🏴 فراز هایی از زیارت امام زمان (ع) خطاب به امام حسین (ع) (زیارت ناحیه مقدسه)
🏷 قسمت دوم:
...
و فرمانبردارِ خداوند،
و پیرو جدّت محمّدبن عبدالله بودى،
و شنواى کلام پدرت على بودى،
و پیشى گیرنده به (انجامِ) سفارش برادرت امام حسن بودى،
و رفعت دهنده پایه شرافتِ دین،
و خوار و سرکوب کننده طغیان،
و کوبنده سرکشان،
و خیرخواه و نصیحت گرِ اُمّت بودى در هنگامى که در شدائدِ مرگ دست و پا میزدى،
و مبارزه کننده با فاسقان بودى،
و قیام کننده با حُجَج و براهین الهى،
و ترحُّم کننده بر اسلام و مسلمین بودى،
یارى گرِ حق بودى،
در هنگام بلاء شکیبا و صابر، حافظ و مراقب دین، و مدافع حریم آئین بودى،
(طریقِ) هدایت را حفظ نموده یارى مینمودى،
عدل و داد را گسترش داده و وسعت مىبخشیدى،
دین و آئینِ الهى را یارى نموده آشکار مىنمودى،
یاوه گویان را (از ادامه راه) بازداشته جلوگیرى میکردى،
حقّ ضعیف را از قوى باز میستاندى،
در قضاوت و داورى بین ضعیف و قوى برابر حُکم مینمودى،
تو بهارِ سر سبزِ یتیمان بودى،
نگاهبان و حافظ مردم بودى،
مایه عـزّت و سرافرازى اسلام،
معدنِ احکام الهى،
هم پیمان نیکى و احسان بودى،
پوینده طریقه جدّ و پدرت
در سفارشات و وصایا همسانِ برادرت بودى،
وفادار به پیمانها،
داراى سجایاىِ پسندیده،
و با جود و کَرَمِ آشکار بودى،
شب زنده دار (به عبادت) در دلِ شبهاىِ تاریک،
معتدل و میانه رو در روشها،
با سجایا و اخلاقِ کریمانه،
داراى سوابقِ با عظمت و ارزشمند،
داراى نَسَبِ شریف،
و حَسَبِ والا،
با درجات و رتبه هاىِ رفیع و عالى،
مناقب و فضائلِ بسیار،
سِرِشتها و طبیعتهاى مورد ستایش،
و با عطایا و مواهبِ بزرگ بودى،
حلیم و صبور،
هدایت شده،
بازگشت کننده بسوى خدا،
با جود و سخاوت ـ دانا ـ توانا و قاطع،
پیشواى شهید،
بسیار نالان و گریان در پیشگاه خداوند،
محبوب و با هیبت بودى،
تو براى پیامبر که درود خدا بر او و آل او باد فرزند،
و براى قرآن پشتوانه نجات دهنده،
و براى امّتِ اسلام بازوى توانا،
و در طاعتِ حقّ کوشا بودى،
تو حافظِ عهد و پیمانِ الهى،
دورى کننده از طُرُقِ فاسقان بودى،
و تو آنچه در توان داشتى (براى اِعلاءِ کلمه حقّ) بذل نمودى،
داراى رکوع و سجود طولانى بودى،
تو مانند کسیکه از دنیا رخت برخواهد بست از آن روگردان بودى،
و مانند کسانیکه از دنیا در وحشت و هراس بسر میبرند به آن نگاه میکردى،
آرزوهایت از (تعلّق به) دنیا بازداشته شده،
و همّت و کوششت از زیور دنیا رو گردانده بود،
دیدگانت از بهجت و سرور دنیا بر بسته،
و اشتیاق و مِیلَت به آخرت شهره آفاق است،
تا آنکه جور و ستم دستِ تعدّى دراز نمود،
و ظلم و سرکشى نقاب از چهره برکشید،
و ضـلالت و گمـراهى پیروان خویش را فرا خواند ...
🏷 #امام_حسین علیه السلام
#عاشورا
#امام_زمان عجل الله تعالی فرجه
✾📚 @Dastan 📚✾
🏴 فراز هایی از زیارت امام زمان (ع) خطاب به امام حسین (ع) (زیارت ناحیه مقدسه) - قسمت سوم:
...
