هدایت شده از ستاد توسعه و بازسازی عتبات عالیات
📲 ثبت نام زیارت نیابتی
جهان سادۀ من: گریۀ وصال و فراق
تمامی دو جهان، گوشۀ حرم است
خادمان ستاد توسعه و بازسازی عتبات عالیات نائب الزیاره دورماندگان از حرم هستند.
🔸 ستاد توسعه و بازسازی عتبات عالیات با برگزاری زیارت نیابتی (بصورت رایگان) امکان بهره مند شدن از ثواب زیارت در نجف اشرف، کربلای معلی، کاظمین و سامرا را برای عاشقان و محبان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام فراهم می نمايد.
🔰جهت ثبت نام در طرح زیارت نیابتی به
سایت رسمی ستاد توسعه و بازسازی عتبات عالیات مراجعه نمایید.
👇🏻👇🏻👇🏻
▶️ www.atabat.org/fa/forms/4
🔺️ستاد توسعه و بازسازی عتبات عالیات
#هر_روز_با_شهدا
🔸یه موتور گازی داشت که هر روز صبح و عصر سوارش میشد
و باش میومد مدرسه و برمیگشت.
یه روز عصر که پشت همین موتور نشسته بود و میرفت،
🦋رسید به چراغ قرمز ، ترمز زد و ایستاد
یه نگاه به دور و برش کرد و موتور رو زد رو جک
و رفت بالای موتور و فریاد زد:
الله اکبر و الله اکــبر …
نه وقت اذان ظهر بود نه اذان مغرب!
اشهد ان لا اله الا الله …
🦋هرکی آقا مجید و نمیشناخت، غش غش میخندید
🦋و متلک مینداخت و هرکیم میشناخت، مات و مبهوت نگاهش میکرد که این مجید چش شده؟!
قاطی کرده چرا؟!
🦋خلاصه چراغ سبز شد و ماشینا راه افتادن و رفتن و آشناها اومدن سراغ مجید که آقااا مجید؟ چطور شد یهو؟
حالتون خوب بود که!
🦋مجید یه نگاهی به رفقاش انداخت و گفت:
مگه متوجه نشدید؟
🦋پشت چراغ قرمز یه ماشین عروس بود که عروس توش بیحجاب نشسته بود و آدمای دورش نگاهش میکردن.
من دیدم تو روز روشن جلو چشم امام زمان داره گناه میشه.
🦋به خودم گفتم چکار کنم که اینا حواسشون از اون خانوم پرت شه. دیدم این بهترین کاره!
همین!
#شهید_مهدی_زین_الدین🌷
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
📺سخنرانی حاج آقا قرائتی
✍️موضوع: پاسخ امام رضا (ع) به یک برده،
وقتی که از او مشورت خواستند
✾📚 @Dastan 📚✾
🥀🥀سیری بر زندگی آقا ابراهیم
🌸سلام بر ابراهیم
🥀امر به معروف و نهی از منکر
🌷روش امر به معروفش خاص بود.
🌷برای هدایت بچه های محل که کبوتر یا ورق بازی می کردند ، خیلی تلاش می کرد که با محبت و رفاقت ، بدون تذکر زبانی ، خود را به آن ها نزدیک کند.
🌷از جیبش هزینه می کرد و به روش های گوناگون آن ها را به نماز خواندن ، مسجد رفتن و حتی جبهه رفتن تشویق می کرد و در این راه موفق هم بود.
✾📚 @Dastan 📚✾
🕊✨🕊
💥فرجام اهانت!
✍🏼... علامه طباطبايى در مقابل شاگردان عصبانى نمىشد و سابقه نداشت به فراگيران سخنان اهانتآميز بگويد يا با آنان تندى كند، سراپاگوش بود و چون حرف اشكالكننده به پايان مىرسيد جوابش را به آرامى مىداد و او را قانع مىنمود.
جوانى به نام سيد احمد... بود كه از محضر علامه بهره برد ولى درسهاى حوزه را ادامه نداد و به دانشگاه رفت. او در آغاز از علاقهمندان علامه بود ولى چون از دختر ايشان خواستگارى كرده و جواب رد شنيده بود با عقايد اين فيلسوف از در مخالفت برآمد و اشكالاتى بر تفسير الميزان نوشت كه تحت عنوان حول الميزان به زبان عربى چاپ شد.
