eitaa logo
داستان و پند اخبار فوری طب سنتی اسلامی فوتبال برتر استقلال پرسپولیس ورزش سه
8.9هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3.7هزار ویدیو
66 فایل
|♥️بسم الله الرحمن الرحیم♥️. ﷺ جهت مشاوره @mohamad143418
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 آیت الله مجتهدی(ره) : 👌 دقت کنید که پدر و مادرتان را راضی نگهدارید. اگر از دنیا رفته‌اند ، سحرها هنگام نماز شب برایشان دعا کنید. 👌 اگر وضع مالی‌تان خوب است برایشان گوسفند بکشید و خیرات بدهید. هر چیزی که پدر و مادرتان در زمان حیات دوست داشتند برایشان خیرات بدهید که به آنها می‌رسد. 👌 فاتحه‌ای که شما برای پدر و مادرتان می‌خوانید و حمد و سوره‌ای که برایشان می خوانید به آنها می‌رسد. ✍ یکی از خویشان ما می‌گفت : من سر قبر پدرم در امامزاده عبدالله در حال خواندن فاتحه بودم که یک عده هندی از مقابلم گذشتند. من حواسم پرت شد و مشغول تماشای آنها شدم و حمد و سوره‌ام را بدون حضور قلب خواندم. همان شب پدرم را در خواب دیدم که به من می‌گفت : 🍂 این چه حمد و سوره‌ای بود که برای من خواندی؟ @Dastan1224
... آقا بعد از تجدید وضو، مثل همیشه در بین راه‌رفتن، مشغول خواندن نماز نافله شدند. احساس کردم در صدای‌شان لرزشی هست. سرم را به سمت‌شان چرخاندم. همان‌طورکه سرشان پایین بود و نماز می‌خواندند، مثل ابر بهار از چشم‌های‌شان اشک می‌بارید. ترسیدم. نمی‌دانستم چه اتفاقی افتاده است؟ تا نمازشان تمام بشود، دلم هزار راه رفت. بعد از نماز، آقا زیر لب گفتند: «این‌ها چه کردند با دختر پیغمبر…؟» و باز اشک بود که از محاسن سفید روی زمین فرو می‌ریخت… 📗 در خانه اگر کس است، ص۵٩. @Dastan1224
☘ آیت الله شیخ محمد کوهستانی(ره) : ✍ هر گاه مشکلات و حوائج بزرگی داشتید به حضرت زهرا (سلام الله علیها) متوسل شوید چون مصیبت حضرت زهرا (سلام الله علیها) بر ائمه اطهار (علیهم السلام) خیلی سخت می گذرد. @Dastan1224
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤲 بالاترین درجات جنت نصیبت باد آیت الله مصباح ، به خاطر این اَدَبَت 👌 عرض ارادت آیت الله مصباح به ساحت قدسی آبروی دو عالم حضرت زهرای اطهر(سلام الله @Dastan1224
💠 علامه حسن زاده آملی(ره) : ✍ قدم اول در سلوک توبه و پاکی از گناه و دوری از گفتار ناپاک و کردار و اندیشه های ناشایسته و خویهای نکوهیده است. 🌷 إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ 👌 سعی کن تا محبوب کردگار شوی 📚 کتاب هزار و یک کلمه ج۱ ص۲۸ @Dastan1224
📚 مرحوم مادر بزرگم يك قصه اي در كودكي برايم تعريف كرده است كه بسيار زيباست. قصه ي دوستي يك خرس و يك هيزم شكن است كه سال ها در كوه با هم دوست بودند و با هم غذا مي خوردند.يك روز هيزم شكن براي ناهار آش پخت، خرس كه مي خواست آش را بخورد شروع كرد با زبانش ليس زدن و با سر و صداي زياد خوردن؛ هيزم شكن كلافه شد و گفت: درست غذا بخور، حالم رو بهم زدي با اين غذا خوردنت. خرس ديگه غذا نخورد و كنار رفت و صبر كرد هيزم شكن غذايش را تمام كند. گفت: برو و تبرت را بياور و بزن توي سر من. هیزم شکن گفت آخه برای چی؟ ما با هم دوست هستیم. خرس گفت: همین که میگم یا می زنی یا از بالای کوه پرت می کنمت پایین. هیزم شکن هم تبر را برداشت و زد توی سر خرس و خون آمد و بیهوش شد. هیزم شکن فرار کرد و تا یکی دو سال سراغ خرس نرفت اما بعد از چند وقت طاقت نیاورد و رفت ببیند که خرس زنده است یا نه. دید که خرس سالم است و مشغول کار خودش است، سلام و احوالپرسی کرد، گفت چه قدر خوشحالم که می بینم حالت خوبه، آخه خودت گفتی بزن من که نمی خواستم بزنم. خرس گفت: نگاه کن ببین زخم خوب شده یا نه؟ هیزم شکن نگاه کرد و گفت: آره خدارو شکرخوبه خوبه و جایش هم نمانده. خرس گفت: ولی جای زخم زبونی که زدی هنوز جایش مانده، زخم تبر خوب شد ولی زخم زبون هنوز جاش مونده. زبان نیشدار روح را بیمار می کند. توهین و تحقیر و نفرین، مقایسه و تحقیر نسبت به دیگران به خصوص اگر با کلمات زشتی همراه شود، در ذهن می مانند و وحشت ایجاد می کنند. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ @Dastan1224
✍ واقعه عجیب در مورد توجه به زن بدحجاب دکتر حاج حسین توکلی از شاگردان عارف بالله شیخ رجبعلی خیاط، نقل می کند: روزی من از مطب دندان سازی خود حرکت کردم که جایی بروم، سوار ماشین شدم، میدان فردوسی یا پیش تر از آن ماشین نگه داشت، جمعیتی بالا آمد، سپس دیدم راننده زن است، نگاه کردم همه زن هستند همه یک شکل و یک لباس! دیدم بغل دستم هم زن است! خودم را جمع کردم و فکر کردم اشتباهی سوار شده ام. این اتوبوس کارمندان است. اتوبوس نگه داشت و خانمی پیاده شد، آن زن که پیاده شد همه مرد شدند! با این که ابتدا بنا نداشتم پیش شیخ بروم از ماشین که پیاده شدم {جهت روشن شدن قضیه} رفتم پیش مرحوم شیخ، قبل از این که من حرفی بزنم شیخ فرمود: « دیدی همه مردها زن شده بودند! چون مردها به آن زن توجه داشتند، همه زن شدند!» بعد گفت: « وقت مردان هر کس به هر چه توجه دارد، همان جلوی چشمش مجسم می شود، ولی محبت امیر المومنین (ع) باعث نجات می شود» «چقدر خوب است که انسان محو جمال خدا شود... تا ببیند آن چه دیگران نمی بینند و بشنود آن چرا را دیگران نمی شنوند.» امروزه روانشناسان به این نتیجه رسیده اند که انسان به هر چه توجه و تمرکز نماید همان چیز در روح و ضمیر باطنش نقش می بندد و در عالم خارج به ظهور می رسد! چه خیر اخلاقی و چه شر باشد. 📙کیمیای محبت، @Dastan1224
📚خوابهای خود را برای هرکسی تعریف نکنید! عصر پیامبر (صلی الله علیه و آله ) بود، زنى شوهرش به سفر رفت ، او در غیاب شوهر، خوابى دید و به حضور رسول خدا آمد و گفت : در خواب دیدم تنه درخت خرما در خانه ام شکسته شد. پیامبر به او فرمود: شوهرت با سلامتى باز مى گردد. پس از مدتى شوهرش ، با سلامتى بازگشت . بار دیگر شوهر او به سفر رفت ، و او همان خواب را دید و نزد پیامبر رفت و خواب خود را گفت ، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: شوهرت سالم باز مى گردد .پس از مدتى شوهرش با سلامتى بازگشت . بار سوم شوهر او سفر کرد، آن زن همان خواب را دید، وقتى که بیدار شد اینبار خدمت پیامبر نرفت، همان اطراف مرد چپ دستى را دید و خواب خود را براى او نقل کرد، آن مرد گفت : واى!شوهرت میمیرد! این خبر به پیامبر صلی الله علیه و اله رسید، پیامبر فرمود: الا کان عبر لها خیرا: آیا او نمى توانست خواب آن زن را تعبیر نیک کند؟ ( چراتعبیر نیک نکرد؟) بر طبق روایات خواب آنگونه كه تعبیر می شود ،اتفاق می افتد .