eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
69.7هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
2.5هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ ⇦ چرا تعـداد گناهـان کبیـره مشخص نیست؟ ✺ ✍موضوعی که در بعضی از اذهان مےآید این است که چرا قـرآن مجید تعداد گناهان کبیـره را تعیین نفرموده، و دیگر اینکه چرا در اخبـار در این مسئله اختلاف است؟ در بعضی اخبـار ، تعداد گناهان کبیره پَنج، در برخی هَفت و در پاره ای نُه و در بعضی بیست و یک و در پاره ای سی و یک عدد برشمرده‌اند. در ابهام گناهـان کبیـره و تعیین نکردن آن در قرآن مجید، حکمتی عظیم و لطفی بزرگ از جانب پروردگار عالم به بندگانش می باشد، زیرا اگر تعیین می گردید مردم سعی می کردند که فقط از آنها اجتناب کنند و از روی جهالت و هوای نفس، بر اقدام به سایر گناهان جرأت مےنمودند، به خیال اینکه سایر گناهان به ایشان صدمه‌ای نمےزند. آنگاه به مفاسد کثیره ای دست مےزدند که از آن جمله جرأت نمودن بر مخالفت نواهی الهی است. ✨چه بد بنده ای است کسی که بر مولای خود، جَری شود و اُموری را که امر به ترک آن فرموده ، مخالفت کند، بلکه این جرأت و بی حیایی سبب مےشود که جرأت بر کبائر هم بنماید. زیرا کسی که نسبت به نواهی پروردگارش به صغائر بی پروا باشد، کم کم نسبت به گناهان کبیره هم بی باک مےگردد. 📚 بررسی گناهان کبیره در مواعظ و کلام حضرت آیت الله مجتهدی تهرانی (ره) ص ۱۶ و ۱۷ •✾📚 @Dastan 📚✾•
#حدیث_روز ✨امام موسی بن جعفر الکاظم (ع) اِیاكَ وَ المِزاحَ فَاِنَّهُ یذهَبُ بِنُورِ ایمانِكَ از شوخی (بی مورد) بپرهیز، زیرا كه شوخی نور ایمان تو را می برد. بحارالانوار،ج78،ص321 #شوخی_بی_مورد ✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙 #امام_رضا علیه السلام: هرگاه تو را چشم زنند ڪف دستت را مقابل صورتت قرار ده و حمد و توحید و معَوَّذتین (فلق و ناس) را بخوان و هر دو کف را بہ صورتت بکش. 📚 مکارم الاخلاق #چشم_زخم ✨🌙✨🌙✨🌙✨ ✨امام جواد(ع):👇 آنکه گناهی را تحسین و تایید کند، در آن گناه شریک است❗️ 📚کشف الغمه؛ 2:349 #تشویق_گناه ✨🌙✨🌙✨🌙 ✨امام هادی علیه السلام: از شرّ کسی که شخصیت خود را سَبُک می شمارد،ایمن مباش. 📚تحف العقول،ص۴۸۳ #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
📚 بهلول هارون را در حمام دید و گــفت: به من یڪ دیـــنار بدهڪاری طلب خود را می خـــواهــم.​ هارون گـفت: اجازه بده از حمام خارج شوم من ڪه اینجا عـریانم و چــیزی ندارم بدهــم. 👌​بهلول گفت: در روز قیامت هم این چـنین عریان و بی چیز خواهی بود پس طلب دنــــیا را تا زنده ای بده ڪه حــمام آخــرت گـرم است و دسـتت خالـــی •✾📚 @Dastan 📚✾•
📚 مُلانصرالدین از دهی عبور میکرد. دزدی آمد و خورجین خرش را ربود. مُلا پس از نیم ساعت متوجه جریان شد و فریاد زد و خطاب به اهالی ده گفت: زود دزد خورجین را پیدا کنید وگرنه کاری را که نباید بکنم خواهم کرد. دهاتی ها بلافاصله جستجو را شروع کردند و خورجین او را از دزد مزبور گرفتند و پس دادند. یکی از آنها پرسید: خوب، حالا که خورجینت پیدا شده بگو اگر آنرا پیدا نمی کردیم چی می کردی؟ مُلا سرش را تکان داد و در حالی که سوار خرش می شد تا از آنجا برود گفت: هیچ... گلیمی را که در خانه دارم پاره می کردم و و خورجین دیگری از او می ساختم! •✾📚 @Dastan 📚✾•
