مسئول ڪاروان شهدا بود؛ مےگفت :
پیڪر شهدا رو واسه تشییع مےبردن، نزدیڪ خرم آباد دیدم جلو یڪے از تریلےها شلوغ شده..!
اومدم جلو دیدم یه دختر 14 ، 15 ساله جلو تریلے دراز ڪشیده..!
گفتم : چے شده ؟!!
گفتن: هیچے این دختره اسم باباشو رو این تابوت ها دیده گفته تا بابامو نبینم نمیذارم رد بشید ...
بهش گفتم: صبر ڪن دو روز دیگه میرسه تهران معراج شهدا ، بعد برمیگردوننشون ...
گفت : نه من حالیم نمیشه، من به دنیا نیومده بودم بابام شهید شده، باید بابامو ببینم...
تابوت ها رو گذاشتم زمین، پرچمو باز ڪردم یه ڪفن ڪوچک درآوردم ... سه چهار تا تیڪه استخوان دادم بهش؛ هی میمالید به چشماش، هے مےگفت : بابا ، بابا ، بابا ... 😭
دیدم این دختر داره جون میده؛ گفتم : دیگه بسه عزیزم بذار برسونیم ...
گفت : تو رو خدا بذار یه خواهش بڪنم ؟
گفتم : بگو ... ؟
گفت: حالا ڪه میخواید ببرید، به من بگید استخوان دست بابام ڪدومه ؟!!!
همه مات و مبهوت مونده بودن ڪه میخواد چیڪار ڪنه این دختر !!!
اما ... ڪاری ڪرد ڪه زمین و زمانو به لرزه درآورد ...😭
استخوان دست باباشو دادم دستش؛ تا گرفت گذاشت رو سرش و استخوان دست باباش را میکشید روی سرش
می گفت : "آرزو داشتم یه روز بابام دست بڪشه رو سرم" 😭
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹
شما بگید ما چقدر به شهدامون مدیونیم ؟؟؟!!!😭
#شهدا
•┈••✾🔹📍📚📍🔹✾••┈•
http://eitaa.com/joinchat/12451840C08a2fdc722
#جامانده ز خوبان شده ام! گریه ندارد؟
مجنون و پریشان شده ام! #گریه ندارد؟
دیگر به لبم خاطره ای از #شهـدا نیست
من #ننگِ_شهیدان شده ام! گریه ندارد؟
#در_پی_شهادت
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
👈ازدواج شهید مدافع حرم #عبدالمهدی_کاظمی و همسرش به واسطه
#شهید_سیدمجتبی_علمدار🌷
💠 شهدا حاجت میدن👇👇
🔹سوم دبیرستان بودم و به واسطه علاقه ای که به شهید سید مجتبی #علمدار داشتم، در خصوص زندگی ایشان مطالعه📖 می کردم.
این مطالعات به شکل کلی من را با #شهدا، آرمان ها و اعتقاداتشان بیش از پیش آشنا می کرد👌.
🔸شهید علمدار گفته بود به همه مردم بگویید اگر #حاجتی دارید، در خانه شهدا🌷 را زیاد بزنید. وقتی این مطلب را شنیدم🎧 به شهید سید مجتبی علمدار گفتم: حالا که این را می گویید، می خواهم دعا کنم خدا یک مردی را قسمت من کند که از سربازان #امام_زمان (عج) و از اولیا باشد.
🔹حاجتی که با عنایت #شهید_علمدار ادا شد و با دیدن خواب ایشان، باهمسرم که بعدها در زمره شهدا🕊 قرار گرفت، آشنا شدم.
🔸یک شب خواب #شهیدسید_مجتبی_علمدار را دیدم که از داخل کوچه ای به سمت من می آمد و یک جوانی همراهشان بود👥.
شهید لبخندی زد😊 و به من گفت #امام_حسین (ع) حاجت شما را داده است و این جوان هفته دیگر به #خواستگاری تان می آید. نذرتان را ادا کنید✅.
🔹وقتی از خواب بیدار شدم زیاد به خوابم اعتماد نکردم🚫. با خودم گفتم من #خواهر بزرگ تر دارم و غیرممکن است📛 که پدرم اجازه بدهد من هفته دیگر #ازدواج کنم. غافل از اینکه #اگرشهدابخواهند شدنی خواهد بود👌.
