eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
68.2هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2.8هزار ویدیو
69 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از قاصدک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😂 به اهالی بپيونديد 😂 بی تعصب وارد شو 😡 🙊‌ تَهِ خنده س😂😂 http://eitaa.com/joinchat/549584896C6b82398c7b http://eitaa.com/joinchat/549584896C6b82398c7b 100 ممبرهزارنفر اتفاقی نیست ⛔️ 😂😁 😂محشرهههههه ☝️😁😉 😝روحیم کلی عووووووض شد😍😜
🔆زهد و قناعت همراه با ثروت انبوه مرحوم قطب الدّين راوندى در كتاب خود به نقل از امام پنجم ، حضرت باقرالعلوم عليه السّلام آورده است : روزى عبدالملك بن مروان مشغول طواف كعبه الهى بود و امام سجّاد حضرت زين العابدين عليه السّلام نيز بدون آن كه كمترين توجّهى به عبدالملك نمايد، مشغول طواف گرديد و تمام توجّهش به خداى متعال بود. عبدالملك با ديدن اين صحنه ، از اطرافيان خود سؤ ال كرد: اين شخص ‍ كيست ، كه هيچ اعتنا و توجّهى به ما ندارد؟ به او گفتند: او علىّ بن الحسين ، زين العابدين است . عبدالملك در همان جائى كه بود نشست و بدون آن كه حركتى كند دستور داد: او را نزد من آوريد. چون حضرت را نزد عبدالملك آوردند، گفت : ياابن رسول اللّه ! من كه قاتل پدرت - امام حسين عليه السّلام - نيستم ؛ پس چرا نسبت به ما بى اعتنا و بى توجّه هستى ؟ حضرت فرمود: قاتل پدرم به جهت كارهاى ناشايستى كه داشت ، دنيايش ‍ تباه گشت و با كشتن پدرم آخرتش نيز تباه گرديد، اگر تو هم دوست دارى كه همچون او دنيا و آخرتت تباه گردد، هر چه مى خواهى انجام بده . عبدالملك عرضه داشت : خير، هرگز من چنان نمى كنم ؛ وليكن از تو مى خواهم تا در فرصت مناسبى نزد ما آئى ، تا از دنياى ما بهره مندشوى . در اين هنگام ، امام سجّاد عليه السّلام روى زمين نشست و آن گاه دامن عباى خويش را گشود و به ساحت اقدس الهى اظهار داشت : خداوندا، موقعيّت و عظمت دوستان و بندگان مخلصت را به او نشان بده ، تا مورد عبرتش قرار گيرد. ناگاه دامان حضرت پر از جواهرات گرانبها شد و همه چشم ها را بدان سو، خيره گشت . سپس حضرت خطاب به عبدالملك كرد و فرمود: اى عبدالملك ! كسى كه اين چنين نزد خداوند متعال آبرومند و محترم باشد، چه احتياجى به دنياى شما دارد؟ و پس از آن اظهار داشت : خداوندا، آن ها را از من بازگير، كه مرا نيازى به آن ها نيست . 📚الخرائج والجرائح : ج 1، ص 194، مجموعه نفيسة : ص 209، بحار الا نوار: ج 46، ص 120، ح 11 ✾📚 @Dastan 📚✾
°•°•° همش که نباید گله کرد یک بار هم از ته دلمون بگیم : خدایا شکرت ...💞🌈 ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️❤️نیایش با پروردگار ❤️ای خدایی که راه ها را هموار میکنی 🍃گره ها را باز میکنی ❤️امید را به ناامیدان برمیگردانی 🍃دل ها را خوشنود میکنی ❤️چهره ها را میگشایی 🍃گرفتاران را گشایش میبخشی ❤️دستان ما را رها مکن 🍃و ما را عاقبت بخیر کن ✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از قاصدک
عید پارسال چشم همه دنبال لباسم بود😌👀👗 مخصوصا خانواده همسرم🤤🙍‍♀ فک میکردن چند میلیون هزینه کردم😶‍🌫 نمیدونستن کار خودمه🤫😎 (حتما میدونی که لباس های کارشده و مجلسی چقدر گرونن😮‍💨 و براحتی نمیشه ازشون گذشت🥴) از این کانال یادگرفتم🤩👇 https://eitaa.com/joinchat/3301638274Cb7fe465b39 انقدر عالی بود دوره اش که هم رو لباسای خودم کار میکنم هم درآمد دارم😌
