eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
70.1هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
2.5هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 داستان_کوتاه 👈 خوبی یا بدی 🌴چوپانی ماری را ازمیان بوته های آتش گرفته نجات داد و در خورجین گذاشته و به راه افتاد. چند قدمی که گذشت مار از خورجین بیرون آمد و گفت: به گردنت بزنم یابه لبت؟ 🌴چوپان گفت: آیا سزای خوبی این است؟ مار گفت: سزای خوبی بدی است...!!! و قرارشد تا از کسی سوال کنند، به روباهی رسیدند و از او پرسیدند چاره ی کار را. 🌴روباه گفت: من تا صورت واقعه را نبینم نمی توانم حکم کنم. برگشته ومار را درون بوته های آتش انداختند، مار به استمداد برآمد. روباه گفت: بمان تارسم خوبی از جهان بر افکنده نشود.... . ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نماهنگ صحن بارونی 🔰 به مناسب بیست و سوم ذی القعده (روز زیارتی مخصوص امام رضا علیه السلام) ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆تقديم هدايا به شاعر اهل بيت اباصلت هروى حكايت كند: روزى دعبل خزاعى شاعر اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام - در شهر مَرْوْ به محضر مبارك امام علىّ بن موسى الرّضا عليهما السلام شرفياب شد و اظهار داشت : ياابن رسول اللّه ! قصيده اى در شاءن و عظمت شما اهل بيت ، سروده ام و علاقه مندم آن را در محضر شما بخوانم ؟ امام عليه السلام فرمود: بخوان . پس دعبل خزاعى قصيده خود را در حضور مبارك حضرت آغاز كرد؛ و چون به اين شعر رسيد: مى بينم كه حقوق و شئون اهل بيت در بين غير صاحبانش تقسيم گشته ، و دست ايشان از تمامى حقوق ، قطع و خالى گشته است . امام عليه السلام شروع به گريستن نمود؛ و پس از لحظه اى فرمود: راست گفتى ، اى خزاعى ! حقيقت را بيان كرده اى . و چون دعبل ، اين شعر را سرود: هنگامى كه در تنگ دستى قرار گيرند و جهت احقاق حقّ خويش به غاصبين مراجعه نمايند، آن ها از پرداخت هرگونه كمكى امتناع مى ورزند و ايشان دست خالى خواهند بود. حضرت دست هاى مبارك خود را به هم مى فشرد و كف دست پشت و رو مى نمود و مى فرمود: آرى ، به خدا سوگند، تمامى آن ها را قبضه و غصب كرده اند. و هنگامى كه اين شعر را خواند: همانا من در دنيا از روزگار آن وحشت داشته ام ؛ وليكن اميدوارم بعد از مرگ به جهت علاقه و محبّت به شما اهل بيت در اءمنيت و آسايش قرار گيرم . حضرت فرمود: اى دعبل ! خداوند متعال تو را از سختى ها و شدايد قيامت در اءمان دارد. و همين كه به اين شعر رسيد: و قبر نفس زكيّه يعنى ؛ امام موسى كاظم عليه السلام در بغداد است ، خداوند متعال او را در عالى ترين غرفه ها و مقامات اُخروى جاى داده است . امام عليه السلام اظهار نمود: آيا مايلى دو قصيده هم من بسرايم و بر اشعارت افزوده شود؟ دعبل خزاعى عرضه داشت : بلى ، ياابن رسول اللّه ! پس حضرت رضا عليه السلام چنين سرود: و قبر ديگرى در طوس خواهد بود، كه چه ظلم ها و مصيبت هائى را متحمّل شده و درونش را از زهر جفا به آتش كشيده اند كه تا روز محشر سوزان است . و خداوند، حجّت خود يعنى ؛ امام زمان عجّل اللّه تعالى فى فرجه الشّريف را مى فرستد و تمام ناراحتى ها و اندوه ما اهل بيت را برطرف مى گرداند. بعد از آن ، دعبل خزاعى سؤ ال كرد: اين قبر از چه كسى است ، كه در طوس مدفون مى گردد؟! حضرت در پاسخ فرمود: قبر خود من مى باشد، و طولى نخواهد كشيد كه طوس محلّ تجمّع شيعيان و زوّار من گردد. پس هركس مرا در غريبى طوس با معرفت زيارت نمايد، آمرزيده شود و در قيامت با من محشور خواهد شد. سپس امام عليه السلام به دعبل فرمود: لحظه اى درنگ كن و