🔸فردا شب سید مجتبی به خواب #مادرم آمده و در خواب به مادرم گفته بود : جوانی هفته دیگر به خواستگاری #دخترتان می آید. مادرم در خواب گفته بود نمی شود، من دختر بزرگ تر دارم پدرشان اجازه نمی دهند❌. شهید علمدار گفته بود که #ما این کارها را آسان می کنیم☺️.
🔹خواستگاری درست هفته بعد انجام شد. طبق حدسی که زده بودم #پدرم مقاومت کرد اما وقتی همسرم در جلسه خواستگاری شروع به صحبت کرد🗣، پدرم دیگر حرفی نزد🚫 و #موافقت کرد و شب خواستگاری قباله من را گرفت✔️.
🔸پدر بدون هیچ #تحقیقی رضایت داد✅ و درنهایت در دو روز این وصلت جور شد و به #عقد یکدیگر درآمدیم. همان شب خواستگاری قرار شد با #عبدالمهدی صحبت کنم. وقتی چشمم به ایشان افتاد تعجب کردم و حتی ترسیدم😨! طوری که یادم رفت سلام بدهم.
🔸یاد خوابم افتادم. او همان #جوانی بود که شهید علمدار در خواب😴 به منk نشان داده بود.
وقتی با آن حال نشستم، ایشان پرسید اتفاقی افتاده است⁉️ گفتم شما را در خواب همراه #شهید_علمدار دیده ام.
🔹خواب را که تعریف کردم #عبدالمهدی شروع کرد به گریه کردن😭. گفتم چرا گریه می کنید؟
در کمال تعجب او هم از #توسل خودش به شهید علمدار برای پیدا کردن #همسری_مومن و متدین برایم گفت☺️.
راوی:همسر شهید
#شهید_عبدالمهدی_کاظمی
📚@Dastan 📚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سردار_بی_مرز 🦋
خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷
♦️به روایت
✨﷽✨
✍خوابی که #سردار_سلیمانی پس از #شهادت_سردار_مهدی_زین_الدین دیدن :
هیجانزده پرسیدم: «آقا مهدی مگه تو #شهید نشدی؟همین چند وقت پیش، توی جادهی سردشت...» حرفم را نیمهتمام گذاشت.
اخم كوتاهی كرد و چین به پیشانیاش افتاد. بعد باخنده گفت: «من توی جلسههاتون میام. مثل اینكه هنوز باور نكردی #شهدا زندهن.» عجله داشت،میخواست برود.
یك دیگر چهرهی درخشانش را كاویدم. حرف با گریه😭 از گلویم بیرون ریخت:
«پس حالا كه میخوای بری، لااقل یه پیغامی چیزی بده تا به رزمندهها برسونم.» رویم را زمین نزد.
قاسم، من خیلی كار دارم، باید برم. هرچی میگم زود بنویس. هولهولكی گشتم دنبال كاغذ. یك برگهی 📃كوچك پیدا كردم. فوری خودكارم🖌 را از جیبم درآوردم و گفتم: «بفرما برادر! بگو تا بنویسم.»بنویس: «سلام، من در جمع شما هستم»
همین چند كلمه را بیشتر نگفت. موقع خداحافظی👋🏻، با لحنی كه چاشنیِ التماس داشت، گفتم: «بیزحمت زیر نوشته رو امضا كن.» برگه را گرفت و امضا كرد.
كنارش نوشت: «#سید_مهدی_زین_الدین» نگاهی بهتزده به امضا و نوشتهی زیرش كردم. باتعجب😳 پرسیدم: «چی نوشتی آقامهدی؟ تو كه سید نبودی!» اینجا بهم مقام سیادت دادن.
🔹از خواب پریدم. موج صدای آقامهدی هنوز توی گوشم👂🏻 بود؛
«سلام، من در جمع شما هستم»
📚برشی از کتاب "تنها؛ زیر باران"
روایتی از حاج قاسم سلیمانی درباره شهید مهدی زین الدین...
