#داستان_آموزنده
🔆شرمندگى حسن بصرى
حسن بصرى - كه يكى از دراويش صوفى مسلك مى باشد - در كنگره عظيم حجّ در محلّ مِنى براى جمعى از حاجيان ، مشغول موعظه و نصيحت بود.
امام علىّ بن الحسين عليهماالسّلام از آن محلّ عبور مى نمود، چشمش به حسن بصرى افتاد كه براى مردم سخنرانى و موعظه مى كرد.
حضرت ايستاد و به او خطاب كرد و فرمود: اى حسن بصرى ! لحظه اى آرام باش ، از تو سؤ الى دارم ، چنانچه در اين حالت و با اين وضعيتى كه مابين خود و خدا دارى ، مرگ به سراغ تو آيد آيا از آن راضى هستى ؟ و آيا براى رفتن به سوى پروردگارت آماده اى ؟
حسن بصرى گفت : خير، آماده نيستم .
حضرت فرمود: آيا نمى خواهى در افكار و روش خود تجديد نظر كنى و تحوّلى در خود ايجاد نمائى ؟
حسن بصرى لحظه اى سر به زير انداخت و سپس گفت : آنچه در اين مقوله بگويم ، خالى از حقيقت است .
امام سجّاد عليه السّلام فرمود: آيا فكر مى كنى كه پيغمبر ديگرى مبعوث خواهد شد؟ و تو از نزديكان او قرار خواهى گرفت ؟
پاسخ داد: خير، چنين فكرى ندارم .
حضرت فرمود: آيا در انتظار جهانى ديگر غير از اين دنيا هستى ، كه در آن كارهاى شايسته انجام دهى و نجات يابى ؟
اظهار داشت : خير، آرزوى آن را ندارم .
امام عليه السّلام فرمود: آيا تاكنون عاقلى را ديده اى كه از خود راضى باشد و به راه كمال و ترقّى قدم ننهد؛ و در فكر تحوّل و موعظه خود نباشد؛ ولى ديگران را پند و اندرز نمايد؟!
و بعد از اين سخنان ، امام سجّاد عليه السّلام به راه خود ادامه داد و رفت .
حسن بصرى پرسيد: اين چه كسى بود، كه در اين جمع با سخنان حكمت آميز خود با من چنين صحبت كرد؟
در پاسخ به او گفتند: او علىّ بن الحسين عليهماالسّلام بود.
پس از آن ديگر كسى ندید كه حسن بصرى براى مردم سخنرانى و موعظه كند.
📚احتجاج طبرسى : ج 2، ص 140، ح 179
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆احترام امام زمان به زوار حسين علیه السلام
مرحوم آية اللّه حاج ميرزا محمّد على گلستانه اصفهانى در آن وقتى كه ساكن مشهد بودند براى يكى از علماء بزرگ مشهد نقل فرموده بودند كه ، عموى من مرحوم آقاى سيد محمّد على از كه مردان صالح و بزرگوار بود نقل ميكرد، در اصفهان شخصى بود به نام جعفر نعلبند كه او حرفهاى غير متعارف ، از قبيل آن كه من خدمت امام زمان علیه السلام رسيده ام وطى الارض كرده ام ميزد و طبعا با مردم هم كمتر تماس ميگرفت و گاهى مردم هم پشت سر او به خاطر آن كه چون نديدند حقيقت ره افسانه زدند، حرف مى زدند.
روزى به تخت فولاد اصفهان براى زيارت اهل قبور ميرفتم ، در راه ديدم ، آقا جعفر به آن طرف ميرود، من نزديك او رفتم و به او گفتم دوست دارى باهم راه برويم ؟ گفت مانعى ندارد، در ضمن راه از او پرسيدم مردم درباره شما حرفهائى مى زنند آيا راست مى گويند كه تو خدمت امام زمان ع رسيده اى ؟
اول نمى خواست جواب مرابدهد، لذا گفت آقا از اين حرفها بگذريم و باهم مسائل ديگرى را مطرح كنيم ، من اصرار كردم و گفتم : من انشاءاللّه اهلم .
