حضرت امام رضا (سلام الله عليه) هنگام صرف غذا، ظرف خالی طلب می كردند و قبل از خوردن، #بهترين غذاهای سفره را در آن ظرف ريخته و برای مستمندان می فرستادند[۱] آنگاه اين آيات را مي خواندند:«فلا اقتَحَم العقبة وما أدريك ما العَقَبة» [۲] مردم اين عقبه ها و گردنه های عاقبت نگری را بالا نمی روند. به واقع نمی دانند اين گردنه ها چيست. در سرزمين های هموار، مساعد و ملايم راه می روند. در دامنهی كوه كه زمين هموار است، راه رفتن مشكل نيست. بالای كوه رفتن ديد انسان را وسيع میکند.
لباسهای كهنه و مندرس را به فقرا دادن، صراط مستقيم نيست، «اقتحام عقبه»يا گذشتن و عبور از گردنه نيست. اين آيه ما را تشويق میکند كه چرا از كوه مشكلات بالا نمیروید؟ چرا هميشه در دامنه كوه هستيد؟ چرا همت های بلند نداريد؟ چرا سعی نمی كنيد، كه از اين گردنه ها و كُتلها بگذريد؟ غذاهای مانده و لباسهای مندرس را به اين و آن دادن، كار سهلی است و اين را خدای سبحان دوست ندارد: «لن تنالوا البرّ حتي تنفقوا مما تحبّون»
[۱]الکافی ج۴ ص۵۲
[۲]سوره بلد آیات ۱۱_۱۲
حکمت عبادات ص۹۷
#آيت_الله_العظمی_جوادی_آملی
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#داستان_آموزنده
🔆علّت و چگونگى شهادت حضرت
طبق آنچه از مجموع روايات و تواريخ استفاده مى شود:
خلفاء بنى العبّاس با سادات بنى الزّهراء خصوصا امامان معصوم عليهم السلام رابطه حسنه اى نداشتند و چنانچه بهائى به آن ها مى دادند و اكرامى مى كردند، تنها به جهت سياست و حفظ حكومت بوده است .
ماءمون عبّاسى همچون ديگر بنى العبّاس ، اگر نسبت به امام رضاعليه السلام احترامى قائل مى شد، قصدش سرپوش گذاشتن بر جنايات پدرش ، هارون الرّشيد و نيز جذب افكار عمومى و تثبيت موقعيّت و حكومت خود بود.
ماءمون در تمام دوران حكومتش به دنبال فرصت و موقعيّت مناسبى بود تا بتواند آن امام معصوم و مظلوم عليه السلام را - كه مانعى بزرگ براى هوسرانى ها و خودكامگى هايش مى دانست - از سر راه خود بردارد.
از طرف ديگر اطرافيان دنياپرست و شهوتران ماءمون ، كسانى چون فرزندان سهل بن فضل هر روز نزد ماءمون نسبت به حضرت رضاعليه السلام سعايت و سخن چينى و بدگوئى مى كردند، لذا ماءمون تصميم جدّى گرفت تا آن كه حضرت را به قتل رسانيده و از سر راه بردارد.
در اين كه چگونه حضرت ، مسموم و شهيد شد بين مورّخين و محدّثين اختلاف نظر است ، كه به دو روايت مشهور در اين رابطه اشاره مى شود:
1 عبداللّه بن بشير گويد: روزى ماءمون مرا دستور داد تا ناخن هايم را بلند بگذارم و كوتاه نكنم ، پس از گذشت مدّتى مرا احضار كرد و چيزى شبيه تمر هندى به من داد و گفت : آن ها را با انگشتان دست خود خمير كن .
چون چنين كردم ، او خود بلند شد و به نزد حضرت رضاعليه السلام رفت و پس از گذشت لحظاتى مرا نيز در حضور خودشان دعوت كرد.
هنگامى كه به حضورشان رسيدم ، ديدم طبقى از انار آماده بود، ماءمون به من گفت : اى عبداللّه ! مقدارى انار دانه دانه كن و با دست خود آب آن ها را بگير.
و چون چنين كردم ، ماءمون خودش آن آب انار را برداشت و به حضرت خورانيد و همان آب انار سبب وفات و شهادتش گرديد.
و اباصلت گويد: چون ماءمون از منزل امام عليه السلام بيرون رفت ، حضرت به من فرمود: مرا مسموم كردند.
