eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
71.6هزار دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
2.3هزار ویدیو
66 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
💔الا ای صاحب قلبم کجایی⁉️ 🏴محرم شد نمی خواهی بیایی⁉️ ◾️هوای شال مشکی عزایت دل زار مرا کرده هوایی💔 ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆جاى شمشير هر وقت حضرت سيدالشهداء (علیه السلام ) بر پيامبر اكرم (صل الله علیه وآله و سلم ) داخل مى شدند حضرت او را به خود مى چسباندند و سپس به حضرت اميرالمومنين على (علیه السلام ) مى فرمودند: او را بگير و بعد او را مى بوسيدند و گريه مى كردند. امام حسين (علیه السلام ) مى فرمود: اى پدر چرا گريه مى كنى ؟ حضرت رسول (صل الله علیه وآله و سلم ) فرمود: فرزندم جاهاى شمشير را بوسيدم و گريه ام گرفت . حضرت امام حسين (ع ) فرمود: اى پدر من كشته خواهم شد؟ حضرت رسول (ص ) فرمود: بلى به خدا قسم تو و پدرت و برادرت همگى كشته خواهيد شد. حضرت امام حسين (ع ) فرمود: پدر، قبور ما از هم متفرق و پراكنده مى باشد؟ حضرت رسول (ص ) فرمود: بلى پسرم . حضرت امام حسين (ع ) فرمود: از امت شما چه كسانى به زيارت ما ميآيند؟ حضرت رسول (ص ) فرمود: من و پدرت و برادرت و تو را زيارت نخواهد نمود مگر راست گويان امت من . 📚ترجمه كامل الزيارات ، 215 ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆اشك على علیه السلام ابن عباس مى گويد: در ركاب حضرت اميرالمؤ منين (علیه السلام ) بودم در زمانى كه به صفين تشريف مى بردند، وقتى كه به نينوا رسيديم ، نزديك شط فرات بود، با صداى بلند فرمود: يابن عباس آيا اين مكان را مى شناسى ؟ عرضكردم : خير نمى شناسم ! فرمود: اگر مى شناختى مثل من ، از آن نمى گذشتى مگر مثل من گريه مى كردى . پس حضرت على (علیه السلام ) گريه شديدى نمود؟ تا اينكه محاسن شيريفش تر شد و اشكها برسينه اش جارى گرديد. ما هم به تبع آن حضرت گريه كرديم . سپس حضرت فرمود: اُوّه اُوّه ، مرا با آل سفيان چكار است كه جنگ كنيم آنها از جنود سپاهيان شيطانند، اى اباعبدالله صبر كن زيرا هر بلائى كه بسرت اينها مى آورند، سر من آوردند، سپس حضرت آبى جهت وضو گرفت و وضويى ساخت و چند نماز خواند، باز آن حرفها را زد، بعد يك مقدار خواب رفته و بعد بيدار شد، سپس فرمود: يابن عباس آيا از خوابى كه ديده ام تو را با خبر كنم ؟ عرض كردم : انشاءالله كه خير است ! بفرماييد، حضرت فرمود: ديدم گويا مردانى با علمهاى سفيد از آسمان به زمين آمدند، شمشيرهاى سفيد و درخشنده بر كمر داشتند، سپس گرد اين زمين خطى كشيدند، فرمودند: ديدم گويا شاخه هاى اين نخلها بزمين رسيده و در ميان خون شناور شد، و گويا فرزندم حسين (علیه السلام ) و ميوه دلم ، و نور بصرم ، در آن غرق شده و هر چه استغاثه ميكند. كسى به فريادش نمى رسد، و گويا آن مردانى را كه از آسمان آمده بودند. ندا مى كردند و مى گفتند: اى آل رسول صبر كنيد. كه شما را خواهند كشت . و شما بدست يك مشت مردم شر كشته خواهيد شد. و اينك بهشت مشتاق شما است . اى اباعبدالله . سپس رو به سوى من كردند و مرا تعزيت دادند و فرمودند: يا اباالحسين به تو بشارت باد و خدا روز قيامت چشمت را روشن كند. از خواب بيدار شدم . بخدا قسم كه قبلا حضرت رسول ابوالقاسم (صل الله علیه وآله و سلم ) بمن خبر دادند. كه من به سوى اهل بغى مى روم . و به اين زمين ميرسم ... آه در اينجا فرزندم حسين با هفده نفر از اولاد من واز اولاد فاطمه (سلام الله علیها ) دفن مى شوند. و اين زمين در آسمان معروف به كربلا است ، چنانكه در زمين حرمين و بقعه بيت المقدس معروف است . سپس فرمود: يابن عباس ببين در اين نواحى فضولات آهوان را مى بينى ؟ به خدا قسم به من دروغ نگفته اند، و آنها زرد شده اند به رنگ زعفران ، ابن عباس گفت : بررسى كردم و پيدا كردم و فرياد زدم : يااميرالمؤ منين اين را پيدا كردم كه فرموديد. حضرت فرمود: صدق الله و رسوله . هر وله كشان به سمت آنها دويد. و آنها را بوئيده و فرمود: اين همان است . آيا ميدانى قضيه اينها چيست ؟ عرض ‍ كردم : خير آقا نمى دانم . حضرت فرمود: اين سرزمين ، زمينى است كه وقتى كه حضرت عيسى (علیه السلام ) با حواريين به اين زمين رسيد، ديد در اينجا چند تا آهو دور هم جمع شده اند و گريه ميكنند، سپس حضرت عيسى (علیه السلام ) نشست و حواريين هم نشستند و مشغول گريه شدند. حواريين گفتند: يا روح الله سبب گريه شما چيست ؟ فرمود: اين زمين كربلا است كه در آن فرزند پيغمبر خدا احمد (ص ) و فرزند بتول عذرا (عليهاالسلام ) شبيه مادرم حضرت مريم (عليهاالسلام ) است كشته خواهد شد و در اينجا مدفون ميگردد. تربتى است كه از مشك معّطرتر است ، زيرا كه تربت آن جناب است و اين آهوان با من سخن گفتند: كه مادراينجا بخاطر شوق به آن جناب مانده ايم و در امان هستيم . حضرت عيسى (علیه السلام ) مقدارى از فضولات را برداشته و بوئيد و فرمود: خوشبويى آن بخاطر علفهاى اين صحرا است . خدايا اينها را باقى بگذار تا اينكه پدرش ببويد و تعزيت او شود. و اين است كه تا حال مانده است و رنگش از طول مدت زرد شده ، و اين زمين كرب و بلا است ، پس با صداى بلند فرمود: اى خداى عيسى بن مريم ، مبارك مكن بر كشندگانش و كسا نيكه آنها را يارى مى كنند. ادامه 👇👇👇
سپس حضرت مدت مديدى گريست تا اينكه به رو افتاد و غش كرد، ما هم گريه كرديم . چون به حال آمد چند بعره برداشت و در گوشه ردا پيچيد، و به من فرمود: تو هم بردار و نگه دار اگر ديدى كه از آن خون تازه ميجوشد و جارى مى شود، بدانكه حسينم شهيد شده . ابن عباس مى گويد: من هم برداشتم و از آن نگه دارى كردم تا اينكه يك روز خواب بودم ، وقتى كه از خواب بيدار شدم ، ديدم از آن خون تازه اى جارى گرديد. و آستينم مملو از خون است پس نشستم و گريه كردم و با خودم گفتم : يقينا حسين را كشتند. البته على (علیه السلام ) تا بحال خبرى به من نداده بود كه واقع نشده باشد. پس بيرون آمدم ، ديدم شهر مدينه گويا ابر نازكى آن را فرا گرفته آفتاب ظاهر شده گويا كسوف گرفته ، گويا از در و ديوار شهر خون تازه ميريزد. از زاويه خانه صدايى شنيدم كه شخصى مرثيه مى خواند و مضمونش اين است كه اى آل پيغمبر صبر كنيد كه فرزند زهراى بتول را كشتند. و روح الامين با گريه و افغان نازل شد و با صداى بلند گريه مى كرد. من هم گريه ام گرفت و آن روز را كه روز عاشورا بود ضبط كردم و بعد بعضى از افراد و كسانيكه همراهم بودند اين قضيه را گفتم آنها هم حرف مرا تصديق كردند. و گفتند ما هم اين صدا را شنيديم . ولى گوينده اش را نديديم شايد حضرت خضر بوده . 📚بحارالانوار، 44، 252 امالى صدوق مجلس 87، 78 4 48. ✾📚 @Dastan 📚✾
◼️ روضه شب سوم محرم 🔻 روضه شب سوم محرم به ذکر مصائب حضرت رقیه (س)، دختر سه ساله امام حسین (ع)، پس از شهادت حضرت و ماجرای اسارت اهل بیت علیهم السلام از کوفه تا شام می‌پردازد. 🔺 حضرت رقیه (س) و دیگر اسرا در خرابه‌ای در شام که یزید برای اسیران در نظر گرفته بود شرایط سختی را سپری کردند. در منابع آمده است که اسیران از گرما صورت هایشان پوسته انداخته بود و در گرسنگی کامل آزار می‌دیدند . ▪️یک شب در این خرابه، حضرت رقیه (س) در خواب پدرش را دید و پس از بیدار شدن و بی تابی برای دیدن پدر، به دستور یزید لعنت الله علیه ، سر بریده امام حسین (ع) را برای او آوردند. او با دیدن سر پدر، با سوز و گداز با پدر شهید خویش سخن گفت و در نهایت، در حالی که سر پدر را به سینه می‌فشرد، جان سپرد. هنگام غسل پیکر مطهر حضرت رقیه (س)، کبودی‌های بدن او نمایان شد که ناشی از آزار و شکنجه‌های دوران اسارت بود. ♦️ حضرت زینب (س) هنگام بازگشت به مدینه، ماجرای جانسوز کربلا، کوفه و شام را برای زنان مدینه بازگو کرد و به مصیبت حضرت رقیه (س) اشاره کرد که قلوب اهل بیت مطهر را مجروح ساخته بود. . ✾📚 @Dastan 📚✾