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
📚 @Dastan 📚
#شهیدی_که_مداحی_میدانست؛ #مردم_زیادی_از_او_یاری_میگیرند
🔰یکی از علاقهمندان #شهید_تورجیزاده که از بچههای مسجد اباالفضل(ع) نور باران اصفهان بود در بخشی از خاطرههایش در مورد او گفت: شهید تورجیزاده مداح بود، سوز عجیبی هم داشت، کمتر مداحی را مثل او دیده بودم، سی دی مداحی او هم هست. او عاشق حضرت زهرا (س) بوده وقتی هم که شهید شد ترکش به پهلو و بازوی او اصابت کرده بود.
🔰یکی دیگر از بچههای همین مسجد گفت: هر وقت بیاییم سر مزارش شلوغ است. خیلی از مردم در گرفتاریها و مشکلاتشان به سراغ این شهید میآیند. خدا را به حق این شهید قسم میدهند و برای او نذر میکنند، #قرآن میخوانند و #خیرات میدهند.
🔰 #شهید_محمد_تورجی_زاده دوست داشت بعد از شهادتش خیلی برایش فاتحه بخوانند.
🔰و حالا مزار او محل زیارت کسانی است که دلشان از دنیا گرفته و هیچ گوش شنوایی هم جز همین شهدای بیادعا پیدا نکردهاند.
♥️ #ماه_مبارک_رمضان است ماه نزول قرآن .#شهدا را فراموش نکنیم به نیابت از شهدای کانالمون قرآنی هم ختم میکنیم ثوابش را به روح بلند این شهیدان هم نثار کنیم.
ان شاءالله که در قیامت شفیع ما بشوند.
📚 @Dastan 📚
#حاج_حسین_یکتا:
تیپ ظاهری زمانی خوب است که زیباترینها به آن نگاه کند.
بنابراین زیباترین تیپ را #شهدا میزدند و زیباترین افراد یعنی #امام_زمان (عج) به آنها نگاه میکرد، برای همین اثرگذاری داشتند.
یک تکه #استخوان یک شهر را به هم میریخت با اینکه هیچ رده و سمتی نداشت، هیچ ردیف و بودجه و هیچ چیز دیگری نداشت، اما به خاطر اثرگذاری ید بیضا موسی شدند،
آنها نماد “ #عند_الله_یرزقون“ هستند.
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
📚 #داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
📚 محبّت صحیح ،
تنها راه نجات
#امام_صادق عليه السّلام فرمودند :
#پیامبر_اکرم صلّى اللّٰه عليه و آله فرمودند :
هنگامى كه #روز_قيامت فرا می رسد ، گروهى را بر منبرهايى از نور مىآورند كه چهرههايشان همچون ماه شب چهارده مىدرخشد و اوّلين و آخرين[ آفريدگان ]به حال آنها غبطه مىخورند .
در اين لحظه ، رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و آله سكوتى كرد و در ادامه ، سه بار همين عبارت را تكرار فرمود .
#عمر_بن_خطاب گفت : پدر و مادرم به فدايت ، آيا اينها #شهدا هستند؟
پيامبر خدا فرمودند : اينها شهدا هستند ، اما نه آن شهدايى كه شما گمان مىكنيد.
گفت : اوصيا هستند؟
حضرت فرمود : اينها اوصيا هستند ، اما نه اوصيايى كه شما خيال مىكنيد.
گفت : آيا از اهل آسمانند يا اهل زمينند؟
پيامبر خدا فرمود : از اهل زمينند .
گفت : پس به من بگو اينها چه كسانى هستند؟
رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و آله با دستش به #امیرالمؤمنین عليه السّلام اشاره كرد و فرمود :
« هَذَا وَ شِیعَتُهُ ؛ مَا یُبْغِضُهُ مِنْ قُرَیْشٍ إِلَّا سِفَاحِیٌّ وَ لَا مِنَ الأنهار الْأَنْصَارِ إِلَّا یَهُودِیٌّ وَ لَا مِنَ الْعَرَبِ إِلَّا دَعِیٌّ وَ لَا مِنْ سَائِرِ النَّاسِ إِلَّا شَقِیٌّ یَا عُمَرُ کَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ یُحِبُّنِی وَ یُبْغِضُ عَلِیّاً.
اين و شيعيانش هستند . هيچ كس نسبت به او #بغض و كينه نمىورزد ، مگر از قريش ، آن كه حرامزاده است و از انصار ، آن كه يهودى است و از عرب ، آن كه حرامزاده باشد و از ساير مردم ، آن كه كسى كه اهل #شقاوت و بدبختى است.