2 محمّد بن جهم گويد: حضرت رضا عليه السلام نسبت به انگور علاقه بسيار داشت ، ماءمون اين موضوع را مى دانست ، مقدارى انگور تهيّه كرد و به وسيله سوزن در آن ها زهر تزريق نمود، به طورى كه هيچ معلوم نبود، و سپس آن ها را به حضرت خورانيد و حضرت به شهادت و لقاءاللّه رسيد.
📚اءعيان الشّيعة : ج 2، ص 30 31.
✾📚 @Dastan 📚✾
📌 شهادت سرتيپ وحيد دستجردی رييس کل شهربانی کشور
🔹 سرهنگ هوشنگ وحید دستجردی در سال ۱۳۰۴ در اصفهان به دنیا آمد. او در سال ۱۳۲۸ وارد آموزشگاه شهربانی شد و پس از ۳۲ سال خدمت در پست های مختلف، باز نشسته شد.
🔻 وی که از طرفداران نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی ره بود، پس از پیروزی انقلاب، در اسفند ۱۳۵۷ به خدمت دعوت شد و در ۲۴ اسفند ۱۳۵۹ به ریاست شهربانی کل کشور منصوب شد.
▫️ سرانجام در واقعه انفجار دفتر نخست وزیری در ۸ شهریور ۱۳۶۰، به شدت زخمی شد و شش روز بعد بر اثر جراحات وارد شده، به شهادت رسید و در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.
#تقویم_تاریخ
#14شهریور
#شهید_دستجردی
✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#سوسنگرد_به_روایت_یک_کماندوی_عراقی
🌷....در ورودی شهر، چند پاسدار را دیدم. آنها پس از مشاهده ما کمین گرفتند و جنگ تن به تن درگرفت. دود و غبار از گوشه و کنار شهر بلند بود و صدای انفجار و شلیک گلوله لحظهای قطع نمیشد، کماندوها به شهر ریخته بودند و هر کاری که برای ویرانی و کشتار مردم میتوانستند، انجام میدادند. چند لحظه بعد در خیابان اصلی، متوجه خانوادهای شدم. طفل پنج ساله در آغوش مادرش به شدت گریه میکرد. دست چپش از بازو ترکش خورده بود و خونریزی داشت. مادر و دختر به هر طرف که میدویدند با سربازان ما مواجه میشدند یا انفجار خمپارهای آنان را به زمین میچسباند.
🌷وقتی آنها را مستأصل و درمانده دیدم، خودم را به آنها رساندم و رو به مادر کردم و گفتم که شیعهام و اهل کربلا. گفتم: «از من نترسید و اجازه دهید پسر کوچکتان را به بهداری برسانم تا زخمش را پانسمان کنند.» از آنان خواستم که به من اعتماد کنند. اما اعتماد نکردند و از من خواستند از آنجا دور شوم. پس از کمی صحبت، اعتماد مادر طفل را جلب کردم ولی دخترش که تقریباً ۱۸ ساله بود قبول نکرد. او میگفت: «لازم نکرده که عراقیها ما را معالجه کنند.» در ادامه حرفهایش اضافه کرد که اگر شما میخواستید ما را معالجه کنید چرا این طور وحشیانه به شهر ما حمله کردید؟
🌷جوابی نداشتم و نمیدانستم چه بگویم. من در آن لحظه خودم را گناهکار میدانستم. گروهبان سومی داشتیم به نام «عبدالامیر خشام» اهل ناصریه، گفت: «بیا، بیا با هم داخل خانه برویم.» داخل کوچه شدیم و با شکستن در، به خانه رفتیم. در یکی از اتاقها، کنار پنجره، پیرمردی روی صندلی نشسته بود، یک پا هم نداشت. اتاق به هم ریخته و تاریک بود. اولین چیزی که نظرم را جلب کرد شال سبز دور گردن پیرمرد بود، فکر کردم که حتماً سید است. گروهبان عبدالامیر پس از من وارد اتاق شد. با دیدن پیرمرد یکه خورد. پیرمرد با چشمان پرجاذبهاش نگاهمان میکرد.