➰برخى شاگردان خدمت استاد رفته و خاطرنشان ساختند چنين اثرى عليه تفسيرتان منتشر شده است، در شأن شما نمىباشد كه جواب او را بدهيد ولى اجازه دهيد آن را بدون پاسخ نگذاريم.
ايشان فرمودند: ولا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلاّ بِأَهْلِه. نقشهاى كه او كشيده براى خودش خسارت مىآورد و تيرى كه رها كرده به سوى وى كمانه مىكند. و طولى نكشيد كه اين جوان فوت نمود.
👈🏽يكى از دوستان مىگفت: در يک سفرى كه از تهران مىآمدم بنده خدايى از اهالى آذربايجان در ماشين، پهلويم نشسته بود. به مناسبت گفتم: اهل كجاييد؟ قم چه كار داريد؟
گفت: قصد دارم به زيارت بارگاه حضرت فاطمه معصومه عليها السلام بروم ولى يك كار واجبترى هم دارم. مىخواهم خدمت علامه طباطبايى بروم، راستى خانهاش كجاست؟
و رفته رفته ماجرا را تعريف كرد، و افزود دوستى داشتم به نام سيد احمد... كه همشهرى ما بود و اخيراً مرحوم گرديد.
🔖چند شب پيش او را در عالم رؤيا مشاهده كردم. خواب آشفته و نگران كنندهاى ديدم؛ مشاهده نمودم قيامت برپا شده و فرشتگان الهى اين دوست تازه درگذشته را مىكشند و به طرف جهنم مىبرند. وقتى نگاهش به من افتاد شروع كرد به داد زدن. فرياد زد: فلانى فلانى به دادم برس. گفتم: چه مىگويى؟ چرا به اين وضع دچار شدهاى، مگر چه كردهاى؟ گفت: برو قم و به علامه طباطبائی بگو مرا حلال کند. از او عذرخواهی نما که من اسباب اذیت و رنجاندن او را فراهم کردم. از وحشت از خواب پریدم. حالا دارم نزد ایشان می روم تا وظیفه ام را انجام دهم. بعد که با علامه دیدار نموده و این ماجرا را مطرح کرده بود ایشان با نهایت فروتنی به گریه افتاده و برای او استغفار نموده بود.
📚تماشای فرزانگی و فروزندگی _ ص 28، 26.
▪️از آیت الله شیخ حسن مجد ارموی شاگرد علامه طباطبائی منقول است که ؛ حضرت علامه پس از شنیدن عاقبت آن سید توهین کننده فرمودند: گیرم خدا او را به آتش بسوزاند چه سودی به من می رسد! و بزرگوارانه او را بخشیدند.
✾📚 @Dastan 📚✾
#چرا_ما_فرق_نداریم ❗️
🍃آیت الله بهجت قدس سره: چنان چه در اتاقی در بسته باشیم و بدانیم که قدرت بزرگی پشت در ایستاده و سخنان ما را ، علیه یا لَه خود می شنود و ضبط می نماید و به موقع علیه ما به اجرا می گذارد ، چقدر حال ما فرق می کند و مواظب سخنان خود می شویم!؟
با اینکه آنها را نمی بینیم ، ولی علم داریم و می دانیم که پشت در هستند ، پس چرا حال ما نسبت به امام زمان (عج) چنین نیست در انجام آنچه بر لَه یا علیه اوست!؟ و با اهل سنت که چنین اعتقادی را ندارند ، فرق نداریم!؟
📗جناب عشق
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🌳پادشاهی نیک سیرت
🌱آورده اند که در شهری از بلاد اسلام چند شبانه روز متّصل باران بارید، به مثابه ای که کارها بر مردمان دشوار شد، و راه آمد و رفت فرو بسته گشت،
🍀منزل ها رو به ویرانی نهاد و دغدغه در خاطر خرد و بزرگ افتاد، جمعی از اهل تنجیم(1) می گفتند که:
☘از نظرات فلکی استدلال می توان کرد که تمام این شهر به واسطه کثرت آب خراب خواهد شد، مردم دل از خان و مان خود برداشتند و جزع(2) و فزع(3) در خلایق افتاد، چون کار از حد گذشت و طاقت طاق شد رجوع به سلطان کردند.
