فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼خوشبختی مکان و شرایط نیست
🍃احساسی است که باید آن را
🌼بلد شد شبیهِ غم، شادی، خشم و
🍃تمامِ احساس هایِ دیگر...
🌼برایِ غمگین نبودن،
🍃باید بخواهی که غمگین نباشی
🌼و برای خوشبخت بودن هم،
🍃باید بخواهی که خوشبخت باشی.
🌼گاهی قدم بزن، کتاب بخوان و
🍃کار های مورد علاقه ات را انجام بده
🌼خوشبختی، اتفاقی نیست که
🍃 بیفتد،یک حسِ نابِ درونی است،
🌼باید آن را ایجاد کرد
✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#چرخ_دنده_شكنجه!!
🌷چون اسامی ما به صلیب سرخ جهانی گزارش نشده بود، زبان تهدید و دست بزن عراقیها بر سر و رویمان دراز و قویتر بود. بیشتر تهدیدها راجع به نماز بود و خصوصاً شکل جماعت آن. با همه این خط و نشان کشیدنها، ما تصمیم گرفتیم که ستون نماز جماعت را علم کنیم و اغلب اوقات هم این کار را انجام میدادیم.
🌷غیر از نماز جماعت، نماز عید فطر را هم در پایان ماه رمضان و روز عید سعید فطر خواندیم و البته تاوان آن را نیز پرداختیم؛ تاوان آن رفتن به زیر چرخ دندههای شکنجه و کتک بعثیها بود. گاه در ۲۴ ساعت، به اندازه ۲ لیوان آب به ما برای آشامیدن میدادند. ما نیمی از همین مقدار کم را برای وضوی نماز شب نگه میداشتیم و نماز شب را هم برپا میکردیم.
#راوی: آزاده سرافراز محمدمهدی حسینی
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅داستانی جالب و شنیدنی از زنده شدن زن عرب
👤 کلیپ زیبای «زنده شدن زن عرب» با سخنرانی حجتالاسلام مومنی
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 "مروارید شوق" با نوای حاج محمود کریمی
◻️ به مناسبت پانزده ماه مبارک رمضان ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام
✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از قاصدک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌🔥 بخور نخورهای لاغری و چاقی
😱 بزن رو وزنت تا بگم چی بخوری که خوش اندام بشی و سالم ✅👇👇
🌟۶۰ 🍏۶۵ 🌟۷۰ 🍏۷۵ 🌟۷۷
⭐️۸۰🍏 ۸۱ ⭐️۸۲ 🍏 ۸۳ ⭐️ ۸۴
🍏۸۶ 🌟 ۸۷ 🍏 ۸۸ 🌟۸۹ 🍏۹۰
⭐️ ۹۲ 🍏۹۳ ⭐️ ۹۴ 🍏۹۵ 🍏۹۶
🍏 ۹۸ 🌟۹۹🍏۱۰۰🌟+۱۰۰🌟+۱۵۰
🤝 با شرکت در دورهی لاغری با رژیم قلیایی
👈 در بهارِ دل و جان 👇
ماه مبارک رمضان و عید نوروز که همه چاق میشن، مثل کوره چربی بسوزون تخصصی زیر نظر دکتر مردانی مشاور تغذیه 🤩🔥
#داستان_آموزنده
🔆نامه محبت آميز
على اسكافى ميگويد: من منشى امير بغداد بودم و مدتها در اين سمت انجام وظيفه مى كردم . ناگاه اوضاعم دگرگون شد و روزگارم به تيرگى گرائيد.