تا آنکه جور و ستم دستِ تعدّى دراز نمود،
و ظلم و سرکشى نقاب از چهره برکشید،
و ضـلالت و گمـراهى پیروان خویش را فرا خواند با آنـکه تو در حَرَمِ جدّت متوطّن بودى،
و از ستمکاران فاصله گرفته بودى،
و مُلازمِ منزل و محرابِ عبادت بوده،
و از لذّتها و شهوات دنیوى کناره گیر بودى،
و برحسب طاقت و تَوانَت مُنکَر را با قلب و زبانت انکار مىنمودى،
پس از آن علم و دانشت اقتضاى انکارِ آشکار نمود،
و بر تو لازم گشت (و) لازم نمود با بدکاران رویاروى جهاد کنى،
بنابراین در میان فرزندان و خانواده ات و پیروان و دوستانت روانه شدى،
و حقّ و برهان را آشکار نمودى،
و با حکمت و پند و اندرزِ نیکو (مردم را) بسوىِ خدا فرا خواندى،
و به برپادارىِ حدودِ الهى،
و طاعتِ معبود امر نمودى،
و از پلیدى ها و سرکشى نهى فرمودى
ولى آنها (=بدکاران) به ستم و دشمنی رویارویِ تو قرار گرفتند،
پس تو نیز با آنان به جهاد برخاستى پس از آنکه (حقّ را) به آنان گوشزد نمودى آنها را به عـذابِ الهى تهدید نمودى،
و حجّت را بر آنها مؤکّد فرمودى،
ولى عهد و پیمان و بیعت تو را شکستند،
و پروردگار تو و جدّت را به خشم آوردند
و با تو ستیز آغازیدند،
پس تو به جهت زد و خورد و پیکار استوار شدى،
و لشکریان فاجر را خورد و آسیا نمودى،
و درگَرد و غُبارِ نبرد فرو رفتى،
و چنان با ذوالفقار جنگیدى که گویا علىّ مرتضى هستى،
پس چون تو را با قلبى مطمئن، بدون ترس و هراس یافتند، شرورِ مکر و حیله شان را بر تو برافراشتند
و از درِ نیـرنگ و فساد با تو قتال نمودند،
و آن ملعون لشکریانش را فرمان داد تا تو را از آب و استفاده آن منع نمودند،
و با تو قتال نمودند،
و به جنگ و مبارزه با تو شتافتند،
و تیرها و خدنگها بسوى تو پرتاب نمودند،
و براى استیصال و ناچار نمودن تو دست دراز کردند،
و حُرمتى براى تو مراعات نکردند،
و از هیچ گناهى در مورد تو خوددارى ننمودند،
چه در کشتن آنها دوستانت را،
و چه در غارت اثاثیه خیمه هایت،
(بارى) تو در گَرد و غُبارهاى جنگ پیش تاختى،
و آزار و اذیّتهاى فراوانى تحمّل نمودى،
آنچنانکه فرشتگانِ آسمانها از صبر و شکیبائى تو به شگفت آمدند،
پس دشمنان از همه طرف به تو هجوم آوردند،
و تو را به سبب زخم ها و جراحتها ناتوان نمودند،
و راه خلاص و رفتن بر تو بستند،
تا آنکه هیچ یاورى برایت نماند،
ولى تو حسابگر (عمل خویش براى خدا) و صبور بودى،
از زنان و فرزندانت دفاع و حمایت مینمودى،
تا آنکه تو را از اسبِ سواریت سرنگون نمودند،
پس با بدن مجروح بر زمین سقوط کردى،
در حالیکه اسبها تو را با سُمهاى خویش کوبیدند،
و سرکشان با شمشیرهاى تیزِشان برفرازت شدند،
پیشانىِ تو به عرقِ مرگ مرطوب شد،
و دستانِ چپ و راستت به باز و بسته شدن در حرکت بود،
پس گوشـه نظرى به جانب خِیام و حَرَمَت گرداندى در حالیکه از زنان و فرزندانت (روگردانده) به خویش مشـغول بودى،
اسبِ سوارى ات با حال نفرت شتافت، شیـهه کشان و گریـان، بجانبِ خیمه ها رو نمود،
پس چون بانوانِ حَرَم اسبِ تیز پاى تو را خوار و زبون بدیدند، و زینِ تو را بر او واژگونه یافتند،
از پسِ پرده ها(ىِ خیمه) خارج شدند،
درحالیکه گیسوان بر گونهها پراکنده نمودند،
بر صورت ها طپانچه مى زدند و نقاب از چهره ها افکنده بودند،
و به صداى بلند شیون میزدند،
و از اوجِ عزّت به حضیض ذلّت درافتاده بودند،
و به سوىِ قتلگاه تو مى شتافتند،
در همان حال، شِمرِ ملعون بر سینه مبارکت نشسته،
و شمشیر خویش را بر گلـویت سیراب مینمود،
با دستى مَحاسنِ شریفت را در مُشت میفِشرد،
(و با دست دیگر) با تیغِ آخته اش سر از بدنت جدا مىکرد،
تمامِ اعضا و حواسّت از حرکت ایستاد،
نَفَسهاىِ مبارکت در سینه پنهان شد،
و سرِ مقدّست بر نیزه بالا رفت،
اهل و عیالت چون بردِگان به اسیرى رفتند،
و در غُل و زنجیر آهنین برفراز جهازِ شتران در بند شدند،
گرماى (آفتابِ) نیمروز چهره هاشان مىسوزاند،
در صحراها و بیابانها کشیده میشدند،
دستانشان به گَردَنها زنجیر شده،
درمیان بازارها گردانده میشدند،
اى واى بر این سرکشان گناهکار!،
...
