هدایت شده از با نوای کاروان
mahdirasuli-@yaa_hossein.mp3
زمان:
حجم:
3.85M
شهادت #امام_موسی_کاظم علیه السلام
🎵شمع قرآنَ پروانیم من
🎤مهدی #رسولی
#واحد
🆔 @yaa_hossein 🏴
شيخ صدوق از ثَوْبانى روايت كرده كه امام موسى كاظمعليه السلام بيش از 10 سال هر روز كه مى شد بعد از روشن شدن آفتاب به سجده مىرفت و مشغول دعا و تضرّع بود تا ظهر و در ايامى كه در زندان بود، گاهى هارون به زندان مىآمد و مى ديد كه لباسى بر زمين افتاده و از ربيع مى پرسيد اين لباس چيست در اينجا؟ ربيع مى گفت: اين لباس نيست بلكه موسى بن جعفرعليه السلام است و هر روز بعد از طلوع آفتاب به سجده مى رود تا ظهر هارون گفت: اَما اِنَّ هذَا مِنْ رُهْبانِ بِنى هاشِمٍ (همانا اين مرد از رهبانان و عابدان بنى هاشم است) قُلْتُ فَمالَكَ فَقَدْ ضَيَّقْتَ عَلَيْهِ فىِ الْحَبْسِ (ربيع گفت حال كه چنين است چرا او را در اين زندان تنگ جا دادهاى) قالَ هَيْهاتَ لا بُدَّ مِنْ ذَلِكَ (هارون گفت هيهات كه غير از اين چارهاى نيست)يعنى براى حفظ مقام و خلافتم و تا دولت من در كار است او بايد زندانى باشد.
وقتى كه امام موسى كاظم عليه السلام در بغداد بدستور هارون در زندان شخص به نام سِنْدى بن شاهِك بود، دستور داد تا امام را به شهادت برساند، سندى بن شاهك خرما را به زهرآلوده كرد و امام غريب و مظلوم را وادار كرد به خوردن خرماها و وقتى كه مطمئن شد كه خرماها را خورده است عدهاى از مردم سرشناس و قضات را دعوت كرد و امام عليه السلام را به نزد آنها آورد و گفت: مردم مى گويند موسى بن جعفرعليه السلام در تنگى و فشار است، شما شاهد باشيد كه حال او خوب است و حكومت او را اذيت و آزار نداده و بيمارى در بدن ندارد و كار را بر او تنگ نگرفتهايم.
امام عليه السلام فرمودند: اى جماعت، گواه باشيد كه 3 روز است كه اينها به من زهر مى دهند و ظاهر من صحيح و سالم است ولى زهر در داخل بدن من جاى گرفته است و در آخر امروز از شدت زهرى كه به من خورانيدهاند بدنم سرخ خواهم شد و فردا زرد شديد خواهم شد و روز سوم رنگم سفيد خواهد بود و به رحمت خداوندى واصل مى شوم، و چون روز سوم شد روح مقدسش به آسمان پرواز كرد و رو سفيد به رحمت الهى منتقل شد.
سندى بن شاهك بعد از شهادت امام عليه السلام فقهاء و بزرگان بغداد را حاضر كرد و بدن مطهر امامعليه السلام را بر روى پل بغداد گذاشت و روى مباركش را گشود و مردم را ندا كرد كه اين موسى بن جعفرعليه السلام است كه رافضىها (شيعيان) گمان مى كنند كه او نمى ميرد، ببينيد كه او رحلت كرده بيائيد و او را مشاهده كنيد كه اثر جراحت و زخم در بدن او نيست و هارون الرشيد در رحلت او هيچگونه تقصير و كوتاهى نداشته است مردم گروه گروه مىآمدند و روى مبارك آن حضرت را مى ديدندو می رفتند .
📚کتاب احادیث الطلاب ص 898
#مناسبت
#امام_موسی_کاظم(ع)
✾📚 @Dastan 📚✾
شير و مرد جادوگر
هارون الرشيد مرد جادوگرى را آورد (كه با سحر و جادو امام موسى كاظم عليه السلام را) در ميان مجلس شرمنده كند تا امر امامت را ضايع و باطل كند و آن حضرت ساكت گردد، آنگاه مجلسى را تشكيل داد و امام عليه السلام و مرد جادوگر شركت داشتند، چون سفره غذا گسترانيدند، آن مرد جادوگر با مكر و حيله كارى كرد كه هر وقت خادم حضرت مى خواست نان بردارد نمى توانست و نان از سفره به بالا مى پريد، هارون با اين عمل خوشحال و مسرور شد مى خنديد، و چندان خوشحال بود كه به حركت در آمد و نمى توانست از سرور و خوشحالى خود دارى كند.
امام موسى كاظم عليه السلام لحظه اى سر مبارك را بلند كرد و به عكس شيرى كه بر پرده اى كشيده شده بود اشاره كرد و فرمودند: يا اَسَدَ اللَّهِ خُذْ عَدُوَّ اللَّهِ (اى شير خدا، دشمن خدا را بگير) به محض صدور اين فرمان، آن عكس (كَأَعْظَمِ ما تَكُونُ مِنَ السِّباعِ) ( به شكل بزرگترين شير درنده ى در آمد) و به طرف مرد جادوگر آمد و او را دريد و خورد، هارون و اطرافيان او چنان از اين صحنه وحشت و هراس به آنها دست داد كه عقل از سر آنها پريد و با صورت بر زمين افتادند و غش كردند، بعد از مدتى بهوش آمدند و هارون به امام عليه السلام عرض كرد: از تو درخواست مى كنم به حق من بر تو دارم از اين عكس درخواست كنى كه اين مرد را برگرداند، امام چون میل به این کار نداشت لذا فرمودند:اِنْ كانَتْ عَصا مُوسى رَدَّتْ مَا ابْتَلَعَتْهُ مِنْ حِبالِ الْقَوْمِ وَ عِصِّيِّهِمْ، فَاِنَّ هذِه الصُّورةَ تَرُدُّ مَا ابْتَلَعَتْهُ مِنْ هذَا الرَّجُلِ (اگر عصاى موسى عليه السلام آن ريسمانهاى ساحران را كه بلعيد برگردانيده بود اين عكس هم اين مردى را كه بلعيده بر مى گرداند.)
#مناسبت
#امام_موسی_کاظم(ع)
✾📚 @Dastan 📚✾