سپس فرمودند : اى عمر ! دروغ مىگويد كسى كه گمان مى کند دوستدار من است ، در حالى كه نسبت به على عليه السّلام بغض و كينه دارد . »
🗂منبع :
فضائل الشیعه ، ج ۱ ، ص ۳۰
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 اصحاب کهف پس از سیصد سال وقتی بازگشتند،
دریافتند که دیگر از جنس مردمان شهر نیستند…💔
اما….
این جوانمردان فقط سی سال از شهر و دیارشان دور بودند!!!
اکنون اگر بازگردند، آیا این شهر همان شهر است؟؟!!🥀
آیا تفکراتشان، ارزشهایشان و سادگی شان با ما تناسبی دارد؟؟!!🍂
ما با خودمان چه کردیم؟
مدیون شهداییم. 🕊️🤍
خوشا دهانی که یاد کند شهدا را با ذکر صلوات
|🌷🌱| #شهدا
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
#شهدا ✅
به دخترم #دروغ نگویید!
نگویید من به سفر رفتهام
نگویید از سفر باز خواهم گشت
نگویید زیباترین هدیه را برایش به ارمغان خواهم آورد
به دخترم واقعیت را بگویید،
بگویید بخاطر آزادی تو هزاران خمپاره دشمن سینۀ پدرت را نشانه رفتهاند
بگویید خون پدرت بر تمام مرزهای غرب و جنوب کشورش پریشان شده است
بگویید موشکهای دشمن انگشتان پدرت را در سومار
دستهای پدرت را در میمک
پاهای پدرت را در موسیان
سینه پدرت را در شلمچه
چشمان پدرت را در هویزه
حنجرۀ پدرت را در ارتفاعات الله اکبر
خون پدرت را در رودخانۀ بهمنشیر
و قلب پدرت را در خونین شهر پرپر کردهاند
اما ایمان پدرت در تمام جبههها میجنگد
به دخترم واقعیت را بگویید!
بگذارید قلب کوچک دخترم ترک بردارد و نفرت همیشگی از #استعمار در آن بدواند
بگذارید دخترم بداند که چرا عکس پدرش را بزرگ کردهاند
چرا مادر دیگر نخواهد خندید
چرا گونههای مادر بزرگش همیشه خیس است
چرا عموهایش، محبتی بیش از پیش به او دارند
و چرا پدرش به خانه بر نمیگردد
@sahm133
بگذارید دخترم بهجای عروسک بازی نارنجک را بیاموزد
بهجای ترانه، فریاد را بیاموزد
و بهجای جغرافیای جهان، تاریخ جهان خواران را بیاموزد
به دخترم دروغ نگویید
نمیخواهم آزادی دخترم، قربانی نیرنگ جهانخواران باشد
به دخترم واقعیت را بگویید
میخواهم دخترم دشمن را بشناسد
امپریالیسم را بشناسد
استعمار را بشناسد
به دخترم بگویید من #شهید شدم
بگذارید دخترم تنها به دریای خون شهیدان هویزه بیندیشد
سلام مرا به دخترم برسانید
و این اشعار را که نوشتم برایش نگهدارید که بزرگتر شد
خودش بخواند . . .
شهیدان زندهاند الله اکبر
بخون غلتیدهاند الله اکبر
نامه شهید غواص #محمد_شیخ_شعاعی
خطاب به والدین و همسرش
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
وقتی که اقیانوس عشق
دریای شهامت و ایثار رو
در آغوش می گیره ...
مادر شهید قيطانى در خرمشهر
خانه آنها در جنگ ویران شد،
اما بعد از بازگشت، دوباره خانه را به همان شکل قدیم ساختند تا پسرشان راه خانه را گم نکند.
#شهید_قیطانی سال ۶۵ در
زبیدات عراق به شهادت رسید و پیکرش بازنگشت.
📷عکاس : فاطمه بهبودی
#شهدا
#شهادت
#مادر_شهید
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
#شهدا 🌹
✨حجاب زیباست ولی…
🌹شهیدی گفت:
«خواهرم…تو در سنگر حجاب مدافع خون منی…»
🌹شهید دیگری گفت:
«خواهرم… استعمار از سیاهی چادر تو
بیشتر از سرخی خون من می ترسد…»
📌یادمان باشد که تا ابد مدیون این شهدائیم...
