eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
68.9هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
16.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺هیچ کس علی را نمی‌شناسد مالک... «إنَّ الْعَدْلَ مِیزَانُ اللهِ سُبْحَانَهُ الَّذِی وَضَعَهُ فی الْخَلْقِ، وَ نَصَبَهُ لاِِقَامَةِ الْحَقِّ، فَلاَ تُخَالِفْهُ فِی مِیزَانِهِ، وَلاَ تُعَارِضْهُ فِی سُلْطَانِهِ.» بی‌گمان عدالت، ترازوی خدای سبحان است که آن را در میان خلق خود نهاده و برای برپا داشتن حق، نصب کرده است. پس برخلاف ترازوی او عمل مکن و با قدرتش مخالفت مورز ✾📚 @Dastan 📚✾
Ya Elahi Ehsan Yasin.mp3
7.29M
🥹آرامش بخش ترین آهنگی که تا الان شنیدید 📡موسیقی کامل ویدئویی که در یک ماه اخیر در فضای مجازی چند میلیون بازدید گرفته به مناسبت شب قدر منتشر شد 📌 یا الهی 🎙از احسان یاسین 📖بر اساس نص صریح قرآن و دعای جوشن کبیر
🩸 می‌روی با فرق خونین پیش بازوی کبود شهر بی زهرا که مولا قابل ماندن نبود با وضو آمد به قصد لیله الفرقت، علی ابن ملجم در شب احیا چه قرآنی گشود! 🏴 سالروز ضربت خوردن مولای متقیان حضرت علی (ع) را به ساحت مقدس حضرت صاحب الزمان (عج) و همه شیعیان تسلیت عرض می‌کنیم‌. 🏷 (علیه السلام)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شبتون بخیر ان شـاءالله در شب قدر تمام خوبی های دنیا براتون رقم بخوره شبتون بخیر ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔆تهيّه گلابى و سيب از سنگ بسيارى از تاريخ نويسان آورده اند: امام حسن عسگرى عليه السلام به نقل از پدران بزرگوارش ، از حضرت علىّ بن موسى الرضا عليهم السلام حكايت فرموده است : روزى صعصعة بن صوحان عبدى يكى از ياران امام علىّ عليه السلام مريض و در بستر بيمارى قرار گرفته بود، اميرالمؤ منين علىّ عليه السلام به همراه عدّه اى از دوستان و اصحاب خود جهت ديدار صعصعه رهسپار منزل او گشتند. پس از آن كه وارد منزل شدند و نشستند، از مريض احوالپرسى و دلجوئى كردند، صعصعه بسيار خوشحال و شادمان شد. امام علىّ عليه السلام به او فرمود: اى صعصه ! مبادا از اين كه من و يارانم به ديدار تو آمده ايم ، بر دوستانت فخر و مباهات كنى . بعد از آن ، به يكى از همراهان خود دستور داد تا سنگى را كه در كنار اتاق بود، خدمت حضرت بياورد. وقتى امام عليه السلام سنگ را به دست مبارك خود گرفت ، آن را در دست خود چرخانيد؛ ناگهان تبديل به گلابى گشت ، سپس آن را به يكى از افراد مجلس داد و فرمود: اين گلابى را به تعداد افراد، قطعه قطعه كن و به هر يك قطعه اى بده تا تناول نمايند. و خود حضرت علىّ عليه السلام نيز قطعه اى از آن گلابى را برداشت و در دست مبارك خود چرخانيد تا تبديل به سيب كاملى شد، آن گاه سيب را تحويل همان شخص قبلى داد و فرمود: آن را نيز به تعداد افراد تقسيم كن و سهم هر يك را تحويلش بده تا تناول كند و قطعه اى از آن سيب را نيز خود امام علىّ عليه السلام گرفت . هر كدام سهميّه سيب و گلابى خود را خوردند مگر حضرت كه آن قطعه سيب را در دست مبارك خود گرداند تا به صورت اوّليّه همان سنگ در آمد و آن را سر جايش نهادند. امام رضا عليه السلام افزود: هنگامى كه صعصعه آن دو قطعه گلابى و سيب را تناول كرد، مرض و ناراحتى او بر طرف گشت و كاملاً بهبودى برايش حاصل شد و بعد از آن از جاى خود برخاست و نشست و اظهار نمود: اى اميرالمؤ منين ! تو مرا شفا دادى و بر ايمان و اعتقاد من و دوستانم افزودى ، پس درود و صلوات خداوند بر تو باد. 📚عيون المعجزات : ص 51، نوادر المعجزات : ص 57، ح 22، مدينة المعاجز: ج 1، ص 432، ح 293. ✾📚 @Dastan 📚✾