امير نسبت بمن بدبين و متغير شد، دستور داد زندانيم كردند و تمام اموال منقول و غير منقولم را ضبط نمودند. چندى در زندان ماندم و پيوسته از ذلت و خوارى و ياءس و نااميدى رنج ميبردم . روزى ماءمورين زندان بمن خبر دادند كه اسحق بن ابراهيم طاهرى رئيس شهربانى بغداد بزندان آمده و تو را احضار كرده است . سخت نگران شدم ، بر جان خود ترسيدم ، و از زندگى دست شستم مرا نزد او بردند، اداى احترام نمودم . اسحق به روى من خنديد و گفت برادرم عبدالله طاهر از خراسان نامه نوشته و درباره تو شفاعت كرده است . امير شفاعت او را پذيرفته و دستور داده است از زندان آزاد شوى و تمام اموال و املاكت مسترد گردد. اينك مى توانى بمنزل بروى . خداى را شكر كردم و از شدت شادى بگريه افتادم . همان ساعت رهسپار منزل شدم ، آنروز را در خانه ماندم و بكارهاى پريشانم سر و صورتى دادم .
روز بعد بحضور اسحق طاهرى رفتم ، از وى تشكر كردم ، درباره اش دعاى نمودم ، و گفتم من هرگز حضور امير عبدالله طاهر شرفياب نشده ام و سعادت زيارت و شناسائى ايشان نصيبم نگرديده است چه باعث شد كه مرا مشمول عنايات خويش ساخته و از من شفاعت كرده است ؟
جواب داد: چند روز قبل نامه اى از برادرم بمن رسيد و در آن نوشته بود: پيش از اين ، مكاتيب امير بغداد مشحون از لطف و دلجوئى و آميخته بمهر و محبت بود و منشى امير با جملات گرم و مؤ دبى كه در خلال نامه بكار مى برد روابط حسنه ما را محكم مى كرد و عواطف و الفت فيمابين را تقويت مى نمود و اينك چندى است كه وضع نگارش تغيير كرده و نامه ها فاقد مضامين گرم و مهرانگيز است . ميگويند اين دگرگونى از آنجهت است كه امير، نويسنده خود را معزول و زندانى نموده و ديگرى را بجاى وى گمارده است .
با توجه باينكه منشى سابق ، شخص وظيفه شناس و خليقى بود و در نامه نگارى ، مراتب ادب و احترام را رعايت ميكرده ، دور از مروت است كه در اينحال او را فرو گذاريم و از وى حمايت ننمائيم . از شما ميخواهم نزد امير بروى و جرم كاتب را مشخص نمائى . اگر گناهش قابل عفو است از طرف من شفاعت كن و اگر طرد او از جهت مالى است پول مورد نظر را در حساب من بپردازى و جدا از امير درخواست نمائى او را ببخشد و بشغل سابقش منصوب نمايد. من اين رسالت را انجام دادم و پيام برادرم را بعرض رساندم . خوشبختانه شفاعتش نزد امير مقبول افتاد و تمام درخواستهاى او را در مورد شما اجابت فرمود.
اسحق طاهرى پس از شرح جريان ، در همان مجلس ده هزار درهم بمن داد و گفت اين انعام امير است كه بمنظور دلجوئى بشما اعطاء فرموده است . چند روزى بيش نگذشت كه شغل سابقم را نيز بمن محول نمودند و به سمت منشى امير دوباره مشغول كار شدم . آبروى رفته ام بازگشت ، مشكلاتم يكى پس از ديگرى حل شد، و از همه ناراحتيهاى طاقت فرسا و جانكاه رهائى يافتم
📚جوامع الحكايات ، صفحه 271
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆من از جبابره نيستم
روزى يك عرب بيابانى خدمت پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و آله آمد و حاجتى داشت وقتى كه جلو آمد روى حساب آن چيزهايى كه شنيده بود ابهت پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و آله او را گرفت و زبانش به لكنت افتاد!
