1_4981103946627023018.mp3
8.26M
🔸سرود بسیار زیبا برای #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی به سبک مختارنامه
#ملت_مقاومت_علیه_آمریکا
#انتقام_سخت
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
به هنگام بازدید از یک بیمارستان روانى، از روانپزشک پرسیدم
شما چطور میفهمید که یک بیمار روانى به بسترى شدن در بیمارستان نیاز دارد یا نه؟
روانپزشک گفت: ما وان حمام را پر از آب میکنیم و یک قاشق چایخورى،
یک فنجان و یک سطل جلوى بیمار میگذاریم و از او میخواهیم که وان را خالى کند.
من گفتم: آهان ! فهمیدم. آدم عادى باید سطل را بردارد چون بزرگتر است.
روانپزشک گفت: نه! آدم عادى درپوش زیر آب وان را بر میدارد.
شما میخواهید تختتان کنار پنجره باشد یا کنا در ؟ :)
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
✅ تسبیح حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
🔹عنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَيْءٍ مِنَ التَّحْمِيدِ أَفْضَلَ مِنْ تَسْبِيحِ فَاطِمَةَ علیهاالسلام وَ لَوْ كَانَ شَيْءٌ أَفْضَلَ مِنْهُ لَنَحَلَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص فَاطِمَةَ ع.
🔸 از امام باقر علیه السلام روایت شده که فرمود:
در میان ستایش ها، خداوند به عملی بالاتر از تسبیح حضرت فاطمه (سلام الله علیها) عبادت نشده است. که اگر چیزی بالاتر از آن وجود می داشت، رسول خدا (ص) حتما آن را [به جای تسبیح] به فاطمه (سلام الله علیها) عطا می کرد.
🔹عنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: يَا أَبَا هَارُونَ إِنَّا نَأْمُرُ صِبْيَانَنَا بِتَسْبِيحِ فَاطِمَةَ ع كَمَا نَأْمُرُهُمْ بِالصَّلَاةِ فَالْزَمْهُ فَإِنَّهُ لَمْ يَلْزَمْهُ عَبْدٌ فَشَقِيَ.
🔸 از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود:
ای اباهارون! همانا ما کودکان مان را به تسبیح فاطمه زهرا (سلام الله علیها) امر می کنیم، هم چنانکه آنان را به نماز امر می کنیم. پس بر آن مداومت داشته باش که هرگز بنده ای که بر آن مداومت داشته باشد تیره بخت و شقی نمی گردد.
🔹عنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ كَانَ يُسَبِّحُ تَسْبِيحَ فَاطِمَةَ ص فَيَصِلُهُ وَ لَا يَقْطَعُهُ.
🔸 روایت شده که امام صادق علیه السلام تسبیح حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را به هم پیوسته انجام می داد و آن را قطع نمی کرد. [یعنی در حین تسبیح صحبت نمی کرد.]
🔹قالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: إِذَا شَكَكْتَ فِي تَسْبِيحِ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ ع فَأَعِدْ.
🔸 امام صادق علیه السلام:
هر گاه در تسبیح فاطمه زهرا (سلام الله علیها) شک کردی، آن را از سر بگیر. [یعنی قسمتی را که در آن شک داری را از نو شروع کن. مثلا اگر نمی دانستی که چند بار "الله اکبر" گفته ای، از ابتدا "الله اکبر" را شروع کن. اما اگر از سی و چهار مرتبه بیشتر گفتی، بنا را بر سی و چهار بگذار و ادامه تسبیح را انجام بده].
📚الكافي ، ج3، ص: 342
مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج15، ص: 175
وسائل الشيعة،ج 6ص463
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان استغاثه بسیار جالب از امام زمان(عج)
چرا حاجات را آقا دیر برآورده میکنند؟
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🌷سه شنبه و اولین روز
❄️بهمن ماهتون عالی
🌸ان شاءالله که
🌷ماه جدید براتون
❄️خوش یمن باشه
🌸پراز خبرهای خوب
🌷پراز اتفاقات شیرین
❄️پراز خیر و برکت و
🌸پراز نگاه خدا باشه
🌷و به تمام آرزوهاتون برسید
❄️روزتون زیبا و در پناه خدا💐
📚 @Dastan 📚
مردی تاجر در حیاط قصرش انواع مختلف درختان و گیاهان و گلها را کاشته و باغ بسیار زیبایی را به وجود آورده بود. هر روز بزرگترین سرگرمی و تفریح او گردش در باغ و لذت بردن از گل و گیاهان آن بود.