✅شهدایی که لباس و نوع شلوار و مُد روز برایشان معنایی نداشت…
✨حجاب هم فرهنگی است که مُد روز و مدلهای مختلف بر نمیدارد…
✨✅✨بانوی خوبم !
✅فلسفـه حجاب
تنها به گنـاه نیفتـادن مردهـا نیست!✅
✅✨✅که اگر چنین بود ،چرا خدا تو را با حجـاب کامل به حضور میطلبد در عاشقانه ترین عبادتت؟!
💥جنـس تو با حیـا خلق شده..
📿 رعایت حجاب تو شرط انتظار حجت ابن الحسن (عج الله تعالی فرجه الشریف) است.📿
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
#شهدا 📿
✅شهید دکتر چمران میگفت:
📌توی کوچه پیرمردی دیدم که روی زمین سرد خوابیده بود
✔️سن و سالم کم بود و چیزی نداشتم تا کمکش کنم
✔️اون شب رخت و خواب آزارم می داد!
✔️و خوابم نمیبرد از فکر پیرمرد...
✔️رخت و خوابم را جمع کردم و روی زمین سرد خوابیدم
✔️می خواستم توی رنج پیرمرد شریک باشم
✔️اون شب سرما توی بدنم نفوذ کرد و مریض شدم
✨اما روحم شفا پیدا کرد✨
📌چه مریضی لذت بخشی...
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷لاله اے ڪه پس از۱۶سال پژمرده نشد🌷
ارزش بارها دیدن وتفڪررادارد👌👌
شهیدے ڪه سرباز عراقے رابه شدت به گریه آورد
#محمدرضاشفیعی
#شهدا
✾📚 @Dastan 📚✾
🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊
🌦🌈#قرار_عاشقی
از خیابان #شهدا آرام آرام در حال گذر بودم!🤔
.
🌷اولین کوچه به نام شهید همت؛
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین...
نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام #اخلاص بود!
چه کردی؟...
جوابی نداشتم؛ سر به زیر انداخته و گذشتم...😞
.
🌷دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛
پرچم سبز #یا_زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود!
انگار #مادر همین جا بود...
عبدالحسین آمد!
صدایم زد!
گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت #حدود خدا...
چه کردی؟
جوابی نداشتم و از #شرم😓 از کوچه گذشتم...
.
به سومین کوچه رسیدم!
🌷شهید محمد حسین علم الهدی...
به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند!
گفت: #قرآن و #نهج_البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد؟
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی که گوشه اش نمناک شد!
سر به گریبان؛ گذشتم...
.
به چهارمین کوچه!
🌷شهید عبدالحمید دیالمه...
آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها!
بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛
گفت: چقدر برای روشن کردن مردم!
#مطالعه کردی؟!
برای #بصیرت خودت چه کردی؟!
برای دفاع از #ولایت!؟!
همچنان که دستانم در دستان شهید بود!
از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...😓
.
🌷به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران...
صدای نجوا و #مناجات شهید می آمد!
صدای #اشک و ناله در درگاه پروردگار...
حضورم را متوجه اش نکردم!
#شرمنده شدم😓، از رابطه ام با پروردگار...
از حال معنوی ام...
گذشتم...
.
🌷ششمین کوچه و شهید عباس بابایی...
هیبت خاصی داشت...
مشغول تدریس بود!
مبارزه با #هوای_نفس، نگهبانی #دل...
کم آوردم...😭
گذشتم...
.
🌷هفتمین کوچه انگار #کانال بود!
بله؛
شهید ابراهیم هادی...
انگار مرکز کنترل دل ها بود!!
هم #مدارس !
هم #دانشگاه !
هم #فضای_مجازی!
مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در #دنیا خطر لغزش و #غفلت تهدیدشان میکرد!
#ایثارش را دیدم...
از کم کاری ام شرمنده شدم😞 و گذشتم...
.
🌷هشتمین کوچه؛
رسیدم به شهید محمودوند...
انگار #شهید پازوکی هم کنارش بود!