پس هرگاه یكی از شما خوابی رادید آن را به جز نزد عالم و یا ناصحی بازگو ننماید. پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله فرمود: کسى که خواب دیده، خواب او بر فراز او به صورت پرنده است تا آن هنگام که تعبیر نشده است، اما هنگام که تعبیر شد، آن پرنده سقوط مى کند(هر گونه که تعبیر شد ممکن است همان گونه اتفاق بیفتد) بنابراین خواب خود را جز براى آن کسى که دوست صمیمى تو است و یا تعبیر خواب مى داند، براى هر کس نقل نکن. و در جای دیگر فرمود: خواب خود را براى هیچکس جز مؤمنى که دور از حسادت است ، نقل نکن تعبیر بعضى از خوابها، فورى ، یا پس از ساعاتى ، آشکار مى شود، ولى تعبیر بعضى از خوابها ممکن است سالها یا دهها سال بعد از خواب دیدن ، واقع گردد. مثلا تعبیر خواب حضرت یوسف (که در خواب دید یازده ستاره و ماه و خورشید او را سجده مى کنند ) بعد از چهل سال ، آشکار شد. 📚فرازهای برجسته از سیره امامان شیعه (علیه السلام)محمد تقی عبدوس و محمد محمدی اشتهاردی ‌‌‌‌ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ @Dastan1224
روزی مهندس ساختمانی، از طبقه ششم میـــخواهد کـه با یکی از کارگرانش حرف بزند، خیلی وی را صدا میزند اما بـه خاطر شلوغی و سر و صدا، کارگر متوجه نمیشود. بـه ناچار مهندس، یک اسکناس ۱۰دلاری بـه پایین می اندازد تا بلکه کارگر بالا را نگاه کند، کارگر ۱۰دلار را برمیدارد و توی جیبش میگذارد و بدون این کـه بالا را نگاه کند مشغول کارش می شود. بار دوم مهندس ۵۰دلار می فرستد پایین و دوباره کارگر بدون این کـه بالا را نگاه کند پول را در جیبش میگذارد، بار سوم مهندس سنگ کوچکی را می اندازد پایین و سنگ بـه سر کارگر برخورد می کند. دراین لحظه کارگر سرش را بلند میکند و بالا را نگاه میکند و مهندس کارش را بـه او میگوید. این داستان همان داستان زندگی انسان اسـت. خدای مهربان همیشه نعمتها را برای ما می فرستد اما ما سپاسگزار ا نیستیم و لحظه اي با خود فکر نمی کنیم این نعمتها از کجا رسید. اما وقتی کـه سنگ کوچکی بر سرمان میوفتد کـه در واقع همان مشکلات کوچک زندگی اند بـه خداوند روی می آوریم. بنابر این هر زمان از پروردگارمان نعمتی بـه ما رسید لازم اسـت کـه سپاسگزار باشیم قبل از این کـه سنگی بر سرمان بیفتد @Dastan1224
📚احمق تر از احمق در زمان قديم پيرزنى بود که يک پسر داشت. وقتى که پسر بزرگ شد پيرزن براى او زن گرفت و بزغاله‌اى را نيز براى او خريد. روزى زن داشت کار مى‌کرد و در حين کار اشتباهى از او سر زد. به مادر شوهرش گفت: اين بزغاله ديده است که من چه اشتباهى کرده‌ام به همين خاطر به شوهرم مى‌گويد. چه کار کنم؟ پيرزن گفت: بهتر است لباس‌هايت را به بزغاله بدهى تا حرف نزد. آنها نيز لباس‌ها را به تن بزغاله کردند. غروب که پسر برگشت ديد به تن بزغاله لباس پوشيده‌اند پرسيد: چرا اين کار را کرده‌ايد؟ آنها گفتند: ما کار اشتباهى کرديم. ترسيديم که بزغاله به تو بگويد. اين لباس‌ها را به او داديم تا حرف نزند. پسر آنقدر عصبانى شد که نمى‌دانست چه کار کند، به مادر و زنش رو کرد و گفت: من از دست شما فرار مى‌کنم و تا زمانى که آدم‌هائى احمق‌تر از شما پيدا نکردم برنمى‌گردم. اين را گفت و به راه افتاد. رسيد به‌جائى در کنار رودخانه و پيرزنى را ديد که پارچه سياهى را روى سنگى گذاشته بود و با سنگ ديگرى روى آن مى‌کوبيد! به او گفت: مادر! چه کار مى‌کني؟ پيرزن گفت: مى‌خواهم اين پارچه را بشورم تا سفيد شود. جوان با خود گفت: اين يک احمق. جوان از آنجا حرکت کرد. رفت و رفت تا رسيد به روستائي. ديد دختر تازه عروسى کنار جوى آب نشسته و دارد کله‌پاچه را تميز مى‌کند. در حين تميز کردن کله‌پاچه، کله گوسفند از دستش به داخل جوى آب افتاد. زن وقتى اين وضعيت را ديد فورى رفت و مقدارى علف چيد و جلوى کله گوسفند که آن را آب مى‌برد گرفت و مرتب مى‌خواست که کله گوسفند برگردد، به خيال اينکه گوسفند به هواى دسته علف از آب بيرون مى‌آيد، جوان وقتى اين موضوع را ديد با خود گفت: خدا را شکر که احمق‌تر از مادرم و زنم کسان ديگرى را ديدم. به همين دليل راه افتاد و به خانه‌اش برگشت. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ @Dastan1224
📚 داستان کوتاه مادرى قبل از فوتش به دختر خود گفت: این ساعت را مادر بزرگت به من هدیه داده است تقریبا ۲۰۰ سال از عمرش می‌گذرد. پیش از اینکه به تو هدیه بدهم به فروشگاه جواهرات برو و بپرس که آن را چه مقدار می‌خرند.دختربه جواهر فروشی رفت و برگشت به مادرش گفت: صد و پنجاه هزار تومان قیمت دادندمادرش گفت: به بازار کهنه فروشان برو دختر رفت و برگشت و به مادرش گفت ده هزار تومان قیمت کردند و گفتند بسیار پوسیده شده استمادر از دحترش خواست به موزه برود و ساعت را نشان دهددختر به موزه رفت و برگشت و به مادرش گفت:مسئول موزه گفت که پانصد میلیون تومان این ساعت را می‌خرد و گفت موزه من این نوع ساعت را کم دارد و آن را در جمع اشیای قیمتی موزه می‌گذارد.* مادر گفت: می‌خواستم این را بدانی که ، جاهای مناسب ارزش تو را می‌دانند. هرگز خود را در جاهای نامناسبت جستجو مکن و اگر ارزشت را هم پیدا نکردی خشمگین نشو. کسانی که برایت ارزش قائل می‌شوند ، از تو قدردانی می‌کنند. در جاهایی که کسی ارزشت را نمی‌داند حضور نداشته باش ؛ ارزش خودت را بدان گوهر خود را مزن بر سنگ هر ناقابلی صبر کن پیدا شود گوهر شناس قابلی @Dastan1224
📚 داستان کوتاه روزی از روزها در جنگلی سرسبز روباهی درصدد شکار یک خارپشت بود؛ روباه از خارهای خارپشت می ترسید و نمی‌توانست به خار پشت نزدیک شود. خارپشت با کلاغ نیز دوستی داشت، کلاغ هم به پوشش سخت خار پشت غبطه می خورد. روزی کلاغ به خار پشت گفت: پوشش تو بسیار خوب است؛ حتی روباه هم نمی تواند تو را صید کند. خار پشت با شنیدن تمجید کلاغ گفت: درسته اما پوشش من نیز نقطه ی ضعفی دارد. هنگامی که بدنم را جمع می کنم، در شکم من یک سوراخ کوچک دیده می شود. اگر این سوراخ آسیب ببیند، تمام بدن من شروع به خارش خواهد کرد و قدرت دفاعی من کم خواهد شد. کلاغ با شنیدن سخنان خار پشت بسیار تعجب کرد و در اندیشه نقطه ضعف خار پشت بود. خار پشت سپس به کلاغ گفت: این راز را فقط به تو گفتم. باید آن را حفظ کنی، زیرا اگر روباه این راز را بداند، مرا شکار خواهد کرد. کلاغ سوگند خورد و گفت: راحت باش، تو دوست من هستی، چطور می توانم به تو خیانت کنم؟ چندی بعد کلاغ به چنگ روباه افتاد، زمانی که روباه می خواست کلاغ را بخورد، کلاغ به یاد خار پشت افتاد و به روباه گفت: برادر عزیزم، شنیده ام که تو می خواهی مزه گوشت خار پشت را بچشی. اگر مرا آزاد کنی، راز خار پشت را به تو می گویم و تو می توانی خار پشت را بگیری. روباه با شنیدن حرفهای کلاغ او را آزاد کرد، سپس کلاغ راز خار پشت را به روباه گفت و روباه توانست با دانستن این راز خارپشت بینوا را شکار کند. هنگامی که روباه خار پشت را در دهان گرفت، خار پشت با ناامیدی گفت: کلاغ، تو گفته بودی که راز من را حفظ می کنی؛ پس چرا به من خیانت کردی؟! این داستان خیانت کلاغ نیست، بلکه خارپشت با افشای راز خود در واقع به خودش خیانت کرد. این تجربه ای است برای همه ی ما انسان ها که بدانیم رازی که برای دیگری افشا شد، روزی برای همه فاش خواهد شد. در واقع انسان ها هستند که باید رازدار بوده و راز خود را نگه دارند تا کسی از آن مطلع نشود و آن را در معرض خطر و آسیب قرار ندهد. @Dastan1224
✍ رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) : 🍂 روز قيامت فردى را مےآورند و او را در پيشگاه خدا نگه مى دارند و كارنامه اش را به او مى دهند، اما حسنات خود را در آن نمى بيند. عرض مى كند: الهى! اين كارنامه من نيست! زيرا من در آن طاعات خود را نمى بينم! به او گفته مى شود: پروردگار تو نه خطا مى كند و نه فراموش. عمل تو به سبب غيبت كردن از مردم بر باد رفت. 🌱 سپس مرد ديگرى را مى آورند و كارنامه اش را به او مى دهند. در آن طاعت بسيارى را مشاهده مى كند. 🌷 عرض مى كند : الهى! اين كارنامه من نيست! زيرا من اين طاعات را بجا نياورده ام! گفته مى شود : فلانى از تو غيبت كرد و من حسنات او را به تو دادم. 📖 جامع الأخبار ص۱۴۷ @Dastan1224
☘️ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می‌فرمایند : 🌸 ميت در قبر مانند كسی است كه در دريا غرق شده باشد، هرچه را ديد چنگ به آن ميزند، كه شايد نجات يابد و منتظر دعای كسی است كه به او دعا كند... 🌿 و از دعای زندگان نورهايی مانند كوهها داخل قبور اموات ميشود. و اين مثل هديه است كه زندگان از برای يكديگر ميفرستند... 💐 پس چون كسی از برای ميتی استغفاری يا دعايی كرد، فرشته‌ای آن را بر طبقی ميگذارد و از برای ميت ميبرد و ميگويد: ☀️ اين هديه‌ای است كه فلان برادرت يا فلان خويشت برای تو فرستاده است و آن ميت به اين سبب شاد و خوشحال ميشود... __ 🌷 برای شادی اونهایی که چشمشون به دستان ماست که براشون هدیه ای بفرستیم ، و اموات خودتون و روح پدر حقیر بخوانیم فاتحه مع الصلوات @Dastan1224
✍خدایا به من بیاموز : هر جا زخمی هست مرهم باشم هر جا تردیدی هست ایمان باشم هر جا ناامیدی هست امید باشم هر جا تاریکی هست روشنایی باشم هر جا غمی هست شادمانی باشم امروز، خانه را با لبخند ترک کنید. برای شهر ، کشور و جهانتان دعا کنید. برای هر کسی که امروز با او ملاقات می کنید. دعا کنید تا ذهنتان سرشار از نور شود. دعا کنید تا راهی برای انتقال عشق الهی شوید. انتخاب با شماست ميتوانيد بگوييد چه صبح قشنگي ميتوانيد بگوييد بازهم صبح شد اين ديدگاه است كه تفاوت را خلق مےكند @Dastan1224
⚘﷽⚘ 📎...💚 میدهم سوے امیرم یڪ سلام صبح من آغاز شد با این ڪلام ڪار هر روز من از فرط فراق یڪ سلام از راه دور از روے بام السّلام اے ساڪن ڪرب وبلا من حرم خواهم همین و والسلام «اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ» @Dastan1224