🌷گروهبان عبدالامیر جلوتر رفت و در مقابل پیرمرد ایستاد. پیرمرد یکریز نگاهش کرد. گروهبان کلاشینکف خود را بالا آورد. بعد دهانه لوله را روی سینه پیرمرد جابهجا کرد. من پشت سر گروهبان بودم. احساس کردم که آنها چشم در چشم هم دوختهاند و ذرهای ترس و واهمه در پیرمرد نیست. لحظهها به سختی سپری میشد. ناگهان ۵ یا ۶ گلوله از کلاشینکف گروهبان عبدالامیر در سینه پیرمرد نشست. پیرمرد در میان دود و باروت از روی صندلی به زمین غلتید. در همین حال شال سبز از گردنش باز شد و روی خونها افتاد.
🌷کمی بعد، به افراد خودمان ملحق شدم و اصلاً حال طبیعی نداشتم. به هرجا نگاه میکردم جسد و خون بود. شهر هر لحظه ویرانتر میشد. مردم شهر روی دیوار و در خانهها با عجله نوشته بودند: «امانة ا... و رسوله» در خانههای بسیاری قرآن و نهجالبلاغه را دیدم و همینطور کتابهای اسلامی را. همه اینها درحالی بود که در تبلیغات به ما میگفتند ایرانیها آتشپرست و مجوس هستند.
#راوی: «مهند» از سربازان واحد کماندویی ارتش عراق
منبع: خبرگزاری ایسنا
✾📚 @Dastan 📚✾
📌 شهادت آيت اللَّه قدوسی دادستان کل انقلاب اسلامی
🔹 آیت اللَّه شیخ علی قدوسی در سال ۱۳۰۶ در نهاوند به دنیا آمد و در ۱۵ سالگی برای تحصیلات حوزوی راهی قم شد. وی از درس آیت اللَّه بروجردی و امام خمینی بهره برد و فلسفه را از علامه طباطبایی یاد گرفت. در فلسفه مورد توجه علامه قرار گرفت و علامه او را به دامادی پذیرفت.
🔸 ایشان از سال ۱۳۴۱ به جریان سیاسی ضد رژیم پیوست و در این راه متحمل سختی های فراوان و زندان شد. پس از آزادی از زندان به قم رفت و همراه با شهید دکتر بهشتی، مدرسه علمیه حقانی و مکتب توحید را تأسیس کرد. او که از اعضای جامعه مدرسین حوزه قم بود، نقش بسزایی در پیروزی انقلاب داشت.
🔻 پس از پیروزی انقلاب اسلامی، از طرف امام ره به دادستانی کل انقلاب اسلامی، منصوب شد و در این سنگر به خدمت پرداخت. سرانجام در اثر انفجار تروریستی که توسط منافقین کوردل در دادستانی تهران رخ داد به شهادت رسید و در حرم حضرت معصومه س به خاک سپرده شد.
#تقویم_تاریخ
#14شهریور
#آیتالله_قدوسی
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥داستان عنایت امام رضا علیه السلام به حیدرقلی نابینا
✾📚 @Dastan 📚✾
⚜«شهادت امام رضا علیهالسلام»
💠 حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام از سال ۱۸۳ق، بهمدت بیست سال، امامت شیعیان را برعهده داشت و دورهٔ امامتش با خلافت هارون عباسی، محمدِ امین و مأمون عباسی همزمان بود.
🔶 امام رضا(ع) در سالهای آخر عمر شریفش بهدستور مأمون، از مدینه به مَرْو در خراسان فراخوانده و به اجبار ولیعهد مأمون شد. مأمون برای زیر نظر گرفتن امام رضا، خاموشکردن انقلاب علویها و مشروعیتبخشیدن به خلافت خود ایشان را ولیعهد خود کرد.
🔺ورود امام رضا(ع) به ایران تأثیر مهمی بر گسترش شیعه در این منطقه داشته است. حدیثی مشهور از امام رضا(ع) در نیشابور بیان شده که به نام سِلسِلةُالذَّهَب (زنجیرهٔ زرین) شناخته میشود.
🔻 وقتی مأمون متوجه شد که حضور امام رضا(ع) در مرو بیشتر باعث گسترش شیعه شده است تصمیم به قتل آن حضرت گرفت.
لذا در آخر صفر ۲۰۳ق انگور یا اناری را آغشته به سم کرد و به اجبار به حضرت خورانید.