🔆عالم مغرور يكى از علماء كربلا به علم خود مغرور گشته و بيچاره از ويژگيهاى ارزشمند خود و علوم و نماز شب و اعمال مستحب و زهد و تقواى خويش ‍ سخن مى گفت و اظهار مى داشت : من از (حضرت اباالفضل ) بواسطه اين ويژگيها برترى دارم ، و اگر (اباالفضل ) اين خصوصيتها را داشته باشد مثل من مى باشد، و شهادت روز عاشورا نمى تواند با علم و فقه و ... برابرى كند. حاضرين در مجلس از اين جسارت و غرور او در شگفت شدند، و از جهل و نادانى او متحير، و تاءسف مى خوردند. و او همچنان بر داشته هاى خود افتخار مى كرد. روز بعد حاضرين در مجلس شوق فراوان پيدا كردند كه خبرى از مرد جسور پيدا كنند كه آيا دست از گمراهى خود برداشته يا نه ؟. رو به خانه او آوردند، درب منزلش را كوبيدند و از احوال او سؤ ال كردند، در جواب گفتند: حرم (حضرت اباالفضل (ع )) رفته ، آنها به حرم مشرف شدند، ديدند آن مرد ريسمانى به گردن خود قرار داده ، و سر ديگر آن را به ضريح مطهر بسته و با گريه و زارى از عمل خود اظهار ندامت و پشيمانى مى كند. موضوع را از او سؤ ال كردند، گفت : ديشب با همان غرور به خواب رفتم ديدم در كنار جمعى از علماء نشسته ام ، ناگاه مردى داخل شد و صدا زد: (آقا اباالفضل (ع )) تشريف آوردند، نام حضرت دلها را غرق سرور كرد، طولى نكشيد حضرت در هاله اى از نور كه اطراف چهره مباركش احاطه كرده بود با سيمائى كه حكايت از (اميرالمؤ منين (ع )) داشت . وارد مجلس شدند، و براريكه اى در صدر مجلس نشستند، همه حاضرين در برابر عظمت و شكوه حضرت خاضع و خاشع بودند، و من از جسارت گذشته خود بشدّت در ترس و اضطراب بودم . (حضرت اباالفضل (ع )) با يكايك اهل مجلس شروع به سخن نمودند، نوبت به من رسيد، فرمودند: تو چه مى گوئى ؟ من هوش از سرم رفت ، مى خواستم خود را از مهلكه برهانم ، و به گمان خود حق را ثابت كنم ، دليلهاى خود را به عرض حضرت رساندم . (حضرت اباالفضل (ع )) فرمودند: (من نزد پدرم (اميرالمؤ منين (ع ) ) و برادرانم (امام حسن و امام حسين (عليه السلام )) علم آموخته ام و بدرجه يقين رسيده ام ،) اما تو در دين خود و نسبت به امام شك مى ورزى ، آيا چنين نيست ؟! سپس فرمود: اما استادى كه تو نزد وى درس خوانده اى از تو بدبخت تر است ! پيش تو اصول و قواعدى چند است كه براى جاهل به احكام قرار داده شده تا بوسيله آنها حكم را بدست آورى ، و (من محتاج به اين اصول و قواعد نيستم ، زيرا احكام واقعى دين را از منبع وحى الهى دريافت نموده ام ، و خداوند در من صفات برگزيده اى قرار داده از كرم و صبر و ايثار و ... كه اگر اندكى از آنها ميان همه شما تقسيم مى شد، توان پذيرش آنها را نداريد) و در تو صفات رذيله اى چون حسد و خود خواهى و ريا مى باشد، سپس با دست شريفشان به دهن من زدند. ترس و پشيمانى از عمل زشت مرا واداشت تا با انابه و توسل به درگاهش ‍ روى آورم . 📚حضرت اباالفضل مظهر كمالات و كرامات ✾📚 @Dastan 📚✾