📚 داستانی واقعی و خنده دار از قدیمیان یکی از گذشتگان تعریف می کند که روزی به همسرم گفتم که برای شب مهمان دارم و باید تا شب که از سر کارم برمی گردم همه چیز را آماده و مرتب کرده باشی و غذا درست کرده باشی شرمنده مهمانها نشویم . همسرم گفت : چشم ومن سرکارم در مزرعه رفتم و تا مغرب سخت کار کردم و به طرف خانه به راه افتادم ....اما چشمم در آن تاریکی مغرب که باید همه چیز آماده می بود به همسرم افتاد گوشه ای خوابیده بود ... من هم خسته و درمانده که این حالت را دیدم از حرص و ناراحتی تا توانستم با عصا کتکش زدم ! به تمام قوت ضرباتم را وارد می کردم ، ناگهان متوجه شدم که صدای همسرم نیست و اصلا خانه خودم نیست خانه همسایه است !!! از شدت خجالتی و شرمندگی بیرون زدم و به سرعت به خانه خودم رفتم ،با چهره ای سرخ شده و پرآشوبم وقتی وارد خانه شدم دیدم همسرم همه چیز را آماده کرده و مهمانها منتظر من هستند ، به کسی از احوال خود چیزی نگفتم و نشستم ، و در دل هر آن منتظر بودم مرد همسایه بیاید و شکایت کند .... آن شب گذشت و کسی نیامد .... بعد از سه روز که از آن ماجرا گذشت و باز کسی نیامد و من دیگر طاقت نیاوردم و به بازار رفتم و تکه ای طلا گرفتم و به منزل همسایه رفتم و به مرد آن زن گفتم : بخدا خیلی شرمنده ام این طلای ناقابل را آورده ام بلکه مرا به خاطر آزاری که به او رسانده ام ببخشد، خسته بودم و متوجه نشدم که خانه خودم نیست و چنین شد ...‌ مرد خنده ای کرد و گفت : به خدا قسم که من الان این را از تو میشنوم همسرم چیزی به من نگفته است ، اما این سه روز چیزی که برایم خیلی عجیب بود تغییر حالت همسرم بود که هر بار که به منزل آمدم منزل تمیز و مرتب شده است و همه چیز آماده است !!! ای کاش هر هفته یکبار می آمدی و این اشتباه را تکرار می کردی !😂 •✾📚 @Dastan 📚✾•
هدایت شده از ایتایار
ارزانسرای واقعی😍 با ۳۹ تومن چی میتونی بخری😕 اینجا کلی لباس خوشکل ۳۹ تومنی هست😍😍 ۱۵ تومن ۲۰ تومن ۳۰ تومن😱😱 حرااااج به مدت محدود 👏👏 http://eitaa.com/joinchat/2477719556C7daa3fa815 👆بزنید رو لینک بالا جا نمونید 😱😍
تا زمانی که تودۀ مردم برای بهبود حال یکدیگر احساس مسئولیت نمی‌کنند در آن جامعه هرگز عدالت اجتماعی تحقق نخواهد یافت #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
گوزنی بر لب آب چشمه ای رفت تا آب بنوشد. عکس خود را در آب دید، پاهایش در نظرش باریک و اندکی کوتاه جلوه کرد. غمگین شد. اما شاخ های بلند و قشنگش را که دید شادمان و مغرور شد. در همین حین چند شکارچی قصد شکار او کردند. گوزن به سوی مرغزار گریخت و چون چالاک می دوید، صیادان به او نرسیدند ٬ اما وقتی به جنگل رسید، شاخ هایش به شاخه ی درخت گیر کرد و نمی توانست به تندی فرار کند. صیادان که همچنان به دنبالش بودند سر رسیدند و او را گرفتند. گوزن چون گرفتار شد با خود گفت: دریغ پاهایم که از آن ها ناخشنود بودم نجاتم دادند، اما شاخ هایم که به زیبایی آن ها می بالیدم گرفتارم کردند. چه بسیارند در زندگی چیزهایی که از آنها خوشمان نمی آید ولی مایه خوشبختی و آسایش ما هستند و بالعکس چه چیزهایی که داریم و یا دوست داریم داشته باشیم اما مایه بدبختی و عذاب ما هستند. تمام تلاشمان را برای داشتن زندگی بهتر انجام دهیم اما همواره به حکمت های خداوند راضی باشیم •✾📚 @Dastan 📚✾•
