eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
69.6هزار دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
2.2هزار ویدیو
61 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆خبر جبرئيل حضرت جبرئيل (علیه السلام ) پيش از ولادت حضرت سيدالشهداء بر حضرت رسول اكرم (صل الله علیه وآله و سلم ) نازل شد، و فرمود: خداوند متعال به تو پسرى ميدهد كه امت تو بعد از تو او را شهيد خواهند كرد. حضرت رسول (ص ) صداى گريه شان بلند شد و فرمود: اى جبرئيل ما به اينچنين فرزندى احتياج نداريم . اين حرف و بحث سه مرتبه تكرار شد. حضرت رسول (ص )، حضرت اميرالمؤ منين على (ع ) را طلبيد و موضوع را با حضرتش در ميان گذاشت . حضرت على (ع ) هم گريه اى كرده فرمود ما به اينچنين فرزندى احتياج نداريم . و اين بحث سه مرتبه تكرار شد. حضرت رسول (ص ) فرمود: يا على در عوض از حسين (ع ) فرزندانى خواهند آمد كه همه امام و وارث آثار پيغمبران و خازنان علوم اولين و آخرين خواهند بود. حضرت اميرالمؤ منين (علیه السلام ) خدمت حضرت بى بى دو عالم فاطمه زهرا(عليهاالسلام ) تشريف آورده و جريان را براى ايشان تعريف كردند، حضرت زهرا(عليهاالسلام ) خيلى ناراحت شد و گريه نمود و فرموند: ما احتياجى به اينجور فرزندى نداريم . اين بحث و گفتگو سه مرتبه بين حضرت على (علیه السلام ) و بى بى دو عالم رد و بدل شد و حضرت او را بشارت به فرزندان امام او و پيشوايان و وارثان و خازنان علم نبوت ... دادند. تا حضرت زهرا سلام الله عليها راضى شد... 📚جلاء العيون ، 2، 434. ✾📚 @Dastan 📚✾
⭕️ورود شمر به کربلا 🔻در پیش از ظهر روز نهم محرم -روز تاسوعا-، شمر بن ذی الجوشن به همراه چهارهزار نفر سپاهی به سرزمین کربلا وارد شد. او حامل نامه‌ای از سوی عبیدالله بن زیاد خطاب به عمر بن سعد بود که پس از رسیدن به کربلا، نامه را به پسر سعد داد. 🔺در این نامه، ابن زیاد از او خواسته بود که یا امام حسین(ع) را مجبور به پذیرش بیعت کند و یا با او بجنگد. عبیدالله همچنین در این نامه عمر بن سعد را تهدید کرد که اگر چنانچه از فرمان او سرباز زند از فرماندهی لشکر کناره بگیرد و مسئولیت آن را به شمر بن ذی الجوشن واگذار نماید. ▪️عمر سعد دریافت که موقعیتش در خطر است و شمر سر جانشینی او را دارد. پس خطاب به شمر گفت: وای بر تو! خدا خانه خرابت کند. ای پیس! نگذاشتی کار به صلح بینجامد. حسین هرگز تسلیم نخواهد شد. او فرزند علی بن ابی طالب است. ♦️ابن سعد به شمر گفت: «‌امارت لشکر را به تو واگذار نخواهم کرد من در تو شایستگی این کار را نمی‌بینم پس خود این کار را به پایان خواهم رساند؛ تو فرمانده پیاده نظام لشکر باش.» ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مداح خرمشهری محمد جنامی چه غوغایی برای آقا ابوالفضل العباس علیه‌السلام از زبان مادرش حضرت ام‌البنین به زبان فارسی، به پا می‌کنه ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆اسير قهرمان و طاغوتچه خونخوار عبيدالله بن زياد را همه مى شناسيد كه دژخيم خون آشام يزيد، در كوفه بود و ماجراى كربلاى خونين به دستور مستقيم او به وجود آمد، او از بى رحم ترين افراد تاريخ است . هنگامى