📌 درگذشت «سید مرتضی برقعی قمی»
🔹سیدابوالحسن برقعی، مشهور به سید مرتضی در سال ۱۲۸۲ش در قم به دنیا آمد. وی مقدمات و دروس سطح را نزد علمای بزرگ فراگرفت و سپس در درس خارج فقه آیت الله بروجردی شرکت کرد. دروس فلسفی را نیز نزد امام خمینی و تفسیر قرآن را نزد علامه طباطبایی فراگرفت.
🔸از نوجوانی در مساجد قم سخنرانی میکرد و به دلیل مهارت در سخنوری، مورد توجه آیتالله حائری یزدی قرار گرفت. وی از حکومت پهلوی انتقاد و از امام خمینی تجلیل و از سرکوب قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ بهعنوان عملی ننگین و غیرقابل جبران توسط حکومت پهلوی نام برد.
🔹در سالهای نهضت امام خمینی (ره) در سخنرانیهایش در مجالس و مساجد قم، به بهانههای مختلف نام امام خمینی را ذکر میکرد. وی در ۱۹ شهریور ۱۳۴۶ در بیت امام خمینی در قم سخنرانی و برای ایشان دعا کرد در همان سال توسط ساواک دستگیر و زندانی شد. مدتی بعد آزاد شد. در جریان جنگ اعراب و اسرائیل نیز در سخنرانیهایش به حمایت از مردم فلسطین پرداخت.
🔸وی در کنار تبلیغ، به تألیف آثار علمی هم پرداخت که از جمله تالیفات ایشان: «اسرار الصلوه»، «تفسیر قرآن» و چندین کتاب دیگر است. وی در ۲۴ آذر ۱۳۶۶ هنگام عزیمت برای سخنرانی، براثر تصادف رانندگی دار فانی را وداع گفت.
#تقویم_تاریخ
#آذر_۲۴
#مرتضی_برقعی
✾📚 @Dastan 📚✾
غربال پایانی.mp3
3.17M
☑️ علت مشکلات امّت، غربال شدن مومنین از دیگران و پاک شدن وجود مؤمنین است.
🎙 آیت الله حائری شیرازی (ره)
🔸 طهارت مال و خوراک، لازمه رسیدن به محضر امام زمان (عج) است.
🔸 گرفتاری های این روزهای امت برای این است که وجود مؤمنین امت به تدریج از ناخالصی ها پاک شود و خوب و بد امت از هم جدا شوند.
اهل دنیا بروند یک طرف و اهل آخرت بروند یک طرف.
🔸 پس از غربال شدن مؤمنین از بقیه امت و تصفیه شدن ناخالصیهای وجود مومنین، مؤمنین آمادگی رسیدن خدمت امام زمان (عج) را پیدا خواهند کرد.
🏷 #امام_زمان_عجّل_الله_فرجه #ظهور #غربال_پایانی
✾📚 @Dastan 📚✾
# تلنگر
🍂🌼🍂🌼🍂
به جاى مقاومت
در برابر تغييراتى كه 🌼🍂
*خدا* برايت رقم زده،
تسليم شو
بگذار "زندگى با تو"
جريان يابد، نه بى تو...
نگران اين نباش كه
زندگىات زير و رو شود.
از كجا معلوم زيرِ زندگىات
بهتر از رويش نباشد....🌼🍂
🍂🌼🍂🌼🍂
✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از حاج ابوذر بیوکافی
23.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #نماوا
🔉 #زمینه | من اُمّ بیبنینم
🎙 با نوای #حاج_ابوذر_بیوکافی
📆 یکشنبه ۲۶ آذر ۱۴۰۲
🕌 آستان مقدس حضرت فاطمه اُخریٰ (س)
🏴 هیأت ثاراللّٰه (ع) رشت
♾ مشاهده و دریافت با کیفیتهای مختلف
🎵 فایل صوتی قطعه
🖌 متن شعر
🏴 به مناسبت رحلت #حضرت_امالبنین_س
🇮🇷 کانالرسمیحاجابوذربیوکافی
▫️ AbozarBiukafi_ir
روز وفات فاطمه ام البنین است
مظلومه ای کز هجر گلهایش غمین است
در دامنش پرورده سرداری چو عباس
الحق که ایشان مادری شیر آفرین است
🏴 فرا رسیدن سالروز وفات بانوی الگوی ادب نسبت به اهل بیت، حضرت امالبنین علیها السلام را به خدمت مولایمان حضرت مهدی عجّل الله فرجه و همه شیعیان ایشان تسلیت عرض میکنیم.