🔅 ✍️ دینی که در معرض خطر بود 🔹فردی که مقیم لندن بود، تعریف می‌کرد یک روز سوار تاکسی شدم در بین راه کرایه را پرداختم. 🔸راننده بقیه پولم را که برگرداند، متوجه شدم ۲۰ پنس اضافه‌تر داده است! 🔹چند دقیقه‌ای با خودم کلنجار رفتم که ۲۰ پنس اضافه را برگردانم یا نه؟ آخر سر بر خودم پیروز شدم و ۲۰ پنس را پس دادم و گفتم: آقا این را زیاد دادی. 🔸گذشت و به مقصد رسیدیم. موقع پیاده‌شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت: آقا از شما ممنونم. 🔹پرسیدم: بابت چی؟ 🔸گفت: می‌خواستم فردا بیایم مرکز شما مسلمانان و مسلمان شوم اما هنوز کمی مردد بودم. وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم. 🔹با خودم شرط کردم اگر ۲٠ پنس را پس دادید، بیایم. ان‌شاءالله فردا خدمت می‌رسیم! 🔸تمام وجودم دگرگون شد، حالی شبیه غش به من دست داد. من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به ۲۰ پنس می‌فروختم! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✾📚 @Dastan 📚✾
⭕️ خلافت عثمان بن عفان 🔻 عثمان بن عفان در اوایل محرم سال ۲۴ هجری و با انتخاب شورای شش نفره‌ای که عمر بن خطاب تشکیل داده بود، به خلافت رسید. عمر بن خطاب پیش از مرگش، این شورا را برای انتخاب خلیفه بعدی ترتیب داد. اعضای شورا شامل امام علی (علیه السلام)، عبدالرحمن بن عوف، عثمان بن عفان، زبیر بن عوام، طلحه بن عبیدالله، و سعد بن ابی وقاص بودند و با نظارت فرزند عمر و دو شخصیت از خاندان پیامبر (صل الله علیه وآله و سلم) کار خود را آغاز کردند. 🔺 پس از رای گیری امام علی (ع) و عثمان بن عفان هریک سه رای آوردند. طبق نظر عمر، باید عبدالرحمن بن عوف در این حالت تصمیم نهایی را می‌گرفت. اما او با اینکه بسیاری از صحابه، امام علی (ع) را بخاطر کمالات ، توصیه و نزدیکی به پیامبر (ص) ترجیح می‌دادند، نظرش به عثمان تمایل داشت،لذا برای انتخاب عثمان تلاش کرد و در نهایت، عثمان با تعهد به پیروی از کتاب خدا، سنت پیامبر و سیره دو خلیفه پیشین، به خلافت رسید و مردم با او بیعت کردند. ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صدام گرفته پدرم برگشته دعام گرفته .... 💠 مجمع جهانی حضرت رقیه سلام الله علیها 💠 بزرگترین سفره حضرت رقیه سلام الله علیها ⬇️⬇️⬇️⬇️ @khademan315
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه قبل از رسیدن به هدف تسلیم بشی، یعنی اراده ی کافی نداشتی🙃👌 ✾📚 @Dastan 📚✾
⭕️نامه امام حسین علیه السلام براى اهل کوفه 🔴در سوم محرم سال 61 هجری، امام حسین علیه‌السلام براى بزرگان کوفه نامه‌اى نوشتند و آن را به قیس بن مسهَر صیداوى دادند که به کوفه برساند. 🟠مأمورین در بین راه، قیس بن مسهر را گرفتند و پس از آن که او بر ضد یزید و ابن زیاد سخن گفت، او را به شهادت رساندند. ✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 🌷 ! 🌷دوازدهم مهر ۵۹ بود که امیر به خرمشهر برگشت. گاهی اوقات آموزش‌هایی از رادیو در مورد نکات ایمنی پخش می‌شد. مثلاً اعلام می‌کردند زمانی‌که صدای هواپیما یا سوت خمپاره را شنیدید، در سه حالت می‌توانید روی زمین خیز بروید تا حداقل از برخورد مستقیم گلوله در امان باشید. ‌من، عبدالحسین و امیر بیکار بودیم. همه‌ی دوستان ما شهر رفته بودند. چند نفر پیرمرد در شهر مانده بودند. آموزش‌ها را که از طریق رادیو پخش می‌شد به پیرمردها می‌دادیم تا در مواقع خطر آن‌ها را اجرا کنند. چند روز قبل عبدالحسین برای پیرمردی که سر کوچه ما بود توضیح داده بود که موقع حمله عراقی‌ها چه کاری انجام دهد. 