eitaa logo
داستان و پند اخبار فوری طب سنتی اسلامی فوتبال برتر استقلال پرسپولیس ورزش سه
8.9هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3.7هزار ویدیو
66 فایل
|♥️بسم الله الرحمن الرحیم♥️. ﷺ جهت مشاوره @mohamad143418
مشاهده در ایتا
دانلود
⁉️ مردگان روز قیامت چگونه از قبرها مبعوث میشوند؟ ✨از حضرت صادق علیه السلام روایت است که چون پروردگار اراده کند که عالم آفرینش را مبعوث فرماید، بر زمین چهل روز باران می بارد قطعات بدن بهم می پیوندند و روی آنها گوشت روئیده میشود. 🔹سپس آن حضرت فرمود: جبرائیل نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آمد و دست او را گرفت و به بقیع آورد؛ تا اینکه کنار قبری رسیدند و جبرائیل صاحب آن قبر را صدا زد و گفت: به اذن خدا برخیز! 🔹 مردی که موهای سر و صورتش سفید بود از میان قبر برخاست و خاک را با دست خود از چهره خود پاک میکرد، و می گفت: الْحَمْدُ لِلهِ وَ اللَهُ أَکْبَرُ. جبرائیل به او گفت: به اذن خدا دو مرتبه در قبر باز گرد! 🔹سپس به کنار قبری دیگر آمدند و جبرائیل صاحبش را ندا درداد: به اذن خدا برخیز! از میان قبر مردی با چهره و سیمای سیاه برخاست و می گفت: یَا حَسْرَتَاهُ! یَا ثُبُورَاهُ! و سپس جبرائیل به او گفت: باز گرد به مکانی که بودی به اذن خدا. 🔹و پس از آن گفت: ای محمد! این قِسم مردگان در روز قیامت محشور میشوند. مؤمنان میگویند: الْحَمْدُ لِلهِ وَ اللَهُ أَکْبَرُ. و دسته دیگر میگویند: یَا حَسْرَتَاهُ، یَا ثُبُورَاهُ... 📚 بحار الانوار ج 7 ص 39 @Dastan1224
🔻علامه حسن زاده آملی 🔶 ای عزیز ! مهم‌ترین ذکر، مراقبت است و مراقبت بذر سعادت است و سعادت حاصل نمی‌شود جز با توجه، مراقبت تام و دوام مراقبه که «إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا ...» نفس انسانی خو‌پذیر است، انسان به هر چه رو کند آن می‌شود، چطور یک قطعه زغال در اثر مجاورت با آتش برافروخته می‌شود، انسان هم بر اثر مراقبه و هم‌نشینی با ملکوت، الهی‌ می‌شود. 📚 پندهای حکیمانه، ج ۲، ص ۵۳ کمی تا @Dastan1224
💠 💠 🌹 امام رضا علیه السلام فرمودند: 🍃 حضرت مهدی علیه السلام داناترین، حکیم ترین، پرهیزکارترین، بردبارترین، بخشنده ترین و عابد ترین مردمان است، دیدگانش در خواب فرو میرود ولی دلش همیشه بیدار است و فرشتگان با او سخن می گویند دعایش همواره به اجابت میرسد ...۱ 🍃 مهدی ارواحناله فداه دو نشانه بارز دارد که با آنها شناخته میشود. یکی دانشِ بیکران و دیگری استجابت دعا ۲ 📚۱- الزام الناصب صفحه ۹ 📚۲- عیون اخبارالرضا ج۱ ص۱۷۰ 🌺اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌺 🌿 برای سلامتی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و تعجیل در فرج آن عزیز، دل های عاشق 5 صلوات مهدوی: 🌸 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ و عَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌸 کمی @Dastan1224
✍آیت‌الله قاضۍ(ره): محال است انسانی به جز از راه سیدالشهدا(ع) به مقام توحید برسد. شریان فیوضات و خیرات از مسیر حضرت سیدالشهدا(ع) است و پیشکار این فضیلت هم حضرت عباس(ع)است ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ آیت @Dastan1224