✍امام صادق عليه السلام: كسى كه مايل است جزء ياران حضرت مهدى(عج) قرار گيرد بايد منتظر باشد و اعمال و رفتارش در حال انتظار با تقوى و اخلاق نيكو توأم گردد 📚بحارالأنوار، ج 52، ص 140 @Dastan1224
✅این هم بگذرد... ✍ﻣﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﻭ ﮐﻔﺸﻬﺎی ﮔﺮﺍﻧﻘﯿﻤﺖ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭﯼ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ می گریست. ﻧﺰﺩﯾﮑﺶ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺑﻪ ﻧﻘﻄﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻡ، ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ : ﺍﯾﻦ ﻫﻢ می گذرد ﻋﻠﺖ ﺭﺍ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ﮔﻔﺖ: ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺖ ﺧﻂ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ. ﭼﻨﺪﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻧﻘﻄﻪ ﻫﯿﺰﻡ می فروختم، ﺣﺎﻝ ﺻﺎﺣﺐ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﺍﻡ. ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ: ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﺮﮔﺸﺘﯽ؟ ﮔﻔﺖ: ﺁﻣﺪﻡ ﺗﺎ ﺑﺎﺯ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ : ﺍﯾﻦ ﻫﻢ می گذرد. گر به دولت برسی، مست نگردی مردی، گر به ذلت برسی، پست نگردی مردی، اهل عالم همه بازیچه دست هوسند، گر تو بازیچه این دست نگردی مردی. ➫ @Dastan1224
✍«گول ظاهر و ادعاهای افراد را نخوریم» زاهدی کیسه ای گندم نزد آسیابان برد. آسیابان گندم او را در کنار سایر کیسه ها گذاشت تا به نوبت آرد کند. زاهد گفت: «اگر گندم مرا زودتر آرد نکنی دعا می کنم خرت سنگ بشود».آسیابان گفت: «تو که چنین مستجاب الدعوه هستی دعا کن گندمت آرد بشود.» ➫ @Dastan1224
📚" تدی" زن سوار اتوموبیل شد و در را بست و پس از چند لحظه سکوت به سمت راست چرخید و گفت... میدونی چیتو خیلی دوست دارم؟ بذار خودم بگم این که همیشه میخندی این که همیشه مهربونی بارون بیاد، هوا سرد و گرم باشه بازم جیکت در نمیاد و غر نمیزنی و همیشه خوشحالی و میخندی خدا میدونه تا الان باعث لبخند چند نفر شدی خدا میدونه که چند نفر با دیدن خودت و خنده هات حس خوبی بهشون دست داده مخصوصا بچه ها که میدونم عاشقت هستن و مطمئنم دل بچه ها رو خیلی شاد کردی حتم دارم، خیلی از بچه ها حتی وقتی که ناراحتن و غر میزنن و گریه میکنن، با دیدن تو و اون لبخند معرکه ات همه ی غم و غصه هاشون رو فراموش میکنن و محو تماشای تو میشن و آخ که چی از این بهتر؟ باور کن کار خیر و ثوابی که تو کردی‌، خیلی از اونایی که ادعاشون میشه نکردن واسه همه خوبی هات واسه همه مهربونی هات ازت ممنونم زن دستش را به سمت عروسک خرسی می برد و او را در آغوش میگیرد و نوازش میکند و می گوید... تدی عزیزم، حالام که قشنگ شستمت و حسابی تمیز شدی دیگه باید بری جای سازمانیت، پشت شیشه ای عقب و به خندون و دلگرم کردن مردم، خصوصا بچه ها ادامه بدی. آفرین دوست خوبم، خیلی دوستت دارم و به وجودت افتخار میکنم... بقلم شاهین بهرامی ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ @Dastan1224