🌹شخصی از امام صادق علیه السلام پرسید: 🔻 اجر كسى كه ديگرى را مجهّز كرده و به زيارت قبر آن حضرت(امام حسین علیه السلام) بفرستد ولى خودش بواسطه عارضه و علّتى كه پيش آمده به زيارت نرود چيست؟ 🌹حضرت فرمودند: 🔻 به هر يك درهمى كه خرج كرده و انفاق نموده همانند كوه احد حسنات حقتعالى براى او منظور میفرمايد و باقى میگذارد و بر او چند برابر آنچه متحمّل شده و بلا و گرفتارى هائى كه بطور قطع نازل شده تا به وى اصابت كرده را از او دفع مى نمايد و مال و دارائى او را حفظ و نگهدارى مى كند. 📚 كامل الزيارات / ترجمه ذهنى تهرانى، صفحه 404 📎 اگر فعلا امکان سفر کربلا رو ندارید، به افرادی از نزدیکان و دوستان که در حال عزیمت به زیارت امام حسین علیه السلام هست کمک مالی کنید و از ثواب و خیرات و برکات آنچه در حدیث فرموده شد بهره مند شوید #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
┅┅═•❥◎•🌺•◎❥•═┅┅ ❥•این همه درد دلم چشم تری می خواهد ❥•آتش سینه ام امشب جگری می خواهد ❥•این شب آخری ای کاش عمو پیشم بود ❥•شام تاریک خرابه “قمری” می خواهد ▪️شهادت مظلومانه دخت امام حسین (ع) تسلیت باد▪️ ┅┅═•❥◎•🌺•◎❥•═┅┅ #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
مینی بوس پر از مسافر به سوی مقصد در حرکت بود که مردی رو می بینن که تلو تلو می خورده و منتظر تاکسی بوده. فکر می کنن حالش بده، توقف می کنند و مرد بی چاره رو سوار می کنند همین که راه می افتند، مرد مست به دور و برش نگاهی می کنه و می گه: عقبی ها بی شرفن، جلویی ها بی شعورن، سمت راستی ها خرن و سمت چپی ها گاون! راننده مینی بوس شاکی می شه و چنان می کوبه روی ترمز که همه ی مسافرها روی همدیگه می افتند! راننده میاد مرد مست رو از زیر دست و پای مسافرها می کشه بیرون و می گه: مردک! اگر جرات داری یک بار دیگه بگو کی خر و گاو و بی شعوره! مرد مست با کمال خونسردی می گه: من از کجا بدونم؟ با اون ترمزی که تو کردی همه قاطی شدند •✾📚 @Dastan 📚✾•
شب تیره و تار است و بلا دیده و خاموش انگار که قرص قمرش گم شده باشد پیچیده شمیمت همه جا ای تن بی سر چون شیشه عطری که درش گم شده باشد ... #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕌خاطراتی شیرین از مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمین کافی ره راجع به «پیاده‌روی اربعین» •✾📚 @Dastan 📚✾•
📔 مردی به نزد حلوا فروشی رفت و گفت: مقداری حلوای نسيه به من بده حلوا فروش قدری حلوا برايش در کفه ترازو گذاشت و گفت : امتحان کن ببين خوب است يا نه. مرد گفت:روزه ام، باشد موقع افطار حلوا فروش گفت: هنوز ۱۰ روز به ماه رمضان مانده ؛ چطور است که حالا روزه گرفته ای .مرد گفت: قضای روزه پارسال است. حلوا فروش حلوايش را از کفه ترازو برداشت و گفت : تو قرض خدا را به يک سال بعد می اندازی قرض من را به اين زودی ها نخواهی داد . من به تو حلوا نمی دهم...! ‎‎‌‌‎‎‌‌❖ •✾📚 @Dastan 📚✾•