گفت : بيست و پنج سفر كربلا مشرف شده بودم تا آنكه در همين سفر بيست و پنجم شخصى كه اهل يزد بود در راه بامن رفيق شد چند منزل كه باهم رفتيم ، مريض شد و كم كم مرضش شدت كرد تا رسيديم به منزلى كه قافله به خاطر نا امن بودن راه دو روز در آن منزل ماند تا قافله ديگرى رسيد و باهم جمع شدند و حركت كردند و حال مريض هم رو به سختى گذاشته بود وقتى قافله مى خواست حركت كند من ديدم به هيچ وجه نمى توان اورا حركت داد لذا نزد او رفتم و به او گفتم من مى روم و براى تو دعاء ميكنم كه خوب شوى و وقتى خواستم با او خدا حافظى كنم ، ديدم گريه مى كند، من متحير شدم از طرفى روز عرفه نزديك بود و بيست و پنج سال همه ساله روز عرفه در كربلا بوده ام و از طرفى چگونه اين رفيق را در اين حال تنها بگذارم و بروم ؟!
به هرحال نمى دانستم چه كنم او همينطور كه اشك مى ريخت به من گفت : فلانى من تا يك ساعت ديگر مى ميرم اين يك ساعت را هم صبر كن ، وقتى من مُردم هرچه دارم از خورجين و الاغ و ساير اشياء مال تو باشد، فقط جنازه مرا به كربلا برسان و مرا در آنجا دفن كن .
من دلم سوخت و هر طور بود كنار او ماندم ، تا او ازدنيا رفت قافله هم براى من صبر نكرد و حركت نمود.
من جنازه او را به الاغش بستم و به طرف مقصد حركت كردم ، از قافله اثرى جز گرد و غبارى نبود و من به آنها نرسيدم حدود يك فرسخ كه راه رفتم ، هم خوف مرا گرفته بود و هم هرطور كه آن جنازه را به الاغ مى بستم ، پس از آنكه يك مقدار راه مى رفت باز مى افتاد و به هيچ وجه روى الاغ آن جنازه قرار نمى گرفت . بالاخره ديدم نمى توانم او را ببرم خيلى پريشان شدم ايستادم و به حضرت سيد الشهداء ع سلامى عرض كردم و با چشم گريان گفتم : آقا من با اين زائر شما چه كنم ؟ اگر او را در اين بيابان بگذارم مسئولم و اگر بخواهم بياورم مى بينيد كه نمى توانم درمانده ام و بى چاره شده ام .
ناگهان ديدم ، چهار سوار كه يكى از آنها شخصيت بيشترى داشت پيدا شدند و آن بزرگوار به من گفت : جعفر بازائرما چه ميكنى ؟
عرض كردم : آقا چه كنم ؟ در مانده شده ام نمى دانم چه بكنم ؟ در اين بين آن سه نفر پياده شدند، يكى از آنها نيزه اى در دست داشت با آن نيزه زد چشمه آبى ظاهر شد آن ميّت را غسل دادند و آن آقا جلو ايستاد، وبقيّه كنار او ايستادند و بر او نماز خواندند و بعد او را سه نفرى برداشتند و محكم به الاغ بستند و ناپديد شدند.
من حركت كردم با آنكه معمولى راه مى رفتم ديدم به قافله اى رسيدم كه آنها قبل از قافله ما حركت كرده بودند، از آنها عبور كردم پس از چند لحظه باز قافله اى را ديدم ، كه آنها قبل از اين قافله حركت كرده بودند از آنها هم عبور كردم بعد از چند لحظه ديگر به پل سفيد كه نزديك كربلا است رسيدم و سپس وارد كربلا شدم و خودم از اين سرعت سير تعجب مى كردم .
