفصیل درمورد رجعت خود و یاران خود سخنانى فرمودند: 🔅«بشارت باد شما را به خدا قسم اگر این قوم ما را بکشند، ما نخستین کسانی هستیم که نزد پیامبرمان باز می گردیم و تا مدتی که خدا بخواهد توقف خواهیم کرد، آنگاه من اولین کسی هستم که قبرش شکافته می شود و ناگهان از قبر خارج میشوم،درحالیکه امیرالمؤمنین عليه السلام هم نیز از قبرش خارج شده و مهدی(عج) ما نیز قیام نموده است.» ◀️ در این روایت، رجعت امام حسین و امیر المؤمنین علیهما السّلام همزمان با قیام حضرت مهدی (عج) بیان شده است. . 🔵 در روایت دیگر امام صادق علیه السّلام می فرماید: «امام حسین علیه السّلام همراه با شهدای کربلا و هفتاد پیامبر، بازگشت می نماید.رومی آورند به سوی دنیا .. امام حسین عليه السلام همراه با کسانی که با وی به شهادت رسیده بودند و همراهی می کنند ايشان را هفتاد پیامبری که با موسی بن عمران عليه السلام مبعوث شدند. آن وقت حضرت قائم(عج ) انگشتر مبارکشان رابه ايشان می سپارند» . 📚منابع: *بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۶۱، حدیث ۵۲٫ * معجم احادیث المهدی، ج ۳، ص ۸۹، ش •✾📚 @Dastan 📚✾•
✅روایتی تکان دهنده و زیبا 🔴شب اول قبر آیت‌‌الله حائری و عنایت امام رضا علیه السلام بعد از مرگ آیت الله حائری شبی اورا در خواب دیدم. کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگی دنیایی چه خبر است؟! پرسیدم: آقای حائری، اوضاع‌تان چطور است؟ آقای حائری که راضی و خوشحال به نظر می‌آمد، شروع کرد به تعریف کردن: وقتی از خیلی مراحل گذشتیم،همین که بدن مرا در درون قبر گذاشتند، روحم به آهستگی و سبکی از بدنم خارج شد و از آن فاصله گرفت. درست مثل اینکه لباسی را از تنت درآوری. کم کم دیگر بدن خودم را از بیرون و به طور کامل می‌دیدم. خودم هم مات و مبهوت شده بودم، این بود که رفتم و یک گوشه‌ای نشستم و زانوی غم و تنهایی در بغل گرفتم. ناگهان متوجه شدم که از پایین پاهایم، صداهایی می‌آید. صداهایی رعب‌آور وحشتناک! به زیر پاهایم نگاهی انداختم. از مردمی که مرا تشیع و تدفین کرده بودند خبری نبود! بیابانی بود برهوت با افقی بی‌انتها و فضایی سرد و سنگین و دو نفر داشتند از دور دست به من نزدیک می‌شدند. تمام وجودشان از آتش بود. آتشی که زبانه می‌کشید و مانع از آن می‌شد که بتوانم چشمانشان را تشخیص دهم. انگار داشتند با هم حرف می‌زدند و مرا به یکدیگر نشان می‌دادند. ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزیدن. خواستم فریاد بزنم ولی صدایم در نمی‌آمد. تنها دهانم باز و بسته می‌شد و داشت نفسم بند می‌آمد. بدجوری احساس بی‌کسی غربت کردم: خدایا به فریادم برس! خدایا نجاتم بده، در اینجا جز تو کسی را ندارم….همین که این افکار را از ذهنم گذرانیدم متوجه صدایی از پشت سرم شدم. صدایی دلنواز، آرامش ‌بخش و روح افزا و زیباتر از هر موسیقی دلنشین! سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگریستم، نوری را دیدم که از آن بالا بالاهای دور دست به سوی من می‌آمد. هر چقدر آن نور به من نزدیکتر می‌شد آن دو نفر آتشین عقب‌تر و عقب‌تر می‌رفتند تا اینکه بالاخره ناپدید گشتند. نفس راحتی کشیدم و نگاه دیگری به بالای سرم انداختم. آقایی را دیدم از جنس نور. ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نمی‌توانستم حرفی بزنم و تشکری کنم، اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زیبایش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسید: آقای حائری! ترسیدی؟ من هم به حرف آمدم که: بله آقا ترسیدم، اگر یک لحظه دیرتر تشریف آورده بودید حتماً زهره ‌ترک می‌شدم و خدا می‌داند چه بلایی بر سر من می‌آوردند. راستی، نفرمودید که شما چه کسی هستید. وآقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهی سرشار از عطوفت، مهربانی و قدرشناسی به من می‌نگریستند فرمودند: من علی بن موسی الرّضا(علیه السلام) هستم. آقای حائری! شما ۳۸ مرتبه به زیارت من آمدید من هم ۳۸ مرتبه به بازدیدت خواهم آمد، این اولین مرتبه‌اش بود ۳۷ بار دیگر هم خواهم آمد.. 📘ناقل آیت‌الله العظمی سیدشهاب‌الدین مرعشی نجفی(ره) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌ •✾📚 @Dastan 📚✾•
✨﷽✨ ✍غروب یک روز سرد پاییزی، به قبرستان برای دفن جنازه‌ای رفتیم. صدای قارقار کلاغ‌های پاییزی آزاردهنده بود. بعد از دفن جنازه، عده زیادی از مرحوم، ذکر خیر می‌کردند، و تنها دلیل ذکر خیرشان یک چیز بود و آن این که، مرحوم برای فرزندان خود ثروت و آسایش بسیاری گذاشته و رفته بود. جالب‌تر این که، یکی از آن‌ها حدیثی هم استخراج کرد و جای مرحوم را هم در بهشت مشخص کرد که چون به فکر فرزندان‌اش بوده و ثروت بسیاری برایشان گذاشته است، قطعاً بهشت جایگاه اوست. کسی منکر تلاش پدر و به فکر فرزندان بودن‌اش بعد از مرگش نیست، ولی سؤال اینجاست، به چه قیمتی؟! و از چه حلال و حرامی؟! واقعاً تأسف باید خورد بر جهل و نادانی این مردم، یاد حدیث زیبایی از نبی مکرم (ص) افتادم که چه زیبا فرمودند: «عادت دنیا بر این است که وقتی کسی مُرد و از دنیا رفت، مردم از هم می‌پرسند: چه چیزی از مال دنیا از خود باقی گذاشت؟! و فرشتگان وقتی روح او را به سمت عرش، نزد خداوند می‌برند، از هم می‌پرسند: چه چیزی از مال دنیا برداشته و می‌آید؟! (انفاق، بخشش، صلۀ ارحام و...) پس اگر بخواهیم در دنیا و آخرت رستگار شویم باید مردم و افکار آن‌ها را کنار بگذاریم و به فکر خویش باشیم. بدانیم! بعد از مرگ، ما جایی می‌رویم که اکثر زمینی‌ها از آن بی‌خبرند. •✾📚 @Dastan 📚✾•
✨﷽✨ 🌼آنجا بودی و سوختی و البته صبر کردی؛ عجب صبری... ✍سخت است رفتن همه را دیدن و داغ علی اکبرها و داغ عباس‌ها را به جان خریدن؛ سخت است تنهاییِ امام زمان را دیدن و صدای هل من ناصرش را شنیدن و باز هم تنهاییِ امام را دیدن، همانجایی که حتی کودکانِ در گهواره تاب دیدنش را نداشتند... ▪️ البته دیدن اسارت‌ها و شلاق‌ها بماند، دیدن سرهای بر نیزه و داغ رقیه بماند... ▫️ آقای من عجب صبری داشتید! همه گفتند امان از غم زینب، اما شما حتی غم زینب را هم دیدید. ▪️ ای کاش مردمِ زمان، امامت شما را درک میکردند، ای کاش گروه هایی مثل توابین، توبه خود را در اطاعت از شما می‌دیدند. ▫️ آقای من! چقدر زندگی شما شبیه امروز است. امامی که غم یار می‌بیند، امامی که کربلاهای زمان را درک می‌کند، بی‌آنکه مردمِ زمان، حقیقتِ او را درک کنند. •✾📚 @Dastan 📚✾•