📔 در قرون وسطا کشيشان بهشت را به مردم می فروختند و مردم نادان هم با پرداخت مقدار زیادی پول قسمتی از بهشت را از آن خود می کردند. فرد دانايی که از اين نادانی مردم رنج ميبرد دست به هر عملی زد نتوانست مردم را از انجام اين کار احمقانه باز دارد تا اينکه فکری به سرش زد به کليسا رفت و به کشيش مسئول فروش بهشت گفت : قيمت جهنم چقدره؟ کشيش تعجب کرد و گفت : جهنم؟! مرد دانا گفت : بله جهنم. کشيش بدون هيچ فکری گفت: ۳ سکه. مرد سراسيمه مبلغ را پرداخت کرد و گفت : لطفا سند جهنم را هم بدهيد. کشيش روی کاغذ پاره ای نوشت : سند جهنم. مرد با خوشحالی آن را گرفت از کليسا خارج شد. به ميدان شهر رفت و فرياد زد : من تمام جهنم رو خريدم اين هم سند آن است و هيچ کس را به آن راه نمیدهم. ديگر لازم نيست بهشت را بخريد چون من هيچ کس را داخل جهنم راه نمیدهم. اين شخص "مارتين لوتر" بود که با اين حرکت ، توانست مردم را از گمراهی رها سازد. در جهان تنها یک فضیلت وجود دارد و آن است و تنها یک گناه و آن است...! ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌❖ •✾📚 @Dastan 📚✾•
❤️ 💙دنیای بی حسین نفسگیر و مبهم است ❤️هر روز بی سلام برایم جهنم است 💚آدم همیشه در بدر شاه کربلاست 💛وقتی حسین اشرف اولاد آدم است #صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁 🍃 نادر شاه در حال قدم زدن در باغش بود که باغبان خسته و ناراضی نزد وی رفت و گفت : پادشاه فرق من با وزیرت چیست ؟؟!! من باید اینگونه زحمت بکشم و عرق بریزم ولی او درناز و نعمت زندگی میکند و از روزگارش لذت میبرد !!! نادر شاه کمی فکر کرد و دستور داد باغبان و وزیرش به قصر بیایند. هردو آمدند و نادر شاه گفت : در گوشه باغ گربه ای زایمان کرده بروید و ببینید چند بچه به دنیا آورده ! هردو به باغ رفتند و پس از بررسی نزد شاه برگشتند و گزارش خودرا اعلام نمودند ... ابتدا باغبان گفت: پادشاها من آن گربه ها را دیدم سه بچه گربه زیبا زایمان کرده... سپس نوبت به وزیر رسید وی برگه ای باز کرد و از روی نوشته هایش شروع به خواندن کرد: پادشاها من به دستور شما به ظلع جنوب غربی باغ رفتم و در زیر درخت توت آن گربه سفید را دیدم، او سه بچه به دنیا آورده که دوتای آنها نر و یکی ماده است؛ نرها یکی سفید و دیگری سیاه و سفید است. بچه گربه ماده خاکستری رنگ است. حدودا یکماهه هستند من بصورت مخفی مادر را زیر نظر گرفتم و متوجه شدم آشپزهرروز اضافه غذاها را به مادر گربه ها میدهد و اینگونه بچه گربه ها از شیر مادرشان تغذیه میکنند. همچنین چشم چپ بچه گربه ماده عفونت نموده که ممکن است برایش مشکل ساز شود! نادر شاه روبه باغبان کرد و گفت این است که تو باغبان شده ای و ایشان وزیر... 🍃 🌺🍃 •✾📚 @Dastan 📚✾•