🌷پیرمرد از نظر جسمی ضعیف بود. از قضا همان روز دوازدهم، هواپیماها شهر را با راکت و موشک بمباران کردند و بعضی از راکت‌ها به مناطق حساس خوردند. پیرمرد همسایه رفته بود مسجد جامع تا آذوقه تهیه کند. در راه برگشت هواپیماها به شهر حمله کردند و یکی از راکت‌ها نزدیک او اصابت کرده بود. او هم سعی می‌کند سینه‌خیز برود و روی زمین بخوابد. پاهایش را از هم باز می‌کند و دست‌هایش را روی سرش می‌گذارد اما قبل از این‌که خم شود ترکشی به باسن او می‌خورد. البته شانس آورده بود که ترکش کمانه کرده و به پشتش خورده بود. 🌷عرب‌ها به باسن می‌گویند «عزّ». پیرمرد بعد از خوردن ترکش درحالی‌که دستش به پشتش بود داد می‌زد «آی عزّی»، «آی عزّی» این شد تکیه کلام ما و بعد از آن هر وقت راکت به زمین می‌خورد، بچه‌ها به شوخی این عبارت را به کار می‌بردند و پیرمرد همسایه را نیز به خاطر این ترکش حسابی اذیت می‌کردیم. آن روز بعد از این‌که هواپیماها شهر را بمباران کردند و رفتند، سراغ پیرمرد رفتیم. صاف ایستاده بود و نمی‌توانست کاری بکند و فقط داد می‌زد. یک جیپ ژاندارمری را با خواهش و تمنا نگه داشتیم و سوارش کردیم تا پیرمرد را به بهداری ببرند. راوی: آزاده سرافراز غلامرضا رضازاده (کوچکترین اسیر جنگ ایران و عراق از ماه اول جنگ در خرمشهر 📚 کتاب "اسیر کوچک" ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆اسباب حزن جميع حالات امام حسين (علیه السلام ) اسبات حزن و گريه پيغمبربود. چنانكه هر وقت او را به دوش مبارك بر ميداشت و سرش بر دوش او تكيه مى كرد بياد مى آورد سر او را بر روى نيزه ها....، پس مى گريست . و به اصحاب مى فرمود: گويا مى بينم اسيران را بر شتران و سر فرزندانم را بصورت هديه براى يزيد مى برند. چون به دامان مى نشاند نظر به صورت او مى نمود و مى گريست ، و مى فرمود: يابن عباس گويا مى بينم او را كه ريشش را به خونش خضاب نموده اند و هر چند طلب يارى مى كند كسى ياريش نمى كند و چون روز عيد جامه (لباس ) جديد مى پوشيد ميگريست ، گويا به ياد مى آورد كه او را برهنه بر خاك مى اندازند، و چون بر سرسفره مى نشست با جد و پدر و مادر و برادر، طعام ميخورد، پيغمبر (صل الله علیه وآله و سلم ) اول خوشحال مى شد، بعد به گريه در مى آمد، و گويا به ياد مى آورد تشنگى خود و اطفالش را كه دنيا جلو چشمشان از شدت عطش سياه مى شود، و همه متفرق مى شوند، و بعضى را مى كشند، و بعضى را اسير مى نمايند. و چون گلويش را مى بوسيد مى گريست ، و گاهى با اميرالمؤ منين (علیه السلام ) مى فرمود: او را نگاه دار، آنگاه تمام بدنش را مى بوسيد و مى گريست ، عرض كرد: چرا گريه مى كنيد؟ ميفرمود: موضع شمشيرها را مى بوسم ، و گاهى لب و دندانش را مى بوسيد، گويا ياد مى آورد چوب خيزران در مجلس يزيد و ابن زياد (لعنة الله عليهما) را، چنانكه زيدبن ارقم در نزد ابن زياد حاضر بود، چون اين حركت شنيع را ديد، فرياد برآورد كه چوبت را از اين لبهاى مبارك بردار كه قسم به آن خدائى كه غير او خدائى نيست ديدم دندانهاى پيغمبر (صل الله علیه وآله و سلم ) را كه بر اين دندانها گذاشته شده بود و آن را مى بوسيد. 📚خصائص حسينيه ، 228 ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆ريحانه پيامبر حديث مفصلى از ابن عباس نقل كرده اند كه : روزى حسين علیه السلام گريه كنان خدمت مادرش فاطمه آمد و عرضكرد: جدم پيامبر از من سير شده از بس كه به خدمتش رفته ام ، حضرت فاطمه (عليهاالسلام ) فرمود: مادرت فدايت شود مگر چه شده ؟ عرض كرد: امروز صبح برادرم حسن را به زانوى راست خود نشانيد و دهان او را بوسيد و مرا به زانوى چپ نشانيد و از دهان من اعراض كرد زير گلوى مرا بوسيد، اى مادر بيا دهان مرا بو كن ببين بوى بدى مى دهد كه جدم دهان مرا نبوسيده . حضرت فاطمه (عليهاالسلام ) فرمود: نه اى فرزندم جدت از تو ملالت پيدا نمى كند به خدا قسم بسيار شنيده ام كه جدت مى فرمود: حسين از من است و من از حسين مى باشم تو در گهواره گريه مى كردى پدرم وارد خانه شد فرمود: اى فاطمه ، حسين را ساكت كن آيا نمى دانى گريه او مرا اذيت مى كند مكرر جدت مى فرمود: ((اللهم انى احبّه و احب من يحبه )) خدايا من حسين را دوست مى دارم و دوست مى دارم كسيكه حسين را دوست دارد. حضرت فاطمه (عليهاالسلام ):دست حسين (علیه السلام ) را گرفت و حضور پيامبر(صل الله علیه وآله و سلم ) آورد و عرضكرد: بابا آيا شما نمى فرمودى حسين ريحانه من است ، آيا نفرمودى حسين زينت زمين و آسمان است ، آيا نفرمودى بوى بهشت را از حسين مى شنوم . فرمود: بلى . عرضكرد: حسين از اين رنجيده كه چرا دهان او را نبوسيده اى مثل آنكه دهان برادرش را بوسيده اى فرمود در اين مطلب سرّى است كه مى ترسم دلت بشكند و طاقت نياورى ، عرضكرد شما را به حق خدا سرّش ‍ را بفرما. فرمود: اينك جبرئيل به من خبر داد كه به حسن علیه السلام زهر مى خورانند و من محل زهر خوردن او را بوسيدم و حسين علیه السلام را با تيغ جفا نحر مى كنند، پس ‍ جاى نحر او را بوئيدم . همينكه حضرت فاطمه (عليهاالسلام ) اين قضيه را شنيد بلند بلند گريه كرد و به صورت خود لطمه زد و خاك به سر كرد، فاطمه سلام الله علیها فرمود: حسين را كجا مى كشند؟ فرمود: در زمينى كه آنجا را كربلا مى گويند، عرضكرد: به چه سبب او را شهيد مى كنند؟ فرمود: اهل كوفه نامه هايى براى او مى نويسند كه تو از جانب خدا و پيامبر خليفه مى باشى به سوى ما بيا، همينكه مى رود او را با لب تشنه شهيد مى كنند. هر چه صدا مى زند آيا كسى هست ما را يارى كند كسى جوابش نمى دهد عاقبت او را مثل گوسفند ذبح مى كنند، برادران و فرزندان او را شهيد مى كنند، سرهاى آنها را بالاى نيزه مى كنند، فاطمه فرياد برآورد پس تمام مردم به گريه درآمدند جبرئيل نازل شد يا محمد خدا به تو سلام مى رساند و مى فرمايد فاطمه را ساكت كن كه ملائكه آسمانها را به گريه درآورد و مى فرمايد و به عزت و جلالم قسم كه شيعيانى براى او خلق مى كنم كه مالها و جانهاى خود را در راه عزا و زيارت او انفاق كنند، آگاه باش كه هر كس او را بعد از شهادتش زيارت كند به هر قدمى كه برمى دارد ثواب يك حج مقبول برايش نوشته مى شودو هر كس برايش گريه كند ملائكه اشكهاى او را در شيشه هاى بلور ضبط مى كنند و روز قيامت كه مى شود و آتش جهنم شعله مى كشد به او مى گويند: اى دوست خدا بگير اين اشكى است كه در مصيبت مولايت حسين ريخته اى و از آتش آزاد شدى ، پس يك قطره از آن اشكها را به آتش جهنم مى زنند آتش جهنم پانصد سال راه از آن بنده دور مى شود. پيامبر خدا(صل الله علیه وآله و سلم ) به حضرت فاطمه (عليهاالسلام ) اين بشارتها را داد فاطمه سجده شكر به جاى آورد حسين عرضكرد يا جداه جزاى آنها در نزد شما چيست ؟ فرمود: من آنها را در نزد خدا شفاعت مى كنم رو به پدر بزرگوارش ‍ كرد و فرمود: شما چه مى كنى ؟ فرمود: من هم آنها را از آب كوثر سيراب مى كنم ، از برادرش امام حسن علیه السلام پرسيد شما چه مى كنى ؟ فرمود: من داخل بهشت نمى شوم مگر با آنها داخل شوم . حضرت فاطمه (عليهاالسلام ) هم فرمود: به عزت پروردگارم قسم و به حق پدر و شوهرم من جلوى در بهشت با چشم گريان مى ايستم تا خداوند مرا شفيع آنها كند. حضرت سيدالشهداء هم فرمود: به حق جد و پدرم قسم من هم از خدا سؤ ال مى كنم كه قصرهاى آنها در بهشت مقابل قصر خودم باشد. 📚ثمرات الحيوة : ج 1، ص 98. ✾📚 @Dastan 📚✾