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸جوان ها مثل پیرمردها عزاداری نکنند!🔸 جوان‌ها توجه کنند که اظهار علاقۀ جوان به امام حسین علیه السلام شکلی دارد و اظهار علاقۀ پیرمرد نیز شکلی دیگر؛ همان‌طور که وقتی شخصی از دنیا می‌رود، بستگان او هر کدام به شکلی شیون می‌کنند. شما جوان‌ها بدانید که هنوز وقت آن نشده که آرام آرام اشک بریزید. کار شما فعلاً این نیست. @Dastan1224
🌿 آیت الله بهجت (ره) : ✍ خوب است انسان در هر کار که پیش می‌آید و می‌تواند آن را انجام دهد، را بشمارد و خود را از آن ننماید... 👌زیرا فردای به هر یک از آنها شدیداً خواهیم شد. 📚 در محضر بهجت، ج۱، ص۶۳ آیت ‌@Dastan1224
✍امیرالمؤمنین عليه السلام : رفتار برادرت را به بهترين وجه آن تفسير كن تا زمانى كه كارى از اوسر زند كه راه توجيه را بر تو ببندد ، و هيچ گاه به سخنى كه از دهان برادرت بيرون آيد ، تا وقتى براى آن توجيه خوبى مى يابى ، گمان بد مبَر . 📙الأمالي للصدوق : 380/483 📙الکافی،ج2،ص362 ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ @Dastan1224
'ره' :🌸 چه‌خوب‌است‌که‌وقتی‌انسان‌فھمیدفریب‌خورده وبی‌راهه‌رفته‌،ازهمان‌جابرگردد‌وجبران‌کند؛ نه‌اینکه‌بگوید:این‌همه‌راه‌آمده‌ایم‌،بقیه‌راه‌را‌هم‌برویم هرچه‌باداباد! اگرچه‌بر‌خلاف‌شرع‌ورضای‌خدا‌باشد. 📚 درمحضربھجت،ج٣،ص٢٣۴ ••• ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ @Dastan1224
‹🌸🤍› نیست‌جز‌ذکر‌ِ‌گل‌رویِ‌تو‌درمحفل‌ِ‌ما نیست‌جزوصلِ‌تو‌چیز‌دیگری‌حاصلِ‌ما:)) ..🌱 ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ @Dastan1224
✅حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: 🔸 به‌منزلۀ کعبه، و تکبیرةالاحرام [همچون] پشت سر انداختن همه چیز غیر خدا و داخل شدن در حرم الهی است؛ 🔹و قیام به‌منزلۀ صحبت دو دوست و رکوع خم شدن عبد در مقابل آقاست و سجده نهایت خضوع و خاک شدن و عدم شدن در مقابل اوست. ☘️ وقتی که عبد در آخر نماز از پیشگاه مقدّس الهی باز می‌گردد اولین چیزی را که سوغات می‌آورد سلام از ناحیه‌ اوست. 📚 برگی از دفتر آفتاب، ص١٣٧ ---------------------------------@Dastan1224
صبح کھ از خواب بیـدار می‌شـوی‌ مؤدب بایست و صبحت را با سلام بهـ امام زمانت آغاز کن .. ! - آیت‌اللہ‌بھجت(ره) - --------------------------------- @Dastan1224
✅ حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: 🌿«کسانی هستند که به برکت یک قطره اشک بر مظلومیت سیدالشهدا علیه‌السلام مستبصر و شیعه و هدایت شده‌اند و حسن عاقبت روزیشان شده است» 📚 رحمت واسعه، ص٣۵ (مجموعه فرمایشات حضرت آیت‌اللّٰه بهجت پیرامون حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام و اصحاب و یاران آن حضرت) ---------------------------------@Dastan1224
‍ ⚫️ سَلامٌ عليٰ آلِ يٰس ... پدرمهربانم، سلام ... ▪️ بياييد و استجابت دعایی باشيد که با نهایت اضطرار کنار گودي قتلگاه خوانده شد... دعای عشق را زینب میان قتلگه خوانده ظهور توست مضمون دعای عمه ات زینب سلام الله علیها ▪️يا رب الحسين بحق الحسين ▪️إشف صدر الحسين @Dastan1224