بالاخره او را بردم در وادى ايمن قبرستان كربلا دفن كردم ، من در كربلا بودم ، پس از بيست روز رفقائى كه در قافله بودند به كربلا رسيدند آنها از من سئوال ميكردند توكى آمدى ؟ و چگونه آمدى ؟ من براى آنها به اجمال مطالبى را ميگفتم و آنها تعجب مى كردند، تا آنكه روز عرفه شد وقتى به حرم حضرت سيدالشهداء اباعبداللّه الحسين علیه السلام رفتم ديدم بعضى از مردم را بصورت حيوانات مختلف مى بينم از شدت وحشت به خانه برگشتم باز دو مرتبه از خانه در همان روز بيرون آمدم ، باز هم آنها را به صورت حيوانات مختلف ديدم .
عجيب تر اين بود كه بعد از آن سفر چند سال ديگر هم ايام عرفه به كربلا مشرف شده ام و تنها روز عرفه بعضى از مردم را به صورت حيوانات مى بينم ولى در غير آن روز آن حالت برايم پيدا نمى شود.
✾📚 @Dastan 📚✾
✅ خواص عاشورایی:
حجاج بن بدر السعدی
🔻 حجاج بن بدر، از اهالی بصره و پدرش از سخنوران و یاران امام علی علیه السلام در جنگ صفین بود. در زمان معاویه مسئولیت شُرطه ها به عهده ی وی گذاشته شد، ولی قبول نکرد.
🔸 پس از آنکه امام حسین علیه السلام به بزرگان بصره نامه نوشت و آنان را به سوی خود دعوت کرد، مسعود بن عمر، نامه ای در حمایت خود و قبیله اش از امام ع نوشت. و آن را به حجاج بن بدر داد تا به ایشان برساند. حجاج نامه را در کربلا به دست امام ع رساند.
👈 وقتی امام ع نامه را خواند، در حق مسعود دعا کردند و فرمودند: "خداوند تو را در روز ترس و تشنگی، ایمن و سیراب و عزیز بگرداند".
🔹 حجاج نیز در کربلا در رکاب حضرت ماند. و روز عاشورا در حمله ی اول عمر بن سعد به شهادت رسید. نام او در زیارت ناحیه آمده است.
#امام_حسین_علیه_السلام
#خواص_عاشورایی
#حجاج_بن_بدر
#بصیرت
(الملهوف، ص۱۰۹_ الاقبال الاعمال، ج۳، ص۷۸)
✾📚 @Dastan 📚✾
🔴هرگز نگـو
خسته ام زیرا اثبات میکنی ضعیفی
بگـو نیاز به استراحت دارم...
🔴هرگز نگـو...
نمی توانم زیرا توانت را انکار میکنی
بگـو سعی ام را میکنم
🔴 هرگز نگو
خدایا پس کی؟زیرا برای خداوند
تعیین تکلیف میکنی
بگـو خدایا بـر صبوریم بیفزا...
🔴 هرگز نگـو
حوصله ندارم زیرا برای سعادتت
ایجاد محدودیت میکنی
بگـو باشد برای وقتی دیگر...
🔴هرگز نگـو
شانس ندارم زیرا به محبوبیتت
در عالم بی حرمتی میکنی
بگـو حـق من محفوظ است
✅با بیان کلمات درست
مسیر زندگیت را عوض کن...
🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴
✾📚 @Dastan 📚✾
انتخاب - علی اکبر قلیچ(1).mp3
10.67M
🎼 انتخاب
🎤 علی اکبر قلیچ
❤️ راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست
آنجا جز آنکه سر بسپارند چاره نیست
دعوت گرفته یار و نوشته من الغریب
وقت سفر رسیده ببین حری یا حبیب
هرجا دو راهی است هر آیینه کربلاست
خود را ببین دوباره که آیینه کربلاست ...