°•°•° هیچ اندوهی همیشگی نیست و هیچ شادی را نمی شود نگه داشت تنها چیزی که همیشه همراه توست اندیشه توست...✨ ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پـروردگـارا ♡ ✨کسیکه در دامان ✨تو پناه گرفت ✨طعم بی‌ پناهی را ✨نمی‌چشد ✨هرکس که مدد ✨از تـو گـرفـت ✨بی‌یاور نمی‌ماند ✨آنکه بتو پیوست ✨تنها نمی‌شود ✨خداوندا کنارمان باش قرارمان باش و یارمان باش شـبتون زیبـا ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤍اول هفته ی خوبی داشته باشید ❤️‍🩹در این روز زیبا 🤍یه دعا از ته دل برای شما عزیزان ❤️‍🩹ان شاءالله 🤍یه روز ناب و سرشاراز اتفاق های ❤️‍🩹خوب و تکرار نشدنی 🤍همراه با سلامتی و موفقیت ❤️‍🩹در پناه خدای مهربون 🤍داشتـه باشیـد ❤️‍🩹زندگیتون سرشاراز عشق به خدا 🤍و اهل بیت علیهم السلام ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆شكايت سه زن امام صادق (علیه السلام ) فرمود: سه زن به حضور رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) شرفياب شدند: يكى از آنها گفت : شوهرم گوشت نمى خورد. ديگرى گفت : شوهرم ، از بوى خوش ، استفاده نمى كند. سومى گفت : شوهرم به زنان نزديك نمى شود (و تمايل براى آميزش نشان نمى دهد). (در حقيقت ، اين بانوان از شوهران خود، شكايت داشتند، چرا كه شوهرانشان به اصطلاح غلط، به دنيا پشت پا زده بودند، و راه آخرت را پيش گرفته بودند، و خيال مى كردند كه استفاده صحيح از نعمتهاى دنيا، دنياپرستى مذموم است ). رسول اكرم (صلى اللّه عليه و آله ) بسيار ناراحت شد، از خانه بيرون آمد در حالى كه بر اثر شدت ناراحتى ، عبايش به زمين كشيده مى شد، در اين حال وارد مسجد گرديد، به بالاى منبر رفت و پس از حمد و ثنا خطاب به مردم فرمود: چه شده كه (گروهى از) ياران من ، از خوردن گوشت ، و بوئيدن بوهاى خوش ، و نزديك شدن به زنان ، دورى ميكنند؟! اما انى آكل اللحم واشم الطيب و آتى النساء، فمن رغب عن سنتى فليس ‍ منى . ترجمه : بدانيد كه من هم گوشت مى خورم ، و هم بوى خوش را استشمام مى نمايم ، و هم به زنان نزديك مى شوم ، بنابراين هر كس كه از روش من بى ميل شود، از من نيست . به اين ترتيب به آنها آموخت : خطى كه پيش خود، برگزيده خط انحرافى است . 📚داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾
🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🔆درخواست مطالبات سفارشى مرحوم شيخ طوسى ، مفيد، كلينى و ديگر بزرگان به نقل از بدر خادم - غلام احمد بن الحسن - حكايت كرده اند: من اعتقاد به امامت ائمّه إثنى عشر عليهم السلام نداشتم ، وليكن دوستدار و علاقه مند به آن ها بودم . روزى وارد جبل عامل شدم و چون اربابم خواست از دنيا برود سفارش ‍ كرد: اسب و شمشير و ديگر لوازم شخصى او را تحويل مولايش امام زمان عليه السلام بدهم . همين كه اربابم رحلت كرد، با خود گفتم : والى و استاندار حكومت از فوت ارباب اطّلاع يافته و اگر اين اموال را تحويل او ندهم ، ممكن است مرا تحت تعقيب و اذيّت قرار دهد. به همين جهت قيمت آن ها را در نظر گرفتم و بدون آن كه كسى متوجّه نيّت و افكار من شود، مبلغ هفتصد دينار بر ذمّه خود گرفتم و اموال را تحويل والى حكومت دادم . پس از گذشت مدّتى كوتاه ، نامه اى از طرف امام زمان (عجّ) به دستم رسيد، وقتى نامه را گشودم در آن ، چنين مرقوم شده بود: مبلغ هفتصد دينارى را كه بر عهده گرفته اى بابت قيمت اسب و شمشير و ديگر اشياء، براى ما بفرست . پس من تعجّب كرده و متحيّر شدم كه حضرت چگونه از نيّت و افكار آگاه گشته ، لذا ايمان آوردم و بر حقانيّت امام دوازدهم و ساير ائمّه عليهم السلام اعتقاد و معرفت پيدا كردم و تمامى آنچه را كه بر ذمّه گرفته بودم تحويل مأمور حضرت دادم . 📚إعلام الورى طبرسى : ج 2، ص 265، اصول كافى : ج 1، ص 438، ح 16، غيبة طوسى : ص 282، خرائج راوندى : ج 2، ص 464، ح 9، عيون المعجزات : ص 147. ✾📚 @Dastan 📚✾