پرونده های دوست داران شهدا را #تفحص میکردند!
آنها که اهل #عمل به وصیت شهدا بودند...
شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد!
برای ارسال نزد #ارباب...
.
پرونده های باقیمانده روی زمین!
دیدم #شهدای_گمنام وساطت میکردند،برایشان...
.
اسم من هم بود!
وساطت فایده نداشت...
از #حرف تا #عمل!
فاصله زیاد بود...😭😭😭
.
دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم...
خودم دیدم که با #حالم چه کردم!
تمام شد...
#تمام
.
از کوچه پس کوچه های دنیا!
بی شهدا، نمی توان گذشت...
#وصیت_شهدا
🥀🕊 🥀🕊🥀🕊 🥀🕊
✾📚 @Dastan 📚✾
#بسم_رب_الشهداء
#دلنوشته_شهید
#رسول_خلیلی
در سن 18سالگی
"خدایا کمکم کن ، تنها امیدم تویی خدا
خوشا به حال #شهدا
هروقت خاطره #شهدا یا بعضی وقتها که تلویزیون تصاویر #شهدا و خاطره یا وصیت نامه آنها را پخش می کند حالم یک مقدار تغییر می کند ، به حال آنها ، به عمل آنها ، به وقت شناسی آنها ، به عبادت و.... آنها غبطه می خورم.
دوست دارم مثل #شهدا باشم ، با اخلاق، ایمان، محبت ، کیس، شجاعت، مردانگی ...
#اما_کو_همت؟
کجاست همت من و #شهید_همت که واقعا نامش برازنده اوست .
براستی که #شهادت لباس تک سایزی است که اندازه هرکسی نمی شود
کار یک روز و دو روز هم نیست ...
برای #شهید شدن باید #شهیدانه زندگی کرد.
✅پیامبر گرامی اسلام (ص) میفرمایند :
" شرافتمندانه ترین مرگ ها #شهادت است "
آقا رسول واقعا آماده #شهادت بود و بند بند وجودش برای #شهادت آماده بود..
حتی کفن خودش را هم خریده بود
روی زندگی #شهدا #مطالعه داشت و حتی #محل_دفنش که در #بهشت_زهرا قطعه 53 است، از قبل مشخص کرده بود و می رفت بالای مزار ابدی اش فاتحه می خواند !!!
#شهید_رسول_خلیلی حتی یک عکس برای خودش طراحی کرده بود که روی آن نوشته بود .......
❤️ اللهم عجل لولیک الفرج
✾📚 @Dastan 📚✾
🌹 شهردار شهید
✍ ناصر کاوه
💥وقتى به مهدی باکری خبر دادند که برادرت شهید شده است و می خواهیم پیکرش را برگردانیم؛ اجازه نداد و گفت: همه ى آنها برادرای من هستند اگر تونستید همه را برگردونید حمید را هم بیاورید!... برادران باکری که هر سه پیکر پاکشان به دست نیامده است.
🔹وقتی شهید مهدی باکری شهردار ارومیه بود، یک شب باران شدیدی بارید و سیل آمد، ایشان پا به پای دیگران در میان گل و لای کوچه ها که تا زیر زانو می رسید به کمک مردم سیل زده شتافت. در این بین آقا مهدی متوجه پیرزنی شد که با شیون و فریاد از مردم کمک میخواست، تمام اسباب و اثاثیه پیرزن در داخل زیر زمین خانه آب گرفته بود. آقا مهدی بی درنگ به داخل زیرزمین رفت و مشغول کمک به او شد. پیرزن به مهدی که مرتب در حال فعالیت بود نزدیک شد و گفت: خدا عوضت بده مادر، خیر ببینی. نمیدانم این شهردار فلان فلان شده کجاست تا شما رو ببینه و یکم از غیرت و شرف شما یاد بگیره. آقا مهدی خنده ای کرد و گفت: راست میگی مادر، کاش یاد می گرفت!