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆زندگى مرفه در نتيجه بخشش به بيچارگان
از حضرت امام موسى عليه السلام مروى است كه در بنى اسرائيل مرد صالحى بود و زن صالحه اى داشت .
شبى در خواب ديد كه به او گفتند: حق تعالى فلان مقدار عمر براى تو مقرر كرده . و مقرر فرموده كه نصف عمر تو در فراخى گذرد و نصف ديگر در تنگى . و تو را مخير فرموده هر يكى را مى خواهى مقدم دارى .
آن مرد گفت : من زن صالحه اى دارم . او شريك من است در معاش . پس با او مشورت مى كنم . و بعد خواهم گفت .
چون صبح شد، خواب را براى زوجه اش نقل كرد. آن زن گفت كه : (فراخى ) نصف اول را اختيار كن ؛ شايد خدا بر ما ترحم كند و آن نفمت را بر ما تمام كند.
چون شب دوم شد، باز همان خواب را ديد.
گفتم : اختيار كردم نصف اول را. پس از همه جهت دنيا به او رو آورد. زوجه اش به او گفت : از آنچه خداوند به تو داده است ، به خويشان پريشان احوال خود بده و پيوسته او را امر مى كرد كه نعمت خداوند را در مصارف خير صرف نمايد.
چون نصف عمر او گذشت و به وعده تنگدستى رسيد، همان شخص را در خواب ديد. پس به او گفت : خداوند به جزاى احسانى كه تو كردى بقيه عمر تو را نيز مقرر فرمود كه در وسعت بگذرانى.
📚كشكول منتظرى ، ص 291.
✾📚 @Dastan 📚✾
♦️حضرت امالبنین علیهاالسلام در آینۀ نگاه بزرگان
🔹 امالبنین سلاماللهعلیها از بانوان پر فضیلت روزگار بوده و نسبت به اهل بیت علیهمالسلام معرفت و محبت خالص و شدید داشته است.
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖌 جلسات تفسیر رهبر معظم انقلاب
📍قسمت سیزدهم
📚 عنوان: ناظر دانستن خدا بر اعمال خود
📖 تفسیر سوره جمعه
#آیتالله_خامنهای
#تفسیر
#سوره_جمعه
✾📚 @Dastan 📚✾
حضرت ام البنین (س)، الگوی ادب به اهل بیت.mp3
2.16M
🕯 حضرت ام البنین سلام الله علیها، الگوی ادب به اهل بیت
🎤 حجت الاسلام شجاعی
🎧 سخنرانی کوتاه
❇️ حضرت ام البنین سلام الله علیها باب الحوائج شد، چون از همهی خواستههای خودش در راه خدا و اهل بیت گذشت.
💡 هر چقدر یک آدم بیشتر از خواستههای خودش در راه اهل بیت بگذرد، خدا به او عزت و شرافت بیشتری میدهد و او بیشتر باب الحوائج میشود.
❇️ درسی که ما باید از حضرت ام البنین بگیریم این است که عشق ما به خانوادهی آسمانیمان (اهل بیت) بیشتر از عشقمان به خانوادهی زمینیمان باشد.
❤️ عشق و آرزوهای هر انسان، نشان دهندهی قیمت او هستند.
تعادل یعنی در دلمان و در انتخاب هایمان این سه عشق را بر بقیه مقدم بداریم: الله، اهل بیت و جهاد
🏷 #حضرت_ام_البنین سلام الله علیها #ادب
#حجت_الاسلام_شجاعی
✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#فکر_جهادی!!🎋
🌷عملیات والفجر مقدماتی به پایان رسید و ما هم اکیپ ستادمان را برداشتیم و برگشتیم. شکر خدا از اکیپ ستاد هوراند هیچ زخمی و شهیدی نداشتیم. این باعث شد که رُعب رفتن به جنگ در منطقه هوراند شکسته شده و اعتماد مردم به جهاد سازندگی بیشتر شود. دو روز به عید مانده بود که نیروها را به خانههایشان رساندم و خودم هم راه افتادم به سمت تبریز. برگشتنی در پمپ بنزین اهر توقف کردم تا بنزین بزنم. ماشین جلویی حرکت کرد و تا من خواستم بروم، داد زدند:...