كه حضرت مسلم عليه السّلام نماينده امام حسين عليه السّلام در يك جنگ نابرابر، در كوفه قهرمانانه جنگيد تا سرانجام در حالى كه سخت مجروح شده بود، توسط دژخيمان ابن زياد اسير شد، او را به فرمان ابن زياد به فرماندارى نزد ابن زياد آوردند، اينك حماسه اين اسير قهرمان را بنگريد: مسلم عليه السّلام هنگام ورود به مجلس ابن زياد، سلام نكرد. يكى از نگهبانان به او گفت : به فرماندار سلام كن . مسلم - ساكت باش واى بر تو، سوگند به خدا كه او فرماندار من نيست . ابن زياد - اشكالى ندارد خواه سلام كنى و خواه سلام نكنى ، كشته خواهى شد. مسلم - اگر تو مرا بكشى ، تازه گى ندارد، بدتر از تو، بهتر از مرا كشته است ، از اين گذشته تو در شكنجه و زجركشى و رذالت و پستى از همگان پيشى گرفته اى . ابن زياد - اى مخالف سركش ، تو بر پيشوايت (يزيد) خروج كرده اى وصف وحدت مسلمانان را در هم شكستى ، و فتنه و آشوب برانگيختى . مسلم - اى پسر زياد، صف وحدت مسلمين را، معاويه و پسرش يزيد درهم شكست ، و فتنه و آشوب را تو و پدرت زياد برپا كرديد (آيا مرا تهديد به مرگ مى كنى ؟) من اميدوارم كه خداوند مقام شهادت را به دست بدترين افراد خلق به من عنايت فرمايد. ابن زياد - تو در آرزوى چيزى (رهبرى ) بودى كه به آن نرسيدى و خداوند آن را به اهلش سپرد. مسلم - اى فرزند مرجانه ، چه كسى شايستگى آن را دارد. ابن زياد - يزيد بن معاويه . مسلم - سپاس خداوندى را كه خودش بين ما و شما حكم فرمايد. ابن زياد - تو گمان كرده اى كه تو را در اين امور (رهبرى ) بهره اى است ؟! مسلم - سوگند به خدا نه اينكه گمان دارم بلكه يقين دارم . ابن زياد - بگو بدانم چرا به اين شهر آمدى و محيط آرام كوفه را بهم زدى و آشوب و جنگ و خونريزى بپا كردى ؟ مسلم - منظور من از آمدن به اينجا، اين امور نبود، و باعث اين امور شما بوديد، چرا كه منكرات و زشتيها را رواج داديد و نيكيها را دفن نموده و از بين برديد، و بدون رضاى مردم بر آنان حكومت كرديد، و امور ضد دستورات الهى را بر آنها تحميل نموديد و رفتارتان همچون رفتار كسرى و قيصر (شاهان ايران و روم ) بود، فاتيناهم لناء مرفيهم بالمعروف و نهى عن المنكر و ندعوهم الى حكم الكتاب والسنة و كنّا اهل ذلك : ما به ميان اين مردم آمديم تا آنها را امر به معروف و نهى از منكر كرده و به سوى فرمان قرآن و سنّت دعوت كنيم ، كه شايسته اين كار مى باشيم . ابن زياد در برابر گفتار استوار و خلل ناپذير اين اسير قهرمان ، حضرت مسلم (علیه السلام ) ديگر ياراى سخن پراكنى نداشت ، ناچار به فحاشى و ناسزاگوئى پرداخت و به ساحت مقدس على (ع ) و حسن و حسين (ع ) جسارت كرد. اما حضرت مسلم (ع ) فرياد زد: اين تو و پدر تواند كه به اين ناسزاها سزاوارند نه ما و على (ع ) و فرزندانش ، اى دشمن خدا هر كار مى كنى بكن . ابن زياد كه در آتش خشم و كينه ، شعله ور شده بود، به يكى از دژخيمانش ‍ بنام بكر بن حمران ، دستور داد، حضرت مسلم (ع ) را به بالاى قصر ببرد و گردنش را بزند، او نيز همين فرمان را اجرا كرد. 📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى
⭕️امان نامه برای فرزندان ام البنین سلام الله علیها 🔻شمر با حضرت ام البنین سلام الله علیها از یک قبیله بودند. عصر تاسوعا شمر در برابر یاران امام حسین علیه السلام ایستاد و فریاد کشید: «پسران خواهر ما کجا هستند؟» منظور او حضرت عباس علیه السلام و برادران ایشان یعنی عبدالله، عثمان و جعفر بود. 🔺حضرت عباس و برادران ایشان که نزد اباعبدالله ع نشسته بودند سکوت کردند و جواب شمر را ندادند. امام حسین علیه السلام فرمودند: «پاسخ او را بدهید، هرچند که فاسق است.» حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام و برادران ایشان از خیمه بیرون آمده و فرمودند: «چه می‌گویی؟» 🔸شمر گفت: «ای پسران خواهر ما! شما در امان هستید. خودتان را به‌خاطر حسین به کشتن ندهید و به فرمان امیرالمؤمنین یزید درآیید تا در امان باشید.» ♦️حضرت عباس ع و برادرانشان پاسخ دادند : «دستت بریده شود ای شمر. امان‌نامه آورده‌ای؟ خداوند تو و امان‌نامه‌ات را لعنت کند. ای دشمن خدا! از ما می‌خواهی که برادرمان حسین ع فرزند فاطمه زهرا س و رسول خدا ص را رها کنیم و به فرمان لعنت شدگان و فرزند لعنت شدگان درآییم؟ هرگز! آیا ما در امان باشیم و فرزند پیغمبر را امانی نباشد؟!» 🔸شمر با شنیدن پاسخ کوبنده حضرت عباس علیه السلام و برادرانش در حالی که خشمگین بود و ناسزا می‌گفت، به لشکرگاه خودش برگشت. ✾📚 @Dastan 📚✾
📸 مردم بنده دنیا هستند و دین‌داران اندک هستند ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من می توانم و انجامش می دم 💪🏻 ‼️هیچ کلمه‌ای مانند "نمی‌توانم" مانع موفقیت انسان نیست. 🚶 برای موفق شدن، یکی از مهم‌ترین کارها پاک کردن این کلمه از ذهن است ✾📚 @Dastan 📚✾
⭕️آماده شدن عمر سعد برای جنگ با سیدالشهدا علیه السلام 🔺در عصر روز نهم محرم عمر بن سعد به سپاهیانش فرمان داد تا برای جنگ آماده شوند. او در میان سپاهیان خود ندا داد : ‌ای لشکریان خدا! سوار شوید و به بهشت بشارت دهید. پس کوفیان خیمه‌های امام حسین(ع) و یارانش را محاصره کردند. 🔸هیاهو و سر و صدای لشکر که بلند شد، حضرت زینب سلام الله علیها، خدمت برادر رفت و فرمود: «آیا صداهایی که نزدیک می‌شوند را می‌شنوید؟‌» امام فرمود: «هم‌اکنون جدم رسول خدا(ص) را در خواب دیدم که به من فرمود: تو [به زودی] نزد ما خواهی آمد.‌» 🔹سپس امام(ع) به حضرت عباس(ع) فرمود: «جانم به فدایت؛ بر اسب خود بنشین و نزد آنها برو و بپرس که چه می‌خواهند و برای چه به پیش آمده‌اند؟‌» حضرت عباس(ع) با بیست سوار نزد سپاه دشمن آمد و فرمود: «‌چه رخ داده و چه می‌خواهید؟‌» ♦️گفتند: «‌فرمان امیر است که به شما بگوییم یا بیعت کنید و یا آماده کارزار شوید.‌» عباس(ع) فرمود: «‌از جای خود حرکت نکنید تا نزد ابی عبدالله(ع) رفته و پیام شما را به عرض ایشان برسانم.‌» پس عباس(ع) به تنهایی نزد امام حسین(ع) آمد تا موضوع را به ایشان خبر دهد. ◾️امام(ع) به حضرت عباس(ع) فرمودند: «‌اگر می‌توانی آنها را راضی کن که جنگ را تا فردا به تأخیر اندازند و امشب را به ما مهلت دهند تا با خدای خود راز و نیاز کنیم و به درگاهش نماز بگزاریم. خدا می‌داند که من نماز و تلاوت کتاب او را بسیار دوست می‌دارم.» ✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 🌷 .... ! 