از جاى حركت منما. و آن گاه حود حضرت وارد اندرون منزل شد؛ و پس از گذشت لحظاتى ، خادم وى بيرون آمد و مقدار صد دينار تحويل دعبل خزاعى داد و اظهار داشت : سرور و مولايم فرمود: اين پول ها را خرجى راه خود قرار بده . دعبل عرضه داشت : به خدا سوگند، كه من براى پول نيامدم ؛ و دِرهم ها را برگرداند و گفت : اگر ممكن است لباسى از لباس هاى حضرت به من داده شود، پس چون خادم آن دراهم را خدمت امام عليه السلام برد؛ و حضرت همان مقدار پول را با يك لباس مخصوص از لباس هاى خود را براى دعبل ارسال نمود. پس از آن كه دعبل - ضمن جريانات مهمّى كه در مسير راه برايش اتّفاق افتاد - به منزل خويش وارد شد، كنيزى داشت كه بسيار مورد علاقه اش بود، چشمش نابينا گشته و تمام پزشكان از معالجه و درمان آن عاجز و نااميد بودند، لذا مقدارى از آن لباس حضرت را بر صورت و چشم هاى كنير ماليد، كه به بركت آن بلافاصله كنيز، بينائى خود را باز يافت ... . همچنين محدّثين و مورّخين به نقل از دعبل خزاعى - كه شخصاً حكايت كند - آورده اند: روزى در خراسان به مجلس حضرت علىّ بن موسى الرّضا عليهما السلام وارد شدم ، پس از گذشت لحظه اى حضرت فرمود: اى دعبل ! شعرى براى ما بخوان . و من هم اشعارى را كه خود، در منقبت اهل بيت رسول اللّه عليهم السلام سروده بودم ، خواندم . چون مقدارى از آن اشعار را خواندم ، حضرت بسيار گريست ؛ چندان كه حالت بيهوشى به حضرت دست داد و خادمى كه كنار حضرت بود، به من اشاره كرد: ساكت باش ؛ و من ديگر چيزى نخواندم تا آن كه حضرت به هوش آمد. بار ديگر فرمود: اشعارت را تكرار كن . و من نيز تكرار كردم ، مجدّدا حضرت در اثر گريه بسيار، حالت اوّليّه را پيدا نمود و من ساكت شدم ؛ و تا سه مرتبه چنين گذشت ، تا آن كه در مرحله چهارم اشعارم را تا آخر خواندم . و در پايان ، حضرت سه مرتبه فرمود: اءحسنت ، اءحسنت ، اءحسنت . سپس امام رضا عليه السلام دستور فرمود كيسه اى كه در آن سه هزار درهم سكّه بود، به من داده شود و همچنين پارچه هاى گرانبهاى زيادى را نيز به من عطا نمود. 📚- تجريد الا غانى : ج 2، ص 2087. ✾📚 @Dastan 📚✾
. ⭕️ امید به شفاعت نائب امام زمان عجل الله فرجه... 💠 مرحوم آیت الله سید محسن امين عاملی در کتاب شریف "اعيان الشيعه" بعد از آنكه به وسعت اثر فتواى مرحوم ميرزاى شيرزاى مبنى بر تحريم تنباكو ، اشاره مى كند نقل مى نمايد: 🔸مردى فاسق و شرور در قهوه خانه قليان مى كشيد، در همان حال خبر صدور فتواى تحريم تنباكو توسط ميرزا به او رسيد و او قليان را شكست! 👈🏼 برخى از حاضرين به او گفتند: چطور تو از ارتكاب گناهان بزرگى كه خدا و رسولش از آنها نهى كرده اند، ابا ندارى و مرتكب مى شوى ولى با رسيدن خبر فتواى تحريم، قليان خود را مى شكنى؟! - آن مرد در جواب گفت: من به اميد اينكه شفاعت پيغمبر و ائمه عليهم السلام شامل من بشود گناهان بزرگ را مرتكب مى شدم... ⭕️ حال اگر نائب ايشان را ناراحت و خشمگين كنم چه كسى مرا شفاعت مى كند؟! 📎 منبع: اعيان الشيعة ، جلد ۳ ، صفحه ۱۲۰ . ✾📚 @Dastan 📚✾
زندگی یک اثر از توست پس سعی کن به هنرمندانه ترین شکل ممکن آن را طراحی کنی خوب در نقشت فرو برو و به عنوان یک طراح و هنرمند ماهر زندگیت را طوری بساز که وقتی دیگران به اثرت می نگرند به تو غبطه خورند و از تو به عنوان الگوی خود در هنر زندگی یاد نمایند ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروزتون سرشاراز خیر و برکت امیدوارم همیشه مسیر زندگیتون پراز عشق و عطر محبت باشه شادیهای دلتون دائمی و زندگیتون عالی باشـه ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆پيام خدا امام صادق (علیه