پيغمبر صلى اللّه عليه و آله ناراحت شدند و سؤ ال كردند:
آيا از ديدن من زبانت به لكنت افتاد؟
سپش پيامبر صلى اللّه عليه و آله او را در بغل گرفتند و بطورى فشردند كه بدنش ، بدن پيغمبر صلى اللّه عليه و آله را لمس نمايد، آنگاه فرمودند: آسان بگير از چه مى ترسى ؟
من از جبابره نيستم . من پسر آن زنى هستم كه با دست خودش از پستان گوسفند شير مى دوشيد، من مثل برادر شما هستم . هر چه مى خواهد دل تنگت بگو
اينجاست كه مى بينيم آن قدرت و نفوذ و توسعه و امكانات يك ذره نتوانسته است در روح پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله تاءثير بگذارد. پيغمبر و على ، مقامشان خيلى بالاتر از اين حرفهاست . بايستى سراغ سلمانها، ابى ذرها، عمارها، اويس قرنى ها و صدها نفر ديگر از اينها برويم و يا قدرى به جلوتر بيائيم سراغ شيخ انصارى برويم .
📚سيره نبوى ، ص 29
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙آیت الله العظمی جوادی آملی
گاهی می بینید انسان نماز می خواند، امّا برای اینکه در رسالهها نوشته اند نماز بر انسان بالغ واجب است، و اگر بخواند بهشت می رود، و نخواند جهنّم می رود؛ می خواند. این کار، کار خوب است؛ امّا این پیاده رفتن است! یک وقت است انسان دوستِ نماز است؛ چرا دوست نماز است؟ برای اینکه نماز یک گفتمان و گفتگو و مناجات است که معصوم (علیه السّلام) فرمود: (انّ المصلّی یناجی ربّه)، نمازگزار با خدای خود مناجات می کند. این می داند الآن که وضو گرفته، کجا می خواهد برود، به حضور چه کسی می خواهد برود، با چه کسی می خواهد حرف بزند؛ آن هم دوست دارد و آن خداست، که به او می گوید: (ایّاک نعبد و ایّاک نستعین)
مردادماه ١٣٨٠
آیت الله #جوادی_آملی
✾📚 @Dastan 📚✾
°•°•°
دلخوشم با نفسی…
حبه قندی ،چایی،
صحبت اهلِ دلی
فارغ از همهمه ۍ دنیایۍ…!☕️
#سهراب_سپهری✨🌿
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❄️شبهایی ڪه دلمون
💫 به آدمای دورمون گرمه
❄️شبهایی ڪه قلبمون
💫یه جوره خوبی میتپه
❄️شبهایی ڪه بی دلیل
💫حالمون خوبہ
❄️بیشتر از همیشہ
💫خـدارو شڪر ڪنیم
❄️ شبتون در پناه خدا
💫فرداتون پراز خیرو برکت
✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از قاصدک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
غذای خوشمزه ای که ارزش امتحان کردن رو داره 😋👌
طرز تهیه جیب تاجر جذاب ولذیذ!!
اگه بدوني با #گوشت_چرخ_كرده چه غذاهايي ميشه درست كرد ديگه بفكر #شامُ_نهار نميشي😉
منم خسته بودم از #چي_بپزم😖همش #غذاي_تكراري
تاديدم اينجا هروز سه تا #غذاي #راحت #جديد ميذاره
https://eitaa.com/joinchat/162136108C99f6fd6bf9
تا #حالا٧٠تا غذاي #فوري با #گوشت_چرخي گذاشته😮
👇👇👇👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/447938569C91412e0a7e
http://eitaa.com/joinchat/447938569C91412e0a7e
واقعا #عاليه😍همه فيلماش يك دقيقه اي😳
اینم کانال آشپزی خاص که درخواست داده بودین😍
آموزش ویژه ماه رمضان هر روز یه سحری یه افطاری با زمان کم💫💫💫
🍓☘بشـــتـــابیــــــــــــــــــد#هولنده🏃♀️🏃🏾♂️🏃♀️🏃🏾♂️🏃♀️جابرایهمههست😍😯📢
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️سلام صبح قشنگتون بخیر
🍃امروزتون خالی از هرغصه
❤️الهی حال دلتون خوب خوب
🍃دلتون ارام
❤️تنتون سالم
🍃عمرتون باعزت
❤️لبتون با لبخند
🍃سفره هاتون پراز برکت
❤️زندگیتون بادوام
🍃لحظه هاتون شاد
❤️عاقبتتون بخیر باشه
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆خالد برمكى و منصور
منصور دوانيقى خالد برمكى را از كارهاى ديوان بركنار نمود، ابوايوب را بجاى وى گمارد و خالد را بولايت فارس ماءموريت داد و دو سال خدمتش در آنجا بطول انجاميد.ابوايوب كه از مراتب فضل و دانش خالد آگاهى داشت همواره نگران بود از اينكه مبادا منصور دوباره امر ديوان را بخالد محول كند و او را از اين منصب بزرگ معزول نمايد. براى حفظ مقام و قدرت خود بفكر افتاد عليه خالد دسيسه كند، او را از نظر خليفه بيندازد، و از هر راهى كه ممكن است به شخصيت وى آسيب برساند.