🙏🤍 خود را کاملا به " او " بسپار. درست مانند قایقی که بر روی رودخانه شناور است... نباید پارو بزنی، فقط طناب را شل کن. نباید شنا کنی، فقط شناور باش. آنگاه رودخانه خودش تو را به دریا خواهد برد. دریا بسیار نزدیک است. دریای او در جان ماست. اما فقط برای کسانی که شناورند. نه برای کسانی که شنا میکنند. از غرق شدن نترس. زیرا ترس تو را وادار به شنا میکند. حقیقت آن است که، کسانی که خود را بدون واهمه در خدا غرق میکنند، برای همیشه نجات میابند. مقصدی را هم برای خودت تعیین مکن. زیرا کسی که هدف تعیین میکند، شروع میکند به شنا کردن. همواره به یاد داشته باش، زمانی که قایق زندگی ات را به جریان اراده الهی بسپاری، به هر جا برسی مقصد همانجاست ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆غم عيال و نجات از آتش روزى اميرالمؤ منين علىّ عليه السلام از منزل خارج شد؛ و در بين راه به سلمان فارسى برخورد نمود، به او خطاب نمود و اظهار داشت : اى سلمان ! در چه وضعيّتى به سر مى برى ؟ سلمان فارسى در جواب چنين پاسخ داد: در غم چهار موضوع به سر مى برم ؛ حضرت فرمود: آن چهار موضوع اندوهناك چيست ؟ سلمان گفت : اوّل : همسر و عائله ام ، كه از من طعام و ديگر مايحتاج زندگى رامى خواهد. دوّم : پروردگار متعال ، كه بايد مطيع و فرمان بر او باشم . سوّم : شيطان رجيم (رانده شده )، كه هر لحظه سعى دارد مرا از مسير حقّ، منحرف و دچار معصيت كند. چهارم : عزرائيل و ملك الموت ، كه در انتظار گرفتن جان من است . امام علىّ عليه السلام فرمود: اى سلمان ! تو را بشارت دهم به مقامات عالى و فضائل والائى كه در بهشت خواهى داشت ؛ چه اين كه من نيز روزى به ملاقات حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله رفتم ، آن حضرت به من فرمود: يا علىّ! در چه وضعيّتى هستى ؟ گفتم : در وضعيّت سختى به سر مى برم ؛ و براى همسر و دو فرزندم حسن و حسين عليهم السلام ناراحت هستم ؛ چرا كه غير از آب آشاميدنى چيز ديگرى در منزل نداريم . حضرت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: يا علىّ! غم و ناراحتى مرد در جهت رفع مشكلات خانواده ، سبب نجات او از آتش ‍ دوزخ مى باشد. و مطيع و فرمان بر خدا بودن ، نيز وسيله رهائى انسان از آتش قهر و غضب الهى است . همچنين صبر بر مشكلات زندگى ، چون جهاد در راه خدا و بلكه افضل از شصت سال عبادت مستحبّى است . و نيز هر لحظه به ياد مرگ بودن ، كفّاره گناهان خواهد بود. و در ادامه فرمود: يا علىّ! رزق و روزى و نياز بندگان ، را خداوند متعال برآورده مى نمايد، و غم و اندوه در اين جهت سود و زيانى ندارد مگر ثواب و پاداش در پيشگاه خداوند مهربان . و در پايان حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله افزود: بدان كه مهم ترين غم ها، غَمْ داشتن ، براى عائله و خانواده است . 📚جامع الاخبار: ص 91. ✾📚 @Dastan 📚✾