تا این که یک روز به سفر رفت. در بازگشت، در اولین فرصت به دیدن باغش رفت . اما با دیدن آنجا، سر جایش خشکش زد...
تمام درختان و گیاهان در حال خشک شدن بودند ، رو به درخت صنوبر که پیش از این بسیار سر سبز بود، کرد و از او پرسید که چه اتفاقی افتاده است؟
درخت به او پاسخ داد: من به درخت سیب نگاه می کردم و باخودم گفتم که من هرگز نمی توانم مثل او چنین میوه هایی زیبایی بار بیاورم و با این فکر چنان احساس نارحتی کردم که شروع به خشک شدن کردم...
مرد بازرگان به نزدیک درخت سیب رفت، اما او نیز خشک شده بود...!
علت را پرسید و درخت سیب پاسخ داد: با نگاه به گل سرخ و احساس بوی خوش آن، به خودم گفتم که من هرگز چنین بوی خوشی از خود متصاعد نخواهم کرد و با این فکر شروع به خشک شدن کردم.
از آنجایی که بوته ی یک گل سرخ نیز خشک شده بود علت آن پرسیده شد، او چنین پاسخ داد: من حسرت درخت افرا را خوردم، چرا که من در پاییز نمی توانم گل بدهم. پس از خودم نا امید شدم و آهی بلند کشیدم. همین که این فکر به ذهنم خطور کرد، شروع به خشک شدن کردم.
مرد در ادامه ی گردش خود در باغ متوجه گل بسیار زیبایی شد که در گوشه ای از باغ روییده بود.
علت شادابی اش را جویا شد. گل چنین پاسخ داد: ابتدا من هم شروع به خشک شدن کردم، چرا که هرگز عظمت درخت صنوبر را که در تمام طول سال سر سبزی خود را حفظ می کرد نداشتم، و از لطافت و خوش بویی گل سرخ نیز برخوردار نبودم، با خودم گفتم: اگر مرد تاجر که این قدر ثروتمند، قدرتمند و عاقل است و این باغ به این زیبایی را پرورش داده است می خواست چیزی دیگری جای من پرورش دهد، حتماً این کار را می کرد. بنابراین اگر او مرا پرورش داده است، حتماً می خواسته است که من وجود داشته باشم. پس از آن لحظه به بعد تصمیم گرفتم تا آنجا که می توانم زیباترین موجود باشم...
نتیجه : دنیا آنقدر وسیع هست که برای همه مخلوقات جایی باشد پس به جای آنکه جای کسی را بگیریم تلاش کنیم جای واقعی خود را بیابیم (چارلی چاپلین)
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
dcc_840357b1173124e98ac33304f97a8848.mp3
2.39M
📲 فایل صوتے
🎙واعظ: حاج آقا #شیخ_محسن_کافی
○ تلف کردن عمر ○
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
✨﷽✨
❤️عاقبت شوخی با نامحرم
👈یکی از علمای مشهد می فرمود :
♦️روزی در محضر مرحوم حجت الاسلام سید یونس اردبیلی بودیم، جوانی آمد و مسئله ای پرسید.
گفت مادرم را دو روز پیش دفن کردم هنگامی که وارد قبر شدم و جنازه مادرم را گرفته خواستم صورت او را روی خاک بگذارم کیف کوچکی که اسناد و مدارک و مقداری پول و چک هایی در آن بوده از جیبم میان قبر افتاده آیا اجازه می دهید نبش قبر کنیم تا مدارک را برداریم؟
و تقاضا کرد که نامه ای به مسئولین قبرستان بنویسند که آنها اجازه نبش قبر بدهند، ایشان فرمود همان قسمت قبر را که می دانید مدارک درآنجاست بشکافید و مدارک را بردارید و نامه ای برای او نوشت.
❇️بعد از چند روز آن جوان را دوباره در منزل آقای اردبیلی دیدم ، آقا از او پرسیدند آیا شما کارتان را انجام دادید و به نتیجه رسیدید، او غمگین و مضطرب بود و جواب نداد.