⭕️عمر بن سعد ابی وقاص 🔹عمر بن سعد جمعه، سوم محرم ۶۱ق وارد کربلا شد و قره بن قیس حنظلی را به نزد امام حسین علیه السلام فرستاد تا از امام بپرسد که برای چه به عراق آمده است؟ امام در جواب پاسخ داد که مردم کوفه از من دعوت کرده‌اند، از این روی به عراق آمده‌ام، حال اگر نمی‌خواهند برمی‌گردم. 🔺ابن سعد پاسخ امام را به عبیدالله نوشت، عبیدالله برای ابن سعد نوشت که یا با حسین (ع) جنگ کند و یا فرماندهی سپاه کوفه را به شمر بن ذی الجوشن واگذارد. اما ابن سعد در پاسخ به شمر گفت که او خود امیر سپاه خواهد بود و با حسین(ع) جنگ خواهد کرد.لذا پنج هزار سوار را بر شریعه فرات گماشت تا مانع از برداشتن آب توسط سپاه امام شوند. 🔻امام حسین چند بار با عمر سعد گفتگو کرد تا او را از جنگ با خود منصرف کند. در یکی از این دیدارها امام به او فرمود: آیا از خدا نمی‌ترسی که با من می‌جنگی در حالی که می‌دانی من کیستم؟ این گروه را رها کن و نزد من بیا تا مقرب درگاه الهی شوی. ♦️عمر سعد گفت: از آن می‌ترسم که خانه‌ام را خراب کنند. امام فرمود: من برای تو خانه‌ای مهیا می‌کنم. عمر گفت:‌ اموالم را می‌گیرند. امام فرمود: من بهتر از آن را به تو می‌دهم. عمر سعد ساکت شد و جوابی نداد. امام در حالی که آنجا را ترک می‌کرد فرمود: خدا به زودی تو را در بسترت بکشد و در روز قیامت نیامرزد. امید دارم از گندم عراق جز اندکی نخوری. عمر سعد گفت: اگر گندم نباشد، جو خواهد بود. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸تو دنیاطلب نیستی!🔸 کسی آمد خدمت امام صادق (ع) و این آیه را خواند: «زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ...».* عرض کرد: «من به خودم نگاه می‌کنم و می‌بینم بدم نمی‌آید شمش طلا داشته باشم، دلم می‌خواهد پول داشته باشم»! حضرت فرمود: «می‌خواهی پول داشته باشی تا چه کار کنی»؟ گفت: «پول داشته باشم تا مهمانی کنم، به فقرا کمک کنم و...». وقتی حرف‌هایش را زد، حضرت فرمود: «تو با این پول خواستنت، دنبال دنیا نمی‌گردی، دنبال آخرت می‌گردی»! ✾📚 @Dastan 📚✾
هرجا آرامش را یافتی همان‌جا بمان که آن‌جا وطن توست...☘ ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح بخیر برایتان صبحی زیبا پراز رحمت و کرامت الهی پراز خیر و برکت پراز عشق و مهربانی و خالی از غم و غصه و نامهربانی آرزومندم ‌‌‌‌ ‌ ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆موسى و مناجات حضرت موسى (علیه السلام ) در مناجات خود عرضكرد: خدايا به چه جهتى امت پيغمبر آخر الزمان (صل الله علیه وآله و سلم ) را بر سائر امتها فضيلت و شرافت دادى ؟! خداوند متعال فرمود: بواسطه ده صفت خوبى كه دارند. عرض كرد: آن ده خصلت و خوبى كدامند كه بنى اسرائيل را به آن امر كنم كه انجام دهند؟! پروردگار متعال فرمود: نماز و زكوة و روزه و حج و جهاد و جمعه و جماعت و قرآن و علم و عاشوراء. حضرت موسى (علیه السلام ) فرمود: خدايا عاشورا ديگر چيست ؟! خطاب رسيد: گريه و عزادارى و مرثيه خوانى در مصيبت فرزند مصطفى (صل الله علیه وآله و سلم ) است ، اى موسى هر كس از بندگانم كه در آن زمان گريه و عزادارى كند و بر فرزند مصطفى صلى عليه وآله مهموم و مغموم گردد، بهشت را براى او جاودان قرار دهم و هر بنده اى كه مال خود را در محبت فرزند پيغمبر(صل الله علیه وآله و سلم ) صرف نمايد از هر چه باشد از طعام و .... من به او بركت دهم و در برابر هر درهمى كه خرج كرده هفتاد برابر به او عنايت كنم . و او را عافيت دهم و او را از گناهانش مى آمرزم تا وارد بهشت شود. قسم به عزت و جلالم هر كس كه در روز عاشورا يا در غير آن يك قطره اشك براى حسينم بريزد، ثواب صد شهيد را براى او مى نويسم . مجمع البحرين لغت عشر 📚كرامات الحسينية جلد دوم، معجزات حضرت سيدالشهداء عليه السلام بعد از شهادت، على مير خلف زاده ✾📚 @Dastan 📚✾