🌷داد زدند: برو عقب، برو عقب! نگو هنگام حرکت، پسر بچهای آمده جلوی ماشین و من متوجه نشدهام و رفتهام روی پایش. زود دنده عقب کردم و رساندیمش درمانگاه. من هم رفتم شهربانی اهر. در زیرزمین آنجا بازداشتگاه بود. چون دیدند من جهادیام، یک سلول انفرادی بهم دادند که درش باز بود. یک شب آنجا مهمان بودم و به کسی هم چیزی نگفتم. تا صبح دنبال این بودم ببینم میتوانم اینجا یک اتاق خالی پیدا بکنم تا کمیته فرهنگی باز کنم و کتاب بیاورم تا کارکنان و بازداشتیها بخوانند.
🌷تا اينکه روحانی ستاد، حاج آقا صفرزاده که خبردار شده بود، آمد و پنج هزار تومان دادیم رضایت گرفتیم و آمدم بیرون. بعد هم برای عذرخواهی به خانهشان رفتم. دوباره راه افتادم به سمت تبریز. در راه به خودم میگفتم؛ آخر مرد حسابی آنجا هم به فکر جهادی! عوض اینکه به کسی زنگ بزنی که بیا و من را از اینجا در بیاور، رفتهای در زندان، کمیته فرهنگی باز میکنی. بالاخره دو ساعت مانده به تحویلِ سال به خانه رسیدم.
#راوی: رزمنده دلاور حسین مردانلو (خاطرات دوران مسئولیت جهادسازنگی خود در هوراند که توسط دفتر مطالعات جبهه فرهنگی آذربایجان شرقی تهیه شده را گفته است.)
✾📚 @Dastan 📚✾
#سخنان ناب و زیبا
🌺🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃
🍃
❌️هرگز به هیچکس و هیچ چیزی،
در این دنیا وابسته نشو...
✍️یعقوب به یوسف وابسته بود و بوسیله،
همان دچار اذیت و ناراحتی شد...
ابراهیم به اسماعیل وابسته بود،
پس به او امر شد که او را قربانی کند..
زلیخا به یوسف وابسته بود،
و از وی دور شد...
دنیا همین است.....
هرکسی به چیزی وابسته شود بوسیله،
همان چیز دچار عذاب و ناراحتی میشود
بنابراین به هیچ چیز و هیچکس،
در این دنیا وابسته نشو.....
آرامش خود را جز به خـــ❤️ـــدا،
به هیچ چیز و هیچ کس وابسته نکن ..
تا همیشه آن را داشته باشی ...
هرچیزی که در این دنیا زیبا،
و دوست داشتنی ست روزی از تو،
دور خواهد شدو همه فانی هستند..... و تنها،
اعمال نیک و صالح برایت باقی میماند
✾📚 @Dastan 📚✾
📌وفات حضرت امالبنین سلاماللهعلیها
🔹حضرت امالبنین (س) با نام فاطمه بنت حزام کلابیه، یکی از زنان بزرگوار اسلام و همسر امام علی (ع) است. این بانوی با کرامت به دلیل ادب، شجاعت و تقوای خود در میان شیعیان جایگاه ویژهای برخوردارند. شیعیان از ایشان به عنوان نمونهای از عشق و اخلاص به اهلبیت (ع) یاد میکنند و برای طلب شفاعت و توسل به درگاه خداوند، به ایشان متوسل میشوند.
🔸پس از شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)، امام علی (ع) با معرفی برادرشان عقیل، که دانشمند علم انساب بود، حضرت امالبنین (س) را به همسری برگزیدند. این ازدواج در راستای انتخاب زنی اصیل و شجاع برای تربیت فرزندانی با ویژگیهای برجسته انجام گرفت. ایشان در حق فرزندان حضرت زهرا (س) مانند مادری دلسوز رفتار کردند و خود را خدمتکار فرزندان حضرت زهرا (س) میدانستند.
🔹همه پسران ایشان در رکاب امام حسین (ع) به شهادت رسیدند. پس از شنیدن خبر واقعه کربلا، اولین سؤال ایشان درباره امام حسین (ع) بود و گفتند: «اگر حسین زنده باشد، غمی نیست که فرزندانم را از دست داده باشم.» امام صادق (ع) در شان آن بانوی بزرگوار فرمود: امّ البنین، برای حسین (ع) مرثیه میسرایید و میگریست تا اینکه چشمانش نابینا شد.