🔶بعد از آنکه دوباره اصرار کردند گفت: وقتی قبر را نبش کردم دیدم مار سیاه باریکی دور گردن مادرم حلقه زده و دهانش را در دهان مادرم فرو برده و مرتب او را نیش می زند، چنان منظره وحشتناکی بود که من ترسیدم دوباره قبر را پوشاندم.
☀️از او پرسیدم آیا کار زشتی از مادرت سر می زد؟
🔷گفت من چیزی بخاطر ندارم ولی همیشه پدرم او را نفرین می کرد زیرا او در ارتباط با نامحرم بی پروا بود و با سر و روی باز با مرد نامحرم روبرو می شد و بی پروا با او سخن می گفت و در پوشش و حجاب رعایت قوانین اسلامی را نمی کرد.
با نامحرمان شوخی می کرد و می خندید و از این جهت مورد عتاب و سرزنش پدرم بود.
.
◼️حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم:
یکی از گروه هایی که وارد جهنم می شوند زنان بدحجابی هستند که برای فتنه و فریب مردان خود را آرایش و زینت می کنند.
📚( کنزالعمال ، ج 16 ، ص 383 )
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
✿ از عارفی پرسيدند :
✍ چرا اينقدر ذکر "صلوات" در منابع دينی ما تاکيد شده؟! و برای آمرزش گناهان ، وسعت روزی ، صحت و سلامتی ، گشايش در کارها و... صلوات تجويز کرده اند؟!
سر و راز اين ذکر چيست؟؟؟!
فرمود:
اگر به قرآن نگاه کنيد،
فقط و فقط يکجا در قرآن هست
که خداوند انسان رو هم شأن و هم درجه ی خودش می کند .
يعنی از انسان مي خواهد که بياید کنار او و با هم در یک کاری مشارکت کنندو آن اين آيه ست:
"انّ الله و ملائکته يصلّون علي النبي يا ايها الذين آمنوا صلّوا عليه و سلموا تسليما"
خدا و ملائکه اش دارند براي پيامبر صلوات ميفرستند شما هم بیایید و همراهی کنید...
علت عظمت و بزرگی ذکر صلوات اين است که انسان را تا کنار خدا بالا مي برد.
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥⭕️ ماجرای سپاهی شدن محافظ حاج قاسم از زبان پدر
#رفیق_خوشبخت_ما
#انتقام_سخت
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
یکی از تکان دهنده ترین جمله هایی که در فرهنگ بشری گفته شده، جمله زیر از امیرالمومنین علی علیه السلام در یکی از دعاهاي نهج البلاغه است.
" اللهم اجعل نفسی اول كريمة تنتزعها من كرائمی"
"خدایا کاری کن که از چیزهای ارزشمند زندگی،
جانم اولین چیزی باشد که از من می گیری"
یعنی نکند قبل از اینکه جانم را بگیری، شرفم، انسانيتم، عدالتم، و....
گرفته شده باشد و تبدیل به یک تفاله ای شده باشم که تو جانم را می گیری. و این همان جمله معروف است که می گوید: ما آمده ایم تا زندگی کنیم و قیمت و ارزش پیدا کنیم؛ نه اینکه به هر قیمتی زندگی کنیم.
#نهج_البلاغه_خطبه٢١٥
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕌امیرالمؤمنین علیهالسلام:
از سخنان آن حضرت است که یاران خود را به آن وصیّت میفرمود: «برگزاری نماز را بر عهده بگیرید و نگاهداشت آن را بپذیرید، و آن را بسیار بهجای آرید و با نماز خود را به خدا نزدیک دارید. که نماز بر مؤمنان واجب است و باید گزارده شود به وقت آن.
آیا گوش فرا نمیدهید به پاسخ دوزخیان که چون از آنان پرسیدند:
«ما سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ المُصَلِّینَ»
و نماز گناهان را میزداید چنانکه برگ را از درخت بزدایند، و گناهان را از گناهکار میگشاید چنانکه بند از کسی بگشایند، و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نماز را به چشمهی آب گرم که بر در سرای مردی بود همانند فرمود، که او روزان و شبان پنجبار خود را بدان بشوید دیگر چرکی بر تن وی نخواهد بود.