🔹 🚩 هفتم صفر : درباره هفتم ماه صفر دو وجود دارد: قول مشهورتر حاکی از ولادت امام موسی کاظم(علیه‌السلام) در چنین روزی است که در کشور ثبت شده است. و دیگری شهادت حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام در این روز است در شهر از سال‌ها پیش رسم بوده که در هفتم صفر، گذشته از گرامی‌داشت روز امام موسی کاظم(ع)، برای شهادت امام حسن مجتبی(ع) نیز مراسم سوک و برگزار می‌شود، برخی از اماکن و معابر شده و هیئاتی برای عزاداری به راه می‌افتد. گفته می‌شود، معمول شیعیان غیر ایرانی و به‌ویژه هفتم صفر را شهادت امام حسن(ع) دانسته و در این مناسبت عزاداری می‌کنند. ظاهراً پیش از روی کار آمدن دولت صفوی، سایر شیعیان و عمدتاً شیعیان عراق، بر خلاف منابع مستند و موثق تاریخی، روز هفتم صفر را روز شهادت امام حسن مجتبی(ع) اعلام و در آن روز عزاداری می‌کردند. همچنین نقل است که مرحوم آیت‌الله‌العظمی شیخ که در کربلا و نجف درس خوانده بود، بعد از هجرت از نجف به ایران، این روش را از علمای و کربلا به ایران و قم انتقال داد و از آن زمان به بعد، علما در این روز برای امام حسن مجتبی(ع) عزاداری می‌کنند آیت‌الله بهجت: مناسب است در جمع بین دو قول (مشهور) در روز هفتم صفر به شهادت سبط اکبر امام مجتبی (علیه الاف التحیة والثناء) و تولد امام موسی کاظم علیه السلام ترتیب مجالس برای هر دو امام بزرگوار داده شود؛ به این صورت که امام دوم (علیه السلام) و مناقب امام هفتم (علیه السلام) را متذکر و یادآور باشند و همین احتیاط حاصل می‌شود؛ والسلام. آیت‌الله شبیری زنجانی: عزاداری روز هفتم ماه صفر به عنوان سوگواری سبط (علیه السلام) و تعطیل بازار که بوده از شعائر دینی است که باید محفوظ بماند و با امام هفتم (علیه السلام) منافات ندارد. آیت‌الله مکارم شیرازی: البته نظر مشهور طبق آنچه در کافی آورده این است که شهادت آن حضرت در آخر ماه صفر است، ولی با توجه به روایت دیگری که مربوط به هفتم ماه صفر است، سزاوار است نسبت به آن روز نیز احترام رعایت شود. •✾📚 @Dastan 📚✾•
📝 این داستان رو خیلی دوست دارم 📌پیشنهاد میکنم با دقت بخونید... ✅مردی متوجه شد که گوش همسرش شنوایی اش کم شده است.ولی نمی دانست این موضوع را چگونه با او درمیان بگذارد. به این دلیل، نزد دکتر خانوادگی شان رفت و مشکل را با او درمیان گذاشت. دکتر گفت: برای اینکه بتوانی دقیقتر به من بگویی که میزان ناشنوایی همسرت چقدر است، آزمایش ساده ای وجود دارد انجام بده و جوابش را به من بگو:در فاصله ۴ متری او بایست و با صدای معمولی، مطلبی را به او بگو. اگر نشنید، همین کار را در فاصله ۳ متری تکرار کن. بعددر ۲متری و به همین ترتیب تابالاخره جواب بدهد. آن شب همسر مرد در آشپزخانه سرگرم تهیه شام بود و او در اتاق نشسته بود. ⁉️ سوالش را مطرح کرد جوابی نشنید ⁉️بعد بلند شد و یک متر به سمت آشپزخانه رفت ودوباره پرسید و باز هم جوابی نشنید. ⁉️بازهم جلوتر رفت سوالش را تکرار کرد و باز هم جوابی نشنید. ⁉️ این بار جلوتر رفت و گفت: ” شام چی داریم؟” و این بار همسرش گفت: عزيزم برای چهارمین بار میگم؛ ” خوراک مرغ!“ 🖋 گاهی هم بد نیست که نگاهی به درون خودمان بیندازیم شاید عیبهایی که تصور میکنیم دردیگران وجود دارد در وجود خودمان است. •✾📚 @Dastan 📚✾•
خداوندا تو میدانی که من دلواپس فردای خود هستم مبادا گم کنم راه قشنگ آرزوها را مبادا گم کنم اهداف زیبا را مبادا جا بمانم از قصار موهبت هایت خداوندا مرا مگذار تنها لحظه ای حتی •✾📚 @Dastan 📚✾•