🏷 #امام_حسین علیه السلام
#عاشورا
#امام_زمان عجل الله تعالی فرجه
✾📚 @Dastan 📚✾
«اعجاز زیارت عاشورا»
العبد محمدتقی بهجت:
خدا اعجاز انبیا، اوصیا، اولیا و علما را هم اگر مصلحت بداند، ظاهر میکند؛ کما اینکه در سامره کرد. کأنه همه در معرض طاعون بودند و همهگیر شده بود. آقا سید محمد فشارکی رضواناللهعلیه با آن کراماتش و مقامات علمیه و عملیه، گفت: «من بر همۀ شیعه حکم میکنم که سه روز روزه بگیرند ـالبته روزه مظنونم است و یقینی نیستـ و در این سه روز، زیارت عاشورا را بخوانند؛ خداوند بهواسطه این کارشان، این بلا را از شیعه رفع میکند». اهل سامرا دیدند فوجفوج از غیر شیعه وفات میکنند، ولی یک نفر از شیعه وفات نمیکند. البته یک نفر در تمام جمعیت شیعه وفات کرد، ولی نه به طاعون. یک پارهدوزی به یک مرض دیگری وفات کرد والّا احدی به طاعون وفات نکرد و اینها تعجب کردند که این چه بلایی است که مخصوص غیر شیعه است و فوجفوج از غیر شیعه، به طاعون وفات میکنند.
لذا آنها میآمدند در صحن عسکریین و میگفتند: «یَا عَلِیٌ الهَادِی، نُسَلِّمُ عَلَیْکَ، مِثْلْ مَا یُسَلِّمُ الشِیعَة»؛ هر طوری که شیعه سلام میکنند، ما هم به همان نیت و همانطور سلام میکنیم، درباره ما هم شفاعت بکن، کما اینکه شیعه را میبینیم که با طاعون کشته نمیشوند.
کأنه در طاعون نوشته شده بود: «برای غیر شیعه». این هم از اعجاز است.
ملاحظه میکنید؟ بااینکه حقانیت روشن بود، ولی ایمان نمیآورند و ریشۀ مطلب را که زیارت عاشورا بود، دنبال نمیکردند.
📚رحمت واسعه، ص۲۰۸
✾📚 @Dastan 📚✾
🏴 فراز هایی از زیارت امام زمان (ع) خطاب به امام حسین (ع) (زیارت ناحیه مقدسه) - قسمت چهارم (آخر):
...
اى واى بر این سرکشان گناهکار!،
چه اینکه با کُشتنِ تو اسلام را کُشتند،
و نماز و روزه (خدا) را بدون یاور رها نمودند،
و سُنّتها و احکام (دین) را از بین برده شکستند،
و پایه هاىِ ایمان را منهدم نمودند،
و آیاتِ قرآن را تحریف کرده،
در (وادىِ) جنایت و عداوت پیش تاختند،
براستى رسولِ خدا «که درود خدا بر او و آل او باد» (با شهادتِ تو) تنها ماند! (یا مظلوم واقع شد)،
و کتاب خداوندِ عزّ و جلّ مَتروک گردید،
و آنگاه که تو مقهور و مغلوب گشتى، حقّ و حقیقت موردِ خیانت واقع شد،
و به فقدانِ تو تکبیرِ خدا و کلمه توحید، حرام و حلالِ دین، و تنزیل و تأویلِ قرآن جملگى از بین رفت،
و پس از تو تغییر و تبدیلِ (احکام)، کفر و اِلحاد و بى سرپرستىِ دین، هوى و هوسها و گمراهیها، فتنهها و باطلها جملگى (بر صفحه روزگار) ظاهر شد،
پس پیکِ مرگ نزدِ قبرِ جدّت رسول خدا «که رحمتِ بی پایانِ خداوندی بر او و آلِ او باد» ایستاد،
و با اشکِ ریزان خبرِ مرگِ تو را به وی داد،
و این گونه گفت:
«ای رسول خدا! دخترزاده جوانمردت شهید شد،
خاندان و حَریمَت مُباح گردید،
پس از تو فرزندانت به اسیری رفتند،
و وقایع ناگواری به عترت و خانواده ات وارد شد.»