🌷پس از پيروزى انقلاب وارد جهاد شدم و در اين عرصه مقدس كـارم را شروع كردم. در سال ١٣٦٢ عازم اهواز شدم و اولين بـار در عمليـات تنگه چزابه شركت كردم. 🌷در يكى از عملياتها من بيسيمچى حاج آقا حق شناس بـودم. تمـام روز را فعاليت كرده و شديداً خسته بودم. دراز كشيدم تا كمى اسـتراحت كنم، اما خواب سنگين و عميقى به سراغم آمد. ظاهراً آقـاى حـق شناس چند مرتبه مرا صدا زده بود، اما جوابى نشنيده و تنهايى عازم منطقه شـده بود. 🌷وقتى بيدار شدم، متوجه شدم عمليات تمام شده و بچه ها دارنـد بـه عقب برمى گردند. فكر مى كردم حاج آقا از دستم خيلى دلخور و ناراحـت شده و حسابى حالم را مى گيرد، اما او آن قدر بزرگوار بود كـه اصـلاً بـه روى من نياورد چه اتفاقى افتاده است. 🌷همين مسائل و اتفاقات، جبهـه را زيبا و دوست داشتنى مى كرد و بچه ها حاضر نمى شدند به هيچ قيمتـى از آن دل بكنند. : رزمنده غلامحسين رحمانى ✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از قاصدک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌀مستقیم از چــــــــین خرید کن!😳 میدونستی تو هم با یه سرمایه کم میتونی از چین محصولات با سود بالا وارد کنی توی سنجاق کانال صفر تا صدشو توضیح دادم فرصتُ از دست نده🥳 🙋🏻بیا اینــجا تا بهت بگم از کی و کجا خرید کنی تا بتونی سود داشته باشی همه آموزشا اینجاست 👇 https://eitaa.com/joinchat/2217279826Cce41f12cdc 💎 بیا اینجا سودها رو💵 خودت ببین👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان زیبای خانمی که توسط امام حسین نجات پیدا کرد 📚زندگی پس از زندگی ✾📚 @Dastan 📚✾
داستان_آموزنده 🔆فرشته ها ملازم زوار مفضّل بن عمر نقل كرده كه : حضرت ابو عبداللّه (علیه السلام ) فرمودند: گويا مى بينم كه فرشتگان با مؤمنين بر سر قبر حضرت حسين بن على (علیه السلام ) ازدحام كرده اند. راوى مى گويد: عرضه داشتم : آيا مؤمنين فرشته را مى بينند؟ حضرت فرمودند: هرگز، هرگز، آنها به خدا قسم ملازم و همراه مؤمنين بودند، حتّى با دست هايشان به صورت هاى آنها مسح مى كشند. سپس امام (علیه السلام ) فرمودند: خداوند منّان هر صبح و شام از طعام بهشت بر زوّار امام حسين (علیه السلام ) نازل مى فرمايد و خدمتكاران ايشان فرشتگانند. هيچ بنده اى از بندگان خداوند حاجتى از حوائج دنيا و آخرت را از خداوند متعال درخواست نمى كنند، مگر آنكه خدا به او عطاء مى فرمايد. راوى مى گويد: عرض كردم : به خدا قسم اين كرامت مى باشد. امام (ع ) به من فرمودند: اى مفضّل : برايت بيشتر بگويم ؟ عرضه كردم ، بلى سرور من . حضرت فرمودند: گويا مى بينم تختى از نور را كه گذارده اند و بر روى آن قبّه اى از ياقوت سرخ زده شده كه با جواهرات آن را زينت نموده اند و حضرت امام حسين (ع ) بر روى آن تخت نشسته اند و اطراف آن حضرت نود هزار قبه سبز زده اند و مؤمنين آن حضرت را زيارت كرده و بر آن جناب سلام مى دهند. پس خداوند متعال به ايشان مى فرمايد: اى دوستانم از من سؤال كنيد و بخواهيد، پس زياد اذيّت شديد و خوار و مقهور گرديديد، امروز روزى است كه حاجتى از حاجات دنيا و آخرتتان را از من درخواست نكرده ، مگر آنرا روا نمايم . پس خوردن و آشاميدنشان در بهشت مى باشد، پس به خدا قسم كرامت و احسانى كه زوال نداشته و انتهاء آن را نمى توان درك كرد همين است. 📚ترجمه كامل الزيارات ص 443 ✾📚 @Dastan 📚✾