🌹 با آقا مهدی سوار بر تویوتا داشتیم میرفتیم جایی. هوا به شدت گرم بود، اما جرآت نمیکردم کولر رو روشنکنم. بالاخره بهخاطر گرما طاقتم تموم شد و کولرِ ماشین رو روشن کردم. وقتی کولر رو زدم ، آقا مهدی گفت: الله بندهسی «بندهی خدا» میدونی وقتی کولر روشن میکنی، مصرف بنزینِ بیت المال میره بالا؟ خاموش کن! فردای قیامت چه جوابی داریم به شهدا بدیم؟ خاموش کن! مگه رزمنده ها توی سنگر زیر کولر نشستند که تو کولر روشن میکنی؟
🌷توی ماشین داشت اسلحه خالی میکرد، باچند تا بسیجی دیگه. از عرق روی لباسهایش میشد فهمید، چقدر کار کرده.... کارش که تموم شد از کنارمان داشت میرفت. به رفیقم گفت: چطوری مش علی؟ به علی گفتم: کی بود این؟ گفت: مهدی باکری جانشین فرمانده. گفتم: پس چرا داره بار ماشین رو خالی میکنه؟! گفت: یواش یواش اخلاقش میاد دستت....
🌷اهالی یک محل عصبانی آمدند شهرداری، توی اتاقی که من و مهدی آنجا مینشستیم و جواب مردم را میدادیم. میگفتند: آخر تو چه میدانی که ما توی چه بدبختی گیر کردهایم. خودت کوچهات آسفالت است، معلوم است که نمیدانی محلهی ما باران آمده، آب همهجا را برداشته. مهدی حرف نزد. حتی ابرو خم نکرد. رفت پوتین گلی خودش را از پشت میزش برداشت گذاشت جلو چشم آنها، گفت: این هم مدرک من که به همهمان ثابت کند کوچهی ما هم دست کمی از کوچهی شما ندارد.
🌷وقتی مهدی باکری به پشت تریبون رسید، قبل از هیچ اقدامی خم شد و پتوی کهنه سربازی را که به احترام فرمانده زیر پایش انداخته بودند، را برداشت و با وقار و مهارت خاصی آن را تکان داد و خیلی آرام تایَش کرد و به *جای زیر پایش، بر روی تریبون نهاد* و آن گاه با لحنی آرام جملهای را گفت که هرگاه و در هر شرایطی به هر کسی نقل کردهام، هم *اشک از چشمان من سرازیر میشود و هم اشک مخاطبم*.
او گفت: خاک بر سرت مهدی، آدم شدهای که بیتالمال را به زیر پایت انداختهاند؟
🌷هر روز آفتاب نزده از خانه میرفت بیرون ، یه روز صدای پایین آمدنش را ار پله ها شنیدم ، رفتم و جلویش را گرفتم ، گفتم ، آقا مهدی ، شما دیگر عیالواری ، یک کم بیشتر مواظب خودت باش. گفت ، چه کار کنم ؟ ، مسئولیت بچه های مردم گردنمه . گفتم ، لااقل توی سنگر فرماندهی بمون. گفت ، اگر فرمانده نیم خیز راه بره ، نیروها سینه خیز میرند ، اگر بمونه توی سنگرش که بقیه میرن خونه هاشون..... ما باید در خط مقدم باشیم، تا دیگران در صحنه بمانند...
💥اوایل انقلاب بود.....در گرگ و میش سحر، برای خرید نان از خانه خارج شدم. چشمم به رفتگر محله افتاد که مثل همیشه در حال کار بود؛ دیدم امروز صورت خود را با پارچه ای پوشانده است. نزدیکتر رفتم، او رفتگر همیشگی محله ی ما نبود. کنجکاوم شد، سلام دادم و دیدم رفتگر امروز، آقا مهدی است...
💥آقا مهدی، شما اینجا چیکار میکنی؟
آقا مهدی علاقه ای به جواب دادن نداشت.
ادامه دادم، آقا مهدی شما شهرداری، اینجا چیکار می کنی؟ رفتگر همیشگی چرا نیست؟ شما رو چه به این کارا؟ جارو رو بدین به من، شما آخه چرا؟ خیلی تلاش کردم تا بالاخره زیر زبون آقا مهدی رو کشیدم.