پس (از شنیدنِ این خبر) رسول خداصلی الله علیه وآله مضطرب و پریشان گردید،
و قلبِ هراسناکَش بگریست،
و فرشتگان و انبیاء (به خاطر مصیبتِ تو) او را تسلیت و تعزیت گفتند،
و مادرت زهرا (از اندوهِ مصیبتِ تو) دردناک شد،
و دسته هایِ ملائکه مقرّبین درآمد و شد بودند، پدرت امیرمؤمنان را تعزیّت می گفتند،
مجالسِ ماتم و سوگواری برایِ تو در اعلا، علیّین برپا شد،
و حورالعین به جهت تو به سر و صورت زدند،
(در عزایِ تو) آسمان و ساکنانش،
بهشت ها و نگهبانانش،
کوه ها و کوهپایه ها،
دریاها و ماهیانش،
[شهر مکّه و پایه هایش فردوس ها و جوانانش،
خانه کعبه و مقام ابراهیم، و مشعرالحرام، و حلّ و حَرَم جملگی گریستند.
بار خدایا! به حُرمتِ این مکانِ رفیع، بر محمّد و آلِ او رحمت فرست و مرا در زمره آنان محشور فرما، و به شفاعت و وساطتِ آن ها مرا داخلِ بهشت گردان.
🏷 #امام_حسین علیه السلام
#عاشورا
#امام_زمان عجل الله تعالی فرجه
✾📚 @Dastan 📚✾
🏴 خداوند اجر ما را در مصیبت امام حسین علیه السلام زیاد گرداند و ما و شما را از خونخواهان او در رکاب حضرت مهدی علیه السلام قرار دهد.
▪️امام باقر علیه السلام:
روز عاشورا اینطور به هم تسلیت بگویید.
📜 أعْظَمَ اللَّهُ أُجُورَنَا بِمُصَابِنَا بِالْحُسَيْنِ وَ جَعَلَنَا وَ إِيَّاكُمْ مِنَ الطَّالِبِينَ بِثَأْرِهِ مَعَ وَلِيِّهِ الْإِمَامِ الْمَهْدِيِّ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ
⬅️ مصباح المتهجد، ج۲، ص۷۷۳.
🏷 #امام_حسین علیه السلام
#عاشورا
#امام_زمان عجل الله تعالی فرجه
✾📚 @Dastan 📚✾
هر آرزویی در دل دارید
خداوند آمین گوی دعاهایتان باشد...
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 چهار شهید ایرانی عاشورا
▪️ عاشورا صحنه دلاوری مردان بزرگی در رکاب سیدالشهدا علیهالسلام بود، روایت شده در میان یاران حضرت، ۴ ایرانی نیز حضور داشتند، چهار ایرانی که هرکدام به نوعی مسیرشان به کربلا افتاده بود.
#محرم
#امام_حسین
✾📚 @Dastan 📚✾
🔆اهمیت عزاداری و روضه برای امام حسن (علیه السلام)
دانشمند توانا شهيد حاج شيخ احمد كافى رضوان اللّه تعالى عليه فرمود يكى از منبرى هاى مهم تهران مرحوم حاج شيخ على اكبر ترك بود خيلى منبر خوبى بود او دو خوبى داشت يكى آدم رشيد بود دوم آدم متدينى بود، عالى بود، حاج شيخ على اكبر تبريزى آن سال كه من نجف بودم ايام فاطميّه عراق مى آمد فاطميه اول را كربلا منبر مى رفت فاطميه دوم نجف ، من از خودش شنيدم .