احوال شب نوزدهم و شهادت امیرالمومنین علی علیه السلام به نقل از شیخ مفید در کتاب ارشاد ◼️امیرالمومنین على علیه السلام از اين واقعه كاملا باخبر بود و همواره مردم را از شهادت خود اعلام مى‏كرد اجلح از پيرمردان كنده نقل كرده متجاوز از بيست مرتبه از نامبردگان شنيدم على علیه السلام پيوسته بر روى منبر مى‏فرمود: چه موضوعى ايجاب كرده و جلوگيرى نموده از بدبخترين امت كه بيايد محاسن مرا از خون سرم رنگين سازد اصبغ بن نباته گويد در ماهى كه حضرت مولى على علیه السلام در آن شربت شهادت نوشيد بر فراز منبر آمد و خطبه خواند و فرمود ماه رمضان دررسيده و شما را در سايه مرحمت خود قرار داده و آن بزرگ ماهها و آغاز سال تازيست و آسياى سلطنت در اين ماه بچرخ درمى‏آيد و همه‏تان امسال را بالاتفاق بعزم حضور معبود و حج خانه خدا آماده خواهيد شد و نشان آن آنست كه من از ميان شما مى‏روم عثمان بن مغيره گفته ماه رمضان كه فرارسيده بود امير المؤمنين علیه السلام يك شب را در خانه حضرت امام حسن و يك شب را در منزل حضرت امام حسين و شبى در خانه عبد اللَّه بن عباس يا عبد اللَّه بن جعفر بسر می برد و همان جا افطار مي كرد و افطار او بيش از سه لقمه نبود چون از آن حضرت سببش را می پرسيدند مي فرمود: بزودى بايد بملاقات رحمت خدا برسم و مي خواهم براى ادراك چنين سعادتى گرسنه باشم و يك شب يا دو شب بيش فاصله نشد كه ثلث آخر آن بمطلوب خود رسيد حسن بصرى گفته على علیه السلام در شب شهادتش بيدار و آن شب را بر خلاف عادت بمسجد نرفت دخترش ام كلثوم پرسيد: چرا امشب را بيدار مانده‏اى فرمود: براى آنكه اگر بامداد ظاهر شود كشته خواهم شد ابن نباح در آن هنگام آمده و حضرت را به نماز دعوت كرد على علیه السلام اندكى رفت و برگشت ام كلثوم عرض كرد: جعده را بفرما تا با مردم نماز بخواند حضرت فرمود: آرى بگوئيد او با مردم نماز بخواند آنگاه دقتى كرده فرمود، نه چاره از مرگ نيست و نمي توان از چنك آن فرار كرد در حديث ديگر آمده على علیه السلام در شب شهادتش بيدار بود و مكرر از اطاق خود بيرون مى‏آمد و بطرف آسمان متوجه مي شد و مي فرمود: سوگند بخدا تا بحال دروغ نگفته‏ام و دروغ هم بمن اطلاع نداده‏اند امشب همان شبى است كه بايد بوصال محبوب نائل گردم آنگاه بخوابگاه خود برگشت. چون بامداد دميد كمربند خود را بربست و مي فرمود: اشْدُدْ حَيَازِيمَكَ لِلْمَوْتِ‏ فَإِنَّ الْمَوْتَ لَاقِيكَ‏ وَ لَا تَجْزَعْ مِنَ الْمَوْتِ‏ إِذَا حَلَّ بِوَادِيكَ‏ كَمَا أَضْحَكَكَ الدَّهْرُ كَذَاكَ الدَّهْرُ يُبْكِيكَ‏ كمر بند از بهر مرگ اى امير كه مرگ آيد اكنون بديدار تو مكن خوف از مرگ و آماده باش‏ چو مرگ آيد اى جان خريدار تو چون به صحن خانه رسيد مرغابيان چندى سر راه بر او گرفتند و فرياد مي زدند، خواستند آنها را آرام كنند و از جلو حضرت دور سازند فرمود آنها را واگذاريد كه نوحه جدائى مي كنند سپس از خانه بيرون رفت ◼️على علیه السلام شب نوزدهم ماه رمضان براى آنكه مردم را از خواب بيدار كند و آنان را براى انجام- وظيفه عبادى بخواند بمسجد آمد و ابن‏ ملجم‏ از اول شب در صدد فرصت بود تا بمجردى كه على علیه السلام را به‏بيند كار خود را خاتمه دهد و براى انجام اين انديشه سوء با خوف و ترس خود را در ميان خوابيدگان پنهان ساخت و هنگامى كه على علیه السلام وارد شد و بنماز ايستاد وى فرصت را مغتنم شمرده با شمشير زهر آلود بسر آن حضرت زده و مسلمانان ويژه شيعيان را براى هميشه داغدار ساخت ◼️چون ابن ملجم را حضور اقدس على علیه السلام آوردند نگاهى باو كرده و فرمود: النفس بالنفس‏ ، يعنى اگر من از دنيا رحلت كردم او را بكشيد چنانچه مرا كشته و اگر زنده ماندم خودم در باره او فكرى خواهم كرد پسر مرادى گفت: چه خيال ميكنى اين شمشير را بهزار درهم خريده و با هزار درهم زهر، آلوده كرده‏ام، اگر كارگر نيايد خدا او را دور گرداند و از بها بيندازد. ام كلثوم كه از قتل پدر بزرگوارش اطلاع يافت به پسر مرادى گفت: اى دشمن خدا امير المؤمنين را كشتى گفت: نه بلكه پدر ترا كشتم فرمود: اى دشمن خدا آرزومندم پدرم آسيبى نبيند آن بي حيا پاسخ داد پس چنان مى‏بينم كه گريه بحال من می كنى؟ بخدا سوگند چنان ضربتى بر او زده‏ام كه اگر ميان اهل زمين بخش كنند همه را هلاك مي سازد 👇👇👇ادامه
