🍃🌹🍃🌺🌿🌷🍃
🌿🌷🌿🌹
🍃🌺
🌷
🌿
#عاشقانه_های_شهدایی
يك برگه بزرگ آورد بيرون و بسم الله گفت.شرائطش را نوشته بود همه اش از جبهه و مأموريت و مجروحيت و شهادت گفته بود و اين كه من بايد با شرايط سخت حاج يونس بسازم تا با هم ازدواج كنيم.
شرط كرده بود مراسم عقد توي مسجد باشد.
گفتم:من فقط دوست دارم مهريه ام يك جلد قرآن باشد.
گفت: نه !يك جلد قرآن نمي شود .
يك جلد قرآن با يك دوره كتاب هاي شهيد مطهري.
يك قدح آب آورد.گفت روايت است هر كس شب عروسي اش پاي زنش را بشويد و آبش را در خانه بريزد تا عمر دارند خير و بركت از خانه شان نمي رود.
به شوخي گفتم : پاهاي من كثيف نيست.
گفت: مهم اين است كه ما به روايت عمل كنيم.
سه روز قبل از محرم عروسي كرديم.وضو گرفتيم و دعاي كميل ،توسل و زيارت عاشورا خوانديم.
گفت: من دعا مي كنم تو آمين بگو.
اول شهادت ،دوم حج ناگهاني و سوم اينكه بچه اولش پسر باشد و اسمش را بگذارد مصطفي.همه اش مستجاب شد.
شهید حاج یونس زنگی آبادی
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•