السلام) فرمود: خداوند توسط يكى از پيامبرانش ، اين پيام را به مردم رساند: هر مردمى كه در راه اطاعت من باشند، و در آنحال به آنها وسائل خوشى و رفاه را بدهم ، سپس آنها از آنچه دوست دارم (اطاعت ) به آنچه ناپسند دارم (گناه ) منتقل شوند، آنها را آنچه دوست دارند به آنچه ناپسند مى شمرند منتقل مى سازم ، و اگر بر اثر نافرمانى من گرفتار بلا گردند، و سپس از آنچه ناپسند دارم به آنچه دوست دارم (از گناه به اطاعت گرايند، آنها را از آنچه نمى خواهند به آنچه دوست دارم منتقل مى كنم . و هر مردمى كه از من نافرمانى كنند و به سختى افتند، سپس از گناه به اطاعت منتقل شوند، آنها را به آنچه دوست دارند منتقل كنم ، رحمت من بر خشم من پيشى گرفته است ، پس از رحمت من نااميد نباشيد زيرا گناهى را كه مى آمرزم نزد من بزرگ نمى نمايد، و به آنها بگو با عناد و لجبازى در معرض خشم من نيايند و دوستانم را سبك نشمارند زيرا هنگام خشم ، هيبتهائى دارم كه هيچيك از مخلوقم تاب مقاومت آن را ندارد. 📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆سازش يا نجات خود و اسلام همچنين مرحوم شيخ صدوق ، طبرسى و ديگر بزرگان آورده اند: پس از آن كه امام علىّ بن موسى الرّضا عليهما السلام وارد شهر خراسان گرديد، تحت مراقبت شَديد و مستقيم ماءمون عبّاسى و ماءمورانش قرار گرفت و مرتّب شكنجه هاى گوناگون روحى و فكرى بر حضرتش وارد مى گشت . پس از گذشت چند روزى ، ماءمون به حضرت رضا عليه السلام پيشنهاد داد كه مى خواهم از خلافت و رياست كناره گيرى كنم ؛ و آن را تحويل شما دهم . امام عليه السلام پيشنهاد ماءمون را نپذيرفت و فرمود: از انجام اين كار، به خداوند متعال پناه مى برم . ماءمون اظهار داشت : حال كه از پذيرفتن خلافت امتناع مى ورزى و قبول نمى كنى ، بايد ولايتعهدى مرا قبول نمائى تا پس از من خلافت براى شما باشد. وليكن امام عليه السلام همچنان امتناع مى ورزيد؛ چون به خوبى آگاه بود و مى دانست كه اين يك دسيسه و توطئه اى براى متّهم كردن حضرت و جلب افكار عمومى مى باشد؛ و اين كه ماءمون در اين جريان اهداف شومى را دنبال مى كند. سرانجام ، روزى ماءمون ، فضل بن سهل - كه معروف به ذوالرّياستين بود - و همچنين امام رضا عليه السلام را به كاخ خود دعوت كرد و سپس امام عليه السلام را مخاطب قرار داد و گفت : من به اين نتيجه رسيده ام كه بايد خلافت و امور مسلمين را به شما واگذار كنم . حضرت فرمود: به خدا پناه مى برم ، من طاقت آن را ندارم . ماءمون گفت : پس به ناچار، بايد ولايتعهدى مرا قبول كنى . امام عليه السلام به ماءمون فرمود: از من چشم پوشى نما؛ و مرا از چنين امرى معاف كن . در اين لحظه ، ماءمون با حالت غضب و تهديد به حضرت گفت : عمر بن خطّاب ، شش نفر را شوراى خلافت قرار داد كه يك نفر از آن ها جدّت ، علىّ بن ابى طالب ، اميرمؤ منان بود؛ و عُمَر وصيّت كرد و گفت : هركس مخالفت كند، بايد گردنش زده شود. و تو نيز اينك مجبور هستى و بايد آن را بپذيرى و چاره اى جز پذيرفتن آن ندارى . و در اين هنگام ، حضرت به ناچار اظهار داشت : حال كه چنين است ، ولايتعهدى را مى پذيرم ، مشروط بر آن كه در هيچ كارى از امر حكومت دخالت ننمايم . و ماءمون نيز آن را پذيرفت .(1) همچنين آورده اند: پس از آن كه امام رضا عليه السلام وارد شهر خراسان گرديد و بر ماءمون عبّاسى وارد شد؛ و به ناچار ولايتعهدى را پذيرفت ، مورد اعتراض و انتقاد بعضى افراد قرار گرفت . لذا حضرت در جواب فرمود: آيا پيامبر خدا صلوات اللّه عليه افضل است ، يا وصىّ و جانشين او؟ گفته شد: پيامبر خدا، افضل است . فرمود: آيا مسلمان افضل است ، يا مشرك به خداوند متعال ؟ گفته شد: مسلمان بر مشرك برترى دارد و افضل مى باشد. آن گاه ، افزود: بنابر اين عزيز و پادشاه مصر مشرك بود و حضرت يوسف عليه السلام پيامبر خدا بود؛ وليكن ماءمون مسلمان است و من وصىّ و جانشين پيامبر خدا هستم ، يوسف از پادشاه مصر تقاضا نمود تا وزير و امانتدار او باشد؛ ولى من در ولايتعهدى ماءمون مجبور و ناگزير گشتم .(2) 1- اءعيان الشّيعة : ج 2، ص 18، إ علام الورى طبرسى : ج 2، ص 72، كشف الغمّة : ج 2، ص 275. 2- عيون اءخبارالرّضا عليه السلام : ج 2، ص 138، ح 1. ✾📚 @Dastan 📚✾
✨ در حیرتم از خلقت آب، اگر با درخت همنشین شود، آنرا شکوفا میکند. اگر با آتش تماس بگیرد، آنرا خاموش میکند. اگر با ناپاکی ها برخورد کند، آنرا تمیز میکند. اگر با آرد هم آغوش شود، آنرا آماده طبخ میکند. اگر با خورشید متفق شود، رنگین کمان ایجاد میشود. ولی..... اگر تنها بماند، رفته رفته گنداب میگردد. دل ما نیز بسان آب است، وقتی با دیگران است زنده و تأثیر پذیر است، و در تنهایی مرده وگرفته است... "باهم" بودنهایمان را قدر بدانیم. . ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐راز آرامـش 💞در رها کردن ذهن از نگرانی هاست 💐قدرت بالاتری ازتو وجود دارد 💞که حواسش به همه چیز هست 💐همه چیز را به او بسپارو آرام باش ✾📚 @Dastan 📚✾
🌹شیرودی در کنار هیلکوپتر جنگی اش ایستاده بود و خبرنگاران هر کدام به نوبت از او سوال می‌کردند. ♦️خبرنگار ژاپنی پرسید: شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟ شیرودی خندید. سرش را بالا گرفت و گفت: ما برای خاک نمی جنگیم ما برای اسلام می جنگیم. تا هر زمان که اسلام در خطر باشد. این را گفت و به راه افتاد. خبرنگاران حیران ایستادند. شیرودی آستینهایش را بالا زد. چند نفر به زبانهای مختلف از هم پرسیدند: کجا؟ خلبان شیرودی کجا می‌رود؟ هنوز مصاحبه تمام نشده! شیرودی همانطور که می رفت برگشت. لبخندی زد و بلند گفت: نماز! صدای اذان می آید وقت است. ✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از قاصدک
🔸امام رضا علیه السلام : در روز ، هر کس یک مومن را اطعام کند انگار تمام پیامبران و صدیقان را طعام داده است. جهت برگزاری جشن بزرگ منتظر مهر علوی شما خیرین بزرگوار هستیم ✅ اطعام شب و روز غدیر ✅ نورافشانی و کاروان شادی در مناطق محروم ✅ قربانی عید قربان(مصرف گوشت در اطعام عید غدیر با نگهداری بهداشتی) ✅ هدایا و بسته های فرهنگی به کودکان و نوجوانان ✅ ایستگاه صلواتی از تا غدیر لطفاً نذورات و هدایای غیرنقدی خود (عقیقه و قربانی) را به آیدی زیر اطلاع دهید👇 @Heatghadiriyeh110 🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊 شماره کارت جهت کمک های نقدی 👇 6037997750012768 بنام هیئت مذهبی غدیریه •┈┈••✾••┈┈• 💠 @ghadiriyeh110 💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌دیدار خدا، حقیقت یا خیال؟! 💬 حکایت پاسخ آیت‌الله قاضی به یک سؤال 🔰علامه طهرانی ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆نماز باران و بلعيدن دوشيره در پرده در زمان حكومت ماءمون - خليفه عبّاسى - در يكى از سال ها خشك سالى شد و زراعت هاى مردم در كم آبى سختى قرار گرفت ، ماءمون در يكى از روزهاى جمعه به حضرت علىّ بن موسى الرّضاعليهما السلام پيشنهاد داد تا آن حضرت جهت بارش باران و رفاه مردم چاره اى بينديشد. امام عليه السلام فرمود: بايستى مردم سه روز - شنبه ، يك شنبه ، دوشنبه - را روزه بگيرند و در سوّمين روز جهت دعا و نيايش به درگاه پروردگار متعال عازم بيابان گردند. پس چون روز سوّم فرا رسيد، حضرت به همراه جمعيّتى انبوه به صحراء رفتند و سپس امام