✨✨ او را از برابر امير المؤمنين بيرون بردند مردم مانند درندگان گوشت هاى بدن او را با دندان هاى خود مي كندند و مي گفتند: اى دشمن خدا چه كردى، امت محمد را بخاك هلاك نشاندى و بهترين مردم را از پاى درآوردى و او همه اين سخنان و ناراحتي ها را مي ديد و مى‏شنيد و سخنى نمی گفت با اين حال ويرا بزندان بردند. مردم پس از دستگيرى وى حضور على علیه السلام رسيده عرض كردند هر چه اراده در باره او دارى بما امر كن كه او امت پيمبر را هلاك كرد و ملت اسلام را روسياه ساخت على علیه السلام فرمود: اگر زنده ماندم خودم ميدانم با او چگونه معامله كنم و اگر درگذشتم با قاتل من چنان كنيد كه با كشنده پيغمبران مى‏نمودند يعنى او را بكشيد سپس بدن او را بسوزانيد. ◾️تسلیت ✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 🌷 ! 🌷چند سال بعد از شهادت برادرم در اسارت، یکی از دوستانش خانواده ما را پیدا کرد و ماجرای واسطه شدن مجتبی برای آشتی دادن خودش و همسرش را شرح داد. وی گفت: "مدتی از اسیر شدنم می‌گذشت. همسرم از این‌که در اسارت بودم ناراحت بود و اظهار نارضایتی می‌کرد. می‌گفت از این‌که نمی‌دانم کی آزاد می‌شوی خسته شده‌ام و طلاق می‌خواهم. برادرهای وی هم مدام به او می‌گفتند شوهرت برنمی‌گردد پس طلاقت را بگیر. 🌷می‌خواستم جواب نامه همسرم را که درخواست طلاق کرده بود بدهم. مانده بودم توی اسارت چه کار کنم و چه چیزی بنویسم. قضیه را برای مجتبی تعریف کردم. همان‌جا مجتبی گفت که نامه را بده من بنویسم. نمی‌دانم مجتبی چه نوشته بود که بعد از آن همسرم دیگر حرفی از طلاق نزد. پس از آزاد شدن و برگشتن به خانه دیگر حرفی از جدایی نشد و سال‌هاست که با همسرم به خوبی و خوشی زندگی می‌کنیم. انگار نوشته‌های مجتبی کار خودش را کرده بود. 🌹خاطره ای به یاد شهید معزز مجتبی احمد خانیها : خواهر گرامی شهید منبع: پایگاه خبری _ تحلیلی مشرق نیوز ✅ شفاعت شهدا روزی آرزومندان.... ✾📚 @Dastan 📚✾
تصاویر افطاری ساده در مرقد علامه بهلول مرقد شیخ «محمدتقی بهلول گنابادی» در گناباد سال‌هاست شب‌های ماه مبارک رمضان میزبان روزه‌دارانی است که روزه خود را بر سر سفره ساده افطاری آن باز می‌کنند یکی از زائران: من معمولاً سعی می‌کنم در هر ماه رمضان حداقل یک شب در این افطاری شرکت کنم چون این سادگی را اصلاً نمی‌شود جای دیگری پیدا کرد. یکی از خادمان افتخاری: به برکت وجود شیخ بهلول این‌قدر فضای این سفره افطاری ساده و صمیمی است که من در طی سی شب ماه رمضان از همه میهمانی‌ها و … می‌گذرم و روزه‌ام را اینجا افطار می‌کنم خیلی از افراد بعد از اینکه اولین‌بار بر سر این سفره حاضر می‌شوند، نه تنها روزهای دیگر هم دوست دارند که بیایند که خیلی از آنها بانی این مراسم می‌شوند و الان افرادی از راه‌های دور هستند که پس از سال‌ها هنوز هم برای برپایی این سفره‌های افطاری ساده کمک مالی می‌فرستند. 🎤 تهیه شده از خبرگزاری مهر ✾📚 @Dastan 📚✾