تحريكات پنهانى و نقشه هاى غيرانسانى ابوايوب مؤ ثر افتاد، منصور دوانيقى بخالد بدبين شد، او را از ولايت فارس عزل نمود، و با مطالبه سه هزار هزار درهم (سه ميليون ) وى را مورد تعقيب قرار داد. خالد به اطلاع خليفه رساند كه تمام موجوديش از هفتصد هزار درهم تجاوز نميكند اما منصور گفته اش را نپذيرفت و دستور داد همچنان سه ميليون درهم را از او طلب كنند.
صالح صاحب مصلى پنجاه هزار دينار و ((مبارك تركى )) يك هزار هزار درهم به او كمك كردند، ((خيزران )) به خاطر هم شيرى ((فضل )) پسر خالد با ((هارون )) پسر خود يك قطعه جواهر به ارزش يكهزار هزار و دويست هزار درهم براى خالد فرستاد. چون خبر به منصور رسيد و از صحت گفته خالد در مبلغ نقدى كه داشت مطمئن شد از مطالبه پول دست كشيد.
اين امر بر ابوايوب گران آمد، يكى از صرافان را كه مسيحى بود طلبيد، پولى به او داد و از وى خواست اعتراف كند كه آن پول به (خالد) تعلق داشته است و سپس بمنصور خبر داد كه (خالد) نزد چه كسى پول دارد. خليفه صراف را احضار نمود و راجع به پول از وى پرسش كرد. جواب داد فلان مبلغ پول از آن (خالد) نزد من است . آنگاه خالد را به حضور خواند و از آن پول سؤ ال كرد. خالد قسم ياد نمود كه پولى پس اندازه نكرده و آن صراف را نميشناسد. منصور، خالد را نزد خود نگاهداشت و دستور داد صراف نصرانى را بمجلسش آوردند. به او گفت : اگر خالد را ببينى ميشناسى ؟ گفت آرى يا اميرالمؤ منين اگر او را ببينم مى شناسم . منصور بخالد رو كرد و گفت خداوند برائت تو را ساخت ، سپس بمرد نصرانى گفت اين مرد كه در اينجا نشسته خالد است پس چگونه او را نشناختى ؟
صراف گفت يا اميرالمؤ منين امان ميخواهم تا حقيقت را بگويم . امانش داد، او تمام مطالب را بيان نمود. از آن پس منصور دوانيقى نسبت به ابوايوب بدبين شد و به اظهارات او ترتيب اثرنميداد.
📚كتاب الوزراء و الكتاب ، صفحه 137
✾📚 @Dastan 📚✾
📚 نفرین گنجشک ها
✍️در سال ۱۹۵۶ دولت چین برنامه ای برای افزایش محصولات کشاورزی ارائه داد،
به این صورت که مردم را تشویق به کشتن چهار موجودی که مقامات چین گمان می کردند،
باعث کاهش محصولات می شوند، کرد .
این برنامه به نام "کارزار چهار آفت" معروف شد و برای از بین بردن پشه، مگس، موش و گنجشک راه افتاد.