📔 روزی مبلغی جوان، هیزم شکنی را در حال کار در جنگل می بیند و با فهمیدن اینکه هیزم شکن در تمام عمر خود حتی اسمی از عیسی نشنیده است، با خود می گوید: «عجب فرصتی است برای به دین آوردن این مرد!» در اثنایی که هیزم شکن تمام روز به طور یکنواخت مشغول تکه کردن هیزم و حمل آنها با گاری بود، مبلغ جوان یک ریزصحبت می کرد، عاقبت از صحبت کردن باز می ایستد و می پرسد: «خب، حالا حاضری دین عیسی مسیح را بپذیری؟» هیزم شکن پاسخ می دهد: «نمی دانم شما تمام روز درباره عیسی مسیح و اینکه وی در همه مشکلات زندگی به یاری ما خواهد شتافت، حرف زدید، اما خود شما هیچ کمکی به من نکردید.» حکایت خیلی از آدماست که فقط بلدند خوب حرف بزنند! •✾📚 @Dastan 📚✾•
✅حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام و نیز هرکدام از ائمه اطهار علیهم‌السلام نسبت به قاصدین و مجاورین و زائرین مانند پدر مهربان نسبت به اولادش می‌باشد. 📚 درمحضربهجت، ج۱، ص۳۳۰ #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
📚 داستان های آموزنده 📚
✅حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام و نیز هرکدام از ائمه اطهار علیهم‌السلام
🔻کوتاه و خواندنی 🔹بهره‌ای از مناقب امام علی (ع) مرحوم آیت الله العظمی اراکی قدس‌سره، علاقه خاصی به خاندان رسالت و ولایت داشتند. یکی از بزرگان نقل‌کردند که: آیت الله‌اراکی را مدت ها می‌دیدم که پس از نماز مغرب وعشا از مدرسه فیضیه به طرف صحن مطهر حضرت فاطمه معصومه علیها السلام می‌آمد و بر سر قبری نشسته و فاتحه می‌خواند. 🔸یک بار از ایشان پرسیدم: آیا ایشان از بستگان شما هستند؟ فرمودند: خیر، این شخص، منقبتی از دریای مناقب امیرالمؤمنین را برای من گفت که من نشنیده بودم. اکنون به پاس حرمت وی، هر شب برایش فاتحه می‌خوانم. (داستانهایی از علما). •✾📚 @Dastan 📚✾•
📚 داستان های آموزنده 📚
✅حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام و نیز هرکدام از ائمه اطهار علیهم‌السلام
‍ ‍ ‍ 💠 منافق بودن دشمن امیر المومنین علیه السلام (به روایت اهل سنت عمری) 🔹 مسلم نیشابوری در کتاب خود که از نظر اهل سنت عمری به همراه صحیح بخاری صحیح‌ترین کتاب پس از قرآن است روایت کرده است: ✍ ۱۳۱- (۷۸) حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرِ بْنُ أَبِي شَيْبَةَ، حَدَّثَنَا وَكِيعٌ، وَأَبُو مُعَاوِيَةَ، عَنِ الْأَعْمَشِ، ح وَحَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ يَحْيَى، وَاللَّفْظُ لَهُ، أَخْبَرَنَا أَبُو مُعَاوِيَةَ، عَنِ الْأَعْمَشِ، عَنْ عَدِيِّ بْنِ ثَابِتٍ، عَنْ زِرٍّ، قَالَ: قَالَ عَلِيٌّ: وَالَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ، وَبَرَأَ النَّسَمَةَ، إِنَّهُ لَعَهْدُ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِلَيَّ: «أَنْ لَايُحِبَّنِي إِلَّا مُؤْمِنٌ، وَلَا يُبْغِضَنِي إِلَّا مُنَافِقٌ». 🔸 امیر المومنین علیه السلام فرمودند: رسول الله صلی الله علیه و آله به من فرمودند که مرا جز مومن دوست نمی‌دارد و جز منافق به من بغض نمی‌ورزد. 📚 صحیح مسلم، صفحه ۶۰، حدیث ۱۳۱، چاپ دار طیبة 📃 اسکن کتاب: 🌐 http://bit.ly/2Ir6MNw •✾📚 @Dastan 📚✾•