✨﷽✨ 🌸‍ کار امروز را به فردا واگذار نکنیم🌸‍ ✍آیت الله بهجت(ره): خوب است انسان کار امروز را به فردا، بلکه کار هیچ ساعتی را به ساعت دیگر احاله نکند، مگر از روی عذر؛ وگرنه نمی داند که بعد از این ساعت چه طور می شود. یادم می آید زمانی در ایام تحصیل مریض بودم، و نمی توانستم درس بخوانم و فکر کنم و فرمایش استاد را تعقل نمایم، ولی می توانستم تا محل درس که مقبرهی آقامحمد تقی شیرازی -رحمه الله - بود بروم و در مجلس درس استاد شرکت کنم. اگر نمی رفتم درس فوت می شد، و اگر می رفتم نمی توانستم دربارهی مطالب استاد فکر و تعقل کنم؛ لذا با خود گفتم: می روم و تنها الفاظ را بدون فکر و نظر، در خاطر می سپارم و یادداشت می کنم. به درس رفتم و از اول تا آخر درس، فقط الفاظ را بدون فکر، حفظ و بعد از درس ثبت کردم و عملا حتی یک لفظ را از قلم نینداختم ولی در باره ی آن هیچ فکر نکردم. بعد که حالم مساعد شد، به نوشته ها مراجعه کردم دیدم که درست ضبط کرده ام. بار دیگر مریض شدم، دیدم نمی توانم در درس شرکت کنم، به درس نرفتم ولی نوشته های دیگران را گرفتم و درج کردم. مقصود این که: اگر انسان کاری را که می توانست در وقتش بکند، ولی نکرد، چه بسا بعد دیگر نتواند آن را انجام دهد. بنابراین، نباید انسان درس ها و غیر آن را از وقت خود به وقت و زمان دیگر احاله کند. چرا که چه بسا دیگر موفق به انجام آن نشود، چون در آن زمان هم کارها و وظایفی برای او پیش می آید که دیگر نمی تواند آن کار فوت شده را جبران نماید. 📚 در محضر بهجت ص۳۳۵ و ص۳۳۶ @Dastan1224
~id➜|•@mola113•|↰ - مَداح¦کربلایی‌حسن‌حسینخانی‌•.mp3
16.17M
🎤•|کربلایۍحسن‌حسینخانۍ|• 🔊 روضه_ یا‌اُم‌البَنین‌مَنَم‌دلَم‌مَریضه‌مَنَم‌ دُرُست‌کُن‌...؛💔😭•~ ↓ ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ @Dastan1224
| وَ حَنیْنی ألیکَ یَقْتُلُنی ..؛ و دلتنگی تو می‌کشد مرا🖤 -یااباعبدالله- .@Dastan1224
28.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😔💔 یادش بخیر موکب و عراقی اش انگار که دلم شده گاهی هوایی اش دلتنگ لحظه لحظه پیاده روی بین مردمم آن خاطرات منحصر کربلایی اش ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ @Dastan1224
🔸ﺭﻭﺯ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﻧﯿﮑﯽ ﻫﺎیمان ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺤﺒﻮﺏ ﺗﺮﯾﻦ ﻓﺮﺩ ﺯﻧﺪگیمان ﻧﺨﻮﺍهیم ﺩﺍﺩ! ﺍﻣﺎ ﻣﺠﺒﻮﺭ می شویم ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﻧﯿﮑﯽ ﻫﺎیمان ﺭﺍ ﺑﺪهیم ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻣﺘﻨﻔﺮ ﺑﻮﺩیم ﻭ ﻏﯿﺒﺘﺶ ﺭﺍ ﮐﺮﺩیم!!! گناه، خصوصا ، اوج حماقت است نه زرنگی! زرنگی، بندگی خداست. زرنگی های ما، همه نا زرنگی است. کسی که می گوید: سر فلانی کلاه گذاشتم! اشتباه می کند، بلکه فلانی سرش کلاه گذاشته است؛ چون حق بر گردن او پیدا کرده است. کمی تا @Dastan1224