🔸شیعیان برای برآورده شدن حاجات به حضرت امالبنین (س) توسل میکنند. توسل به ایشان نشانهای از ایمان و ارادت به مقام والای ایشان به شمار میرود. این بانوی بزرگوار در ۱۳ جمادیالثانی سال ۶۴ (و به روایتی ۷۰ ق) وفات یافت و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.
#تقویم_تاریخ
#جمادی_الثانی_۱۳
#حضرت_امالبنین
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️حجاب اجباری نمیخوایم!؟
✨برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆كتمان سر و ايثارگرى كه مقام انسان را ترفيع مى دهد
از مرحوم سيد مهدى بحرالعلوم نقل شده است كه فرموده بودند: من بارها از خدا تقاضا مى كردم كه همسايه مرا در بهشت به من بشناساند تا اين كه شبى در عالم رؤيا به من گفتند:
اى بحرالعلوم فلان قهوه چى اهل حله در بهشت همسايه تو است چون از خواب بيدار شدم از نجف مهياى حركت به حله گرديدم و پس از طى مسافت به حله رسيدم به خدمتكار خودم گفتم تا برود شخص قهوه چى را پيدا كرده و در نزد من بياورد، او را جست و به حضور من آورد وقتى كه او را ملاقات كردم و از وضع زندگى او تحقيق نمودم كه چه كارى كرده است كه متسحق چنين مراتبى و درجاتى شده كه در بهشت همسايه من باشد در صورتى كه اين همه علماى نجف و انسان هاى پرهيزگار و نمازشب خوان و امثال اين ها لياقت اين مقام رانداشته باشند و تنها يك قهوه چى به اين ارزش دست يابد!!
بالاخره قهوه چى سؤ ال كرد: به چه منظورى مرا طلب كرده ايد؟
بحرالعلوم گفت : هدف از احضار تو خوابى است كه ديده ام هم اكنون برايت نقل مى كنم و آن خواب اين است زمانى كه خوابم را براى او توضيح دادم ديدم تبسمى كرد و گفت :
عدل خدا، غير از اين چيز ديگرى نسبت به من نخواهدبود. تعجب حقير نسبت به اين موضوع زيادتر شد كه اين شخص مگر چه عمل فوق العاده براى خدا انجام داده است كه در انتظار چنين عنايتى دارد.
لذا به او خطاب كردم و گفتم : تا آن جائى كه توانستم نسبت به اعمال تو تحقيق و تفحص كافى نموده ام چيزى اضافى بر ديگران نداريد زيرا اكثر بندگان خدا چنين عباداتى از آن ها صادر مى شود و اين مقام ويژه شخص تو نيست مگر اين كه كار برجسته ديگرى ديگرى داشته باشيد كه تاكنون آن را بيان نكرده ايد؟
او گفت : آرى غير از آن چه گفتم كار خير ديگرى هم از براى خدا انجام داده ام كه تاكنون به هيچ كسى اظهار نكرده ام و تنها امروز براى شما بازگو مى نمايم و راضى هم نمى باشم به احدى اظهار نمائيد!! آن عمل بزرگ آن است كه من به مادر خود گفتم در حله دخترى را از براى من خواستگارى كند تا اين كه با او ازدواج نمايم مادرم زحمت اين كار را برايم كشيد چونكه شب حجله فرا رسيد رفتم كنار عروس ديدم كه او گريان و اندوهناك است جهت اين مسئله را پرسيدم ؟
او گفت : مشكل من ؛ قابل گفتن نيست امشب در پيش تو آبرويم مى رود و اسرارم آشكار مى گردد.
تا اين سخن راگفت دلم برايش سوخت و به او گفتم ابدا افسرده خاطر نباش من به تو قول مردانه مى دهم كه هر عيب و نقصانى در تو باشد براى رضاى خدا مستور و پنهان مى دارم و به احدى نخواهم گفت ، دختر بعد از اطمينان از شوهرش خودش حقيقت امر را اين گونه گفت به هر حال گرفتار جوان شيادى شدم هرچه به او التماس كردم نتيجه اى نگرفتم مرا با زور و شكنجه و تهديد بى آبرو كرد و بكارت مرا از بين برد اين مسئله مدتى است كه از آن سپرى گشته متاءسفانه باردار هم شدم .
