🌼جناب علاّمه طباطبایی فرمودند :
روزی از خیابان عبور می کردم. بنّایی را در حال چیدن بنای ساختمان دیدم.
ناگهان دیدم بنّا پایش لغزیده و دارد از آن بالا به پایین می افتد در همین حال کارگر او که پایین ساختمان بود نگاهی به بنّا کرد و گفت : نیفت.
دیدم که بنّا از همان بالا آرام پایین آمد.
جناب علاّمه می فرمایند که به دنبال کارگر راه افتادم تا ببینم این شخص کیست که خود را به کارگری زده است.
بعد فهمیدم آن فرد کسی است که هر روز به محضر مقدّس ولی عصر عجّل الله تعالی فرجه الشّریف مشرّف می شود.
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
Qasemian-31.mp3
3.5M
خریدنی هستی یا نه؟
حجتالاسلام والمسلمین #قاسمیان
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🕌قال الامام الصادق عليه السلام:
احرصوا على قضاء حوائج المؤمنين، وإدخال السرور عليهم، ودفع المكروه عنهم، فإنه ليس من الأعمال عند الله عز وجل بعد الايمان أفضل من إدخال السرور على المؤمنين.
برای قضاى حوائج و رسیدگی به مشکلات مومنان، #حریص و همچنین در جهت شادكامى قلبى آنان و دفع هرگونه بدى و دور کردن ناگواریها از آنان، شتابان باشید، زیرا که پس از واجبات، هیچ کاری نزد خدای بزرگ، برتر از شاد کردن مؤمنان نیست.
🔸 بحارالانوار
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🌹پيامبر خدا صلي الله عليه و آله فرمودند: كسى كه ـ بدون هيچ عذرى ـ نماز خود را همراه ديگر مسلمانان در مسجد نمى خواند نمازش مقبول نيست.
«وسائل الشيعه / ج۵/ ص۳۹۴»
📝تفسیر حدیث:
منظور حدیث اینست که انسان با فرادا خواندن نماز واجب فقط به تکلیف دینی اش عمل کرده و در قیامت به خاطر نماز نخواندن مواخذه و عذاب نمیشود
ولی خود را از خیلی از پاداش ها ، فضلیت ها ، کمالات و تاثیرات معنوی نماز جماعت محروم کرده.
به بیانی دیگر خواندن نماز فرادا آن هم در حالی که شخص میتواند نمازش را به جماعت بخواند ولی نمیخواند، در پیشگاه خدا مقبولیت و ارزشی در مقایسه با نماز جماعت ندارد.
✅ این تاکید بیشتر برای مردها است.
⚡️حیف هست با غفلت و تنبلی خود را از نماز جماعت با این فضیلت فوق العاده محروم کنیم.
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
8.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❗️ گناه و آثار آن و راهکار ترک آن
✔️گزیده ای از ده ها سخنرانی
#داستانهای_آموزنده
👤Admin: @AminiAsl
•••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═•••
🌺➣ http://eitaa.com/joinchat/12451840C08a2fdc722
از حکيمي پرسيدند:
چرا از کسي که اذيتت
مي کند انتقام نمي گيري؟
با خنده جواب داد:
آيا حکيمانه است سگي
را که گازت گرفته گاز بگيري
ميان پرواز تا پرتاب تفاوت
از زمين تا آسمان است
پرواز که کني، آنجا
ميرسي که خودت مي خواهي
پرتابت که کنند ، آنجا مي روي
که آنان مي خواهند
پس پرواز را بياموز...!!!
پرنده اي که "پرواز" بلد نيست
به "قفس" ميگويد "تقدير"
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
1_141899038.mp3
2.79M
🎤 استاد دارستانی
شکر خدا
📥چـرا خـدا رو شـکر نمـیکنیم؟!