⭕️سخنان امام حسین علیه السلام در شب عاشورا ▪️امام حسین علیه السلام پس از مهلت یک شبه، یاران را جمع کرده و فرمودند که دور خیمه‌ها گودالی همچون خندق حفر کنید و در آن آتش روشن کنید تا از یک طرف درگیر باشیم و به حرم پیامبر دست‌درازی نکنند. یاران خار‌ها و هیزم‌های بیابان را جمع کردند و در خندق انداختند تا صبح عاشورا آتش زنند. 🔺سپس فرمودند: « من یاران و همراهان وفادار و بهتر از یاران خودم و خانواده‌ای نیکوکارتر و دل‌بسته‌تر از خانواده خودم سراغ ندارم. خدایتان پاداش نیک عنایت کند. آگاه باشید که فرجام فردایتان را با این دشمنان به‌خوبی می‌دانم. شما را آزاد می‌گذارم، همه با فراغ خاطر بروید که من بیعت خویش را از شما برداشتم. شب همه‌جا را پوشانده است، این تاریکی را مرکب راهوار خویش بسازید و بروید.» 🔻همچنین فرمودند: «هر کس دست دیگری یا یکی از مردان ما را بگیرید و در این تاریکی شب بروید و من را با این گروه (دشمن) تنها بگذارید که آنان جز مرا اراده نکرده‌اند و اگر بر من دست بیابند از پی شما نخواهند آمد.» ♦️پس از خطبه امام حسین علیه السلام و دعوت به بازگشت، خون غیرت در رگ یاران جوشید. آن‌ها یکی‌یکی بلند شدند و اعلام وفاداری کردند. امام حسین ع در پاسخ یاران فرمودند: «پس بدانید همه شما کشته خواهید شد و هیچ‌کس باقی نخواهد ماند. خداوند به همه شما پاداش خیر عنایت فرماید.» ✾📚 @Dastan 📚✾
عمر سعد: می‌دانم آزاردادن حسین حرام است! ‍ ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆بدن حضرت رقیه سلام الله علیها مرحوم شيخ احمد كافى اين شهيد گمنام و سرباز واقعى امام زمان و عاشق ولى عصر عجل اللّه تعالى فرجه الشريف و واعظ شهير و شهيد در راه دين رضوان اللّه تعالى عليه فرمود: مرحوم سيد هاشم رضوان اللّه تعالى عليه يكى از علماء بزرگ شيعه شام بود كه سه دخترداشته ، مى گويد يكى از دخترهايم خواب رفت يك شب بيدار شد صدا زد: بابا در شب بى بى رقيه را خواب ديدم . بى بى به من فرمود: دختر به بابات سيدهاشم بگو آب آمده در قبر من و بدن من نارحت است قبر مرا تعمير كنيد. بابا اعتنائى نكرد، مگر مى شود با يك خواب دست به قبر دختر امام حسين علیه السلام زد. فردا شب دختر و سطى همين خواب را ديد: باز بابا اعتنايى نكرد. شب سوم دختر كوچولوى سيد اين خواب را ديد شب چهارم خود سيد هاشم مى گويد خوابيده بودم يك وقت ديدم يك دختر كوچولو دارد مى آيد اين دختر از نظر سِنّى كوچك است اما آنقدر با اُبهت است باصولت و جلالت دارد مى آيد رسيد جلوى من به من فرمود سيد هاشم مگر بچه هايت به تو نگفتند كه من ناراحتم قبر مرا تعمير كن ؟ گفت : من با وحشت از خواب پريدم رفتم والى شام را ديدم جريان را گفتم والى نامه نوشت به سلطان عبد الحميد، سلطان جواب نوشت براى والى كه ما جراءت نمى كنيم اجازه نبش قبر بدهيم به همين آقاى سيد هاشم بگوئيد خودش اگر جراءت مى كند قبر را نبش كند و بشكافد پائين برود قبر را تعمير كند مادست نمى زنيم سيد هاشم چند تا از علماى شيعه را ديد، اينها حرم را قُرُقْ كردند، ضريح را كنار گذاشتند كلنگ به قبرزدند، مقدار كمى كه قبر را كندند آثار رطوبت پيدا شد، پائين تر رفتند، ديدند آب آمده در قبر بدن بى بى در كفن لاى آب افتاده ، سيد هاشم رفت پائين دستهايش را برد زير بدن اين سه ساله ، بدن را با كفن از توى آبها آورد بيرون ، روى زانويش ‍ گذاشت ، آب قبر را كشيدند، نزديك ظهر شد، بدن را گذاشتند در يك پارچه سفيد نماز خواندند، غذا خوردند، دو مرتبه آمد بدن را گرفت روى دستش ، تا غروب اينها مشغول بودند، تا سه روز قبر را تعمير كردند، و به جاى آب گُلاب مصرف مى كردند، و گِل درست مى كردند و قبر را مى ساختند، جلوگيرى از آن آبها شد و قبر ساخته شد، يك تكه پارچه ديگر سيدهاشم از خودش آورد، روى كفن انداخت ، بدن را برداشت ، در قبر گذارد. علماى شيعه مى گويند در اين چند روز همه گريه مى كردند سيد هاشم هم همينطور، اما روز سوم وقتى سيد هاشم بدن را در قبر گذاشت و آمد بيرون ديگر داد مى زد گفتم سيد هاشم چى شده چرا فرياد مى زنى ؟ گفت به خدا ديدم آنچه شنيده بودم ، اين كلمه را بگويم امروز آتشت بزنم هِى داد مى زد رفقا به خدا ديدم آنچه شنيده بودم . گفتيم سيد هاشم چه ديدى ؟ گفت به خدا وقتى اين بدن را بردم در قبر دستم را از زير بدن بيرون كشيدم يك مقدار گوشه كفن عقب رفت ديدم هنوز بدنش ‍ كبود و سياه است ، هنوز جاى آن تازيانه ها روى بدن اين سه ساله باقى است . 📚نغمه هائى از بلبل بوستان حضرت مهدى عجل الله تعالی فرجه ، ج 1، ص 29. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔸خواص عاشورایی: حضرت عباس (علیه السلام) _ قسمت اول 🔺عباس بن علی بن ابی‌طالب علیهماالسلام مشهور به ابوالفضل پنجمین پسر امام علی(ع) و اولین فرزند ام‌البنین (س) است. وقتی او در 4 شعبان ۲۶ق به دنیا آمد، امام علی ع بازوانش را بوسید و گریه کرد و فرمود دو بازوی عباس در راه کمک به حسین(ع) جدا می‌شود . 🔻حضرت عباس (علیه السلام) از جمال و زیبایی ویژه ای برخوردار بود؛ به‌گونه‌ای که سیمای دلربای او جلب توجه میکرد و چهره‌اش مانند ماه تمام، تابناک بود. لذا، او را «قمر بنى هاشم» می‌خواندند. القاب دیگر حضرت باب الحوائج، باب الحسین ع و سقّا است. یکی از فضائل عباس(ع) که دوست و دشمن آن را ستوده‌اند، شجاعت او است. کرم و بخشش عباس(ع) از دیگر فضائل او و ضرب‌المثل بوده است. 🔸روز عاشورا سقاى کربلا مشک آب بدوش افکند و در مقابل لشکر دشمن ایستاد و پس از نصیحت مردم، به ابن سعد خطاب کرد: پسر سعد! این حسین و پسر دختر رسول خدا است که شما همه یاران و اهل بیت او را کشتید. زنان و فرزندانشان تشنه اند، آنها را آب بدهید که دلهاى آنان از تشنگى مى‌سوزد. همه سپاه در سکوت فرو رفتند، شمر صدا زد: پسر ابو تراب اگر همه دنیا را آب بگیرد و در اختیار ما باشد یک قطره به شما نمى دهیم مگر آنکه بیعت یزید را بپذیرید. 🔹آن‌گاه که همه یاران امام (علیه‌السلام) و شماری از بنی‌هاشم به شهادت رسیدند، حضرت ابوالفضل (علیه‌السلام) به برادران خود عثمان و عبداللَّه و جعفر فرمود: جانم فدایتان پیش تازید و از سرورتان حمایت کنید، تا این‌که در برابرش به کام مرگ فرو روید .