🔸خواص عاشورایی: فرزندان حضرت زینب سلام الله علیها ⭕️جانفشانی و شهادت دو پسر حضرت زینب (س) 🔻حضرت زینب (س) دو پسر به نام‌های عون و محمد داشت . پدر آن دو عبدالله بن جعفرطیار بود. محمد پس از نبردی شجاعانه توسط عامر بن نهشل تمیمی و عون پس از کشتن تعدادی از دشمنان توسط عبدالله بن قطبه طائی به شهادت رسیدند. 🔺امام حسین علیه السلام پیکرهای خون‌آلود آنان را به خیمه‌ها آورد ، ولی حضرت زینب (س) به احترام برادرشان اباعبدالله الحسین علیه السلام حاضر نشدند بر سر پیکر فرزندانشان حاضر شوند. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆مرور حضرت موسى و نماينده اش يك روز حضرت موسى (علیه السلام ) با حضرت يوشع بن نون (علیه السلام ) در اطراف زمين سير ميكرند كه به سرزمين كربلا رسيدند، اتفاقا كفش حضرت موسى (ع ) پاره و كف آن جدا شد و خارى به پاى حضرتش اثابت كرد و پايش ‍ خونى شد و درد كشيد، ناراحت و محزون سر بطرف آسمان بلند كرد و فرمود: خدا چه بدى از من سرزده بود كه دچار اين بليه شدم . خداوند متعال به او وحى ، و روضه كربلا را فرمود: اينجا حسينم را شهيد مى كنند، اينجا خونش را مى ريزند، اينجا حسين را محزون و نالان مى كنند و من مى خواستم خون و حزن تو با او موافق باشد. حضرت موسى (علیه السلام ) فرمود: خدايا حسين كيست ؟! وحى رسيد: او سبط محمد مصطفى (صل الله علیه وآله و سلم ) و پسر حضرت على مرتضى (ع ) است . موسى ناراحت و گريان شد و فرمود: قاتل او كيست ؟ خطاب رسيد: او نفرين شده ماهى دريا و وحشى هاى بيابان و پرندگان هواست . حضرت موسى نالان و گريان دستها را بالا برد و يزيد را لعنت و نفرين كرد و حضرت يوشع بن نون (ع ) هم گريان به دعاى حضرت موسى (ع ) آمين گفت و بعد رفتند. 📚بحار الا نوار: 44، 244 ناسخ 1، 284. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔸خواص عاشورایی: قیس بن مُسَهَّر صَیداوی 🔻قیس، نامه‌رسان امام حسین علیه السلام، برای کوفیان و مسلم بن عقیل بود. او در قادسیه به دست نیروهای عبیدالله بن زیاد گرفتار شد و در چهارم محرم به شهادت رسید. 🔺وی قبل از دستگیری نامه‌ای که به همراه داشت را پاره کرد تا به دست دشمن نیفتد. پس از آن‌که قیس را نزد ابن زیاد به دار الاماره بردندبه او گفت: چرا نامه را پاره کردی؟ گفت: برای آنکه تو ندانی در آن چه نوشته است. گفت: از جانب که بود و برای که نوشته شده بود؟ گفت: از جانب امام حسین(ع) به گروهی از مردم کوفه که نام ایشان را یاد ندارم. ♦️ابن زیاد خشمگین شد و گفت: یا نام آنان را به من بگو یا بالای منبر برو و حسین بن علی و پدر و برادرش را لعن کن وگرنه تو را قطعه قطعه می‌کنم. 🛑قیس گفت: نام آن گروه را نمی‌گویم اما لعن را می‌کنم. قیس بر فراز منبر رفت وپس از حمد الهی ودرود فراوان بر پیامبر و خاندانش،عبیدالله بن زیاد و امویان را لعن کرد و خودش را به عنوان سفیر امام حسین (ع) معرفی کرد و مردم به یاری امام فراخواند . آن گاه به دستور ابن زیاد ازبالای قصر دارالاماره با دست بسته به پایین پرتابش کردند و سر از بدنش جداساختند. 🔹هنگامی‌که خبر شهادت قیس توسط طرماح به امام رسید اشک در چشمانش جاری شد و فرمود: ...فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا [الأحزاب–۲۳] ✾📚 @Dastan 📚✾