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
خییییییییلی قشنگه حتماً بخونید ☺☺
🌹بسیار زیبا و آموزنده👌
🔻پیرمردی در دامنه کوه های دمشق هیزم جمع می کرد ودر بازار می فروخت تا ضروریات خویش را رفع کند
یک روز حضرت سلیمان (ع) پیر مرد را درحالت جمع آوری هیزم دید دلش برایش بسیار سوخت
تصمیم گرفت زندگی پیرمرد را تغییر دهد یک نگین قیمتی به پیرمرد داد که بفروشد تا در زندگی اش بهبود یابد
پیرمرد ازحضرت سلیمان (ع) تشکری کرد وبسوی خانه روان شد
و نگین قیمتی را به همسرش نشان داد همسرش بسیار خوشحال شد ونگین را در نمکدانی گذاشت یک ساعت بعد بکلی فراموشش شد که نگین را کجا گذاشته بود
زن همسایه نمک نیاز داشت به خانع آنها رفت و زن نمکدان را به او داد
اما زن همسایه که چشمش به نگین افتاد نگین را پیش خود مخفی کرد.
پیر مرد بسیار مایوس شد و از دست همسرش بسیار ناراخت و عصبانی
وخانم پیرمرد هم گریه میکرد که چرا نگین را گم کردم
چند روز بعد پیرمرد به طرف کوه رفت درآنجا با حضرت سلیمان (ع) روبرو شد جریان گم شدن نگین به حضرت سلیمان (ع) را گفت . حضرت
سلیمان (ع) یک نگین دیگری به او داد و گفت احتیاط کن که این را هم گم نکنی
پیرمرد ازحضرت سلیمان (ع) تشکری کرد و خوشحال بسوی خانه روان شد در مسیر را ه نگین را ازجیب خود بیرون کشید و بالای سنگ گذاشت و خودش چند قدم دور نشست تانگین را خوب ببیند ولذت ببرد
دراین وقت ناگهان پرنده ای نگین را در نوکش گرفت وپرید
پیرمرد هرچه که دوید وهیاهو کرد فایده نداشت
پیرمرد چند روز از خانه بیرون نرفت همسرش گفت برای خوراک چیزی نداریم تا کی در خانه مینشینی
پیرمرد دوباره به طرف کوه رفت هیزم را جمع آوری کرد که صدای حضرت سلیمان (ع) را شنید دید که حضرت سلیمان (ع) ایستاده است وبه حیرت بسوی او می نگرد
پیر مرد باز قصه نگین را تعریف کرد که پرنده آن را ربود. حضرت سلیمان (ع) برایش گفت میدانم که تو به من دروغ نمی گویی این نگین را از هر دو نگین قبلی گرانبهاتر است بگیر و مراقب باش که این را گم نکنی
و حتما بفروش که در حالت زندگیت تغییری آید
پیر مرد وعده کرد که به قیمت خوب میفروشد پشتاره خود را گرفت بسوی خانه حرکت کرد خانه پیر مرد کنار دریا بود
هنگامی به لب دریا رسید خواست که کمی نفس بگیرد ونگین را از جیب خود کشید که در آب بشوید نگین از دستش خطا رفت به دریا افتاد
هرچه که کوشش کرد و شنا کرد. چیزی بدستش نیآمد .
با ناراحتی و عجز تمام به خانه برگشت از ترس سلیمان (ع) به کوه نمی رفت
همسرش به او اطمینان داد صاحب نگین هر کسی که است ترا بسیار دوست دارد اگر دوباره اورا دیدی تمام قصه برایش بگو من مطمئن هستم به تو چیزی نمیگوید
پیرمرد با ترس به طرف کوه رفت هیزم را جمع آوری کرد به طرف خانه روان شد که تخت حضرت سلیمان (ع) را دید پشتاره را به زمین گذاشت دویدو گریخت .