همانا کسانی از مؤمنان حقّ آن را شناختند که زیور دنیا از نمازشان به فکر دیگر کار نیفکند و نه آنچه موجب روشنی چشم بود از مال و فرزند. خدای سبحان فرماید: «مردانی که نه تجارت و نه معاملهای آنان را از یاد خدا و برپاداشتن نماز و ادای زکات غافل نمیکند. (نور/۳۷)»
🔹نهجالبلاغه ، وسایل الشیعهًْ، ج۴
#نماز #نجات #گناه #عذاب
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
#من_شهیدمیشوم
باخانواده عروس خانم قرار خواستگاری گذاشته بودیم . معمولا همه جا برای مراسم خواستگاری بزرگترها می روند . اما آقا محمود خیلی اصرار داشت که من همراهش باشم ؛ علت اصرار ایشان آشنایی مختصری بود که من با این خانواده داشتم . آقا محمود روز خواستگاری دنبالم آمد ؛ زمانیکه راه افتادیم از خانه بیرون برویم گفت :
حتما با این بنده خدا ( عروس خانم)
صحبت کن و بگو که من حداکثر پانزده سال
می توانم زندگی کنم !! با تعجب نگاهش کردم !! گفت : من شهید می شوم * ناراحت شدم ، نشستم و با عصبانیت گفتم : پس دختر مردم را اذیت نکن ، حالا که این طور است من نمی آیم . شما که می خواهی شهید شوی اصلا ازدواج نکن . خندید و گفت : عصبانی نشو خواهر من !! ازدواج سنت پیغمبر اکرم "صل الله و علیه و آله و سلم" است . و من برای پیروی از سنت پیغمبر اسلام "صل الله علیه و آله وسلم" ازدواج می کنم . محمود ازدواج کرد و چهار سال و نیم بعداز ازدواجش به فیض عظیم شهادت نائل آمد .
#خاطرات_شهید
#شهید_محمود_نریمانی🌷
راوی : #خواهر_شهید
#یاد_شهدا_صلوات
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
نقل مستقیم خاطرهای شنیدنی از حاج قاسم سلیمانی:
یک بار از ماموریت برمیگشتم، منتظر نماندم که ماشین بیاد دنبالم. از فرودگاه مستقیم سوار تاکسی شدم، راننده تاکسی جوانی بود که نگاه معنا داری به من کرد.
به او گفتم: چیه؟ آشنا به نظر می رسم؟
باز هم نگاهم کرد، گفت: شما با سردار سلیمانی نسبتی دارید؟ برادر یا پسر خالهی ایشان هستید؟ گفتم: من خود سردار هستم.
جوان خندید و گفت: ما خودمون اینکارهایم شما میخواهی مرا رنگ کنی؟
خندیدم و گفتم: من سردار سلیمانی هستم.
باور نکرد. گفت: بگو به خدا که سردار هستی!
گفتم: به خدا من سردار سلیمانی هستم.
سکوت کرد، دیگه چیزی نگفت. گفتم: چرا سکوت کردی؟
حرفی نزد.
گفتم: زندگیت چطوره؟ با گرانی چه میکنی؟ چه مشکلی داری؟
جوان نگاه معنا داری به من کرد و گفت: اگه تو سردار سلیمانی هستی، من هیچ مشکلی ندارم.
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
❤️پرندهای در بيابان زندگی ميكرد ،
خیلی بيمار ، پرهايش ريخته ،
چیزی برای خوردن و آشاميدن نداشت ،
سرپناهی واسه زندگی نداشت و
دائم ، به زندگيش بد و بيراه ميگفت .
روزی ، فرشتهای از آن بيابان ميگذشت ،
پرنده فرشته را متوقف كرد و
پرسيد : "كجا میروی ؟"
فرشته پاسخ داد :
" به ملاقات خدا ميروم "
پرنده به فرشته گفت :
"لطفا از خدا بپرس كه رنج من كی تمام ميشود ؟"
فرشته گفت : "حتما ميپرسم"
و با پرنده خداحافظی كرد .
فرشته به خدا رسيد و
پيام پرنده را بخدا رساند ، فرشته بخدا گفت كه وضعيت پرنده خیلی رقتانگيز است و پرسيد كه كی رنج پرنده تمام ميشود ؟
خدا پاسخ داد :
"پرنده بايد تا هفت زندگی بعديش همينطور رنج بكشد ، بدون هيچ شادمانی "
فرشته بخدا گفت كه ، پرنده وقتی اين را بشنود ، نا اميد ميشود .