➕ بچه که بودم آرزو داشتم خیلی پولدار شوم! و اولین چیزی هم که می‌خواستم بخرم یک یخچال برای "ننه‌نخودی" بود. ننه‌نخودی پیرزنِ تنهایِ محل ما بود که هیچ‌وقت بچه‌دار نشده بود. می‌گفتند جوان که بود شاداب و سرحال بود و برای بقیه نخود می‌ریخته و فال می‌گرفته. پیر که شد، دیگر نخود برای کسی نریخته؛ اما "نخودی" مانده بود تهِ اسمش. زمستان و تابستان آبِ‌یخ می‌خورد، ولی یخچال نداشت. ننه، شب‌ها راه می‌افتاد می‌آمد درِ خانه‌ی ما را می‌زد و یک قالبِ بزرگ یخ می‌گرفت. توی جایخیِ یخچالمان، یک کاسه داشتیم که اسمش "کاسه‌ی ننه‌نخودی" بود. ننه با خانه‌ی ما ندار بود. درِ خانه اگر باز بود بی‌در زدن می‌آمد تو، و اگر سرِ شام بودیم یک بشقاب هم می‌آوردیم برای او. با بابا رفیق بود! برایش شال‌گردن و جوراب پشمی می‌بافت و باهاش که حرف می‌زد توی هر جمله یک "پسرم" می‌گفت. یک شبِ تابستان که مهمان داشتیم و توی حیاط جمع بودیم؛ ننه، پرده را کنار زد و آمد تو. بچه‌ی فامیل که از ورود یکباره‌ی یک پیرزن کوچولوی موحنایی ترسیده بود، جیغ زد و گریه کرد. ننه به بچه‌ آبنبات داد. نگرفت، بیشتر جیغ زد. بچه‌ را آرام کردیم و کاسه‌ی ننه نخودی را از توی جایخی آوردیم. بابا وقتی قالب یخ را می‌انداخت توی زنبیل ننه، آرام گفت: "ننه! از این به‌بعد در بزن!" ننه، مکث کرد. به بابا نگاه کرد؛ به ما نگاه کرد و بعد بی‌حرف رفت. و بعد از آن، دیگر پیِ یخ نیامد. کاسه‌ی ننه‌نخودی ماند توی جایخی و روی یخش، یک لایه برفک نشست. یک شب، کاسه را برداشتیم و با بابا رفتیم درِ خانه‌ی ننه. در را باز کرد. به بابا نگاه کرد. گفت: "دیگه آبِ یخ نمی‌خورم، پسرم!" قهر نکرده بود؛ ولی نگاهش به بابا غریبه شده بود. شبیه مادری شده بود که بچه‌هایش بی‌هوا برده باشندش خانۀ سالمندان. او توی خانه‌ی ما کاسه داشت، بشقاب داشت و یک "پسر". یک در، یک درِ آهنی ناقابل، یک در نزدن و حرفِ پدر ننه را پرت کرد به دنیای خودش و این واقعیت تلخ را یادش آورده بود که "پسرش" پسرش نبوده! ننه‌نخودی یک روز داغ تابستان مُرد. توی تشییع‌جنازه‌اش کاسه‌ی یخ ننه را انداختیم توی کلمن و بابا قدِ یک پسرِ مادر مُرده اشک ریخت و مدام آبِ یخ خورد. یک حرف، یک عکس‌العمل، یک نگاه،... چقدر آثار به همراه دارد... کاسۀ یخ؛ انگار بهانه‌ی عشق و مهربانی بود... خدا می‌دونه کاسۀ یخ هر کدوم از ما کی؟ کجا؟ در یخچال دل چه کسانی؟ هزار بار برفک گرفت و شکست و پرت شد و دیده نشد! حواسمون به یکدیگر باشد، در پیچ و خم این روزگار، یکدیگر را فراموش نکنیم و محبت و مهربانی را به بوتۀ فراموشی نسپاریم. نگذاریم گلِ محبت، در پشتِ درب نامهربانی پژمرده شود. 🌹🙏 ✾📚 @Dastan 📚✾
کتاب "شرح چهل حدیث" امام خمینی (ره) 📚 🔻 کتاب "شرح چهل حدیث" امام خمینی، اثری ارزشمند به زبان فارسی است که نگارش آن در ۴ محرم سال ۱۳۱۷ش به پایان رسید. این کتاب بر اساس ۴۰ حدیث از کتاب "اصول کافی"، مسائل اخلاقی، اعتقادی و عرفانی را شرح می‌دهد. 🔺کتاب به زبان‌های مختلف ترجمه شده و توسط نویسندگان متعددی بازنویسی و خلاصه شده است. مطالب آن ابتدا در مدرسه‌های قم برای شاگردان مطرح و سپس به‌صورت کتاب تنظیم شد. 🔶امام خمینی (ره) هدف از نگارش این اثر را بهره‌برداری فارسی‌زبانان از احادیث اهل‌بیت (ع) عنوان کرده است. ساختار کتاب شامل ۳۳ حدیث اخلاقی و ۷ حدیث اعتقادی است که هر حدیث با ترجمه و شرح مفصل همراه است. 🔹منابع اصلی کتاب از اصول کافی انتخاب شده‌اند و توضیحات امام با استفاده از آیات قرآن و نظرات اساتید او صورت گرفته است. اولین حدیث این کتاب درباره جهاد نفس و آخرین حدیث درباره توحید و نزول سوره توحید است. ✾📚 @Dastan 📚✾
مسئول تک تک نتایج خوب با بدت در زندگی خودتی… درک این عبارت شمارو به مرحله بعد میبره! 💎 ✾📚 @Dastan 📚✾