حضرت سلیمان (ع) میخواست مانعش شود که فرستاده خدا جبریل امین آمد که ای سلیمان خداوند میگوید که تو کی هستی که حالت بنده مرا تغییر میدهی ومرا فراموش کرده ای ! سلیمان (ع) باسرعت به سجده رفت واز اشتباه خود مغفرت خواست
خداوند بواسطه جبرییل به حضرت سلیمان گفت که تو حال بنده مرا نتوانستی تغییر دهی حال ببین که من چطور تغییر میدهم
پیرمرد که به سرعت بسوی قریه روان بود با ماهی گیری روبرو شد
ماهی گیر به او گفت ای پیر مرد من امروز بسیار ماهی گرفتم بیا چند ماهی به تو بدهم
پیرمرد ماهی ها را گرفت وبرایش دعای خیر کرد وبه خانه رفت
همسر ش شکم ماهی ها را پاره کرد که در شکم یکی از ماهی ها نگین را یافت وبه شوهرش مژده داد
شوهرش با خوشحالی به او گفت توماهی را نمک بزن من به کوه میروم تا هیزم بیاورم
هنگامیکه زن پیرمرد نام نمک را شنید نگین اول به یادش آمد که در نمکدانی گذاشته بود سریع به خانه همسایه رفت وقتی که زن همسایه زن پیرمرد را دید ملتمسانه عذر خواهی کرد گفت نگینت را بگیرمن خطا کردم خواهش میکنم به شوهرم چیزی نگویی چون شخص پاک نفس است اگر خبردار شود من را از خانه بیرون خواهد کرد.
پیرمرد در جنگل بالای درختی رفت که شاخه خشک را قطع کند
چشمش به نگین قیمتی درآشیانه پرنده خورد .
نگین را گرفت به خانه آمد زنش ماهی ها را پخت و شکم سیر ماهی ها را خوردند
فردا پیرمرد به بازار رفت هر سه نگین را به قیمت گزاف فروخت .حضرت سلیمان (ع) تمام جریان را به چشم دید و یقین یافت که بنده حالت بنده را نمیتواند تغییر دهد تاکه خداوند نخواهد
به خداوند یقین و باور داشته باشید.
🌼مَنْ یتَوَکلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ
☘و هر کس بر خدا توکل کند پس او برایش کافی است؛ در حقیقت خدا کارش را (به انجام) می رساند.(طلاق آیه3)
🌹حق غنّی است، برو پیش غنی
🌹نزد مخلوق، گدایی بس کن
@Dastan
🕌الإمام علیّ علیه السلام :
شَرطُ الاُلفَهِ تَرکُ الکُلفَهِ.
شرط الفت ، ترک تکلّف است .
📝شرح روایی:
امیرالمؤمنین علیهالسلام:
شَر الاَصْدِقَاءِ مَنْ تَکلَّفَ لَک شَرُّ إِخْوَانِک مَنْ أَحْوَجَک إِلَى مُدَارَاةٍ وَ أَلْجَأَک إِلَى اِعْتِذَارٍ التَّعَب.(غررالحکم، ص:۴۱۸)
رفیق خوبى نیست آن که خویشتن را براى تو به تکلف و #مشقت مى اندازد و آن که تو را به مدارا نیازمند و به عذرخواهى ناگزیر مى سازد.
و َعَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام:
أَثْقَلُ إِخْوَانِی عَلَیّ مَنْ یتَکلَّفُ لِی وَ أَتَحَفَّظُ مِنْهُ و َأَخَفُّهُمْ عَلَى قَلْبِی مَنْ أَکونُ مَعَهُمْ کمَا أَکونُ وَحْدِی؛ (مستدرک الوسائل، ج ۹، ص ۱۵۵)
چه بار گرانى است آن رفیقى که براى من به تکلف و زحمت تن مى دهد و ناچار مى شوم که خود را از او تحفظ نمایم و چه بار خفیفى است بر من آن #رفیق بى آلایشى که وقتى با او نشسته ام مانند این است که تنها هستم.
🔸عیون الحکم والمواعظ : ص 298 ح 5326
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🌸
🕌مدیریت ، مسئولیت
عَن اَبی ذَرٍّ (سَلامُ اللّهِ عَلَیهِ) اَنَّ النَّبیَّ (صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) قالَ یا اَبا ذَرٍّ اِنّی اُحِبُّ لَکَ ما اُحِبُّ لِنَفسی اِنّی اَراکَ ضَعیفاً فَلا تُؤَمَّرَنَّ عَلیٰ اِثنَینِ وَ لا تَوَلَّیَنَّ مالَ یَتیم.
رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله) فرمود: ای ابوذر! من آنچه برای خود دوست میدارم برای تو نیز دوست میدارم؛ همانا تو را ناتوان میبینم، پس هیچ گاه به دو نفر امر نکن و به هیچ وجه عهدهدار مال یتیم مباش.»