📚حکایت حکیمانه پادشاه بیمار پادشاهی پس از اینکه بیمار شد گفت: نصف قلمرو پادشاهی ام را به کسی میدهم که بتواند مرا معالجه کند. تمام آدم های دانا دور هم جمع شدند تا ببیند چطور می شود شاه را معالجه کرد، اما هیچ یک ندانستند. ما تنها یکی از مردان دانا گفت: "فکر کنم می توانم شاه را معالجه کنم. اگر یک آدم خوشبخت را پیدا کنید، پیراهنش را بردارید و برتن شاه کنید، شاه معالجه می شود؟ شاه، پیک هایش را برای پیدا کردن یک آدم خوشبخت فرستاد.... آنها در سرتاسر مملکت سفر کردند ولی نتوانستند آدم خوشبختی پیدا کنند. حتی یک نفر پیدا نشد که کاملا از زندگی اش، راضی باشد... آن که ثروت داشت، بیمار بود. آن که سالم بود، در فقر دست و پا میزد، یا اگر سالم و ثروتمند بود، زن و زندگی بدی داشت. یا اگر فرزندی داشت، فرزندانش بد بودند. خلاصه هر آدمی چیزی داشت که از آن گله و شکایت کند. تا آخرهای یک شب، پسر شاه از کنار کلبه ای محقر و فقیرانه رد میشد که شنید یک نفر دارد چیزهایی می گوید. شکر خدا که کارم را تمام کرده ام. سیر و پر غذا خورده ام و می توانم دراز بکشم و بخوابم! چه چیز دیگری می توانم بخواهم؟" پسر شاه خوشحال شد و دستور داد که پیراهن مرد را بگیرند وپیش شاه بیاورند و به مرد هم هر چقدر بخواهد، بدهند. پیک ها برای بیرون آوردن پیراهن مرد، توی کلبه رفتند، اما مرد خوشبخت، آن قدر فقیر بود که پیراهن نداشت!! ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ @Dastan1224
🌷 دعای حضرت ابوذر (رضوان الله علیه) ✍ دعایی که جناب ابوذر می خواند و این دعا در آسمان ها نفوذ کرده بود : 🤲 «اللهم انی اسالک الامن والایمان بک، والتصدیق بنبیک، و العافیه من جمیع البلاء، و الشکر علی العافیه و الغنی عن شرار الناس» 👌 این دعا دعایی است که مرحوم سید جمال گلپایگانی (ره) و مرحوم آیت الله بهجت (ره) بر آن مداومت @Dastan1224
🌷 آیت الله شهید دستغیب (ره) : ☘ ای کسانی که می خواهید با دشمن (شیطان) سخت بجنگید ! ✍ رسول خدا (صلی الله علیه و آله) عملی یاد می دهد که وتین (بند دل) شیطان را پاره می کند 🌻 " والاستغفار یقطع وتینه " بند دل شیطان را قطع می کند. 👌 ملکوت استغفار اینست که شیطان را از پای در می آورد. @Dastan1224
🌷شهید علی چیت سازیان🌷 برای شهادت و برای رفتن تلاش نکنید برای رضای خدا کار کنید بگویید: خداوندا!نه برای بهشت و نه برای شهادت اگر تو ما را در جهنمت بیندازی فقط از ما راضی باشی برای ما کافی است. @Dastan1224
یک روز که آقا ابراهیم به منزل ما آمده بود، جلوی همه دولا شد و دست پدرم را ! تعجب کردم. او ورزش و کشتی بود. تمام محل او را می شناختند. او قهرمان ورزش و بود. تمام محل او را میشناختند. آقا ابراهیم گفت : (( شما سادات و اولاد حضرت زهرا 'علیه السلام' هستید. احترام شما واجب است)) به توصیه ی ، آن شب با پدرم به زورخانه حاج حسن رفتیم. از آن روز من هم جزو ورزشکاران آن فضای معنوی شدم. هر وقت وارد میشدم بلند میگفت: سلامتی سادات . بعد هم تا من وارد گود نمیشدم خودش وارد نمیشد. مرشد زورخانه هم بلند میگفت: برای جد صلوات برخوردهای ابراهیم باعث شد که به بودنم افتخار کنم. اخلاق و رفتار او در من و در بسیاری از ورزشکاران تاثیر داشت. همه دوستش داشتند... همه جا صحبت از روحیه ی ابراهیم بود. ۲🌹 : @Dastan1224