ميشه راه حلی واسه اين مسئله پيشنهاد كنيد ؟'
و خدا پاسخ داد :
بهش بگو كه اين كلام را مدام تكرار كند " خدايا برای همه چيز ازت سپاسگزارم "
فرشته پرنده را ديد و پيام خدا را به او داد .
بعد از هفت روز ، فرشته باز از آن مسير رد شد و ديد كه پرنده خیلی خوشحال است ، بدنش پر در آورده بود ، گیاهی در بيابان در آمده بود ،
برکهای كوچك آنجا بود ، و پرنده داشت با شادی آواز ميخواند و ميرقصيد .
فرشته از آن كه چطور اين اتفاق افتاده ، حيرت زده شد ، با اين سئوال در ذهنش كه خدا گفت كه برای هفت دوره بعدی زندگی ،
هيچ شادی برای پرنده نيست"... رفت تا خدا را ببيند .
فرشته سئوالش را از خدا پرسيد و
خدا پاسخ داد :
"بله، مقدر شده بود كه برای
هفت دوره بعدی زندگی پرنده شادی نباشد ، اما چون پرنده مدام در هر وضعیتی تكرار ميكرد كه
"خدايا برای همه چيز ازت سپاسگزارم " ، وقتيكه روی شنهای داغ افتاد ، گفت "خدايا برای همه چيز ازت سپاسگزارم"،
وقتيكه نميتوانست پرواز كند ، گفت "خدايا برای همه چيز ازت سپاسگزارم" ، بنابراين صرفنظر از چگونگی هر وضعيت ، پرنده تكرار ميكرد "خدايا برای همه چيز ازت سپاسگزارم" و بدينگونه کارمای هفت دوره زندگی بعدی پرنده ،
در هفت روز از ميان رفت "
🌹🍀🌹🍀
شنيدن اين داستان ، انرژی متفاوتی به من داد ،
و تغيير زیادی در احساسات ، افكار ، پذيرش و نگاه خود به زندگی حس كردم .
من اين كلام را در زندگيم بكار گرفتهام .
در هر وضعیتی ، شروع كردم به تكرار
"خدايا برای همه چيز ازت سپاسگزارم ".
اين كار كمک كرد كه ، نگاهم را
از آنچه ندارم بر دارم و به آنچه دارم توجه كنم .
بطور مشابه ، شروع كردم به بكار گیری ، اين كلام در روابطم ، مسائل مالي ، مسائل عاطفی ، زندگی اجتماعی ، تجارت ، با دوستان ، خدمتگزاران ، همكاران و هر چیزی كه با آن ارتباط دارم .
همچنين اين داستان را با همسر و فرزندان خود در ميان گذاشتم ،
كه تغيير بزرگی در رفتار آنها ايجاد كرد.
اين كلام ساده واقعا تاثير عمیقی در زندگی من داشت ، من احساس كردم چقدر خوشبختم ،
چقدر شادم ، و چقدر زندگی خوب است.....
هدف از به اشتراك گذاشتن اين داستان ، اين است كه ما را آگاه سازد كه ، سپاسگزاری چقدر قدرتمند است .
اينكار ميتواند فرم زندگی ما را تغيير دهد .
يک كلام ساده ، يك تفكر ساده ،
كه به ما ياد ميدهد سپاسگزاری
برای هر چیزی كه در زندگی داريم ،
قدرت آنرا دارد كه كارمايی را
كه در زندگی های متعدد با خود حمل ميكنيم را از بين ببرد .
بياييد اين كلام را مدام تكرار كنيم
تا تغيير را در زندگیمان تجربه كنيم ، اين موضوع را با متن زیبای زير تمام ميكنم :
سپاسگزار باش و تغيير را در روش زندگی و نگاهت ببين .
با سپاس فراوان از خواندن شما
❤🌹
📚 @Dastan 📚
🔴 یادداشت منتشر نشده از شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی خطاب به برادرزادهاش
مهدی جان!