سه حیوان اول را که مردم همیشه میکشتند و در واقع هدف اصلی کارزار گنجشکها بودند.
دلیل حذف گنجشکها این بود که حکومت چین پیش خودش حساب کرده بود که هر گنجشک در طول یک سال ۴.۵ کیلو غله میخورد،
پس با نابودی گنجشکها چند صد میلیون تن گندم و برنج اضافه میکرد.
نیروی اصلی از بین بردن گنجشکها بچهها بودند،
که با سنگ قلاب به دنبال گنجشکها راه میافتادند و
مردم هم در تمام طول روز با طبل و قاشق و بشقاب سروصدا ایجاد میکنند تا گنجشکها بترسند و روی زمین ننشینند و
همچنین لانه های آنها را هم ازبین می بردند و تخم های آنها را هم می شکستند .
طبق گزارش گاردین به طور کلی در این مدت،
جسد یک میلیارد گنجشک و یک و نیم میلیون موش از سطح کشور جمع آوری شد.
در سال ۱۹۵۸ جمعیت گنجشکها به شدت کاهش یافت اما سال بعد، برداشت برنج در کشور نه تنها زیاد نشد،
بلکه کمتر از حد معمول شد،
زیرا جمعیت ملخها و حشرات دیگر به شدت افزایش یافته بود.
مقامات چین در سال ۱۹۶۰ دستور توقف گنجشک ستیزی را دادند و ساس را در کارزار چهار آفت جایگزین گنجشک کردند،
ولی دیگر دیر شده بود و مرگ گنجشکها و افزایش حشرات باعث ایجاد قحطی بزرگی در چین شد
که منجر به کشته شدن ۴۵ میلیون نفر شد،
این رویداد در چین به "نفرین گنجشکها " معروف گشت.
تجربه چین یاد داد که حذف هر گونه ای از زنجیره ی غذایی،
باعث به هم خوردن نظم اکوسیستم خواهد شد و عواقب بدی را نیز به دنبال دارد.
✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از قاصدک
برای انجام کارهات مدام امروز و فردا میکنی؟😔
در طی روز مداام افکار منفی سراغت میان؟⭕️
خیلی کار میکنی ولی بازم
خونت بهم ریخته است؟🤦🏽♀
انگیزه و پشتکار نداری برای شروع کارها؟☹️
✅۴تا مینی دوره رایگان✅
این کانال فقط به درد خودت میخوره پس بزن رو لینک پایین👇🏽👇🏽
https://eitaa.com/joinchat/1018167562Cedf05ce8cc
پنج قورباغه در یک برکه زندگی می کردند ،
یک قورباغه تصمیم گرفت بپرد
سؤال:
چه تعداد قورباغه باقی می ماند؟
جواب : پنج عدد!
چرا؟ چون تصمیم گرفتن،
انجام دادن نیست
نکته: تفاوت برنده با بازنده
در عمل و بی عملی است
هرگاه کسی طرحی را ارائه کند ، می بینید که ده نفری قبل از او به این طرح فکر کرده اند،
اما فقط به آن فکر کرده اند...
-آلفردموفتا
عمر کوتاه نیست ما کوتاهی میکنیم📚📖
✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 #هر_روز_با_شهدا_3851🌷
#همراه_اول_پدرم!
🌷تابستان سال ۱۳۷۹ بود که پدر و مادرم برای تحقیق مادرم عازم سفر به انگلستان شدند. در فرودگاه بعد از مهر و پاسپورت و غیره باید مسافران از محلی عبور میکردند که مبادا اسلحه یا چاقویی همراه داشته باشند. مادرم از محل مورد نظر عبور کرد. نوبت به پدرم رسید، اما زمانی که میخواست از آن محل عبور کند دستگاه شروع به آژیر زدن کرد. مأموران....