🏷 #امام_حسین علیه السلام
#امام_زمان عجل الله تعالی فرجه
#اربعین
✾📚 @Dastan 📚✾
#خاطرات_نماز
✨✨✨
ده سال با محمد زندگی کردم
هیچوقت یاد ندارم بی وضو باشه
غیر ممکن بود یه شب نماز شبش ترک بشه✅
به نماز اول وقت فوق العاده اهمیت می داد👌
مسافرت که می رفتیم تا صدای اذان رو می شنید ، توی بیابون هم بود می ایستاد
بارها بهش می گفتم مقصد که نزدیکه ، نمازتون رو شکسته نخونین
بذارین برسیم خونه ، نمازتون رو کامل و با خیال راحت بخونین🌹
محمد می گفت: شاید توی همین راه کوتاه عمرمون تموم شد و به خونه نرسیدیم
الان می خونم تا تکلیفم رو انجام داده باشم
اگه رسیدیم خونه ، کامل هم می خونم...
🍃شهید محمد بروجردی🍃
✾📚 @Dastan 📚✾
☀️ آفتابی که به زائر حسین علیه السلام میتابد، گناهانش را از بین میبرد.
☑️ امام صادق علیه السلام:
🔸 زائرِ حسین(ع) وقتى به قصد زیارت از خانهاش خارج میشود،
سایهاش بر چیزى نمیافتد، مگر اینکه آن چیز برایش دعا میکند.
و هنگامى که آفتاب بر او بتابد، گناهانش را از بین میبرد،
همانطور که آتش هیزم را از بین میبرد.
📜 عن ابی عبد الله(ع): أَنَّ زَائِرَهُ لَیَخْرُجُ مِنْ رَحْلِهِ فَمَا یَقَعُ فَیْئُهُ عَلَى شَیْءٍ إِلَّا دَعَا لَهُ، فَإِذَا وَقَعَتِ الشَّمْسُ عَلَیْهِ، أَکَلَتْ ذُنُوبَهُ کَمَا تَأْکُلُ النَّارُ الْحَطَب. وَ مَا تُبْقِی الشَّمْسُ عَلَیْهِ مِنْ ذُنُوبِهِ شَیْئاً، فَیَنْصَرِفُ وَ مَا عَلَیْهِ ذَنْب.
⬅️ کامل الزیارات، صفحه ۲۷۹
🏷 #امام_حسین_علیه_السلام #اربعین #کربلا
✾📚 @Dastan 📚✾
6.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☯️ حکایت زیبای میوه فروش و دزد از زبان آیت الله فاطمی نیا
روایتی از دزد شیاد به نقل از آیت الله سید عبدالله فاطمی نیا. خوش به حال اون میوه فروشی که در میوه سوم به خودش آمد! وای به حال ما که شیطان 60 سال از ما میوه گرفت و ما خبر دار نشدیم.
✾📚 @Dastan 📚✾
شهيد اسماعیل هنيه با اصرار به زیارت مزار شهید سلیمانی در کرمان رفت و این نامه را به خط خود نوشت و بر مزار گذاشت.
حان اللقاء ". وقت دیدار رسیده ...
✾📚 @Dastan 📚✾
زیارت اربعین، آرزوی شهدا(2).mp3
7.04M
هدایت شده از قاصدک
🚩 بسم الله الرحمن الرحیم 🚩
📢 این کانال مهمترین، بهترین و جامعترین کانال خبری اربعین امسال است.