🖤روزی مردی فقیر، با ظرفی پر از انگور، نزد رسول الله آمد و به او هدیه داد رسول الله آن ظرف را گرفت و شروع كرد به خوردن انگور و با خوردن هر دانه انگور تبسمی میكرد ، و آن مرد از خوشحالی انگار بال در آورده و پرواز میكرد، اصحاب رسول الله بنابه عادت منتظر این بودند كه آنها را در خوردن شریك نماید و رسول الله همه انگورها را خورد و به آنها تعارفی نكرد . آن مرد فقیر با خوشحالی فراوان از آنجا رفت . یكی از اصحاب پرسید: یا رسول الله عادت بر این داشتید كه ما را در خوردن شریك میكردید، اما این بار به تنهائی انگورها را خوردید!! رسول الله لبخندی زد و فرمود : دیدید خوشحالی آن مرد وقتی انگورها را میخوردم؟ انگورها آنقدر تلخ بود، كه ترسیدم اگر یكی از شما در خوردن تلخی نشان دهد خوشحالی آن مرد به افسردگی مبدل شود @Dastan1224
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺سخنرانی استاد عالی ✍️موضوع: روایت کفاشی که با امام زمان شوخی داشت! 【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Dastan1224
⚫️داستانهای پیامبر اکرم (ص): جواب پیامبر به پیک مستمندان انس بن مالك گفت مستمندان مردى را به عنوان پيك خدمت حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) فرستادند. وقتى كه شرفياب شد عرض كرد من از طرف بينوايان پيامى دارم . حضرت فرمود مرحبا به تو و دسته اى كه از طرف آنها نمايندگى دارى. ايشان طايفه اى هستند كه من آنها را دوست دارم. عرض كرد فقرا مى گويند يا رسول الله ثروتمندان تمام حسنات را برده اند به حج مى روند كه ما قادر نيستيم . اگر مريض ‍ شوند زيادى اموال خود را مى فرستند تا بر ايشان ذخيره باشد. فرمودند به بينوايان بگو هر فقيرى كه صابر و شكيبا باشد سه امتياز دارد كه ثروتمندان ندارند. 1. در بهشت غرفه هايى است كه بهشتيان چشم به آنها مى اندازند همانطورى كه مردم ستارگان را تماشا مى كنند وارد آن قصرها نمى شود مگر پيغمبر، مستمند يا شهيد بينوا و يا مومن فقير. 2. نصف روز قبل از اغنياء داخل بهشت مى شوند كه طول آن نصف پانصد سال است . 3. هرگاه ثروتمندى بگويدسبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اكبر و فقيرى هم همين ذكر را بگويد ثواب غنى معادل فقير نمى شود اگر چه ده هزار درهم هم انفاق كند. اين سبقت در ساير كارهاى نيك و عبادات محفوظ است . پيك بازگشته به آنها خبر داد همه گفتند به اين وضع راضى شديم .(1) 📚1- انوار نعمانيه، ص 332 و اثنى عشريه . 📚آگاه شویم، حسن امیدوار، جلد هشتم. @Dastan1224
✨﷽✨ ‼️ 💠حدیثی بسیار زیبا ازامام حسین(ع) مردى خدمت امام حسين عليه السلام آمد وعرض كرد: من مردے گنهكارم و قدرت ترك گناه ندارم. مرا موعظه اى كن. ✨سيدالشهدا عليه السلام فرمود: پنج كار انجام بده و هر چه مى خواهى گناه كن: 1⃣⇦: رزق و روزى خدا را نخور، هر چه مى خواهى گناه كن! 2⃣⇦: از ولايت و قلمرو حكومت خدا بيرون برو، هر چه مى خواهى گناه كن! 3⃣⇦: جايى را پيدا كن كه خدا تو را نبيند، هر چه مى خواهى گناه كن! 4⃣⇦: وقتى فرشته مرگ (عزرائيل) براى قبض روح تو مى آيد، او را از خودت دور ساز، هر چه مى خواهى گناه ‌كن!!! 5⃣⇦: وقتى مالك دوزخ تو راوارد جهنّم مى‌كند، اگرمى‌توانى وارد نشو، و هر چه مى خواهى گناه كن!!! ۷۵_ص۱۲۶ @Dastan1224