🌷مأموران پدرم را به اتاقی بردند تا بدنش را بازرسی کنند و جسم مورد نظر را که باعث شده بود دستگاه آژیر بکشد را پیدا کنند، اما با تعجب از اتاق بیرون آمدند و گفتند که هیچ چیز پیدا نکردهاند. درحالی اشک در چشمان مادرم جمع شده بود، گفت: «در بدن همسر من چندین ترکش وجود دارد که آنها باعث شدند آژیر دستگاه به صدا دربیاید.» مأموران با شرمندگی کنار رفتند و اجازه دادند که پدرم همراه مادرم به انگلستان برود.
#راوی: خانم ثمین دودانگه
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀🥀ماجرایی زیبا از عنایت و عطوفت امام حسن علیه السلام به یک غلام
✾📚 @Dastan 📚✾
📢 آمادگی ورود به شبهای قدر
✏️ رهبر انقلاب: در ماه رمضان دلهایتان را هرچه میتوانید با ذکر الهی نورانیتر کنید، تا برای ورود در ساحت مقدّس لیلةالقدر آماده شوید، که: «لَیلَةُالقَدرِ خَیرٌ مِن اَلفِ شَهرٍ. تَنَزَّلُ المَلائِکَةُ وَ الرّوحُ. فِیها بِإذنِ رَبِّهِم مِن کُلِّ أمرٍ» شبی که فرشتگان، زمین را به آسمان متّصل میکنند، دلها را نورباران و محیط زندگی را با نور فضل و لطف الهی منوّر میکنند.
✾📚 @Dastan 📚✾
#پندانه 🙏💚
✨﷽✨
✍️ دو خاطره متفاوت از گمشدن مداد سیاه در مدرسه
🔻مرد اول میگفت:
🔹چهارم ابتدایی بودم. در مدرسه مداد سیاهم را گم کردم. وقتی به مادرم گفتم، سخت مرا تنبیه کرد و به من گفت بیمسئولیت و بیحواس هستم.
🔸آنقدر تنبیه مادرم برایم سخت بود که تصمیم گرفتم دیگر هیچوقت دست خالی به خانه برنگردم و مدادهای دوستانم را بردارم.
🔹روز بعد نقشهام را عملی کردم. هر روز یکیدو مداد کش میرفتم تا اینکه تا آخر سال از تمامی دوستانم مداد برداشته بودم.
🔸ابتدای کار خیلی با ترس این کار را انجام میدادم، ولی کمکم بر ترسم غلبه کردم و از نقشههای زیادی استفاده کردم تا جایی که مدادها را از دوستانم میدزدیدم و به خودشان میفروختم.
🔹بعد از مدتی این کار برایم عادی شد. تصمیم گرفتم کارهای بزرگتر انجام دهم و کارم را تا کل مدرسه و دفتر مدیر مدرسه گسترش دادم.
🔸خلاصه آن سال برایم تمرین عملی دزدی حرفهای بود تا اینکه حالا تبدیل به یک سارق حرفهای شدم!
🔻مرد دوم میگفت:
🔹دوم دبستان بودم. روزی از مدرسه آمدم و به مادرم گفتم:
مداد سیاهم را گم کردم.
🔸مادرم گفت:
خب چه کار کردی بدون مداد؟
🔹گفتم:
از دوستم مداد گرفتم.
🔸مادرم گفت:
خوبه. دوستت ازت چیزی نخواست؟ خوراکی یا چیزی؟
🔹گفتم:
نه. چیزی از من نخواست.
🔸مادرم گفت:
پس او با این کار سعی کرده به دیگری نیکی کند، ببین چقدر زیرک است. پس تو چرا به دیگران نیکی نکنی؟
🔹گفتم:
چگونه نیکی کنم؟
🔸مادرم گفت:
دو مداد میخریم، یکی برای خودت و دیگری برای کسی که ممکن است مدادش گم شود. آن مداد را به کسی که مدادش گم میشود، میدهی و بعد از پایان درس پس میگیری.