1⃣ تمام کسانیکه به کمالی رسیدند خصوصا کمالات معنوی که خود منشأ و پایه دنیوی هم میتواند باشد، منشأ همه آنها #سحر است. سحر را دریاب نماز شب در سن شما تأثیری شگرف دارد اگر چندبار آنرا با رغبت تجربه کردی، لذت آن موجب میشود به آن تمسک یابی
2⃣ زیربنای تمام بدیها و زشتیها #دروغ است
3⃣ احترام و #خضوع در مقابل بزرگترها خصوصاً پدر و مادر
به خودت عادت بده بدون شرم دست پدر و مادرت را ببوسی، هم آنها را شاد میکنی و هم اثر وضعی بر خودت دارد
عمویت
91/8/17
🌱 #انتقام_سخت
🌱 #حاج_قاسم_سلیمانی
🌱 #ابومهدی_المهندس
📚 @Dastan📚
📔#حکایت_طنز_قابل_تأمل!
یارو نشسته بوده پشت بنز آخرین سیستم، داشته صد و هشتاد تا تو اتوبان میرفته،
یهو میبینه یک موتور گازی ازش جلو زد!
خیلی شاکی میشه، پا رو میگذاره رو گاز، با سرعت دویست از بغل موتوره رد میشه.
یک مدت واسه خودش خوش و خرم میره، یهو میبینه متور گازیه غیییییژ ازش جلو زد!
دیگه پاک قاطی می کنه با دویست و چهل تا از موتوره جلو میزنه.
همینجور داشته با آخرین سرعت میرفته، یهو میبینه، موتور گازیه مثل تیر از بغلش رد شد!
طرف کم میاره، میزنه کنار به موتوریه هم علامت میده . خلاصه دوتایی وامیستن کنار اتوبان. یارو پیاده میشه میره جلوی موتوریه، میگه: آقا ! من مخلصتم، فقط بگو چطور با این موتور گازی روی ما رو کم کردی؟!
موتوریه با رنگ پریده نفس زنان میگه :
داداش… خدا پدرت رو بیامرزه وایستادی!…کش شلوارم گیر کرده به آیینه بغلت
نتیجه اخلاقی:
اگه می بینید بعضی ها در کمال بی استعدادی پیشرفت های قابل ملاحظه ای دارند
ببینید کش شلوارشان به کدام مسئولی گیر کرده،؟؟
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
⚫️ یادداشت منتشر نشده از شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی خطاب به برادرزادهاش
مهدی جان!
◾️ تمام کسانیکه به کمالی رسیدند خصوصا کمالات معنوی که خود منشأ و پایه دنیوی هم میتواند باشد، منشأ همه آنها #سحر است. سحر را دریاب نماز شب در سن شما تأثیری شگرف دارد اگر چندبار آنرا با رغبت تجربه کردی، لذت آن موجب میشود به آن تمسک یابی
◾️ زیربنای تمام بدیها و زشتیها #دروغ است
◾️ احترام و #خضوع در مقابل بزرگترها خصوصاً پدر و مادر
به خودت عادت بده بدون شرم دست پدر و مادرت را ببوسی، هم آنها را شاد میکنی و هم اثر وضعی بر خودت دارد
عمویت
91/8/17
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
#حاجت_روایی_سریع
🔹 از شیخ بهایی (ره) منقول است :
🌾✨هر کس صد بار این دعا را بخواند تا ده (10) روز، هر روز ده (10) بار و ابتداء از روز چهارشنبه کند اگر مطلب او روا نشد با من مخاصمه کند :
💥💥« بسم الله الرحمن الرحیم ، یا مُفَتِّحَ الاَبواب و یا مُقَلِّبً القُلوبِ و الاَبصارِ و یا دلیلَ المُتَحَیِّرینَ و یا غیاثَ المُستَغیثین ، تَوَکَّلتُ عَلَیکَ یا رَبِّ وَاقضِ حاجَتی و اکفِ مُهِمّی ، و لا حولَ و لا قُوَّهَ اِلّا بِاللهِ العَلیِ العَظیم ، و صلی الله علی محمد و آلِهِ اَجمَعین .»💥💥
📢📢 باید آداب و شرایط دعا کردن ( ترک گناه لقمه حلال با وضو بودن) رعایت گردد .
📚 جواهر مکنونه
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
ماجرای آشنایی سردار سلیمانی و سیدحسن نصرالله
آشنایی من با حاج قاسم به سال ۱۹۹۲ میلادی برمیگردد، هنگامیکه حاج قاسم فرماندهی نیروی قدس شد به لبنان آمد...
ایشان منتظر نشد ما به ایران برویم و به او تبریک بگوییم، خودش به لبنان آمد و با رهبران مقاومت روابط ویژهای را پایهگذاری اساسی کرد، خیلی سریع با ما خودمانی شد، خیلی سریع عربی یاد گرفت...
