eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
71.5هزار دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
2.3هزار ویدیو
66 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 🌷 !! 🌷پس از پایان جنگ، با آقای دولتی در مأموریت خارج از مرز بودیم. موقع نماز شد. ایشان دستور توقف داد و به رغم خطرات فراوانی که در منطقه ما را تهدید می‌کرد، مشغول خواندن نماز شد. در حین نماز متوجه دگرگونی در حالت روحی او شدم. 🌷پس از نماز علت تغییر روحیه‌ی او را سئوال کردم. گفت: «در دوران جنگ، یکی از هم سنگرانم مجروح شده بود. قبل از شهادت سرش را روی زانوانم گذاشت و به نقطه‌ای خیره شد. کبوتری را دیدم که بی‌تابانه به سوی او پر کشید و دور سرش به پرواز در آمد. پس از دقایقی آن برادر بر روی زانوانم به آرامش ابدی فرو رفت و پرنده نیز بال زنان از ما دور شد. از آن زمان تاکنون هر وقت رفتن یاران و غربت خودم را به یاد می‌آورم، حضور آن کبوتر را بالای سر خود احساس می‌کنم.» 🌷آن زمان بود که یقین کردم مردان خدا کبوتران بهشتی‌اند که شهادت بال پرواز آن‌هاست. 🌹خاطره اى به ياد شهید معزز محمود دولتی مقدم 📚 کتاب "ترمه نور"، صفحه ١٦ ✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 🌷 !! 🌷پس از پایان جنگ، با آقای دولتی در مأموریت خارج از مرز بودیم. موقع نماز شد. ایشان دستور توقف داد و به رغم خطرات فراوانی که در منطقه ما را تهدید می‌کرد، مشغول خواندن نماز شد. در حین نماز متوجه دگرگونی در حالت روحی او شدم. 🌷پس از نماز علت تغییر روحیه‌ی او را سئوال کردم. گفت: «در دوران جنگ، یکی از هم سنگرانم مجروح شده بود. قبل از شهادت سرش را روی زانوانم گذاشت و به نقطه‌ای خیره شد. کبوتری را دیدم که بی‌تابانه به سوی او پر کشید و دور سرش به پرواز در آمد. پس از دقایقی آن برادر بر روی زانوانم به آرامش ابدی فرو رفت و پرنده نیز بال زنان از ما دور شد. از آن زمان تاکنون هر وقت رفتن یاران و غربت خودم را به یاد می‌آورم، حضور آن کبوتر را بالای سر خود احساس می‌کنم.» 🌷....آن زمان بود که یقین کردم مردان خدا کبوتران بهشتی‌اند که شهادت بال پرواز آن‌هاست. 🌹خاطره اى به ياد شهید معزز محمود دولتی مقدم 📚 کتاب "ترمه نور"، صفحه ١٦١ ✾📚 @Dastan 📚✾