🔹خیلی شادمان شدم و بعد از عملیکردن پیشنهاد مادرم، احساس رضایت خوبی داشتم. آنقدر که در کیفم مدادهای اضافی بیشتری میگذاشتم تا به نفرات بیشتری کمک کنم.
🔸با این کار، هم درسم خیلی بهتر از قبل شده بود و هم علاقهام به مدرسه چند برابر شده بود. ستاره کلاس شده بودم. به گونهای که همه مرا صاحب مدادهای ذخیره میشناختند و همیشه از من کمک میگرفتند.
🔹حالا که بزرگ شدهام و از نظر علمی در سطح عالی قرار گرفتهام و تشکیل خانواده دادهام، صاحب بزرگترین جمعیت خیریه شهر هستم.
✾📚 @Dastan 📚✾
✍استاد مسعود عالی
آدم عجیبه، وقتی آدم گرگ بشه هیچ گرگی به پاش نمیرسه... وقتی آدم درّنده بشه هیچ حیوان وحشی ای به پای آدمی که درنده بشه نمیرسه...
خیلی از ماها فرعونی درونمان وجود دارد ولی هنوز مصرمان کوچک است، خیلی این حرف حکیمانه است، یعنی اگر یک مصری به اندازه همان فرعون گیر ما بیاید فرعونیتش را داریم ولی فعلا الان مصرمان کوچک است... بعبارتی همان ضرب المثل خودمان که آب گیر نیاورده است و الّا شنا گر قابلی است. مصر بعضی ها در حد خانه خودشون است، آنجا فرعونیت دارند، خانه را جهنم می کنند ...
✾📚 @Dastan 📚✾
#قضای_نمازشب ترک نشود...
اگر نماز شب ترک شد، قضای آن ترک نشود که بسیار پر برکت است؛ یعنی با قضای نماز شب هم آثار تسهیل در امور زندگی (ظاهراً و باطناً) محسوس خواهد بود. فقط چند هفته انسان ادامه دهد، بعد خودش به نتیجه می رسد که این، از برکات همان قضای نماز شب است. آن وقت برکات بعدی هم در پی آن خواهد آمد.
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❄️در اين شب زيبای بهاری
✨آرزو می کنم
❄️کلبه ی دلاتون
✨همیشه باشه آروم
❄️شـادی واستون
✨بباره از آسمون؛
❄️مثل "برف و بارون"
✨اموراتتون بر وفق
❄️ مراد مثل چرخ وفلک
✨بشه "گردون"
شبتون قشنگ و آروم ❄️
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سـ🌸ـلام
روزتون پراز آرامش🌸🍃
الهی امروز چشماتون پراز
برق شـادی باشه
الهی خیر و برکت تو🌸🍃
زندگیتون چند برابر بشه
وآسمون دلتون آفتابی
ولبتون خندان باشه🌸🍃
روزتون پراز موفقیت 🌸🍃
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆سه حاجت
حضرت حجة الاسلام و المسلمين حاج آقا هاشمى نژادفرمودند: يك پيرمرد مسنّى ماه مبارك رمضان مسجد لاله زار مى آمد خيلى آدم موفقى بود هميشه قبل از اذان توى مسجد بود.
به او گفتم حاج آقا شما خيلى موفق هستيد من هر روز كه مسجد مى آيم مى بينم شما زودتر از ما آمده ايد جا بگيريد.
گفت : نه آقا من هر چه دارم از نماز اول وقت دارم . بعد گفت : من در نوجوانى به مشهد رفتم . مرحوم ((حاج شيخ حسن على )) باغچه اى در نخودك داشت به آنجا رفتم و ايشان را پيدا كردم و به ايشان گفتم : من سه حاجت مهم دارم دلم مى خواهد هر سه تا را خدا توى جوانى به من بدهد. يك چيزى يادم بدهيد.
فرمودند: چى مى خواهى ؟ گفتم : يكى دلم مى خواهد در جوانى به حج مشرف شوم . چون حج در جوانى يك لذت ديگرى دارد.