مرد قهوه چى مى گويد: نمى گذارم كه هيچ كس از اين جريان آگاهى پيدا كند به همين جهت برنامه اى پياده كردم قهوه خانه خود را از شهر حله به كربلا منتقل كردم به عنوان مجاورت قبر حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام و در آن جا ساكن شدم بعد از اندك زمانى كه در كربلا ماندم آن بچه به دنيا آمد و به نام فرزند خودم او را پذيرايى نمودم تا امروز كه آن بچه حدود پانزده سال دارد در قهوه خانه ام مشغول به كار مى باشد هيچ كسى از حال او اطلاعى ندارد و مانند فرزندان ديگرم است خود پسر هم نمى داند كه پدرش كس ديگرى بوده است .
اين بود قضيه اى كه برايم پيش آمد و آن را خالصا لوجه الله پنهان داشتم و مرحوم بحرالعلوم بعد از شنيدن اين جريان عجيب از او اعمالش را تحسين و تمجيد كرد و فرمود سزاوار هستيد كه همسايه من در بهشت برين باشيد و باعث افتخار و مباحات براى من خواهيد بود.
📚منهاج السرور، ج 1، ص 268.
✾📚 @Dastan 📚✾
🍃🌹ما انسان ها
مثل مداد رنگی هستیم،
شاید رنگ مورد علاقه ی یکدیگرنباشیم !
اما روزی
برای کامل کردن نقاشی هایمان
دنبال هم خواهیم گشت !
به شرطی که
همدیگر را تا حد نابودی نتراشیم.🌹🍃
✾📚 @Dastan 📚✾
🌸الهی با نام و یادت
✨روزمان را آغاز میکنیم
🌸خدای مهربانم به اندازه
✨قطره های باران
🌸در کار عزیزانم برکت
✨در مشکلشان گشایش
🌸در وجودشان سلامتی
✨در زندگَیشان خوشبختی
🌸در خانه شان آرامش قرار ده
الهی آمین 🤲
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان زیبا و خواندنی
🌺🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃
🍃
✍️یک روز مردی از کار به خانه برگشت و از همسرش پرسید نمازت را خوانده ای؟
همسرش گفت: نه, شوهر اش پرسید: چرا؟
همسرگفت: خیلی خسته ام تازه از کار برگشتم و کمی استراحت کردم.
شوهر گفت: درست است خسته ای امانمازت رابخوان قبل از اینکه بخوابی!
فردای آن روز شوهر به قصد یک سفر بازرگانی شهر را ترک کرد، همسرش چند ساعت پس از پرواز با شوهر اش تماس گرفت تا احوال اش را جویا شود اما شوهر به تماس اش پاسخ نداد، چندین بار پی در پی زنگ زد اما شوهر گوشی را برنداشت، همسر آهسته آهسته نگران شد و هر باری که زنگ میزد پاسخ دریافت نمیکرد نگرانی اش افزون تر میشد، اندیشه ها و خیالات طولانی در ذهن اش بود که نکند اتفاقی برای او افتاده باشد، چون شوهر اش به هر سفر که میرفت همزمان با فرود آمدن اش به مقصد تماس میگرفت اما حالا چرا جواب نمیداد؟🍃
خیلی ترسیده بود گوشی را برداشت ودوباره تماس گرفت به امید اینکه صدای شوهر اش را بشنود، اما این بار شوهر پاسخ داد و شوهر اش گوشی را برداشت.
همسر اش با صدای لرزان پرسید: رسیدی؟
شوهر اش جواب داد: بله الحمدلله به سلامت رسیدم.🌱
همسر پرسید: چه وقت رسیدی؟
شوهر گفت: چهار ساعت قبل، همسر با عصبانیت گفت: چهار ساعت قبل رسیدی و به من یک زنگ هم نزدی؟🍃
شوهر با خون سردی گفت: خیلی خسته بودم و کمی استراحت کردم، همسرگفت: مگر میمردی که چند دقیقه را صرف میکردی و جواب منو میدادی؟ مگه من برایت مهم نیستم؟🍃
شوهر گفت: چراکه نه عزیزم تو برایم مهم هستی.
همسر گفت: مگر صدای زنگ را نمیشنیدی؟
شوهر گفت: میشنیدم.
زن گفت: پس چرا پاسخ نمیدادی؟
شوهر گفت: دیروز تو هم به زنگ پروردگار پاسخ ندادی، به یاد داری؟ که تماس پروردگار (اذان) را بی پاسخ گذاشتی؟
چشمان همسر ازاشک حلقه زد و پس از کمی سکوت گفت: بله یادم است، ممنون که به این موضوع اشاره کردی......معذرت میخواهم عزیزم! 🍃
شوهر گفت: نه عزیزم از من معذرت خواهی نکن، برو از پروردگار طلب آمرزش کن، من دیگر چیزی از این دنیا نمیخواهم، فقط میخواهم که در یکی از کاخ های بهشت در کنار هم زندگی حقیقی خویش را آغاز کنیم، آنجا بی تو چی کنم؟
پس از آن روز همسر هیچ وقت نماز را بی وقت نمیخواند و هیچ وقت بی نماز نماند.