همیشه با شادی ما شاد و با ناراحتی ما ناراحت میشد. رابطهاش با ما اینگونه بود. واقعا این روابط یک نمونهی برجسته است.
یکی از دلایل پیشرفت کمی و کیفی مقاومت حزبالله پیگیریهای جدی حاج قاسم بود، حاج قاسم اولین شریک این پیروزیها بود.
لبنان زیر آتش و بمباران است! ولی او گفت: نمیتوانم شما را تنها بگذارم، تمام روزهای جنگ را حاج قاسم در کنار ما بود...
او زیر بمباران و موشکباران در کنار ما بود، میتوانست جاهای امن برود، میتوانست برود تهران و از آنجا با ما مرتبط میبود، ولی او در کنار ما و در اتاق عملیات ما بود.
او به من میگفت: سیدجان! یا با شما زنده میمانم یا شهید میشوم، تا پایان جنگ ۳۳ روزه با ما بود.
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
khaki bash.mojtahedi.mp3
3.27M
🎙واعظ: آیت الله #مجتهدی تهرانی
🔖 خاکی باشید 🔖
✍🏻ارتباط با ادمین کانال #داستانهای_آموزنده
👤 @AminiAsl
•••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═•••
🌺➣ http://eitaa.com/joinchat/12451840C08a2fdc722
✨﷽✨
🍁انسانهای نالایق🍁
👈جمعی از اصحاب در محضر رسول خدا بودند، حضرت فرمود: می خواهید کسل ترین، دزدترین، بخیل ترین، ظالم ترین و عاجزترین مردم را به شما نشان دهم؟
💠اصحاب: بلی یا رسول الله! 👈فرمود:
1- کسل ترین مردم کسی است که از صحت و سلامت برخوردار است ولی در اوقات بیکاری با لب و زبانش ذکر خدا نمی گوید.
2-دزدترین انسان کسی است که از نمازش می کاهد، چنین نمازی همانند لباس کهنه در هم پیچیده به صورتش زده می شود.
3-بخیل ترین آدم کسی است که گذرش بر مسلمانی می افتد ولی به او سلام نمی کند.
4- ظالم ترین مردم کسی است که نام من در نزد او برده می شود، ولی بر من صلوات نمی فرستد.
5-و عاجزترین انسان کسی است که از دعا درمانده باشد.
📚داستان های بحارالانوار جلد 9
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🔴مرغ کشورهای خارجی غازه
غاز کشور خودمون مرغه
درحالیکه بخشهای زیادی از جنگلهای استرالیا در آتش میسوزد، طوفان شدید بهمراه بارش و رگبار عجیب باران و تگرگ این کشور رو درنوردیده، شدت آتش سوزی به حدی بود که حدودا یک میلیارد حیوان در آتش سوختن
داشتم به این فکر میکردم اگر این اتفاقات تو ایران میفتاد مردممون چه حرفایی میزدن؟ احتمال زیاد این حرفارو میزدن:
_این همه مرگ به کشورهای دیگه فرستادیم، همش به خودمون داره برمیگیرده
_چرا هرچی بلا و بدبختیه برای کشورهای مسلمونه، هرچی خوبی و خوشی برای کشورهای خارجکی
_چرا تو ایران به دنیا اومدیم
_یکی میگفت تقصیر روحانیه، یکی میگفت تقصیر رهبره، یکیم میگفت تقصیر سپاهه
_کار خودشونه
_قبل انقلاب کجا اینجوری بود؟ این بلاها نبود
_ انقدر که فکر جنگیدن با دنیا هستید یکم کشور خودمون رو مدیریت کنیم تو آتیش نسوزیم و زیر رگبار نمیریم
_کاشکی گاو بودیم تو سوئیس ولی آدم نبودیم تو ایران
_دیگه چیا میگفتیم؟ بنظرتون
الان درمرحلهای هستیم که مرغ همسایه برامون غازه، نواقص کشورهای غربی و متمدن رو نمیبینیم، همچنین پیشرفتها و خوبیهای کشور خودمون رو، همه چیز رو تو کشورمون سیاه میبینیم، همه سیاهیهای کشورهای غربی رو سفید و زیبا
بدترین چیز برای یک کشور خودباختگی و خودکمبینی و عدم اعتماد بنفس هستش. تا وقتی این حس رو داشته باشیم نمیتونیم پیشرفت کنیم. پیشرفتهایی هم که داشتیم تو سالهای اخیر در برخی قسمتها، بخاطر این بوده که خودمون رو باور کردیم
وقتی دیدمون به داخل اینطوری شد و همه چی رو سیاه دیدیم، همین میشه که تو یک عملیات نظامی عظیم که پایگاه آمریکا تو عراق رو زدیم و کل دنیا بهتزده شده بودن از این قضیه، ما خودمون اصلا برامون مهم نبود