🔹 این واقعه سال ها پیش از آن حضرت پیش بینی شده بود. به عنوان نمونه شیخ صدوق از نعمان بن سعد روایت کرده که امام علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود:
«به زودی مردی از فرزندان من در سرزمین خراسان از روی ستم و جور به زهر کشته میشود، اسم او اسم من و اسم پدرش اسم موسی بن عمران است. بدانید هر کس او را در غربتش زیارت کند، خداوند گناهان گذشته و آینده او را میآمرزد.»
🔆 پس از غسل و كفن و نماز بر بدن شريف حضرت كه توسط امام جواد (عليهالسلام) انجام شد آن حضرت را جلوى قبر هارون (مكان فعلى) دفن كردند.
#تقویم_تاریخ
#30صفر
#شهادت_امام_رضا
✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از قاصدک
❌🔥بخور نخور های لاغری و چاقی 📛
😱 بزن رو وزنت تا بگم چی بخوری که خوش اندام بشی و سالم✅👇👇
🍏۶۲ 🌟۶۳🍏۶۴ 🌟 ۶۵ 🍏 ۶۶ 🌟
⭐️ ۶۸ 🍏 ۶۹ ⭐️ ۷۰ 🍏۷۱⭐️۷۲🍏
🍏۷۴ 🌟۷۵ 🍏۷۶ 🌟۷۷ 🍏۷۸ 🌟
⭐️۸۰🍏 ۸۱ ⭐️۸۲ 🍏 ۸۳ ⭐️ ۸۴🍏
🍏۸۶ 🌟 ۸۷ 🍏 ۸۸ 🌟۸۹ 🍏۹۰ 🌟
⭐️ ۹۲ 🍏۹۳ ⭐️ ۹۴ 🍏۹۵ 🍏۹۶🌟
🍏 ۹۸ 🌟۹۹🍏۱۰۰🌟 +۱۰۰🌟 +۱۵۰🍏
💙مثل کوره چربی بسوزون تخصصی زیر نظر دکتر مردانی متخصص تغذیه 🔥😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻ساعت صفر نزدیک است؛
بازی سیاسی مسخره قاتل کودکان غزه مانع از ضربه کاری ما نخواهد شد.
✾📚 @Dastan 📚✾
آیت الله العظمی جوادی آملی:
«خيلی از ماها مشكلمان اين است كه در موقع نماز حواسمان جمع نيست، تمركز نداريم،علتش اين است كه بيرون از نماز را مواظب نيستيم؛ آن كه بيرون از نماز مشكلی ندارد در نماز حالت او عادی است، او كاملاً تمركز دارد.»
خطبه های نماز جمعه ۷۵/۴/١۵
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆رضا به رضاى الهى
يكى از شاگردان امام صادق (علیه السلام ) به نام قتيبه مى گويد: يكى از پسران امام صادق (علیه السلام ) بيمار شد براى عيادت و احوالپرسى او به سوى خانه او حركت كردم ، هنگامى كه در خانه آنحضرت رسيدم ، ديدم آنحضرت در كنار در، ايستاده و غمگين است ، گفتم : فدايت گردم ، حال كودك چگونه است ؟
فرمود: همانگونه است و بسترى مى باشد.
سپس آنحضرت وارد خانه شد و پس از ساعتى بيرون آمد، ديدم خوشحال به نظر مى رسد و آثار غم در چهره آنحضرت نيست ، با خود گفتم كه حتما كودك ، خوب شده و سلامتى خود را باز يافته است ، به آنحضرت عرض كردم : فدايت شوم حال كودك چگونه است ؟
فرمود: از دنيا رفت .
عرض كردم : آن هنگام كه كودك زنده بود، غمگين بودى ، ولى اكنون كه مرده ، نشانه غم را در چهره تو نمى نگرم .
فرمود: ما اهل بيت ، قبل از مصيبت مرگ ، غمگين مى شويم ، ولى هنگامى كه قضاى الهى فرا رسيد، به آن راضى هستيم و تسليم مقدّرات الهى مى باشيم .
📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى
✾📚 @Dastan 📚✾خ
🔆شيعيان واقعى از ديدگاه امام هشتم
امام رضا(علیه السلام ) در خراسان بود و در ظاهر ولى عهد ماءمون به شمار مى آمد، جمعى از شيعيان براى ديدار آنحضرت به خراسان آمده بودند، و از دربان اجازه ورود مى خواستند، دربان براى آنها از آنحضرت اجازه مى طلبيد ولى آنحضرت اجازه نمى داد.