دوست داشتن واقعی چنین هست
کسی را دوست داری با خودت به بهشت ببر☺️❤️
❤️الَّلهُمَّ صَلِّ علَےَ مُحَمَّـدٍ وعلَےَ آلِ مُحَمَّـــدٍ❤️
✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 #هر_روز_با_شهدا_4352🌷
#اینطور_شرمنده_مرام_پدرگونه_و_برادرانهاش_شدم!🎋
🌷مدت مأموریتم در کردستان رو به اتمام بود و داشتم خودم را آماده برگشتن به تهران میکردم. وقتی علیرضا ناهیدی و دیگر مسئولین واحد ادوات از جریان باخبر شدند، قضیه را با حاج احمد در میان گذاشتند. گفته بودند: این چند نفر که در واحد خمپاره کار کرده و آموزش دیدهاند، میخواهند تسویه کنند و بروند، شما صحبتی با آنها بکنید، شاید منصرف شوند تا کار واحد ادوات سپاه مریوان لنگ نماند. در یکی از همان روزها، در منطقه “سروآباد ” مشغول کار روی یکی از خمپارههای روسی بودم که از دور، ماشین حاج احمد را دیدم. به سرعت به سمت ما میآمد.
🌷فکر کردم حاج احمد آمده گشتی بزند و بگذرد. لحظهای بعد، ماشینی کنار مقرمان نگه داشت و حاج احمد با سر و رویی خاکآلود از ماشین پیاده شد و به سمت واحد ما آمد. به سرعت جعبه مهماتی را که در زیر دستم بود، کنار گذاشتم و به پیشواز رفتم. بعد از سلام و احوالپرسی با همه بچهها، رو به من کرد و گفت: برادر برقی، بچههای همشهری شما اینقدر بی معرفت نبودند که تا سه ماهشان تمام شد بروند و پیش ما نمانند. خودم را به آن راه زدم و با خنده گفتم: جریان چیه؟ با لحن گلایهآمیز گفت: شنیدم میخواهی از پیش ما بروی. سرم را پایین انداختم و گفتم: با اجازه شما.
🌷هنوز سرم را بلند نکرده بودم که با قاطعیت تمام گفت: تو خجالت نمیکشی؟ برای یک لحظه از این برخورد او جا خوردم و با تعجب پرسیدم: برای چی؟ گفت: از این که داری میروی. هرطور که بود میخواستم او را قانع کنم. گفتم: خب مدت مأموریت من تمام شده. به عنوان بسیجی سه ماهه آمده بودم و حالا که مدت مأموریت من تمام شده باید برگردم سر کلاس و درس. حاج احمد که به حرفهایم گوش داده بود به آرامی و با همان قاطعیت گفت: با همه این حرفها باید بمانید به شما نیاز هست. از این....
🌷از این بایدِ حاج احمد ترسیدم و با تعجب پرسیدم: چرا؟ به آرامی دستش را دراز کرد، شانهام را گرفت، محکم فشار داد و گفت: چرا نداره برادر من؟ در این سه ماهه حداقل هزار گلوله خمپاره زدی. حالا قیمت هر گلوله دانهای چند برای ما تمام میشود بماند. از این هزار تا هم کم کم نهصد تا را به هدف نزدی. اینقدر چپ و راست هدف زدی تا فوت و فن کار را یاد گرفتی. حالا خودت بگو و قضاوت کن تا یکی دیگر بیاید و بشود مثل تو. لااقل باید هزار تا گلوله خمپاره دیگر را حیف و میل کند.
🌷ساکت شد و بعد ادامه داد: برادر جان به خاطر اینها هم که شده در جبهه بمان و خدمت کن. با این صحبتها یک لحظه شرمنده مرام پدرگونه و برادرانه این فرمانده دلاور شدم و با خجالت گفتم: برادر احمد شما اجازه مرا از آموزش و پرورش ساوه بگیرید، من تا آخر در خدمت شما هستم. حرفم که تمام شد لبخندی زد و دستم را محکم در میان دستش فشرد و با خوشحالی گذشت.