➖ اطلاعات مهم ستاد اربعین
➖ اخبار مهم مرزها
➖ اخبار لحظه به لحظه گذرنامه
➖ اخبار ترافیک جادهها
➖ ستاد گمشدگان در فضای مجازی
➖ معرفی و موقعیت مکانی موکبهای بین راهی برای استراحت خانوادهها و خودروهای شخصی
➖ قیمت کرایه خودروهای عراقی در مسیرهای مختلف
➖ راهنمای خرید سیم کارت عراقی
➖ راهنمای بستههای اینترنت عراقی و ایرانی
➖ موقعیت موکبهای ایرانی در عراق؛
موقعیت تعمیرگاههای کالسکه، ویلچر و... در مسیر پیادهروی
➖ موقعیت ایستگاههای هلال احمر و مراکز اورژانس ایرانی در مسیر پیادهروی
➖ موقعیت دقیق موکبهای مناسب جهت استراحت بانوان
➖ انواع اطلاعات دیگر با استقرار یک تیم جهادی مردمی در نقاط مختلف
💠 به کانال اربعین بپیوندیم
https://eitaa.com/joinchat/2663120910C38eccc32a1
#داستان_آموزنده
🔆هدايت گران پس از غروب خورشيد
يكى از اصحاب به نام كنگر ابو خالد كابلى حكايت كند:
روزى در محضر پر فيض امام سجّاد زين العابدين عليه السّلام شرفياب شدم و از آن حضرت سؤ ال كردم چه كسانى پس از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله واجب الا طاعه هستند؟
حضرت فرمود: اى كنگر! كسانى نسبت به امور دين و مردم اولى الا مر بوده ؛ و فرمايشاتشان لازم الا جراء مى باشد كه از طرف خداوند به عنوان امام و خليفه معرّفى شده باشند.
و اوّلين آن ها پس از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله ، اميرالمؤ منين ، علىّ بن ابى طالب و سپس حسن و آن گاه حسين عليهم السّلام ؛ و بعد از ايشان ولايت و رهبرى جامعه به من محوّل گرديده است .
كنگر گويد: پرسيدم كه روايتى از حضرت امير علىّبن ابى طالب عليه السّلام وارد شده است كه فرمود: هيچ گاه زمين خالى از حجّت نمى ماند، آيا حجّت خدا بعد از شما كيست ؟
حضرت فرمود: پسرم ، كه نامش در تورات باقر مى باشد، او شكافنده تمام علوم و فنون است ؛ و بعد از او فرزندش ، جعفر حجّت خدا خواهد بود كه نام او در آسمان ها، صادق مى باشد.
گفتم : ياابن رسول اللّه ! با اين كه همه شما صادق و راستگو هستيد، چطور فقط او عنوان صادق را به خود گرفته است .
حضرت در جواب فرمود: همانا پدرم امام حسين از پدرش اميرالمؤ منين عليهماالسّلام نقل نمود، كه پيغمر خدا فرموده است : هرگاه فرزندم جعفر بن محمّد تولّد يافت او را صادق لقب دهيد.
چون كه پنجمين فرزندش نيز به نام جعفر است ؛ و با تمام جراءت و جسارت ادّعاى امامت خواهد نمود و در پيشگاه خداوند او به عنوان جعفر كذّاب و مفترى على اللّه مى باشد، زيرا به برادر خود حسادت مى ورزد و چيزى را كه اهليّت ندارد ادّعا مى كند.
بعد از آن امام سجّاد عليه السّلام بسيار گريست و آن گاه اظهار داشت : به روشنى مى بينم كه جعفر كذّاب ، هم دست طاغوت زمانش شده و از روى طمع و حسادت ، منكر - دوازدهمين - حجّت خدا مى گردد.
گفتم : اى سرور! اين كه مى گويند دوازدهمين حجّت خدا غيبت مى نمايد، آيا حقيقت دارد؟ و آيا امكان پذير است ؟
حضرت فرمود: آرى ، سوگند به خداوند، كه اين مطلب در كتابى نزد ما موجود است ؛ و تمام جريانات و وقايعى كه بر ما و بعد از ما ودر زمان غيبت رخ مى دهد، همه آن ها در آن كتاب موجود مى باشد.
📚اكمال الدّين شيخ صدوق : ص 319، ح 2، احتجاج مرحوم طبرسى : ج 2، ص 152، ح 188
✾📚 @Dastan 📚✾