☘ او مرد عادل و پاکیزه سیرت بود، اهل شهر را تسکین داد و خود به خلوت درآمد و روی نیاز بر خاک نهاد و گفت:
☘ که بار خدایا همه خلق بر خرابی این شهر اتفاق کرده اند، تو قادری که تصوّر ایشان را باطل کنی، و آثار قدرت خود را به خلاف آنچه در خیال ها می گذرد ظاهر گردانی،
☘فی الحال باران منقطع شد و آفتاب برآمد و
👈این دلیل روشن است که: چون پادشاه پاک اعتقاد بود و دل او با رعیت راست باشد؛ هر دعا که درباره خود و ایشان کند به شرف اجابت اقتران(1) یابد. قطعه:
پادشاهی که نهاد از ره لطف بر سرت افسر شاهنشاهی
هر چه می خواهی ازو خواه که او دهدت هر چه ازو می خواهی
1- (1) ستاره شناسی.
2- (2) بی تابی.
3- (3) بیم و ترس، ناله و زاری.
✾📚 @Dastan 📚✾
🌟🌟ﺍﺟﻞ ﺣﺘﻤﻰ ﻋﻠﺎﺝ ﻧﺪﺍﺭﺩ
✨ﺍﺯ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺣﺎﺝ ﻏﻠﺎﻣﺤﺴﻴﻦ ﻣﺸﻬﻮﺭ ﺑﻪ ﺗﻨﺒﺎﻛﻮ ﻓﺮﻭﺵ، ﺷﻨﻴﺪﻡ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ ﺍﺯ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺁﻗﺎﻯ ﺣﺎﺝ ﺷﻴﺦ ﻣﺤﻤﺪ ﺟﻌﻔﺮ ﻣﺤﻠﺎﺗﻰ ﺷﻨﻴﺪﻡ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﺮﺽ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺣﺠﺔ ﺍﻟﺎﺳﻠﺎﻡ ﺷﻴﺮﺍﺯﻯ، ﺣﺎﺝ ﻣﻴﺮﺯﺍ ﻣﺤﻤﺪ ﺣﺴﻦ، ﻋﺪﻩ ﺍﻯ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﻋﻠﻤﺎ، ﺍﻃﺮﺍﻑ ﺑﺴﺘﺮﺷﺎﻥ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﻣﻰ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺩﺭ
🔆 ﻫﺮﻳﻚ ﺍﺯ ﻣﺸﺎﻫﺪ ﻣﺸﺮﻓﻪ ﻣﺨﺼﻮﺻﺎ ﺩﺭ ﺣﺮﻡ ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻴﺪﺍﻟﺸﻬﺪﺍﺀ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻭ ﺩﺭ ﺍﻣﺎﻛﻦ ﻣﺘﺒﺮﻛﻪ ﻣﺨﺼﻮﺻﺎ ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪ ﻛﻮﻓﻪ ﻋﺪﻩ ﺍﻯ ﺍﺯ ﺍﺧﻴﺎﺭ ﻣﻌﺘﻜﻒ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺷﻔﺎﻯ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺧﻮﺍﻫﺎﻧﻨﺪ ﻭ ﺻﺪﻗﻪ ﻫﺎﻯ ﺑﺴﻴﺎﺭﻯ ﺑﺮﺍﻯ ﺳﻠﺎﻣﺘﻰ ﺣﻀﺮﺗﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺎ ﻳﻘﻴﻦ ﺩﺍﺭﻳﻢ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺑﺮﻛﺎﺕ ﺩﻋﺎﻫﺎ ﻭ ﺻﺪﻗﻪﻫﺎ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺷﻔﺎ ﻣﻰ ﺑﺨﺸﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﻯ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﻰ ﺩﺍﺭﺩ.