🌹خاطره ای به یاد سردار جاويدالاثر حاج احمد متوسليان
#راوی: رزمنده دلاور عباس برقی
منبع: سایت مشرق نیوز
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج❤️
#کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
♥️ @shahidnekahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖌 جلسات تفسیر رهبر معظم انقلاب
📍قسمت چهاردهم
📚 عنوان: امر به تقوا در خطبههای نماز جمعه
📖 تفسیر سوره جمعه
#آیتالله_خامنهای
#تفسیر
#سوره_جمعه
✾📚 @Dastan 📚✾
📌 درگذشت شیخ هادی تألُّهی
🔹 آیت الله محمد هادی تالهی همدانی، سال ۱۲۷۹ در خانوادهای مذهبی در منطقه تاریخی جولان این شهر به دنیا آمد. پدرش آیتالله شیخ مرتضی تألهی از سالکان پر آوازه بود و به لطف این انتساب، شیخ محمد هادی از همان ابتدای نوجوانی توانست در محضر بزرگان زمان کسب فیض کند.
🔸بعدها مدرسه زنگنه همدان مرکز تحقیق و تدریس وی شد و آثار گرانبهایی از جمله حواشی بر قواعد انصاری، حواشی به متاجر شیخ، شرحی بر مجموعه حاج ملا هادی سبزواری، رسالهای در معرفت نفس، رسالهای در برکات و مشتبهات قرآن مجید و چندین کتب ارزشمند دیگر را تألیف کرد.
🔹این عالم بزرگوار از فعالان انقلابی همدان و یار و همراه آیت الله مدنی بود و در هدایت مردم همدان به سمت ارزشهای انقلاب نقش تاثیرگذاری داشت.
🔸پسر بزرگ ایشان، دست نوشتههای وی را در مجموعهای ۹ جلدی به نام هادی گردآوری کرده است. همچنین حسین ایزدی در کتابی به نام محرم راز زندگی او را توصیف کرده است. ایشان در ۲۶ آذر سال ۱۳۷۵ درگذشت، اما برکات وجودیش برای اهل زمین پایان نگرفت.
#تقویم_تاریخ
#آذر_۲۶
#هادی_تالهی
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆پاداش مرحوم آخوند ملا فتحعلى سلطان آبادى
روزى مرحوم آخوند ملا فتحعلى سلطان آبادى در كربلا از خانه به عزم حرم بيرون آمد و در آن روزها خيال سفرى داشت ، در بين راه شخصى (بدو) برخورد و سؤ الى كرد. پس وجه قليلى كه همراه داشت و غيره از او همراه و در منزل چيزى نداشت به او داد.
و پس از زيارت از حرم بيرون آمد و در صحن در ايوان حجره قبلى متصل به سمت غربى نشست . پس سيدى از كفشدارى بيرون آمد و ميل به سمت ايشان كرد. و چون نزديك شد، بعد از سلام بدون سؤ ال و جواب و شناختن سابق چيزى (كه ) در مشت خود داشت ، در دست ايشان گذاشت و رفت . ديگر او را نديد و پيش از آن هم هرگز نديده بود. و آن وجه مقدار كفايت سفرشان بود كه در نظر داشتند.
🔸صاحبدلان ، ج 2، ص 65.
#جارچی
@jaarchi_sistan
📣 کانال بزرگ استان سیستانوبلوچستان👆
📌 وفات ابوحامد محمد غزالی
🔹ابوحامد امام محمد غزالی، در سال ۴۵۰ه-ق در طوس به دنیا آمد. در مدت کمی بر اثر ذکاوت فطری، مقدمات را فرا گرفت و سپس عازم نیشابور شد و در حوزه درس امام الحَرَمین جُوِینی مراتب کمال را پیمود.
🔸وی در سال ۴۸۰ ق و در ۳۰ سالگی به مدرسه نظامیه بغداد که از پر اهمیتترین حوزههای درسی آن زمان بود، رفت و به صدها تن از فضلا درس میگفت. پس از مدتی که آوازهاش همه جا را فرا گرفته بود، بر اثر تحول عظیم روحی درس و بحث و مقام را رها کرد و عُزلت گزید و پس از مدتی از بغداد هجرت کرد.
🔹ایشان سپس راهی حجاز، شام و بیت المقدس گردید و دیگر به بغداد نرفت. وی سرانجام به طوس رفت و در آنجا به تدریس پرداخت و طریقت صوفیه را برگزید.