مرحوم حاج شيخ على اكبر تبريزى مى گفت : من جوان بودم تبريز منبر مى رفتم ماه رمضان تا شب بيست و هفتم ماه رمضان پيش نيآمد ما شبى نامى از آقا امام حسن علیه السلام ببريم غرضى هم نداشتم زمينه حرف جور نشد منبراست گفت همان شب بيست و هفتم رفتم خانه خوابيدم در عالم رؤ يا مشرف شدم محضر مقدس بى بى فاطمه سلام اللّه عليها سلام كردم حضرت كِدرانه جوابم داد. گفتم بى بى جان من از آن نوكرهاى بى ادب نيستم اسائه ادبى خيال نمى كنم از من سر زده باشد كه از من كدر شده باشيد. چرا اين طور جواب مرا مى دهيد؟
حضرت فرمود: حاج شيخ مگر حسن پسر من نيست ؟ فهميدم كار از كجا آب خورده چرا يادى از حسنم نمى كنى ؟ حسنم غريب است حسنم مظلوم است .(1)
شهى كه بود ز جانها لطيف تر بدنش
شدى بسان زمرد ز زهر كينه تنش
امام دوم و سبط رسول و پور بتول
كه ذوالجلال بناميد از ازل حسنش
روا نبود كه آبش بزهر آلايند
كسى كه فاطمه دادى زجان خود لبنش
فلك بدست حسن داد تا كه كاسه زهر
بريخته جگر پاره پاره در لنگش
چه حرفها كه شنيداززبان دشمن و دوست
كه سخت تر بدى از زخم نيزه بر بدنش
زبسكه جام بلانوش كرد و صبر نمود
فزون زجد و پدر بود گوئيا محنش
كمان جور كشيدند بر جنازه او
كه پاره پاره زپيكان تير شد كفنش
1- نغمه هائى از بلبل بوستان حضرت مهدى ، ج 3، ص 198.
منبع: کتاب کرامات الحسینیه جلد2 ،تالیف علی میر خلف زاده
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆شهادت على ، فرزند حرّ
حربن يزيد رياحى اولين فرمانده قواى دشمن ، در روز عاشورا، توبه كرد و به سپاه امام حسين (علیه السلام ) پيوست .
او پسرى داشت بنام على ، هنگامى كه حر خود را بين بهشت و دوزخ ديد، به پسرش گفت :
پسرم من طاقت آتش دوزخ را ندارم ، بيا به سوى حسين (ع ) برويم و او را يارى كنيم و در پيشگاهش جانبازى نمائيم ، شايد خداوند مقام پرارج شهادت را نصيب ما كند كه در اين صورت به سعادت ابدى پيوسته ايم ....
گفتار حر در فرزند اثر كرد، به گونه اى كه پسر، بى درنگ پاسخ مثبت داد، و همچون پدرش ، سعادت ابدى را انتخاب نمود.
حر، او را نزد امام حسين (ع ) برد و او در حضور امام ، توبه كرد و اجازه رفتن به ميدان و جانبازى گرفت .
پسر حر همراه پدر، با دشمن مى جنگيد، و پس از كشتن 24 يا 70 نفر به شهادت رسيد و مرغ روحش به سوى بهشت پر گشود.
حر از شهادت پسر، شادمان شد و گفت : حمد و سپاس خداوندى را كه افتخار شهادت در راه حسين (ع ) را نصيب تو قرار داد.
📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى
✾📚 @Dastan 📚✾
⭕️وقایع روز یازدهم محرم _ قسمت اول
🔹پس از شهادت امام حسین علیهالسّلام ، کوفیان خيمههای امام را سوزانده و از به يغما بُردن جزئيترين وسايل دريغ نكردند. عمر بن سعد به همراه یارانش تا ظهر روز 11 محرم در سرزمین کربلا ماندند و به تدفین کشتگان خود پرداختند.
🔺آنگاه در حالیکه اجساد بی سر و مطهر امام (ع) و یارانش را بر روی زمین رها کرده بودند، زنان و دختران سالار شهیدان را در برابر دیدگان هزاران دشمن با رویی گشوده و بدون چادر، بر شترهای بیجهاز سوار کردند و همانند اسیران کافر با غل و زنجیر به سوی کوفه حرکت دادند.
🔻سپاه کوفه کاروان اسرا را از میان قتلگاه عبور دادند. تا داغ اهل بیت پیامبر (ص) را تازه کنند. پس آنان شروع به شیون و زاری کردند و به صورتهای خویش میزدند. حضرت زینب (س) چون نظرش به بدن مبارک برادرش امام حسین علیهالسلام افتاد، فرمود: یا محمداه صلى علیک ملیک السّماء؛
♦️این حسین توست که با اعضاى پارهپاره در خون خویش آغشته است، اینها دختران تواند که اسیر شدهاند. .سکینه (س) دختر امام حسین (ع)، پیش آمد و جنازه پدر را در آغوش گرفت و به عزاداری پرداخت. گروهی از یاران عمر بن سعد پیش آمدند و او را به زور از پیکر پاک پدرش جدا کردند و کشان کشان نزد دیگر اسرا بردند.