📌محبت به حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام 🔰علامه طهرانی رضوان الله: از شخص موثّقى شنيدم كه مي‌گفت: روزى يك شخص معمّم براى عيادت مرحوم علّامه أمينى رحِمهُ‌الله در منزل موقّت ايشان كه در طهران، پيچ شميران بود رفته بود؛ و علّامه صاحب الغدير سخت مريض و به پشت خوابيده بودند، و در ضمن سخنان گفته بود كه: آقا! مثلًا اگر انسان به حضرت‏ عبّاس‏ علاقه و محبّت نداشته باشد به كجاى ايمان او صدمه مي‌خورد؟! علّامه امينى متغيّر شده و با آن نقاهت نشست و گفت: به حضرت ابوالفضل كه سهل است، اگر به بند كفش من كه نوكرى از نوكران حضرت أبوالفضلم علاقه نداشته باشد، از اين‌‏جهت كه نوكرم و الله به رو در آتش خواهد افتاد! 📗معاد شناسى ج۷، ص۸۳ ✾📚 @Dastan 📚✾
🔸خواص عاشورایی: حضرت عباس (علیه السلام) _ قسمت دوم ▪️سپس عباس ع قصد کرد تا برای خیمه‌ها آب بیاورد. او به سمت شریعه فرات حمله کرد و توانست از بین نگهبانان شریعه خود را به آب برساند. حضرت لحظه‌ای به آب نگریست و مشتی از آب را برداشت و روی آب ریخت. سپس مَشک را از آب پر کرد و راهی خیمه ها شد. ♦️لشگر کوفه راه را بر او بستند و از هر طرف او را محاصره کردند. عباس با آنها پیکار می کرد. ناگاه زید بن ورقاء از پشت نخلی بیرون پرید و ضربه‌ای به دست راستش وارد کرد و دست او را قطع کرد. عباس شمشیر را به دست چپش گرفت و به نبرد با دشمن ادامه داد. حکیم بن طفیل نیز از پشت درخت ضربه‌ای به دست چپش وارد کرد و سپس عمودی بر سر عباس ع وارد کرد و او را به زمین انداخت. 🔸عباس علیه السلام خطاب به امام فریاد زد : برادر، برادرت را دریاب. چون امام حسین علیه السلام برادر را در کنار فرات بر زمین دید، به سبب جراحات و شهادت برادر به شدت گریه کرد، و (با حالت انکسار) فرمود: الآنَ اِنکَسرَ ظَهری و قَلَّت حیلَتی؛ «اکنون کمرم شکست و رشته تدبیرم گسسته شد». 🔹امام سجاد(ع): «خداوند عمویم عباس را رحمت کند که خود را فدای برادرش کرد و در این راه دو دستش قطع شد، خداوند عوض دو دست قطع‌شده او دو بال در آخرت به او عطا کرد تا با آن دو بال همراه با فرشتگان در بهشت پرواز کند ... او نزد خداوند منزلت و جایگاه بالایی دارد که همه شهدا در روز قیامت به او غبطه می‌خورند» ✾📚 @Dastan 📚✾
🔹تلاش کن و اگه شکست خوردی، دوباره تلاش کن و اگه شکست خوردی صد باره تلاش کن! اون‌قدر تلاش کن تا بالاخره موفق بشی و یادت باشه که اگه وسط راه خسته شدی، باید فقط کمی استراحت کنی، نه اینکه تسلیم بشی👌⌛ ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ چرا قیام علیه یزید بر امام حسین (علیه السلام) واجب بود؟ 🌹 امام حسین (ع) برای یاران خود و یاران حر سخنرانی کرد و پس از حمد و ثنای الهی فرمود: «ای مردم!پیامبر خدا فرمود: هر کس فرمانروای ظالمی را ببیند که الهی را می شِمُرَد و پیمان از خدا را می شکند و با سنّت پیامبر خدا مخالفت می کند و میان بندگان خدا با و تجاوز رفتار می کند، ولی با عمل و گفتارش علیه او قیام نکند، بر خداوند است که او را به همان جهنمی ببرد که آن ظالم را می بَرَد. اینها به از شیطان چسبیده اند و از خدا را رها کرده اند و فساد را آشکار و حدود الهی را تعطیل کرده اند و بیت المال را برای خود برداشته اند و خدا را و او را شمرده اند و من سزاوارترین کسی هستم که قیام کند. نامه هایتان به من رسید و فرستادگان شما بیعتتان را به من عرضه کردند که مرا تسلیم دشمن نمی کنید و رها نمی کنید. پس اگر بیعتتان را به پایان برسانید، به راه هدایت رسیده اید. من حسینم، پسر علی و فاطمه، دختر پیامبر خدا. خودم در کنار شما هستم و خانواده ام با خانواده