🕌فضیلت تامین هزینه برای اعزام دیگران به کربلا هشَامُ بْنُ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام:.. قُلْتُ: فَمَا لِمَنْ یجَهِّزَ إِلَیهِ وَ لَمْ یخْرُجْ لَعَلَّهُ تُصِیبُهُ لِقِلَّةِ نَصِیبِهِ قَالَ: یعْطِیهِ اللَّهُ بِکلِّ دِرْهَمٍ أَنْفَقَهُ- مِثْلَ أُحُدٍ مِنَ الْحَسَنَاتِ وَ یخْلِفُ عَلَیهِ أَضْعَافَ مَا أَنْفَقَهُ وَ یصْرَفُ عَنْهُ مِنَ الْبَلَاءِ مِمَّا قَدْ نَزَلَ لِیصِیبَهُ وَ یدْفَعُ عَنْهُ وَ یحْفَظُ فِی مَالِهِ هشام بن سالم: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: کسی که خودش به واسطۀ بیماری یا مشکلی نتواند به زیارت امام حسین علیه السلام برود و در عوض شخصی دیگر را روانه کند(هزینه هایش را بدهد)، چه اجری دارد؟ امام صادق علیه السلام فرمودند: 1.به ازای هر درهمی که خرج کند، خداوند همانند کوه اُحد برایش #حسنه می نویسد. 2.چندین برابر آنچه هزینه کرده را در همین دنیا به او برمی گرداند! 3.بلاهایی را که فرود آمده تا به او برسد، از او می گردانَد و از وی دور می کند و مالش حفظ می شود. 🔹کامل الزیارات، ص۱۲۹ #زیارت #کربلا #اربعین #هزینه #بلا #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
📔 هارون بر خود قرار داد که هرکس حرف حکیمانه و شیرینی زد به او کیسه ی زری ببخشد، روزی دید پیرمردی پشت خمیده، با حالت زار، مشغول کاشت درخت زیتون است!!! هارون گفت : ای پیرمرد تو با این سن و سال زیتون می کاری و حال آنکه عمر تو کفاف برداشت میوه ی آن نمیکند؟ پیرمرد گفت: ای خلیفه! دیگران کاشتند و ماخوردیم ما میکاریم، دیگران بخورند!!! هارون خوشش آمد بدره ی زری به او داد... پیر مرد گفت : درختان مردم بعد از سالها میوه میدهد ولی درخت ما در حال میوه داد!!! هارون بیشتر خوشش آمد کیسه ای دیگر زر به او داد... پیر مرد گفت : درختان دیگر سالی یکبار میوه میدهد اما درخت ما دوبار به بار نشست!!! هارون بیشتر خوشش آمد کیسه ی زری دیگر به او داد و زود از آنجا عبور کرد و میگفت : اگر بایستیم خزانه را خالی خواهد کرد..... •✾📚 @Dastan 📚✾•
🕌اميرالمؤمنين على عليه السّلام: فَضْلُ فِكْرٍ وَ تَفَهُّمٍ أَنْجَعُ مِنْ فَضْلِ تَكْرَارٍ وَ دِرَاسَة افزونى فکر و فهمیدن، سودمندتر از زیادتى تکرار و درس خوانی است 🔸غررالحکم و دررالکلم، ج 1، ص 72 #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
❇️حجت الاسلام شیخ حسین انصاریان: ✳️یک پیرمردی خدمت حضرت هادی (ع) در سامرا آمد. گفت یابن رسول‌الله! من سال پیش هم آمدم خدمتتان و حالا هم آمدم شما را زیارت کنم و می‌خواهم پیاده به کربلا بروم. امام خیلی دعایش کردند، بعد فرمودند پارسال که آمدی پسرت و عروست هم بودند، آنها چطور امسال نیامدند؟ گفت عذر داشتند. یک کسی به آن پیرمرد گفت در محضر امام بگو مسئله چیست و چرا آنها امسال نیستند. پیرمرد گفت یابن رسول‌الله! پسرم و عروسم در پیاده‌روی کربلا به دست مأموران متوکل کشته شدند! امام در این حال عین یک داغدیده‌گریه کردند. هم به آن پسر، هم به عروسش دعا کردند، به خود پیرمرد هم دعا کردند و عجیب است که نفرمودند هنوز هم اینها سر کارند، خطر هست و نرو. فرمودند برو و من هم دعاگویت هستم. یعنی اگر در حرکت به سوی ابی‌عبدالله احتمال قریب به یقین ضرر داده بشود ائمه مجوز دادند که بروید. اما همین امامان ما فرمودند اگر در راه حج واجب احتمال خطر بدهید تکلیف حج ساقط است اما تکلیف رفتن زیارت ابی‌عبدالله ساقط نیست. •✾📚 @Dastan 📚✾•