🌸 ارواح در عالم برزخ (قسمت اول) 💠مقدمه: نوشتار حاضر نوعی برداشت از تجسم و بازتاب اعمال آدمی در جهان آخرت است که با استفاده از آیات و روایات به تصویر ذهنی درآمده‌اند و ان شاالله که منشأ تذکر و بیداری قرار گیرد. 🌻لازم به ذکر هست که ما از کتابی استفاده میکنیم که در آن از احادیث و روایات معتبر استفاده شده و مورد تایید عالم گران‌قدر «آیت الله جعفر سبحانیست» و مورد استقبال قرار گرفته است... قسمت اول: حالت احتضار: 💠چند روز بود که درد سراسر وجودم را فرا گرفته و به شدت آزارم می‌داد. سرانجام مقدمات مرگ من با فرا رسیدن حالت احتضار فراهم شد. 💥کم کم پاهایم را به سمت قبله چرخاندند. همسر، فرزندان، خویشان و برخی دوستان اطرافم را گرفته بعضی از آن‌ها اشک در چشم‌هایشان حلقه بسته بود. ❄️چشمانم را به آرامی فرو بستم و در دریایی از افکار فرو رفتم. با خود اندیشیدم که عمرم را چگونه و در چه راهی صرف نموده و اموال هرچند اندک خود را از کدام راه به دست آورده و در کدامین مسیر خرج کرده‌ام. فکرش به شدت آزارم می‌داد، از شدت اضطراب چشمانم را گشودم. ⚡️در این هنگام ناگاه متوجه سفید پوش بلند قامتی شدم که دستانش را بر نوک انگشتان پاهایم نهاده بود و آرام و آهسته به سمت بالا می‌کشاند، 🍀 در قسمت پاها هیچ‌گونه دردی احساس نمی‌کردم اما هرچه دستش به طرف بالا می‌آمد درد بیشتری در ناحیه فوقانی بدنم احساس می‌کردم گویا همه دردهای وجودم به سمت بالا در حرکت بود. 🌾تا اینکه دستش به گلویم رسید. تمامی بدنم بی حس شده بود اما سرم چنان سنگینی می‌کرد که احساس می‌کردم هر آن ممکن است از شدت فشار بترکد و یا چشمانم از حدقه درآید. 🍃عمویم که پیرمردی ریش سفید بود جلو آمد و با چشمان اشک آلود گفت: عمو جان شهادت را بگو... 🌱من می‌گویم و تو تکرار کن: اشهد ان لااله الاالله و اشهد انّ محمداً رسول الله و انّ علیاً ولی الله و ... او را می‌دیدم و صدایش را می‌شنیدم. 🔅لب‌هایم به آرامی تکانی خورد و چون خواستم شهادتین را بر زبان جاری کنم یکباره هیکل‌های سیاه و زشتی مرا احاطه کردند و به اصرار از من خواستند شهادتین را نگویم ✅ شنیده بودم شیاطین هنگام مرگ برای گرفتن ایمان تلاش می‌کنند اما هرگز گمان نمی‌کردم آن‌ها در اغفال من توفیقی داشته باشند.... ادامه دارد... کمی تا @Dastan1224
✨﷽✨ ✍آیت الله حسن زاده آملی : میخواهم بدانم در باطن به چه صورتی هستم. آیا این امر ممکن است؟ پاسخ : بله. هر انسانی میتواند باطن برزخی خویش را تشخیص دهد و بفهمد در باطن به چه صورتی میباشد. اگر آدمى میخورد و میخوابد و شهوت به كار میبرد "بهيمه" (چهار پایان غیر درنده) است. و اگر علاوه بر اين سه امر، ضرر و آسيب و آزار به خلق خدا دارد "سبع" (حیوانات شرور و درنده ) است. و اگر میخورد و میخوابد و شهوت به كار میبرد و حيله و مكر و تزوير و خلاف و دروغ و از اين گونه امور با بندگان خدا دارد "شيطان" است. و اگر میخورد و میخوابد و شهوت به كار میبرد ولى صفات سبعى و شيطانى ندارد يعنى مردم و خلق خدا از او آسوده‏ اند، "ملَك" (فرشته)است. و اگر علاوه بر مقام ملَكى بسوى معارف و ادراك حقايق عوالم وجود و سير در آنها و سيروسلوک الى اللّه و في اللّه گرايش دارد انسان است. خلاصه اینکه بشر به پنج گونه تقسیم میشود : بهيمه، سبع، شيطان، فرشته و انسان‏ .حال هر کسی با مطالعه این جملات میتواند بفهمد که در باطن به چه صورت است. نیازی نیست انسان به نزد کسی برود که چشم برزخی دارد و از وی بخواهد باطن او را بگوید ...! کمی @Dastan1224