های شما هستند و من الگویی برای شما هستم. اگر چنین نکنید و عهدتان را بشکنید و بیعتم را از گردن خود بردارید ـ که به جانم سوگند، این از شما دور نیست، چون همین کار را با پدر و مادر و پسر عمویم، مسلم کردید و فریب خورده کسی است که فریب شما را بخورد ـ در این صورت به نصیب خود نرسیده اید و آن را تباه نموده اید و هر کس پیمان بشکند، به زیانِ خود شکسته است. به زودی خداوند، مرا از شما بی نیاز می کند. و السلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته!». ✍️ شرح: اگر حاکم اسلامی، الهی را بشمُرَد و پیمان از خدا را بشکند و با سنّت پیامبر خدا مخالفت کند و میان بندگان خدا با و تجاوز رفتار کند و حدود الهی را تعطیل کند، قیام علیه او به شرط داشتن نیرو واجب است. 📖 عن عقبة بن أبی العَیزار: إنَّ الحُسَینَ علیه السلام خَطَبَ أصحابَهُ و أصحابَ الحُرِّ بِالبیضَةِ،فَحَمِدَ اللّهَ و أثنی عَلَیهِ،ثُمَّ قالَ:أیُّهَا النّاسُ!إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ:«مَن رَأی سُلطانا جائِرا مُستَحِلاًّ لِحُرَمِ اللّهِ،ناکِثا لِعَهدِ اللّهِ،مُخالِفا لِسُنَّةِ رَسولِ اللّهِ،یَعمَلُ فی عِبادِ اللّهِ بِالإِثمِ وَ العُدوانِ،فَلَم یُغَیِّر عَلَیهِ بِفِعلٍ و لا قَولٍ،کانَ حَقّا عَلَی اللّهِ أن یُدخِلَهُ مُدخَلَهُ». ألا و إنَّ هؤُلاءِ قَد لَزِموا طاعَةَ الشَّیطانِ،و تَرَکوا طاعَةَ الرَّحمنِ،و أظهَرُوا الفَسادَ،و عَطَّلُوا الحُدودَ،وَ استَأثَروا بِالفَیءِ،و أحَلّوا حَرامَ اللّهِ،و حَرَّموا حَلالَهُ،و أنَا أحَقُّ مَن غَیَّرَ،قَد أتَتنی کُتُبُکُم،و قَدِمَت عَلَیَّ رُسُلُکُم بِبَیعَتِکُم؛أنَّکُم لا تُسلِمُونّی و لا تَخذُلُونّی،فَإِن تَمَمتُم عَلی بَیعَتِکُم تُصیبوا رُشدَکُم،فَأَنَا الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ،وَ ابنُ فاطِمَةَ بِنتِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله،نَفسی مَعَ أنفُسِکُم،و أهلی مَعَ أهلیکُم،فَلَکُم فِیَّ اسوَةٌ. و إن لَم تَفعَلوا و نَقَضتُم عَهدَکُم،و خَلَعتُم بَیعَتی مِن أعناقِکُم،فَلَعَمری ما هِیَ لَکُم بِنُکرٍ،لَقَد فَعَلتُموها بِأَبی و أخی وَ ابنِ عَمّی مُسلِمٍ،وَ المَغرورُ مَنِ اغتَرَّ بِکُم،فَحَظَّکُم أخطَأتُم،و نَصیبَکُم ضَیَّعتُم،و مَن نَکَثَ فَإِنَّما یَنکُثُ عَلی نَفسِهِ،و سَیُغنِی اللّهُ عَنکُم،وَ السَّلامُ عَلَیکُم و رَحمَةُ اللّهِ و بَرَکاتُهُ. 📚 حکمت نامه امام حسین ، ج 1، ص 315 ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆اشك رسول الله صل الله علیه وآله و سلم ام الفضل دختر حارث گفت : خدمت حضرت رسول الله (صل الله علیه وآله و سلم ) بودم ، عرض كردم يا رسول الله ديشب خواب بدى ديدم . حضرت فرمود: چه خوابى ديدى ؟ گفتم ، خواب خيلى بد و سختى بود. حضرت فرمود: چه ديدى ؟ عرض كردم : در خواب ديدم كه پاره اى از بدن شما جدا شد و در آغوش من افتاد. حضرت فرمود: خواب خوبى ديدى ، از حضرت فاطمه پسرى متولد مى شود كه در آغوش تو مى باشد. بعد امام حسين (علیه السلام ) متولد شد و همانطور كه حضرت فرموده بودند، در آغوش من بود. يكروز بر پيامبر(ص )وارد شدم و حضرت سيدالشهداء را هم با خود برداشته بودم و در آغوش پيغمبر(ص )گذاشتم ، يك وقت ديدم حضرت دارد اشك مى ريزد. عرضكردم ، پدر و مادرم قربانت گردد يا رسول الله چه شده كه شما را در حال گريه مى بينم ؟! حضرت فرمود، جبرئيل پيش من بود و به من خبر داد كه گروهى از امتّم اين پسرم را مى كشند. عرض كردم : اين حسين ؟! فرمود: بلى ، همين حسين را، و مقدارى تربت سرخ بود برايم آورد. 📚جلاالعيون ، ج 2، 479. ✾📚 @Dastan 📚✾