آنها دو ماه پى در پى در هر روز دوباره (و جمعا 60 بار) به در خانه آنحضرت آمده و اجازه ورود طلبيدند و به دربان گفتند به امام رضا (ع ) بگو ما جمعى از شيعيان شما هستيم ، وقتى دربان تقاضا و پيام آنها را به امام رضا عرض مى كرد، امام مى فرمود: من فعلا اشتغال دارم به آنها اجازه ورود نده )).
سرانجام آنها به دربان گفتند: از جانب ما به امام عرض كن ، ما از بلاد دور آمده ايم و مكرر اجازه خواسته ايم و جواب منفى داده ايد دشمنان ما، ما را شماتت خواهند كرد، اگر بدون ملاقات با شما به وطن باز گرديم ، نزد مردم ، شرمنده و سر افكنده خواهيم شد...
دربان ، پيام آنها را به امام ابلاغ كرد، امام فرمود: به آنها اجازه ورود بده .
دربان به آنها اجازه داد، آنها به محضر آنحضرت رسيدند و پس از احوالپرسى ، عرض كردند: اى پسر رسول خدا، چه شده كه ما به اين بى مهرى جانكاه و خفّت و خوارى افتاده ايم و پس از آنهمه بى اعتنائى و عدم اجازه شما، ديگر براى ما آبروئى نماند، علّت چيست ؟
امام رضا (ع ) فرمود: اين آيه (30 شورى ) را بخوانيد:
و ما اصابكم من مصيبة فبما كسبت ايديكم و يعفو عن كثير.
: هر مصيبتى كه به شما رسد به خاطر اعمالى است كه انجام داده ايد و بسيارى را نيز عفو مى كند.
من در مورد شما به پروردگار و به رسول خدا (ص ) و اميرمؤمنان و پدران پاكم پيروى كردم .
آنها عرض كردند: چرا نسبت به ما بى اعتنا هستيد؟
امام رضا (ع ) فرمود: به خاطر آنكه شما ادعا مى كنيد از شيعيان اميرمؤمنان على (ع ) هسنيد، واى بر شما همانا شيعه على (ع )، افرادى مانند حسن و حسين (ع ) و ابوذر و سلمان و مقداد و عمّار و محمّد بن ابوبكر بودند كه هيچگونه مخالفت با اوامر آنحضرت نمى نمودند، و هيچگاه كارى كه مورد نهى آنها بود انجام نمى دادند ولى شما وقتى كه مى گوئيد ما شيعه على (ع ) هستيم در بيشتر اعمال ، با دستورات آنحضرت مخالفت مى نمائيد و در انجام فرائض كوتاهى مى نمائيد، و در رعايت حقوق برادران ، سستى مى كنيد، آنجا كه تقيه واجب است تقيه نمى كنيد و آنجا كه حرام است تقيه مى كنيد، اگر شما به جاى شيعه بگوئيد ما از دوستان اولياء خدا و دشمن اولياء خدا و دشمن دشمنان آنها هستيم ، شما را در اين قول رد نمى كنم ، ولى شما ادعاى مقام ارجمند (شيعه ) مى كنيد اما ادعاى شما با اعمال شما سازگار نيست ، شما راه هلاكت را مى پيمائيد مگر اينكه با توبه و انابه ، ضايعات گذشته را جبران كنيد.
آنها گفتند: ما استغفار و توبه مى كنيم ، و از اين پس خود را به عنوان دوستان شما، و دشمن دشمنان شما، عنوان مى نمائيم (نه شيعه شما).
امام رضا (ع ) فرمود: آفرين بر شما اى برادران و دوستان من ، آنگاه امام از آنها احترام شايان كرد و آنها را نزد خود نشانيد و سپس به دربان خود فرمود: چند بار از ورود آنها جلوگيرى كردى ؟
او عرض كرد شصت بار.
امام به او فرمود: شصت بار نزد آنها بيا و به آنها سلام كن و سلام مرا به آنها برسان ، خداوند بخاطر دوستيشان با ما، مشمول كرامت و لطف خاصّ قرار داد، و به آنها از غذاها و اموال بطور وفورذ، بهره مند ساز و گرفتارى آنها را بر طرف نما.
📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى
✾📚 @Dastan 📚✾
✅ رونمایی از تابلوی شام غریبان اثر محمود فرشچیان
🔹 شام غریبان، نام تابلو نقاشی مینیاتوری درباره عاشورا از استاد محمود فرشچیان است. نام این تابلو الهام گرفته از اولین غروب بعد از عاشورا سال ۶۱ قمری است که شام غریبان نامیده می شود.
▫️ استاد فرشچیان درباره این اثر گفته است: "کشیدن این تابلو از نظر رنگ بندی بسیار مشکل بود. صورتی در تابلو نیست. دست ها، حرکت و پاها نشان دهنده فاجعه ای است که بر خاندان عصمت و طهارت گذشته است".
🔻 این تابلو در ۱۵ شهریور ۱۳۹۴ ش به همراه تابلوی دیگری با نام "آسمان چهارم" رونمایی شد. آثار عاشورایی دیگری از استاد نیز تولید شد که از مشهورترین آنها می توان به تابلو عصر عاشورا اشاره کرد.
#تقویم_تاریخ
#15شهریور
#تابلو_شام_غریبان
✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#همهشون_فدای_امام!
🌷دستم را زیر سرش گذاشتم. به بدنش نگاهی انداختم. به نظرم سالم بود. چشم به صورت ذبیحالله دوختم. بعد دولا شدم و او را بوسیدم. آمدیم بیرون. داداش گفت: «عجب طاقتی داشتی! خیال میکردم جنازه پسرت رو ببینی از حال میری.» گفتم: «اینا رفتن تا راه کربلا رو باز کنن. این رو میخواستن.»
🌷یکی از خانمها با طعنه ازم پرسید: «حالا که پسرت شهید شده، بازم خمینی رو میخوای؟» چشم دواندم بین جمعّیت. لب گزیدن چند نفر و اشارههای چشم و ابروی یک تعداد دیگر را دیدم. بهش جواب دادم: «چهار تا بچه دیگه هم دارم، همهشون فدای امام! همین الان برن جبهه و شهید بشن، من ناراحت نمیشم.»
🌹خاطره ای به یاد شهید معزز ذبیحالله جوادیپور
#راوی: مادر گرامی شهید
منبع: سایت نوید شاهد
❌️❌️ از دامن #زن، #مرد به معراج میرود. (امام خمینی ره)
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امواج زندگی رو بپذیر‼️
حتی اگر گاهی تو رو به اعماق می بره
آن ماهی آسوده که بر سطح دریا می بینی، مرده است…!☘️
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆رد مصالحه قريش
هنگامى كه پيامبر اسلام دعوتش را در مكّه آشكار كرد، مشركان از راههاى گوناگون به كارشكنى پرداختند، ولى نتيجه نگرفتند، سرانجام براى مطالعه نزد ابوطالب عموى پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) آمدند و گفتند: برادر زاده تو به خدايان ما ناسزا مى گويد و عقائد جوانان ما را فاسد كرده و بين ما تفرقه افكنده است ، ما براى مصالحه به اينجا آمده ايم ، به او بگو اگر كمبود مالى دارد، آنقدر از ثروت دنيا براى او جمع كنيم كه ثروتمندترين مرد قريش گردد، و اگر رياست مى خواهد ما حاضريم او را رئيس خود گردانيم .
ابوطالب پيشنهاد مشركان را به آنحضرت ابلاغ كرد، پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) فرمود:
لو وضعوا الشمش فى يمينى والقمر فى يسارى ، ما اردته ، و لكن كلمة يعطونى ، يملكون بها العرب و تدين بها العجم و يكونون ملوكا فى الجنة .
:اگر آنها خورشيد را در دست راست من ، و ماه را در دست چپ من بگذارند، من به آن (در برابر قبول چنين پيشنهاد) تمايل ندارم ، ولى به جاى اينها، در يك جمله با من موافقت كنند، تا در پرتو آن جمله بر عرب حكومت كنند و غير عرب نيز در آئين آنها در آيند، و در آخرت سلاطين بهشت گردند.