از اون طرف سپاه هواپیمارو در شرایط بسیار سخت، به اشتباه زد، چنان جو سیاه و خرابی توکشور راه افتاد که انگار 80میلیون نفر کشته شدن. درحالیکه عکسالعمل کشورهای پیشرفته رو میدیدی، این رو یه چیز خیلی عادی دیده بودن که تو شرایط جنگی طبیعیه
ماها ایرادهای خودمون رو هزار برابر میکنیم و دربارهش صحبت میکنیم و موفقیت هامون رو هزار برابر کوچیک میکنیم و ازش میگذریم
#حسین_دارابی
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
📔#داستان_کوتـاە
ﻣﺮﺩﯼ ﺩﺭ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮﺯﯾﻊ ﮔﻮﺷﺖ ﮐﺎﺭ میکرد. ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﮐﻪ ﺑﻪ تنهایی ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺮﮐﺸﯽ ﺑﻪ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﺩﺭ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﺑﺴﺘﻪ شد ﻭ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺩﺍﺧﻞ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﮔﯿﺮ ﺍﻓﺘﺎﺩ ...
ﺁﺧﺮ ﻭﻗﺖ ﮐﺎﺭﯼ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﮔﯿﺮ ﺍﻓﺘﺎﺩﻧﺶ ﺩﺭ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﻧﺸﺪ. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ 5 ﺳﺎﻋﺖ، ﻣﺮﺩ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻣﺮﮒ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ نگهبان ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﺩﺭ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﻧﺠﺎﺕ ﺩﺍﺩ.
پس از بهبود حالش، ﺍﺯ ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﮐﻪ ﭼﻄﻮﺭﺷﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﺳﺮ ﺯد ...
ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ:
ﻣﻦ 35 ﺳﺎﻝ ﺍﺳﺖ که ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﯽﮐﻨﻢ ﻭ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﻣﯽﺁﯾﻨﺪ ﻭ ﻣﯽﺭﻭﻧﺪ، ﻭﻟﯽ ﺗﻮ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﻌﺪﻭﺩ ﮐﺎﺭﮔﺮﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﻮﻗﻊ ورود با من ﺳﻼﻡ ﻭ ﺍﺣﻮﺍﻟﭙﺮﺳﯽ ﻣﯽﮐﻨﯽ ﻭ ﻣﻮﻗﻊ ﺧﺮﻭﺝ ﺍﺯ من خداحافظی ﻣﯽﮐﻨﯽ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺧﺎﺭﺝ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ؛ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﮐﺎﺭﮔﺮﻫﺎ ﺑﺎ من ﻃﻮﺭﯼ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻧﯿﺴتم.
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻫﻢ ﻣﺎﻧﻨﺪ روزهای ﻗﺒﻞ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺳﻼﻡ ﮐﺮﺩﯼ ﻭﻟﯽ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﺸﻨﯿﺪﻡ؛ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﯾﺎﻓﺘﻦ ﺗﻮ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ سری ﺑﺰﻧﻢ.
ﻣﻦ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺍﺣﻮﺍﻟﭙﺮسی ﻫﺮ ﺭﻭﺯﻩ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﻢ چون ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺗﻮ، ﻣﻦ ﻫﻢ ﮐﺴﯽ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻡ...
👌ﻣﺘﻮﺍضعانهتر و دوستانهتر وجود هم را لمس کنیم
بیتفاوت بودن خصلت زیبایی نیست...
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه کسانی سایه جنگ را از سر ایران کم کردند؟
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✔️من فراموشت نکردم آقا محمودرضا !!!
او جزء اولین نفراتی بود که به عنوان مدافع حرم در اوایل سال ۹۰ راهی سوریه شد...👇🏼👇🏼👇🏼
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•