#تقویم_محرم
#امام_حسین_علیه_السلام
#یازدهم_محرم
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆نصيحت فرزند جهت يارى برادر
در جريان صحراى سوزان كربلا و شهادت اصحاب و ياران باوفاى امام حسين صلوات اللّه و سلامه عليه ، حضرت قاسم - فرزند امام حسن مجتبى عليه السلام - نيز حضور داشت و چندين مرتبه از عموى خود تقاضاى رزم كرد؛ ولى حضرت نپذيرفت .
حضرت قاسم كه نوجوان بود، بسيار افسرده و غمگين در گوشه اى نشست و گريه كرد، كه چرا همه ياران به فيض سعادت و شهادت مى رسند ولى او محروم مانده است ، كه ناگاه به ياد نوشته اى افتاد كه پدرش امام حسن مجتبى عليه السلام بر بازويش بسته و فرموده بود:
هرگاه بسيار غمگين شدى ، آن را باز كن و بخوان و به آنچه در آن نوشته شده است عمل نما.
با خود گفت : سال ها از عمر من گذشته است ؛ و هرگز اين چنين ناراحت و غمگين نشده ام ، پس نوشته را از بازوى خود گشود و در آن خواند:
فرزندم ، قاسم ! تو را سفارش مى كنم ، هرگاه در كربلا ديدى كه دشمنان ، اطراف عمويت حسين عليه السلام را محاصره كرده و قصدِ جان او را دارند، لحظه اى درنگ مكن ؛ و با دشمنان خدا و دشمنان رسولش جهاد كن و از ايثارِ جان خويش دريغ مكن . اگر عمويت به تو اجازه رفتن به ميدان رزم ندهد، التماس و اصرار كن تا رضايت و اجازه او را به دست آورى و سعادت و خوشبختى هميشگى را براى خود تاءمين كنى .
حضرت قاسم پس از خواندن نامه ، سريع از جاى خود برخاست و شتابان به سوى عموى مظلومش - امام حسين عليه السلام - آمد و با حالت گريه ، آن نوشته را تقديم عمويش كرد.
چون امام حسين عليه السلام گريه ملتمسانه برادرزاده ؛ و نوشته برادر خويش را مشاهده نمود، گريست و سپس نفس عميقى كشيد و فرمود: برادرزاده ام ، قاسم ! اين سفارش پدرت را مى پذيرم ؛ و آن گاه او را نزد عون - پسر عمّه اش - و حضرت اباالفضل العبّاس - عمويش - برد.
و سپس از خواهرش زينب پيراهنى تميز گرفت و بر اندام قاسم پوشاند و عمامه اى بر سرش بست ؛ و بعد از آن او را روانه ميدان نمود.
حضرت قاسم نزد فرمانده لشگر عمر سعد رفت ؛ و فرمود: آيا از غضب و سخط خداوند نمى ترسى كه با عمويم حسين عليه السلام اين چنين جنگ و كارزار مى كنى ؟!
و آيا از رسول خدا شرم و حيا نمى كنى ؟!
عمر سعد ملعون گفت : مطيع امر يزيد گرديد تا از شما دست برداريم .
حضرت قاسم فرمود: خداوند تو را بدبخت نمايد، تو چگونه مدّعى اسلام هستى در حالى كه با آل رسول جنگ مى كنى !.
و چون به لشگر حمله كرد و عدّه اى را به هلاكت رسانيد، اطراف وى را محاصره كردند؛ و هركس به نوعى ضربه اى از تير، شمشير و سنگ بر آن نوجوان عزيز وارد ساخت كه در نهايت به فيض شهادت نائل آمد.(1)
1- منتخب طريحى : ص 372، مدينة المعاجز: ج 3، ص 367، ح 931.
منبع: چهل داستان وچهل حدیث از امام حسن مجتبی علیه السلام ، حجت الاسلام والمسلمین عبدالله صالحی
✾📚 @Dastan 📚✾
⭕️وقایع روز یازدهم محرم _ قسمت دوم
💠بسیاری از مورخان بر این اعتقادند که در روز یازدهم محرم و پس از عزیمت سپاه عمر بن سعد به سوی کوفه، گروهی از بنی اسد ، خود را به اجساد مطهر امام حسین (علیهالسّلام) و یارانش رسانده بر آنان نماز گزارده و آنان را دفن نمودند. برخی دیگر روز سیزدهم را زمان دفن شهدای کربلا بیان کردهاند.