✨ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﻣﻴﺮﺯﺍ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺷﻨﻴﺪﻥ ﺍﻳﻦ ﻛﻠﻤﺎﺕ، ﺍﻳﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﺭﺍ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ( ( ﻳﺎ ﻣَﻦْ ﻟﺎ ﻳَﺮُﺩﱡﱡ ﺣِﻜْﻤَﺘَﻪُ ﺍﻟْﻮَﺳﺎﺋِﻞُ ) )، ﮔﻮﻳﺎ ﺁﻥ ﺟﻨﺎﺏ ﻣﻠﻬﻢ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﺟﻞ ﺣﺘﻤﻰ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﻭ ﺑﺎﻳﺪ ﺭﻓﺖ ﻭ ﻟﺬﺍ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﻭﺳﻴﻠﻪﻫﺎ ﺟﻠﻮﮔﻴﺮﻯ ﺍﺯ ( ( ﺣﻜﻤﺖ ﺣﺘﻤﻰ ﺍﻟﻬﻰ ) ) ﻧﻤﻰ ﻛﻨﺪ.
📚کتاب #داستان های #شگفت
آیت الله شهید دستغیب
✾📚 @Dastan 📚✾
✅ قال الإمام باقر عليه السلام:
أتى النَّبيَّ صلى الله عليه و آله رَجُلٌ فقالَ :ماليَ لا اُحِبُّ المَوتَ؟ فقالَ لهُ : ألكَ مالٌ ؟ قالَ : نَعَم . قالَ : فقَدَّمتَهُ ؟ قالَ: لا، قالَ : فمِن ثَمّ لا تُحِبُّ المَوتَ .
امام باقر علیه السلام می فرمایند:
مردى خدمت پيامبر خدا صلى الله عليه و آله رسيد و پرسيد : علّت ناخوش داشتن مرگ چيست؟ حضرت فرمود : آيا ثروتى دارى؟ عرض كرد : آرى. فرمود : آيا آن را [براى آخرتت] پيش فرستاده اى؟ عرض كرد : خير. فرمود : از اين جاست كه مرگ را دوست ندارى.
الخصال : 13/47 .
✾📚 @Dastan 📚✾
🌸🍃🌸🍃🌸🍃
این داستان مربوط به قبرستان تخت فولاد اصفهان است
یکی از آقایان نقل می کند: برادرم را که مدتی پیش فوت کرده بود در خواب دیدم با وضع و لباس خوبی که موجب شگفتی بود
. گفتم: داداش دیگر آن دنیا کلاه چه را برداشتی؟! گفت: من کلاه کسی را برنداشتم. گفتم: من تو را می شناسم. این لباس و این موقعیت از آن تو نیست. گفت: آری . دیشب، شب اول قبرِ مادر قبرکن بود. آقا سید الشهدا(ع) به دیدن آن زن تشریف آوردند و به کسانی که اطراف آن قبر بودند خلعت بخشیدند و من هم از آن عنایات بهره مند شدم. بدین جهت از دیشب وضع و حال ما خوب شده و این لباس فاخر را پوشیده ام
از خواب بیدار شدم ، نزدیک اذان صبح بود. کارهای خود را انجام داده و حرکت کردم به سمت تخت فولاد. برای تحقیقات سر قبر برادرم رفتم. بعضی قرآن خوان ها کنار قبرها قرآن می خواندند. از قبرهای تازه پرسیدم، قبر مادر قبرکن را معرفی کردند. رفتم نزد آقای قبر کن
احوال پرسی کردم و از فوت مادرش سوال کردم، گفت: دیشب شب اول قبر او بود
گفتم: روضه خوانی می کرد؟ روضه خوان بود؟ کربلا رفته بود؟ گفت: خیر ، برای چه می پرسی؟ داستان را گفتم ، او گفت: هر روز زیارت عاشورا می خواند
📚حکایاتی از عنایات حسینی، ص۱۱۱
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
✾📚 @Dastan 📚✾
#شهید_رسول_خلیلی
خدایا! می دانم که کم کاری از من است
خدایا! می دانم که من بی توجهم
خدایا! می دانم که من بی همتم
خدایا! می دانم که من قلب امام زمان (عج) را رنجانده ام، اما خود می گویی که به سمت من باز آیید..
آمده ام خدا!
کمکم کن تا از این جسم دنیوی و فکرهای مادی نجات یابم.
❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَ الفَرَج❤️
✾📚 @Dastan 📚✾