eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
72.7هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
66 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 از پیرمرد دانایی پرسیدند: تابهشت چقدر راه است گفت یک قدم. گفتند: چطور⁉️ 💠 گفت: یک پایتان را که روی نفس شیطانی بگذارید پای دیگرتان دربهشت است.. 🤔 ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
🍂🍂🍂🍂🍂 🍃گاهے قضاوٺ نادرسٺ دربارۀ ڪسے ممکن اسٺ به قیمٺ تباهے زندگے اوتمام شود 🍃قضاوٺ_واقعے فقط مخصوص خداسٺ حقیقٺ زندگے انسانها شاید بابرداشٺ شمافرسنگها فاصله داشته باشد ✾📚 @Dastan 📚✾
!!! یارو نشسته بوده پشت بنز آخرین سیستم، داشته صد و هشتاد تا تو اتوبان میرفته، یهو میبینه یک موتور گازی ازش جلو زد! خیلی شاکی میشه، پا رو میگذاره رو گاز، با سرعت دویست از بغل موتوره رد میشه. یک مدت واسه خودش خوش و خرم میره، یهو میبینه متور گازیه غیییییژ ازش جلو زد! دیگه پاک قاطی می کنه با دویست و چهل تا از موتوره جلو میزنه. همینجور داشته با آخرین سرعت میرفته، یهو میبینه، موتور گازیه مثل تیر از بغلش رد شد!! طرف کم میاره، میزنه کنار به موتوریه هم علامت میده . خلاصه دوتایی وامیستن کنار‌ اتوبان. یارو پیاده میشه میره جلوی موتوریه، میگه: آقا ! من مخلصتم، فقط بگو چطور با این موتور گازی روی ما رو کم کردی؟! موتوریه با رنگ پریده نفس زنان میگه : داداش… خدا پدرت رو بیامرزه وایستادی!…کش شلوارم گیر کرده به آیینه بغلت نتیجه اخلاقی: اگه می بینید بعضی ها در کمال بی استعدادی پیشرفت های قابل ملاحظه ای دارند ببینید کش شلوارشان به کدام مسئولی گیر کرده ؟ ✾📚 @Dastan 📚✾
🌸🍃🌸🍃🌸 🥀از وقتی که مسجد النبی ساخته شد، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در موقع ایراد خطبه بر تنه ی درخت خرمایی که در مسجد باقی مانده بود تکیه می‌دادند، اما وقتی جمعیت زیاد شد، منبری از چوب با دو پله و یک عرشه ساخته شد. 🥀در اولین جمعه ای که پیش آمد، رسول اکرم جمعیت را شکافتند و با پشت سر گذاشتن آن تنه ی نخل، به طرف منبر رهسپار شدند. همین که بر عرشه ی منبر قرار گرفتند، یک باره صدای ناله ی تنه ی خشکیده همانند زنِ فرزند مرده بلند شد. با ناله ی تنه ی نخل، صدای جمعیت نیز به گریه و ناله برخاست. 🥀رسول خدا از منبر به زیر آمدند؛ تنه ی نخل را در بغل گرفتند و دست مبارک را بر آن کشیدند و فرمودند: "آرام باش". و او آرام شد. سپس به طرف منبر برگشته خطاب به مردم فرمودند: 🥀ای مردم! این چوب خشک نسبت به رسول خدا اظهار علاقه و اشتیاق می کند و از دوری وی محزون می گردد؛ ولی برخی از مردم، باکشان نیست که به من نزدیک شوند یا از من دور گردند! اگر من او را در بغل نگرفته و بر آن دست نکشیده بودم، تا روز قیامت از ناله خاموش نمی شد. 🥀آری، درخت خشک لحظه ای از پیامبر دور شد و صدا به ناله بلند کرد؛ با این که آن حضرت را می‌دید. 🥀ما را چه شده است که امام زمان خویش را نمی‌بینیم و از او دوریم؛ امّا به زندگی عادی خویش سرگرمیم؟ به یاد همه کس و همه چیز هستیم؛ جز امام زمانمان! 📚بحارالأنوار، ج17، ص326 ✾📚 @Dastan 📚✾