ارزش انسان چقدر است؟ علامه محمد تقي جعفري مي­‌گفتند: برخي از جامعه ­شناسان برتر دنيا در دانمارک جمع شده بودند تا پيرامون موضوع مهمي به بحث و تبادل نظر بپردازند. موضوع اين بود: «ارزش واقعي انسان به چيست». براي سنجش ارزش بسياري از موجودات، معيار خاصي داريم. مثلا معيار ارزش طلا به وزن و عيار آن است. معيار ارزش بنزين به مقدار و کيفيت آن است. معيار ارزش پول پشتوانه آن است؛ اما معيار ارزش انسان‌ها در چيست. هر کدام از جامعه‌شناسان، سخناني گفته و معيارهاي خاصي ارايه دادند. هنگامي که نوبت به بنده رسيد، گفتم : اگر مي‌خواهيد بدانيد يک انسان چقدر ارزش دارد، ببينيد به چه چيزي علاقه دارد و به چه چيزي عشق مي‌ورزد. کسي که عشقش يک آپارتمان دو طبقه است، در واقع ارزشش به مقدار همان آپارتمان است. کسي که عشقش ماشينش است، ارزشش به همان ميزان است. اما کسي که عشقش خداي متعال است، ارزشش به اندازه خداست. علامه فرمودند: من اين مطلب را گفتم و پايين آمدم. وقتي جامعه شناسان سخنان من را شنيدند، براي چند دقيقه روي پاي خود ايستادند و کف زدند. هنگامي که تشويق آن‌ها تمام شد، من دوباره بلند شدم و گفتم: عزيزان، اين کلام از من نبود، بلکه از شخصي به نام علي ـ عليه‌السلام ـ است. آن حضرت در نهج‌البلاغه مي­‌فرمايند: «قِيمَةُ کُلِّ امْرِئٍ مَا يُحْسِنُهُ»؛ «ارزش هر انساني به اندازه چيزي است که دوست مي‌دارد». وقتي اين کلام را گفتم، دوباره به نشانه احترام به وجود مقدس اميرالمؤمنين علي ـ عليه‌‌السلام ـ از جا بلند شدند و چند بار نام آن حضرت را بر زبان جاري کردند.حضرت علامه در ادامه مي‌گفتند: عشق حلال به اين است که انسان (مثلا) عاشق پنجاه ميليون تومان پول باشد. حال اگر به انسان بگويند: «آي پنجاه ميليوني!»، چقدر بدش مي‌آيد؟ در واقع مي‌فهمد که اين حرف توهين در حق اوست. حالا که تکليف عشق حلال اما دنيوي معلوم شد، ببينيد اگر کسي عشق به گناه و معصيت داشته باشد، چقدر پست و بي‌‌ارزش است! اينجاست که ارزش و مفهوم «ثارالله» معلوم مي‌‌شود. ثارالله اضافه تشريفي است؛ خوني که در واقع آنقدر شرافت و ارزش پيدا کرده که فقط با معيارهاي الهي قابل ارزش‌گذاري است و ارزش آن به اندازه خداي متعال است. •✾📚 @Dastan 📚✾•
#حكايت... می‌گویند روزی برای سلطان محمود غزنوی كبكی را آوردند كه لنگ بود. فروشنده برای فروشش قیمت زياد می‌خواست. سلطان محمود حكمت قيمت زياد كبك لنگ را جويا شد. فروشنده گفت: «وقتی دام پهن می‌كنيم برای كبک‌ها، اين كبک را نزديک دام‌ها رها می‌كنم. آواز خوش سر می‌دهد و كبک‌های ديگر به سراغش می‌آيند و در اين وقت در دام گرفتار می‌شوند. هر بار كه كبک را برای شكار ببريم، حتما تعدادی زياد كبک گرفتار دام می‌شوند.» سلطان محمود امر به خريدن كرد و خواستار كبک شد. چون قیمت به فروشنده دادند و كبک به سلطان، سلطان تيغی بر گردن كبک لنگ زد و سرش را جدا كرد. فروشنده كه ناباوارنه سر قطع شده و تن بی‌جان كبک را می‌ديد، گفت اين كبک را چرا سر بريديد؟ سلطان محمود گفت: «هر كس ملت و قوم خود را بفروشد، بايد سرش جدا شود!» ✾📚 @Dastan 📚✾•