♦️بر اساس برخی منابع شیعی از آنجا که بدنهای بی سر شهدا قابل شناسایی نبودند، امام سجاد علیه السلام که در اسارت به سر میبردند با معجزه الهی خود را به کربلا رسانده و در تدفین امام حسین (ع) و یارانشان شرکت کردند.
🔻دشمنان زمانی که اهل بیت رسالت را به شهر کوفه وارد نمودند سرهای شهدا را پیش روی آنان حرکت داده وارد شهر کردند و در کوچه و بازار گرداندند . بسیاری از مردم کوفه به تماشای اسرا آمدند و برخی از آنان چون اسرا را در این وضع ناگوار دیدند، صدا به گریه و زاری بلند کردند.
🔸آن روز عبیدالله بن زیاد در قصر دار الاماره نشست و بار عام داد و دستور داد تا سر امام حسین (علیهالسّلام) را در پیش روی او قرار دادند، سپس دستور داد تا اهل بیت امام را بر او وارد کردند.
#تقویم_محرم
#امام_حسین_علیه_السلام
#یازدهم_محرم
✾📚 @Dastan 📚✾
میگفت
دقیقا وقتی انتظار نداری معجزه ها اتفاق میفتن
توی تموم ناامیدی و سختیات
همون لحظه خدا میرسه و همه چی قشنگ میشه !
مطمئن باش
✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#نصرت_خدا_در_مسير_ناشناخته!
🌷یک روز «ابوالقاسم» برای ما تعریف می کرد: «در جریان محاصره سوسنگرد با چهار نفر از برادران برای شناسایی مواضع نیروهای بعثی رفته بودیم. در مراجعت راه را گم کرده بودیم و در مسیر ناشناخته ای که نمی دانستیم و پر از مین بود وارد شدیم. همگی مردد بودیم که مسیر قبلی ما از کدام طرف است.
🌷ناگهان یکی از گاوهایی که در منطقه پراکنده بودند، درست در جهت راهی که انتخاب کرده بودیم به راه افتاد و بلافاصله روی مین رفت و تکه تکه شد و ما که نصرت خدا را در این حادثه احساس کردیم، مسیر خود را تغییر دادیم.»
#راوی: همسر بسیجی شهید «ابوالقاسم ناصری»
✾📚 @Dastan 📚✾
نقدمقتل جامع.pdf
810.4K
💠#فایلpdf
🌟عنوان: نگاهی به کتاب "مقتل جامع سیدالشهداء"🌟
✍به قلم:سید علی تهرانی
💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠
📖هشتسال پیش، این نقد را نوشته و به مرحوم حجهالاسلام مهدی پیشوائی دادم که تحسین بسیارِ او و گروه نویسندهی آن کتاب را به دنبال داشت.
📚و میگفتند: "برخی کتاب ما را نقد کردهاند اما برخلاف این نقد، به مبانی ما توجه نداشتند."
📖گر چه پس از نگارش آن، باز نکتهای به ذهنم رسید که در این نوشته نیست اما زحمت pdf کردنِ همین اندازه را یکی از اهل توفیق کشید ...
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫💫داستان روضه امام حسین (علیه السلام) در قرآن کریم/استاد رائفی پور
🎥#استاد_رائفی_پور
✾📚 @Dastan 📚✾
📚#معرفی_کتاب
🌟عنوان:پادشاهان پیاده🌟
✍به قلم:بهزاددانشگر
🖨ناشر:انتشارات عهدمانا
📜محتوا:اربعین
👨👩👧👦رده سنی:نوجوان،بزرگسال
📓📓📜📓📓📜📓📓📜📓📓
🌟بسیار عالی و تاثیر گزار در هوای پیاده روی اربعین😍😍😍
شما را درگیر تفکر و عواطف خواهد کرد🌟
نویسندگان کتاب، در سفر زیارت اربعین سراغ زائران امام حسین(ع) رفتهاند و حرفها و خاطراتشان از این زیارت پرشکوه و نحوه پیوند خوردنشان با اباعبدالله(ع) را پرسوجو کردهاند. همه اقشار را میتوان در این کتاب دید و خواند: ایرانی، عراقی، اروپایی، مسلمان، غیرمسلمان، شیعه یا سنی، زن و مرد و کوچک و بزرگ حتی موکبدارها، پلیس، نویسنده، روزنامهنگار، عکاس، مجری، پزشک. این کتاب داستان دلدادگی این آدمهاست به اباعبدالله(ع). داستانهای بسیار جذاب و خواندنی از کشش کربلا و پویش جادهی نجف تا کربلا و پاهای تاولزده و دلهای لک زده برای رسیدن به نینوا.