عليه السلام بر بالاى بلندى رفت و پس از حمد و ثناى الهى اظهار داشت : پروردگارا، تو حقّ ما اهل بيت را عظيم و گرامى داشته اى ، اينك مردم به تبعيّت از فرمانت به تو روى آورده و متوسّل شده اند؛ و به اميد رحمت و فضل تو به اينجا آمده اند و آرزوى بخشش و احسان تو را دارند. خداوندا! بر آن ها باران رحمت و بركت خود را فرود فرست تا سيراب و بهره مند گردند. در همين لحظه ، ناگهان باد، شروع به وزيدن گرفت و ابرى ظاهر گشت و صداى رعد و برق عجيبى در فضا پيچيد و مردم حالتى شادمانه به خود گرفتند. حضرت جمعيّت را مخاطب قرار داد و فرمود: آرام باشيد، اين ابر براى شما نيامده است ، ماءموريت او جاى ديگرى است . و پس از آن ، ابر ديگرى نمايان شد و اين بار نيز مردم شادمان شدند، همچنين امام عليه السلام فرمود: آرام باشيد، اين ابر ماءموريّتش براى جمعيّت و سرزمينى ديگر است . و به همين منوال تا دَه مرتبه ابر آمد و حضرت چنين مى فرمود. تا آن كه در يازدهمين مرحله ، امام عليه السلام اظهار نمود: اين ابر براى شما آمده است ، اكنون شكرگزار خداوند متعال باشيد و برخيزيد به خانه هايتان بازگرديد، كه تا به منازل خود وارد نشويد، باران نخواهد باريد. امام جواد عليه السلام در ادامه روايت فرمود: تا زمانى كه مردم به خانه هايشان نرفتند، ابر از باريدن خوددارى كرد؛ امّا به محض آن كه مردم داخل خانه هاى خود شدند، باران به قدرى باريد كه تمام رودها و نهرها پر از آب شد و مردم مى گفتند: اين از بركت وجود مقدّس فرزند رسول خدا صلى الله عليه و آله است . بعد از آن ، امام رضا عليه السلام در جمع مردم حضور يافت و ضمن سخنرانى مهمّى فرمود: اى مردم ! احكام و حدود الهى را رعايت كنيد؛ و هميشه در تمام حالات ، شكرگذار نعمت ها و رحمت هاى خداوند باشيد، معصيت و گناه مرتكب نشويد، اعتقادات و ايمان خود را نسبت به خداوند و رسول و ائمّه اطهار عليهم السلام تقويت نمائيد. و نسبت به حقوقى كه بر عهده يكديگر داريد بى توجّه نباشيد و آن ها را رعايت كنيد، نسبت به يكديگر دلسوز و يارى ، مهربان باشيد؛ و بدانيد كه دنيا وسيله اى است براى عبور به جهانى ديگر، كه اءبدى و جاويد مى باشد. سپس امام جواد عليه السلام افزود: بعد از اين جريان ، عدّه اى از سخن چينان دنياپرست و چاپلوس نزد ماءمون رفتند و گفتند: اين شخص - بعنى امام رضا عليه السلام - با اين سحر و جادويش همه را شيفته خود گردانيده است و مردم را بر عليه خليفه و دستگاهِ حكومت تحريك مى كند. لذا ماءمون شخصى را فرستاد تا حضرت رضا عليه السلام را نزد وى آورد؛ و چون حضرت وارد مجلس ماءمون شد، يكى از وزراى حكومت به امام خطاب كرد و گفت : تو با آمدن باران ، ادّعاهائى كرده اى ؛ چنانچه در كار خود صادق و مطمئنّ هستى ، دستو بده تا اين دو شيرى كه بر پرده خليفه نقاشى شده اند، زنده شوند. امام رضا عليه السلام بانگ برآورد: اى دو شير درّنده ! اين شخص فاجر را نابود كنيد، كه اءثرى از او باقى نماند. ناگهان آن دو عكس به شكل دو شير حقيقى در آمدند و آن وزير سخن چين دروغ گو را دريده و بدون آن كه قطره خونى از او بريزد، او را بلعيدند. و آن گاه اظهار داشتند: ياابن رسول اللّه ! اجازه مى فرمائى تا ماءمون را نيز به دوستش ملحق گردانيم ؟ ماءمون با شنيدن اين سخن بيهوش شد و روى زمين افتاد و چون او را به هوش آوردند، دو مرتبه آن دو شير گفتند: اجازه بفرما تا او را نيز نابود كنيم؟ حضرت فرمود: خير، مقدّرات الهى بايد انجام پذيرد و سپس به آن دو شير دستور داد تا به جاى خود بازگردند و آن ها نيز به حالت اوّليه خويش ‍ بازگشتند. و ماءمون به امام رضا عليه السلام گفت : الحمدللّه ، كه مرا از شرّ اين شخص - حميد بن مهران - نجات بخشيدى . 