ابوطالب پيام پيامبر را به آنها ابلاغ كرد، آنها (كه خبر از آن جمله نداشتند) گفتند: يك جمله كه سهل است اگر ده جمله هم باشد مى پذيريم ، بگو آن چيست ؟
پيامبر (ص ) (توسط ابوطالب به آنها) پيام داد كه آن جمله اين است :
تشهدون ان لا اله الا اللّه و انى رسول اللّه : گواهى دهيد كه معبودى جز خداى يكتا نيست ، و من رسول خدا هستم .
مشركان ، از شنيدن اين سخن سخت وحشت و تعجّب كردند و گفتند: آيا ما 360 خدا را رها كنيم و تنها به سراغ يك خدا برويم ، براستى چه چيز عجيبى ؟!
آيات 4 تا 7 سوره صاد در اين باره نازل گرديد، كه در آيه 5 از زبان مشركان مى خوانيم كه گفتند:
اجعل الالهة الها واحدا ان هذا لشيى عجاب .
آيا او (پيامبر) به جاى آنهمه خدايان ، يك خدا قرار داده ؟، براستى چنين قراردادى عجيب و شگفت آور است .
به اين ترتيب پيامبر (ص ) در برابر هر گونه مصالحه و سازش با مشركان ، مخالف كرد و براى حفظ توحيد الهى هيچگونه چراغ سبزى به آنها نشان نداد
📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطره شفا پیدا کردن کسی در حرم امام رضا (ع) از زبان بازیگر معروف
دربار کسی پنجره فولاد ندارد...
بسیار زیبا👌
✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از اکران مردمی عمار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 سیلی سخت اطلاعاتی سپاه به اسرائیل در «قلب رقه»
🎥 فیلم سینمایی «قلب رقه» روایتی از عملیات اطلاعاتی مدافعان حرم در شهر رقه -پایتخت داعش-، برای پیدا کردن یک اسیر ایرانی است که قرار است با اسرائیل مبادله شود.
♦️ فعالان فرهنگی میتونن برای اکران فیلم #قلب_رقه در مساجد، هیئات، سالنهای شهر و ... به روشهای زیر اقدام کنن:
🌐 ekranmardomi.ir/movie/the-heart-of-aqqah
📞 02142795050
🎬 سینما انقلاب میخواهد🔻
eitaa.com/joinchat/1112277110C952842dfba
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 قربانی کردن نقش همسری و مادری مولود تمدن غرب است که بر زخم آسیب های سنت نشست
🔶️ این همه دختر مجرد دهه شصت فدای همین فدا کردن نقش مادری و همسری به نقش اجتماعی زن شدند، هیچ کس هم از خودش نپرسید چرا باید ازدواج دختران به تحصیل و اشتغال گره بخورد ،چرا باید دختران صبر کنند برای ازدواج که جای پایی در جامعه برای خود پیدا کنند ؟؟
#علمی #نقش_مادری
✾📚 @Dastan 📚✾
✅ هجرت پیامبر اکرم ص از مکه به مدینه
🔹هجرت پیامبر ص از مکه به مدینه، مبدا تاریخ هجری قمری و هجری شمسی است. این واقعه در اول ربیع الاول سیزدهمین سال از بعثت نبی مکرم اسلام رخ داده است.
🔻پیامبر (ص) در ۱۳ سال آغاز پیامبری در مکه، با مشکلات بسیار زیادی در راه تبلیغ دین اسلام مواجه شدند و با فراهم شدن زمینه تشکیل حکومت اسلامی در مدینه تصمیم گرفتند به این شهر مهاجرت کنند.
🔶 با ورود پیامبر (ص) به یثرب (مدینه النبی) حکومت اسلامی در این شهر تشکیل شد. پیروان دین اسلام زیاد شدند و کمتر از ده سال تقریبا تمام شبه جزیره عربستان به دین اسلام گرویدند.
💠 در واقع همین اهمیت سبب شد که هجرت پیامبر (ص) به مدینه بهعنوان آغاز تاریخ اسلام مطرح شود. علت اصلی مهاجرت مسلمانان به یثرب، فشار و آزارهای مشرکان مکه و بیعت عقبه یثربیان با پیامبر (ص) برای دفاع از مسلمانان در صورت هجرت ایشان به یثرب بود.
#تقویم_تاریخ
#1ربیع_الاول
#هجرت_پیامبر
✾📚 @Dastan 📚✾