فرمودند: نماز اول وقت به جماعت بخوان .
گفتم : دومين حاجتم اين است كه دلم مى خواهد يك همسر خوب خدا به من عنايت كند.
فرمودند: نماز اول وقت به جماعت بخوان .
سوم اينكه خدا يك كسب آبرومندى به من عنايت فرمايد.
فرمودند: نماز اول وقت به جماعت بخوان .
اين عملى را كه ايشان فرمودند من شروع كردم و توى فاصله سه سال هم به حج مشرف شدم هم زن مؤ منه و صالحه خدا به من داد و هم كسب با آبرو به من عنايت كرد.
📚داستانهايى از مردان خدا، قاسم مير خلف زاده
✾📚 @Dastan 📚✾
#پندانه 🙏🤍
✨﷽✨
✍️ هرچه بارت سبکتر خوابت راحتتر
🔹پیرمرد خارکَنی هر صبح به صحرا میرفت و با داس خار از زمین میکَند. سپس خارها را با طنابی جمع میکرد و بر دوش خود میافکند.
🔸قبل از غروب خارها را به شهر میآورد و برای طبخ نان به مردم میفروخت.
🔹شب که به خانه میرسید درد زخم محل خارها در کمرش اجازه نمیداد کمر بر بستر بگذارد و بخوابد و همیشه به پهلو میخوابید.
🔸روزی در بیابان سوارهای دید که دلش به حال پیرمرد سوخت و از اسب پیاده شد و برای پیرمرد خار جمع کرد.
🔹چون خارها را به پیرمرد داد، پیرمرد گفت:
من خارها را بر کمر خود میبندم و تیغ خارها بر پشتم فرومیرود، برای اینکه نانی از دست مردم تصدق نگیرم و نگاه تحقیر و ترحمشان را تیغی سنگینتر از تیغ این خارها بر پشت خود میبینم که میخواهد در قلبم فرورود.
🔸ای رهگذر، از لطف تو سپاسگزارم. من اندازه خرید نان خود برای فردا خارم را جمع کردهام، اگر خار بیشتر و بیش از نیاز بر کمر خود گیرم خارها بر پشتم سنگینتر میشوند و بارم هر اندازه سنگینتر باشد تیغها عمیقتر بر کمرم فرومیروند و خواب شب بر چشمانم سنگینتر میشود.
💢 آری! هرکس متاع دنیا بیشتر بر دوش کشد، خواب شبش سنگینتر باشد.
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆زيارت اهل قبور
حضرت حجة الاسلام و المسلمين حاج آقا ابطحى اصفهانى فرمودند:
مرحوم آيت حق حاج آقا رحيم ارباب رضوان اللّه تعالى عيله فرمودند: يك روز جمعه اى ما به تخت فولاد براى زيارت اهل قبور رفتيم ، ديديم آقاى شيخ حسن على زيارت اهل قبور مى رود، ما خيلى خوشحال شديم كه ايشان را ديديم و سلام عليك و آقا كى تشريف آورده ايد و چطور شد قدم رنجه فرموديد؟
مرحوم شيخ فرمود: براى زيارت دو نفر تخت فولاد آمده ام ، يكى براى حسين كشيك چى كه حالات ايشان را در كرامات حضرت مهدى عج آورده ام يكى هم براى فاضل هندى . بعد فرمودند من صبح بزيارت نجف و كربلا رفتم و الا ن هم آمده ام اينجا.
من هر چه اصرار كردم كه آقا ظهر تشريف بياوريد برويم منزل .
فرمودند: خير اَلا ن مردم در مشهد منتظرم هستند بعد خداحافظى فرمودند و غيب شدند.
📚داستانهايى از مردان خدا، قاسم مير خلف زاده
✾📚 @Dastan 📚✾
°•°•°
هر چیزی کہ اذیتت می کنه ،
داره صبر کردن رو بهت یاد میده …☕️
✾📚 @Dastan 📚✾