📚عيون اءخبارالرّضا عليه السلام : ج 2، ص 170، الخرايج والجرايح : ج 2، ص 658، ح 1. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔅 ✍️ هر روز یک هدیه از طرف خداست 🔹گاهی ما منتظر معجزات بزرگی در زندگی هستیم، اما واقعیت این است که زنده‌بودن ما یک معجزه است که خداوند هر روز به ما عطا کرده است. 🔸عقل سالم و فرصت زندگی و بسیاری از نعمت‌هایی که برایمان عادی شده‌اند، همگی معجزه هستند. 🔹ممکن است بگوییم امروز هم یک روز معمولی‌ست، در حالی که اصلاً چیزی به اسم یک روز معمولی نداریم. 🔸هر روز یک هدیه از طرف خداست. 🔹امروز فرصت داریم که اشتباهات گذشته را جبران کنیم، بر خوبی‌ها تمرکز کنیم، یاد خداوند را در دلمان زنده کنیم، به خدا توکل کنیم، قدردان چیزهای ساده زندگی باشیم و از زندگی لذت ببریم. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✾📚 @Dastan 📚✾
آیت الله حق شناس آن اشخاصی که در دل شب برمی خیزند، حالا یک ربع، نیم ساعت زودتر از اذان، این کار، آتش ها را خاموش می کند. این کار شما را جزو اهل بیت قرار میدهد. می فرماید : نماز شب اصل ایمان است، دعای شما را در معرض اجابت قرار میدهد، شفیع بین شما و ملک الموت است، مونس و زائر شماست تا روز قیامت، سلامت بدن شما را تأمین می کند. ✾📚 @Dastan 📚✾
آرام باش، هیچ‌چیز ارزش اینهمه دلهره را ندارد، خدا همین‌جاست کنار تو... ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌‌‎⊰⃟𖠇🖤࿐ྀུ🖤༅࿇༅═‎┅─ 🖤گل رفت و شمیم خوشش 🕊اینجاست هنوز 🖤بلبل به هوا ی گل 🕊چه شیداست هنوز 🖤رفتی ز جهان اگر چه ای روح خدا 🕊لیکن علم مهر تو بر پاست هنوز 🖤 سالروز رحلت (ره) و قیام ۱۵ خرداد تسلیت باد🖤 ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆چرا طلبه شدم ؟! مرحوم آيت الله شيخ عبدالرحيم ربانى شيرازى ، از چهره هاى معروف انقلاب اسلامى ايران است كه غالبا در تبعيد و زندان شاه مدفون به سر مى برد، و پس از پيروزى انقلاب ، يار مخلص و پرقدرت و صميمى امام خمينى (مدظله العالى ) به شمار مى آمد و سرانجام در اسفند ماه سال 1360 شمسى از دنيا رفت ، مرقد شريفش در گوشه مسجد بالاسر كنار حرم حضرت معصومه (عليهاسلام ) در قم مى باشد. جالب اينكه او علت ورود خود را به حوزه علميه قم و سلك روحانيت چنين بيان كرد: در نوجوانى ، يك روز در بازار شيراز ديدم كه (ماءموران رژيم رضاخان قلدر) عمامه آخوند پيرى را به گردنش انداخته و پيرمرد روحانى را به طرف شهربانى يا كلانترى مى كشد، با خود گفتم : اين همان راهى است كه پيامبران رفته اند، اين راه روحانيت ، راه انبيا است ، سپس به منزل خود آمده و به اقوام و بستگان ، اظهار نمودم كه قصد دارم علوم دينى بخوانم و به سلك روحانيت وارد شوم ، اكثرا انتقاد كرده و گفتند كه صلاح نيست ، زيرا اكنون آخوندها را مى گيرند و عمامه ها را از سرها بر مى دارند، گفتم خير، راه پيامبران از همين طريق است ، مذمّت افراد مرا ماءيوس نكرد و با سماجت و استقامت ، در اين راه گام برداشتيم . 📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾
🔖 انتظار ❇️ از غم دوست در این میکده فریاد کشم دادرس نیست که در هجر رخش داد کشم ❇️ داد و بیداد که در محفل ما، رندی نیست که برش شکوه برم،‌ داد ز بیداد کشم ❇️ شادیم داد، غمم داد و جفا داد و وفا با صفا منت آن را که به من داد کشم ❇️ عاشقم، عاشق روی تو، نه چیز دگری بار هجران و وصالت به دل شاد کشم ❇️ در غمت ای گل وحشی من، ای خسرو من جور مجنون ببرم، تیشه فرهاد کشم ❇️ مُردم از زندگی بی‌تو که با من هستی طرفه سری‌ست که باید بر استاد کشم ❇️ سال‌ها می‌گذرد، حادثه‌ها می‌آید انتظار فرج از نیمه ‌خرداد کشم ⬅️ دیوان اشعار امام خمینی (ره)، صفحه ۱۵۵ (امام خمینی (ره) این غزل را در سال ۱۳۶۷ و چند ماه قبل از وفاتشان سروده‌اند.) 🏷 (ره) ✾📚 @Dastan 📚✾