‍ کشاورزی هر سال که گندم میكاشت، ضرر می كرد. تا اینكہ یك سال تصمیم گرفت، با خدا شریك شود و زراعتش را شریكی بكارد. اول زمستان موقع بذرپاشی نذر كرد كه هنگام برداشت محصول، نصف آن را در راہ خدا، بین فقرا و مستمندان تقسیم كند.اتفاقا آن سال، سال خوبی شد و محصول زیادی گیرش آمد. هنگام درو از همسایه هایش كمك گرفت و گندمها را درو كرد و خرمن زد. اما طمع بر او غالب شد و تمام گندمها را بار خر كرد و به خانه اش برد و گفت:« خدایا، امسال تمام زراعت مال من. سال بعد همه اش مال تو.» از قضا سال بعد هم سال خیلی خوبی شد، اما باز طمع نگذاشت كه مرد كشاورز نذرش را ادا كند. باز رو كرد به خدا و گفت:« ای خدا، امسال هم اگر اجازہ دهی، تمام گندمها را من میبرم و در عوض دو سال پشت سر هم، برای تو كشت میكنم.» سال سوم از دو سال قبل هم بهتر بود و مرد كشاورز مجبور شد، از همسایگانش چند تا خر و جوال بگیرد، تا بتواند محصول را به خانه برساند. وقتی روانه ی شهر شد، در راہ با خدا رازونیاز میكرد كه:« خدایا، قول میدهم سه سال آیندہ همه ی گندمها را در راہ تو بدهم.» همینطور كه داشت این حرفها را میزد، به رودخانه ای رسید. خرهارا راند، تا از رودخانه عبور كنند كه ناگهان باران شدیدی بارید و سیلابی راہ افتاد و تمام گندمها و خرها را یكجا برد. مردك دستپاچه شد و به كوہ بلندی پناہ برد و با ناراحتی داد زد:های های خدا، گندمها مال خودت، خر و جوال مردم را كجا میبری؟ 📚 در مذمت طمع هرکه را باشد طمع الکن شود با طمع کی چشم و دل روشن شود پیش چشم او خیال جاہ و زر همچنان باشد که موی اندر بصر به کانال بهلول عاقل بپیوندید @Dastan1224
📚آب حيات و بختک مى‌گويند اسکندر که بر عالم حکم مى‌کرد، شنيد که آب حيات هست و هر کس از آن بخورد؛ عمر جاويدان مى‌کند. عزم کرد که آب حيات را به‌دست بياورد. با سپاه بسيار به‌سمت ظلمات حرکت کرد. چون راه، سخت و ناهموار بود بيشتر لشکريان او در راه تلف شدند تا به دهانهٔ غار رسيد. هر چه کوشش کردند اسب‌ها به غار نرفتند زيرا تاريک بود و مى‌ترسيدند. درصدد چاره برآمدند. هر کار کردند مفيد واقع نشد تا اين که به سراغ پدر پير خود رفت که او را در صندوقى گذاشته بود و با خود آورده بود. پير گفت: ”ماديان‌ها را جلو بکشيد تا اسب‌ها به‌دنبال آنها بروند“. همين کار را کردند و نتيجه داد. اسکندر گفت: ”بى‌پير مرو به ظلمات - گرچه اسکندر زماني“ بعد از رسيدن به آخر غار ظلمات، چشمه آب حيات نمايان شد. خود اسکندر مشکى را از آب پر کرد و به‌دوش خود آويخت و به‌همان طريق که رفته بود برگشتند. آمدند تا به مرتعى رسيدند و اتراق کردند. اسکندر که مشک آب را نمى‌بايست زمين بگذارد که مبادا اثر آن از بين برود، آن‌را به درختى آويخت. غلام سياه گردن کلفت حبشى خودش را مأمور کرد که از مشک آب محافظت کند و خودش رفت بخوابد و استراحت کند. غلام بيچاره هم