قالَ یا اَبا ذَرٍّ اِنّی اُحِبُّ لَکَ ما اُحِبُّ لِنَفسی
خود جناب ابیذر این توصیهی پیغمبر به خودش را ذکر میکند؛ برای ماها هم درس است، درس بسیار بزرگی است. حضرت به او فرمود من هر چه برای خودم دوست میدارم، برای تو هم دوست میدارم؛ یعنی آن چیزی که میخواهم به تو بگویم، از روی کمال محبّت است؛ چون انسان به خودش کمال محبّت را دارد. خب حالا آن حرفی که حضرت میخواهد به ابیذر بزند چیست؟
اِنّی اَراکَ ضَعیفا
من جنابعالی را در مدیریّت، ضعیف میبینم. خیلی آدم خوبی هستی، مجاهد فیسبیلاللّه، رُکگو، و آسمان بر راستگوتر از او سایه نیفکنده، زمین راستگوتر از او را بر خودش حمل نکرده؛ اینها همه به جای خود محفوظ، امّا شما آدم ضعیفی هستی.
فَلا تُؤَمَّرَنَّ عَلیٰ اِثنَین
حالا که آدم ضعیفی هستی، مواظب باش بر دو نفر هم ریاست نکنی! یعنی پیدا است آن ضعفی هم که حضرت فرمودند، ضعف در مدیریّت است؛ یعنی تو آدمی هستی که مدیریّت نداری؛ اگر چنانچه بر دو نفر یا بیشتر ریاست پیدا کردی، نمیتوانی کار آنها را به سامان برسانی. این، درس برای ماها است.
ما -حالا همهی ما نه؛ بعضیمان این جوری هستیم- به مجرّد اینکه یک مسندی، یک جایی، یا خالی میشود یا ممکن است خالی بشود، فوراً چشم میدوزیم که برویم آنجا! خب شما اوّل نگاه کن ببین میتوانی یا نمیتوانی.
حالا بحث اسمنویسی برای #انتخابات_مجلس است، گفتند شروع شده، همین طور بدون محابا میروند!
خب شما که میخواهی بروی آنجا، آنجا سؤال دارد؛ این تواناییای که خدا به من و شما میدهد، کنارش مسئولیّت هست. این [مطلبی] که عرض میکنم، در مورد خود این حقیر از همه بیشتر است. شما هم همین جور؛ یعنی آن کسانی که مسئولیّتی دارند، همین جور. هر مسئولیّتی، هر سِمَتی، هر تواناییای، در کنارش یک مسئولیّتی دارد، یک تعهّدی وجود دارد. میتوانید آن تعهّد را انجام بدهید یا نه؟ این خیلی درسِ بزرگی است.
🔹امالی طوسی، مجلس سیزدهم، ص ۳۸۴
شرح : امام خامنهای، درس خارج روز دهم آذر
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
استاد رمضانی پیرامون سفر مقام معظم رهبری به آمل، خاطرهای تعرف میکنند که جالب توجه است:
«روزی خدمت علامه بودم و در مورد تعابیری همچون "قائد ولی وفی"، "رائد سائس وفی"، "مصداق بارز نرفع درجات من یشاء" و "دادار عالم و آدم، همواره سالار و سرورم را سالم و مسرور دارد" كه ایشان برای مقام معظم رهبری به كار بردهاند، گفتوگو و سؤال كردم. چرا كه آن زمان برخی نتوانستند این ستایشها را تحمل كنند و به استاد خرده گرفتند. وی افزود: به استاد عرض كردم كه برخی، عبارات شما در تمجید از مقام معظم رهبری را برنتافتهاند. ایشان فرمودند: این عناوین بسیار خوب و بهجا بود و از نظر بنده هیچ مشكلی ندارد.»
این سخنان حضرت علامه در شرایطی است که علامه عظیمالشأن حضرت آیتالله حسنزاده آملی در استقبال از رهبر انقلاب، جلوی حضرت آقا دو زانو نشسته و ایشان را مولا خطاب میكنند. حضرت آقا ناراحت شده و به علامه میفرمایند این كار را نكنید. علامه حسنزاده می فرمایند: «اگر یك مكروه از شما سراغ داشتم این كار را نمیكردم.»
#وصف_عشق
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•