✍️ در هر سال، چهار روز عظیم القدر نزد خداوند متعال وجود دارد که در اصطلاح شرعی به آن ایّام اربعه می‌گویند. روزه‌ی هر یک از این ایامِ اربعه، معادل شصت سال روزه گرفتن و شصت سالِ متصل، عبادت کردن است و غسل کردن در هر یک از این روزها سُنَّتِ مؤکّده و کفّاره‌ی بسیاری از گناهان است و صدقه دادن در این روزها از اَفضَل قُرُبات است. در بعضی احادیثِ ائمه‌ی طاهرین صلوات الله علیهم وارد شده که یک درهم صدقه در این روزها معادل صد هزار درهم در روزهای دیگر است و افطاری دادن به مالِ حلال به یک مؤمنِ مُتِعَبِّدِ صائِمِ عالِم به مسائلِ دین در این شب ها به منزله افطاری دادن به صد هزار صدّیقِ صائم در ساير شب‌هاست. و اما آن چهار روز، دَحْوُالأرض، غدیر، میلاد و مبعث پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله و سلَّم است که این چهار روز در فضل و منزلت معادلی ندارند. راوی می‌گوید: «به هنگام جوانى در شب بیست و پنجم ذی‌القعده به همراهِ پدرم در خدمت امام رضا علیه‌السَّلام شام خوردیم، پس امام فرمودند: شب بیست و پنجم ماه ذى‌القعده، حضرت ابراهیم و حضرت عیسى بن مریم متولد شدند و زمین در آن شب از زیر کعبه گسترش پیدا کرد؛ فضیلتى در این شب وجود دارد که هیچ‌کس از آن یاد نکرده است و آن این است که هر کس در آن روز، روزه بگیرد مانند کسى است که شصت ماه روزه گرفته باشد». 📚 شیخ صدوق، ثَوابُ الأعمال و عِقابُ الأعمال، ص ۷۹، دار الشریف الرضی للنشر، قم، چاپ دوم، ۱۴۰۶ق. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✾📚 @Dastan 📚✾
🌍 🌍 خـــــدایــــا🤲 در این روز دلم را دریاب موج های فتنه و هوا و هوس، سرزمین دلم را دربرگرفته است و در تلاطمی سخت، هر یک دیگری را ، بر هر سو روان می سازد😓 الــــهــــی🤲 دلم را کعبه خود گردان 🕋 و به نور ایمانت محکم کن؛ آنچنان که هیجان هر موجی در تماس با سینه ام فرو نشیند و احساسم ، رام گردد.✨ پـــــروردگــــارا🤲 آن گونه که در این روز خشکی های زمین را در دل امواج گستردی و توفان آب های سرکش را از کبر و غرور و سرکشی بازداشتی، از کعبه دلم، زیبایی های فضایل را بگستر تا طوفان سرکش و طغیان نفسم را مهار کند و کوه های سخت و مرتفع عدالت را بر دوش خود حمل کند؛ چشمه های حکمت و سخاوت از فراز کوه ها بجوشد و دره های آن از معادن گران سنگ عفاف پوشیده شود و با قله ها و صخره های شجاعت، از لرزش و اضطراب بازماند. معبودا... در این روز، مرا برای طواف خودت در خانه و کعبه دلم محرم ساز ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💡 ملاکی مهم برای انتخاب رئیس جمهور، طبق وصیت نامه امام خمینی (ره) امام خمینی (ره): ❇️ رئیس جمهور و وکلای مجلس از طبقه‌ای باشند؛ که محرومیت و مظلومیت مستضعفان و محرومان جامعه را لمس نموده و در فکر رفاه آنان باشند، نه از سرمایه داران و زمینخواران و صدرنشینان مرفه و غرق در لذات و شهوات که تلخی محرومیت و رنج گرسنگان و پابرهنگان را نمی‌توانند بفهمند. ❇️ اگر رئيس جمهور و نمايندگان مجلس، شايسته و متعهد به اسلام و دلسوز برای كشور و ملت باشند، بسياری از مشكلات پيش نمی آيد و اگر مشكلاتی باشد رفع می شود. ⬅️ وصیت نامه الهی، سیاسی امام خمینی(رحمت الله علیه) بيشتر بخوانيد: http://emam.com/posts/view/27657 🏷 (ره) ✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از قاصدک