بعد از مدتى خسته شد و خوابش برد. کلاغى که از آنجا مى‌گذشت، مشک را ديد. آمد و روى مشک نشست و با نوک تيز خودش آن‌را سوراخ کرد و آب حيات گران‌قيمت‌ را به زمين ريخت. غلام بيدار شد و ديد مشک پاره شده و آب آن ريخته و فقط چند قطره آب باقى مانده که آن چند قطره را هم او خورد. اسکندر بيدار شد و ديد تمام زحمات او به هدر رفته. غلام را به قصد کشت زدند و گوش و بينى او را بريدند اما چون آب حيات خورده بود نمرد و زنده ماند و به‌صورت بختک و شوه (کابوس: بختک) درآمد که روى جوان‌ها مى‌افتد اما چون دماغ او بريده نمى‌تواند کسى را خفه کند و به کسى آزارى برساند اما جوان‌ها نبايد توى اطاق‌ها تنها بخوابند چون که شوه و بختک آنها را مى‌گيرد. خلاصه کلام اين که فقط دو نفر جاندار توانستند آب حيات بخورند که يکى از آن غلام سياه بود و بختک شد و هميشه هست. دومى هم کلاغ است که آب حيات از گلوى او پائين رفت و عمر پانصدساله پيدا کرد. ولى اسکندر حريص، هيچ‌چيز گيرش نيامد و گرفتار مرگ شد تا خاک گور چشم او را پر کند ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ @Dastan1224
هدایت شده از طهارت نفس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴ویژه| اگه میخواید در ایام اربعین به عراق سفر کنید و در فضای حساس این کشور دچار مشکل نشید حتما این کلیپ رو ببینید. 🔶به خاطر حساسیت کشور عراق این کلیپ رو به دست همه افرادی که در اربعین قصد سفر به این کشور رو دارند برسونید.
‌ 📚داستان کوتاه روزی حضرت سلیمان(ع) در کنار دریا نشسته بود، نگاهش به مورچه‌ای افتاد که دانه‌ گندمی را با خود به طرف دریا حمل می‌کرد. سلیمان(ع) همچنان به او نگاه می‌کرد که در همان لحظه قورباغه‌ای سرش را از آب دریا بیرون آورد و دهانش را گشود، مورچه به داخل دهان او وارد شد و قورباغه به درون آب رفت. سلیمان(ع) مدتی به فکر فرو رفت و شگفت‌زده شد، ناگاه دید قورباغه سرش را از آب بیرون آورد و دهانش را گشود، آن مورچه از دهان او بیرون آمد ولی دانه گندم را همراه نداشت. سلیمان(ع) آن مورچه را طلبید، و سرگذاشت او را پرسید. مورچه گفت: «ای پیامبرخدا در قعر این دریا سنگی تو خالی وجود دارد و کرمی در درون آن زندگی می‌کند که نمی‌تواند از آنجا خارج شود و من روزی او را حمل می‌کنم و خداوند این قورباغه را مامور کرده مرا نزد آن کرم ببرد. قورباغه مرا به کنار سوراخی که در آن سنگ است می‌برد، و دهانش را به درگاه آن سوراخ می‌گذارد، من از دهان او بیرون آمده و خود را به آن کرم می رسانم و دانه‌ گندم را نزد او می‌گذارم و سپس باز می‌گردم به دهان قورباغه، سپس در آب شنا کرده و مرا به بیرون از آب دریا می‌آورد و دهانش را باز می‌کند و من از دهان او خارج می شوم.» سلیمان(ع) به مورچه گفت: وقتی که دانه گندم را برای آن کرم می‌بری، آیا سخنی از او شنیده‌ای؟ مورچه گفت: آری او می‌گوید «یا من لا ینسانی فی جوف هذه الصخره تحت هذه اللجه برزقک، لا تنس عبادک المومنین برحمتک» ای خدایی که رزق و روزی مرا در درون این سنگ در قعر دریا فراموش نمی‌کنی، رحمتت را نسبت به بندگان با ایمانت فراموش نکن. @Dastan1224