🔸امام محمد غزالی دارای تالیفات فراوانی می باشد از جمله: «احیاءُ علوم الدین»، «کیمیای سعادت»، «تفسیرُ القرآن»، «الاقتِصاد و المُسْتَصْغی». غزالی سرانجام در ۱۴ جمادی الثانی سال ۵۰۵ ق در ۵۵ سالگی در طوس درگذشت.
#تقویم_تاریخ
#جمادی_الثانی_۱۴
#غزالی
📌 درگذشت سید اسماعیل اصفیائی
🔹آیت اللَّه سید اسماعیل اصفیایی، در سال ۱۲۸۹ ش در آذربایجان شرقی دیده به جهان گشود. وی پس از طی دروس مقدمات و سطح، وارد حوزه علمیه تبریز شد و در درس استادان نامدار آن حوزه همچون سید مرتضی خسروشاهی بهره ای وافر برد تا آن که خود یکی از مدرسان ماهر حوزه تبریز گشت. یکی از فرزندان ایشان، مرحوم استاد فاطمی نیا هستند.
🔸او از آن پس به درس و بحث و ارشاد مردم همت گماشت و با تلاش عالی خود، مسجد و مدرسه تاریخی سید حمزه تبریز را که به ویرانه ای تبدیل شده بود احیا کرد و آن را به محلی برای ترویج دین و اسکان طلاب تبدیل نمود.
🔹ایشان پس از عمری تلاش و فعالیت های مذهبی و اجتماعی در تبریز و خدمت به مردم آن شهر، راهی شهرستان قم شد تا با استفاده از انفاس قدسی عارفانِ آن تربت پاک، تزکیه نفسِ خویش را به اکمال برساند. با این حال از تدریس، تألیف و تفسیر غافل نماند.
🔸از بدو ورود به قم، با عشقی سرشار به فقه آل محمد (ص)، تلاش خود را در این زمینه ها دو چندان کرد. سرانجام پس از سال ها کوشش در جهت ترویج و تبلیغ دین و تزکیه و تهذیب نفس در تاریخ ۲۶ آذر ۱۳۶۸ دار فانی را وداع گفت.
#تقویم_تاریخ
#آذر_۲۶
#اسماعیل_اصفیایی
✾📚 @Dastan 📚✾
#تلنگر
🌼🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁
🍃
پادشـاهی،
✍️پسـرش را به ادیـبی سـپرد
و گفت: «این فرزنـد توست.
تربیت چنـان کن که یکی از فرزنـدان خود.»
گفت: «فرمـان بردارم.»
سالی بر او سـعی کرد،
ولی به جایی نرسـید
و فرزندان ادیب،
به فضل و بلاغت رسیدند.
پادشاه،
دانشمند را بازخواست کرد
و گفـت:
«خلـف وعـده کردي
و شـرط وفـا را به جـا نیـاوردي.»
گفت:
«اي پادشـاه!
تربیت، یکسـان است،
ولی اسـتعداد، متفاوت.»
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بہ یمن طلــــــــــــوعــے
تازه
آرزو میڪنم
هرچہ صفاے دل
سلامت تن
لبخند
عشق پاڪ
و اجابت دعاست
از آن شما مهربان باشد
سلام صبحتون بخیر
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
محدث نبيل ، سيد نعمة الله جزايرى در كتاب ((الانوارالنعمانيه )) حكايت كرده كه مرحوم مقدس اردبيلى (اعلى الله مقامه ) در سال گرانى تقسيم مى كرد با فقرا آن چه داشت از اطعمه ، و مى گذاشت براى خود مثل يكى از ايشان . پس يكى از سال هاى گرانى چنين كرد عيالش در خشم شده و گفت : مرا و فرزندان مرا در چنين سال وا گذاشتى كه از مردم سؤ ال كنيم ؟!
پس او را گذاشت و رفت به مسجد كوفه براى اعتكاف . چون روز دوم شد مردى به در خانه آمد و با او بود چند بار گندم پاك و پاكيزه ، و آرد نرم نيكو. پس گفت كه : اين را فرستاده براى شما صاحب منزل و او معتكف است در مسجد كوفه .
چون مقدس برگشت از اعتكاف ، زنش به او گفت : طعامى كه فرستادى با اعرابى طعام نيكويى بود!
پس حمد الهى به جاى آورد. و او را از آن طعام خبرى نبود
🔸كلمه طيبه ، ص 270.
✾📚 @Dastan 📚✾