📓📓📜📓📓📜📓📓📜📓📓
#کتاب_عاشورایی
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆سر بريده عمر بن سعد
هنگامى كه مختار بر اوضاع شهر كوفه مسلط گرديد پس از دستگيرى عمر بن سعد موقتا او را امان داد.
روزى حفص فرزند عمر بن سعد به نزد مختار آمده گفت :
پدرم مى گويد:
آيا به امان خود درباره من عمل مى كند؟
مختار گفت : بنشين !
سپس اباعمره را خواست و پنهانى به او دستور داد كه برود عمر بن سعد را در منزلش بكشد. طولى نكشيد ديدند اباعمره با سر نحس عمر بن سعد وارد شد.
حفص وقتى سر پدرش را ديد گفت : انا لله و انا اليه راجعون . مختار به حفص گفت :
اين سر را مى شناسى ؟
حفص گفت :
آرى ! از اين پس در زندگى خيرى نيست .
مختار گفت :
بلى ! پس از او تو ديگر زندگانى نخواهى كرد.
آنگاه دستور داد او را هم كشتند.
سپس گفت :
عمر با حسين ، حفص با على اكبر، هرگز برابر نيستند، به خدا سوگند هفتاد هزار نفر را به خاطر شهداى كربلا خواهم كشت ، چنانچه در عوض خونبهاى يحيى بن زكريا هفتاد هزار نفر كشته شدند.
📚بحار: ج 45، ص 336
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نوای زیبای حب الحسین از قاری مصری
✾📚 @Dastan 📚✾
🔴 داستان کوتاه
جوانی با شیخ پیری به سفر رفت. جوان در کنار برکهای بود که ماری به سمت شیخ آمد ولی شیخ فرار کرد. پیر گفت: خدایا! مرا ببخش، صبح که از خواب بیدار شدم به همسایه گمان بدی بردم. جوان گفت: مطمئنی این ماری که به سمت تو آمد بخاطر این گناهت بود؟
پیر گفت: بلی. جوان گفت از کجا مطمئنی؟ پیر گفت: من هر روز مواظب هستم گناه نکنم و چون دقت زیادی دارم، گناهانم را که از دستم رها میشوند زود میفهمم و بلافاصله توبه میکنم و اگر توبه نکنم، مانند امروز دچار بلا میشوم. تو هم بدان اگر اعمال خود را محاسبه کرده و دقت کنی که مرتکب گناه نشوی، تعداد گناهان کم میشود و زودتر میتوانی در صورت رسیدن بلایی، علت گناه و ریشهی آن بلا را بشناسی.
بدان پسرم! بقالی که تمام حساب و کتاب خود را در آن لحظه مینویسد، اگر در شب جایی کم و کسری بیاورد، زود متوجه میشود اما اگر این حساب و کتاب را ننویسد و مراقب نباشد، جداکردن حساب سخت است. ای پسرم! اگر دقت کنی تا معصیت تو کمتر شود بدان که براحتی، ریشه مصیبت خود را میدانی که از کدام گناه تو بوده است.
✾📚 @Dastan 📚✾
حضرت آیت الله محفوظی :
شیخ صدوق (ره) در کتاب امالی به سند خود از حذیفة بن یمان روایت کرده است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) را دیدم که دست حسین بن علی (علیه السلام ) را در دست خود گرفته بود و می فرمود :
ای مردم این حسین بن علی است او را بشناسید سوگند به آن خدایی که جانم به دست اوست به راستی او در بهشت است و دوستدار او نیز در بهشت است و دوستدار ، دوستدار او نیز در بهشت است …“
دوستدار او یعنی هم محبت قلبی به حضرتشان و هم در عمل ، ایمان و استقامت و گذشت و وفاداری و مهربانی و همه ی فضایل “.
📚برگرفته از کتاب امام حسین و عاشورا
✾📚 @Dastan 📚✾
📩 #مجله_دینی | معنای حقیقی دنیا
⚠️ چون دل نبستهاید ...
✾📚 @Dastan 📚✾