مخصوص خانم های لاکچری پسند 🥳 روسری مخصوص خانم های و شیک پوش 😍 🔴 تخفیف ویژه اربعین °•🦋 تضمین کیفیت و ضمانت تعویض 🦋•° 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/4125753531Cabe61b46d3 https://eitaa.com/joinchat/4125753531Cabe61b46d3
🌷 🌷 🌷دو _ سه روزی از مرحله اول عملیات والفجر ۴ گذشته بود، در ادامه عملیات، تپه‌های سید مشرف بر شهر پنجوین عراق، توسط بچه‌های گردان امام حسن(ع) به فرماندهی شهید حسن قربانی به تصرف لشگر مقدس امام حسین علیه السلام در آمد. صبح اول وقت ضدحمله و پاتک نیروهای بعثی با اجرای آتش سنگین موشک‌های کاتیوشا، گلوله‌های خمپاره ۱۲۰ و آوردن تانک و نیروهای پیاده از پایین تپه سوم سید که دقیقا مشرف به شهر پنجوین عراق بود و بمباران عقبه توسط هواپیماهای سوپراتاندارد فرانسوی دشمن، شروع گردید، بواسطه انفجار موشک‌های کاتیوشا تعدادی از درختان و علفزارهای اطراف آن به آتش کشیده شده و دود ناشی از انفجارها و سوختن درختان به هوا برخاسته بود، نیروهای گردان به شدت نیاز به مهمات، آب، غذا، بیل و گلنگ و گونی داشتند، همچنین.... 🌷همچنین تعدادی از بچه‌ها در جریان تصرف تپه‌های سید و آتش سنگین دشمن زخمی و به شهادت رسیده و باید در اولین فرصت با آمدن گردان قاطر ریزه، این عزیزان بوسیله قاطر به پایین ارتفاعات منتقل می‌شدند. تقریباً سرتاسر منطقه عملیاتی و خصوصاً تپه‌های بلند آن، از درختان پوشیده شده بود، درگیری، تیر و تیراندازی و تبادل آتش بین نیروهای خودی با نیروهای بعثی و عراقی شروع شده و نیروهای دشمن در تلاش بودند تا با استفاده از پوشش گیاهی و درختان منطقه و آتش پشتیبان، خود را به بالای تپه‌های سید برسانند، در این هنگام پیامی با رمز بوسیله بی‌سیم اعلام گردید: گردان قاطره ریزه، با مین‌های عراقی که به‌صورت نامنظم و پراکنده در لابلای علفزارها و درختان پاشیده شده برخورد و قاطرها در پایین تپه‌ها متوقف شده‌اند. 🌷از گردان خواسته شده بود، یک یا چند نفر نیرو به پایین تپه برای بردن قاطرها به بالا بفرستند، شهید محمدباقر بهرامی فرمانده گروهان یحیی با شنیدن این پیام، به پاخاست، او فردی بسیار نترس، زرنگ، فوق العاده شجاع و دانا بود، به سراغ یکی از درختان رفت، شاخه بزرگ و نسبتاً قوی را شکست و روی بی‌سیم به فرمانده گردان، برای رفتن و آوردن قاطرها اعلام آمادگی کرد! همه ما از این حرکت شهید بهرامی و شکستن شاخه درخت تعجب کرده بودیم! به من گفت: سید مراقب بچه‌های گروهان باش، بسم الله گفت: سوار بر آن شاخه و چوب شد، یاد دوران کودکی افتادیم که سوار چوبی شده و با آن در کوچه‌های خاکی بازی می‌کردیم، از بالای تپه به سرعت به طرف پایین تپه‌های سید حرکت کرد، فشاری که محمدباقر بر روی چوب وارد می‌کرد باعث می‌شد تا.... 🌷تا خطی روی تپه و سطح خاکی آن، ایجاد شود تا برای بالا آمدن با قاطرها، راه را نشانه گذاری کرده باشد! همه بچه‌ها دست به دعا شده بودند، مبادا شهید بهرامی با مین‌های سیدی سبز رنگ که دشمن در لابلای علفزارها و درختان به‌صورت نامنظم پاشیده، برخورد کند؟! به لطف خداوند متعال و دعای خیر همه بچه‌های گردان، چند ساعت بعد شهید محمدباقر بهرامی با ده‌ها قاطر حامل مهمات، آب، غذا و.... به بالای تپه‌های سید رسید، فریاد الله‌اکبر و صلوات بچه‌ها، به پاس زحمات، رشادت، ایثار و فداکاری شهید محمدباقر بهرامی به آسمان برخاست، روحیه بچه‌ها با رسیدن تدارکات و پشتیبانی به شدت بالا رفت و بچه‌ها با مقاومت و ایستادگی خود، ضدحمله دشمن را دفع و خنثی کردند، سپس مجروحین و شهدا با همان قاطرها به پایین تپه‌های سید انتقال داده شدند. : رزمنده دلاور سید مرتضی موسوی ✾📚 @Dastan 📚✾