#شهدا #مقاومت
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙آیت الله العظمی جوادی آملی
«فرمود:وَ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ؛ اینها که در راه خدا شربت شهادت نوشیدند، هیچ عملی از اعمال اینها گُم نمی شود و همه اعمال اینها محفوظ است! هر کار خیری که کردند و هر قدمی که برداشتند! در بخش های پایانی سوره مبارکه «توبه» فرمود: ﴿وَ لاَ ینفِقُونَ نَفَقَةً صَغِیرَةً وَ لاَ كَبِیرَةً﴾؛یک بند کفشی، یک بند پوتینی، یک مجاهدی یک سربازی به سرباز دیگر کمک کرد در نامه عمل او محفوظ است!...
هیچ دشمنی را نمی ترسانند، مگر اینکه این در نامه عملشان ثبت است؛ هیچ دوستی را خوشحال نمی کنند، مگر اینکه در نامه عملشان ثبت است.»
درس تفسیر ۹۵/٢/١٨
#شهدا
✾📚 @Dastan 📚✾
زیارت اربعین، آرزوی شهدا(2).mp3
7.04M
#جنگ_به_روایت_تصویر
درادامه عملیات رمضان،به کانال پرورش ماهی رفتیم؛درمنطقه بودم که به اندازه چشم بهم زدنی،بالگردعراقی بالای سرما آمد و آتش ریخت،درهمین حمله 8نفراز رزمندهها شهیدشدند.یکی از رزمندهها سمت چپ صورتش کاملاً ازبین رفته بود.یکی دیگر از رزمندهها که میخواست باموتورسیکلت برای همرزمانش آب ببرد،درهمین حمله با شهادت رسیدکه ظرف آب آن هم بخون آغشته شد.
رزمندهها با دیدن این صحنه سریع خودشان رابه رزمندههایی رساندندکه هدف شلیک قرارگرفتند،تابتوانندآنها رانجات دهنداما این رزمندهها بشهادت رسیده بودند.
منهم هاج و واج مانده بودم که دریک چشم بهم زدنی کسانیکه جلوی چشمم راه میرفتند،شهیدشدند.تنها کاری که میتوانستم انجام بدهم این بودکه دوربینم را دستم بگیرم و از این صحنه عکسبرداری کنم.
شرایط سختی حاکم بود؛تانکها به سمت نیروهای ما میآمدند.درهمین لحظات یک خودروی وانت داشت به عقب برمیگشت؛ازفرصت استفاده کردم وبلافاصله خودم را به پشت آن رساندم ومنطقه را ترک کردیم.بعداً شنیدم رزمندههایی که در آن منطقه مانده بودند،به اسارت عراقیها درآمدند.
✍🏻 عکاس دفاع مقدس
امیرعلی جوادیان
هدیه به روح مطهر شهید #صلوات
#شهدا #دفاع_مقدس
✾📚 @Dastan 📚✾
شهید سید جمال الدین اصحابی:
🌹با سلام و درود بر مهدی صاحب الزمان و نائب بر حقش خمینی کبیر این قلب تپنده مستضعفان جهان این بت شکن. عصر منجی نسل اروحنا له الفدا و رزمندگان اسلامی که جان و مال زندگی زن و بچه را رها کرده و با ایثارگری خودشان قلب دشمن را از ترس متوقف ساختند و پدر و مادر و بستگانم که راهنمائی این بنده حقیر کوشیدند.
ای مردم غیور ایران!
🌺از شما می خواهم که همانند مردم کوفه نباشید که امام را تنها بگذارید و این منافقین (ستون پنجم) کوردل می خواهند بین اسلام و روحانیت جدائی بیندازند و جدائی بین نماز و روحانیت یعنی روی آوردن به کفر و نفاق که امام عزیزمان صریحاً می فرمایند: اسلام و روحانیت همانند کشور بدون طبیب است.
ای پدر و مادر و بستگانم! در مردن من گریه نکنید زیرا از گریه شما دشمن سوء استفاده می کند. ای اهل محله هوشیار باشید که بعدا از شهید شدن من وصیت می کنم که هر شب جمعه به دیدار خانواده های شهدا رفته و مراسم وحدت آفرین کمیل را برگزار کنید.
لحظات اولیه شهادت شهید سید جمال اصحابی ، زنده یاد جانباز و آزاده گرامی محمد حسین منصف کنار پیکر شهید
عکاس : حاج مهدی کردانی
هدیه به روح مطهر شهید #صلوات
#شهدا #دفاع_مقدس
✾📚 @Dastan 📚✾